پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

بعد از وفات مادر

در سال دهم بعثت، ابوطالب و خدیجه، در فاصله ى کوتاهى، یکى پس از دیگرى از دنیا رفتند [مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 174.] این دو حادثه ى ناگوار به قدرى در روح پیغمبر تاثیر کرد که آن سال را سال غم و اندوه نامید [مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 174.] زیرا از یک طرف بزرگترین یار و غمخوار و مشاور داخلى و شریک زندگى و مادر فرزندان خویش، خدیجه را از دست داد. از طرف دیگر،بزرگترین پشتیبان و مدافع او حضرت ابوطالب از دنیا رفت. به طورى که اوضاع داخلى و خارجى آن حضرت یک مرتبه دگرگون گشت و به علت از دست رفتن این دو حامى بزرگ، اذیت و آزار دشمنان شروع شد. گاهى سنگش مى زدند. گاهى خاک به صورت مبارکش مى پاشیدند. گاهى ناسزایش مى گفتند. گاهى بدنش را خون آلود مى کردند و در اکثر اوقات، هنگامى که با چهره اى غمناک و محزون به خانه مى آمد،با صورت پژمرده و چشمهاى اشکبار دختر عزیرش که در فراق مادر مى گریست، روبرو مى شد.

فاطمه (علیهاالسلام) وقتى از خانه خارج مى شد شاهد حوادث تلخى بود. گاهى مى دید پدرش را اذیت مى کنند و ناسزایش مى گویند. یک روز دید دشمنان در مسجدالحرام نشسته اند و براى قتل پدرش نقشه مى کشند، با چشم اشکبار به خانه بازگشت و تصمیم دشمنان را براى پدر تعریف نمود. [مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 71.] روزى یکى از مشرکین، پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله را در کوچه ملاقات کرد، مقدارى خاکروبه و کثافت بر سر و صروت آن جناب پاشید. پیامبر چیزى نگفت و با همین حال وارد خانه شد. یکى از دخترانش (فاطمه) باستقبال آن حضرت شتافت. آب آورد و با چشم گریان سر و صورت پدر را شست. پیامبر فرمود: دخترم! گریه نکن، مطمئن باش که خدا پدرت را از شر دشمنان محفوظ مى دارد و پیروز مى گرداند. [تا ریخ طبرى ج 2 ص 344.] یک روز پیامبر در مسجدالحرام مشغول نماز بود. عده اى از مشرکین او را مسخره مى کردند و در صدد آزارش بودند. یکى از آنان بچه دان شترى را که تازه ذبح شده بود برداشت و با خون و کثافت، در حالى که پیامبر اکرم در سجده بود، آن را بر پشت مبارک آن حضرت افکند. حضرت فاطمه علیهاالسلام که در مسجد حاضر بود و این منظره را تماشا مى کرد بسیار ناراحت شد و با چشم گریان خودش را به پدر رسانید و بچه دان را برداشت و بدور افکند. پیامبر از سجده برخاست و بعد از نماز بر آن جمعیت نفرین کرد. [مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 60.] آرى زهراى عزیز در همان سنین خردسالى این قبیل حوادث ناگوار را مشاهده مى کرد و بیارى پدر مى شتافت و براى پدر، مادرى مى کرد.

با مردن خدیجه، طبعا برخى از کارهاى خانه بر دوش فاطمه ى کوچک افتاد. زیرا آن نخستین خانه ى توحید، کد بانوى بزرگ خود را از دست داده بود و بغیر از فاطمه علیهاالسلام در خانه یادگارى نداشت. تا ریخ، این موضوع را روشن نکرده که در آن دوران سخت در خانه ى پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) چه مى گذشته و زندگى آنان چگونه اداره مى شده است، اما با چشم دل مى توان اوضاع رقت بار ساکنین آن خانه را مشاهده نمود.

پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله بعد از خدیجه با زنى به نام «سوده» ازدواج نمود،زنان دیگرى را نیز اختیار کرد. آنان هم کم و بیش درباره ى فاطمه اظهار علاقه مى نمودند لیکن براى هر کودک یتیمى دشوار است جاى مادرش را خالى و زن دیگرى را در جاى او مشاهد کند. نامادرى هم هر چه خوب و مهربان باشد مهر و محبت بى شائبه ى مادر را ندارد. تنها مادر است که بوسیله ى نوازشهاى گرم خویش، دل کودک را آرام مى کند و به او نیرو مى بخشد. و لى هر چه محرومیت فاطمه علیهاالسلام زیادتر مى شد، اظهار محبت پیغمبر هم به همان نسبت بیشتر مى گشت. زیرا رسول خدا بدین مطلب توجه داشت که: فاطمه از جهت مادر، کسرى محبت دارد و باید آن کسرى جبران شود و از این جهت و جهات دیگر، در روایات وارد شده که: رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) تا صورت فاطمه را نمى بوسید به خواب نمى رفت. [کشف الغمه ج 2 ص 93.] مطالب مذکور اجمالى است از سرگذشت حدود هشت سال از زندگى دختر پیغمبر.

 

ناگفته نماند

ناگفته نماند که: گرچه امثال حوادث مذکور و فشارهاى روحى براى هر کودکى پیش آمد کند اعصابش را درهم خواهد کوفت و براى سقوط و ناتوانى روحى و جسمى وى کافى خواهد بود، لیکن این داورى درباره ى همه کس درست نیست. زیرا همین حوادث سهمگین و گرفتاریهاى مداوم و مبارزات پى در پى است که روح افراد ممتاز و برجسته را تقویت مى کند و استعدادهاى درونى و نیروهاى نفهته ى آنان را به عرصه ى ظهور و بروز مى آورد تا در مقابل مشکلات پایدارى کنند. اگر سنگ معدن تحت حرارت فوق العاده قرار نگیرد، طلاى ناب و گرانبهایش خارج نمى شود.

اوضاع بحرانى و خطرناک و حوادث و انقلابات سهمگین دوران زندگى زهرا (علیهاالسلام)، نه تنها خللى بر روح آن حضرت وارد نساخت بلکه بر عکس، گوهر وجودش را صیقل داد و تابناک نمود و براى هر گونه مبارزه اى آماده و نیرومندش گردانید.