پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

فصل نهم: مسجد

مسجد در لغت، اسم مکان و از ریشه «سجد» به ‏معناى سر فرود آوردن و اظهار تذلّل و خاکسارى است. اهل لغت گفته‏‌اند:

السین و الجیم و الدال اصل واحد مطرّد یدل على تطامن و ذُلّ. یقال: سجد اذا تطامن و کل ما ذلّ فقد سجد؛[1]

سین و جیم و دال، داراى یک معناى اصلى و فراگیر است که بر فروتنى و خاکسارى دلالت مى‏‌کند. وقتى گفته مى‏شود: «سجد» که شخص، فروتنى کرده باشد و هر آنچه خاکسارى کند، سجده کرده است.

پس «سجود» در زبان عربى به ‏معناى خاکسارى و سرفرود آوردن در برابر دیگرى است و «مسجد» به‏معناى مکان چنین اقدامى است. بنابراین، مسجد مکانى است براى انجام عبادت؛ اگر چه بسیار کوچک باشد.

به دلیل عظمت کرنش در برابر خدا و سجود است که مسجد در فرهنگ اسلامى، جایگاه ویژه‌‏اى دارد که در آن، انسان ناتوان و نیازمند با خضوع در مقابل عظمت آفریدگار توانا و بى‏نیاز، با او ارتباط برقرار مى‏‌کند.

روشن است که انسان مى‏ تواند همه ‏جا در برابر عظمت الهى، کرنش کند و سر به سجده گذارد و با او ارتباط برقرار کند، اما اگر مکانى با قصد قربت به این کار، اختصاص یابد، «مسجد» نامیده مى‏ شود. فقها گفته‌‏اند:

اگر مکانى به قصد قربت به‌‏عنوان مسجد وقف گردد و حداقل یک نفر با اجازه بانى در آن نماز بخواند، آن مکان تبدیل به مسجد شده، احکام مربوط به مسجد بر آن، مترتب مى ‏گردد و بر اساس نظر بسیارى از فقیهان متأخر، خواندن صیغه وقف نیز ضرورتى ندارد.[2]

[1]. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج3، ص133.
[2]. ر.ک: سیدکاظم یزدى، العروة الوثقى، ج1، ص453؛ امام خمینى، تحریرالوسیله، 1405ق، ج1، ص123.