پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

مرگ مادر

اما افسوس و صد افسوس که روزگار خوشى فاطمه علیهاالسلام دوامى نداشت. تا خواست در محیط آزاد نفس راحتى بکشد مادر مهربانش خدیجه را از دست داد.

هنوز یکسال نبود که پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و یارانش از زندان شعب آزاد شده بودند که خدیجه از دار دنیا رفت. [مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 174.] آه، این حادثه ى جانگداز چقدر روح حساس فاطمه ى کوچک را افسرده نمود و نهال امیدش را پژمرده کرد، و بزرگترین ضربه ها را بر روح و روانش وارد ساخت. فاطمه (علیهاالسلام) هرگز احتمال وقوع چنین حادثه ى ناگوارى را نمى داد.

گاه و بیگاه از فراق مادر اشک مى ریخت و در جستجوى مادر از هر کسى سراغ مى گرفت. وقتى پیغمبر از دفن خدیجه فارغ شد و به خانه برگشت، فاطمه (علیهاالسلام) دور پدر مى گشت و مى گفت: پدر جان! مادرم کجاست؟ پیغمبر متحیر بود جواب را چه بگوید که جبرئیل نازل شد و گفت: در پاسخ فاطمه بگو: مادرت با کمال آسایش و راحتى در کاخى که از زبرجد ساخته شده زندگى مى کند. [ینابیع المودة ص 313 بحار ج 16 ص 1.]