بخش ششم:
راه مبارزه و جهاد
همه دوست دارند پاك و پارسا باشند و كشتزار وجودشان به جای رويش علف هرزه ها و خارها گلستان باشد، ولی می گويند: چه كنيم؟ نمیتوانيم خوب باشيم، گرچه دوست داريم خوب گرديم.
اينك با نگاهی به برخی از رهنمودهای قرآن و عترت عليهمالسلام، راههايی را برای خودسازی و مبارزه با نفس و گريز از گناه، به صورت خلاصه مطرح میكنيم:
1. دشمن شمردن نفس
حضرت امام صادق عليهالسلام می فرمايند:
از هواهای نفس خود بترسيد، چنان كه از دشمنانتان میترسيد، زيرا چيزی دشمن تر از پيروی هوای نفس برای انسانها و ياوه گويی زبانهايشان نيست.[213]
پيشتر، در روايات به نقل حضرت رسول صلی الله عليه وآله خوانديم كه «دشمنترين دشمنانت، نفس درون ذات خودت می باشد».[214]
نبايد دشمنی نفس را ساده يا ناديده انگاشت، زيرا او قوی، پر مكر و مخفی است. البته حتی دشمن كوچك را نبايد دست كم گرفت، حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام میفرمايد:
هيچ دشمنی را كوچك مشمار اگر چه ناتوان باشد.[215]
و همواره دشمن در صدد ضربه زدن است، زيرا همانگونه كه حضرت میفرمايد:
كسی كه دشمن توست تو را به كار زشت وا میدارد.[216]
و نبايد نسبت به توطئه ها و نقشه ها و زيباسازی هايش، بیتوجه بود كه حضرت امير عليهالسلام هشدار میدهد:
كسی كه نسبت به توطئه دشمن خود آسوده بخوابد و [ اطمينان يابد] مكرها و توطئه ها، او را بيدار میكند.[217]
نيز نبايد نسبت به پيشنهادهای نفس، خوشبين بود يا انتظار خوبی از او داشت، زيرا حضرت امير عليهالسلام میفرمايد:
واقعا نادان است كسی كه از دشمنان خويش خيرخواهی بجويد.[218]
راز دشمنی نيز معلوم است، زيرا در كشور تن، نفس میكوشد تا خودش فرماندهی و رياست كند و زمانی میتواند رياست كند كه رقيب را به زانو در آورد. رقيبش همان جنبه عقلانی و ملكوتی انسان است، همچنين نفس هيچگاه نمیخواهد دست بسته و در مهار عقل باشد. اين جاست كه بايد دايم مراقب و هشيار باشيم. آنقدر حيله گری نفس زياد است كه حتی افرادی كه بر اثر لذّتجويی و پيروی از هوای نفس بدبخت شده اند و جامعه آنان را بدبخت میشمارد، باز حاضر نيستند بپذيرند كه تقصير خودم میباشد و برای پيروی از هواینفس بيچاره شده ام. يك دزد دستگير شده، يك معتاد افراطی كه نزديك است نفله و نابود شود باز تلاش میكند خود را تبرئه سازد؛ مثلاً میگويد: اگر دولت وضع اقتصادی يا فرصت كاری مرا فراهم كرده بود چنين نمیشدم، امان از شانس، يا روزگار ناسازگار يا امان از رفيق بد و... خلاصه عذرهای بدتر از گناه میتراشد تا نفس خود را تبرئه نمايد. البته قبول داريم كه در شرايط بد زمينه انحرافات بيشتر هست، ولی مهمترين عامل، هوای نفس خود اوست، زيرا در همين شرايط و يا بدتر از اين شرايط نيز ميليونها نفر پاك ماندند و آلوده نشدند. در خانه پر خفقان فرعون، هم میتوان مثل زن فرعون، نمونه انسانهای مؤمن بود، يا در لشگر عبيداللّه بن زياد ملعون نيز میتوان حرّ بن يزيد رياحی رحمه الله شد.
حضرت امير عليهالسلام میفرمايد:
كسی كه نفس خود را در خواهشها و كاميابی هايش آزاد بگذارد بدبخت شده و از سعادت دور گشته است.[219]
نيز میفرمايد:
هر كه با نفس خويش مسامحه و سهل انگاری كند در آنچه دوست میدارد، بدبختی او در آنچه دوست نمیدارد، طولانی گردد.[220]
و میفرمايد:
هر كه نفس خود را به حال خود واگذارد، كار خود را تباه كرده است.[221]
امام خمينی قدس سره مینويسد: «مادر بتها، بت نفس شماست». تا اين بت بزرگ و شيطان قوی از ميان برداشته نشود راهی به سوی او ـ جلّ وعلا ـ نيست و هيهات كه اين بت شكسته و اين شيطان رام گردد. از معصوم نقل شده كه: «شَيْطانِی آمَنَ بِيَدِی».[222]
علاقمندی به خوشگذرانی و حبّ ذات كه منشأ و مايه تسويل و توجيه نفس است از موانع مهمّ پالايش روح از زشتیها و آراستن به خوبی ها و متخلّق شدن به كمالات است لذا راهی جز مبارزه با آنها نيست.
تلاش برای كسب فضايل و دفع و رفع رذايل و جلوگيری از زياده خواهی نفسانی «جهاد» با نفس شمرده میشود. حضرت امام خمينی قدس سره میفرمايد:
ما بايد خودمان را مواظبت كنيم، بايد مجاهده بكنيم خودمان را، بايد حساب خودمان را خودمان بكشيم قبل از اين كه آن جا حساب از ما بكشند، خودتان حسابتان را بكشيد قبل از اينكه حسابگرها حساب شما را بكشند. همه لحظات چشمهای شما، همه خاطرات ذهن شما، همه تفكّرات باطل شما در حضور خداست... .[223]
پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله سپاهی را برای جنگ گسيل داشت، وقتی لشگر فاتح برگشتند، حضرت فرمود:
خوش آمد میگويم به گروهی كه جهاد اصغر را پشت سر گذاشتند، ولی جهاد اكبر همچنان برعهده آنان باقی مانده است. عرض شد: ای رسول خدا! جهاد اكبر چيست؟ فرمودند: جهاد با نفس.[224]
حضرت علی عليهالسلام در باب اهتمام ورزيدن به جهاد با نفس تأكيدهای فراوانی دارد؛ مثلاً میفرمايد:
اوج مجاهدت و پيكار، آن است كه آدمی با نفس خود پيكار كند.[225]
بهترين جهاد، جهاد با نفس است.[226]
جهاد با نفس، برترين جهاد است.[227]
بهشت را به دست نياورد جز آن كس كه با هوای نفس خود جهاد كند.[228]
2. اخلاص در جهاد با نفس
اولين شرط هر قدم مثبت، اخلاص است. حضرت رسول اكرم صلی الله عليه وآله میفرمايد:
مجاهد كسی است كه برای خدا با نفس خود مبارزه كند.[229]
برترين جهاد آن است كه برای خدای تعالی با نفس و هواهای نفسانیات بجنگی.[230]
و حضرت امام صادق عليهالسلام میفرمايد:
خوشا به حال كسی كه برای خدا با خويش و هواهای نفسانی خود پيكار كند.[231]
اگر برای دستيابی به مقامات و مناصب و يا پيدا كردن جايگاهی قدسی در بين مردم در پی خودسازی باشيم، نوعی خود فريبی، رياست طلبی و پيروی از هوای نفس است. حضرت امام خمينی قدس سره میفرمايد:
كوشش كنيد كه راه برای خدا باشد، كوشش كنيد كه چشمتان را از مخلوق، از ما سوای خدا ببنديد. توجهتان به اين نباشد كه اگر خدمتی برای خدا میكنيد، ديگران پيش شما بيايند تواضع كنند. شما جوانهايی هستيد كه در طول اين مدّت زحمت كشيديد، برای خدا رنج برديد، برای خدا عمل كرديد و آمديد اين جا با ما صحبت كنيد، درد دل كنيد. كاری كه برای خداست، خدا توجه میكند و اگر برای خدا نباشد، همه عالم هم توجه كنند، چيزی نيست.[232]
و در نامه به خانم طباطبائی چنين مینويسد:
كوشش و مجاهده كن كه انگيزه، الهی و برای دوست باشد و اگر عرضه كنی، برای خدا و تربيت بندگان او باشد نه برای ريا و خودنمايی كه خدای نخواسته جزء علمای سوء شوی كه بوی تعفّنشان اهل جهنم را بيازارد.[233]
و به فرزندشان مینويسد:
پسرم! نه گوشه گيری صوفيانه، دليل پيوستن به حق است و نه ورود در جامعه و تشكيل حكومت، شاهد گسستن از حق. ميزان در اعمال، انگيزه های آنهاست. چه بسا عابد و زاهدی كه گرفتار دام ابليس است و آن دام گستر، با آنچه مناسب اوست، چون خود بينی و خودخواهی و غرور و عُجب و بزرگبينی و تحقير خلق اللّه و شرك خفىّ و امثال آنها، او را از حق دور و به شرك میكشاند و چه بسا متصدی امور حكومت كه با انگيزه الهی به معدن قرب حق نايل میشود، چون داود نبی و سليمان پيامبر عليهم االسلام و بالاتر و والاتر، چون نبىّ اكرم صلی الله عليه وآله و خليفه بر حقّش علي بن ابي طالب عليهالسلام و چون حضرت مهدی ـ ارواحُنا لمقدمه الفداء ـ در عصر حكومت جهانی اش. پس ميزان عرفان و حرمان انگيزه است. هر قدر انگيزه ها به نور فطرت نزديكتر باشند و از حُجب، حتّی حُجب نور وارسته تر، به مبدأ نور وابسته ترند، تا آن جا كه سخن از وابستگی نيز كفر است.[234]
حضرت امام خمينی قدس سره میفرمايد:
ای عزيزان اسلام و سرمايه ملت؛ مجاهده كنيد كه خوديّت را از سرّ قلب خود بزداييد و بايد بدانيد و بدانيم كه هر چه هست اوست و جلوه جمال او. جسم و جان و روح و روان همه از اوست. بكوشيد تا حجاب خوديّت را برداريد و جمال جميل او ـ جلّ و علا ـ را ببينيد. آنگاه است كه هر مشكلی آسان و هر رنج و زحمتی گوارا و فدا شدن در راه او احلی از عسل، بلكه بالاتر از هر چيز به گمان آيد.[235]
همچنين، درباره خاموش شدن نور فطرت بر اثر هواپرستی میفرمايد:
اگر انسان از خود غفلت كند و در صدد اصلاح نفس و تزكيه آن برنيايد و نفس را سر خود بار آورد، هر روز بلكه هر ساعت بر حجابهای آن افزوده شود و از پس هر حجابی، حجابی بلكه حُجبی برای او پيدا شود تا آن جا كه نور فطرت به كلّی خاموش و منطفی شود و از محبّت الهيّه در آن اثری و خبری باقی نماند، بلكه از حق تعالی و آنچه به او مربوط است، از قرآن شريف و ملائكة اللّه و انبيای عظام و اوليای كرام عليهمالسلام و دين حق و جمله فضايل متنفّر گردد و ريشه عداوت حق ـ جلّ وعلا ـ و مقرّبان درگاه مقدّس او در قلبش محكم و مستحكم گردد تا آن جا كه به كلّی درهای سعادت بر او بسته شود و راه آشنايی با حق تعالی و شفعاء عليهمالسلام منسدّ گردد و مخلّد در ارض طبيعت گردد كه باطن آن در عالم ديگر جلوه كند و آن خلود در عذاب جهنم است.[236]
... پس در جوانی كه قدرت بيشتری دارد به مجاهدت برخيزد و از غير دوست بگريز... كه هيچ موجودی جز او ـ جلّ وعلا ـ سزاوار پيوند نيست و پيوند با اوليای او اگر برای پيوند به او نباشد، حيله شيطانی است كه از هر طريق سدّ راه حق كند. هيچ گاه به خود و عمل خود به چشم رضا منگر كه اوليای خُلّص چنين بودند و خود را لاشیء میديدند و گاهی حسنات خود را از سيّئات میشمردند. پسرم! هر چه مقام معرفت بالا رود، احساس ناچيزی غير او ـ جلّ و علا ـ بيشتر شود.[237]
3. علم و آگاهی در جهاد
در درمان بيماریهای جسمانی، اگر دارويی كه پزشك تجويز كرده پيدا نشد، احيانا از داروهای مشابه استفاده میشود، ولی درباب مجاهده با نفس نمیتوان از نسخه قرآن و عترت جدا شد و به دنبال عرفانهای شرقی و غربی يا مرتاضان هندی يا استادنماها رفت، زيرا در اين صورت، دل و دين و دنيا و آخرت انسان، يكجا تباه میشود. در يك كلمه، در اين مسير، شيطان و شيّاد فراوان است. اگر خضر راهی يافت نشد، كار عالمانه و عاقلانه آن است كه از كتابهای بزرگان و تفسير و حديث بهره ببريم و از عالمان مهذّب و مشهور جدا نگرديم.
حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام میفرمايد:
جهاد آگاهانه با نفس، عنوان و سرلوحه خرد است.[238]
و بايد هشيار بود، هر دستور العملی و يا مسلكی كه ذرّهای از حلال و حرام و شريعت الهی فاصله و زاويه داشت، كژ راهه است. حضرت علی عليهالسلام میفرمايد:
بدانيد كه ميان خدا و بندگانش، نه فرشته مقرّبی واسطه شود، نه پيامبر مرسلی و نه هيچ كس ديگر، مگر طاعتشان از خداوند، پس در طاعت خدا بكوشيد.[239]
4. حسابرسی و مراقبت
از اموری كه در روايات بر آن تأكيد شده، محاسبه عملكرد خويش است. به جهت دشواری حسابرسی، عالمان اخلاق آن را در سه مرحله توصيه كرده اند.
مرحله نخست، مشارطه و پيمان گيری از نفس نام دارد كه در اول صبح هر كس با خود از عمر فانی شده و سرمايه زود گذر جوانی و مرگ سخن بگويد. فرض كند از دنيا رفته و ارفاقا به او يك روز مهلت دادهاند با نفس خويش و تك تك اعضا و جوارح گفت و گو و شرط كند جز در راه خدا قدمی برندارد و عزم جزم مستمر بر ترك گناه بگيرد.
قدم دوم، مراقبت از خويش در طول شبانه روز است. مواظب باشد ترك وظيفه و يا گناه نكند. دراخلاق اسلامی، همين خود بيداری و خود پاسداری را مراقبه مینامند، همين عنوان در عرفانهای نو ظهور و شرقی نيز مطرح است، ولی منظورشان معنايی ديگر است كه ربطی به مراقبه اسلامی ندارد. آنان تمركز و سكوت و... را مراقبه میدانند.
قدم سوم، حسابرسی اعمال روزانه است كه لازم است انسان ساعتی را با آرامش و فراغت كامل به حسابرسی و بازجويی از خود بپردازد، برای هر ساعتی هر امتياز مثبتی كه به دست آورد به سبب عبادت و اطاعت، خدا را برآن شاكر باشد و هر نقطه منفی و گناه كه از او سرزده، نفس را عتاب و خطاب كند كه ای بدبخت شقی چه كردی؟ چرا نامه اعمال و لوح دل را با گناه سياه كردی، در قيامت چه جوابی خواهی داشت، خدا به تو نعمت و عمر داد تا توشه آخرت فراهم كنی، تو نامه عملت را پر از گناه كردی، اگر اكنون مرگت فرا رسد چه خواهی كرد؟ ای نفس بی حيا! چرا از خدا خجالت نمیكشی؟ تو ادعای ايمان به خدا و عقيده به معاد داری، چرا در عمل اين چنين نفاق و بیحيايی داری؟ آنگاه توبه كند و تصميم بگيرد ديگر مرتكب نشود و جبران كند.
اگر در ساعتی نه كار خيری انجام داده و نه گناهی، باز هم نفس را عتاب و خطاب كند كه چگونه اين ساعتی را كه سرمايه عمرت بود به هدر دادی، میتوانستی در اين ساعت قدم مثبتی برداری، ای زيانكار بدبخت! چرا فرصت گرانبها را به باد دادی؟ در روزی كه حسرت و ندامت سودی ندارد پشيمان خواهی گشت.
به هر حال مراقبت، لازم و ضروری است. گرچه در ابتدای كار دشوار به نظر میرسد، ولی اگر تصميم و مقاومت باشد به زودی سهل و آسان میشود و نفس اماره تحت كنترل در میآيد.
رسول خدا صلی الله عليه وآله فرمودند:
آيا شما را با زيركترين زيركها و احمقترين احمقها آشنا سازم؟ عرض كردند: يا رسول اللّه! بفرماييد، فرمودند: زيركترين مردم كسی است كه به حساب نفس خودش برسد و برای بعد از مرگ، عمل صالح انجام دهد و احمق ترين مردم كسی است كه از هوای نفس پيروی كند و سرگرم آرزوهای دور و دراز باشد... .[240]
5 . صلابت و قاطعيت
از آنجا كه «نفس» بدترين دشمن درونی و نهانی ماست میبايد در برخورد با خواسته هايش بيشترين جدّيت و قاطعيّت را داشته باشيم و ذرّهای عقب ننشينيم و مراقب حيله ها و حقّه هايش باشيم تا شايد از زياده خواهی او نجات يابيم.
حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام میفرمايد:
با نفس خود مبارزه كن ـ برای وادار نمودنش بر طاعت خدا ـ بسان جنگ يك دشمن با دشمنش و بر او چيره و غالب شو مثل پيروزی بر دشمن كه به راستی نيرومندترين مردم كسی است كه بر مهار نفس خود نيرومند و قوی باشد.[241]
و میفرمايد:
با اين دلها پيكار كنيد، زيرا كه آنها زود میلغزند [ و دچار هوا و هوس میشوند].[242]
از آغاز صبح كه به فعاليت میپردازيم، صحنه های حلال و حرام و شبهه ناك و امتحانها شروع میشود تا آخرين لحظه هايی كه به بستر استراحت میرويم، برای هر شخص طبق شغل خودش، زمينه صدها گناه پيش می آيد، به ويژه اگر حريص پول و دنيا باشد. يك فرد اداری با اين كارها مواجه میشود: استفاده نامشروع از اموال و وسايل بيت المال، از خودرو گرفته تا خودكار، يا تقديم و تأخير نوبت رسيدگی به مراجعه كنندگان به ملاحظات هوای نفس؛ يعنی پارتی بازی به جهت آشنايی، خويشاوندی، رشوه و.... ايجاد مشكل در كار همكاران يا ادارات مرتبط با كار خود، تنبلی كه خود نوعی سرقت است. بسا يك كارمند از پول حرام پرهيز دارد، ولی كم كاری میكند كه نوعی حرامخواری نامرئی است، يا يك پزشك بيش از اندازه فرصت خود پذيرش میكند و سريع معاينه می نمايد و... . يا جمعی همفكر در اداره يا سازمانی به دسته بندی های جناحی و قلع و قمع مخالفان می پردازند كه معمولاً آميخته است با غيبت، تهمت و... نسبت به مخالفان خود و تأييد بی جا، تملّق و چاپلوسی نسبت به سران جناح خود، از همه مهم تر، زمانی را كه موظّف است خدمت كند به چنين فعاليتهايی می پردازد ـ حتی با رضايت و يا دستور مافوق ـ كه اين كار نيز عين خيانت به كشور و دزدی از بيت المال است.
البته همه اينها توجيهات نفسانی دارد، ولی آيا با اين كه ما خود را قانع سازيم كه تلاش ما برای حفظ و تقويت جناح حق و تضعيف جناح باطل است، همه چيز حل يا جا به جا میگردد؟ اگر چنين است، رقيب شما نيز همين پندار باطل را دارد. فرضا درصدی از موضع گيریهای طرف مقابل شما ناحق باشد، آيا وظيفه شماست كه كار اصلی را رها و آنان را تضعيف كنيد؟!
ازاينرو، امام علی عليهالسلام میفرمايد: «بهترين جهادها، جهاد با نفس است».[243]
نيز میفرمايد:
با نفس خود پيكار كن و از او حسابرسی كن همان گونه كه شريك از شريك خود حسابرسی میكند، زيرا نيكبختترين مردم كسی است كه قيام كند برای حسابرسی نفس خود.[244]
امام صادق عليهالسلام به مردی فرمودند:
قلبت را به منزله همدمی مهربان و فرزندی نيكوكار قرار ده، علمت را همچون پدری كه از او پيروی میكنی و هوای نفست را همانند دشمنی كه با او به جنگ برخاسته ای و مالت را عاريتی بدان كه بايد رد كنی.[245]
حضرت سجاد عليهالسلام برای مبارزه با خواسته های نامشروع نفس از درگاه خدا استمداد میكند و در مناجات عرض میكند:
خدايا! از نفس سركش به تو شكوه میكنم كه بسيار به بدیها فرمان میدهد و در خطاها می شتابد و در معصيت تو حريص و آزمند و به خشم كيفر تو دست اندازنده است و مرا به پرتگاههای هلاكت میبرد... .[246]
امام خمينی قدس سره درباره خطر اين دشمن میگويد:
... اين بت از همه بتها بزرگتر است و شكستن آن هم از همه مشكلاست... اگر رهايش كنيد شما را به هلاكت میكشاند... درجه درجه پيش میبرد، تا آنجا كه دين را از دست انسان میگيرد... .[247]
حضرت امام رضا عليهالسلام میفرمايد:
بپرهيز از پيروی هوای نفس، زيرا پستی و سقوط نفس در پيروی از هوای نفس است.[248]
قرآن از زبان حضرت يوسف عليهالسلام میفرمايد:
نفس واقعا همواره به كارهای بد دستور میدهد، مگر آن كه پروردگارم ترحّم كند.[249]
حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام میفرمايد:
به راستی كه اين نفس انسان را به بدی فرمان میدهد. در نتيجه، هر كه آن را رها گذارد او را به گناهان میكشاند.[250]
قهرمان كيست؟
جوانان، سرگرم زورآزمايی و مسابقه وزنهبرداری بودند. سنگ بزرگی آن جا بود كه مقياس قوّت و مردانگی جوانان به شمار میرفت و هر كس آن را به قدر توانايی خود حركت میداد. در اين هنگام رسول اكرم صلی الله عليه وآله رسيد و پرسيد: چه میكنيد؟.
گفتند: داريم زورآزمايی میكنيم؛ میخواهيم ببينيم كدام يك از ما قویتر و زورمندتر است. فرمودند: ميل داريد من بگويم چه كسی از همه قویتر و نيرومندتر است؟.
عرض كردند: البته، چه از اين بهتر كه رسول خدا داور مسابقه باشد و نشان افتخار را او بدهد. ... رسول اكرم صلی الله عليه وآله فرمود: از همه قویتر و نيرومندتر آن كس است كه اگر از يك چيزی خوشش آمد و مجذوب آن شد، علاقه به آن چيز او را از مدار حق و انسانيت خارج نسازد و به زشتی آلوده نكند و اگر در موردی عصبانی شد و موجی از خشم در روحش پيدا شد، تسلط بر خويشتن را حفظ كند، جز حقيقت نگويد و كلمه ای دروغ يا دشنام بر زبان نياورد و اگر صاحب قدرت و نفوذ گشت و مانعها و رادعها از جلويش برداشته شد، زياده از ميزانی كه استحقاق دارد دست درازی نكند.[251]
مقتضای مبارزه با نفس آن است كه خواسته های حيوانی و گناهان به طور كامل ترك شوند و انسان به وظيفه شرعی خويش عمل كند. حضرت امام صادق عليهالسلام از قول پدران بزرگوارش از رسول خدا صلی الله عليه وآله میفرمايد:
هر كس گناه يا شهوت و خواسته نفسانی برايش پيش آيد و او از ترس خدای عزوجل از ارتكاب آن خودداری كند، خداوند آتش دوزخ را بر او حرام میگرداند و او را از فزع اكبر در روز قيامت ايمن میكند و به آنچه در قرآن در آيه «و برای هر كه از مقام پروردگارش بترسد دو بهشت باشد» وعده داده شده است برايش وفا خواهد كرد... .[252]
حضرت علی عليهالسلام میفرمايد:
خدا رحمت كند كسی را كه..... با هوايش به مبارزه برخاست و آرزويش را تكذيب كرد.[253]
و حضرت در توصيف برادر الهی خويش میفرمايد:
وقتی كه دو كار برای او پيش می آمد، بررسی میكرد كه كدام يك از آن دو كار به هوا و هوس نزديكتر بود، در نتيجه، با آن مخالفت میكرد.[254]
تأديب نفس وزير
علی بن يقطين وزير مقتدر هارون بود. يكی از مؤمنان گمنام كه ساربان بود به نام ابراهيم، برای كاری میخواست خدمت وزير برسد، ولی به او وقت ملاقات ندادند.
علی بن يقطين در همان سال به حج مشرّف شد و پس از انجام اعمال حج به مدينه رفت تا به محضر امام موسی بن جعفر عليهالسلام مشرف شود، ولی امام عليهالسلام به او اجازه ديدار نداد. هر چه بيرون منزل صبر كرد، رخصت نيافت. روز بعد در بيرون خانه، حضرت را ملاقات كرد و پرسيد: ای سيد و سرورم! تقصير من چه بوده كه مرا به حضور نپذيرفتيد؟ فرمودند: به جهت آن كه تو مانع ورود برادرت ابراهيم ساربان شدی. خداوند ابا و امتناع فرمود از اين كه سعی تو را در اين حج قبول فرمايد، مگر پس از راضی كردن ابراهيم.
علی عرض كرد: من با وضعيت حكومتی و امنيتی كه دارم و ابراهيم جمّال هم ساكن كوفه است چگونه او را ببينم؟
امام عليهالسلام فرمودند: شامگاه تنها به بقيع میروی ـ بدون اين كه كسی از غلامان و همراهانت متوجه شود ـ در آن جا شتری آماده خواهی يافت، بر آن شتر سوار میشوی، به كوفه خواهی رسيد.
علی اول شب به بقيع رفت، همان شتری را كه حضرت فرموده بود در آنجا ديد، سوار شد، در اندك زمانی به كوفه رسيد، پشت در خانه ابراهيم جمّال، شتر را خواباند و در را كوبيد، ابراهيم پرسيد: كيستی؟ پاسخ شنيد: علی بن يقطينم، گفت: ابن يقطين بر در خانه ساربان چه میكند؟ وزير گفت: موضوع مهمّی است، لطفا تشريف بياوريد و او را قسم داد كه اجازه ورود دهد. ابراهيم او را به داخل خانه دعوت كرد، او وارد شد و گفت: ای ابراهيم! مولای من از قبولی اعمالم امتناع ورزيده، مگر آن كه شما از من خشنود شوی. گفت: «غفراللّه لك؛ خدا از تو خشنود شود». وزير صورت بر خاك نهاد و او را قسم داد كه پا روی صورتش گذارد و با پای خود روی او را بمالد. ابراهيم نپذيرفت، آنقدر سوگند داد و اصرار كرد تا ساربان پذيرفت و پایخويش را بر صورت و زير نهاد و گونه او را با پای زبر و خشن خويش مالش داد و علی میگفت: «اللّهم اشهد؛ خدايا تو شاهد باش [ كه نفس خودم را ادب و رضايتش را حاصل كردم]». آنگاه بيرون شد، سوار بر شتر همان شب به مدينه رسيد و بر درخانه حضرت شتر را خواباند، حضرت به او اجازه ورود داد و رضايت ابراهيم را پذيرفت، وزير هم شادمان شد.[255]
6. غير قابل اعتماد دانستن نفس
اين دشمن درونی، در برآوردن خواسته های بی پايان خود اشتياق كامل دارد ازاينرو، فريب میدهد، خدعه میزند و لعاب آراسته و زيبايی بر زشتیها میكشد تا برای انسان خوشايند جلوه كند. در چنين وضعيّتی اگر انسان خواسته های سيری ناپذير نفس را اجابت كرد، نه تنها قانع و ممنون ما نمیشود كه تشنهتر و پر توقع تر میگردد و اگر به او اعتماد كرد و زمام اختيارش را به او داد انسان را به تدريج در اختيار شيطان قرار میدهد. ازاينرو، نبايد به اين دشمن خانگی اعتماد كرد. حضرت امام علی عليهالسلام میفرمايد:
نفس تو بسيار فريبكار است، اگر به او اعتماد كنی، شيطان [ طمع میكند ]و تو را به ارتكاب حرام راهنمايی میكند.[256]
نيز میفرمايد:
پيروی از نفس، چه خوب ياوری برای شيطان است.[257]
رسول خدا صلی الله عليه وآله میفرمايد:
كسی كه به جای اين كه مردم را دشمن بدارد، نفس خود را دشمن بگيرد، خداوند او را از بی تابی و فزع روز قيامت ايمن گرداند.[258]
بنابراين، همان گونه كه شيطان دشمن ديرينه و عدوّ مبين برای انسان است، بايد به ابزار شيطان و همكار شيطان نيز حسّاس باشيم، نمونهای از همكاری نفس خودخواه و لجوج و شيطان را در انحراف خوارج نهروان میتوان ديد. آنان در آغاز از ياران امام علی عليهالسلام بودند، ولی با پيروی از خواسته های خويش، تدريجا جدا شدند و فاصله گرفتند تا جايی كه بيشترين ضربات را بر امامت زدند و بهترين فرصتها را برای دشمنان حضرت علی عليهالسلام فراهم ساختند. آن حضرت در اينباره میفرمايد:
بدا به حال شما! آن كه شما رافريب داد، زيانتان رساند.
به حضرت گفتند: ای اميرمؤمنان چه كسی آنان را فريب داد؟ فرمود:
شيطان گمراه كننده و نفس امّاره آنان را فريفته آرزوها ساخت و راه را برای نافرمانیشان بپرداخت، به پيروز كردنشان وعده داد و به آتششان درآورد.[259]
پيامبران از نعمت عصمت برخوردارند و اسير هوای نفس نمیگردند، ولی خداوند تعالی به حضرت داود عليهالسلام هشدار میدهد كه از نفس پيروی مكن كه تو را به كژراهه میكشاند:
ای داوود! ما تو را در زمين خليفه گردانيديم، پس ميان مردم به حق داوری كن و زنهار از هوس پيروی مكن كه تو را از راه به در میكند... .[260]
7. نگاه بدبينانه به خواهشهای نفسانی
بايد مراقب پيشنهادهای نفس بود و با مراقبت و كنترل دقيق، به خواسته هايش بدبين شد، حضرت امام علی عليهالسلام میفرمايد:
بندگان خدا! بدانيد كه مؤمن شب را به روز و روز را به شب نمیرساند، مگر آن كه به نفس خود سوء ظن دارد. در نتيجه، پيوسته با آن عتاب دارد و گناهكارش می شمارد.[261]
نيز میفرمايد:
خويشتن را [ در خواسته های نفسانی] رخصت مدهيد تا آن كه شما را به راه ستمكاران و تبهكاران بكشاند و درون را چون برون سازيد تا نفاق، بلايی بر سرتان نياورد و پرده شما را ندرد.[262]
سيد محمد فشاركی، يكی از بزرگترين شاگردان ميرزای شيرازی اول بود و پس از او از بزرگترين فقها به حساب میآمد. وی استاد آية اللّه حاج شيخ عبدالكريم حائری، مؤسس حوزه علميه قم و عدّهای ديگر از بزرگان است. آية اللّه حائری میگويد: من از استاد خود ـ آية اللّه فشاركی ـ شنيدم كه فرمود: هنگامی كه ميرزای شيرازی اول در گذشت، ديدم مثل اين كه در دلم نشاطی هست. هر چه انديشيدم، جای نشاطی نبود. ميرزای شيرازی كه استاد و مربّی من بود در گذشته است. اصلاً عظمتی كه مرحوم ميرزا داشت از نظر علم و تقوا و زيركی و ذكاوت، عجيب و كم نظير بوده است.
آية اللّه فشاركی میگويد: مدّتی انديشيدم ببينم اين نشاط از چيست؟
سرانجام به اين نتيجه رسيدم كه شايد نشاط از اين است كه همين روزها من مرجع تقليد میشوم. رفتم حرم مطهر و از حضرت خواستم كه اين خطر را از من رفع كند، گويا حس میكنم كه تمايل به رياست دارم.
ايشان تا صبح در حرم به سر برد و صبح وقتی برای تشييع جنازه آمد او را با چشمهای پر التهاب ديدند كه معلوم بود ديشب را مشغول گريه بوده است و تلاش كرد و عاقبة الأمر زير بار رياست نرفت.[263]
حضرت علی عليهالسلام میفرمايد:
نفس خويش را باز دار از خواستنیها تا به سلامت بمانی از آفتها.[264]
روزی آخوند ملاّ عبداللّه شوشتری به ديدار شيخ بهائی رحمهم الله رفت. ساعتی نزد شيخ بود تا آن كه بانك اذان فراز آمد، شيخ بهائی به ملاّ عبداللّه گفت: همين جا نماز بخوانيد تا ما هم به شما اقتدا كنيم و به فيض جماعت برسيم. وی تأملی كرد و نپذيرفت كه نماز را در خانه شيخ بخواند، بلكه برخاست و به خانه خويش رفت. از او پرسيدند: چگونه خواهش شيخ را اجابت نكرديد و نماز را در خانه شيخ نخوانديد با اين كه به خواندن نماز در اول وقت اهتمام داريد؟ در پاسخ فرمود: قدری در حال خود تأمل كردم، ديدم چنان نيستم كه اگر شيخ پشت سر من نماز بخواند، فرقی نكند، بلكه در حالم تغيير پيدا میشود. ازاينرو، اجابت نكردم.[265]
دوری از اقامه جماعت برای مخالفت با نفس
مرحوم «شهابی» میگويد:
من از همان اوقات كه به تحصيل مقدمات اشتغال داشتم، نام محدث قمی را در محضر مبارك پدر بزرگوارم زياد و توأم با تجليل میشنيدم. وقتی كه برای تحصيل به مشهد مشرف شدم، زيارت ايشان را بسيار مغتنم میشمردم. چند سالی كه با اين دانشمند با ايمان معاشرت داشتم از نزديك به مراتب علم و عمل و پارسايی و پرهيزكاری ايشان آشنا شدم، روز به روز بر ارادتم میافزود.
در يكی از ماههای رمضان با چند تن از دوستان از ايشان خواهش كرديم كه در مسجد گوهر شاد اقامه جماعت را بر معتقدان و علاقمندان منّت نهند. با اصرار و پافشاری، اين خواهش پذيرفته شد و وی چند روز نماز ظهر و عصر را در يكی از شبستانهای آن جا اقامه كرد و بر جمعيت اين جماعت روز به روز افزوده میشد. روزی پس از اتمام نماز ظهر به من كه نزديك ايشان بودم گفتند: من امروز نمیتوانم نماز عصر بخوانم. رفتند و ديگر آن سال را برای نماز جماعت نيامدند.
در موقع ملاقات و سؤال از علت ترك نماز جماعت گفتند: حقيقت اين است كه در ركوع ركعت چهارم متوجه شدم كه صدای اقتدا كنندگان كه پشت سر من میگويند: (يا اللّه، يا اللّه) از محلی بسيار دور به گوش میرسد و متوجه زيادی جمعيت شدم و در من شادی و فرحی توليد شد و خلاصه خوشم آمد كه جمعيت اين اندازه زياد است. بنابراين، من برای امامت اهليت ندارم.[266]
امام خمينی قدس سره مینويسد:
هان ای عزيز! از خواب غفلت بيدار شو. از غفلت تنبّه پيداكن و دامن همّت به كمر زن و تا وقت باقی است فرصت را غنيمت بشمار و تا عمر باقی است و قوای تو در تحت تصرّف توست و جوانی برقرار است و اخلاق فاسده بر تو غالب نشده و ملكات رذيله بر تو چيره نگرديده، چاره ای كن و دوايی برای رفع اخلاق فاسده و قبيحه پيداكن و راهی برای اطفای نايره شهوت و غضب پيدا نما.
بهترين علاجها كه علمای اخلاق و اهل سلوك از برای اين مفاسد اخلاقی فرموده اند اين است كه هر يك از اين ملكات زشت را كه در خود میبينی در نظر بگيری و بر خلاف آن تا چندی مردانه قيام و اقدام كنی و همت بگماری بر خلاف نفس تا مدّتی و بر ضد خواهش آن رذيله رفتار كنی و از خدای تعالی در هر حال توفيق طلب كنی كه با تو اعانت كند در اين مجاهده. مسلّما بعد از مدت قليلی آن خُلق زشت رفع شده و شيطان و جُندش از اين سنگر فراركرده، جنود رحمانی به جای آنها برقرار میشود.
مثلاً يكی از ذمايم اخلاق كه اسباب هلاكت انسان و موجب فشار قبر است و انسان را در دو دنيا معذّب دارد، بد خُلقی با اهل خانه يا همسايگان يا هم شغلها يا اهل بازار و محله است كه اين زاييده غضب و شهوت است. اگر انسان مجاهد مدّتی در صدد بر آيد كه هر وقت ناملايمی پيش آمد میكند از برای او و آتش غضب شعله ور میشود و بنای سوزاندن باطن را میگذارد و دعوت میكند او را بر ناسزا گفتن و بدگويی كردن، بر خلاف نفس اقدام كرده، عاقبت بد و نتيجه زشت اين خلق را ياد بياورد در عوض ملايمت، در باطن شيطان را لعن كند و به خدا از او پناه ببرد، من به شما قول میدهم اگر چنين رفتاری كنيد، بعداز چند مرتبه تكرار، آن خُلق به كلی عوض شده و خُلق نيكو در باطن مملكت شما منزل میكند، ولی اگر مطابق ميل نفس رفتار كنيد، اوّلاً: در همين عالم ممكن است شما را نيست و نابود كند.
در هر حال، انسان بايد يك يك اخلاق قبيحه فاسده را در نظر گرفته به واسطه خلاف نفس از مملكت روح خود بيرون كند. وقتی غاصب بيرون رفت، صاحب خانه خودش میآيد، محتاج به زحمت ديگری نيست، وعده خواهی نمیخواهد.[267]
8 . رياضت
تقويت بُعد انسانی نفس، با رفتارهای صالح و نيت پاك و خالص، انسان را در مبارزه با هوا و هوس ياری میدهد. «رياضت» نوعی ورزش و تمرينی است كه جنبه ملكوتی را تقويت میكند. تمامی ارتشها، تيمهای ورزشی و... كارورزی و تمرين دشوار دارند تا بتوانند در شرايط دشوار و در برابر رقيب قوی پيروز و برنده گردند. معمولاً كشورهايی كه مدتی در صلح و ثبات به سر میبرند، گاه و بیگاه برای نظاميان خود علاوه بر تمرينهای دشوار، مانور جنگی و دفاعی برگزار میكنند تا حالت سستی و رخوت بر رزمندگان غلبه نكند.
ما نيز برای تقويت بُعد انسانی و تضعيف نفس امّاره جا دارد، خويش را به برخی از مستحبات واداريم و از برخی امور مباح و حلال خودداری كنيم تا بتوانيم در ميدانهای دشوار گناه، حريف هوای نفس شويم. بديهی است كسی كه نافلهها و نماز شب را میخواند، حاضر نيست نمازش را در آخر وقت بخواند يا احيانا ترك كند.
رياضتهای شرعی سيره پيامبران و اوليای خدا بوده است، نماز شب، اعتكاف، روزه های مستحبّی، حضور در مساجد، مزارها، مشاهد مشرفه، پرهيز از هوسرانی، پرخوری، لهو و لعب و اتلاف عمر با سرگرمیهای بيهوده سيره صالحان است.
كسی كه از مقدمات حرام و اطراف حريم های ممنوعه دوری میكند به آسانی میتواند از خود حرام دوری كند، ولی كسی كه تا لب مرز گناه پيش میرود، هر لحظه ممكن است پايش بلغزد و آلوده گردد.
بديهی است انجام مستحبات و ترك امورمكروه، اراده و جنبه ملكوتی روح ما را تقويت و توفيقات را زيادتر میگرداند.
رسول گرامی اسلام و اهلبيت عليهمالسلام توجه و عنايت ويژهای به نماز شب و سحر خيزی داشتهاند و اوليای الهی با ذكر و دعا و رياضتها به مقامات عالی رسيدهاند.
تذكر: راه رياضت از متن شريعت میگذرد و رياضتهای دشوار و طاقت فرسا، ويژه بزرگان است. منظور ما اين نيست كه در آغاز راه به رياضتهای سخت، مثل چله نشينیها و انزوا و عزلت رو آوريد، يا به دامان بافته های مكتبهای شرقی و غربی كه از روح و معاد انسان بی خبرند بيفتيد. امروزه معنويتهای نوظهور و عرفانهای كاذب، با معجونی از امور عرفانی، ورزشها، هوا و هوسها، علوم غريبه و.... زمينه ساز هزاران انحراف و كج راههاند. بايد هشيار بود كه راههای مادّی و بشری، راه تهذيب و خودسازی نيست. هر چند بسانِ جادوگران يا رمّالان و مرتاضان هندی اثرگذار باشند.
رياضت باطل و نامشروع
هدف در عرفانهای نوظهور، كسب مهارت و توانمندیهای شخصی برای خوشگذرانیهای مادی است، نه تهذيب نفس برای تقرّب به درگاه خدای تعالی. امام خمينی قدس سره مینويسد:
... بالجمله، كشفی اتمّ از كشف نبی ختمی صلی الله عليه وآله و سلوكی اصحّ و اصوب از آن نخواهد بود، پس تركيبات بی حاصل ديگر را كه از مغزهای بیخرد مدّعيان ارشاد و عرفان است بايد رها كرد.[268]
اگر شما دارای ملكات فاضله انسانيه باشيد، وقتی آن ملكات صورت [ باطنی ]شما را انسانی میكند كه با آن ملكات ـ بدون اين كه از طريق اعتدال خارج شده باشند ـ محشور گرديد.
ملكات در صورتی فاضله است كه نفس امّاره در آن تصرّف نكند و در تشكيل آن، قدم نفس دخيل نباشد، بلكه شيخ استاد ما [ آية اللّه شاه آبادی] دام ظلّه میفرمودند:
ميزان در رياضت باطل و رياضت شرعی صحيح، قَدَم نفس و قَدَم حقّ است؛ اگر سالك به قدم نفس حركت كرد و رياضت او برای پيدايش قوای نفس و قدرت سلطنت آن باشد، رياضت باطل و سلوك آن منجر به سوء عاقبت میشود و دعواهای باطله نوعا از همين اشخاص بروز میكند و اگر سالك به قدم حق سلوك كرد و خداجو شد، رياضت او حق و شرعیاست و حق تعالی از او دستگيری میكند و به نصّ آيه شريفه كه میفرمايد: « وَالَّذِينَ جاهَـدُوا فِـينا لَنَهْدِيَـنَّهُمْ سُبُلَنا »[269]. پس كارش به سعادت منجر شده، خودی از او افتد و خودنمايی از او دور گردد و معلوم است كسی كه اخلاق حسنه خود و ملكات فاضله نفس را به چشم مردم بكشد و ارائه به مردم دهد، قدمش قدم نفس است و خود بين و خود خواه و خود پرست است و با خود بينی، خدا خواهی و خدا بينی، خيالی است خام و امری است باطل و محال.
مادامی كه مملكت وجود شما از حُبّ نفس و حُبّ جاه و جلال و شهرت و رياست به بندگان خدا پُر است، نمیتوان ملكات شما را ملكات فاضله دانست و اخلاق شما را اخلاق الهی شمرد.[270]
رياضت امام علی عليهالسلام
در نامه 45 نهج البلاغه خطاب به «عثمان بن حنيف»، راهنمايیهای بسيار عالی درباره رياضت نفس آمده است. از جمله میفرمايد:
و من نفس خود را با پرهيزكاری و تقوا پرورش میدهم تا در روزی كه پر بيمترين روزهاست در امان باشد و بركرانه لغزشگاه [ پل صراط] پايدار ماند.
اگر بخواهم میدانم و میتوانم عسل مصفّا و مغز گندم و بافته ابريشم را به كار برم ليكن هرگز هوای نفس بر من چيره نخواهد گرديد و حرص مرا به گزيدن خوراكها نخواهد كشيد.
ای دنيا! از ديده ام پنهان شو. به خدا سوگند! رامت نشوم كه مرا خوار بدانی و گردن به بندت ندهم تا از اين سو بدان سويم كشانی و سوگند به خدا! بر عهده خود میگيرم جز آن كه او نخواهد كه در آن ناگزيرم ـ نفس خود را چنان تربيت كنم كه اگر گرده نانی برای خوردن يافتم شاد شود و از نانخورش به نمك خرسند گردد و چشمانم را آنقدر گريان كنم تا ديگر اشكی باقی نماند.
آيا حيوانات چرنده شكم را با چرا كردن پر نمايند و بخوابند و گوسفند در آغل از گياهان سير بخورد و بيفتد و علی از توشه خود بخورد و آرام بخوابد؟ چشمش روشن باد كه پس از ساليانی دراز، چون چارپايی به سر برد رها، يا چرندهای سر داده به چرا.[271]
اميرالمؤمنين عليهالسلام نيز میفرمايد:
هر كه در راه اصلاح نفسش بكوشد سعادتمند گردد و هر كه نفسش را در خوشگذرانی رها گذارد بدبخت شود و از درگاه حق دور گردد و هر كه به رياضت نفسش ادامه دهد سود برد.[272]
9. جريمه و تأديب نفس
ضمانت اجرايی قوانين دولتی و حقوق اجتماعی معمولاً جريمه است. میتوان برای رام كردن نفس سركش خويش، برای خطاهای خود، جريمه و تأديبی در نظر گرفت. برخی از بزرگان اگر از روی غفلت به كسی اهانت میكردند، علاوه بر عذر خواهی و جبران و طلب حلاليت، خود را به عبادتی مثل روزه داری يا نماز و دعاهای مستحبی وادار میكردند تا زجر و تنبيهی باشد برای نفس و ديگر تكرار نگردد. اگر نفس انسان بداند بايد برای هر خلافی جريمه بپردازد، لذّتی زود گذر را به جهت عتاب و خطاب و جريمه های بعدی رها میكند؛ مثلاً انسان پيش خود تعهد كند هر گاه نمازش از اول وقت تأخير شد، يا در گفت و گوها، اهانتی، غيبتی، تهمتی از او صادر شد، چند روز روزه بگيرد، يا علاوه بر جبران، مبلغی صدقه دهد، يا قرآن و دعا و ختم صلوات انجام دهد.
امام علی عليهالسلام میفرمايد:
هر كه نفس خويش را تحت تدبير و سياست قرار ندهد، او را خراب و ضايع كرده است.[273]
نيز میفرمايد:
هر كه از طرف باطن خويش باز دارندهای داشته باشد، از طرف خداوند بر او نگهبانی گمارده شود.[274]
و میفرمايد:
برترين ادب، آن است كه آن برنامه را از خودت شروع كنی و خودت را ادب كنی.[275]
همچنين میفرمايد:
هر كه خود را پيشوای مردم قرار دهد پس بايد پيش از آموزش ديگران، به آموزش خودش بپردازد و لازم است تأديب او با رفتارش باشد پيش از آن كه با گفتارش بخواهد تربيت كند و آموزگار خويش و ادب كننده نفس خود، شايسته تر است برای تجليل و تكريم نسبت به معلّم و مؤدّب مردم.[276]
نيز میفرمايد:
خودتان عهده دار تأديب نفس خويش باشيد... .[277]
نيز میفرمايد:
خوشا به حال كسی كه نفس خود را خوار كرده و كسبش را پاكيزه نمود و باطنش را آراسته و خوی خود را نيكو ساخت، زيادی مالش را بخشيد و زبان را از زياده گويی فرو بست و شرّ خود را به مردم نرسانيد و سنّت برايش كافی بود و خود را به نوآوری و بدعت منسوب نساخت.[278]
10. مذمّت خويش
برای نجات از حبّ نفس، انانيّت، خودخواهی، عجب و غرور بايد به هنگام بدی رفتار، خودمان را مذمّت كنيم و در پی جبران باشيم و از طرفی، نبايد چاپلوسیها و تملّق های ديگران ما را بفريبد.
امام خمينی قدس سره در تأثير سوء مدح و ثنای بر نفس میفرمايد:
... بايد توجه كنيم كه منشأ خوش آمد ما از مدح و ثناها و بد آمدنمان از انتقادها و شايعه افكنی ها، حبّ نفس است كه بزرگترين دام ابليس لعين است... .
پسرم! چه خوب است كه به خود تلقين كنی و به باور خود بياوری يك واقعيت را كه مدح مداحان چه بسا كه انسان را به هلاكت برساند و از تهذيب دور و دورتر سازد. تأثير سوء ثنای جميل در نفس آلوده ما، مايه بدبختیها و دور افتادگیها از پيشگاه مقدس حقّ جلّ و علا برای ما ضعفاء النفوس خواهد بود و شايد عيب جويیها و شايعه پراكنی ها برای علاج معايب نفسانی ما سودمند باشد كه هست، همچون عمل جرّاحی دردناكی كه موجب سلامت مريض شود آنان كه با ثناهای خود ما را از جوار حق دور میكنند دوستانی هستند كه با دوستی خود به ما دشمنی میكنند و آنان كه میپندارند با عيب گويی و فحاشی و شايعه سازی به ما دشمنی میكنند، دشمنانی هستند كه با عمل خود ما را ـ اگر لايق باشيم ـ اصلاح میكنند و در صورت دشمنی به ما دوستی مینمايند.[279]
حسن بن جهم میگويد:
از حضرت امام رضا عليهالسلام شنيدم كه میفرمود: مردی از بنی اسرائيل چهل سال خدا را عبادت كرد، سپس يك قربانی به درگاه خدا تقديم نمود و قربانی او پذيرفته نشد، پس با نفس خود چنين گفت: ای نفس! اين وضعيّت كنونی كه من دارم [ كه قربانیام پذيرفته نشد] نيست مگر از جانب تو و گناهی از من سر نزده جز به سبب تو پس خدای عزّوجلّ به سوی او وحی فرستاد كه اين نكوهشی كه از نفس خود نمودی، از عبادت چهل سال برتر است.[280]
از حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام نقل است كه فرمود:
ای اسيران خواسته نفسانی! ميل نفس را كوتاه كنيد، زيرا كسی را كه به دنيا دل بسته است به جز صدای دندانهای حوادث دنيا چيزی او را نمیترساند، ای مردم! از درون خود عهده دار ادب كردن نفسهای خود شويد و نفس هايتان را از درنده خويی و حريص بودن بر عادات دنيا باز گردانيد.[281]
11. پرهيز از وابستگیهای دنيايی و مالی
امام علی عليهالسلام میفرمايد:
حبّ دنيا سر فتنه ها و ريشه سختی هاست.[282]
انسان برای ادامه زندگی به غذا، لباس، مسكن، همسر و درآمد كافی نياز دارد و بايد برا ی كسب آنها كار كند و میتوان تلاش در راه كسب اينها را عبادت قرار داد. خود اين چيزها همه از نعمتهای خدادادی و برای استفاده بشر است، به شرطی كه به آنها به عنوان وسيله و ابزار زندگی و سير و سلوك نگاه شود نه مقصد و مقصود.
آنچه مانع حركت به سوی قرب الهی و يا افتادن در وادی اسارت نفس و گناه است، دلبستگی و علاقه به اينهاست. اگر اين امور هدف زندگی شدند و فكر و ذهن انسان را به خود مشغول كردند لازمه اش، غفلت از خدا، فراموشی هدف و...خواهد شد؛ به تدريج انسان عبد ذليل اين امور میگردد و برای تحصيلش دست به هر كار ممكنی میزند و در نتيجه، پول پرست، رياست پرست، مقام پرست و.... خواهد شد، اين نوع سبك زندگی بد است.
امام راحل قدس سره مینويسد:
پسرم! آنچه مورد نكوهش و سرمايه و اساس شقاوت ما و بدبختیها و هلاكتها و رأس تمام خطاها و خطيئه هاست، حبّ دنياست كه از حبّ نفس نشئت میگيرد.
عالم ملك مورد نكوهش نيست، بلكه مظهر حق و مقام ربوبيّت اوست و مهبط ملائكة اللّه و مسجد و تربيت گاه انبيا و اوليا عليهمالسلام است و عبادتگاه صلحا و محلّ جلوه حق بر قلوب شيفتگان محبوب حقيقی و حبّ به آن اگر ناشی از حبّ به خدا باشد و به عنوان جلوه او جلّ و علا باشد، مطلوب و موجب كمال است و اگر ناشی از حبّ به نفس باشد رأس همه خطيئه هاست.
پس دنيای مذموم، در خود توست، علاقه و دلبستگیها به غير صاحب دل، موجب سقوط است. همه مخالفتها با خدا و ابتلا به معصيتها و جنايتها و خيانتها از حبّ خود است كه حبّ دنيا و زخارف آن و حبّ مقام و جاه و مال و منال از آن نشئت میگيرد. در عين حال كه هيچ دلی به غير صاحب دل ـ به حسب فطرت ـ بستگی نتواند داشت، لكن اين حجابهای ظلمانی و نورانی كه ما را و همه را از صاحبدل، غافل دارد و به گمان و اشتباه خدا، غير صاحبدل را دلدار میداند، ظلمات فوق ظلمات است. ما و امثال ما به حجابها[ ی ]نورانی نرسيديم و در حجابهای ظلمانی اسير هستيم. آن كه گويد: «هب لی كمال الا نقطاع اليك...». از حجاب ظلمانی گذشته است.
شيطان كه در مقابل امر خدا ايستاد و به آدم خضوع نكرد، در حجاب ظلمانی خود بزرگ بينی بود و « خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ »[283] و «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ »[284] گويان، از ساحت ربوبی مردود شد و ما نيز تا در حجاب خودی هستيم و خود بين و خود خواه هستيم، شيطانی هستيم و از محضر رحمان، مطرود و چه مشكل است شكستن اين بت بزرگ كه مادر بتهاست.[285]
محمد بن مسلم میگويد: از امام سجاد عليهالسلام پرسيدند: نزد خدای عزّوجلّ، كدامين كارها افضل و برتر است؟ فرمودند:
بعد از معرفت خدای عزّوجلّ و معرفت رسول خدا صلی الله عليه وآله هيچ عملی برتر از بغض دنيا نيست و به راستی كه برايش شعبه ها و فروعات زيادی هست و برای گناهان شعبه هايی هست، پس اولين گناهی كه خدا به آن معصيت و نافرمانی شد تكبر است و آن گناه ابليس است، وقتی كه [ ازاطاعت امر خدا بر سجده به آدم عليهالسلام] ابا و استكبار كرد و از كافران شد.
و از شعبه هايش حرص است كه آن معصيت آدم و حوّاست، هنگامی كه خدای عزّوجلّ به آنان فرمود: «و از نعمتهای بهشت از هر كجا میخواهيد در كمال وفور بخوريد و نزديك اين شجره نشويد كه از ستمكاران خواهيد شد»،[286] پس چيزهايی را كه نيازی به آن نداشتند برگرفتند و همان [ حرص] بر فرزندانش تا روز قيامت وارد شد و اين از آن جهت است كه بيشتر خواستههای آدميزاد، چيزهايی است كه به آن محتاج نيست.
سپس حسد بود كه معصيت فرزند آدم بود آنگاه كه بر برادرش حسد ورزيد و او را به قتل رسانيد و از آن منشعب شد، حبّ زنها، حبّ دنيا، حبّ رياست، حبّ راحت، حبّ كلام، حبّ علوّ و برتری جويی و ثروت كه در نتيجه، هفت خصلت شد و همگی در حبّ دنيا جمع شدند... .[287]
پيامبر خدا صلی الله عليه وآله میفرمايد:
مرا با دنيا چه كار، همانا مثل من همانند سواره است كه در يك روز گرم، برايش درختی بر پا شده باشد و او در زير درخت در وسط روز به خواب رود و استراحتی كند و آن درخت را رها كند و برود.[288]
حضرت امام صادق عليهالسلام میفرمايد:
در كتاب علی عليهالسلام آمده است كه مثل دنيا همانند مار است، چقدر لمس آن نرم است، درحالی كه درونش زهر كشنده است! مرد عاقل از چنين ماری حذر میكند، ولی كودك نادان به آن تمايل دارد.[289]
همچنين فرمودند:
امام باقر فرمودند: مثل شخصی كه بر دنيا حريص است مثل كرم ابريشم است كه هر چه پيله را بيشتر به دور خود میپيچد، خارج شدنش از درون آن دورتر میگردد تا آن كه از شدّت اندوه میميرد.[290]
ابوحمزه میگويد:
... امام علی بن الحسين عليهالسلام در صحيفه ای نوشته بودند: بسم اللّه الرحمن الرحيم. خداوند ما و شما را از نيرنگ ستمگران و ستم حسودان و سختگيری زورگويان كفايت كند، ای مؤمنان! طاغوتها و پيروانشان كه اهل ميل به اين دنيا هستند شما را فريفته نكنند. از آنچه كه خدا شما را از آن حذر داده دوری كنيد و نسبت به آنچه از دنيا كه خداوند شما را درباره آن به زهد و بی رغبتی فرمان داده زهد را پيشه سازيد و به آنچه كه دراين دنياست تكيه و اعتماد نكنيد، به گونه كسی كه دنيا را سرای ماندگار و استراحتگاه برای خود گرفته است.... و نمیشناسد تصرف ايام و دگرگونی حالات دنيا را مگر كسی كه خداوند او را حفظ كرده و راه هدايت را پيش گرفته و روش ميانه روی را پيموده باشد، سپس در اين راه از زهد ياری طلبيده باشد، پس پی در پی انديشيده و با صبر و بردباری پذيرای موعظه ها گرديده و به اين دنيای زود گذر بی رغبت شده و لذّتهای آن را فرو نهاده و به رغبتهای هميشگی آخرت رغبت يافته و تمام سعی و كوشش خود را صرف به دست آوردن آن نعمتها نموده است.[291]
12. ذكر خدای تعالی
از بهترين سلاحها برای مبارزه با هوای نفس و گناه «ذكر» است. ياد خدای تعالی، ياد عظمت و جلالت او، ياد مرگ و معاد و صحنه بازجويی و حسابرسی، توجه به علم و نظارت خدا بر ما و اين كه سراسر گيتی محضر خداست و ابزارهای گناه، نعمتهای الهی هستند و... بازدارنده است. امام علی عليهالسلام میفرمايد:
از معصيتها در خلوتها بترسيد، زيرا كسی كه الآن شاهد است همو محاكمه میكند.[292]
امام خمينی قدس سره میگويد:
از اموری كه انسان را معاونت كامل مینمايد در مجاهده با نفس و شيطان و بايد انسان سالك مجاهد خيلی مواظب آن باشد، «تذكّر» است... بدان كه از امور فطريه، احترام منعم است و هر كس در كتاب ذات خود اگر تأملی كند، میبيند كه مسطور است كه بايد از كسی كه به انسان نعمتی داد احترام كند و معلوم است هر چه نعمت بزرگتر باشد و منعم در آن انعام بی غرضتر باشد، احترامش در نظر فطرت لازمتر و بيشتر است؛ مثلاً فرق واضح است در احترام بين كسی كه به شما يك اسب میدهد و آن منظور نظرش هست، يا كسی كه يك ده ششدانگی بدهد و در اين دادن منّتی هم نگذارد. اكنون ملاحظه كن نعمتهای ظاهره و باطنه را كه مالك الملوك ـ جلّ شأنه ـ به ما مرحمت كرده كه اگر جنّ و انس بخواهند يكی از آنها را به ما بدهند نمیتوانند و ما از آن غفلت داريم؛ مثلاً اين هوايی كه ما شب و روز از آن استفاده میكنيم و حيات ما و همه موجودات، بسته به وجود آن است چه نعمت بزرگی است و همين طور قدری متذكّر شو ساير نعم الهی را از قبيل: صحّت بدن، قوای ظاهره از قبيل: چشم و گوش و ذوق و لمس و قوای باطنه از قبيل: خيال و وهم و عقل و غير آن كه هر يك منافع یدارد كه حدّ ندارد. تمام اينها را مالك الملوك به ما عنايت فرمود بدون اين كه از او بخواهيم و بدون اين كه به ما منّتی تحميل فرمايد... آيا در فطرت شما احترام همچو منعمی لازم نيست؟ و آيا خيانت نمودن به همچو منعمی در نظر عقل چه حالی دارد؟.[293]
گفتنی است كه ذكر، مراتب و درجاتی دارد. دعاها، اذكار و اوراد زبانی، اگر فقط حركت زبان باشد، ذكر ساده و مرتبه پايين ذكر است و اگر در قلب به ياد حق باشد و با تمام وجود ذكر بگويد، مرتبه عالی ذكر است و اگر بازی با الفاظ و همراه غفلت و گناه باشد، اصلاً ذكر نيست، غفلت است؛ نظير ترانه ها و اشعار لهو و لعبی كه احيانا در آنها نامی هم از خدا برده میشود، يا نظير ذكر و نماز عمر سعد در كربلا كه لشگرش را خيل اللّه خطاب میكرد. اين گروه، از ذكر خدا استفاده ابزاری میكنند و هدفشان خودنمايی است.
امام صادق عليهالسلام به حسين بزّار فرمودند:
آيا تو را از سختترين چيزی كه خداوند بر بندگانش واجب كرده است آگاه نكنم؟... اين كه با مردم به انصاف رفتار كنی، با برادرت همدردی كنی و ياد كردن خدا را در همه حال. منظورم از ياد خدا، گفتن «سبحان اللّه و الحمد اللّه و لا اله الا اللّه و اللّه اكبر» نيست، گو اين كه اين هم ذكر است، اما منظور به ياد خدا بودن است در هنگام روبه رو شدن با صحنه اطاعت يا معصيت خدا.[294]
حضرت علی عليهالسلام میفرمايد:
ذكر خدا دوگونه است: ياد او هنگام مصيبت ـ كه نيكو و زيباست ـ و ياد او هنگام گناهان و حرامهای خداوند كه ياد خدا انسان را از گناه باز بدارد.[295]
درباره اهميت ذكر، ابن قداح از امام صادق عليهالسلام روايتی به اين مضمون نقل میكند:
حضرت امام صادق عليهالسلام فرمودند:
هر چيزی حدّ و مرزی دارد كه با آن پايان میپذيرد جز ذكر كه اندازه و نهايتی ندارد، خدای عزّوجلّ فرايضی را واجب فرموده است كه هر كه فرايضی؛ [ مثلاً نمازهای يوميه] را بخواند فرايض را انجام داده است و همان حدّ آنهاست و ماه رمضان را مشخص فرموده كه هر كه روزه بگيرد، اندازه اش همان است و حجّ را واجب فرموده كه هر كه مكه رود همان حدّ آن است به جز ذكر كه خدای عزّوجلّ به اندك آن رضايت نداده و حدّی كه در آن جا پايان پذيرد برايش قرار نداده است.
سپس امام صادق عليهالسلاماين آيه را تلاوت كرد:
ای كسانی كه ايمان آورده ايد خدا را بسيار ياد كنيد و بامدادان و شامگاهان او را تسبيح گوييد.[296]
بنابراين، خدای عزّوجلّ برای ذكر، مرزی قرار نداده كه پايان پذيرد و نيز امام فرمودند: پدرم كثيرالذكر بود؛ با او راه میرفتم و او ذكر میگفت، غذا میخوردم با او و او ذاكر بود و حتی هنگامی كه با مردم سخن میگفت، سخن گفتن، او را از ذكر باز نمیداشت و میديدم زبانش به فك او چسبيده و میگويد: لا اله الاّ اللّه و او ما را فرا میخواند و دستور به ذكر گفتن میداد تا طلوع خورشيد هركه قرآن میخواند، میفرمود بخواند و هر كدام از ما كه قرائت نمیكرد امر میفرمود ذكر بگويد.
و خانه ای كه در آن قرآن تلاوت شود و ذكر خدای عزّوجلّ گفته شود بركتش زياد میگردد و فرشتگان در آن حاضر میگردند و شياطين از آن رخت میبندند و برای اهل آسمان نورافشانی میكند، همانطور كه ستارگان نورانی برای اهل زمين نورافشانی میكنند و آن خانه ای كه در آن قرآن خوانده نمیشود و ذكر خدا گفته نمیشود، بركتش كم میگردد و ملائكه از آن دور میشوند و شياطين در آن حاضر میگردند و پيامبر خدا صلی الله عليه وآله فرموده اند: «آيا آگاهتان نسازم از بهترين كارهايتان كه بيش از هر عملی، باعث ترفيع درجه شما میشود؟ و نزد فرمانروايانتان پاكيزه ترين به حساب میآيد و از دينار و درهم برايتان بهتر است و از رفتن به جبهه جنگ با دشمن كه شما آنان را بكشيد و آنان شما را بكشند برتر است؟»
گفتند: آری، يا رسول اللّه! پس حضرت رسول خدا صلی الله عليه وآله فرمودند: «ذكر كثير خدای عزّوجلّ. سپس فرمودند: كسی نزد پيامبر صلی الله عليه وآله آمد و پرسيد بهترين اهل مسجد كيست؟ حضرت پاسخ دادند: آن كه بيش از همه ذكر خدا بگويد و فرمودند: به هر كس زبان ذاكر عنايت شود واقعا خير دنيا و آخرت را دريافت داشته است...».[297]
حضرت امام سجاد عليهالسلام چنين دعا میكند:
خدايا! بر محمد و آل محمد درود فرست و ما را از كسانی قرار ده كه با ياد تو از خواهشهای نفسانی باز ماندند و به سبب معرفت دقيق با انگيزههای قدرت طلبی مخالفت كردند و پرده های آتش شهوتها را با ريختن آب توبه فرو افكندند و ظرفهای نادانی را با آب زلال زندگی شستند... .[298]
نظارت خدا در خلوت
از حضرت سجاد عليهالسلام روايت است: «مردی با خانواده اش به سفر دريايی رفتند، كشتی آنان در بين دريا شكست و مسافران همه غرق شدند جز زن آن مرد كه بر پاره تختهای نشست و خود را به جزيره ای رسانيد. در آن جزيره راهزنی بود كه از هيچ گناهی باكی نداشت. ناگاه چشم راهزن به آن زن افتاد كه بالای سرش ايستاده بود. سرش را به سوی او كرد و پرسيد: انسانی يا جنّی؟
زن گفت: انسانم. راهزن سخن نگفت و برخاست و آماده زنا شد و چون خواست با زن بياميزد ديد او پريشان شده و میلرزد. راهزن گفت: چرا پريشان و مضطربی؟
زن، در حالی كه با دست به سوی آسمان اشاره داشت پاسخ داد: از او میترسم.
پرسيد: آيا تا به حال چنين گناهی كرده ای؟
گفت: به عزّت خدا سوگند! نه.
راهزن وقتی او را در آن حالت ديد، گفت: تو كه تاكنون چنين كاری نكرده ای و اين گونه میترسی ـ در صورتی كه من تو را به زور وادار كرده ام ـ به خدا! من از تو بر چنين ترس و واهمه ای سزاوارترم. راهزن اين را گفت و تصميم بر توبه گرفت و راهی منزلش شد. در راه به راهبی برخورد و با هم همراه شدند. هوا گرم بود و آفتاب داغ برسر آن دو میتابيد. راهب گفت: خدای را بخوان تا تكه ابری برای سايه بانی ما بفرستد كه آفتاب ما را میسوزاند. راهزن گفت: من كار خيری ندارم كه جرئت كنم دعا كنم. راهب گفت: پس من دعا میكنم و تو آمين بگو. راهب دعا كرد و راهزن آمين گفت و به زودی ابری بر سرآن دو سايه افكن شد، زير سايه اش میرفتند تا به دو راهی رسيدند كه هر كدام از راهی رفتند. راهب ديد ابر بر سر جوان راهزن حركت میكند. به او گفت: تو بهتر از منی و دعای تو مستجاب شده، اكنون بگو داستانت چيست؟ راهزن داستانش را با آن زن نقل كرد. راهب گفت: چون ترس خدا تو را گرفت، گناهان گذشته ات پاك شد. اكنون مواظب آيندهات باش».[299]
حضرت علی عليهالسلام میفرمايد:
ياد خدا وسيله طرد و راندن شيطان است.[300]
نيز میفرمايد:
ياد خدا ستون ايمان و مايه مصون ماندن از شيطان است.[301]
اصبغ بن نباته كه از ياران باوفای امير المؤمنين عليهالسلام است. از حضرت نقل میكند:
ذكر بر دو گونه است: ياد خدای عزّوجلّ به هنگام مصيبت و برتر از آن، ياد خدا هنگام پيشآمد آنچه خدا بر تو حرام و ممنوع كرده است كه حاجز و مانع باشد از ارتكاب آن.[302]
قرآن كريم میفرمايد: «نماز از فحشا و منكر باز میدارد»، از طرفی مؤمن تا در حال ذكر خداست، مثل آن است كه در نماز است. ازاينرو، به راحتی از هوای نفس و گناه میگريزد. ابوحمزه ثمالی از حضرت امام محمد باقر عليهالسلام نقل میكند كه فرمودند:
همواره مؤمن در نماز است مادامی كه در ياد خداست؛ ايستاده يا نشسته يا خوابيده باشد، زيرا خدای تعالیمی فرمايد: خردمندان كسانی اند كه خدا را ياد میكنند در حال ايستاده و نشسته و خفته و دائم فكر میكنند در آفرينش آسمانها و زمين و گويند پروردگارا! اين دستگاه با عظمت را بيهوده نيافريده ای، پاك و منزّهی، پس ما را از عذاب دوزخ نگاهدار.[303]
امام خمينی قدس سره درباره مراتب ذكر میگويد:
گرچه ذكر حق و تذكّر از آن ذات مقدس، از صفات قلب است و اگر قلب متذكر شد تمام فوايدی كه برای ذكر است بر آن مترتّب میشود، ولی بهتر است كه ذكر قلبی متعقّب به ذكر لسانی نيز گردد. اكمل و افضل تمام مراتب ذكر آن است كه در نشئات مراتب انسانيه ساری باشد و حكمش به ظاهر و باطن و سرّ و علن جاری شود... .[304]
شيخ عارف كامل، شاه آبادی ـ روحی فداه ـ میفرمود: «بايد انسان در وقت ذكر، مثل كسی باشد كه كلام را در دهان طفل میگذارد و تلقين او میكند، برای اين كه او را به زبان بياورد و همين طور انسان بايد ذكر را تلقين قلب كند و مادامی كه انسان با زبان ذكر میگويد و مشغول تعليم قلب است، ظاهر به باطن مدد میكند. همينكه زبان طفل قلب باز شد، از باطن به ظاهر مدد میشود، چنان كه در تلقين طفل نيز چنين است؛ مادامی كه انسان، كلام دهان او میگذارد او را مدد میكند. همين كه او آن كلام را به زبان اجرا كرد، نشاطی در انسان توليد میشود كه خستگی سابق را برطرف میكند، پس در اول، از معلّم به او مدد میشود و در آخر، از او به معلم كمك و مدد میشود. انسان اگر مدّتی مواظبت كند در نماز و اذكار و ادعيه به اين ترتيب، البته نفس عادی میشود و اعمال عبادی هم مثل اعمال عاديه میشود كه در حضور قلب در آنها محتاج به رويّه نيست، بلكه مثل امور عاديه میشود.[305]
13. توجه به آثار گناهان
توجه به آثار گناهان و انواع عذابها، كار مبارزه با هوای نفس را آسان میكند. بی شك هر حركت و تلاشی اثری دارد و بيان آثار بدِ گناهان نياز به چند جلد كتاب دارد ما به گلچينی از نصوص اسلامی بسنده میكنيم. حضرت امام علی عليهالسلام میفرمايد:
نابودی لذّتها [ ی گناه] و ماندگاری پیآمدهای آن را به ياد آوريد.[306]
گناه مايه دوری از درگاه پروردگار و بی آبرويی انسان در دو جهان میگردد، بلا نازل میكند، مانع قبولی دعا و ساير عبادتهاست، رزق و روزی را كم میكند، بركات را بر میدارد، مانع توفيق انسان بركارهای خير میگردد، عمر را كوتاه میكند، دل را سياه و سنگ دل میگرداند و در آخر اگر با توبه و آمرزش همراه نباشد و يا ادامه دار شده باشد، باعث بی ايمانی و كفر و عذاب جاويدان میگردد.
واژه نار و عذاب، در قرآن، اوصاف وحشتناكی دارد، مثل: أَلِـيمٌ، شديدا، نكرا، عظيم، العذاب الأكبر؛ سوء العذاب؛ عذاب مهين؛ عذاب النار؛ عذاب الحريق؛ عذاب مقيم؛ عذاب الخلد؛ عذاب غليظ؛ عذاب قريب؛ عذاب غير مردود؛ عَذاب يومٍ مُحِيط؛ عذاب السعير؛ عذاب يوم عقيم؛ عذاب جهنّم؛ العذاب الاكبر؛ عذاب من رجز أليم؛ عذاب واصب؛ عذاب السموم؛ عذاب مستقر؛ عذابا صعدا، غراما؛ عذابا يخزيه و هر كدام متناسب با نوع گناه گنهكار است، زيرا عذابهای اخروی، چهره باطنی همين گناهان ما میباشد. قرآن میفرمايد: «كسانی كه مال يتيم میخورند، آتش میخورند و در جهنم وارد میشوند». ظاهر مال حرام، يك سفره غذاست و باطنش عذاب و آتش. همين گونه است تمامی كارها، ظاهری دارد و حقيقت و باطنی.
خداوند تعالی به پيامبرش دستور میدهد:
بگو من اگر پروردگارم را نافرمانی كنم، از عذاب روزبزرگ، خوف و بيم دارم.[307]
نيز قرآن میفرمايد:
گناه را چه آشكار چه پنهان، رها كنيد، واقعا آنان كه مرتكب گناه میشوند به سزای اعمال خود خواهند رسيد.[308]
امام علی عليهالسلام میفرمايد:
هر كه از گناهان لذّت برد، خداوند او را به خواری افكند.[309]
و میفرمايد:
شيرينی گناه را دردناكی عذاب نابود میكند.[310]
گناه و سنگدلی
امام علی عليهالسلام میفرمايد:
اشكها نخشكيد، مگر به جهت قساوت قلب و دلها سخت نشد، مگر به سبب گناهان زياد.[311]
حضرت امام محمد باقر عليهالسلام میفرمايد:
هيچ بنده ای نيست، مگر آن كه در دلش نقطه ای سفيد هست، پس هر گاه گناهی مرتكب شود، در آن نقطه، نقطهای سياه پديد آيد كه اگر توبه كرد آن سياهی از بين میرود و اگر به گناه ادامه داد نقطه سياه افزايش میيابد چندان كه همه سفيدی را فرو میپوشاند و چون سفيدی پوشانده شد ديگر هرگز شخص گنهكار به خير و صلاح باز نمیگردد و همين است سخن خدای عزّوجلّ كه میفرمايد: «چنين نيست [ كه قرآن افسانه باشد] بلكه ظلمت ظلم و بدكاریهايشان بر دلهای آنان غلبه كرده است [ كه قرآن را انكار میكنند]».[312]
گناه عامل نابودی
امام علی عليهالسلام میفرمايد:
هيچ نعمتی و هيچ خرّمی از زندگی زايل و نابود نشد، مگر به سبب گناهانی كه مرتكب شدند، زيرا خداوند به بندگان ستم نمی كند.[313]
حضرت امام صادق عليهالسلام میفرمايد:
همانا شخصی گناهی میكند و به سبب آن از نماز شب محروم میشود. سرعت تأثير كار بد در آدمی از سرعت تأثير كارد در گوشت بيشتر است.[314]
نزول بلا و گناه
امام علی عليهالسلام میفرمايد:
خود را از گناهان نگه داريد، زيرا هيچ بليّه و كمبود رزقی پيش نمیآيد، مگر به سبب گناهی، حتی خراش برداشتن و به سر در آمدن و رسيدن مصيبت. خداوند عزّوجلّ میفرمايد: اگر به شما مصيبتی رسد، به سبب كارهايی است كه میكنيد و خدا از بسياری [ از گناهان] در میگذرد.[315]
حضرت امام صادق عليهالسلام میفرمايد:
كسانی كه بر اثر گناهان میميرند بيشتر از كسانی اند كه بر اثر رسيدن اجل می ميرند.[316]
و امام رضا عليهالسلام میفرمايد:
هر گاه بندگان مرتكب گناهانی شوند كه قبلاً انجام نمیداده اند، خداوند بلاهايی را برايشان پديد آورد كه سابقه نداشته است.[317]
تأثير گناه بر محيط زندگی
حضرت امام باقر عليهالسلام میفرمايد:
هيچ سالی كم بارانتر از سال ديگر نيست، ليكن خداوند آن را هر جا بخواهد میباراند. هنگامی كه مردمی به معصيت بپردازند واقعا خدای عزّوجلّ بارانی را كه برای آنان مقدّر كرده بود از ايشان باز میدارد.[318]
قرآن كريم میفرمايد:
به سبب اعمال مردم، فساد و خرابی، در خشكی و دريا آشكار شد تا به آنان جزای بعضی از كارهايشان را بچشاند، شايد كه باز گردند.[319]
برخی گناهان زود تأثير
امروز دنيا ميدان عمل است و فردای قيامت بازار پاداش و كيفر و چنان نيست كه هر فردی هر گناهی مرتكب شد سريعا كيفر شود، زيرا در اين صورت، آن آزادی و اختياری كه انسان دارد از او سلب میگردد، اگر به مجرد معصيت، برای او شاخ و دمی ظاهر میشد، آن شخص نه به سبب بندگی و تكامل، بلكه از ترس همين شاخ و دم گناه نمیكرد. در چنين وضعيتی ميدان انتخاب، خودسازی، آزمايش، تكامل و اطاعات و عبادت اختياری، محدود میشد. از طرفی، دنيادار مكافات نيست، پاداش بسياری از خوبیها در جهان مادّی نمیگنجد. سران ستم كه به ميليونها مظلوم ظلم میكنند را چگونه میتوان در دنيا مكافات كرد؟ به اين جهت و به جهاتی ديگر، جای اصلی حساب و كتاب، جهان آخرت است، ولی در عين حال:
آنقدر گرم است بازار مكافات عمل
گر به دقت بنگری هر روز، روزمحشر است
بدی برخی گناهان به قدری زياد است كه اندكی از آلودگی هايش و بوی گند آن، در دنيا نيز به مشام میرسد. ازاينرو، میگوييم: برخی گناهان آثار سريع نيز دارند.
حضرت رسول اكرم صلی الله عليه وآله میفرمايد:
سه گناه است كه كيفر و عقوبتشان در همين دنيا میرسد و به آخرت نمیافتد: آزردن پدر و مادر، زورگويی و ستم به مردم و ناسپاسی نسبت به خوبی های ديگران.[320]
اميرالمؤمنين عليهالسلام فرموده است: سه گناه است كه صاحب آنها در همين دنيا كيفرش را میبيند: ستم، قطع رحم و بريدن پيوند خويشاوندی و سوگند دروغ.[321]
از امام علی عليهالسلام پرسيدند: «كيفر كدام گناه زودتر دامنگير گنهكاران میشود؟» فرمودند: «ستم كردن به كسی كه ياوری جز خدا ندارد و كوتاهی در شكر نعمت و درازكردن دست ستم بر فقير».[322]
آثار مخصوص برخی گناهان در دنيا
امام رضا عليهالسلام میفرمايد:
هر گاه حكمرانان دروغ بگويند، باران بند میآيد و هر گاه ستم كنند، دولت سست و بی اعتبار شود و هر گاه زكات داده نشود چارپايان بميرند.[323]
و حضرت امام صادق عليهالسلام میفرمايد:
آن گناهانی كه نعمتها را دگرگون میسازد، زورگويی و سركشی است و آن گناهانی كه پشيمانی به بار می آورد قتل است و گناهانی كه نقمت و بلا نازل میكند ظلم است و آن گناهی كه پرده ها میدرد [ و آبروها را میبرد ]شرابخواری است و آن گناهی كه جلوی رزق و روزی را میگيرد زناست و آن گناهی كه در مرگ و نابودی شتاب میبخشد، قطع رحم است و آن گناهی كه دعا را ردّ میكند و فضا را تيره و تار میسازد، آزردن پدر و مادر است.[324]
14. تأثير دوستان و محيط
روح انسان هم بر ديگران تأثير میگذارد و هم خيلی زود تحت تأثير قرار میگيرد. نه تنها از انسانها، كه حتی گاهی مشاهده فيلم يا ديدن رفتار حيوانات و پرندگان نيز تأثيرگذار است. نه تنها حيوانات، كه گاهی جمادات نيز بر جان انسان تأثير میگذارد؛ مثلاً صحنه ها و فضاهای مشاهد مشرفه، حرمها، مساجد و يا مجالس عزاداری حالت معنوی ايجاد میكند و بالعكس دروديوار مجالس لهو ولعب و گناه، تشويق كننده گناه میگردد.
كودكان كه اهل حفظ ظاهر و رياكاری نيستند، خيلی زود احساسات خود را در چنين مواردی بروز میدهند؛ مثلاً اگر برای عروسی میروند، در آغاز ورود كه با چراغانی و صحنه های شاد مواجه میشوند، عكس العمل بروز میدهند.
وقتی جمادات و دروديوار بر جان ما تأثير گذار است، تأثير گذاری دوستان روشن خواهد بود. ازاينرو، لازمه مبارزه با هوای نفس، فرار از كسانی است كه اسير هوا و هوساند. و نيز ترك محيطهای آلوده، فضاهای مجازی و يا رسانه های آلوده.
آری، شايد افراد بسيار با تقوا بتوانند خود را حفظ كنند و يا صحنه را تغيير دهند، ولی برای افراد معمولی، حضور در مجالس گناه و محافل آلوده يا مشاهده رسانههای انحرافی زيانبار است.
حضرت علی عليهالسلام میفرمايد:
همنشينی با همنشين بد، كانون همه شرور و بدیهاست.[325]
امام خمينی قدس سره مینويسد: «چنان كه در حديث وارد است: «اِنَّ الشَّيطانَ يَجْرِی مَجْرَی الدَّم مِن بَنِی آدم»؛[326] يعنی شيطان همچون خون در تن آدميزاد، تحرّك و جريان دارد ـ لهذا وجهه قلب به مفسدات و امور موافقه با طبيعت است و به مختصر مددی از خارج، چه از جوارح انسانی باشد يا خارج از آن، مثل مصاحبت و رفيق زشت و بدخلق، در قلب اثر شديد واقع شود، چنان كه در احاديث شريفه از مصاحبت با آنان نهی شده است... . حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمودند:
سزاوار نيست برای مسلمان كه با فاسق دوستی كند، زيرا كه او زينت میدهد برای او عمل خود را و دوست میدارد كه او نيز مثل خودش باشد و اعانت نمیكند او را برای دنيا و آخرتش و رفت و آمد با او ضرر و عيب است برای او.[327]
و حضرت امام صادق عليهالسلام میفرمايد:
سزاوار نيست برای فرد مسلمان كه با بدكار و احمق و دروغگو دوستی كند.[328]
نكته مهّم نهی از مجالست با أهل معصيت، يا نهی از نشستن در مجلسی كه معصيت خدا در آن میشود يا نهی از موادّه و مخالطه و آميزش با دشمنان خدا، تأثير اخلاق و حالات و اعمال آنهاست در انسان و از اينها بالاتر در تأثير در قلب، اعمال خود انسان است كه با اندك مداومت و مراقبتی از اعمال سيّئه قلب تأثّر شديد پيدا میكند كه تنزّه از آن و تنزيه قلب با سالهای دراز ممكن نشود و ميسور نگردد».[329]
حواريون عيسی عليهالسلام پرسيدند:
يا روح اللّه! با چه كسانی همنشينی كنيم؟ پاسخ دادند: با آن كه ديدنش شما را به ياد خدا اندازد و گفتارش بر دانش شما بيفزايد و كردارش شما را به آخرت تشويق كند.[330]
رسول خدا صلی الله عليه وآله میفرمايد:
در محضر دانشمندانی ننشينيد مگر اين كه شما را از پنج چيز به پنچ چيز فرا میخوانند: از دودلی و شك به يقين، از ريا به اخلاص، از دنيا خواهی به دنيا گريزی، از تكبّر به فروتنی و از فريبكاری به خيرخواهی.[331]
همنشين و سلب توفيقات معنوی
حضرت امام سجاد عليهالسلام در دعای ابوحمزه ثمالی به درگاه الهی عرض میكند:
خدايا! چندان كه به عزم و جزم، با خود گفتم واقعا خويش را مهيّا و آماده طاعتت ساختم و در پيشگاه تو به نماز ايستادم و به مناجات پرداختم، آن هنگام، مرا به حالت خواب انداختی و گاه مناجات، حال راز و نياز را از من سلب كردی. ای خدا! چه شد كه هر چه با خود عهد كرده و گفتم از اين پس باطن و سيرتم نيكو خواهد شد و به مجالس اهل توبه و مقام توّابين نزديك شده ام، بليّه و حادثهای پيش آمد كه به عهدم ثابت قدم نماندم و آن بليّه ميان من و خدمتت حايل و مانع شد! ای سيّد من! شايد تو مرا از درگاه لطفت راندهای و از خدمت بندگیات دورم ساخته ای، يا شايد ديدی من حقّ بندگیات را سبك شمرده ام. ازاينرو، مرا از درگاهت دور كردی، يا آن كه ديدی من از تو روی گردانم، بدين سبب بر من غضب فرمودی، يا آن كه در مقام دروغگويانم يافتی، پس مرا از نظر عنايت دور افكندی، يا شايد ديدی شكرگزاری از نعمت هايت ندارم، لذا مرا محروم ساختی، يا شايد مرا در مجالس علما نيافتی، پس به خواری و خذلانم افكندی، يا شايد مرا در ميان اهل غفلت يافتی، بدين جهت مرا از رحمتت نوميد كردی، يا شايد ديدی در مجالس اهل باطل و با مردم فاسد الفت گرفته ام، پس مرا ميان آنها واگذاشتی... .[332]
محيط و مجلس آنقدر در پاكی يا آلودگی اثر دارد كه سفر از محيط اسلامی به مكانی كه نتوان دين داری كرد از گناهان كبيره و به اصطلاح «تعرّب بعد الهجرة» ناميده شده است و بيرون شدن از فضای مسموم و آلوده به محيط پاك كه بتوان دينداری كرد واجب است.[333]
گفتنی است امروزه رسانه ها، هم برای دينداری ابزار خوبی هستند و هم برای مبارزه با دينداری، هر فردی در هر جای جهان میتواند مسائل خود را بپرسد و معارف دينی را بياموزد؛ اگر با مؤمنان مرتبط باشد. و هم برعكس، میتواند زيانبار باشد و در بهترين شهر اسلامی نيز میتواند در درون خانه، جهنّمی از فساد و انحراف عقيدتی ايجاد كند.
ازاينرو، اگر با رسانه ها، معارف الهی را تحقير و تمسخر كنند، نمیتوان ساكت نشست و پاسخ نداد و با سكوت خويش، آنان را همراهی كرد. شايد محدوده فضای آيات ذيل امروزه گسترش يافته باشد.
هرگاه كسانی را ديدی كه آيات ما را استهزا میكنند، از آنان روی بگردان تا به سخن ديگری بپردازند و اگر شيطان از ياد تو ببرد، هرگز پس از ياد آمدن، با اين جمعيّت ستمگر منشين و [ اگر] افراد با تقوا [ برای ارشاد و اندرز با آنان بنشينند ]چيزی از حساب [ و گناه] آنان بر ايشان نيست، ولی اين كار بايد تنها برای ياد آوری آنها باشد. شايد [ بشنوند و] تقوا پيشه كنند.[334]
اگر حتی در رسانه و فيلمی نيز مقدسات را مسخره كنند، نشستن و استماع تأثير گذار آن برنامه مورد نهی اين آيه شريفه است. نظير آن آيه است، اين آيه شريفه:
و در كتاب بر شما نازل كرده كه چون شنيديد كه آيات خدا مورد انكار و ريشخند قرار میگيرد با آنان منشينيد تا به سخنی ديگر بپردازند.[335]
كسانی كه تن به آلودگی میدهند و به نفس خود ستم میكنند در قيامت اندوه و حسرتی بیپايان دارند. قرآن میفرمايد:
و به ياد آور روزی را كه ستمكار دست خود را [ از شدّت حسرت] به دندان میگزد و میگويد: «ای كاش با رسول خدا راهی برگزيده بودم! او مرا از ياد آوری حق گمراه ساخت بعد از آن كه [ ياد حق] به سراغ من آمده بود و شيطان هميشه خوار كننده انسان بوده است.[336]
امام رضا عليهالسلام در توضيح آيه سوره نساء میفرمايد:
هرگاه شنيدی كسی حق را انكار و تكذيب میكند و زبان به بدگويیاز اهل حق گشوده است از پيش او برخيز و با وی همنشينی مكن.[337]
رسول خدا صلی الله عليه وآله فرمود:
هر كس كه به خدا و روز واپسين ايمان دارد نبايد در مجلسی كه در آن از امامی بدگويی میشود بنشيند. خداوند در كتاب خود میفرمايد: چون بينی كه در آيات ما از روی عناد گفت و گو میكنند... چون به يادت آمد با آن مردم ستمكاره منشين.[338]
حضرت علی عليهالسلام میفرمايد:
از همنشينی با پليدان بپرهير، زيرا اينان به آتشی میمانند كه ارتباط نزدك با آن، سوزاننده است.[339]
نيز میفرمايد:
همنشينان بدان و اشرار از آثار و پیآمدهای بلا، ايمن نيستند.[340]
و به همين دليل امام، همنشينی با شروران و فاسدان و پست صفتان را منع میكند و چون انسان از داشتن رفيق و همراه ناگريز است و اين يكی از نيازهای اوست، لذا به همنشينی با صالحان و نيكان سفارش میكند، لذا میفرمايد:
از همراهی با فاسقان بپرهيز، زيرا بدی و پستی به پستی پيوند میخورد.[341]
از پليدان دوری گزينيد و با نيكان همنشين شويد.[342]
با نيكان همراه شو تا از آنان شوی و از بدان دور شو تا از آنان جدا شوی.[343]
حضرت علی عليهالسلام میفرمايد:
بر [ ميهمانی و] سفرهای كه در آن شراب نوشيده میشود منشينيد، زيرا بنده نمیداند چه هنگام مرگش در میرسد.[344]
امام صادق عليهالسلام میفرمايد:
سزاوار نيست مؤمن در مجلسی بنشيند كه در آن معصيت خدا میشود و او نمیتواند آن وضع را تغيير دهد.[345]
نيز میفرمايد:
هرگاه عده ای در محفلی گرد آيند و در آن، خدا و ما را ياد نكنند آن محفل درروز قيامت برای آنان مايه حسرت و دريغ خواهد بود.[346]
با اين افراد همنشينی نكنيم
پيامبر خدا میفرمايد:
سه گروه اند كه همنشينی با آنان قلب را میميراند: همنشينی با فرومايگان، گفت و گو با زنان و همنشينی با توانگران.[347]
نيز فرموده اند:
از همنشينی با مردگان بپرهيزيد. پرسيدند: يا رسول اللّه! اين مردگان كيانند؟ فرمود: هر توانگری كه ثروتمندیاش او را سر مست و طغيانگر كرده باشد.[348]
حضرت امام صادق عليهالسلام میفرمايد:
از همنشينی با پادشاهان و دنيا پرستان بپرهيزيد كه اين كار شما دين را میبرد و نفاق و دورويی میآورد و اين دردی است سخت و بیدرمان، نيز سنگدلی و قساوت به بار میآورد و فروتنی را میزدايد، با مردمان همتای خود و افراد متوسط جامعه همنشينی كنيد كه معدنهای جواهر را نزد آنان میيابيد.[349]
و حضرت علی عليهالسلام میفرمايد:
نشست و برخاست با دنياپرستان، دين را عيبناك و يقين را سست میكند.[350]
نيز میفرمايد:
همنشينی با هوسرانان باعث از ياد رفتن ايمان و حاضر شدن شيطان است.[351]
نيز میفرمايد:
آنان كه با بدان همنشينی میكنند از گزندهای بلا و گرفتاری در امان نيستند.[352]
نيز میفرمايد:
همنشينی با نابخردان، اخلاق را تباه میسازد و همنشينی با خردمندان اخلاق را نيكو میسازد، خلايق گوناگوناند و هر كس بر حسب طينت و ساختار [ روانی و بدنی] خود عمل میكند.[353]
15. استعانت از حق تعالی
با توجه به نهان بودن نفس و عظمت عالم نهان در مقايسه با عيان جهان و پيچيدگیهای سير و سلوك و مشكلات دوران ما و دشواری دستيابی به خضر راهنما و ظلمات زياد و خطر گمراهی و گرمی بازار دين فروشی و... شرط اول خودسازی و مبارزه با هوای نفس، استمداد و استعانت از خدای تعالی و توسل به پيامبر و امامان معصوم است.
طبق روايتی از پيامبر خدا صلی الله عليه وآله پرسيدند: طريق معرفت حق چيست؟ پاسخ دادند: خودشناسی،... پرسيدند: راه رسيدن به معرفة النفس و خودسازی كدام است؟ در پاسخ فرمودند: كمك خواستن از حق برای تسلّط بر نفس.[354]
حضرت امير المؤمنين عليهالسلام در مواردی چند در خطبه هايشان پس از بسم اللّه و حمد و ثنای خدا از خدا ياری میطلبد و میگويد:
و از او ياری میطلبم در برابر اين نفسهايی كه در انجام دادن آنچه مأموريت دارند بسی كندی میورزند و به سوی آنچه از آن نهی شده اند می شتابند.[355]
يا میفرمايد:
... ابليس خبيث، عقل را از شما گرفته و گمراهتان كرده و غرور و خودخواهی سرگردانتان نموده است. برای خود و شما جهت رهايی از بدی ها، از خداوند تعالی ياری میطلبم.[356]
نيز در پايان خطبه 183 میفرمايد:
میگويم آنچه را میشنويد و از خدا در برابر نفس خود و شما ياری میطلبم و او ما را بس است و بهترين حمايتگر است.[357]
نيز میفرمايد:
خودت را در همه امور به خدايت پناهنده كن، زيرا با اين پناهندگی، نفس خود را به جايگاه و پناهگاهی محكم و امن و مانعی بزرگ وارد میسازی.[358]
و در بيان معرّفی بندگان محبوب الهی میفرمايد:
همانا از محبوبترين بندگان خدا نزد او، بندهای است كه خداوند او را در پيكار با نفسش ياری كرده است، پس لباس زيرينش حزن و جامه رويينش ترس [ از خدا] و چراغ هدايت در دلش فروزان است.[359]
امام خمينی قدس سره در باب استمداد از حق تعالی برای خودسازی، رهنمودهای آموزنده ای دارد، ايشان میگويند:
«سالك الی اللّه بايد تطهير با آب رحمت را، صورت استفاده از رحمت نازله الهيّه بداند و تا استفاده از رحمت برای او ميسور است، قيام به امر نمايد و چون دستش از آن به واسطه قصور ذاتی يا تقصير كوتاه شد و فاقد آب رحمت شد، چاره ندارد جز توجّه به ذلّ و مسكنت و فقر و فاقه خود و چون ذلّت عبوديّت خود را نصب العين نمود و متوجه به اضطرار و فقر و امكان ذاتی خود شد و از تعزّز و غرور و خود خواهی بيرون آمد. بابی از رحمت به روی او گشاده گردد و ارض طبيعت مبدّل به ارض بيضای رحمت گردد و تراب «احدالطهورين» گردد و مورد ترحّم و تلطّف حق گردد و هر چه اين نظر؛ يعنی نظر به ذلّت خود، در انسان قوّت گيرد، مورد رحمت بيشتر گردد.
و اگر بخواهد به قدم اعتماد به خود و عمل خود اين راه را طی كند، هلاك شود؛ چه كه ممكن است از او دستگيری نشود و او را به خود واگذار كند و چون اضطرار و عجز خود را به پيشگاه پدر مهربان عرضه دارد و از اعتماد به خود و قوّت خود يكسره خارج شود، مورد عنايت پدر گردد و او را دستگيری كند، بلكه او را در آغوش كشد و با قدم خود او را راه برد، پس بهتر آن است كه سالك الی اللّه پای سلوك خود را بشكند و از اعتماد به خود و ارتياض و عمل خود يكسره برائت جويد و از خود و قدرت خود فانی شود و فنا و اضطرار خويش را هميشه درنظر گيرد تا مورد عنايت واقع شود و راه صد ساله را با جذبه ربوبيت، يك شبه طی نمايد و لسان باطن و حالش را در محضر قدس ربوبيت با عجز و نياز عرض كند. « أَمَّـنْ يُجِـيبُ المُضْـطَرَّ إِذا دَعاهُ وَيَـكْشِفُ السُّـوءَ »».[360]
«... پس سالك الی اللّه را ضرورست كه به مقام ذلّ خود پی برد و نصب العين او ذلّت عبوديّت و عزّت ربوبيّت باشد و هر چه اين نظر قوّت گيرد عبادت روحانی شود و روح عبادت قویتر شود تا اگر به دستگيری حقّ و اوليای كمّل عليهمالسلام توانست به عبوديّت حق و كنه آن واصل شود، از سرّ عبادت لمحهای در میيابد... و در جميع عبادات، از جمله نماز، اين دو مقام؛ يعنی مقام عزّ ربوبيّت كه حقيقت است و مقام ذلّ عبوديّت كه رقيقه آن است مرموز است».[361]
«از وظايف بزرگ سالك الی اللّه و مجاهد فی سبيل اللّه آن است كه در خلال مجاهده از اعتماد به نفس، به كلّی دست كشد و جبلّتا متوجه به مسبب الأسباب و فطرتا متعلق به مبدأ المبادی گردد و از آن وجود مقدس، عصمت و عفت طلب كند و به دستگيری از آن ذات اقدس اعتماد كند و در خلوات، تضرّع به حضرتش ببرد و اصلاح حالش را با كمال جدّيّت در طلب بخواهد كه جز ذات مقدس او پناهی نيست».[362]
«پس سالك طريق آخرت در هر رشتهای از رشته های دينی هست، اولاً: بايد با كمال مواظبت و دقّت، چون طبيبی با محبت و پرستاری پر شفقت از حال خود مواظبت نمايد و عيوب سير وسلوك خويش را تفتيش و مداقّه كند و ثانيا: در خلال آن از پناه بردن به ذات مقدس حق جلّ و علا در خلوات و تضرّع و زاری به درگاه اقدس ذوالجلال غفلت نورزد».[363]
«و باز هم تذكر دهم در هر حال به خود اميدی نداشته باش كه غير از خدای تعالی از كسی كاری برنمی آيد و از خود حق تعالی با تضرّع و زاری توفيق بخواه كه تو را در اين مجاهده اعانت فرمايد تا بلكه إنشاءاللّه غالب آيی. إنّه وليّ التوفيق».[364]
«در هر حال، از خدای مهربان در هر وقت، خصوصا در خلوات با تضرّع و استكانت و عجز و مذلّت بخواه كه تو را هدايت كند به نور توحيد و قلب تو را منوّر كند به بارقه غيبی يك بينی و يك پرستی تا از همه عالم وارهی و همه چيز را ناچيز دانی. و با تضرّع از آن ذات مقدس خواهش كن كه اعمال تو را خالص گرداند و تو را هدايت فرمايد به طريق خلوص و ارادت».[365]
«و تقويت در جانب روح به اين است كه توجّهتان به خدای تبارك و تعالی زياد باشد، اتكايتان به قدرت لايزال حق تعالی باشد و نظرتان نظر الهی باشد».[366]
«پسرم! سعی كن كه به اين پيروزی دست يابی، يا دست به بعض مراحل آن. همّت كن و از هواهای نفسانيّه ـ كه حدّ و حصر نداردـ بكاه و از خدای متعال جلّ و علا استمداد كن كه بی مدد او كس به جايی نرسد».[367] «و به حق تعالی از اين خسران و تسلط نفس و شيطان پناه بريم، شايد حالت اضطراری دست دهد و آن ذات مقدس، مضطّرين را اجابت فرمايد: « أَمَّـنْ يُجِـيبُ المُضْـطَرَّ إِذا دَعاهُ وَيَـكْشِفُ السُّـوءَ »[368]. پس با حالت پريشان و اضطراب و قلب افسرده و پژمان سر به خاك مذلّت كه اصل خلقت ماست نهيم و ياد از نشئات ذلّ و مسكنت خود كنيم و با لسان حال از حق تعالی كه ولّی نعم است، جبران نقايص را كنيم و عرض كنيم: بارالها! ما در حجابهای ظلمانی عالم طبيعت و شركهای بزرگ هواپرستی و خودخواهی واقعيم،... و ما از دست اين دشمن قوی جز پناه به ذات مقدس تو چارهای نداريم، تو خود از ما دستگيری كن و قلوب ما را به خود متوجّه فرما. خداوندا! توجه ما به غير تو از روی استهزا نيست؛ ما چه هستيم و كه هستيم كه در محضر قدس ملك الملوك علی الاطلاق، استكبار و استهزا كنيم؟ ولی قصور ذاتی و نقص ما قلوب محجوب ما را از تو مصروف داشته و اگر عصمت و پناه تو نباشد ما در شقاوت خود باقی هستيم و راه نجاتی نداريم. بارالها! ما چه هستيم؟ داود نبی عليهالسلام عرض كرد كه اگر عصمت تو نباشد، عصيان تو را خواهم كرد».[369]
حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام میفرمايد:
كسی كه از خداوند كمك جويد خداوند كمكش میكند.[370]
نيز میفرمايد:
بر تو باد به ياری جستن از پروردگار خود و در خواست توفيق از او و واگذاردن هرچه را كه احتمال میدهی تو را در شبهه اندازد يا به گمراهی بسپارد.[371]
و سفارش میفرمايد:
دين خود را به وسيله ياری جستن از خداوند نگه داريد.[372]
مضمون دعاهای بزرگان دين عمدتا، استمداد از پروردگار است، به عنوان مثال به نمونه هايی اشاره میكنيم:
حضرت امام سجاد عليهالسلام در مناجات مريدين، از مناجاتهای پانزده گانه عرض میكند:
پاك و منزّهی تو، ای خدا! چقدر ضيق و مبهم است راهها بر كسی كه تو راهنمايش نباشی و چقدر واضح و روشن است حق برای كسی كه او را به راهش هدايت كردی، خدايا! ما را بكشان و ببر به راههای وصول به قربت و رسيدن به سويت... .[373]
و در مناجات متوسلين عرض میكند:
برايم وسيله ای به سويت نيست جز عواطف رأفت و مهربانیات و ذريعه و وسيلهای به سويت ندارم جز رحمت خوب و نيكويت و شفاعت پيامبرت، پيامبر رحمت و نجاتدهنده امت از غم. پس آن دو را برای من سبب رسيدن به مغفرتت قرار ده... .[374]
16. استعانت از معصومان عليهمالسلام
امام خمينی قدس سره در اينباره مینويسد:
و از خداوند تبارك تعالی حصول مطلوب بخواه و از روحانيّت رسول اكرم و ائمّه هدی عليهمالسلام استعانت كن و به ولىّ امر و ناموس دهر حضرت امام عصر عليهالسلام پناه ببر، البته آن بزرگوار و دستگيری ضعفا و بازماندگان را میفرمايد.[375]
17. طلب توفيق از خدا
«بهترين علاجها كه علمای اخلاق و سيرو سلوك برای اين مفاسد فرموده اند اين است كه هر يك از اين ملكات زشت را كه در خود میبينی، در نظر بگيری و برخلاف آن تا چندیمردانه قيام و اقدام كنی و همّت بگماری بر خلاف نفس تا مدتی بر ضد خواهش آن رذيله رفتار كنی و از خدای تعالی در هر حال توفيق طلب كنی كه به تو اعانت كند در اين مجاهده، مسلما بعد از مدت قليلی آن خلق زشت رفع شده و شيطان و جندش از اين سنگر فرار كرده، جنود رحمانی به جای آنها برقرار میشود».[376]
18 . هشياری در برابر سياستها و ترفندهای شيطان
بیشك ابليس و لشگرش به وسوسه انسان مشغولاند. كسی كه میخواهد با هواهای نفسانی خود مبارزه كند، نمیتواند از سياست ها، توطئه ها و هنرهای شيطانی در وسوسه و تسلط و تسخير نفس انسان بیخبر باشد. اجمالاً سياستها و برنامههای شيطان از اين قرار است:
الف) هجوم جمعی از زوايای گوناگون
قرآن كريم از قول شيطان میفرمايد:
[ شيطان] گفت: پس به سبب آن كه مرا به بیراهه افكندی من نيز برای فريفتن مردم حتما بر سر صراط مستقيم تو خواهم نشست. آن گاه از پيش رو، از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنان میتازم و بيشترشان را شكر گزار نخواهی يافت.[377]
در حديثی از امام باقر عليهالسلام در تفسير «چهار طرف» آمده است:
شيطان درباره هجوم از پشت سر میگويد: مردمان را به جمع آوری اموال فرمان میدهم و آنان را از دادن حقوق واجبی كه خدا در اموالشان قرار داده باز میدارم تا برای وارثان و بازماندگان در پشت سر خود به ارث گذارند. در مورد هجوم از سمت راست میگويد: من با آراستن بی راههها و نيكوسازی شبهه ها، دين آنان را تباه خواهم كرد و درباره هجوم از سمت چپ میگويد: من لذّتهای حرام را برای انسان دوست داشتنی میكنم و خواهشهای نفس را بر جانها چيره میسازم.[378]
قرآن كريم درباره هجوم دسته جمعی شيطان نيز میفرمايد:
در حقيقت شيطان دشمن شماست، شما هم او را دشمن بگيريد. او حزب و سپاهيانش را میخواند تا آنها از ياران آتش باشند.[379]
امام علی عليهالسلام هنگامی كه از پيمانشكنی ناكسان خبر میدهد میفرمايد:
آگاه باشيد شيطان يارانش را بر انگيزانده و لشگر خويش را از هر سو فرا خوانده تا جور و ستم به جای خود و باطل نيز به اصلش باز گردد.[380]
نيز میفرمايد:
آگاه باشيد شيطان گروهش را جمع كرده و سواره نظام و پياده نظامش را برای كار زار فرا خوانده است.[381]
ب) دشمن سرسختانه
قرآن از زبان شيطان میگويد:
و گفت: بیگمان از ميان بندگانت سهمی معيّن بر خود برخواهم داشت.[382]
گفت: پس به عزّت تو سوگند! به طور حتم همگی را از راه به در میبرم و اغوا میكنم مگر آن بندگان خالص شده تو را.[383]
حضرت علی عليهالسلام درباره شيطان و حضرت آدم عليهالسلام میفرمايد:
خدای سبحان آدم را در سرايی پر نعمت و امن ساكن كرد و او را نسبت به ابليس و دشمنیوی بر حذر داشت، پس دشمن آدم، چون او را در سرای جاودانی و همدم نيكوكاران میديد، بر وی حسد برد و او را فريفت و آدم يقينش را به شكّش فروخت.[384]
ترفندها و حيله های شيطان
جنبه ملكوتی روح انسان به پاكی و كمال و معنويت گرايش دارد و مانع میشود از ارتكاب جرم، چه رسد به گناهان بزرگ و خطرناك و يا پرده دری و بیحيايی. شيطان با در نظر داشتن همين بعد انسانی، صريحا وسوسه نمیكند كه مرتكب زشتیها و گناهان شويد، بلكه تلاش میكند از در خيرخواهی وارد شود و گناه را با لباس زيبا به عنوان كار خوب جلوه دهد تا بتواند انسان را بفريبد. اصولاً كار فريبكاران همين است؛ اگر بخواهند كسی را مسموم كنند در ضمن دادن غذا يا آشاميدنی گوارا به او زهر میخورانند، هيچگاه بیپرده نمیگويند: بفرماييد زهر بنوشيد! اينك با گوشه هايی از حيله ها و مهارتهای فريبندگی شيطان بيشتر آشنا میشويم.
امام خمينی قدس سره در نامه به فرزندش هشدار میدهد:
... كوشش كنيد حبّ دنيا و شهرت و جاه را سركوب كنيد كه اين خطر در ايّام پيری بزرگترين مصايب است. پسرم! تا نعمت جوانی را از دست ندادی فكر اصلاح خود باش كه در پيری همه چيز را از دست میدهی. يكی از مكايد شيطان كه شايد بزرگترين آن باشد ـ كه پدرت به آن گرفتار بوده و هست، مگر رحمت حق تعالی دستگير او باشد ـ استدراج است.
در عهد نوجوانی شيطان باطن كه بزرگترين دشمنان اوست او را از فكر اصلاح خود باز میدارد و اميد میدهد كه وقت زياد است، اكنون فصل برخورداری از جوانی است و هر آن و هر ساعت و هر روز كه بر انسان میگذرد درجه درجه او را با وعده های پوچ از اين فكر باز میدارد تا ايّام جوانی را از او بگيرد و آنگاه كه جوانی رو به اتمام است، او را به اميد اصلاح در پيری سرخوش میكند و در ايام پيری نيز اين وسوسه شيطانی از او دست نكشد و وعده توبه در آخر عمر میدهد و در آخر عمر و شهود موت، حق تعالی را در نظر او مبغوضترين موجود جلوه میدهد كه محبوب او را كه دنياست از دستش گرفته است....[385]
حيله ها
1. تزيين
شيطان، آرايشگری ماهر است با زينتگری و صحنه پردازی، گناهان زشت را به بهترين وجه تزيين میكند و كالای زشت را مرغوب جلوه میدهد. او خودش به خداوند چنين عرضه داشته است:
پروردگارا! به سبب آن كه مرا گمراه ساختی، من [ هم نعمتهای دنيوی را ]در زمين در نظر آنها زينت میدهم و همگی را گمراه خواهم ساخت.[386]
وقتی انسان با گناهی مواجه میشود، در مرحله نخست از درون دل زنگ خطر روشن و به او الهام میشود كه اقدام نكن و در ابتدا انسان با زشتیها احساس بيگانگی میكند، امّا شيطان با كمك نفس امّاره میكوشد تا لباسی از وجاهت و زيبايی بر اندام زشت گناه بپوشاند! ازاينرو، توجيهات شروع میشود تا انسان را فريب دهد توجيهاتی نظير: اين كه گناه كبيره نيست، شايد اصلاً اين جا گناه نباشد، چون شديدا نيازمندی، بی اشكال است، باب توبه هميشه باز است، بعدا جبران میكنی و با جلوه دادن لذتهای آن كار و ترسيم آينده ایدرخشان در عالم خيال، او را میفريبد.
حضرت علی عليهالسلام درباره آدمی میفرمايد:
پس بنده، بايد از خدای خويش پروا داشته باشد، خيرخواه بوده و قبل از رسيدن مرگ توبه كند. بر شهوت خود چيره شود و آن را به حال خود نگذارد، زيرا مرگ پنهان است و آرزوهايش او را فريب میدهند و شيطان گماشته بر او و همراه اوست، معصيت را برايش آرايش و زينت میدهد تا آن را مرتكب شود و او را به توبه اميدوار میكند تا در آن تعلّل و تأخير ورزد و در حالی كه درخواب سنگين غفلت به سر میبرد ناگهان گرفتار چنگال مرگ میگردد.[387]
پس از ارتكاب گناه اگر توفيق الهی و تنبّه و بيداری و توبه نصيب او شود، زهی سعادت وگرنه، معمولاً به گناه ادامه میدهد و اندك اندك در نظرش زشتی خطا و قبح گناه از بين میرود و اگر خدای نكرده باز هم به گناه ادامه داد به تدريج معتاد گناه میشود و ترك، برايش دشوار میگردد. اينجاست كه رفتار زشت خود را زيبا و نيكو میداند و به جای نهی از منكر، ديگران را نيز به منكرات وا میدارد و از سربازان شيطان میگردد. قرآن كريم درباره اين تغيير ديد و بينش میفرمايد:
آيا آن كسی كه زشتی كردارش برای او آراسته شده و آن را زيبا میبيند، [ همانند مؤمن نيكوكار است؟].[388]
نيز میفرمايد:
و آنها [ شياطين] اين گروه را از راه خدا باز میدارند، در حالی كه گمان میكنند هدايت يافتگان حقيقی آنها هستند.[389]
امام خمينی قدس سره مینويسد:
و ملتفت باش كه خيالات فاسده قبيحه و تصوّرات باطله از القائات شيطان است كه میخواهد جنود خود را در مملكت باطن تو برقرار كند و تو كه مجاهدی با شيطان و جنودش و میخواهی صفحه نفس را مملكت الهی رحمانی كنی، بايد مواظب كيد آن لعين باشی و اين اوهام بر خلاف رضای حق تعالی را از خود دور كنی تا إنشاءاللّه در اين جنگ داخلی اين سنگر را كه خيلی مهم است از دست شيطان و جنودش بگيری كه اين سنگر به منزله سر حدّ است، اگر اين جا غالب شدی اميدوار باش.
و ای عزيز! از خدای تبارك و تعالی در هر آن، استعانت بجوی و استغاثه كن در درگاه معبود خود و با عجز و الحاح عرض كن: بارالها! شيطان دشمن بزرگی است كه طمع بر انبيا و اوليای بزرگ تو داشته و دارد تو خودت با اين بنده ضعيف گرفتار امانی و اوهام باطله و خيالات و خرافات عاطله، همراهی كن كه بتواند از عهده اين دشمن قوی برآيد و دراين ميدان جنگ با اين دشمن قوی كه سعادت و انسانيت مرا تهديد میكند تو خودت با من همراهی فرما كه بتوانم جنود او را از مملكت خاص تو خارج كنم و دست اين غاصب را از خانه مختص تو كوتاه نمايم.[390]
2. آرزو سازی
شيطان برای انسان، آرزو و «اُمنيّه» میسازد. تصوير ذهنی را «امنيّه» میگويند. منظور بيشتر تصوّرات ناسنجيده و بلند بالای ذهنی است كه بيرون از توانايی و امكانات انسان است و جنبه پنداری و سراب گونه دارد. شيطان در ساخت و پردازش چنين تصويرهای ذهنی از آرزوهای فريبنده و جذّاب، ولی ناسنجيده، مهارتی كامل دارد، مانند: آرزوی رسيدن به مقام و موقعيتهای بلند اجتماعی يا امكانات دنيايی. وگرنه، برنامه ريزی دقيق و اهداف عالی لازمه موفقيّت است و عيبی ندارد. قرآن كريم میفرمايد:
هر كه به جای خدا شيطان را به عنوان دوست بگيرد، به يقين دستخوش زيان آشكاری شده است. [ آری] شيطان به آنان وعده میدهد و ايشان را در آرزوها میافكند و جز فريب به آنان وعده نمیدهد.[391]
حضرت علی عليهالسلام در توصيف اين نوع افراد میفرمايد:
شيطان گمراه كننده و نفس امّاره، آنها [ خوارج نهروان] را با آرزوهای نا به جا فريب داد و ميدان گناه را برايشان گشود و به آنها وعده پيروزی داد، پس آنان را به جهنّم فرستاد.[392]
قرآن كريم درباره استغفار و آمرزش الهی و... میفرمايد:
و خداوند نيكوكاران را دوست میدارد و آنان كه چون كار زشتی مرتكب شوند يا برخود ستم ورزند خدا را ياد كنند و برای گناهانشان آمرزش خواهند و چه كسی جز خدا گناهان را میآمرزد... .[393]
امام صادق عليهالسلام درباره اين آيه میفرمايد:
هنگامی كه اين آيه نازل شد، ابليس بالای كوه ثور در مكه رفت و با بلندترين فريادش يارانش را فرا خواند، آنگاه همه عفريتها و شياطين فراهم شدند و پرسيدند: ایسركرده ما! برای چه كاری ما را دعوت كردی؟ ابليس گفت: اين آيه نازل شده، چه كسی از پس اين آيه برمی آيد؟ [ كه اثرش را خنثا كند و نگذارد مردم از آمرزش الهی استفاده كنند].
عفريتی از شياطين برخاست و گفت: من، از فلان راه و فلان راه اين آيه و راهكار را از بين میبرم.
ابليس پاسخ داد: تو با اين طرح، عرضه اين كار را نداری، سپس ديگری بلند شد و مثل او طرحی ارائه داد، باز ابليس گفت: تو هم نمیتوانی، آنگاه وسواس خناس، داوطلب و بلند شد و پيشنهاد داد: من مرد اين ميدانم. پرسيد: چگونه؟ طرحت چيست؟ گفت: آنقدر به مردم وعده میدهم، برايشان آرزوسازی میكنم تا به ورطه گناه بيفتند. آنگاه كه در گناه افتادند، تلاش میكنم تا استغفار را از يادشان ببرم... ابليس گفت: تو برای اين كار مناسبی و به او مأموريت داد برای همين اهداف و او فعّال است تا روز قيامت.[394]
امام علی عليهالسلام به مالك اشتر مینويسد:
خويشتن را از خود پسندی و اعتماد به چيزی كه تو را به خود پسندی میاندازد و علاقه به تملّق گويی ديگران برحذردار، زيرا اين كارها برای شيطان از مطمئنترين فرصتهاست تا كارهای خوب نيكوكاران را محو و نابود سازد.[395]
و از حضرت علی عليهالسلام روايت است:
تنها از دو چيز بر شما میترسم: پيروی هوای نفس و آرزوی طولانی، اما پيروی هوا، مانع پيروی راه حق میگردد و اما آرزوی دور و دراز، آخرت را از ياد میبرد.[396]
نيز میفرمايد:
بنده آرزو را طولانی نكرد جز آن كه عمل را زشت كرد.[397]
اگر انسان اهداف و مقاصد و آرزوی صحيحی هم دارد بايد با تلاش و برنامه بر خدا توكل كند و از او توفيق طلبد و نتيجه را به خدا واگذارد. در اين صورت اگر به مقصد رسيد انجام وظيفه و نعمتها را از خدا میداند و اگر مقصودش حاصل نشد، باز به علت نيت پاك و تلاش صادقانه مأجوراست و هيچ نگرانی ندارد. او نبايد تصوّر كند، صددرصد مديريّت و موفقيتها به دست خودش و افرادی مثل خودش میباشد و بايد از هر طريق، سياست بازی و عوام فريبی و كار حزبی و باندی كند تا به آرزوی خود برسد، در اين صورت غرق در سراب آرزوها میگردد تا «ناگهان بانگی برآمد، خواجه مرد».
حضرت امير عليهالسلام هشدار میدهد و موعظه میفرمايد:
زهد ورزيد در اين دنيايی كه پيش از شما احدی به آن كامران نشد و برای احدی بعد از شما باقی نخواهد ماند، سرگذشت شما نيز در آن، همان سرگذشت پيشينيان و گذشتگان است كه تدريجا گذشت و زنگ پايانش به صدا در آمد و خوبیهايش ناپسند شد. پس اين دنيا اهلش را از فنا با خبر میكند و ساكنانش را با مرگ... ، پس آرزو شما را بيمار نكند و مدّت برای شما طولانی جلوه نكند و از دنيا به آرزوها مغرور و فريفته نشويد.[398]
امام باقر عليهالسلام از جدّ بزرگوارشان پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله نقل میفرمايد:
خداوند در برخی توصيه هايش به بعضی از پيامبرانش وحی كرد: به عزّت و جلالم سوگند! حتما هر آرزومندی كه به غير من دل ببندد آرزويش را با نااميدی قطع میكنم و در ميان مردم لباس ذّلت بر او میپوشانم و حتما از فضل و فرج خود دورش میگردانم.[399]
نيز حضرت علی عليهالسلام میفرمايد:
و بدانيد كه آرزو سبب از كار افتادن عقل و فراموش كردن خداوند تبارك و تعالی میشود. بنابراين، آرزوهای نفسانی را در خود بخشكانيد كه آرزوها همه اش فريب است و انسان آرزومند در خواب غفلت آرميده است.[400]
روزی شخصی در منزل ابوذر ميهمان شد، ميهمان شروع كرد به نگاه به اطراف منزل، ديد اسباب و اثاثيهای مناسب در اين خانه نيست، پرسيد: ابوذر! اثاث و كالاهایشما كجاست؟ ابوذر پاسخ داد: ما خانه ای داريم كه میخواهيم آنجا برويم. پس مرد پرسيد: آنجا هم به اثاث و كالا نياز داريد ـ آن زمان، سرمايه های مردم كالاهايشان بود و از حساب بانكی خبری نبود ـ ابوذر گفت: صاحب خانه ما را اين جا رها نمیكند؛ يعنی به زودی میبرد و نيازی به جمع ثروت نيست.[401]
3. وعده های دروغ
خود ابليس اعتراف میكند كه با وعدههای دروغش مردم را فريب میدهد. قرآن كريم صحنه ای از گفت و گوی شيطان را با افرادی كه به دام او افتاده اند چنين نقل میفرمايد:
چون كار از كار گذشت، شيطان میگويد: در حقيقت، خدا به شما وعده راست داد و نيكوكاران را در بهشت جاويدان مسكن داد و من نيز به شما وعده دروغ دادم و پس از وعده ها، تخلّف كردم... .[402]
در قيامت گناهكاران از خدا میخواهند تا شيطان را كه باعث گمراهی شده است عذاب كند و آنان را ببخشايد، شيطان نيز در پاسخ به پيروان خود میگويد: من كه بر شما تسلّط و اجبار نداشتم تنها از شما دعوت كردم و شما هم با ميل و اراده خود پذيرفتيد، بنابراين، هرگز مرا سرزنش نكنيد، بلكه خودتان را سرزنش كنيد.
در اينجا كار از كار گذشته و نه من میتوانم به فرياد شما برسم و نه شما میتوانيد فريادرس من باشيد من اكنون اعلام میكنم كه از شركی كه قبل از اين درباره من روا داشتيد [ و اطاعت مرا در رديف اطاعت خدا قرار داديد] بيزارم.[403]
نمونهای از وعدههای شيطان
الف) ترساندن از فقر
شيطان میداند كه انسان به طور طبيعی از فقر و نداری ترسان است. ازاينرو، هنگام پرداختن خمس و زكات و انفاق، تهديد میكند كه خودت بيشتر احتياج داری و نبايد سرمايهات را از دست بدهی و تهیدست و نيازمندگردی. قرآن كريم میفرمايد:
شيطان شما را از تهیدستی میترساند [ كه مالتان كم میشود و فقير میشويد] و شما را به زشتی [ مثل بخل و ترك انفاق] دعوت میكند، ولی خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش میدهد و خداوند گشايشگر داناست.[404]
روشن است كه تهديدهای شيطانی پوچ است، زيرا در آيات متعددی، پاداش انفاق كنندگان تضمين شده؛ پاداشی تا هفتصد برابر و حتی بيشتر. قرآن میفرمايد:
مثل كسانی كه اموال خود را در راه خدا انفاق میكنند همانند بذری است كه هفت خوشه بروياند كه در هرخوشه، يك صد دانه باشد و خداوند آن را برای هر كس بخواهد [ و شايستگی داشته باشد] دو يا چند برابر میكند و خدا [ از نظر قدرت و رحمت] وسيع و به همه چيز داناست... .
و كار كسانی كه اموال خود را برای خشنودی خدا و تثبيت [ ملكات انسانی در] روح خود انفاق میكنند، همچون باغی است كه در نقطه بلندی باشد و باراندرشت به آن برسد [ و از هوای آزاد و نور كافی بهره گيرد] و ميوه خود را دوچندان دهد [ كه هميشه شاداب و باطراوت است] و اگر باران درشت به آن نرسد بارانی نرم به آن میرسد... .[405]
ب) دلخوشی به مهربانی های بی حساب
مهربانی، عفو، كرم و رحمت الهی بسيار گسترده و بی كرانه است. او رحمت را بر خود لازم شمرده[406] و دامنه رحمتش هرچيزی را فرا گرفته[407] و رحمت گسترده، از گناه ما بيشتر و بخشايش او به مراتب از اعمال خوب و حسنات ما اميدوار كننده است[408]، ولی با اين همه، شرايطی دارد. شيطان میكوشد تا انسان، دل به اينها خوش كند و بلغزد و خود را در امان ببيند و به تدريج توفيق توبه و جبران، بلكه اصل ايمان از انسان گرفته شود.
بديهی است كسی كه بی ايمان از دنيا رود در عذاب هميشگی و جهنم خواهد بود. كسی كه به پندارهای كودكانه، تنها رحمت الهی را بنگرد و شرايط بندگی را به جا نياورد، لياقت بهرهمندی از مهر و رحمت را از دست میدهد و استحقاق عذاب و جهنم را پيدا میكند. بايد توجه داشت كه همين خداوندی كه ارحم الراحمين است، أشدّ المعاقبين هم هست[409] و دارای عذاب اليم و انواع عذابهای ديگر نيز هست و اعمال خوب را تنها از متقين میپذيرد[410] و در امان دانستن خود از عذاب الهی، از بزرگترين گناهان كبيره شمرده شده است.[411]
قرآن كريم میفرمايد:
ای مردم! از پروردگارتان پروا كنيد و بترسيد از روزی كه هيچ پدری به كار فرزندش نمیآيد و هيچ فرزندی به كار پدرش نخواهد آمد. آری، وعده خدا حقّ است. زنهار تا اين زندگی دنيا شما را نفريبد و زنهار تا شيطان شما را نسبت به [ كيفر] خدا فريب ندهد.[412]
خوف و رجاء: توصيه امامان عليهمالسلام بر اين است كه بنده بايد هم به رحمت واسعه الهی اميدوار باشد و هم از اعمال بد خود و سرنوشت مبهم خويش نگران و از عظمت الهی خائف و ترسان باشد.
راوی از حضرت امام صادق عليهالسلام میپرسد: در وصيت حضرت لقمان چه بود؟ امام عليهالسلام میفرمايد:
شگفتیهايی در سفارش او بود و عجيبتر چيزی كه در آن بود، اين گفتارش به فرزندش بود: به گونهای از خدای عزّو جلّ خائف و ترسان باش كه اگر نيكی جنّ و انس را هم همراه داشته باشی، حتماً میتواند تو را عذاب كند و به گونه ای اميدوار باش كه اگر گناهان جن و انس را همراه داشته باشی، حتما میتواند تو را بيامرزد، سپس فرمود: پدرم میفرمود: همانا نيست بنده مؤمنی مگر اين كه در دل او دو نور وجود دارد: نور ترس و نور اميد كه هر كدام سنجيده شوند بر ديگری افزون نباشند.[413]
امام خمينی قدس سره، درباره اين كه اميد تنها به رحمت، فريب و دام ابليس است میفرمايد:
و از دامهای بزرگ ابليس، آن است كه در ابتدا بنده را به غرور كشاند و او را به اين وسيله افسار گسيخته كند و از معاصی كوچك و بزرگ و از آن كباير و موبقات كشد و چون مدّتی بدين منوال با او بازی كرد و او را به خيال رجاء به رحمت، به وادی غرور كشاند، در آخر كار، اگر در او نورانيّتی ديد كه احتمال توبه و رجوع دارد، او را به يأس از رحمت و قنوط كشاند و به او گويد: «از تو گذشته و كار تو اصلاح شدنی نيست».[414]
نشانه های رجاء صحيح و غرور غلط: در اين باره امام خمينی قدس سره میگويد: «مبدأ رجاء، علم به سعه رحمت و ايمان به بسط فيض و كمال اسما و صفات است و مبدأ غرور، تهاون به امر الهی و جهل به عالم غيب و صور غيبيّه افعال و لوازم ملكوتيّه صفات نفس است و از اين جهت، آثار اين دو نيز مختلف است، زيرا كسی كه معرفت به سعه رحمت و بسط نعمت حق و ايمان به آن دارد، حالت رجاء برای او دست داده، همين معرفت او را به تزكيه و تصفيه اخلاق و جديّت در اطاعت اوامر مولا و ولىّ النعم دعوت كند و كسی كه صاحب غرور است، در دام شيطان و نفس امّاره، از كسب معارف و تحصيل اخلاق كريمانه و اعمال صالحه باز ماند... .
نفوس راجيه، در عين حال كه به همه طور قيام به امر میكنند... اتكاء آنها به رحمت و بسط فيض ذات مقدس است، ولی نفوس مغروره از همه كمالات باز مانند... و به صرف لقلقه لسان میگويند: خدا ارحم الراحمين است و خدا بزرگ است.
شيطان آنان را وادار كند به معاصی كبيره و ترك واجبات عظيمه و به آنها تلقين كند كه در مقام عذر بگويند: خدا بزرگ است. در صورتی كه اگر ذرّهای از عظمت خداوند تبارك و تعالی را در يافته بودند، ممكن نبود در محضر او و حضور او با نعمت او مخالفت كنند... .
اينان در امور آخرت تهاون و تنبلی كنند و اسمش را رجاء واثق گذارند و صورت اتكاء به عظمت حق به آن دهند، ولی در امور دنياوی، با كمال حرص و عجله مشغول به جمع و ضبطاند؛ گويی خدای تعالی فقط در آخرت و راجع به امور آخرتی بزرگ است و در امور دنيايی بزرگی ندارد.
اينان در امور دنياوی كاملاً اعتماد به نفس و خلق دارند و از حق كاملاً غافلند، حتی اسمش را نيز نبرند، ولی در امور آخرتی گويند: به خدا توكل داريم، اين نيست مگر غرور.
صاحبان رجاء از عمل باز نمیمانند، ولی اعتماد آنها به عمل خود نيست، بلكه به حقّ است، زيرا كه هم قصور خود را میبينند و هم سعه رحمت را.
مغرورين اشخاصی را مانند كه در ايام بذر افكندن و تخم افشاندن، مشغول لهو و لعب شوند و با تنبلی سر برند و بگويند: خدا بزرگ است؛ بی بذر نيز میتواند بدهد.
راجين، به زارعی ماند كه در موقع خود، قيام به عمل رعيّتی كند و در موقع خود، بذرافشانی كند و آبياری نمايد، ولی توليد و ظهور ثمره و پيدايش نتيجه را از حق و قدرت او بداند. دنيا مزرعه آخرت است.
آنان كه عمل نكنند و نتيجه خواهند، مغروراند و آنان كه عمل كنند و به عمل خود اعتماد كنند، از مُعجبانند كه از خود ناسی و از حق غافلند و آنان كه عمل كنند و خود و عمل خود را ناچيز شمارند و به حق وسعه رحمت او اعتماد دارند، اصحاب رجاء هستند».[415]
شخصی به امام صادق عليهالسلام عرض میكند:
گروهی از مردم معصيت میكنند و میگويند: ما اميدواريم و همين طور هستند تا مرگشان فرا رسد.حضرت فرمودند: اينان مردمی هستند دستخوش آرزوهای بیجا، اينان دروغ میگويند، اميدوار نيستند، واقعا كسی كه اميد چيزی داشته باشد آن را طلب میكند و كسی كه از چيزی بترسد از آن فرار میكند.[416]
ج) وعده اصلاح و جبران در آينده
شيطان با وسوسه هايش میكوشد تا آدمی، توبه را به تأخير اندازد و رفته رفته آن را فراموش كند. حضرت علی عليهالسلام در اين باره میفرمايد:
[ شيطان] توبه را به صورت آرزويی در میآورد تا انسان برای انجام دادن آن امروز و فردا كند و در حالی كه در خواب سنگين غفلت به سر میبرد ناگهان گرفتار چنگال مرگ میگردد.[417]
امام خمينی قدس سره میگويد:
«از مكايد بزرگ شيطان و نفس خطرناكتر از آن، آن است كه به انسان وعده اصلاح در آخر عمر و زمان پيری میدهد و تهذيب و توبه الی اللّه را به تعويق می اندازد برای زمانی كه درخت فساد و شجره زقّوم قوی شده و اراده و قيام به تهذيب، ضعيف، بلكه مرده است».[418]
«پسرم! تا نعمت جوانی را از دست ندادی فكر اصلاح خود باش كه در پيری همه چيز را ازدست میدهی، يكی از مكايد شيطان ـ كه شايد بزرگترين آن باشد ـ استدراج است [ استدراج چنين است كه] در عهد نوجوانی، شيطانِ باطن كه بزرگترين دشمنان است، او را از فكر اصلاح خود باز میدارد و اميد میدهد كه وقت زياد است، اكنون فصل برخورداری از جوانی است و هر آن و هر ساعت و هر روزی كه بر انسان میگذرد درجه درجه او را با وعده های پوچ از اين فكر باز میدارد تا ايام جوانی را از او بگيرد و آنگاه كه جوانی رو به اتمام است، او را به اميد اصلاح در پيری سرخوش میكند و در ايام پيری نيز اين وسوسه شيطانی از او دست نكشد و وعده تو به در آخر عمر میدهد و در آخر عمر و شهود موت، حق تعالی را در نظر او مبغوضترين موجود جلوه میدهد كه محبوب او را كه دنياست از دستش گرفته است.
چه بسا شيطان باطنی با ما به گونه ای و با شما جوانان به گونهای ديگر خدعه كند؛ با ما پيران با سلاح يأس از حضور و ياد حاضر براند كه هان! از شماها گذشته و شماها اصلاح شدنی نيستيد و...».[419]
[213] . حر عاملی، وسائل الشيعه، ج 11، ص 317 : «عن أبی محمد الوايشی قال: سمعتُ أبا عبداللّه عليهالسلام يقول: اِحذَروا أَهْواءَكُمْ كَما تَحذَرُونَ أَعْدَائَكُم فليس بِشیءٍ أَعْدی للرجالِ من اِتّباع أهوائِهم و حصائِد ألسنتِهم».
[214] . مجلسی، بحارالانوار، ج 70، ص 64: قال النبی صلیالله عليه وآله : «أعدی عدوِّك نَفْسُكَ الَّتی بَيْنَ جَنْبَيْكَ».
[215] . تميمی آمدی، غررالحكم، ج 6، ص 273: «لا تَسْتَصْغِرَنَّ عَدُوّاً و إن ضَعُفَ».
[216] . همان، ج 5، ص 149: «مَن أبغضَك أغراك».
[217] . همان، ج 5، ص 344 : «من نام عن عَدُوِّه أنبَهتْه المكائدُ».
[218] . همان، ج 4، ص 473: «قَدْ جَهِلَ مَنْ اسْتَنْصَحَ أعداءَه».
[219] . همان، ج 5، ص 258: «من أَهملَ نفسَه فی لذّاتها شَقی و بعدَ».
[220] . همان، ص 313 : «مَن سامح نفَسه فيما تُحِبُّ طال شقاؤها فيما لاتُحِبُ».
[221] . همان، ص 320 : «من اهمَل نفسَه أفسدَ أمرَه».
[222] . علم اليقين، ج 1، ص 282 و متقی هندی، كنز العمال، ج 1، ص 247، ح 1243.
[223] . صحيفه امام، ج 12، ص 358.
[224] . معانی الأخبار، ص 160: «إنّ رسولَ اللّه بعثَ سريّةً، فلمّا رَجعوا قال: مَرحباً بقَومٍ قَضوا الجهادَ الأصغرَ و بَقِىَ عَلَيْهِمُ الجهادُ الأكبرُ. قيل: يا رسولَ اللّه و مَا الجِهادُ الأكبرُ؟ قال: جِهادُ النَّفسِ...».
[225] . آمدی، غرر الحكم، ج4، ص373: «غايةُ المُجاهَدَةِ أن يُجاهِدَ المرءُ نفسَه».
[226] . همان، ج 3، ص 420: «خيرُ الجهادِ جهادُ النفسِ».
[227] همان، ج 3، ص 364 : «جهادُ النفسِ أفضلُ جهادٍ».
[228] . همان، ج 5، ص 65: «لن يحوزَ الجنَّةَ إلاّ مَن جاهَدَ نفسَه».
[229] . محمدی ری شهری، ميزان الحكمه، ح 2737: «المجاهِدُ مَن جاهَدَ نفسَه فی اللّهِ».
[230] . همان، ح 2750: «أفضلُ الجهادِ أن تُجاهِدَ نفسَك و هواك فی ذاتِ اللّه تعالی».
[231] . مجلسی، بحارالانوار، ج 70، ص 69: «طوبی لعبدٍ جاهد اللّه نفسَه و هواها....».
[232] . صحيفه امام، ج 9، ص 197، سخنرانی امام در جمع گروهی از مردم تهران در 18/4/58 .
[233] . همان، ج 18، ص 450، در 22/3/63. اشاره دارد به روايت حضرت رسول صلی الله عليه وآله «... و إنَّ أهلَ النار ليتأذّون بريحِ العالمِ التارِك لعلمِه..».؛ كلينی، كافی، ج 1، ص 44.
[234] . همان، ج 18، ص 512، 26/4/63، نامه به آقای سيد احمد خمينی.
[235] . همان، ج 11، ص 268، سخنرانی در جمع انجمن اسلامی پزشكان اصفهان، در 5/9/58 .
[236] . امام خمينی، شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 84 .
[237] . صحيفه امام، ج 20، ص 156.
[238] . تميمی آمدی، غررالحكم، ج 3، ص 368 : «جهادُ النفسِ بالعلمِ عنوانُ العقلِ».
[239] . كلينی، اصول كافی، ج ، ص 11، ح 8 : «اعلِموا أنّه ليس بينَ اللهِ و بينَ أحدٍ من خَلْقِهِ مَلَكٌ مقرّبٌ و لا نبىٌّ مُرسَلٌ و لا مَن دون ذلك من خلقِه كلِّهم إلاّ طاعتَهم له، فاجتَهِدوا في طاعةِ اللّه».
[240] . مجلسی، بحارالانوار، ج 70، ص 69: «ألا أنبّئكُم بأَكيسِ الكَيّسينَ و أَحمَقِ الحَمقِاء؟ قالوا: بَلی يا رسولَ اللّه! قال:
أكيسُ الكيّسينَ من حاسَبَ نَفْسَه وعَمِل لما بَعْدَ الموتِ، و أَحمقُ الحمقاء من اتَّبع نفسَه هواه وتَمنّی علی اللّه الأماني...».
[241] . تميمی آمدی، غررالحكم، ج 3، ص 365، ح 9904 : «جاهِد نفسَك علی طاعةِ اللّه مُجاهدَةَ العدوِّ عدوَّه، فإنّ أقوی الناسِ مَن قَوِىَ عَلی نفسِه».
[242] . همان، ص 421، ح 9908 : «حارِبوا هذِهِ القلوبَ، فإنّها سريعةُ العثار».
[243] . همان، ص 420، ح 9910 : «خيرُ الجهادِ جهادُ النفسِ».
[244] . همان، ص 365، ح 9905 : «جاهِد نفسَك علی طاعِة اللّه مُجاهَدةَ العدوِّ عَدوَّه، و غالِبْها مُغالَبةَ الضدِّ ضِدَّه؛ فإنّ أقوی الناسِ مَن قوی علی نفسِه».
[245] . حر عاملی، وسائل الشيعه، ج 11، ص 122، ح 4: «قال ابو عبداللّه عليهالسلام لرجل: اِجعَل قلبَك قريناً بَرّاً و ولداً واصلاً، و اجعَلْ عِلمَك والداً تَتبُعه، و اجْعَل نفسكَ عدوّاً تُجاهِدُه، و اجْعَل ما لَكَ عاريةً تَردُّها».
[246] . شيخ عباس قمی، مفاتيح الجنان، مناجات خمسه عشر، مناجات شاكّين. «الهی أشكُو اليك نفساً بالسوءِ أمّارةٌ، و إلی الخطيئة مبادِرةٌ، و بمعاصيك مُولِعةٌ، و لسَخِطك مُتعرِّضةٌ، تَسلُكُ بی مَسالِكَ الْمَهالِكِ...».
[247] . سخنان حضرت امام قدسسره، در روز نيمه شعبان 1405 هق.
[248] . محمدی ری شهری، ميزان الحكمه، ج 10، ص 380 : «ايّاك أن تَتَّبع النفسَ و هواها، فإنّ فی هواها رداها».
[249] . يوسف، آيه 53 : « إِنَّ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبِّی ».
[250] . محمدی ری شهری، ميزان الحكمة، ج 4، ص 3325 : «إنّ هذه النَفس لأمّارةٌ، فمن أهملَها جَمَحَتْ به إلی المآثِم».
[251] . مرتضی مطهری، داستان راستان، ج 1، ص 95، داستان 27 به نقل از: حر عاملی، وسائل الشيعه، ج 2، ص 469.
[252] . حر عاملی، وسائل الشيعه، ج 11، ص 163، ح 1: «... مَن عَرضت له فاحشةٌ أو شهوةٌ فاجتَنَبها مخَافةَ اللّهِ عزّوجلّ حرَّم اللّهُ عليه النارَ، و آمنَه من الفزعِ الاكبرِ، و أنزَلَه ماوَعَده فی كتابِه فی قوله تعالی « وَلِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّـهِ جَنَّتانِ » ».
[253] . نهج البلاغه، خطبه 76 : «رَحِمَ اللّهُ أمرَءاً... كابَرَ هواه و كَذَب مُناه».
[254] . همان، حكمت 298: «.... و كان إذا بَدا لَهُ أَمْرانِ يُنْظَرُ أَيُّهما أَقرَبُ إلَی الْهوی فَيُخالِفُه».
[255] . مجلسی، بحارالانوار، ج 48، ص 85 و مسند الامام الكاظم عليهالسلام، ج 1، ص 375، ح 75.
[256] . تميمی آمدی، معجم الفاظ غررالحكم، ص 1301: «إنّ نفسَك لخَدوع، إن تَثِقْ بها يَقتدك الشيطان إلی ارتكابِ المَحارم».
[257] . همان، ص 797 : «نِعم عونُ الشَيطان اتّباعُ الهوی».
[258] . حر عاملی، وسائل الشيعه، ج 11، ص 96، ح 151: «مَن مَقت نفسَه دون مَقتِ الناس آمنَه اللّه من فَزَع يَومِ القيامة».
[259] . نهج البلاغه، حكمت 323 : «بؤسَاً لَكُم، لقد ضَرَّكم مَن غَرَّكم. فقيل له من غَرَّهم يا أميرالمؤمنين؟ فقال:
الشيطانُ المضلُّ و الأنفسُ الأمّارة بالسوءِ غَرَّتْهُم بِالأمانِی و فَسَحتْ لَهُم بِالْمَعاصِی و وَعَدْتُهُمْْ الاظهار فاقَتحَمت بِهِم النار». در مبحث گريز از گناه، درباره حيلههای شيطان بحث میشود.
[260] . ص، آيه 26: « يا داوُدُ إِنّا جَعَلْناكَ خَلِـيفَةً فِـی الأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النّاسِ بِالحَـقِّ وَلا تَـتَّبِـعِ الهَوی فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ ».
[261] . نهج البلاغه، خطبه 176: «واعلموا عبادَاللّه، إنّ المؤمنَ لايُصبح و لايُمسی إلاّ و نفسُه ظَنُونٌ عنده، فلا يزال زارياً عليها و مُستزيداً لها».
[262] . همان، خطبه 86 : «... و لا تُرَخِّصُوا لأنفسِكم فتَذهَبَ بِكُمُ الرُخصَ فيها مَذاهبَ الظَلَمةِ، و لا تداهِنوا فيَهجم بكم الإدهانُ علی المعصية...».
[263] . رضا مختاری، سيمای فرزانگان، ص 124، به نقل از: علی قدوسی، يادنامه شهيد قدوسی، ص 203.
[264] . تميمی آمدی، غررالحكم، ج 2، ص 224، ح 2440: «امنَع نفسَك من الشهواتِ تَسلَمْ من الآفات».
[265] . رضا مختاری، همان، ص 129، نقل از: محمدرضا حكيمی، بيدارگران اقاليم قبله، ص 214.
[266] . شيخ عباسی قمی، الفوائد الرضويه، مقدمه، با اندكی تلخيص و تغيير.
[267] . امام خمينی، شرح چهل حديث، ص24 ـ 27.
[268] . امام خمينی، سرّ الصلاة، ص11 ـ 13.
[269] . عنكبوت، آيه 69.
[270] . امام خمينی، شرح چهل حديث، حديث 2، ص 45.
[271] . نهج البلاغه، نامه 45: «و إنَّما هي نفسی أروضُها بالتقوی... لأروضَنّ نفسی رياضةً تَهّشُ معها إلی القرص إذا
قَدرت عليه مَطعوماً و تَقنُع بالملحِ مأدوماً...».
[272] . عباس اسماعيلی يزدی، ينابيع الحكمة، ج 1، ص 449، ح 1650: «من أجهَد نفسَه فی صلاحِها سَعَدَ، و من أهملَ نَفْسَه فی لذّاتِها، شَقی و بَعُدَ، و مَنْ اِسْتَدامَ رِياضَةَ نَفْسِه اِنْتَفَعَ».
[273] . تميمی آمدی، غررالحكم، ص640: «من لم يَسُسْ نفسَه أضاعها».
[274] . همان، ص 237: «من كان له من نفسِه زاجرٌ كان عليه من اللّه حافظ».
[275] . همان، ح 8886 : «أفضل الأدب مابدأَتْ به نفسُك».
[276] . نهج البلاغه، حكمت 73 : «مَن نَصَب نفسَه للناس إماماً فليَبدأ بتعليم نفسِه قبلَ تعليمِ غيرِه و ليكَن تأديبَه بسيرتِه قبل تأديبِه بلسانهِ و مُعلّمٌ نفسِه و مؤدّبُها أحقُّ بالإجلال من معلّمِ الناس و مؤدِّبهم».
[277] . تميمی آمدی، همان، ح 8886 : «تَولّوا من أنفسِكم تأديبَها...».
[278] . نهج البلاغه، حكمت 123: «طوبی لمن ذلَّ فِی نفسه و طابَ كسبُه و صلُحتْ سريرتُه و حسُنَت خليقتُه و أَنفقَ
الفضلَ من ماله و أمسكَ الفضلَ من لسانهِ و عَزلَ عن الناس شرَّه و وسعته السُنّة و لم يُنسَب إلی البدعة».
[279] . صحيفه نور، ج 18، ص 516 ـ 518 .
[280] . حر عاملی، وسائل الشيعه، ج 11، ص 183، ح 20358: «إنّ رجلاً فی بنی اسرائيل عَبَدَ اللّهَ أربعين سنةً ثم قَرَّبَ
قُرْباناً فلم يُقبل منه فقال لنفسِه: ما أُتيتُ إلاّ منك و ما الذنبُ إلاّ لكَ. قال: فأوحی اللّه عزّوجلّ إليه ذمُّك لنفسِك أفضلُ من عبادتِك أربعين سنةً».
[281] . نهج البلاغه، حكمت 359 : «يا أسری الرغبةِ أقصِروا، فإن المُعَرّجَ علی الدنيا ما لا يروّعُه منها إلاّ صريفَ أنيابِ الحدثان، أيّها الناس! تَولّوا من أنفسِكم تأديبَها، و اعدّلوا بها عن ضراوة عاداتِها».
[282] كلينی، الكافی، ج 8، ص 168، ح190: «حبُّ الدنيا رأسُ الفِتن و أصلُ المِحَن».
[283] . اعراف، آيه 12.
[284] . همان، آيه 19.
[285] . صحيفه امام، ج 16، ص 161 ـ 163.
[286] . بقره، آيه 35.
[287] . كلينی، اصول كافی، ج 2، ص 131، ح 11: «سئل علىُ بن الحسين عليهالسلام : اىّ الأعمال أفضلُ عنداللّه عزّوجلّ فقال:
ما من عَملٍ بعد معرفةِ اللّه عزّوجلّ و معرفةِ رسولِ اللّه صلیالله عليه وآله أفضلُ من بُغضِ الدنيا، و إنّ لذلك شعباً كثيرةً و للمعاصی شُعباً. فأوّل ما عُصِىَ اللّه به الكبرُ، و هی معصيةُ إبليسَ حين أبی و استَكبر، و كان من الكافرين و الحرصُ و هی معصيةُ آدمَ و حوّا حين قال اللّه عزوجل لهما: « كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَلا تَقْرَبا هـذِهِ الشَّجَرَهَفَتَكُونا مِنَ الظّالِمِـينَ » فأخذا مالاحاجة بهما إليه، فدخل ذلك علی ذرّيّتهما إلی يومِ القيامةِ و ذلك أنّ أكثرَ ما يَطلبُ ابن آدمَ ما لا حاجةَ به إليه، ثمّ الحسدُ و هی معصيةُ ابن آدمَ حيث حَسد أخاه فقَتلَه، فَتَشعّبَ من ذلك حبُّ النساءِ و حبُّ الدنيا و حبُّ الرئاسةِ و حبُّ الراحةِ و حبُّ الكلامِ و حبُّ العلوِّ و الثروةِ، فصرِنَ سبعُ خصالٍ، فاجتمعنَ كلُّهنَ فی حبِّ الدنيا...».
[288] . حر عاملی، وسائل الشيعه، ج 11، ص 316، ح 1، ش 627: «قال رسول اللّه صلیالله عليه وآله : مالِی وَ للدنيا إنَّما مَثَلِی كَراكبٍ رُفِعَت له شَجَرَةٌ فی يَوْمٍ صائفٍ فقام تحتَها ثمّ راحَ و تَركَها».
[289] . همان، ح 3: «انّما مثلُ الدنيا كمثلِ الحيّةِ ما ألينَ مسَّها و فی جوفها السّمُ الناقعُ، يَحذرُها الرجلُ العاقلُ، و يَهوی
إليها الصّبيُّ الجاهلُ».
[290] . همان، ح 37 : «مثلُ الحريصِ علی الدنيا مثلُ دودةِ القزّ كلّما ازدادَتْ علی نفسِها لفّاً كان أبعدَ لها من الخروجِ حتّی تَموتَ غمّاً قال: و قال أبو عبداللّه عليهالسلام : أغنَی الغنی من لم يكن لِلحِرصِ أسيراً».
[291] . همان، جهاد با نفس، ح 612: «... بسم اللّه الرحمن الرحيم. كفانا اللّه و ايّاكم كيدَ الظالمين و بَغىَ الحاسدين و بطشَ الجبّارين، أيها المؤمنون! لا يَفتننّكم الطواغيتُ و أتباعُهم من أهل الرغبةِ فی هذه الدنيا، و احذروا ما حَذَّركم اللّه منها، و ازهَدوا فيما زَهّدكم اللّه فيه منها، و لا تَركنوا إلی ما فی هذه الدنيا ركونَ من اتّخذّها دار قرارٍ و منزلَ استيطانٍ إلی أن قال: و ليس يَعرفُ تصرّفَ أيآمها و تقلّبَ حالاتها و عاقبةَ ضرر فتنتِها إلاّ مَن عصمَه اللّه و نَهج سبيلَ الرشد و سَلَك طريقَ القصدَ ثمَّ استعانَ علی ذلك بالزهد فكرّر الفكر و اتّعظ بالصبر و زهّد فی عاجلِ بهجةِ الدنيا و تَجافی عن لذّتها و رغَب فی دائم نعيم الآخرة و سعی لها سعيَها...».
[292] . مجموعه ورام، ص 357 : «اتّقوا مَعاصِىَ الْخَلَواتِ فإنّ الشاهِدَ هو الحاكمُ».
[293] . امام خمينی، چهل حديث، ص10 ـ 12 با تلخيص.
[294] . مجلسی، بحارالانوار، ج 93، ص 154، ح 17: «ألا أحدثُّك بأشدِّ ما فرضَ اللّه عزّوجلّ علی خلقِه؟.... انصافُ
الناسِ مِن نفسِك، و مواساتُك لأخيك، و ذكرُ اللّه فی كلّ موطنٍ، اما إنّی لا أقول: سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اكبر و إن كان هذا من ذاك، و لكن ذكراللّه فی كلِّ موطنٍ إذا هاجمَتْ علی طاعتهِ أو معصيته».
[295] . همان، ج 78، ص 55، ح 110: «الذكرُ ذكرانِ: ذكرُ عند المصيبةِ حسنٌ جميلٌ و أفضلُ من ذلك، ذكرُ اللّه عندما حَرَّمَ عليك، فيكون ذلك حاجزاً».
[296] . احزاب، آيات 41 ـ 42: « يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثِـيراً * وَسَـبِّحُوهُ بُـكْرَةً وَأَصِـيلاً ».
[297] . كلينی، اصول كافی، ج 2، ص 498، ح 1.
[298] . مجلسی، بحارالانوار، ج 94، ص 127، ح 19: «اللّهمّ صلِّ علی محمّد و آلِ محمد، و اجعَلْنا من الذين اشتَغَلوا بالذكر عن الشهواتِ، و خالَفُوا دواعی العزّة بِواضحاتِ المعرِفةِ، و قَطعوا أَسْتارَ نارِ الشَّهَواتِ بِنضح ماءِ التوبةِ، وغَسَلُوا أَوْعِيَةَ الجهلِ بِصَفْوِ ماءِ الحياة».
[299] . كلينی، اصول كافی، مترجم، ج 2، ص 111، با تلخيص.
[300] . تميمی آمدی، غررالحكم، ح 5162 : «ذكرُ اللّه مَطردةُ الشيطان».
[301] . همان، ح 5172 : «ذكرُ اللّه دعامةُ الإيمان و عِصمةٌ من الشيطان».
[302] . مجلسی، بحارالانوار، ج 90، ص 159، ح 37 الأخلاق فی الأحاديث المشتركة، ج 1، ص 387 : «الذكرُ ذكرانِ:
ذكرُ اللّه عزّوجل عند المصيبةِ و أفضلُ من ذلك ذكرُ اللّه عند ما حرَّم اللّه عليك، فيكون حاجزاً».
[303] . همان، ص 152، ح 10، و آيه 191 سوره آلعمران : «لا يزال المؤمنُ فی صلاةٍ ما كان فی ذكِر اللّهِ قائماً كان أو جالساً، أو مضطجعاً، إنّ اللّه تعالی يقول: « الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِـياماً وَقُعُوداً وَعَلی جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمـواتِ وَالأَرضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هـذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّارِ »».
[304] . امام خمينی، چهل حديث، ص292 ـ 293؛ تهذيب نفس و سير و سلوك از ديدگاه امام خمينی، ص 446.
[305] . امام خمينی، سرّ الصلاة، ص 28 ـ 29.
[306] . مجلسی، بحارالانوار، ج 73، ص 363، ح 92 : «اُذْكُرُوا اِنْقِطاعَ اللَّذاتِ و بَقاءَ التَّبِعاتِ».
[307] . انعام، آيه 15: « قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّی عَذابَ يَوْمٍ عَظِـيمٍ ».
[308] . همان، آيه 12: « وَذَرُوا ظاهِرَ الإِثْمِ وَباطِنَهُ إِنَّ الَّذِينَ يَكْسِبُونَ الإِثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِما كانُوا يَقْتَرِفُونَ ».
[309] . آمدی، غررالحكم، ح 8823 : «من تلذّذَ بالمعاصی أورثه اللّه ذللاً».
[310] . همان، ح 4884: «حَلاوَةُ الْمَعْصِيَةِ يُفْسِدُها أليمُ العقوبةِ».
[311] . شيخ صدوق، علل الشرائع، ص 81، ح 1» و محمدی ری شهری، ميزان الحكمه، ح 6629: «ما جفّت الدموعُ إلاّ لِقَسْوَةِ القلوب و ما قسَتِ الْقُلُوبُ إلاّ لِكَثْرةِ الذُّنُوبِ».
[312] . كلينی، اصول كافی، ج 2، ص 273، ح 2، و آيه 14 سوره مطففين : «ما من عبد إلاّ و فی قلبِه نكتةٌ بيضَاءُ، فإذا
أَذنبَ ذنباً خرجَ فی النكتة نكتةٌ سوداءُ، فإن تابَ ذَهَبَ ذلك السوداءُ و إن تمادی فی الذنوب زاد ذلك السوادُ حتی يُغطّی البياضَ. فاذا تغَطّی البياض لم يَرجع صاحبُه إلی خيرٍ أبداً و هو قول اللّه عزوجل « بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ »».
[313] . شيخ صدوق، خصال، ص 624، ح10: «ما زالت نعمةٌ و لا نضارةُ عيش إلاّ بذنوبِ اجترحوا، إنّ اللّه ليس بظلاّمٍ للعبيد».
[314] . كلينی، همان، ص 272، ح 16: «إنّ الرجل يُذنب الذنبَ فيَحرم صلاةَ الليل و إنّ العمل السيّیءَ أسرعُ فی صاحبهِ من السكّينِ فی اللحمِ».
[315] . مجلسی، بحارالانوار، ج 73، ص 350، ح 47: «توفّوا الذنوب، فما من بليّة و لا نقصِ رزقٍ إلاّ بذنبٍ، حتی الخَدشِ و الكبوةِ و المصيبةِ، قال اللّه عزّوجلّ: « وَما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِـيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِـيرٍ »».
[316] . طوسی، امالی، ص 701، ح 1498: «مَن يموتُ بالذنوب أكثرُ ممّن يَموتُ بالآجال».
[317] . كلينی، الكافی، ج 2، ص 275، ح 29: «كلّما أَحدثَ العبادُ من الذنوبِ ما لم يَكونوا يعمَلون أحدَثَ اللّهُ لهم من البلاءِ ما لم يكونوا يَعرفون».
[318] . مجلسی، همان، ج 73، ص 329، ح 12: «إنّه ما من سنةٍ أقلَّ مطراً من سنةٍ و لكنّ اللّه يَضعُه حيث يَشاءُ إنَّ اللّه عزّوجلّ إذا عَملَ قومٌ بالمعاصی صَرَف عنهم ما كان قَدّر لَهم من المطر».
[319] . روم، آيه 41: « ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَالبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِیالنّاسِ لِـيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّـهُمْ يَرْجِعُونَ ».
[320] . مفيد، امالی، ص 237، ح 1: «ثلاثةٌ من الذنوبِ تُعجل عقوبتُها و لا تُؤخّرُ إلی الآخرةِ: عقوقُ الوالدين و البغىُ و كفرُ الإحسان».
[321] . همان، ص 98، ح 8 : «ثلاثُ خصالٍ لا يموتُ صاحِبُهنّ حتی يَری و بالَهن: البغىُ و قطيعةُ الرحم و اليمينُ الكاذبةُ».
[322] . مفيد، اختصاص ، ص 234، نقل از محمدی ری شهری، ميزان الحكمه، ح 6653: «لمّا سُئل: أىّ ذنبٍ أعجلُ عقوبةً لصاحبه؟ من ظلمَ من لا ناصَر له إلاّ اللّه، و جاور النعمةَ بالتقصير، و استطالَ بالبغی علی الفقير».
[323] . مفيد، امالی، ص 310، ح 2: «إذاكذب الولاةُ حُبِسَ المطرُ، و إذا جارَ السلطان هانت الدولةُ، و إذا حُبِسَت الزكاةُ ماتت المواشی».
[324] . مجلسی، بحارالانوار، ج 73، ص 374، ح 11: «الذنوبُ التی تُغيّر النِعمَ: البغىُ و الذنوبُ التی تُورِث الندَم، القتلُ، و التی تُنزِلُ النِّقَم: الظلمُ: و التی تَهتِكُ الستورَ شربُ الخمر، و التی تَحبِسُ الرزقَ الزنی، و التی تَعجلُ الفناءَ قطيعةُ الرحمِ، و التی ترُدُّ الدعاءَ و تَظلِمُ الهواءَ عقوقُ الوالدين».
[325] . تميمی آمدی، غررالحكم، ح 4720: «جماع الشر فی مقارنة قرين السوء».
[326] . علم اليقين، ج 1، ص 283 و مسند احمد بن حنبل، ص 156.
[327] . كلينی، اصول كافی، ج 2، ص 640، ح 2: «لا ينبغی لِلمرءِ الْمُسْلِمِ أَنْ يُواخِی الْفاجرَ، فإنه يُزَيِّنُ لَهُ فِعْلَه، و يُحِبُّ أن يكون مثلَه؛ و لا يُعينهُ علی أمرِ دنياه، و لا لأمرِ معادِه و مدخله إليه و مخرجه من عنده شين عليه».
[328] . همان، ح 3.
[329] . امام خمينی، چهل حديث، ص 376 ـ 375، با اندكی ويرايش.
[330] . ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 44: «عن رسول اللّه صلیاللهعليهوآله : قالوا: يا روحَ اللّه! فمن نُجالِس إذاً؟ قال: من يُذكِّرُكُم اللّهَ رُؤْيَتُهُ، و يَزيد فی عِلْمِكم مَنْطِقُه، و يُرغّبكُم فی الآخرةِ عملُه».
[331] . مجلسی، بحارالانوار، ج 74، ص 188، ح 18: «لا تَجلسوا إلاّ عند كلّ عالمٍ يَدعوكم من خَمسٍ إلی خمسٍ: من الشكِّ إلی اليقينِ، و من الرياءِ إلی الإخلاصِ، و من الرغبةِ إلی الرهبةِ، و من الكِبرِ إلی التواضعِ، و من الغَشِّ إلی النصيحةِ».
[332] . شيخ عباس قمی، مفاتيح الجنان، اعمال سحرهای ماه مبارك رمضان، دعای ابوحمزه ثمالی.
[333] . درباره تعرّب بعد الهجرة رجوع شود به: شهيد دستغيب، گناهان كبيره، گناه 28.
[334] . انعام، آيه 68 و 69: « وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِی آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّی يَخُوضُوا فِی حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمّا يُنْسِـيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْری مَعَ القَوْمِ الظّالِمِـينَ * وَما عَلَی الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیءٍ وَلـكِنْ ذِكْری لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ».
[335] . نساء، آيه 140: « وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِی الكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللّهِ يُكْفَرُ بِها وَيُسْتَـهْـزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّی يَخُوضُوا فِی حَدِيثٍ غَيْرِهِ ».
[336] . فرقان، آيات 27 ـ 29: « وَيَوْمَ يَـعَضُّ الظّالِمُ عَلَی يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِـی اتَّـخَذتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِـيلاً * يا وَيْلَتی لَيْـتَنِی لَـمْ أَتَّـخِذْ فُلاناً خَلِيلاً * لَـقَدْ أَضَـلَّنِی عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذ جاءَنِی وَكانَ الشَّـيْطانُ لِـلاْءِنْسانِ خَـذُولاً ».
[337] . مجلسی، بحارالانوار، ج 100، ص 96، ح 1: «إذا سمعتَ الرجلَ يجحد الحقَّ و يكذِبُ به و يَقع فی أهلِه فقُم من عندَه و لا تقاعِدْه».
[338] . همان، ج 75، ص 246، ح 12: «من كان يؤمنُ باللّهِ و اليومِ الآخرِ فلا يَجلسُ فی مجلسٍ يُسَبُّ فيه إمامٌ، أو
يُغتابُ فيه مسلمٌ إنّ اللّه يقول فی كتابه: « وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِی آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّی يَخُوضُوا فِی حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمّا يُنْسِـيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْری مَعَ القَوْمِ الظّالِمِـينَ »؛ سوره انعام، آيات 68 ـ 69.
[339] . تميمی آمدی، غررالحكم، ج 2، ص 289، ح 2641: «إيّاكَ وَ مُعاشَرَة الأَشْرارِ فَإِنَّهُم كَالنّارِ مُباشِرَتُها تُحرق».
[340] . همان، ج 6، ص 411، ح 10823: «لا يأمنُ مُجالِسُوا الْأشْرارِ غوائلَ البلاءِ».
[341] . نهج البلاغه، نامه 69: «إيّاك و مصاحبةَ الفسّاقِ فإنّ الشرَّ بالشرِّ ملحقٌ».
[342] . تميمی آمدی، غررالحكم، ج 3، ص 362، ح 4746: «جانِبوا الأشرارَ و جالِسوا الأخيارَ».
[343] . همان، ج 4، ص 514، ح 6805: «قارِن أهلَ الخير تَكنْ منهم، و بِاينْ أهلَ الشرِّ تِبنْ عنهم».
[344] . مجلسی، بحارالانوار، ج10، ص98، ح1: «لاتَجلِسوا علی مائدةٍ يُشرَب عليها الخمرُ، فإنّ العبد لايَدری متی يُؤخَذ».
[345] . كلينی، اصول كافی، ج 2، ص 374 و ص 378 : «لا ينبغی للمؤمن أن يَجْلِسَ مَجْلِساً يُعصَی اللهُ فيه، و لا يَقْدِرُ عَلی تَغْييرِهِ».
[346] . مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 468، ح 20: «ما اجتَمع قومٌ فی مجلسٍ لم يَذكروا اللّه و لم يَذكرونا إلاّ كان ذلك المجلسُ حسرةً عليهم يومَ القيامة».
[347] . شيخ صدوق، خصال، ص 87، ح 20: «ثلاثةٌ مجالَستُهم تُميت القلبَ: مُجالَسَةٌ الأنذال، و الحديثُ مع النساء، ومجالسةُ الأغنياء».
[348] . ورّام، تنبيه الخواطر، ج 2، ص 32 : «إيّاكم و مجالسةَ الموتی، قيل: يا رسولَ اللّه! مَنِ الموتی؟ قال: كلُّ غنيٍّ أَطغاه غِناه».
[349] . ميرزا حسين نوری، مستدرك الوسائل، ج 8، ص 337، ح 9595 : «إيّاكم و مجالسَةَ الملوك و أبناءِ الدنيا، ففی
ذلك ذِهابُ دينِكم، و يُعقبكم نفاقاً و ذلك داءٌ دوىٌّ لا شفاءَ له، و يورثُ قساوَة القلبِ، و يَسلبُكم الخشوعَ، و عليكم بالأشكال من الناس، و الأوساط من الناس، فعندهم تَجدون معادنَ الجواهر».
[350] . تميمی آمدی، غررالحكم، ح 5072 : «خَلْطَةُ أَبْناءُ الدُّنيا تُشينُ الدينَ و تَضعِّفُ اليقينَ».
[351] . نهج البلاغه، خطبه 86 : «مجالسةُ أهلِ الهوی منساةٌ للإيمان و محضرةٌ للشيطان».
[352] . تميمی آمدی، همان، ح 10823: «لا يَأمنُ مُجالِسو الأشرارِ غوائلَ البلاء».
[353] . مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص 82، ح 78 : «فسادُ الأخلاق بمعاشَرةِ السُفهاء، و صلاحُ الأخلاق بمُنافَسَةِ العقلاءِ و الخلقُ أشكالُ فكلٌّ يَعمل علی شاكلتِه».
[354] . همان، ج 70، ص 72 به نقل از ابن ابیجمهور، غوالی اللئالی: «فقال [ مجاشع] يا رسول اللّه! كيف الطريقُ إلی
معرفةِ الحقِّ؟ فقال صلیاللهعليهوآله : معرفةُ النفسِ... فقال: يا رسولَ اللّه فكيف الطريقُ الی انسِ الحقِّ؟ قال: الوحشةُ من النفسِ، فقال: يا رسولَ اللّه! فكيف الطريقُ الی ذلك؟ قال: الاستعانةُ بالحقِّ علی النفسِ».
[355] . نهج البلاغه، خطبه 114: «و نستعينُه علی هذه النفوسِ البطّاء عمّا أُمِرَت، السِراعِ إلی ما نُهِيَتْ عنه».
[356] . همان، خطبه 133: «.... لقد استهامَ بكم الخبيثُ و تاه بكم الغرورُ و اللّه المستعانُ علی نفسی و أنفسِكم».
[357] . همان، خطبه 183: «اَقُولُ ما تَسْمَعُون و اللّهُ المُسْتعانُ عَلی نَفْسِی و أنفسِكم و هو حسبی و نعمَ الوكيل».
[358] . همان، نامه 31 : «ألجئ نفسك فی امورِك كلِّها إلی إلهك، فإنّك تُلجِئها إلی كهفٍ حريزٍ و مانعٍ عزيزٍ».
[359] . همان، خطبه 87 : «إنّ من أحبّ عباداللّه إليه عبداً أعانه اللّه علی نفسِه، فاستَشْعَرَ الْحُزنَ و تَجْلَببَ الخوفَ، فَزَهَرَ مِصْباحُ الهُدی فِی قَلْبِه».
[360] . امام خمينی، آداب الصلوة، ص 67.
[361] . همان، ص 7 ـ 10 با تلخيص و ويرايش.
[362] . همان، ص46 ـ 47.
[363] . همان، ص23 با تلخيص.
[364] . امام خمينی، چهل حديث، ص 12.
[365] . همان، ص 53 .
[366] . صحيفه امام، ج 8، ص 250.
[367] . تهذيب نفس و سير و سلوك از ديدگاه امام خمينی، ص 238.
[368] . نمل، آيه 62.
[369] . سر الصلوة، بيست و هشت.
[370] . تميمی آمدی، غرر الحكم، ج 5، ص 156: «مَنْ اِسْتَعانَ بِاللّهِ أَعانَه».
[371] . همان، ج 4، ص 292: «عليك بالاستعانة بإلهِكَ و الرغبة فی توفيقِك و تركِك كلّ شانئةٍ أولجَتْك فی شبهةٍ أو أَسْلَمَتْك إلی ضلالةٍ».
[372] . همان، ج 6، ص 235: «وقّوا دينكم بالاِستعانةِ باللّه».
[373] . شيخ عباس قمی، مفاتيح الجنان، بخش مناجات خمسه عشر، مناجات المريدين: «سبحانك ما أضيقَ الطرقَ
علی من لم تَكن دليلَه، و ما أوضحَ الحقَّ عند من هديَته سبيلَه. الهی فاسلُك بنا سبلَ الوصولِ إليك».
[374] . همان، مناجات المتوسلين: «إلهی ليس لی وسيلةٌ اليك إلاّ عواطفَ رأفتِك و لا لی ذريعةٌ إليك إلاّ عوارفَ رحمتِك و شفاعَة نبيِّك نبىِ الرحمةِ و منقذَ الامّةِ من الغمّة، فاجعَلْهما لی سبباً إلی نيلِ غفرانِك».
[375] . امام خمينی، چهل حديث، ص 274.
[376] . همان، ص 24 و 25.
[377] . اعراف، آيه 16 و 17: « قالَ فَبِما أَغْوَيْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ المُسْتَقِـيمَ * ثُمَّ لاَتِـيَنَّـهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيـهِمْ وَمِنْ خَلْفِـهِـمْ وَعَنْ أَيْمانِهِمْ وَعَنْ شَمائِلِهِمْ وَلا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ ».
[378] . سيد محمد حسين طباطبائی، الميزان، ج 8، ص 73، ذيل آيه شريفه 16 سوره اعراف.
[379] . فاطر، آيه 6: « إِنَّ الشَّـيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِـيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِـير ».
[380] . نهج البلاغه، خطبه 22: «ألا و إنّ الشيطانَ قد ذَمر حزبَه و استَجلب جَلبَه ليعودَ الجورَ الی أوطانِه و يرجع الباطل إلی نصابه».
[381] . همان، خطبه 10: «أَلا و إنَّ الشَّيْطانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ و اسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ و رَجله».
[382] . نساء، آيه 118: « وَقالَ لَأَ تَّـخِـذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصِـيباً مَفْرُوضاً ».
[383] . ص، آيات 82 و 83 : « قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَـنَّهُمْ أَجْمَعِـينَ * إِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الُمخْلَصِينَ ».
[384] . نهج البلاغه، خطبه 1: «أسكن ـ سبحانه ـ آدم داراً ارغدَ فيها عيشَه و آمَن فيها محلّتَه و حذّره ابليسَ و عداوتَه، فاغترّه عدوّه نفاسةً عليه بدار المقام و مرافقةَ الأبرار، فباعَ اليقينَ بشكِّه».
[385] . صحيفه امام، ج 20، ص 437 ـ 438.
[386] . حجر، آيه 39 : « قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِـی لَأُزَيِّـنَنَّ لَهُم فِیالأَرضِ وَلَأُغْوِيَـنَّهُمْ أَجْمَعِـينَ ».
[387] . نهج البلاغه، خطبه 64: «...فاتّقی عبد ربّه، نصَح نفسَه، قدّم توبتَه و غلب شهوتَه، فإنّ أجلَه مستورٌ عنه و أملَه خادعٌ له و الشيطانَ مُوَكّل به يُزيِّن له المعصيةَ ليركبَها و يُمَنّيه التوبَة ليسوّفَها حتی تنجم منيّتُه عليه أغفلَ ما يكون عنها».
[388] . فاطر، آيه 8 : « أَفَمَنْ زُيـِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً... ».
[389] . زخرف، آيه 37 : « وَ إِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ ».
[390] . امام خمينی، چهل حديث، ص 18.
[391] . نساء، آيه 120: « ... وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِـيّـاً مِنْ دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِـيناً * يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاّ غُرُوراً ».
[392] . نهج البلاغه، حكمت 323 : «الشيطانُ المضلُّ و الأنفسُ الأمّارةُ بالسوءِ، غَرّتهم بالأمانی و فسَحَت لهم بالمعاصي و وعدتَهم الإظهار، فاقتحمت بهم النار».
[393] . آلعمران، آيه 135 و 136: « وَالَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ ... ».
[394] . مجلسی، بحارالانوار، ج 73، ص 351، ح 48.
[395] . نهجالبلاغه، نامه 53 : «إيّاك و الإعجابَ بنفسك و الثقَةَ بما يُعجبك منها و حبَّ الإطراء، فإنّ ذلك من أوثَقِ فُرَصِ الشيطان في نفسه ليُمحِقَ ما يكون من إحسانِ المحسنين».
[396] . كلينی، الكافی، ج 2، ص 35، ح 3 : «إنّما أخافُ عليكم اثنين: اِتّباعَ الهوی و طولَ الأملِ، أمّا اتّباعُ الهوی فإنّه يصدّ عن الحقِّ و أمّا طولُ الأمل فيُنسِی الآخرةَ».
[397] . همان، ج 3، ص 259، ح 30 : «ما أطالَ عَبْدٌ الأملَ إلاّ أَساءَ العملَ».
[398] . مفيد، امالی، ص 159، ح 2، مجلس 20: «اِزهدُوا فی هذه الدنيا التی لَمْ يتمتّع بها أحد قبلَكم، و لا تَبْقِی لأحدٍ من بعدِكم، سَبيلُكم فيها سَبِيلُ الْمَاضين، قَدْ تَصَرَّمَتْ و آذَنَتْ بِانْقضاء، و تَنَكَّرَ معروفُها، فهی تُخيّر أهلَها بالفناء و سكّانَها بالموت... فلا يعلّلكم الأملُ، و لا يَطول عليكم الأمدُ و لا تغترّوا منها بالآمال».
[399] . طوسی، امالی، ص 584، ح 1208، مجلس 24: «و عزّتی و جلالی، لأقطعنّ أملَ كلِّ مؤمّلٍ غيری بالأياس، و لأكسونَّه ثوبَ المذلّةِ فی الناسِ و لأُبعدنَّه من فرجي و فضلي».
[400] . نهج البلاغه، خطبه 84 : «و اعلموا أنّ الأملَ يُسهي العقلَ و يُنسي الذكرَ فاكذِبوا الأمَل فإنّه غَرورٌ، و صاحبَه مغرور».
[401] . علی مختاری، الاخلاق فی الأحاديث المشتركة، ج 3، ص 278، ح 4730.
[402] . ابراهيم، آيه 22: « وَقالَ الشَّيْطانُ لَمّا قُضِىَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الحَقِّ وَوَعَدتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ ... ».
[403] . همان، آيه 21.
[404] . بقره، آيه 268: « الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَاللّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ واسِـعٌ عَلِـيمٌ ».
[405] . همان، آيات 261 ـ 265: « مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِـيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی كُلِّ سُنبُلَةٍ مِئَةُ
حَبَّةٍ وَاللّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَاللّهُ واسِـعٌ عَلِـيمٌ ... ». « وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَتَثْبِـيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ... ».
[406] . انعام، آيه 12: « ... كَتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ».
[407] . شيخ عباس قمی، مفاتيح الجنان، دعای كميل: «اللّهمّ إنّی أسألك برحمتِك التی وَسِعَت كلَّ شیءٍ».
[408] . همان، تعقيبات مشتركه: «اَللّهمَّ إنَّ مَغْفِرَتَكَ أَرْجی مِنْ عَمَلِی، و إِنَّ رَحْمَتَكَ أَوْسعُ مِنْ ذَنْبِی...».
[409] . همان، دعای افتتاح: «و أَشَدُّ الْمُعاقِبينَ فِی مَوْضِعِ النَّكالِ و النَّقِمَةِ...».
[410] . مائده، آيه 27: « إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ المُتَّقِـينَ ».
[411] . متقی هندی، كنزالعمال، ح 4325 و ر . ك: اعراف، آيه 99؛ نمل آيه 50؛ تميمی آمدی، غررالحكم، ح 7764، مجلسی بحارالانوار، ج 78، ص 121، ح 3.
[412] . لقمان، آيه 33 : « يا أَيُّها النّاسُ اتَّـقُوا رَبَّكُمْ وَاخْشَوْا يَوْماً لا يَجْزِی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَلا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَيْـئاً إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الحَياةُ الدُّنْيا وَلا يَغُرَّنَّـكُمْ بِاللّهِ الغَرُورُ ».
[413] . كلينی، اصول كافی، ج 2، ص 67، ح1: «قلت له: ما كان فی وصيّةِ لقمانَ؟ قال: كان فيها أعاجيبُ، و كان أعجبُ ما كان فيها أن قال لابنه: خَفِ اللّه عزّوجلّ خيفةً لوجئتَه ببرِّ الثقلين لعذّبك، وَ ارُج اللّه رجاءً لوجئتَه بذنوب الثقلين لرَحِمَك ثم قال ابوعبداللّه عليه السلام : كان ابی يقول: إنّه ليس من عبدٍ مؤمنٍ الاّ و فی قلبِه نوران: نورُ خيفةٍ، و نورُ رجاءٍ لو وُزِنَ هذا لم يَزِد علی هذا، و لو وُزِنَ هذا لم يَزِد علی هذا».
[414] . تهذيب نفس و سير و سلوك از ديدگاه امام خمينی، ص 483.
[415] . همان، ص487 ـ 490 با تلخيص.
[416] . كلينی، اصول كافی، ج 2، ص 680، ح 5 : «عن ابی عبداللّه عليهالسلامقال: قلت له: قومٌ يَعملون بالمعاصی و يقولون: نَرجو، فلا يزالون كذلك حتی يأتيهم الموتُ، فقال: هؤلاء قومٌ يَترَجَّحون فیالأمانی، كذبوا، ليسوا براجين إنّ من رَجا شيئاً طَلبَه و من خافَ من شیء هَرَب منه».
[417] . نهج البلاغه، خطبه 63: «و الشيطان... و يمنّيه التوبةَ ليسوّفَها حتی تنجم منيّته عليه أغفلَ ما يكون عنها».
[418] . صحيفه امام، ج 18، ص 446 ـ 447.
[419] . تهذيب نفس و سير و سلوك از ديدگاه امام خمينی، ص 129 ـ 131، با تلخيص.