پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

علم و دانش فاطمه

عمار مى گوید: روزى على بن ابى طالب علیه السلام وارد منزل شد، فاطمه علیهاالسلام فرمود: یا على! بیا نزدیک تا از حوادث گذشته و آینده برایت سخن بگویم، امیرالمؤمنین علیه السلام که از سخن فاطمه در شگفتى بود خدمت پیامبر شرفیاب شد و سلام کرد و نزدیک آن جناب نشست. پیغمبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: یا على! آغاز به سخن مى کنى یا من بگویم؟.

حضرت على عرض کرد: دوست دارم از سخنان شما استفاده کنم.

پیامبر فرمود: گویا فاطمه به شما این چنین و آن چنان گفت و به همین جهت نزد من آمدى.

حضرت على علیه السلام عرض کرد: یا رسول اللَّه! مگر نور فاطمه هم از سنخ نور ما است؟.

فرمود: مگر نمى دانستى؟.

امیرالمؤمنین از شنیدن این سخن به سجده شکر افتاد و خداى را سپاس گفت.

سپس به نزد فاطمه مراجعت کرد. حضرت فاطمه گفت: یا على! گویا نزد پدرم رفتى و این چنین و آن چنان به تو فرمود؟.

فرمود: آرى اى دختر پیامبر!.

فاطمه گفت: یا اباالحسن! خدا نور مرا آفرید و خداى را تسبیح مى گفت. آنگاه او را در یکى از درختان بهشتى به ودیعه نهاد. آنگاه که پدرم داخل بهشت شد از جانب خدا مأموریت یافت که از میوه هاى آن درخت تناول کند، پدرم از میوه ى آن درخت خورد و بدین وسیله نور من به صلب او منتقل گشت. و از صلب پدر به رحم مادر وارد شدم. یا على! من از آن نور هستم و حوادث گذشته و آینده را بوسیله ى آن نور مى یابم. یا اباالحسن! مؤمن بوسیله ى نور خدا مى بیند. [بحار ج 43 ص 8.] امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: زنى خدمت حضرت فاطمه علیهاالسلام شرفیاب شد و گفت: مادر ناتوانى دارم که در امر نماز به مسأله مشکلى برخورد کرده و مرا خدمت شما فرستاده که سؤال کنم و مساله را مطرح نمود. حضرت فاطمه جواب آن مسأله را داد. آن زن براى دومین بار مساله دیگرى را پرسید و حضرت فاطمه جوابش را داد. بعد از آن مساله سوم را پرسید و همچنین تا ده مسأله شد. حضرت زهرا همه را جواب داد. سپس آن زن از کثرت سؤال خجالت کشید و عرض کرد: اى دختر رسول خدا! دیگر مزاحم نمى شوم خسته شدید، فاطمه فرمود: خجالت نکش ، هر سؤالى دارى بفرما تا جواب بدهم، من از سؤالات تو خسته نمى شوم، بلکه با کمال میل جواب مى دهم. اگر کسى اجیر شود که بار سنگینى را بر بام حمل کند و در وجه آن مبلغ صد هزار دینار اجرت بگیرد آیا از حمل بار خسته مى شود؟! زن پاسخ داد: نه، خسته نمى شود، زیرا در برابر آن مزد زیادى دریافت مى کند. حضرت فاطمه فرمود: خدا در برابر جواب هر مسأله آن قدر به من ثواب مى دهد که بیشتر است از این که بین زمین و آسمان پر از مروارید باشد. با این وجود آیا از جواب دادن مساله خسته مى شوم؟.

از پدرم شنیدم که مى فرمود: علماء شیعه من در قیامت محشور مى شوند، و خدا به مقدار علوم آنها و مراتب جدیت و کوششان در راه ارشاد و هدایت مردم به آنان خلعت و ثواب عطا مى کند. حتى به یکى از آنها تعداد یک میلیون حله از نور عطا مى کند. سپس منادى حق تعالى ندا مى کند! اى کسانیکه ایتام آل محمد را تکفل نمودید، در آن هنگام که از امامانشان منقطع بودند. اینان شاگردان شما و ایتامى هستند که تحت تکفل علوم شما به دیندارى خویش ادامه دادند و ارشاد و هدایت شدند. به مقدارى که در دنیا از علوم شما استفاده کردند به آنان خلعت بدهید. در این هنگام علماء امت من به پیروانشان خلعت مى دهند. حتى به بعض آنها صد هزار خلعت خواهند داد. سپس آن ایتام نیز به شاگردان خویش خلعت ها مى دهند. بعد از این که خلعت ها در بین مردم تقسیم شد، از جانب خدا دستور مى رسد که خلعت هاى علماء را که تقسیم کرده اند تکمیل کنید تا بمقدار سابق شود، سپس دستور مى دهد که دو چندانش کنید. و هم چنین به پیروانش. آن گاه حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: اى بنده خدا! یک نخ از این خلعت ها هزار هزار مرتبه بهتر است از آن چه خورشید بر آن مى تابد، زیرا امور دنیوى با کدورت و گرفتارى آلوده است، اما نعمت هاى اخروى نقص و عیب ندارد. [بحار ج 2 ص 3.] امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: دو نفر زن که یکى مؤمن و دیگرى معاند بود، در یک مطلب دینى با هم تنازع داشتند. براى حل اختلاف خدمت حضرت فاطمه علیهاالسلام مشرف شدند و جریان را تعریف کردند. چون حق با زن مؤمن بود حضرت فاطمه گفتارش را با دلیل و برهان تأیید کرد و بدین وسیله بر زن معاند پیروز گشت، و از این پیروزى شادمان شد. حضرت فاطمه به زن مؤمن گفت: فرشتگان خدا بیشتر از تو شادمان گشتند. و غم و اندوه شیطان و پیروانش نیز بیشتر از غم و اندوه زن معاند مى باشد.

آنگاه امام حسن علیه السلام فرمود: و بدین جهت خدا به فرشتگانش فرمود: در عوض خدمتى که فاطمه به این زن مؤمن کرد بهشت و نعمت هاى بهشتى اش را هزار هزار برابر آنچه قبلا مقرر بود مقرر بدارید. و همین روش و سنت را درباره ى هر دانشمندى که با علم و دانش خویش، مؤمنى را تقویت کند تا بر معاندى پیروز گردد معمول دارید و ثوابش را هزار هزار برابر مقرر دارید. [بحار ج 2 ص 8.]