موانع ازدواج
هر جوانی طبعاً به ازدواج و تشکیل خانواده علاقه دارد و غریزه جنسی، او را در اقدام به آن دعوت میکند، و باید هر چه زودتر خواسته طبیعت را اجابت کند و کانون خانواده را برقرار سازد. ولی در خارج چنین نیست و اغلب ازدواجها از سنین طبیعی و مطلوب به سنین بالاتر به تأخیر میافتد. آنچه باعث این تأخیر میشود بعضی از مشکلات و موانع واقعی یا خیالی است که در این راه وجود دارند که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
قبلًا باید یادآور شد که ازدواج امر ساده و نیازی طبیعی است که زن و مرد به یک دیگر دارند. دو رکن اصلی ازدواج زن و مرد هستند که در خطبه عقد، پیمان زندگی مشترک میبندند، که در اداره زندگی تشریک مساعی نمایند و تا پایان عمر به هم وفادار باشند. مرد به مقدار امکاناتش چیزی یا مبلغی را به عنوان «صداق» و نشانه صداقت تقدیم همسرش مینماید که مهر و صداق نامیده میشود. اصل ازدواج همین امر ساده و بیتشریفات است، و قاعدتاً باید مانند سایر نیازهای طبیعی بدون تکلف انجام بگیرد. ولی متأسفانه این
حقیقت ساده از مسیر سهل و بیآلایش خود خارج شده و به یک سری آداب و رسوم و تجملات و توقعات زاید و غیر ضروری و دست و پاگیر مبتلا گشته است، مانند مراسم سنگین عقد و عروسی، مهریههای سنگین، جهاز مفصل، فرش و ظرف و اسباب زندگی، توقع منزل جدا و مستقل. این قیود زاید و دست و پاگیر به صورت جزء لاینفک ازدواج درآمده و آن را امری غیرطبیعی و دشوار ساخته است. ریشه اکثر موانع، همین قید و بندهای غیرضروری است که تا پاره نشوند مشکلات و موانع ازدواج برطرف نخواهد شد. اکنون به تعدادی از این مشکلات اشاره میکنیم:
1. فقر و تهیدستی
هر جوانی طبعاً میل دارد که ازدواج کند و زندگی خود را سامان دهد و غریزه جنسی هم او را بدین امر هدایت و حتی تحت فشار قرار میدهد. اما بسیاری از جوانان، بر خلاف میل باطنی، به موقع ازدواج نمیکنند؛ با این عذر که مخارج عقد و عروسی، تهیه منزل و اسباب و لوازم زندگی را نداریم و نمیتوانیم مخارج آینده زندگی را تأمین و آبرومند زندگی کنیم و با این بهانهها بهترین اوقات جوانی را در حال تجرد به سر میبرند، هنگامی ازدواج میکنند که چندان نیازی به آن ندارند و برخی ناچار میشوند تا پایان عمر از این نعمت بزرگ محروم بمانند و مجرد زندگی کنند.
آری، فقر و تهی دستی امری است دردناک که میتواند از ازدواج به موقع جلوگیری کند ولی همه افراد در این امر یک سان نیستند. بعضی افراد واقعاً فقیرند، یا اصلًا کار پیدا نمیکنند، یا در اثر بیماری از انجام هر کاری ناتوانند،
یا درآمدشان از حداقل زندگی خودشان کمتر است. عذر این گونه افراد در تأخیر ازدواج مقبول است، چون به کسی که قدرت ندارد نفقه خانواده را بپردازد، چگونه میتوان گفت: باید حتماً در اولین فرصت ازدواج نماید؟ بهتر است این گونه افراد عفت و پاکدامنی را حفظ کنند، و صبر و خویشتنداری را پیشه خود سازند و با استمداد از خداوند متعال سعی کنند درآمد مشروعی به دست آورند آن گاه ازدواج نمایند.
خداوند در قرآن میفرماید: «آنان كه وسيله ازدواج ندارند عفت نفس پيشه كنند تا خدا آنها را به لطف خود بىنياز گرداند.[29]»
اینگونه جوانان در وضع بسیار دشواری به سر میبرند: از یک طرف میل دارند مانند سایر جوانان تشکیل خانواده بدهند و مستقل زندگی کنند و غالباً تحت فشار غریزه جنسی نیز هستند، از طرف دیگر امکانات و قدرت مالی ندارند تا ازدواج کنند. به هر حال باید صبر و بردباری پیشه کنند، تلاش نمایند و از خدا استمداد جویند تا وسیله ازدواج را برایشان فراهم سازد.
اما اولیای این افراد نیز موظف هستند به مقدار توانشان در رفع نیاز آنها و تهیه کار مناسب و تأمین مخارج ازدواجشان سعی و تلاش کنند و در رأس همه، حکومت اسلامی موظف است کار مناسبی برای این گونه افراد فراهم سازد و مادام که کار ندارند مخارج زندگی آنها و حتی هزینه ازدواج و مخارج اهل و عیالشان رااز بیت المال بپردازد.
تجملگرایی
همه افرادی که دیر ازدواج میکنند واقعاً به سبب عدم تمکّنِ مالی نیست، چون ازدواج آن قدر هم دشوار نیست که ما میپنداریم، بلکه توقعات و بلندپروازیهای بیجا و تجملپرستی اغلب جوانان، ازدواج را این چنین دشوار ساخته است. مراسم مجلل عقد و عروسی، هزینههای سنگین و کمرشکن مهر و جهاز است که ازدواج را به صورت غولی وحشتناک در آورده است. جوانان این مراسم سنگین را جزء لاینفک ازدواج و از علائم شخصیّت خود میپندارند. جوان، فکر میکند برای ازدواج باید منزل شخصی و مستقل داشته باشد، فرش و اسباب زندگی او باید مرتب باشد، باید مراسم عقد و عروسی را مجلل برپا سازند، باید بعد از ازدواج خودش و خانوادهاش در کمال رفاه و آسایش زندگی کنند و چون در آغاز جوانی چنین امکاناتی ندارد تأخیر ازدواج را ترجیح میدهد.
اما همه این افکار اشتباه است. هیچ کدام برای ازدواج ضرورت ندارد. اگر منزل شخصی نیست در منزل اجارهای هم میتوان ازدواج کرد. اگر منزل دربست نباشد در یک اتاق و دو اتاق هم میتوان عروسی کرد. در منزل پدر و مادر عروس یا داماد هم میتوان عروسی کرد. اگر فرش قالی نیست روی موکت هم میتوان زندگی کرد. اگر زندگی مرفهی نمیتوان تهیه کرد با رعایت اقتصاد و سادگی میتوان زندگی کرد. به عقیده من، ازدواج به موقع و ساده زیستن، بر تأخیر ازدواج به منظور تأمین تشریفات و تجملات برتری و ترجیح دارد، زیرا قناعت و ساده زیستن و به موقع ازدواج کردن، هیچ گونه عوارض بدی در برندارد، در صورتی که تأخیر ازدواج غالباً از آثار سوء جسمانی و روانی و حتی دینی و اخلاقی خالی نیست و عواقب ناگواری را به دنبال خواهد داشت. اگر دختر و پسر موقعیت خود را بشناسند، از توقعات و بلند پروازیها دست بردارند، پا را به اندازه گلیمشان دراز کنند، و با هم تفاهم نمایند که با وضع موجود بسازند و با همین امکانات موجود زندگی خانوادگی را تشکیل دهند، میتوانند در آغاز جوانی از نعمت انس و محبت برخوردار گردند و از عواقب سوء تجرد مصون و محفوظ بمانند و میتوانند به تدریج اسباب و لوازم زندگی را فراهم سازند و بعد از مدتی زندگی آبرومند و مرتبی داشته باشند.
کوتاه سخن این که ازدواج و ارضای غریزه جنسی مانند غذا خوردن یک نیاز طبیعی است که به موقع باید تأمین شود. چنان که انسان به هنگام گرسنگی، هر غذایی پیدا کرد میخورد، و هیچ گاه به بهانه عدم وجود میز و سرویس منظم غذاخوری و سفره زیبا و رنگین، از غذاخوردن امتناع نمیکند، ازدواج نیز یک نیاز طبیعی است که به موقع باید تأمین شود و نباید با توقعات و بلند پروازیها تأخیر بیفتد.
2. بیکاری
یکی از موانع مهم ازدواج بیکاری است. با این که غریزه جنسی در جوانان بسیار نیرومند است و آنان را به سوی ارضای مشروع و قانونی و تشکیل خانواده دعوت میکند، اما وقتی بیکار و بیدرآمد باشند و قدرت تأمین هزینههای مراسم عقد و عروسی و تأمین هزینه زندگی را نداشته باشند
نمیتوانند به موقع ازدواج کنند، ناچارند غریزه جنسی را سرکوب کنند و ازدواج را تا پیدا کردن شغل و درآمد تأخیر بیندازند. وقتی پسران تا سنین بالا ازدواج نکنند و گاهی اصلًا از ازدواج صرف نظر کنند دختران نیز کمتر خواستگار پیدا میکنند و ناچارند تا سنین بالا در خانه پدر و مادر بمانند. و آثار سوء جسمانی و اخلاقی و اجتماعی چنین وضعی روشن است.
متأسفانه جمع کثیری از جوانان عزیز کشور ما با مشکل بیکاری مواجهاند، زیرا جمعیت کشور ایران، جوان است، تقریباً نیمی از مردم ما جوان هستند و به سن ازدواج رسیدهاند یا میرسند و نیاز به اشتغال و کسب درآمد دارند. ولی مشاغل، محدود است و به تعداد تقاضا نیست. تعداد زیادی جوان دختر و پسر داریم که فارغ التحصیل شده و جویای کار و استخدام هستند ولی اکثرشان نمیتوانند شغل مناسبی پیدا کنند. این وضع همچنان ادامه دارد و هرساله تعداد زیادی فارغ التحصیل داریم و بر تعداد بیکاران افزوده میشود
تعداد زیادی از جوانان، به هر دلیل، ترک تحصیل کرده و درصدد یافتن شغل مناسب هستند. همه اینها، به اضافه کارگران و کارمندانی که قبلًا شاغل بودهاند ولی کارگاهشان تعطیل شده و یا به هر دلیل اخراج یا بازخرید شدهاند سیل عظیمی از بیکاران را تشکیل میدهند ولی شغلهای جدید به تعداد نیاز نیست. بنابراین بیکاری یکی از مشکلات مهم کشور ماست که دولت باید برای حل آن جداً چاره اندیشی کند وگرنه امکان دارد در آینده با بحران مواجه شویم. ولی با توجه به اوضاع و شرایط موجود و اقتصاد بیمار کشور ما، حلّ مشکل بیکاری و ایجاد زمینه اشتغال برای خیل عظیم جوانان کار ساده وآسانی نیست، به نظر میرسد نیاز به یک ابتکار عمل و تجدید نظر جدی در ساختار سیستم اقتصادی کشور دارد.
ایران با وجود این همه منابع متنوع طبیعی و سرزمین حاصل خیز و آبهای فراوان و نیروهای مستعد انسانی، کشور فقیری نیست و نباید وضع اقتصادی ما این چنین باشد. دولت باید به وسیله کارشناسان اقتصادی، عیوب و نواقص برنامههای اقتصادی موجود را پیدا کند و برطرف سازد، و به وسیله کارشناسان مخلص و دلسوز و با تجربه، طرحی جامع و منسجم و حساب شده تهیه کند و به تصویب مجلس برساند و به طوری جدی و با همکاری همه نهادها اجرا کند، بدین وسیله به تدریح به توسعه صحیح اقتصادی و حل نهایی مشکل بیکاری و فقر خواهد رسید. ولی رسیدن به چنین اقتصاد صحیحی حتماً نیاز به زمان و جدیت فراوان دارد. امیدواریم در آینده به چنین هدفی نائل گردیم.
ولی قبل از رسیدن به هدف نهایی و مطلوب، دولت موظف است به تعداد امکان برای حل مشکل بیکاری چاره اندیشی کند، ولو به طور موقت و تعداد محدود.
یکی از کارهایی که دولت در این مورد میتواند انجام دهد توزیع عادلانه شغلهای موجود در میان افراد جویای کار و جلوگیری از اشتغال افراد به شغلهای متعدد و درآمد دار است. در جامعه کنونی افراد فراوانی داریم که کارهای مختلف و متعدد دارند. و از چند جا حقوق و مزایا و یا اضافه کار میگیرند، در صورتی که افراد دیگر اصلًا بیکارند. این عادلانه نیست که افرادی دارای شغلهای متعدد باشند و از چند جا کسب درآمد کنند ولی افراددیگر بیکار باشند. دولت میتواند با وضع قوانین و مقررات مناسب حق اشتغال افراد را محدود سازد و بیشتر از یک شغل دولتی یا خصوصی را ممنوع سازد. جلو اضافه کاری را بگیرد، یا بر داشتن شغلهای متعدد مالیاتهای سنگین ببندد تا دنبال کارهای متعدد نروند.
دولت با طرح و اجرای چنین برنامهای میتواند جمع کثیری از بیکاران را به شغل مشغول سازد. البته این را میدانم که اکثر کسانی که دارای شغلهای متعدد هستند نیازهای زندگی و تأمین رفاه بیشترآنها را وادار به تصدی بیش از یک شغل کرده ولی با وجود کمبود زمینه اشتغال و تعداد روزافزون بیکاران امر دایر است بین این که گروهی که در توان دارند برای خودشان چند شغل دست و پا کنند و به رفاه بهتری برسند ولی جمع کثیری دیگر اصلًا بیکار و گرسنه باشند و بین این که همین شغلهای موجود عادلانه بین همه افراد تقسیم شود و همه به نوایی برسند. وضع دوم یقیناً بر وضع اول ترجیح دارد. البته اجرای چنین برنامهای کار آسانی نیست. ولی با تصمیم قاطع و برنامه ریزی صحیح امکان عمل دارد.
کار دیگری که دولت در این باره میتواند انجام دهد جلوگیری از استخدام زن و شوهر در ادارههای دولتی و حتی مؤسسههای غیر دولتی است. اگر زن استخدام شده شوهر حق استخدام نداشته باشد و بالعکس.
چنان چه زن و شوهری قبلًا استخدام شده و شاغل هستند دولت میتواند آن دو را مخیر کند که یک نفرشان از کار برکنار شود. کار دیگری که دولت در این مورد میتواند انجام دهد تعیین تکلیف برای کارگران و کارمندان غیر ایرانی است. در این زمان چندین میلیون غیر ایرانی به کارهای مختلف اشتغال دارند، بعضی از آنها نمیتوانند به کشورشان باز گردند و عواطف انسانی و اسلامی اجازه نمیدهد آنان را از ایران اخراج نمود ولی به هر حال این مسئله قابل بحث است که با وجود این همه بیکار ایرانی وظیفه دولت چیست. آیا وظیفه دارد غیر ایرانیها را اخراج کند و بدین وسیله برای جمع کثیری از ایرانیان زمینه کار را فراهم سازد، یا این که پناهندگان غیر ایرانی و مهمانان را بر صاحبان اصلی خانه مقدم بدارد. دولت باید در این رابطه تصمیم بگیرد.
3. ادامه تحصیلات
سومین عاملی که موجب تأخیر ازدواج میشود ادامه تحصیلات دبیرستانی یا دانشگاهی است. اغلب پسران و دختران علاقه دارند تحصیلات خود را حداقل تا دیپلم و در صورت امکان تا لیسانس و بالاتر ادامه دهند. و از طرف دیگر ازدواج را با درس خواندن ناسازگار میدانند، زیرا ازدواج مسئولیت آفرین است، و شخص را مقید میسازد. چون شوهر باید زنداری کند و مخارج خانواده را تأمین نماید، در صورتی که هنوز شغلی و درآمدی پیدا نکرده تا مخارج خود و همسرش را تأمین کند. او هنوز نان خور پدرو مادر میباشدچگونه میتواند هزینه زندگی خانوادهاش را تأمین کند، به علاوه فکر میکند بعد از ازدواج باید همسرداری کند و فرصت و فراغتی برای درس خواندن نخواهد داشت. دختر نیز تصور میکند که ازدواج مانع درس خواندن میباشد، زیرا بعد از ازدواج باید شوهرداری و خانهداری کند و فراغتی برای درس خواندن ندارد. خانواده دختر و پسر نیز همین عقیده را دارند و غالباًحاضر نیستند درباره ازدواج فرزندانشان، در حال تحصیل اقدام نمایند.
در نتیجه، اوضاع چنین شده که مشاهده مینمایید: سنین ازدواج بالا رفته، پسران و دختران بر خلاف میل طبیعی، خویشتن را ملزم میدانند که ازدواج را تا پایان دوره تحصیلات به تأخیر بیندازند، مخصوصاً در شهرها و به ویژه در شهرهای بزرگ.
با اینکه تحت شدیدترین فشارهای نیروی غریزه جنسی قرار میگیرند اما ناچارند بسوزند و بسازند. چون ادامه تحصیلات را برای آینده خویش ضروری و سرنوشت ساز میدانند، اما غریزه جنسی به هرحال یک واقعیت است و به این بهانهها نمیتوان آن را خاموش ساخت. اگر از طریق مشروع و طبیعی ارضا نشد، بیم آن میرود که از طریق غیرمجاز خود را آشکار سازد.
نابهنجاریها، طغیانها، مفاسد اخلاقی، انحرافات جنسی، تجاوزات نامشروع، ولگردیها و چشم چرانیها، وجود بعضی بیماریهای جسمانی و روانی، که در بین جوانان دیده میشود معلول تأخیر ازدواج و عدم دسترسی به ارضای مشروع است.
مشکلات اخلاقی و اجتماعی جوانان بر اندیشمندان پوشیده نیست و همه را به وحشت انداخته است، مربیان و خیراندیشان از انحرافات جنسی جوانان بیمناکند و در پی چاره هستند، توصیه میکنند برای جوانان تفریحگاه سالم، کتاب خانه، پارک، فیلم، نمایش نامه، امکانات ورزشی تهیه کنید و بدین وسیله آنها را سرگرم سازید و اوقات فراغتشان را اشغال کنید تا به انحراف و گناه کشیده نشوند.
البته من منکر نیستم که ایجاد تفریحات سالم و وسیله سرگرمی برای جوانان کاملًا ضروری است و مسئولان و خیراندیشان باید در این باره اقدام نمایند، و تا حدی هم میتواند جلو مفاسد اخلاقی را بگیرد، ولی هیچ کدام اینها نمیتواند پاسخ گوی نیاز طبیعی و خواسته غریزه جنسی باشد. غریزه جنسی یک واقعیت طبیعی است که آدمی را به سوی جنس مخالف جذب میکند و جداً خواستار ارضاست و با سرگرمی و بهانه نمیتوان آن را از مسیر طبیعی منحرف ساخت. چنان که گرسنگی و تشنگی را به وسیله سرگرمی نمیتوان برطرف ساخت نیاز جنسی را نیز به وسیله سرگرمی نمیتوان تأمین کرد. باید سعی و تلاشها را به سوی تأمین این نیاز طبیعی و رفع مشکلات و موانع ازدواجِ به موقع ساخت.
راه حل این مشکل
به نظر من حل این مشکل امکان پذیر است، مشکل اساسی در این است که ما تصور میکنیم ازدواج دختر و پسر با ادامه تحصیلات سازگار نیست، و چون ادامه تحصیلات ضرورت دارد پس باید ازدواج به موقع انجام نگیرد و تا پایان دوره تحصیلات تأخیر بیفتد، در صورتی که چنین نیست، ازدواج با ادامه تحصیلات اصلًا ناسازگاری ندارد. آن چه این دو را با هم ناسازگار ساخته اصل ازدواج نیست بلکه تقیّد به یک سری آداب و رسوم و توقعات بی جاست. اگر خانواده دختر و پسر و خود دختر و پسر و مسئولانِ کشور و متولیانِ مراکز فرهنگی و دانشگاهی در حل این مشکل تفاهم و تعاون داشته باشند قابل حل است.
اما خانواده دختر نگوید: مخارج زن بر عهده شوهر است و من باید دخترم را به مردی شوهر دهم که از هم اکنون خانه و زندگی کاملًا مستقلی داشته باشد و بتواند مخارج خانوادهاش را تأمین کند و هزینه زندگی دخترم را از دوشم بردارد. بلکه بگوید: اگر دخترم برای ادامه تحصیلات چند سال دیگر در منزلم بماند، من ناچارم مخارج او را تأمین کنم، بنابراین میتوانم دخترم را هم اکنون شوهر دهم و به اندازه توانم به زندگی جدید کمک کنم تا به خودکفایی برسند.
اما خانواده پسر نیز نگویند: وقتی پسرمان را زن میدهیم که بتواند منزل و زندگی مستقلی داشته باشد و مخارج خانوادهاش را تأمین کند و باری بر دوش ما نباشد. بلکه بگویند: اگر برای ادامه تحصیلات تا چند سال دیگر در منزل ما بماند ناچاریم کلیه مخارج او را تأمین کنیم. پس چه بهتر که برایش زن بگیریم و به مقدار امکان به این زندگی نوبنیاد کمک نماییم. دختر و پسر نیز باید به این نکته توجه داشته باشند که وقتی به سن بلوغ رسیدند نیاز به ازدواج دارند؛ چنان که نیاز به آب و غذا دارند و این باید از راه مشروع تأمین شود و بهترین اوقات ازدواج سنین بلوغ است. بعد از آن امکانات مالی خانوادهشان را در نظر بگیرند و توجه داشته باشند که چون قصد ادامه تحصیلات دارند نمیتوانند زندگی کاملًا مستقلی را تشکیل دهند، بنابراین خواستهها و توقعات خود را با وضع موجود تطبیق دهند. از منزل شخصی و مستقل و تجملات زندگی به طور موقت چشم پوشی کنند. از جهاز سنگین و اسباب و لوازم لوکس صرف نظر نمایند. راضی شوند در منزل خانواده عروس یا خانواده داماد یا جای دیگر، اتاقی داشته باشند و برای مدتی زندگی سادهای را
شروع کنند و تا خاتمه تحصیلات به طریق مشروع از بچهدار شدن جلوگیری نمایند، چون هر دو نفر به تحصیل اشتغال دارند و باید به امور درسی خود برسند کارهای منزل را با همکاری و تعاون انجام دهند، توقعات را کم نمایند و ساده زندگی کنند.
مسئولانِ کشور و مراکز آموزشی نیز میتوانند به دانشآموزان و دانشجویان وام ازدواج بدهند و خوابگاه و سایر امکانات را برایشان فراهم سازند.
مراکز خیریه نیز میتوانند به صورت وام ازدواج یا بلاعوض وجوهی را در اختیار این گونه افراد قرار دهند.
خانواده دختر و پسر میتوانند تفاهم کرده و با جلب نظر و تفاهم دختر و پسر زندگی ساده و باصفایی برایشان تنظیم نمایند. در این صورت پسر و دختر در آغاز جوانی از تشکیل زندگی خانوادگی و انس و مودت برخوردار، و از گناه و انحراف و بیماریهای روانی مصون میمانند و با فراغت و آرامش خاطر به درس و مطالعه خود ادامه میدهند و بعد از پایان تحصیلات به کسب و کار مشغول میشوند و به تدریج اسباب و لوازم زندگی را تکمیل میکنند و به خواستههای درونی خویش جامه عمل میپوشند.
البته تصدیق میکنم که پیشنهاد مذکور امری است غیر مأنوس که عمل به آن ابتدائاً مشکل بلکه غیر ممکن تلقی میشود، ولی اگر خوب بیندیشیم و جوانب آن را بررسی کنیم به امکان و ضرورت آن تصدیق خواهیم کرد. برای نجات نسل جوان و جلوگیری از مفاسد اخلاقی و انحرافات و تجاوزات جنسی چه راه حلی را بهتر از این سراغ دارید؟ به نظر من پیشنهاد مذکور بهترین بلکه تنها راه حل مشکلات نسل جوان میباشد، و کاملًا قابل عمل است.
باید عادات و رسوم و قید و بندها را کنار بزنیم تا امکان آن را دریابیم. البته این امر به یک کار فرهنگی وسیع نیاز دارد تا افکار خانوادهها و جوانان برای پذیرش آن آماده شود. به امید این که اصلاح طلبان و خیر اندیشان که در نجات و سعادت نسل جوان میاندیشند همتشان را در این باره معطوف دارند و در حل این مشکل بزرگ اجتماعی تلاش و جدیت نمایند. به هر حال باید این سد شکسته شود و موانع ازدواج در حال تحصیل مرتفع گردد. توصیه ما به جوانان این است که خود در این راه پیشقدم شوند، و نیاز طبیعی خویش را بدون خجالت با خانوادهشان در میان بگذارند و از آنان بخواهند که وسیله ازدواج ساده را برایشان فراهم سازند.
به نامه این دانشجوی مجرد توجه نمایید:
آقای ... دانشجوی علوم پزشکی دانشگاه تهران در نامهاش مینویسد:
«دانشجوی 23 ساله هستم. احتیاج شدید به یک همسر مهربان و خوب دارم، ولی دشواریهایی بر سر این راه هست که دوایی برای آنها نمییابم.
مهمترین مشکل خانوادهها هستند (خانواده پسر و دختر) و همچنین مشکلات مالی و نداشتن شغل مناسب؛ مثلًا خانواده من گفتهاند پس از گرفتن پایان نامه و انجام خدمت سربازی دامادت خواهیم کرد که در آن موقع 27 ساله خواهم بود. آیا تا آن موقع ازدواج دیر نیست. متأسفانه مردم خیال میکنند کسی که میخواهد داماد شود باید خانه و ماشین داشته باشد و از عهده تأمین مخارج هنگفت مراسم عروسی برآید. متأسفانه در حال حاضر
جوانانی که موقعیت ازدواج را ندارند- جز عده معدودی که ایمان قوی دارند- بقیه به راههای خلاف کشیده میشوند. به نظر من اگر جوانان در موقع مناسب ازدواج کنند یا امکان ازدواج موقت برایشان فراهم باشد دیگر احتیاجی به این همه گشت امر به معروف و نهی از منکر نیست.
برای غلبه بر این مشکل چند راه به نظر من میرسد که مطرح میسازم:
1. به جای این که خانوادهها این قدر مقید به مراسم گسترده عروسی باشند با سادهتر برگزار کردن آن، میتوان کمک به سزایی به خانواده جدید کرد و مبلغ صرفهجویی شده را صرف تأسیس این خانوادهها نمود.
2. کمک کردن خانواده عروس و داماد و همچنین اقوام نزدیک آنها به این دو زوج جوان.
3. درک و آگاهی از این مسئله توسط امت مسلمان که ازدواج یک سنت اسلامی است و توجه به سفارشهای مکرر پیامبر اکرم و ائمه اطهار در مورد ازدواج به موقع و ثواب آن.
4. کمک دولت و دیگر مؤسسات خیریه خصوصی به جوانان در مورد ازدواج مانند: در اختیار گذاشتن زمین، وام ازدواج و مسکن، با شرایط سهل و دیگر امکانات که اگر ان شاء اللَّه در جامعه اسلامی ما این موضوع جا بیفتد و مانند دیگر رسوم غلط از بین برود خیلی از مسائل اجتماعی ما که اکثر آنها در مورد جوانان به این مسئله بستگی دارد از بین خواهد رفت.
4. خدمت سربازی
چهارمین مانع در راه ازدواج خدمت سربازی است. طبق قانون جاری
کشور هر پسری ناچار است در سن هیجده سالگی یا بعد از خاتمه تحصیلات مدت دو سال به خدمت سربازی برود. در این مدت از خانه و زندگی دور است و باید مقررات نظام وظیفه را رعایت کند. بنابراین نمیتواند مخارج خانوادهاش را تأمین کند و از آنها سرپرستی نماید و به همین جهت اغلب پسران ازدواج را تا پایان خدمت سربازی به تأخیر میاندازند. و خانواده دختر هم کمتر حاضر میشوند دخترشان را به عقد جوانی درآورند که هنوز خدمت سربازی را انجام نداد