پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

امام دوازدهم، حضرت مهدى عليه‌‏السلام

حجّت ابن الحسن علیه‌السلام در شب نیمه شعبان سال دویست و پنجاه و پنج هجری قمری در سامراء به دنیا آمد. نامش، نام پیامبر (محمّد) و کنیه‌اش کنیه پیامبر و (ابوالقاسم) است. پدرش، امام حسن عسکری علیه‌السلام و نام مادرش، نرجس بود. به هنگام وفات پدر، پنج ساله بود. در همان سن کم، از علم و حکمت برخوردار بود و به مقام امامت رسید، چنان که حضرت یحیی علیه‌السلام در زمان کودکی به امامت رسید و حضرت عیسی بن مریم علیه‌السلام در گهواره پیامبر بود.[738]

القابش، حجّت، قائم، مهدی، خلف صالح، صاحب الزمان، صاحب، است.[739]



کسانی که در کودکی او را دیده‌اند


گروهی از خواصّ اصحاب امام حسن عسکری علیه‌السلام فرزندش را در زمان کودکی دیده یا اخبارش را شنیده‌اند. از باب نمونه، به موارد زیر اشاره می‌شود:

حکیمه خاتون، عمّه امام حسن عسکری علیه‌السلام گفته است: «شب ولادت حضرت قائم، من در خانه امام حسن علیه‏السلام بودم و در زمان ولادت فرزندش حضور داشتم. در آن زمان، او را دیدم و بعد از آن هم، چندین مرتبه او را دیدم.».[740]
فتح ـ مولا زراری ـ گفته است: از ابو علی بن مطهّر شنیدم که گفت: «فرزند امام حسن عسکرى‏‌ علیه‏السلام را دیدم.». قدّش را نیز توصیف کرد.[741]

عمرو اهوازی گفته است: حضرت ابومحمّد علیه‌السلام فرزندش را به من نشان داد و فرمود: «این، صاحب شما است.».[742]
ابراهیم بن محمّد، از ابونصر طریف خادم نقل کرده که گفت: «فرزند امام حسن علیه‏السلام را دیدم.».[743]

نسیم (خادم امام حسن علیه‌السلام) گفته است: دو شب بعد از ولادت صاحب الزمان علیه‌السلام او را دیدم. عطسه کردم. به من فرمود: «یرحمکَ الله!». من از این موضوع خوشنود شدم.[744]
ابو جعفر عمری گفته است: وقتی سیّد به دنیا آمد، ابومحمّد علیه‌السلام فرمود: «ابوعمر را حاضر کنید.». وقتی حاضر شدم، به او فرمود: «ده هزار رطل نان و دَه هزار رطل گوشت بخر و در بین بنى‏‌ هاشم تقسیم کن و فلان مقدار گوسفند هم بخر و براى‏‌ فرزندم عقیقه کن.».[745]

ابوغانم خادم گفته است: برای ابو محمّد علیه‌السلام فرزندی به دنیا آمد. او را «محمّد» نام گذاشت. روز سوم او را بر اصحاب عرضه داشت و فرمود: «این، صاحب شما بعد از من، و خلیفه من بر شما است. او، همان قائمى‏‌ است که جهانیان در انتظار او هستند تا جهان را پر از عدل و داد کند، بعد از آن که پر از ظلم و جور شده است.».[746]

محمّد بن حسن کرخی گفت، از ابوهارون شنیدم که می‌گفت: «صاحب الزمان را دیدم. ولادت او، روز جمعه، سال دویست و پنجاه و شش بود.».[747]

محمّد بن ابراهیم کوفی گفته است: ابومحمّد علیه‌السلام گوسفند ذبح شده‌ای را برای یکی از اصحاب فرستاد و فرمود: «این، عقیقه فرزندم محمّد است.».[748]
حسن بن منذر گفته است: روزی، حمزة ابن ابوالفتح آمد و گفت: «بشارت باد! دیشب براى‏‌ ابومحمّد علیه‏السلام مولودى‏‌ به دنیا آمد و دستور داد آن را کتمان کنیم.». گفتم: «نامش چیست؟». فرمود: «نامش محمّد و کنیه‏اش جعفر  است.».[749]

حسن بن حسین علوی گفته است: «خدمت ابومحمّد حسن بن على‏‌ علیه‏السلام در سرّمن رأى‏‌ رسیدم و ولادت پسرش قائم را تبریک گفتم.».[750]

ابراهیم دوست حضرت ابو محمّد علیه‌السلام گفته است: مولایم، ابوالحسن، چهار گوسفند برای من فرستاد و در نامه‌ای نوشت: «این‏ها را براى‏‌ فرزندم مهدى‏‌ عقیقه کن. خودت از آن بخور و به شیعیان نیز بخوران.».[751]



نصوص بر امامت

شیخ مفید در این باره نوشته است: «قبلاً به نصوصى‏‌ که از پیامبر صلى‏‌الله‏علیه‏و‏آله و از امیرالمومنین على‏‌ ابن ابى‏‌ طالب، و از هر یک از ائمه علیهم‏السلام یکى‏‌ بعد از دیگرى‏‌، و در نهایت از پدرش امام حسن علیه‏السلام در اخبار از امامت او صادر شده بود، اشاره کردیم. پدر بزرگوارش، نزد ثقات از اصحاب و خواصّ از شیعیان، فرزندش را به امامت معرّفى‏‌ و نصب کرده است.».[752]

همو نوشته است: «از جمله ادلّه بر امامت قائم به حق محمّد بن حسن علیه‌السلام حکم عقل است بر وجوب وجود امام معصوم در هر زمان که معصوم از گناه و خطا و بی نیاز از علوم مردم عصر خویش باشد؛ زیرا، زمان نمی‌تواند از حاکمی که مردم را به صلاح دعوت کند و از فساد دور بدارد، جنایت‌کاران را تأدیب کند، جهّال را هدایت کند، حدود را جاری سازد، احکام الهی را به اجرا در آورد، فرمانداران را نصب کند، کشور اسلامی را از تجاوز دشمنان حفظ کند، نماز جمعه و عید را بر پا سازد، خالی باشد.

با ادلّه‌ای به اثبات رسیده که چنین فردی باید معصوم باشد، و به اثبات رسیده که باید امام قبل، امام بعد از خودش را معرّفی کند و یا با انجام دادن معجزه‌ای، امامت او برای مردم به اثبات برسد.
بعد از وفات امام حسن عسکری علیه‌السلام فردی که واجد این امتیازات باشد، جز فرزندش مهدی علیه‌السلام وجود نداشت. بنابراین، امامت او به اثبات رسیده و نیازی به ذکر نصوص نداریم.».[753]

اسحاق بن سعد اشعری گفته است: خدمت ابو محمّد حسن بن علی عسکری علیه‌السلام رسیدم و عرض کردم: «یا ابن رسول الله! خلیفه و امام بعد از شما کیست؟». حضرت برخاست و با سرعت داخل خانه شد. طولی نکشید که برگشت، در حالی که کودکی را بر دوش داشت. و همانند ماه شب چهاردهم بود. وی، تقریباً سه ساله بود. آن گاه فرمود: «اى‏‌ احمد بن اسحاق! اگر تو نزد خدا و امامان گرامى‏‌ نبودى‏‌، فرزندم را به تو نشان نمى‏‌دادم. این فرزندم، هم نام و هم کنیه رسول الله صلى‏‌الله‏علیه‏و‏آله است. او، همان کسى‏‌ است که جهان را پر از عدل و داد مى‏‌کند، بعد این که پر از ظلم و جور شده است. اى‏‌ احمد! او، همانند خضر و ذوالقرنین است. به خدا سوگند! غیبتى‏‌ دارد که جز کسانى‏‌ که خدا آنان را به امامت ثابت بدارد و در تعجیل فرجش دعا کنند، از هلاکت نجات نخواهد داد.». احمد بن اسحاق عرض کرد: «آیا علامتى‏‌ دارد که قلبم بدان مطئن گردد؟». در همین حال، کودک با زبان عربی فصیح گفت: «أنا بقیة الله فی أرضه و المنتقم من أعدائه.».

احمد گفت: از این خبر شادمان شدم و بیرون رفتم. روز دیگر برگشتم و عرض کردم: «یا ابن رسول الله! از خبر شما مسرور شدم. بر من منّت نهادید. مقصود شما از سنّت خضر و ذوالقرنین چیست؟». فرمود: «غیبت». عرض کردم: «یا ابن رسول الله! غیبت او طولانى‏‌ خواهد شد؟». فرمود: «آرى‏‌، به خدا سوگند! آن قدر طولانى‏‌ خواهد شد که اکثر معتقدان به امامت او، از عقیده خود بر مى‏‌گردند، مگر کسانى‏‌ که خدا، ولایت ما را در دل آنان قرار داده و ایمان را در قلبشان ثابت کرده و تأییدشان مى‏‌کند. اى‏‌ احمد بن اسحاق! غیبت او، به امر خدا و سرّى‏‌ از اسرار الهى‏‌ است. آن چه را به تو گفتم، خوب نگهدار و از نامحرمان کتمان کن. خداى‏‌ را سپاس بگو تا در قیامت با ما باشى‏‌.».[754]

محمّد بن علی بن بلال گفته است: «حضرت ابومحمّد حسن بن على‏‌ علیهماالسلام دو سال قبل از وفاتش، از جانشین خودش به من خبر داد. سه روز قبل از مرگش نیز از جانشین خود خبر داد.».[755]
عمرو اهوازی گفته است: ابو محمّد علیه‌السلام فرزندش را به من نشان داد و گفت، «این، بعد از من، صاحب شما است.».[756]

محمّد بن عثمان عمری گفته است: ابو محمّد علیه‌السلام فرزندش را در منزل خود به ما نشان داد. ما چهل نفر بودیم. فرمود: «این، بعد از من، امام شما و خلیفه من است. از او اطاعت کنید و اختلاف نورزید که در دینتان به هلاکت مى‏‌رسید. آگاه باشید! بعد از این، او را نخواهید دید.». گفتند: «چند روزى‏‌ بیش نگذشت که ابو محمّد علیه‏السلام وفات کرد.».[757]
موسی بن جعفر بن وهب بغدادی گفته است: از حضرت ابو محمّد حسن بن علی علیه‌السلام شنیدم که فرمود: «گویا شما را مى‏‌بینم که در جانشین من اختلاف دارید. آگاه باشید! هر کس امامان بعد از رسول الله را بپذیرد، ولى‏‌ فرزند مرا انکار کند، مانند کسى‏‌ است که نبوّت پیامبران را قبول کند، ولى‏‌ نبّوت محمّد صلى‏‌الله‏علیه‏و‏آله را انکار کند؛ زیرا، اطاعت از آخرین ما، مانند اطاعت از اوّلین ما، و منکر آخرین فرد ما، مانند منکر اوّلین فرد ما است. بدانید براى‏‌ فرزندم، غیبتى‏‌ خواهد بود که مردم در وجود او شک خواهند کرد، جز کسانى‏‌ که خدا آنان را حفظ کند.».[758]

محمّد بن عثمان عمری گفته است: از پدرم شنیدم که می‌گفت: از ابو محمّد حسن بن علی علیه‌السلام از این حدیث سؤال شد که از پدرانش رسیده که فرموده‌اند: «زمین تا قیامت از حجّت خالى‏‌ نخواهد شد» و «این که هر کس بمیرد، در حالى‏‌ که امام زمانش را نشناخته، به مرگ جاهلیّت خواهد مرد.». حضرت فرمود: «این مطلب، حق است، چنان که روز حق است.». پس به آن حضرت گفته شد: «حجّت و امام بعد از شما کیست؟». فرمود: «فرزندم، محمّد، بعد از من، امام و حجّت است. هر کس بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است. آگاه باشید! براى‏‌ فرزندم غیبتى‏‌ خواهد بود که جاهلان، سرگردان مى‏‌شوند و اهل باطل، به هلاکت مى‏‌رسند. کسانى‏‌ که براى‏‌ ظهورش وقتى‏‌ را تعیین کنند، دروغ مى‏‌گویند. او، قیام مى‏‌کند. گویا پرچم‏هاى‏‌ سفید را در نجف بر بالاى‏‌ سرش در اهتزاز مى‏‌بینم.».[759]
بعض اصحاب نقل کرده‌اند که وقتی کنیز حضرت ابومحمّد علیه‌السلام آبستن شد، به او فرمود: «به زودى‏‌، فرزند پسرى‏‌ از تو به دنیا مى‏‌آید. نام او، محمّد است. وى‏‌، قائم بعد از من است.».[760]

صقر بن ابی دلف گفته است: از علی بن محمّد علی علیهم‌السلام شنیدم که فرمود: «امام بعد از من، حسن، فرزندم است، بعد از حسن، پسرش قائم است که زمین را پر از عدل و داد مى‏‌کند، بعد از این که از ظلم و جور پر شده است.».[761]
 

دلیل‌های دیگر


علاوه بر نصوص مذکور، احادیث فراوان دیگری داریم که برای اثبات وجود امام دوازدهم می‌توان از آن‌ها استفاده کرد. آن احادیث، به چند دسته تقسیم می‌شوند:

دسته یکم، احادیثی است که از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله رسیده که خلفا و امرای بعد از خودش را دوازده نفر دانسته و فرموده: «همه، از قریش خواهند بود و به وجود آنان، دین اسلام باقى‏‌ و بر پا خواهد ماند»:
عامر بن سعد بن وقاص گفته است: به جابر بن سمرة نوشتم: «به من خبر بده از چیزى‏‌ که از رسول خدا صلى‏‌الله‏علیه‏و‏آله شنیده‏اى‏‌.». در جواب نوشت:

روز جمعه‌ای که شب آن اسلمی رجم شد، از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله شنیدم که فرمود: «این دین، تا قیامت بر پا خواهد ماند یا این که دوازده نفر خلیفه که همه از قریش هستند، بر آنان حکومت خواهند کرد.».[762]
از این قبیل احادیث، چنین استفاده می‌شود که:

یک ـ دین اسلام تا قیامت باقی خواهد ماند.
دو ـ در این مدّت، دوازده نفر به عنوان خلیفه پیامبر خواهند آمد که همه آنان از قریش‌اند.

در تعیین مصادیق این دوازده نفر خلیفه، احتمالاتی داده شده که هیچ یک از آن‌ها مستند و توجیه قابل قبولی ندارند. تنها وجه قابل قبول، عقیده امامیّه است که امامان و خلفای بعد از پیامبر را دوازده نفر می‌دانند که همه آنان از قریش و بنی هاشم بوده‌اند و دوازدهمین نفر آنان، محمّد بن حسن عسکری علیهماالسلام است که زنده و از نظرها غایب است، و در زمان مناسب ظهور و قیام می‌کند و جهان را پر از عدل و داد می‌سازد.
دسته دوم، احادیثی است که امامان را دوازده نفر و آخرین فرد آنان را «قائم» و «مهدى‏‌» معرّفی می‌کنند:

سلمان فارسی گفته است: خدمت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله رسیدم در حالی که حسین بر زانویش نشسته بود. چشمانش را می‌بوسید و دهانش را می‌مکید، و می‌فرمود: «تو، سیّد و فرزند سیّد و پدر سادات هستى‏‌؛ تو، امام و فرزند امام و پدر امامان هستى‏‌؛ تو، حجّت و فرزند حجّت و پدر نُه حجت هستى‏‌ که نهمین آنان، قائم است.».[763]
دسته سوم، احادیثی است که امامان را دوازده نفر معرفی می‌کند با ذکر نام هر یک از آنان:

جابر بن عبدالله انصاری، خدمت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله عرض کرد: «یا رسول الله! امامان از اولاد على‏‌ ابن ابى‏‌ طالب چه کسانى‏‌ هستند؟». فرمود: «حسن و حسین، دو جوانان اهل بهشت؛ بعد از آن دو، سیّد العابدین در زمان خودش علی بن الحسین؛ بعد از او، باقر محمّدبن علی. تو ـ ای جابر! ـ او را ملاقات خواهی کرد. سلام مرا به او برسان.
بعد از او، صادق جعفر بن محمّد؛ بعد از او، کاظم موسی جعفر؛ بعد از او، رضا علی بن‌موسی؛ بعد از او، تقی محمّد بن علی؛ بعد از او، نقی علی بن محمّد؛ بعد از او، زکّی حسن بن علی؛ بعد از او، فرزندش قائم به حق، مهدی امّت که زمین را پر از عدل و داد می‌کند، چنان که پر از ظلم و جور شده است.».[764]

سهل بن سعد انصاری گفته است: از فاطمه، دختر رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله سؤال کردم: «امامان چه کسانى‏‌ هستند؟». گفت: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به علی می‌فرمود: «یا على‏‌! تو، بعد از من، امام و خلیفه هستى‏‌. تو، نسبت به مؤمنان، از خودشان سزاوارتر هستى‏‌. وقتى‏‌ تو از دنیا رفتى‏‌، فرزندت حسن شایسته‏تر است. وقتى‏‌ حسن وفات کرد، حسین سزاوارتر است. وقتى‏‌ حسین از دنیا رفت، پسرش على‏‌ بن الحسین شایسته‏تر است. وقتى‏‌ على‏‌ بن الحسین وفات کرد، فرزندش محمّد سزاوارتر است. وقتى‏‌ محمّد از دنیا رفت پسرش جعفر شایسته است. وقتى‏‌ جعفر وفات کرد، فرزندش موسى‏‌ شایسته‏تر است. وقتى‏‌ موسى‏‌ از دنیا رفت، پسرش على‏‌ سزاوارتر است. وقتى‏‌ على‏‌ وفات کرد، پسرش محمّد شایسته‏تر است. وقتى‏‌ محمّد از دنیا رفت، فرزندش على‏‌ سزاوارتر است. وقتى‏‌ على‏‌ وفات کرد، پسرش حسن شایسته ‏تر  است. وقتى‏‌ حسن از دنیا رفت، فرزندش قائم مهدى‏‌ شایسته‏تر است. به دست او، شرق و غرب زمین فتح خواهد شد.».[765]
دسته چهارم، احادیثی است که می‌گوید، امامان، دوازده نفرند و همه معصوم:

ابوطفیل از حضرت علی علیه‌السلام نقل کرده که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به من فرمود: «تو، وصى‏‌ من بر اموات اهل بیتم و جانشین من بر امّت هستى‏‌. جنگ با تو، جنگ با من، و صلح با تو، صلح با من است. تو امام و پدر امامان هستى‏‌. یازده نفر امام، از نسل تو به وجود خواهند آمد که همه مطهر و معصوم‏اند. یکى‏‌ از آنان، مهدى‏‌ است که جهان را پر از عدل و داد مى‏‌کند. واى‏‌ بر کسانى‏‌ که با آنان دشمنى‏‌ کنند!».[766]
دسته پنجم، احادیثی است که دلالت دارند که اهل بیت تا قیامت باقی هستند:

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «ستارگان، امان اهل آسمان‏ها هستند. اگر همه ستارگان نابود شوند، اهل زمین نیز نابود خواهند شد. اهل بیت من نیز امان اهل زمین هستند. اگر اهل‏بیت من نابود شوند، اهل زمین نیز نابود خواهند شد.».[767]
عبدالله بن سلیمان عامری، از حضرت صادق علیه‌السلام نقل کرده که فرمود: «هیچ گاه زمین از حجّت، که حلال و  حرام را بشناسد و مردم را به راه خدا هدایت کند، خالى‏‌ نمى‏‌شود.».[768]

ابو حمزه گفته است: خدمت امام صادق علیه‌السلام عرض کردم: «آیا زمین بى‏‌ امام باقى‏‌ مى‏‌ماند؟». فرمود: «نه؛ اگر زمین بى‏‌ امام شود، فرو مى‏‌ریزد.».[769]
وشّاء گفته است: از امام رضا علیه‌السلام سؤال کردم: «آیا زمین بدون امام باقى‏‌ مى‏‌ماند؟». فرمود: «نه.». عرض کردم: «براى‏‌ ما، در این رابطه روایت شده که زمین بدون امام نمى‏‌شود مگر این که خدا بر بندگانش خشم‏ناک باشد؟». فرمود: «نه؛ زمین بدون امام نمى‏‌شود، وگرنه فرو مى‏‌ریزد.».[770]

از این گونه احادیث، استفاده می‌شود که وجود امام ـ که معصوم و یک انسان کامل و هدف آفرینش انسان است ـ برای بقای زمین و ساکنان زمین ضرورت دارد، و زمین، هیچ‌گاه بدون وجود امام معصوم نخواهد بود. بنابراین می‌توان گفت، این زمان نیز خالی از وجود امام نیست، گرچه غایب و از چشم ما پنهان باشد.
این نیز یکی مؤیّدات عقیده امامیه است که امام عصر را فرزند بلافصل امام حسن عسکری علیه‌السلام می‌دانند که در سال دویست و پنجاه و پنج هجری به دنیا آمد و اکنون از دیده ما پنهان است و وظایف خود را انجام می‌دهد تا زمانی که زمینه ظهور فراهم آید و برای اصلاح جهان قیام کند.



خبرهای پی در پی به وجود مهدی و قائم

از زمان پیامبر اکرم تا زمان امام حسن عسکری علیهم‌السلام پیوسته، از وجود مهدی و قائم خبر داده شده است. در این رابطه، احادیث فراوانی  داریم که در کتب حدیث موجود است، به عنوان نمونه ،به بعضی اشاره می‌شود.
جابربن عبدالله انصاری از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل کرده که فرمود: «مهدى‏‌، از فرزندان من، و نامش نام من و کنیه‏اش کنیه من است. در خلقت و اخلاق، از همه مردم به من شبیه ‏تر است. غیبتى‏‌ دارد که مردم درباره‏اش به سرگردانى‏‌ و ضلالت گرفتار مى‏‌شوند. سپس چون شهاب ثاقب طلوع مى‏‌کند و جهان را پر از عدل و داد مى‏‌سازد، همان طور که از ظلم و جور پر شده است.».[771]

امام حسین از پدرش علی ابن ابی طالب علیهماالسلام نقل کرده که فرمود: «اى‏‌ حسین! نهمین فرزندت، همان قائم به حق و ظاهر کننده دین و گسترش دهنده عدل است.». حسین علیه‌السلام عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین! آیا این امر به وقوع خواهد پیوست؟». فرمود: «آرى‏‌، به حق آن‏که محمّد را به نبوّت مبعوث کرد و او را بر جمیع مردم برگزید. گسترش عدل به دست او، بعد از غیبت و حیرت مردمان است. ثابت نماند در آن غیبت بر دینش مگر مخلصانى‏‌ که روح یقین را دریافته‏اند، همان کسانى‏‌ که خداى‏‌ عزّوجلّ، در ولایت ما، از آنان پیمان گرفته، و ایمان در دلشان جاى‏‌ گرفته و مورد تأییدند.».[772]
امام حسن علیه‌السلام بعد از پیمان صلح با معاویه، در جواب بعض اعتراض کنندگان فرمود: «آیا نمى‏‌دانید که هیچ یک از ما امامان نیست مگر این که ناچار مى‏‌شود با طاغوت زمان خود بیعت کند، مگر قائم که روح الله عیسى‏‌ بن مریم،پشت سرش نماز خواهد خواند؟ زیرا خداى‏‌ عزّوجلّ ولادت او را مخفى‏‌ مى‏‌سازد و شخص او غایب مى‏‌شود تا این‏که وقتى‏‌ ظهورکرد، بیعت احدى‏‌ برگردنش نباشد.او، نهمین فرد از فرزندان برادرم حسین است. عمر طولانى‏‌ را درحال غیبت سپرى‏‌ خواهد کرد. سپس ظهور مى‏‌کند در حالى‏‌ که به قدرت خدا، در صورت جوانى‏‌ کم‏تر از چهل سال خواهد بود. خدابه همه چیز قدرت دارد.».[773]

حسین بن علی ابن ابی طالب علیهماالسلام فرمود: «قائم این امّت، نهمین فرد از فرزندان من است. او غیبت مى‏‌کند و میراثش در زمان زنده بودنش، تقسیم مى‏‌شود.».[774]
سعید بن جبیر گفته است: از زین العابدین علی بن الحسین علیهماالسلام شنیدم که می‌فرمود: «در قائم، سنّتى‏‌ از نوح وجود دارد و آن، طول عمر است.».[775]

محمّد بن مسلم ثقفی گفته است: از ابوجعفر محمّد بن علی علیهماالسلام شنیدم که می‌فرمود: قائم، با رعب و ترس دشمنان، نصرت می‌یابد؛ از جانب خدا تأیید می‌شود؛ زمین برایش پیچیده، و گنج‌ها برایش آشکار می‌گردد؛ سلطنت او، شرق و غرب را فرا می‌گیرد؛ خدا به دست او، دین اسلام را بر ادیان دیگر غلبه می‌دهد، گرچه مشرکان از آن کراهت داشته باشند؛ همه زمین را آباد می‌گرداند؛ حضرت عیسی فرود می‌آید و با او نماز می‌خواند.».[776]
صفوان گفته است: از حضرت صادق علیه‌السلام شنیدم که فرمود: «هرکس همه امامان را بپذیرد، ولى‏‌ مهدى‏‌ را انکار کند، مانند کسى‏‌ است که همه پیامبران را قبول کند، ولى‏‌ محمّد صلى‏‌الله‏علیه‏و‏آله را انکار کند.». گفته شد: «یا ابن رسول الله! مهدى‏‌ از اولاد کیست؟» فرمود: «پنجمین فرزند امام هفتم. شخص او از شما غائب مى‏‌شود و ذکرنامش برایتان حلال نیست.».[777]

یونس بن عبدالرحمان گفته است :خدمت موسی بن جعفر علیه‌السلام عرض کردم: «تو قائم هستى‏‌؟». فرمود: «من قائم به حق هستم، ولى‏‌ قائمى‏‌ که زمین را از دشمنان خدا پاک مى‏‌کند و آن را پر از عدل و داد مى‏‌سازد، همان طور که از ظلم و جور پر شده است، پنجمین فرزند از نسل من خواهد بود. غیبتى‏‌ دارد طولانى‏‌؛ زیرا، بر نفس خویش بیم‏ناک است. گروهى‏‌ از عقیده خود بر مى‏‌گردند و گروهى‏‌ ثابت قدم مى‏‌مانند.». سپس فرمود: «خوشا بر احوال شیعیان ما که در زمان غیبت به ما تمسّک جویند، و بر دوستى‏‌ ما و برائت از دشمنانمان ثابت بمانند! آنان، از ما و ما از آنان هستیم. آنان، به امامت ما راضى‏‌، و ما از شیعه بودن آنان خوشنود هستیم. خوشا به حال آنان! خوشا به حال آنان! به خدا سوگند! آنان در قیامت با ما خواهند بود.».[778]
ریّان بن صلت گفته است: خدمت حضرت رضا علیه‌السلام عرض کردم: «تو صاحب الامر هستى‏‌؟». فرمود: «من، صاحب الامر هستم، ولى‏‌ آن صاحب الامرى‏‌ که زمین را پر از عدل و داد مى‏‌کند، بعد از این که پر از ظلم شده است، نیستم. من، با این ضعف بدن، چه گونه مى‏‌توانم او باشم؟ قائم، کسى‏‌ است که در سن سالخوردگان به صورت جوانى‏‌ بسیار نیرومند خروج مى‏‌کند، به طورى‏‌ که توان آن را دارد که بزرگ‏ترین درختان را از ریشه برکند، و اگر در بین کوه‏ها فریاد بزند، سنگ‏ها فرو مى‏‌ریزند. عصاى‏‌ موسى‏‌ و خاتم سلیمان با او است. او، چهارمین فرزند از نسل من است. خدا او را از نظرها غایب مى‏‌سازد، سپس ظاهر مى‏‌شود و زمین را پر از عدل و داد مى‏‌کند، بعد از این که پر از ظلم و جور شده است.».[779]

عبدالعظیم حسنی گفته است: خدمت محمّد بن علی بن موسی رسیدم. قصد داشتم از قائم سؤال کنم که آیا همان مهدی است یا غیر او، که او به من فرمود: «اى‏‌ ابوالقاسم! قائم از ما، همان مهدى‏‌ است که باید در زمان غیبت در انتظارش بود و در زمان ظهور از او اطاعت کرد. او، سومین فرزند از نسل من است. به خدایى‏‌ که محمّد را به نبّوت مبعوث کرد و ما را به امامت اختصاص داد سوگند! اگر از دنیا بیش از یک روز هم باقى‏‌ نمانده باشد، خدا، آن را طولانى‏‌ مى‏‌کند تا این که مهدى‏‌ خروج کند و زمین را پر از عدل و داد سازد، همان طور که پر از ظلم و جور شده است. خدا، امرش را در یک شب اصلاح مى‏‌کند، چنان که امر موسى‏‌ را در یک شب اصلاح کرد. موسى‏‌ رفت تا آتش بیاورد، ولى‏‌ برگشت در حالى‏‌ که پیامبر شده بود.». آن گاه فرمود: «افضل اعمال شیعیان، انتظار فرج است.».[780]
صقر بن ابو دلف گفت: از امام علی بن محمّد بن علی علیهم‌السلام شنیدم که می‌فرمود: «امام بعد از من، حسن، فرزندم است، و بعد از حسن، فرزندش همان قائمى‏‌ است که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد بعد از این که ظلم و جور پر شده است.».[781]

احمد بن اسحاق اشعری گفته است: خدمت ابو محمّد حسن بن علی علیهماالسلام رسیدم، قصد داشتم از جانشین آن حضرت سؤال کنم که  آن جناب به من فرمود: «اى‏‌ احمد بن اسحاق! خداى‏‌ تبارک و تعالى‏‌، هیچ گاه زمین را از وجود حجّت تا قیامت خالى‏‌ نخواهد گذاشت. به برکت وجود حجّت است که بلا از ساکنان زمین دفع مى‏‌شود و باران مى‏‌بارد و برکات زمین خارج مى‏‌گردد.». من عرض کردم: «یا ابن رسول الله! امام و خلیفه بعد از شما کیست؟».
حضرت با سرعت داخل خانه شد. اندکی بعد از خانه خارج شد، در حالی که کودکی را بر دوش داشت که صورتش همانند ماه شب چهاردم و تقریباً سه ساله بود. فرمود: «اى‏‌ احمد! اگر تو نزد ما گرامى‏‌ نبودى‏‌، فرزندم را به تو نشان نمى‏‌دادم. او، هم‏نام و هم‏کنیه رسول خدا است. وى‏‌، همان کسى‏‌ است که زمین را پر از عدل و داد مى‏‌کند بعد از این که از ظلم و جور پر شده است.».[782]

از احادیث مذکور و دَه‌ها حدیث دیگر مانند این‌ها، استفاده می‌شود که پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم‌السلام به طور مرتّب و پیوسته، از وجود «امام دوازدهم» و «مهدى‏‌» و «قائم» خبر داده‌اند تا بدین وسیله، افکار مردم را برای پذیرش او آماده سازند. واقع قضیّه هم همان‌گونه شد که خبر دادند. معلوم می‌شود چنین برنامه‌ای از سوی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله طرح وشروع شد و از سوی امامان معصوم علیهم‌السلام ادامه یافت.



پیشگویی درباره غیبت


چنان که در احادیث گذشته ملاحظه فرمودید، مسئله غیبت امام دوازدهم علیه‌السلام از زمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله تا زمان امام یازدهم، همواره در طول تاریخ، در بین شیعیان مطرح بوده و پیامبر و امامان معصوم از آن خبر می‌داده‌اند. غیبت، یکی از خصائص مهدی به شمار می‌رفته است. علاوه بر احادیث مذکور، در احادیث فراوان دیگری نیز، به مسئله غیبت تصریح شده است.

پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «به خدایى‏‌ که مرا براى‏‌ بشارت بر انگیخت سوگند! که قائم از فرزندان من، بر طبق عهدى‏‌ که به او مى‏‌رسد، از دیده‏ها غائب مى‏‌شود، به گونه‏اى‏‌ که بیش‏تر مردم خواهند گفت: ,,خدا، به آل محمّد نیاز ندارد``، و گروهى‏‌ دیگر در اصل تولّدش شک مى‏‌کنند. پس هر کس زمان غیبت را درک کرد، باید در حفظ دینش کوشش کند، و
وسوسه‏هاى‏‌ شیطان را به خود راه ندهد، مبادا او را از کیش و آیینِ من بلغزاند و از دین خارج سازد، چنان که قبلاً پدر و مادر شما را از بهشت خارج ساخت. خدا شیطان را بر کافران ولایت داده است.».[783]
امام صادق علیه‌السلام فرمود: «اگر خبر غیبت امام خود را شنیدید، انکار نکنید.».[784]

و ده‌ها حدیث دیگر.


طبرسی نوشته است: «اخبار غیبت ولىّ عصر، قبل از تولّد خودش و پدر و جدّش صادر شده است، و محدّثان شیعه، آن‏ها را در اصول و کتب که در زمان امام باقر و صادق علیهماالسلام تألیف شده، ثبت کرده‏اند. یکى‏‌ از ثقات محدّثان و مصنّفان، حسن بن محبوب زرّاد است. او، بیش از یکصد سال قبل از زمان غیبت، احادیث مربوط به غیبت را در کتاب مشیخه‏اش ثبت و ضبط کرده است. همان‏گونه که در احادیث پیش بینى‏‌ شده بود، این غیبت، تحقّق یافت.».[785]

محمّد بن ابراهیم بن جعفر نعمانی که در زمان غیبت صغرا، تولّد یافت و هنگام تألیف کتاب الغیبة هشتاد و چند سال از عمر شریف امام زمان علیه‌السلام گذشته بود، نوشته است: «ائمه اطهار علیهم‏السلام قبل از غیبت امام زمان علیه‏السلام خبر داده بودند. اگر غیبت آن جناب اتّفاق نمى‏‌افتاد، خود این موضوع، شاهدى‏‌ بود براى‏‌ بطلان عقیده امامیه، ولى‏‌ خداوند متعال با وقوع غیبت، صحت اخبار ائمه را آشکار ساخت.».[786]
علاوه بر حسن بن محبوب، تعداد دیگری از اصحاب امامان معصوم علیهم‌السلام قبل از توّلد حضرت مهدی علیه‌السلام کتاب هایی را در موضوع غیبت آن حضرت تألیف کرده‌اند. از باب نمونه، به بعض آن‌ها اشاره می‌شود:

1ـ علی بن حسن بن محمّد طایی طاطری که از اصحاب موسی بن جعفر علیه‌السلام بوده، کتابی در موضوع غیبت نوشته است. او، مردی فقیه و موثق بود.[787]
2ـ علی بن عمر اعرج کوفی، از اصحاب موسی بن جعفر علیه‌السلام کتابی در غیبت دارد.[788]

3ـ ابراهیم بن صالح انماطی، از اصحاب موسی بن جعفر علیه‌السلام کتابی در غیبت تألیف کرده است.[789]
4ـ حسن بن علی ابن ابی حمزه ـ که در عصر امام رضا علیه‌السلام می‌زیسته است ـ کتابی در غیبت دارد.[790]

5ـ عباس بن هشام ناشری اسدی، از اصحاب امام رضا علیه‌السلام کتابی در غیبت نوشته است.[791]
6ـ علی بن حسن بن فضال، از اصحاب امام هادی و امام عسکری علیهماالسلام کتابی در غیبت دارد.[792]

7ـ فضل بن شاذان نیشابوری، از اصحاب امام هادی و امام عسکری علیهماالسلام کتابی درباره قائم آل محمّد و غیبت او دارد.[793]
با توجّه به آن چه گذشت، به انضمام سه مطلب دیگر، وجود امام دوازدهم در حال غیبت امری است قطعی:

الف) بر طبق برهان عقلی که درجای خود به اثبات رسیده و احادیث فراوانی که از معصومان صادر شده، وجود امام و حجّت، برای بقای نوع انسان ضرورت دارد، و زمین، هیچ گاه از وجود حجّت خالی نخواهد ماند.
ب) در احادیث فراوانی که به حدّ تواتر می‌رسد، آمده است که تعداد امامان دوازده نفر خواهد بود.

ج) بر طبق احادیث و شهادت تاریخ، یازده نفر از امامان آمده و بعد از چندی از دنیا رفته‌اند. بنابراین باید گفت، امام دوازدهم، چنان که در احادیث آمده، همان فرزند بلافصل امام حسن عسکری علیه‌السلام است که در حال غیبت زندگی می‌کند.
 

مکارم و کمالات حضرت مهدی


متأسّفانه، حضرت مهدی علیه‌السلام از کودکی، در حال غیبت زندگی کرده و به طور مستقیم با مردم معاشرت نداشته تا کمالات ذاتی و مکارم اخلاق و علوم و معارف و سیر و سلوک معنوی او را دیده و برای ما نقل کرده باشند، ولی با توجّه به آن چه در شرایط امامت گفته شد، باید بگوییم، حضرت مهدی نیز واجد همه کمالاتی است که در سایر امامان بوده است. او نیز معصوم از گناه و خطا و اشتباه و دارای همه معارف و علومی است که دانستن آن‌ها برای امام ضرورت دارد. منابع علم او نیز همان منابع علوم سایر امامان است.

سیره و رفتار آن حضرت در ابعاد مختلف عبادی، اجتماعی، اخلاقی، همان سیره رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و سایر امامان علیهم‌السلام است، گرچه جزئیات آن برای ما نقل نشده است. در زمان ظهور، همه آن کمالات آشکار خواهد شد. در برخی احادیث چنین آمده است:
حضرت باقر علیه‌السلام فرمود: «علم به کتاب خدا و سنّت پیامبر، در قلب مهدى‏‌ ما چنان مى‏‌روید که گیاه در زمین مناسب بهترین رویش را دارد. هر یک از شما که زمان ظهور او را درک کرد، بگوید: سلام بر شما اى‏‌ اهل بیت رحمت و نبوّت و معدن علم و رسالت! سلام بر تو اى‏‌ بقیة الله در زمین!».[794]

باز هم امام باقر علیه‌السلام فرمود: «هنگامى‏‌ که قائم ما قیام کرد، دستش را بر سر مردم مى‏‌نهد، حواس آنان را جمع، و عقول و افکارشان را به اکمال مى‏‌رساند.».[795]
امام صادق علیه‌السلام فرمود: «دانش بر بیست و هفت بخش تقسیم مى‏‌شود. آن چه را همه
پیامبران آورده‏اند و مردم مى‏‌دانند، دو بخش بیش نیست. هنگامى‏‌ که قائم ما قیام کند، بیست و پنج بخش دیگر را آشکار مى‏‌سازد و در میان مردم پخش مى‏‌کند، علاوه بر دو بخشى‏‌ که پیامبران آورده بودند که جمعاً، بیست و هفت بخش مى‏‌شود.».[796]

البته، از این‌گونه احادیث، نباید تصوّر شود که علوم و کمالات حضرت مهدی علیه‌السلام بر علوم و کمالات رسول خدا و سایر امامان علیهم‌السلام برتری دارد! نه! چنین نیست! بلکه همه آن ذوات مقدّس، در علم و کمال تساوی دارند. آنان نیز واجد چنین امکاناتی بوده‌اند، ولی اوضاع و شرایط زمان، و عقل و ادراکات مردم آن زمان‌ها، برای درک چنین علومی آماده نبوده است.



غیبت صغرا و کبرا


بر طبق عقیده امامیه، امام دوازدهم، دو غیبت دارد: غیبت صغرا (کوتاه) و غیبت کبرا (دراز مدت). غیبت صغرا، از زمان تولد حضرت (سال 255) شروع شده و تا سال 329 ادامه یافته است. در طول این مدّت، گرچه از نظر عامه مردم غایب بود، ولی از طریق بعضِ خواص، با شیعیان در ارتباط بود و به احتیاجات آنان رسیدگی می‌کرد و به مسائل دینی پاسخ می‌داد. آن واسطه‌ها، از افراد مورد اعتماد بودند و «نائب» نامیده می‌شدند. نوّاب آن حضرت، چهار نفر بودند که به ترتیب، به منصب نیابت گمارده شدند:

اوّل، عثمان بن سعید است. او، از اصحاب مورد اعتماد امام هادی و امام حسن عسکری علیهماالسلام بود. وی، یکی از کسانی است که امام حسن عسکری علیه‌السلام فرزندش را به آنان نشان داد و فرمود: «بعد از این، او را نخواهید دید و در زمان غیبت، از عثمان بن سعید اطاعت کنید؛ زیرا، جانشین امام شما است.».[797]
دوم، محمّد بن عثمان است. او، بعد از پدرش عثمان بن سعید، به وکالت از ناحیه
مقدّسه منصوب شد. عثمان بن سعید، به هنگام وفات فرمود: «بعد از من، فرزندم، محمّد، جانشین من و نائب امام شما است.».[798]

بعد از او هم نیابت او، با توقیعی از جانب امام زمان علیه‌السلام تأیید شد.[799]
سوم، حسین بن روح است. محمّد بن عثمان، به هنگام وفات، او را به جانشینی خود و وکالت از جانب صاحب الامر معرّفی کرد و به اصحاب فرمود: «من، از جانب امام زمان، مأمورم تا حسین بن روح را به نیابت منصوب کنم. در کارها به وى‏‌ رجوع‏کنید.».[800]

چهارم، علی بن محمّد سمری است. او، یکی از چهره‌های موّجه و موثّق شیعیان بوده که حسین بن روح، قبل از وفات، وی را به جای خویش و وکالت از ناحیه مقدّسه منصوب کرد.[801]
علی بن محمّد سمری، آخرین نائب خاص امام زمان علیه‌السلام است. وی، در سال 329هجری قمری وفات کرد. قبل از وفات، نامه‌ای را که از ناحیه مقدسه صادر شده بود، برای مردم قرائت کرد. در آن نامه نوشته بود: «تا شش روز دیگر، اجل تو فرا خواهد رسید. کارهایت را جمع و جور کن، ولى‏‌ براى‏‌ خودت جانشینى‏‌ را تعیین نکن. از این زمان، غیبت کامل شروع خواهد شد. من، تا زمانى‏‌ طولانى‏‌ نگذرد و دل‏ها را قساوت نگیرد و زمین پر از جور نشود و خداى‏‌ متعال اجازه ندهد، ظهور نخواهم کرد. بعد از این، هر کس مدعى‏‌ رؤیت من شد، دروغ مى‏‌گوید، لذا او را تکذیب کنید.».[802]

دوران غیبت صغرا و نیابت نوّاب خاص، در حدود هفتاد و چهار سال ادامه داشت. در این مدّت، شیعیان، از طریق نوّاب با امام زمان در تماس بودند، مشکلات دینی خود را سؤال می‌کردند و جواب آن‌ها را با نامه‌هایی که توقیع نامیده می‌شد، دریافت می‌کردند، و گاهی ابتدائاً از ناحیّه مقدّسه توقیعاتی صادر می‌شد و اوامری را دریافت‌می‌کردند.
کرامات و پیشگویی‌ها و معجزاتی نیز در این رابطه نقل شده که بررسی آن‌ها نیاز به فرصت بیش‌تری دارد. منظور از وقوع غیبت صغرا، این بود که شیعیان برای پذیرش غیبت کبرا ، آمادگی بیش‌تری پیدا کنند.

غیبت کبرا  (دراز مدّت) از سال وفات آخرین نائب، علی بن محمّد سمری (329) شروع شد و تا زمان ظهور ادامه خواهد یافت. پیغمبر اکرم و ائمه معصوم علیهم‌السلام قبلاً، از وقوع این دو غیبت، خبر داده بودند.
اسحاق بن عمار گفته است: از حضرت  صادق علیه‌السلام شنیدم که می‌فرمود: «قائم، دو غیبت دارد: یکى‏‌، دراز و طولانى‏‌، و دیگرى‏‌، کوتاه. در غیبت اوّل (غیبت صغرا) خواص شیعیان، از جایگاهش اطلاع دارند، ولى‏‌ در غیبت دوم (غیبت کبرا) جز خواص از نزدیکان و موالى‏‌، کسى‏‌ از جایگاهش اطّلاع ندارد.».[803]

جایگاه و محّل زندگی امام زمان علیه‌السلام روشن نیست. شاید به طور ناشناس در بین مردم زندگی و رفت و آمد داشته باشد.
 

فلسفه غیبت


ممکن است کسی بگوید: «چرا امام زمان علیه‏السلام از نظرها غایب شد؟ مگر نمى‏‌توانست همانند سایر مردم، در گوشه‏اى‏‌ از جهان زندگى‏‌ کند و در نشر احکام و قوانین دین بکوشد و امت را رهبرى‏‌ کند؟ بدین وضع زندگى‏‌ کند، تا زمانى‏‌ که اوضاع و شرایط براى‏‌ قیام جهانى‏‌ او فراهم آید و خدا اذنش دهد. آن گاه قیام کند و حکومت ستمکاران را واژگون سازد و حکومت عدل اسلامى‏‌ جایگزین گرداند.».

در پاسخ می‌توان گفت، این، فرضیّه خوبی است، ولی متأسفانه قابل عمل نیست. برای روشن شدن مطلب و عدم امکان تحقّق آن، باید به چند نکته توجّه داشت:
1ـ برنامه و مأموریّت مهدی موعود، با برنامه دیگر امامان تفاوت دارد. سایر امامان،
وظیفه نداشتند برای تأسیس حکومت اسلامی و اجرای کامل احکام و قوانین دین و مبارزه با ظلم و ستم و دفاع از محرومان و مستعضفان و اجرای کامل عدالت، به جنگ و قیام مسلحانه اقدام کنند، امّا مهدی موعود، چنین وظیفه سنگینی را بر عهده دارد و از ویژگی‌های او به شمار می‌رود پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم‌السلام او را این چنین معرّفی کرده‌اند.

2ـ حکومت حضرت مهدی، جهانی و مکتبی و اسلامی است، نه کشوری یا اقلیمی یا قومی یا زبانی. تأسیس چنین حکومتی، بسیار دشوار است و از دو جهت نیاز به آمادگی جهانی دارد: اوّل، استعداد کامل نظامی به گونه‌ای که برتر از نیروی نظامی جهانیان باشد. دوم، آماده بودن افکار اکثریّت مردم جهان برای پذیرش چنین حکومتی و جهاد و فداکاری در راه تحقّق آن.
3ـ عقلاً و نقلاً، به اثبات رسیده که وجود امام و حجّت، برای ادامه نسل انسان، ضرورت دارد و زمین هیچ گاه از وجود حجّت خالی نخواهد شد.

4ـ بر طبق احادیث فراوان که به حدّ تواتر می‌رسد، تعداد امامان بعد از پیامبر، دوازده نفر بیش نخواهد بود. یازده نفر آنان آمدند و بعد از چندی از دنیا رفتند. بنابر این، امام دوازدهم که قائم به حق و مهدی موعود است، باید تا قیامت زنده و باقی بماند.
5ـ پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم‌السلام در زمان حیات خود، بارها و بارها، از وجود مهدی و قیام او خبر داده و گفته‌اند: «زمانى‏‌ که ظلم و ستم جهان را فرا گرفت، قیام مى‏‌کند و با جهاد و فداکارى‏‌ یاران و همفکرانش، ظلم و جور را از جهان ریشه کن مى‏‌سازد و حکومت عدل و داد را بر پا مى‏‌دارد.».

اکنون با توجّه به مطالب مذکور، باید دید آیا امام زمان می‌توانست همانند یک انسان عادی در گوشه‌ای از جهان زندگی کند و در حدّ امکان به مسئولیت‌های امامت بپردازد؟ با قبول چنین فرضی چه اتّفاقی در جهان رخ می‌داد؟
در چنین فرضی، امام زمان علیه‌السلام همواره با دو گروه از مردم رو به رو و درگیر بود: گروه اوّل، محرومان و مستضعفان و ستمدیدگان که همواره در طول تاریخ بوده و هستند و متأسفانه اکثریّت مردم را تشکیل می‌دهند و در انتظار فرج هستند. این گروه، چون
مهدی موعود را در بین خود مشاهده می‌کنند و در انتظار قیام او و اصلاح جهان‌اند، همواره نزد او داد خواهی می‌کنند و خواستار قیام جهانی می‌گردند.

در چنین فرضی، اگر امام زمان علیه‌السلام به خواسته آنان پاسخ مثبت بدهد و وارد جنگ شود، موفّقیّت ندارد، چون زمینه قیام جهانی فراهم نبوده است و به ناچار، حضرت کشته می‌شد و جهان از وجود حجّت و امام خالی می‌گردید.
اگر حضرت، خواسته مظلومان را برآورده نسازد و قیام نکند، محرومان و مستضعفان، مأیوس و پراکنده می‌شوند. بنابراین، جز غیبت، چاره‌ای ندارد.

گروه دوم، حکومت‌های طاغوتی و ستمکاران جهان هستند که متأسّفانه در طول تاریخ و در نقاط مختلف جهان در ادامه سلطه گری خود، از ارتکاب هیچ جنایتی خودداری نکرده و نمی‌کنند، و هرگونه خطری را گرچه احتمالی باشد، از پیش پای خود برخواهند داشت.
این گروه، چون شنیده‌اند که مهدی موعود، برای حمایت از محرومان و مبارزه با ظلم و بیدادگری قیام خواهند کرد و وجودش را در بین خودشان مشاهده می‌کنند، بویژه با عمر بسیار طولانی و غیر عادی، در چنین صورتی، کاملاً احساس خطر خواهند کرد و در ترور و قتل او تردیدی نخواهند داشت. در نتیجه، زمین، از وجود حجّت خالی می‌شد.

بنابراین، غیبت امام زمان، برای پیشگیری از این حوادث، ضرورت دارد.



آثار و فوائد امام غایب


در بحث «ضرورت وجود امام»، به چندین مسئولیت مهم امام اشاره شد. آن وظایف این چنین است:

اوّل، حفظ و نگهداری علوم و معارف و احکام و قوانین مربوط به دین؛
دوم، ترویج و نشر آن‌ها در بین مسلمانان؛

سوم، تأسیس و اداره حکومت اسلامی و اجرای احکام قضایی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و دیگر امور مربوط به اداره کشور اسلامی و حلّ مشکلات مردم.
اینک، امکان دارد کسی بپرسد: «با توجّه به این نیازها بود که وجود امام را ضرورى‏‌
دانستید، ولى‏‌ هیچ یک از امور مذکور، بر وجود امام غایب مترتِّب نیست، پس امام غایب چه سودى‏‌ دارد؟».

در جواب عرض می‌کنم که در ترتّب فایده اوّل، یعنی حفظ و نگهداری  علوم و معارف دین، امام غایب با سایر امامان، تفاوتی ندارد. امام غایب هم احکام و قوانین دین را حفظ می‌کند، به گونه‌ای که می‌توان گفت، بعد از پیامبر و در طول تاریخ و حتّی در این زمان، علوم و معارف دین، بدون کم و زیاد، نزد امامان معصوم محفوظ مانده است.
امّا در تحقّق امر دوم و سوم، گر چه مردم در زمان غیبت نمی‌توانند از وجود امام غایب استفاده کنند، ولی تقصیر و کوتاهی از جانب امام نیست، بلکه از جانب مردم است که زمینه ظهور و تأسیس حکومت و اقتدار را فراهم نساخته‌اند. به همین جهت، امام ناچار شده در حال غیبت زندگی کند تا مقدّمات و زمینه ظهور و قیام فراهم آید.

علاوه بر این، ما دلیل قاطعی نداریم که امام زمان در زمان غیبت، در مسائل علمی و فرهنگی مربوط به دین و حل مشکلات سیاسی، اجتماعی مربوط به امّت اسلام، هیچ گونه دخالتی ندارد، بلکه می‌توان احتمال داد و حدس زد که در برخی مواقع ضروری، مطالب و مسائل علمی را به طور مستقیم یا غیر مستقیم در اختیار بعض افراد یا گروه‌ها قرار داده و بدهد، و در مواقع بحرانی، به یاری امّت اسلام بشتابد و رهنمودهای لازم را به صورت ناشناس در اختیار مسئولان مربوط قرار دهد. انجام دادن چنین کارهایی را نمی‌توان نفی‌کرد.
علاوه بر فوائد مذکور، به دو فایده مهم دیگر می‌توان اشاره کرد:

فایده اوّل، بقا و ادامه نسل انسان و عمران و آبادی زمین است. برای اثبات این مطلب، از دو گونه دلیل می‌توان استفاده کرد: یکی، ادلّه نقلی و دیگری، ادلّه عقلی.


ادلّه نقلی


احادیث فراوانی داریم که وجود حجّت و امام را برای بقای نسل انسان‌ها ضروری دانسته و فقدان آن را موجب تخریب زمین و انقراض نسل انسان بیان کرده است. قبلاً، به بعضی از این گونه احادیث اشاره شد و تکرار آن‌ها را در این جا لازم نمی‌دانیم.



ادلّه عقلی

در کتب کلام و عقائد و فلسفه نیز بر ضرورت وجود انسان کامل، در همه زمان‌ها، ادلّه‌ای اقامه شده که ضرورت وجود حجّت و امام را تأیید می‌کند. تبیین این دلیل به ذکر مقدماتی نیاز دارد که در کتب مربوط، تفصیلاً، به اثبات رسیده است و این اوراق، جای آن‌ها نیست. ما، در این بحث، به ذکر خلاصه برخی از نتایج اثبات شده و لازم آن‌ها اکتفا می‌کنیم:
1ـ انسان، مرکّب است از بدن جسمانی و روح مجرّد ملکوتی. این دو، ترکیب یافته، و موجودی را به نام انسان تشکیل می‌دهند. انسان، دارای دو مرتبه وجودی است. مرتبه اعلای آن، جوهری است مجرد و ملکوتی و باقی، و مرتبه پایین آن، مادّی و جسمانی است. به همین جهت، حرکت و استکمال، برایش امکان‌پذیر می‌شود.

2ـ انسان، در باطن ذات خود، در یکی از دو مسیر می‌تواند حرکت کند: یکی صراط مستقیم انسانیّت و پرورش صفات و کمالات انسانی و سیر و صعود الی الله، و دیگری انحراف از صراط مستقیم انسانیّت و پرورش صفات حیوانیّت و سقوط در وادی هول‌ناک درنده خویی. انتخاب هر یک از این دو مسیر، در اختیار خود انسان است.
3ـ آفرینش انسان و جهان، بی هدف و پوچ نیست، بلکه هدف، تکامل نفس انسان و سیر و صعود الی الله و نیل به سعادت نفسانی و اخروی بوده است.

4ـ انسان، در پیدا کردن صراط مستقیم انسانیّت و حرکت باطنی به سوی کمال و سعادت واقعی، خودکفا نیست، بلکه در این جهت، به آفریدگار انسان‌ها و رهنمود و کمک پیامبران نیاز دارد. به همین جهت گفته می‌شود، الطاف الهی، اقتضا دارد برای تأمین سعادت دنیوی و اخروی انسان‌ها، برنامه لازم را به وسیله پیامبران برگزیده‌اش ارسال دارد و در اختیار آنان قرار دهد.
احکام و قوانین دین، به همین منظور نازل شده و صراط مستقیم انسانیّت و طریق سیر و سلوک الی الله نیز همین است.

عقاید حق، اخلاق نیک، اعمال صالح، از عوامل تکامل نَفْس هستند و سعادت اخروی انسان را فراهم می‌سازند. چنان که عقاید باطل و اخلاق پست و ارتکاب گناه و کارهای زشت، موجب سقوط و هلاکت انسان می‌شوند.
5ـ مسیر حرکت نفسانی انسان، اعتباری نیست، بلکه یک مسیر واقعی و حقیقی است. گوهر نفس انسان، در یک مسیر واقعی حرکت می‌کند، حال، یا به سوی منبع کمال حرکت می‌کند و کامل‌تر می‌گردد، یا از انسانیّت دور می‌شود و به سوی وادی تاریک حیوانیّت رهسپار است.

از آن چه گذشت و این که هدف از آفرینش انسان، مسیر و صعود الی الله و تکامل نفسانی است، می‌توان نتیجه گرفت که باید همیشه در بین انسان‌ها، انسان کاملی موجود باشد که در متن دین و صراط مستقیم انسانیّت حرکت کند و مجموع عقاید حق و اخلاق پسندیده و عمل‌های شایسته، در او به فعلیّت رسیده و هدف آفرینش در وی تحقّق یافته باشد. چنین انسان ممتازی، به سوی کمال مطلق در حرکت است و همواره از افاضات الهی بهره‌مند  می‌گردد، و دیگر انسان‌ها را که در همین مسیر حرکت می‌کنند، با جذبه‌های باطنی خود به بالا می‌برد. و از افاضات الهی که پیوسته بر روح ملکوتی و مقام شامخ امامت نازل می‌گردد، پیروانش را بهره‌مند می‌سازد.
چنین انسان ممتازی، غایت آفرینش انسان، و امام و پیشوا و قافله سالار انسانیّت و حجّت خدا خواهد بود. وجود او، موجب بقا و ادامه نسل انسان‌ها و فقدان او، سبب انقراض نسل انسان و تخریب زمین می‌گردد.

بنابراین، می‌توان گفت، مهم‌ترین فایده وجود امام، بقای نسل انسان‌ها است، و در ترتّب این اثر مهم، تفاوتی میان ظهور و غیبت او نیست.
در بعض احادیث، امام غایب، به خورشید پشت ابر تشبیه شده است:

سلیمان گفت: به جعفر صادق علیه‌السلام عرض کردم: «چه گونه مردم از وجود امام غایب بهره مى‏‌برند؟». فرمود: «همان گونه که از خورشید پشت ابر سود مى‏‌برند.».[804]
در توضیح حدیث می‌توان گفت، چنان که در علوم طبیعی و فلکیات به اثبات رسیده، خورشید، مرکز منظومه شمسی است و جاذبه‌اش حافظ زمین و آن را از سقوط نگه می‌دارد، زمین را به دور خود می‌چرخاند و شب و روز و فصول مختلف را به وجود می‌آورد، نورش، روشنی بخش زمین و حرارتش، موجب حیات و زندگی انسان‌ها و حیوانات و گیاهان است، و در ترتّب این آثار، بین ظهور آن در روز و غیاب آن در شب و به هنگام ابر، تفاوتی نیست.

فایده دوم، تقویّت روح امید و انتظار فرج و آمادگی برای شرکت در برنامه‌های عظیم و اصطلاحات جهانی حضرت مهدی علیه‌السلام است. برنامه اصلاحات جهانی مهدی موعود، عبارت است از: سرنگون کردن حکومت جباران و ریشه‌کن کردن ظلم و ستم برای همیشه؛ تأسیس حکومت واحد جهانی اسلام و گسترش عدل و داد؛ گسترش اسلام در جهان و غلبه آن بر سایر ادیان؛ محو کامل شرکت و کفر؛ اجرای کامل احکام و قوانین اسلام؛ ریشه‌کن‌کردن فقر و استضعاف.
با اندکی دقّت، روشن می‌شود که تحقّق چنین امر مهمّی بدون آمادگی همه جانبه امکان‌پذیر نیست. مخصوصاً، با توجّه به این که این پیروزی عظیم با جنگ و جهاد به وجود می‌آید، نه با معجزه، و با توجّه به اوضاع کنونی جباران جهان و پیشرفت حیرت‌انگیز علوم و صنایع، بویژه صنایع نظامی و کشتار جمعی، کسانی که واقعاً به مهدی موعود ایمان دارند و خواستار قیام و اصلاحات جهانی او هستند، باید خود را برای شرکت در چنین پیکار عظیمی آماده سازند. اوّلاً، خود را آن گونه بسازند که حضرت مهدی خواستار تحقّق آن در همه انسان‌ها است، و ثانیاً، افکار اکثریّت مردم جهان را برای پذیرش اسلام و حکومت واحد جهانی آماده سازند، و ثالثاً، سعی کنند در علوم و صنایع و بویژه صنایع نظامی و تهیّه نیروی جنگی، عقب افتادگی خود را جبران کنند، بلکه برتر از دیگران باشند. این است معنای انتظار فرج که در احادیث آمده است. همین را می‌توان به عنوان یکی از فوائد ایمان به وجود امام غایب به شمار آورد.



احادیث مربوط به مهدی در کتب اهل سنّت

احادیث مربوط به مهدی موعود، اختصاص به کتب شیعه ندارد، بلکه بسیاری از علمای اهل سنّت نیز احادیث آن را در کتب خود نوشته‌اند. از باب نمونه به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
علی ابن ابی طالب علیه‌السلام از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل کرده که فرمود: «اگر از زمان، جز یک روز باقى‏‌ نمانده باشد، خداى‏‌ متعال، مردى‏‌ از اهل بیت مرا مى‏‌فرستد تا زمین را پر از عدل و داد کند، همان‏گونه که از ظلم و جور پر شده است.».[805]

ام سلمه گفته است: از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله شنیدم که فرمود: «مهدى‏‌، از عترت من و فرزندان فاطمه است.».[806]
علی بن ابی طالب علیه‌السلام از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل کرده که فرمود: «مهدى‏‌، از اهل بیت من است. خدا، اسباب قیامش را در یک شب فراهم خواهد ساخت.».[807]
و ده‌ها حدیث دیگر مانند این‌ها.


از این گونه احادیث، استفاده می‌شود که عقیده به مهدی موعود، مخصوص شیعیان نیست، بلکه یک عقیده اسلامی است که از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نشئت گرفته و اهل سنّت نیز بدان عقیده دارند، با این تفاوت که در نظر شیعیان، حضرت، شخصیّت شناخته شده‌ای است از اولاد پیامبر و فاطمه و امام حسین و فرزند بلافصل امام حسن عسکری که در سال 255 هجری متولّد شده و اکنون زنده است و در حال غیبت زندگی می‌کند، و قیام او در آخرالزمان، هنگامی است که آمادگی جهانی برایش فراهم آید، ولی مهدی موعود نزد اهل سنّت، چهره‌ای موجود و شناخته شده‌ای نیست، فقط در این حد معرفی شده که از نسل پیامبر و فاطمه است و در آخرالزمان قیام می‌کند و جهان را پر از عدل و داد می‌سازد. بنابراین، عقیده دارند او، در آخر الزمان متولّد می‌شود و برای اصلاح جهان قیام می‌کند.

این عقیده، از احادیث موجود در کتاب هایشان نشئت گرفته که از ولادت مهدی و این که فرزند بلا فصل امام حسن عسکری علیه‌السلام است و غیبت صغرا و کبرا او، ذکری به میان نیامده است، گرچه نفی هم نشده و با عقیده شعیه منافاتی ندارند.
در خاتمه، تذکّر این مطلب را لازم می‌دانم که گرچه ولادت و غیبت حضرت مهدی، در کتب اهل سنّت نیامده، ولی گروهی از آنان، به ولادت فرزند امام حسن عسکری علیه‌السلام اعتراف دارند و در کتب خود ثبت کرده‌اند.

محمّد بن طلحه شافعی در کتاب مطالب السؤول، محمّد بن یوسف در کفایة الطالب،ابن‌صباغ مالکی در الفصول المهمة، یوسف بن قزاوغلی در تذکرة خواص الأمة، شبلنجی در نور الأبصار، ابن‌حجر در الصواعق المحرقة، محمّد امین بغدادی در سبائک الذهب، ابن‌خلکان در وفیات‌الأعیان، شعرانی در الیواقیت والجواهر، خواجه پارسا در فصل الخطاب، ابوالفلاح حنبلی در شذرات الذهب، محمّد بن علی حموی در تاریخ منصوری، از جمله این افراد هستند.
 

حضرت مهدی و طول عمر


یکی از مسائل مهم مربوط به مهدی موعود، عمر دراز آن حضرت است. عمر حضرت، از سال ولادت (255) شروع شده و تا این زمان (1423هجری قمری) ادامه دارد و تا زمان ظهور که معلوم نیست کی خواهد بود و بعد از آن تا زمان وفات، همچنان ادامه خواهد یافت. به هر حال، این مقدار، عمری است دراز و غیر عادی که در این اعصار، نظیرش دیده نشده است. شاید باور چنین عمر درازی برای بعض افراد، دشوار باشد و به همین جهت، نیاز به بحث و بررسی و تحقیق دارد که متأسّفانه در تخصّص و صلاحیّت من نیست.

کشف علل و عوامل طول عمر، پیری و مرگ، به یک رشته تحقیقات عمیق و گسترده و دراز مدت نیاز دارد که باید به وسیله گروهی دانشمند و کارشناس علوم مربوط، مانند زیست‌شناختی، پزشکی، علوم تغذیه، بهداشت  و درمان، انسان شناختی، جامعه شناختی و دیگر علوم مربوط انجام بگیرد. با همکاری و جدیّت این دانشمندان، می‌توان به کشف راز طول عمر انسان‌ها پی برد، و اطّلاعاتی را در اختیار آنان قرار داد تا با رعایت آن‌ها بتوانند از سلامتی و جوانی و عمر درازی برخوردار گردند. کشف راز طول عمر، نه تنها برای عقیده‌مندان به مهدی موعود مفید است، بلکه برای بشریّت نیز سودمند خواهد بود.
به امید آن روز.


در این جا، تذکّر چند نکته را لازم می‌دانم:

1ـ حدّ متوسط عمر انسان‌ها، در طول تاریخ و در کشورهای مختلف، یک‌سان نبوده، بلکه متفاوت و متغیّر بوده است. این تفاوت‌ها، معلول نوع و کیفیّت تغذیه، رعایت امور بهداشتی، پیشگیری از بیماری‌های مُسری، محیط زندگی، پیشرفت علوم پزشکی است.
2ـ تعدادی از انسان‌ها، از حدّ متوسط همنوعان خود، بیش‌تر زندگی کرده‌اند و گاهی تا حدود یکصد سال زنده بوده‌اند. به طور استثنایی، افرادی بیش‌تر از یکصد سال و حتّی تا حدود یکصد و پنجاه سال، زندگی کرده‌اند. بنابر بعض اقوال، افرادی نادر، تا حدود دویست سالگی و حتّی کمی بیش‌تر به زندگی خود ادامه داده‌اند.

نکته جالب توجّه این است که تاکنون هیچ یک از دانشمندان، حدّ معیّنی را برای عمر انسان تعیین نکرده‌اند که تجاوز از آن برایش امکان‌پذیر نباشد، گرچه به صورت نادر و بعید.
3ـ گرچه خداوند متعال، کارهایش را از طریق علل و اسباب طبیعی انجام می‌دهد، ولی قدرت او، محدود به حدّی خاص و در محدوده علل شناخته شده نیست، بلکه می‌تواند چیزی را از طریق علل ناشناخته انجام دهد، چنان که در موارد اعجاز، این گونه انجام می‌گیرد.

بنابراین می‌توان گفت، اگر وجود انسانی خاصّ و ادامه حیات او تا مدّتی طولانی، ضرورت دارد، خدای متعال قدرت دارد که علل و اسباب طبیعی یا حتّی غیر طبیعی آن را فراهم سازد. پس عمر چند صد ساله و حتّی چند هزار ساله یک انسان استثنایی را نمی‌توان مورد انکار قرار داد.
4ـ علل و عوامل پیری و مرگ نیز برای ما روشن نیست. دلیلی نداریم که همه انسان‌ها، حتماً و بدون استثنا، در سنین خاص پیر شوند و قوای جسمانی خود را از دست دهند.

5ـ در تاریخ، به افرادی اشاره شده که عمرهای طولانی چند ساله بلکه هزار ساله و حتّی بیش‌تر داشته‌اند. البته اثبات چنین عمرهای درازی، نیاز به دلیل قطعی دارد، ولی اصل امکان آن را نیز نمی‌توان مورد تردید قرار داد.
یکی از دراز عمرانِ تاریخ، حضرت نوح پیامبر علیه‌السلام است. در قرآن آمده که نوح، نهصد و پنجاه سال، قوم خود را دعوت به خدا پرستی کرد، ولی همواره با مخالفت اکثریّت مردم مواجه بود، تا این که طوفان و باران عظیم فرا رسید و همه کافران به هلاکت رسیدند، جز او و پیروان خاصّش که بر کشتی سوار شدند و از هلاکت نجات یافتند.[808]

از آیه مذکور، استفاده می‌شود که حضرت نوح، مدّت نهصد و پنجاه سال، قوم خود را دعوت می‌کرده است. البته، درست معلوم نیست که در چه سنّی به رسالت مبعوث شده بود، و نیز معلوم نیست که بعد از حادثه طوفان، چند سال زندگی کرده است ولی اجمالاً استفاده می‌شود که عمر او، بیش از هزار سال بوده است.
بنابراین، قرآن که یک سند قطعی و غیر قابل انکار است، وجود عمر بیش هزار ساله را تأیید کرده است. اگر این مقدار عمر پذیرفته شد، بیش‌تر از آن را نیز نمی‌توان انکار کرد.



وقت ظهور

برای ظهور حضرت مهدی و قیام جهانی او، زمان خاصّی تعیین نشده، بلکه ائمه اطهار علیهم‌السلام در چندین حدیث، تعیین کنندگان وقت را تکذیب کرده‌اند.
فضیل گفته است: خدمت امام باقر علیه‌السلام عرض کردم: «آیا امر ظهور مهدى‏‌ وقتى‏‌ دارد؟».

حضرت سه مرتبه فرمود: «تعیین کنندگان وقت، دروغ مى‏‌گویند.».[809]
محمّدبن مسلم گفته است: حضرت صادق علیه‌السلام فرمود: «هر کس وقت ظهور مهدى‏‌ را تعیین کرد، از تکذیب او نترسید؛ زیرا ما، براى‏‌ ظهور، وقتى‏‌ تعیین نمى‏‌کنیم.».[810]

از این گونه احادیث، استفاده می‌شود که نه پیامبر و نه هیچ یک از امامان، از وقت ظهور حضرت مهدی خبر نداده‌اند و بدین وسیله، راه هرگانه سوء استفاده را بسته‌اند.
بنابراین، اگر کسی به امام یا غیر امام نسبت داده که وقت ظهور را تعیین کرده، ما وظیفه داریم او را تکذیب کنیم.

علائم و شرایط ظهور مهدی
برای نزدیک بودن ظهور حضرت مهدی علیه‌السلام نشانه هایی در کتب حدیث آمده، ولی اکثر آن‌ها ضعیف و سند معتبر قابل اعتمادی ندارد، و احتمال جعل در آن‌ها هست. بررسی آن‌ها وقت بیش‌تری را می‌طلبد.

به نظر می‌رسید مهم‌ترین شرط ظهور حضرت مهدی، عجّل الله تعالی فرجه الشریف، وجود آمادگی جهانی است. و از تحقّق آن می‌توان به نزدیک بودن زمان ظهور امیدوار بود. برای روشن شدن مطلب، باید به چند نکته مهم، گرچه به صورت اجمال، توجه داشته باشیم:



برنامه و ویژگی‌های حکومت حضرت مهدی


حکومت حضرت مهدی، عجل‌الله تعالی فرجه الشریف، عادی و متعارف نیست، بلکه چنان که در احادیث آمده، یک حکومت استثنایی و دارای ویژگی‌هایی است:

1ـ حکومت او، یک حکومت کاملاً دینی و اسلامی است. در آن زمان، اسلام، به طور کامل، حاکمیّت می‌یابد و احکام و قوانین آسمانی اداره می‌شود و در همه شئون اجتماعی مورد بهره برداری قرار می‌گیرد.
2ـ حکومت حضرت مهدی، جهانی است. در آن زمان، مرزهای موهوم و فتنه‌انگیز اقلیمی، کشوری، نژادی، زبانی، فرو می‌ریزند و جهان با یک حکومت اداره می‌شود و همه جهانیان در اداره جهان، تعاون و همکاری دارند.

3ـ شرک و کفر، از زمین ریشه کن می‌گردد و اسلام بر همه ادیان غلبه می‌کند و حاکمیّت می‌یابد، و صاحبان ادیان آسمانی، با کمال صلح و صفا با هم زندگی می‌کنند.
4ـ حکومت‌های استکباری و طاغوتی و ستمگر، سقوط می‌کنند و ظلم و ستم، برای همیشه، از جهان ریشه کن می‌گردد، و عدل و داد، در سرتاسر جهان گسترش می‌یابد.



اوضاع کنونی جهان



در این زمان، بسیاری از مردم جهان مشرک یا کافر هستند و طاغوتیان و حاکمان دست نشانده آنان، بر جهان حکومت می‌کنند، و علوم و صنایع، بویژه صنایع حیرت‌انگیز و کشنده نظامی را در کنترل خود دارند. در یک کلام، حاکمیّت مردم، در قبضه متکبران است و با تمام توان، نهضت‌های استقلال طلب و رهایی بخش را سرکوب می‌سازند.

شرایط پیروزی


یکی از شرایط مهم پیروزی نهضت‌ها و انقلاب‌ها، وجود همه علل و اسباب آن‌ها است که بدون تحقّق آن‌ها، پیروزی امکان ندارد و با شکست مواجه خواهند شد. نهضت و انقلاب جهانی حضرت مهدی نیز از این قانون کلّی و طبیعی جدا نیست. توجّه به این نکته مهم نیز ضرورت دارد که گرچه حضرت مهدی و اصحاب و یارانش، در این  انقلاب جهانی، از تأییدات الهی برخوردارند، ولی همان‌طورکه از احادیث استفاده می‌شود، پیروزی آنان با جنگ و جهاد و خونریزی به وجود می‌آید، نه با اعجاز:

بشیر گفته است، خدمت حضرت ابوجعفر علیه‌السلام عرض کردم: مردم می‌گویند: «زمانى‏‌ که مهدى‏‌ قیام کند، کارها، طبعاً، برایش رو به راه مى‏‌شود و حتّى‏‌ به مقدار شاخ حجامتى‏‌ هم خون‏ریزى‏‌ نمى‏‌شود؟». حضرت فرمود: «به خدا سوگند چنین نیست! اگر چنین امرى‏‌ امکان داشت، براى‏‌ رسول خدا انجام مى‏‌گرفت، آن هنگام که در میدان جنگ دندانش شکست و خون جارى‏‌ شد و پیشانى‏‌ مبارکش مجروح شد. به خدا سوگند! قیام و نهضت صاحب الامر هم به پیروزى‏‌ نمى‏‌رسد، مگر این که در میدان جنگ، عرق بریزیم و خون‏ها ریخته شود.». آن گاه دست بر پیشانی مبارکش کشید.[811]
با توجّه به برنامه عظیم و فوق العاده و گسترده و جهانی حضرت مهدی، و با توجّه به وضع کنونی و آینده جهان از لحاظ صنایع حیرت‌انگیز جنگی و سلطه استکبار جهانی بر آن‌ها و با توجّه به این که نهضت و قیام حضرت مهدی و پیروزی آن با جهاد و جنگ خواهد بود، به این نتیجه می‌رسیم که برای تحقّق چنین پیروزی عظیمی به آمادگی گسترده و همه جانبه جهانی نیاز داریم و بدون آن، نه حضرت مهدی ظهور خواهد کرد، نه پیروزی برایش امکان دارد.

مسئولیّت آماده کردن اوضاع و شرایط جهان برای ظهور حضرت مهدی و قیام او، بر عهده مسلمانان و عقیده‌مندان به وجود مهدی موعود علیه‌السلام و منتظران ظهور نهاده شده است. آنان برای تحقّق چنین امر مهمی، چند وظیفه بر عهده دارند:
1ـ در تزکیه و تهذیب نفس خود و پرورش اخلاق نیک و اجتناب از گناهان، بویژه ظلم و ستم و رعایت انصاف و عدالت و التزام عملی به احکام و قوانین اسلام و سعی در دفاع از محرومان و ستمدیدگان و گسترش عدل و داد، خود را آن گونه بسازند که حضرت مهدی خواستار آن است و برای تحقّق آن قیام خواهد کرد.

2ـ با برنامه‌های دقیق و هماهنگ و با استفاده از انواع وسائل پیشرفته تبلیغاتی، مزایا و ارزش‌های احکام و قوانین اسلام را در ابعاد مختلف عقیدتی، عبادی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی،، بر جهانیان عرضه بدارند و افکار آنان را برای پذیرش اسلام آماده سازند.
3ـ در کسب دانش و فن آوری در انواع صنایع، بویژه صنایع نظامی، آن چنان جدی باشند که عقب ماندگی سابق را جبران و خود را به کاروان سریع علم و صنعت برسانند و بر آنان پیشی گیرند.

4ـ نیروی نظامی خود را تقویّت کنند، و ارتش را به انواع سلاح‌های پیشرفته مجهّز سازند، و بدین وسیله، قدرت نظامی خود را در جهان به اثبات برسانند، و دشمنان را مرعوب سازند تا جرئت حمله به اسلام و مسلمانان را نداشته باشد.
5ـ سعی کنند به عنوان نمونه هم که شده، یک حکومت صد در صد اسلامی در جهان به
وجود آورند و با اجرای کامل احکام و قوانین اسلام در شئون مختلف، کشوری نیرومند و مترقی تأسیس کنند، مشکلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی خود را حل و فصل کنند، با فقر و ظلم و ستم و تبعیض مبارزه کنند، عدل و داد را بر قرار سازند، تا عملاً به جهانیان نشان بدهند که با اجرای کامل و صحیح احکام و قوانین اسلام، می‌توان جهان را با بهترین وجه اداره کرد.

این، همان انتظار فرج است که در احادیث از وظایف زمان غیبت به شمار رفته و بدان سفارش شده است. اگر مسلمانان، عقیده‌مند به وجود مهدی موعود و قیام جهانی او، این گونه رفتار کنند، به تدریج زمینه ظهور حضرت مهدی فراهم می‌شود و می‌توان آن را از علائم دانست. بدان امید.


[738]ـ الإرشاد، ج 2، ص 339؛ إعلام الوری، ج2، ص 214
[739]ـ إعلام الوری، ج 2، ص 213. برای اطّلاعات بیش‌تر در همه مسائل مربوط به حضرت مهدی ،عجل‌الله تعالی فرجه، می‌توانید به کتاب دادگستر جهان، تألیف این نویسنده مراجعه کنید.
[740]ـ الإرشاد، ج 2، ص 351
[741]ـ الإرشاد، ج 2، ص 352
[742]ـ الإرشاد، ج 2، ص 353
[743]ـ الإرشاد، ج 2، ص 354
[744]ـ إعلام الوری، ج 2، ص 217
[745]ـ بحارالأنوار، ج 51، ص 5
[746]ـ بحارالأنوار، ج 51 ، ص 5
[747]ـ بحارالأنوار، ج 51 ، ص 15
[748]ـ بحارالأنوار، ج 51 ، ص 15
[749]ـ بحارالأنوار، ج 51 ، ص 15
[750]ـ بحارالأنوار، ج 51 ، ص 16
[751]ـ بحارالأنوار، ج 51، ص 28
[752]ـ الإرشاد، ج 2، ص 339
[753]ـ الإرشاد، ج 2، ص 242
[754]ـ إعلام الوری، ج 2، ص 248
[755]ـ إعلام الوری، ج 2، ص 250
[756]ـ إعلام الوری، ج 2، ص 252
[757]ـ إعلام الوری، ج 2، ص 252
[758]ـ إعلام الوری، ج 2، ص 252
[759]ـ إعلام الوری، ج 2، ص 352
[760]ـ کفایة الأثر، ص 290
[761]ـ کفایة الأثر، ص 288
[762]ـ صحیح مسلم، ص 1453 ـ عامر بن سعد بن ابی وقاص، قال: کتبت إلی جابر بن سمرة مع غلامی نافع: «أن أخبرنی بشى‏‌ء سمعتَه من رسول الله، صلى‏‌ الله علیه و سلم.». قال: فکتب إلیَّ: انّی سمعتُ رسول الله یومَ جمعة عشیة رجم الأسلمی یقول: «لایزال الدین قائماً إلى‏‌ یوم القیامة أو یکون علیکم اثنا عشر خلیفه کلّهم من قریش.».
[763]ـ ینابیع المودة، ص 308: سلمان الفارسی، قال: دخلتُ علی النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله و إذاً الحسین علی فخذه و هو یقبل عینیه و یلثمفاه و یقول: «أنت سیّد، ابن سیّد، أبوسادة. أنت إمام، ابن إمام أبوأئمة، أنت حجة، ابن حجّة، أبو حجج تسعة من صلبک، تاسعهم قائهم.».

[764]ـ غایة المرام، ج 1، ص 163: قال جابر بن عبدالله أنصاری: «یا رسول الله! و مَن الأئمة من ولد علی ابن أبی طالب؟». فقال: «الحسن و الحسین سیّدا شباب أهل الجنة، ثم سیّد العابدین فی زمانه على‏‌ بن الحسین، ثم الباقر محمّد بن على‏‌ ـ ستدرکه یا جابر! فاذا أدرکته فاقرأه منّی السلام ـ ثم الصادق جعفر بن محمّد، ثم الکاظم موسى‏‌ بن جعفر، ثم الرضا علیّ بن موسى‏‌، ثم التقى‏‌ محمّد بن علیّ، ثم النقی علیُّ بن محمّد، ثم الزکی الحسن بن على‏‌، ثم ابنه القائم بالحق مهدی أُمتى‏‌ الذی یملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلما و جوراً.».
[765]ـ غایة المرام، ج 1، ص 216:سهل بن سعد انصاری، قال: «سألت فاطمة بنت رسول الله صلى‏‌الله‏علیه‏و‏آله عن الأئمة». فقالت: کان رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله یقول لعلیّ: «أنت الإمام والخلیفه‏بعدیو أنت أولى‏‌ بالمؤمنین من‏أنفسهم، فإذا مضیتَ فابنک‏الحسن أوْلى‏‌ بالمؤمنین‏من‏أنفسهم،فإذامضى‏‌الحسن فالحسین أولى‏‌بالمؤمنین من‏أنفسهم،فإذامضى‏‌الحسین فابنه علیّ بن الحسین أولى‏‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‏‌ علیّ فابنه محمّد أولى‏‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فاذا مضى‏‌ محمّد فابنه جعفر أولى‏‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‏‌ جعفر فابنه موسى‏‌ أولى‏‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‏‌ موسى‏‌ فابنه علیّ أولى‏‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فاذا مضى‏‌ علىّ فابنه محمّد أولى‏‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‏‌ محمّد فابنه علیّ أوْلى‏‌ بالمؤمنین من أنفسهم فإذا مضى‏‌ علیّ فابنه‏الحسن أولى‏‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‏‌الحسن فابنه‏القائم‏المهدی أولى‏‌ بالمؤمنین من أنفسهم. یفتح الله به مشارق الأرض و مغاربها.».
[766]ـ غایة المرام، ج 1، ص 193: ابوالطفیل، عن علی علیه‌السلام قال: قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله: «أنت الوصّی على‏‌ الأموات من أهل بیتی و الخلیفة على‏‌ الأحیاء من أمّتى‏‌، حربُکَ حربی و سلمُک سلمی. أنت الإمام أبوالأئمة، أحد عشر من صلبک أئمة مطهرون معصومون، و منهم المهدی الذی یملأ الأرض قسطاً و عدلاً. فلویل لمبغضیهم.».
[767]ـ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج 3، ص 150: عن علی علیه‌السلام قال: قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله «النجوم أمان لأهل السماء، فإذا ذهبت النجوم ذهب أهل السماء. و أهل بیتى‏‌ أمان لأهل الأرض، فإذا ذهب أهل بیتی ذهب أهل الأرض.».
[768]ـ الغیبة، نعمانی، ص 68 : عبدالله بن سلیمان العامری، عن أبی عبدالله علیه‌السلام، أنه قال: «ما زالت الأرض للّه‏ فیها حجّة یعرف الحلال و الحرام ویدعوالناس إلى‏‌ سبیل الله.».
[769]ـ الغیبة، نعمانی، ص 69 : ابوحمزة، قال: قلتُ لأبی عبدالله علیه‌السلام : «أتبقى‏‌ الأرض بغیر إمام؟». فقال: «لوبقیت الأرض بغیر إمام لساخت به.».
[770]ـ الغیبة، نعمانی، ص 69 : الوشّاء، قال: سألت الرضا علیه‌السلام : «هل تبقى‏‌ الأرض بغیر إمام؟». قال: «لا.». قلت: «أنّا نروى‏‌ أنّها لاتبقى‏‌ إلاّ ان یسخط اللّه‏ على‏‌ العباد؟». قال: «لا؛ اذاً لساخت.».
[771]ـ کمال الدین، ج 1، ص 403 ـ جابربن عبدالله أنصاری، قال: قال رسول الله: «المهدیّ من ولدی اسمه اسمى‏‌ و کنیته کنیتی، أشبه الناس بی خَلقاً و خُلقاً. تکون به غیبة و حیرة تضل فیها الأمم، ثم یقبل کالشهاب الثاقب، فیملأها عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً وجوراً.».
[772]ـ کمال الدین، ج 1، ص 421 ـ حسین بن علی، عن أبیه علی ابن أبی طالب علیه‌السلام قال: «التاسع من ولدک ـ یا حسین! ـ هو القائم بالحق و المظهر للدین والباسط للعدل.». قال الحسین: فقلت له: «یا أمیرالمؤمنین! و إن ذالک لکائن؟». فقال علیه‌السلام: «ای والذی بعث محمّداً بالنبوة واصطفاه على‏‌ جمیع البریة! و لکن بعد غیبة و حیرة، فلا یثبت فیها على‏‌ دینه إلاّ المخلصون المباشرون لروح الیقین الذین أخذ الله عزوجلّ میثاقهم بولایتنا و کتب فی قلوبهم و أیّدهم بروح منه.».
[773]ـ کمال الدین، ج 1، ص 433: عن أبی سعید عقیصا، قال: لما صالح الحسن بن علی علیهماالسلام معاویة، دخل علیه الناس فلامَه بعضهم علی بیعته، فقال علیه‌السلام: «... أما علمتم أنّه ما منّآ أحد الاّ و یقع فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه إلاّ القائم الذی یصلّى‏‌ روح الله عیسى‏‌ بن مریم خلفه، فإنّ الله یخفى‏‌ ولادته و یغیب شخصه، لئلایکون لاحد فی عنقه بیعة إذا خرج. ذالک التاسع من ولد أخی الحسین ابن سیدة النساء، یطیل الله عمره فی غیبة، ثم یظهره بقدرته فی صورة شباب دون أربعین سنه، و ذالک یعلم أنّ الله على‏‌ کل شیءٍ قدیر.».
[774]ـ کمال الدین، ج 1، ص 434: عبدالله بن شریک، عن رجل من همدان، قال: سمعت الحسین بن علیّ ابن أبی طالب علیه‌السلامیقول: «قائم هذه الأمة هو التاسع من ولدی و هو صاحب الغیبة. هوالذى‏‌ یقسم میراثه و هو حیّ.».
[775]ـ کمال الدین، ج 1، ص 439 : سعید بن جبیر قال: سمعتُ زین العابدین علی بن الحسین علیهماالسلام یقول: «فی القائم سُنَّة من نوح و هو طول العمر.».
[776]ـ کمال الدین، ج 1، ص 439: محمّد بن مسلم ثقفی قال: سمعتُ محمّد بن علی علیه‌السلام یقول: «القائم منّامنصور بالرعب، مؤیَّد بالنصر، تطوى‏‌ له الأرض و تظهر له الکنوز و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب و یظهر الله عزوجلّ به دینه على‏‌ الدین کلّه و لو کره المشرکون فلا یبقى‏‌ فی الأرض خراب إلاّ و عمّر وینزل روح الله عیسى‏‌ بن مریم فیصلى‏‌ خلفَه.».
[777]ـ کمال الدین، ج 2، ص 2 : صفوان بن مهران، عن الصادق جعفر بن محمّد علیه‌السلام أنّه قال: «مَنْ أقرّ بجمیع الأئمة و جحد المهدی کان کمَن أقر بجمیع الأنبیاء و جحد محمّداً صلى‏‌الله‏علیه‏و‏آله نبوَّتهُ». فقیل له: «یا ابن رسول الله! فمن المهدی من ولدک؟». قال: «الخامس من ولد السابع یغیب عنکم شخصه و لا یحل لکم تسمیته.».
[778]ـ کمال الدین، ج 2، ص 30: یونس بن عبدالرحمان، قال: دخلت علی موسی بن جعفر علیه‌السلام فقلت له: «یا ابن رسول الله! أنت القائم بالحق؟». فقال: «أنا القائم بالحق ولکن القائم الذی یطهر الأرض من أعداء الله یملأها عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً، هو الخامس من ولدی. له غیبة یطول أمدها خوفاً على‏‌ نفسه، یرتد فیها أقوام و یثبت فیها آخرون.». ثم قال: «طوبى‏‌ شیعتنا المتمسکین بحبلنا فی غیبة قائمنا، الثابتین على‏‌ موالاتنا، والبرائة من أعدائنا! أولئک منّا و نحن منهم فقد رضوا بنا أئمة و رضینابهم شیعةً، فطوبى‏‌ لهم ثمّ طوبى‏‌ لهم! هم ـ والله! ـ معنا فی درجاتنا یومَ القیامة.».
[779]ـ کمال الدین، ج2، ص 48: ریّان بن صلت، قال: قلت للرضا علیه‌السلام: «أنت صاحب الأمر؟». فقال: «أنا صاحب الأمر ولکن لستُ بالذى‏‌ أملأها عدلاً  کما ملئت جوراً، و کیف أکون ذالک على‏‌ ماترى‏‌ من ضعف بدنی، ولکن القائم هو الذى‏‌ اذا اخرج کان فی سنّ الشیوخ و منظر الشبان قوی فی بدنه حتىّ لو مدّ یده إلى‏‌ أعظم شجرة على‏‌ وجه الأرض لقلعها، ولو صاح بین الجبال لتدکدکت صخورها، یکون معه عصا موسى‏‌ و خاتم سلیمان. ذالک الرابع من ولدی یغیبه الله فی سرّه ماشاءالله، ثم یظهره فیملأ به الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً.».
[780]ـ کمال الدین، ج 2، ص 49: عبدالعظیم بن عبدالله بن علیّ بن الحسن بن زید بن الحسن بن علیّ ابن ابی طالب علیهم‌السلام الحسنی قال: دخلت علی سیّدی محمّد بن علیّ بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علیّ ابن الحسین علیّ بن ابی طالب علیهم‌السلامو أنا أرید أن أسأله عن القائم ما هو المهدی او غیره، فابتدئنی فقال لی: «یا أباالقاسم! إنّ القائم منّا هو المهدی الذى‏‌ یجب أن ینتظر فی غیبته و یطاع فی ظهوره، و هو الثالث من ولدی. والذى‏‌ بعث محمّداً صلى‏‌الله‏علیه‏و‏آله بالنبوة و خصّنا بالامامة! أنه لو لم یبق من الدنیا إلاّ یوم واحد لطوّل الله ذالک الیوم حتّى‏‌ یخرج فیه، فیملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً و إنّ الله تبارک و تعالى‏‌ لیصلح أمره فی لیلة کما أصلح أمر کلیمه موسى‏‌، إذا ذهب یقتبس ناراً فرجع و هو رسول نبى‏‌». ثم قال علیه‌السلام : «أفضل أعمال شیعتنا انتظار الفرج.».
[781]ـ کمال الدین، ج 2، ص 55: صقر بن أبی دلف، قال: سمعت الإمام علی بن محمّد بن علیّ الرضا علیهم‌السلام یقول! «إنّ الإمام بعدی الحسن ابنى‏‌، و بعد الحسن ابنه القائم الذى‏‌ یملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً.».
[782]ـ کمال الدین، ج 2، ص 55: أحمد بن إسحاق الأشعری، قال: دخلت علی أبی محمّد الحسن بن علیّ علیهم‌السلام و أنا أرید أنْ أسأله عن الخلف من بعده، فقال لی مبتدئاً: «یا أحمد بن اسحاق! إن الله تبارک و تعالى‏‌، لم یخل الأرض منذ خلق آدم و لا یخلیها إلى‏‌ أن تقوم الساعة من حجة الله على‏‌ خلقه به یدفع البلاء من أهل الأرض، و به ینزل الغیث، و به یخرج برکات الأرض». قال: فقلت له: «یا ابن رسول الله! فمَنِ الإمام و الخلیفة بعدک؟». فنهض علیه‌السلام مسرعاً، فدخل البیت، ثم خرج و علی عاتقه غلام کان وجهه کقمر لیلة البدر و من أبناء ثلاث سنین، فقال: «یا أحمد بن إسحاق! لولا کرامتک علی الله عزوجلّ و علی حججه، ما عرضتُ علیک ابنی هذا. إنّه سَمِیُّ رسول الله و کنیّه. و الذی یملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً.
[783]ـ إثبات‌الهداة، ج 6، ص 386 ـ قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله والذی بعثنی بالحق بشیراً لیغیبن القائم من ولدی بعهد معهود الیه منّی حتّی یقول أکثر الناس: «مالله فی آل محمّد حاجّة!»، و یشک آخرون فی ولادته. فَمَنْ أدرک زمانه فلیمسک بدینه ولایجعل للشیطان علیه سبیلاً بشکّه، فیزیله عن ملّتی و یخرجه من دینی. فقد أخرج أبویکم من الجنة من قبل، و إنّ الله جعل الشیاطین أولیاء للذین لایؤمنون.
[784]ـ اثبات‌الهداة، ج 6، ص 350ـ محمّدبن‌مسلم، قال: سمعت أباعبدالله علیه‌السلام یقول:«إنْ‏بلغکم عن صاحبکم غیبة فلاتنکروها.».
[785]ـ إعلام الوری، ج 2، ص 257
[786]ـ الغیبة، نعمانی، ص 6
[787]ـ رجال نجاشی، ص 193؛ رجال شیخ طوسی، ص 357
[788]ـ رجال نجاشی، ص 194
[789]ـ رجال نجاشی، ص 28؛ فهرست شیخ طوسی، ص 75
[790]ـ رجال نجاشی، ص 28؛ فهرست شیخ طوسی، ص 75
[791]ـ رجال نجاشی، ص 251؛ فهرست شیخ طوسی، ص 147
[792]ـ رجال نجاشی، ص 195
[793]ـ رجال نجاشی، ص 235
[794]ـ بحارالأنوار ج 52، ص 317 ـ قال ابوجعفر علیه‌السلام : «إنّ العلم بکتاب الله، عزّوجلّ، و سنّة نبیّه صلى‏‌الله‏علیه‏و‏آله ینبت فی قلب مهدینا کما ینبت الزرع على‏‌ أحسن نباته. فمن بقى‏‌ منکم حتّى‏‌ یراه فلیقل حین یراه: "السلام علیکم یا أهل بیت الرحمة و النبوة، و معدن العلم و موضع الرساله! السلام علیک یا بقیه‏الله فى‏‌ أرضه!".».
[795]ـ بحارالأنوار، ج 52، ص 328 ـ عن أبی جعفر الباقر علیه‌السلام قال: «إذا قام قائمنا وضع یده على‏‌ رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت بها احلامهم.».
[796]ـ بحارالأنوار، ج52، ص 336 ـ عن أبی عبدالله علیه‌السلام قال: «العلم سبعة و عشرون حرفاً، فجمیع ما جاءت به الرسل، حرفان، فلم یعرف الناس حتّى‏‌ الیوم غیر الحرفین. فإذا قام قائمنا أخرج الخمسة و العشرین حرفاً فبثّها فی الناس و ضمّ إلیها الحرفین حتّى‏‌ یبثّها سبعة و عشرین حرفاً.».
[797]ـ بحارالأنوار، ج 51، ص 346
[798]ـ رجال مامقانی، ج 1، ص 30
[799]ـ بحارالأنوار، ج 51، ص 349
[800]ـ بحارالأنوار، ج 51، ص 355
[801]ـ بحارالأنوار، ج 51، ص 360
[802]ـ بحارالأنوار، ج 51، ص 360 ـ 361
[803]ـ إثبات الهداة، ج 7، ص 69: إسحاق بن عمّار، قال: سمعت أباعبدالله علیه‌السلام یقول: «للقائم غیبتان: أحدهما طویلة و الأُخرى‏‌ قصیرة، فالاُولی یعلم بمکانه فیها خاصّة من شیعته و أمّا الأُخرى‏‌ فلا یعلم بمکانه فیها إلاّ خاصّة موالیه فى‏‌ دینه.».
[804]ـ بحارالأنوار، ج 52، ص 92 ـ قال سلیمان: فقلت لجعفر الصادق علیه‌السلام : «کیف ینتفع الناس بالحجة الغائب المستور؟». قال: «کما ینتفعون بالشمس إذا سرّها السحاب.».
[805]ـ صحیح ابی داوود، ج 2، کتاب المهدی؛ فصول المهمة، ص 275: علیّ رضی‌الله‌عنه عن النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله قال: «لو لم یبق من الدهر إلاّ یوم واحد لبعث الله رجلاً من أهل بیتى‏‌ یملأها عدلاً کما ملئت جوراً.».
[806]ـ صحیح ابی داوود، ج 2، کتاب المهدی؛ صحیح ابن ماجه، ج 2، باب خروج المهدی: أم‌سلمة، قالت: سمعت رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله یقول: «المهدی من عترتی من ولد فاطمة.».
[807]ـ صحیح ابن ماجه، ج 2 ، باب خروج المهدی، ص 1367
[808]ـ عنکبوت: 13 «و لقد أرسلنا نوحاً إلى‏‌ قومه فلبث فیهم ألف سنة إلاّ خمسین عاماً فأخذهم الطوفان و هم ظالمون فأنجیناه و أصحاب السفینة و جعلناها آیة للعالمین».
[809]ـ بحارالأنوار، ج 52 ، ص 103 . عن الفضیل، قال سألت أبا جعفر علیه‌السلام : «هل لهذاالأمر وقت؟». فقال: «کذب الوقّاتون! کذب الوقاّتون! کذب الوقّاتون!»
[810]ـ بحارالأنوار، ج 52، ص 104 ـ 117 : محمّد بن مسلم، عن أبی عبدالله علیه‌السلام قال: «مَن وقّت لک من الناس شیئاً، فلا تهابن أنْ تکذبه، فلسنا نوقت لأحدٍ.».
[811]ـ بحارالأنوار، ج 52 ، ص 358 : عن بشیر النبال، أنه قال: لما قلتُ لأبی جعفر علیه‌السلام : «إنّهم یقولون إنَّ المهدی لوقام لاستقامت له الأُمور عفواً و لایهریق محجمة دم.»، فقال: «کلاّ! والذی نفسى‏‌ بیده! لو استقامت لأحد عفواً لاستقامت لرسول الله صلى‏‌الله‏علیه‏و‏آله حینَ أدمیت رباعیته و شجّ فی وجهه! کلاّ! والذی نفسى‏‌ بیده! حتّى‏‌ نمسح نحن و أنتم العرق والعلق.». ثم مسح جبهته.