پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

پيش‏گفتار

پیش‏گفتار

 

جهاد در لغت به معناى سخت کوشى و مقاومت در راه رسیدن به هدف است و در اصطلاح فقه اسلامى به معناى سخت کوشى در نبرد با دشمنان اسلام و دفاع از حوزه دین مى ‏باشد.

وجوب جهاد در قرآن و احادیث آمده و یکى از احکام ضرورى اسلام مى ‏باشد در فقه اسلامى، بابى را به خود اختصاص داده که در آن درباره انواع آن و فروع و مسائل گوناگونش به تفصیل بحث کرده ‏اند. ما در این خصوص، تنها به ذکر یک آیه از قرآن بسنده مى‏ کنیم. در قرآن کریم آمده:

« وَجاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ فِى سَبِـیلِ اللّهِ ذ لِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ »؛[1]

اى مؤمنان! با اموال و نفوس خودتان در راه خدا جهاد کنید که این جهاد به نفع شماست اگر آگاه باشید.

چنان که ملاحظه مى ‏فرمایید در آیه مذکور به دو نوع جهاد؛ یعنى جهاد با اموال و جهاد با نفوس اشاره شده است. در صورتى که کشور اسلامى یا فرهنگ و عقاید اسلامى مورد تهاجم دشمنان قرار گیرد بر مسلمانان واجب است از آن دفاع کنند، چه به وسیله حضور فیزیکى در میدان نبرد باشد و چه با کارهاى فرهنگى، به وسیله زبان و قلم و دیگر وسائل نشر فرهنگ و در همه این موارد، اگر نیاز به صرف اموال باشد، بر کسانى که تمکن مالى دارند واجب است بودجه آن را تأمین نمایند، چنان که در آیه مذکور بدان تصریح شده و به عنوان جهاد مالى معرفى شده است. دولت اسلامى نیز در این خصوص مى ‏تواند با رعایت عدل و انصاف، هزینه ‏هاى لازم را دریافت و به مصرف برساند.

جهاد انواع گوناگونى دارد که در کتاب‏هاى فقهى به تفصیل درباره آن بحث شده و ذکر آن در این نوشتار کوتاه امکان ندارد. ما در این جا به نوعى از جهاد اشاره مى‏ کنیم که بسیار مهم است، ولى متأسفانه فراموش شده است و آن عبارت است از جهاد با نفس، چنان که پیامبر گرامى اسلام آن را «جهاد اکبر» معرفى کرد:

امام موسى بن جعفر علیه‌السلام از پدرش و او از پدرانش از امیرالمؤمنین علیهم‌‌السلام نقل کرده که رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله گروهى از اصحاب را به جنگ با دشمن فرستاد، هنگامى که از جنگ بازگشتند پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله به آنان فرمود: آفرین بر شما که جهاد اصغر [ کوچک‏تر] را انجام داده ‏اید، ولى جهاد اکبر [ بزرگ‏تر] هنوز باقى مانده است. گفته شد: یا رسول اللّه! جهاد اکبر کدام است؟ فرمود: جهاد با نفس.[2]

امام صادق علیه‌السلام به مردى فرمود:

قلبت [ عقلت] را به عنوان هم‏نشین نیک‏ رفتار و فرزندى نیکوکار بپذیر و علم خودت را به عنوان پدرى که باید از او اطاعت کنى بپذیر و نفست را به عنوان دشمن بشناس که باید با او جهاد کنى و مالت را به عنوان عاریه اى بشناس که ناچارى آن را به صاحبانش رد کنى.[3]

چنان که ملاحظه مى‏ فرمایید در این قبیل احادیث، نفس (حیوانى) انسان به عنوان یک دشمن نیرومند داخلى معرفى شده که باید با او جنگید و جهاد کرد. در واقع، سعادت دنیوى و اخروى انسان نیز در همین است. امام صادق علیه‌السلام فرمود:

هر کس نفس [ اماره حیوانى] خودش را به هنگام تمایل شدید و ترس و شهوت و خشم و رضایت، در تملک خویش قرار دهد، خداوند متعال آتش دوزخ را بر پیکرش حرام خواهد کرد.[4]

 

توضیح کوتاهى درباره جهاد اکبر

دشمن انسان در جهاد اکبر یک دشمن داخلى است؛ یعنى در داخل وجود انسانى است، بر خلاف جهاد اصغر که در خارج است. این دشمن داخلى گاهى نفس امّاره به سوء نامیده مى‏‌شود و گاهى شیطان. این نفس سرکش و طغیان‏گرِ حیوانى، همواره با روح ملکوتى و عقل انسانى در ستیز است و با سپاهیان کینه توزش؛ یعنى: خشم، شهوت، جاه ‏طلبى، خودبزرگ‌‏بینى، زیاده‏ خواهى، شهرت‏ طلبى، مال پرستى، خودفراموشى و غفلت از مرگ و دیگر صفات رذیله، بر عقل مصلحت ‏اندیش مى‏ تازد و ساحت وجودش را از درک مصالح واقعى تاریک مى‏سازد و حتى گاهى او را به استخدام خویش در مى‏ آورد. در این صورت، انسان گرگ درنده ‏اى مى‏ شود که در راه رسیدن به امیال حیوانى خود از حیله‏ هاى عقلانى نیز برخوردار مى‏گردد و به همین جهت از انسان خواسته شده با چنین دشمن کینه‏ توزى همواره در حال جنگ و ستیز باشد و چون این نبرد بسیار دشوار است، در لسان احادیث به عنوان جهاد اکبر معرفى شده است. پیامبران نیز مبعوث شدند تا حیله‏ ها و خطرهاى این دشمن داخلى را به انسان‏ها گوشزد سازند و او را در این پیکار مقدس و سرنوشت ساز یارى رسانند. از باب نمونه: حضرت على علیه‌السلام فرمود: «جهاد با نفس، مهریه بهشت است».[5]

هم‏چنین فرمود: «جهاد با نفس بهترین جهادهاست».[6]

و نیز فرمود:

با نفس خودت در راه اطاعت از خدا جهاد کن، همانند جهاد با دشمن و بر او غلبه کن، همانند غلبه فردى بر ضد دیگر. همانا نیرومندترین مردم کسى است که بر نفس خویش غلبه کند.[7]

امام کاظم علیه‌السلام به هشام فرمود:

با نفس خودت جهاد کن تا او را از خواسته ‏هایش باز دارى. این جهاد بر تو واجب است، همانند جهاد با دشمن.[8]

پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله در وصیتش به حضرت على علیه‌السلام فرمود: «یا على! بهترین جهادها جهاد آن کسى است که قصد ظلم به احدى را نداشته باشد».[9] در این موضوع، ده‏ها حدیث دیگر با همین مضمون وجود دارد.

انسانى که به سعادت دنیوى و اخروى خویش مى‏‌اندیشد باید جهاد با نفس امّاره را جدى بگیرد و همانند یک دشمن واقعى با او بجنگد. پیامبران و پیامبر اعظم اسلام و پیشوایان و امامان معصوم علیهم‌‌السلام سعى داشته‌‏اند انسان‏ها را در جهاد با نفس یارى رسانند، پیروى از خواسته‏ هاى غیر مشروع را به عنوان یک بیمارى واقعى معرفى کرده و علاج آن را بر عهده خود انسان‏ها نهاده ‏اند. امام صادق علیه‌السلام به مردى فرمود:

علاج بیمارى نفسانى به خودت واگذار شده و انواع بیمارى‏هاى نفسانى و آثار و نشانه ‏هاى سلامت برایت بیان شده و داروهاى مفید را برایت معرفى کرده ‏اند، پس نیک بیندیش چگونه بر علاج بیمارى‏ هاى انسانیت کوشش مى‏ کنى.[10]

از احادیث مذکور و ده‏ها حدیث مشابه آن استفاده مى ‏شود که نفس حیوانى حقاً یک دشمن غدّار داخلى است که جهاد با آن و کنترل خواسته‏ هاى غیر مشروعش یک جهاد واقعى و یک فریضه اخلاقى است که سعادت دنیوى و اخروى انسان بدان بستگى دارد و پیامبران، به ویژه پیامبر اسلام همواره در ارشاد و راهنمایى مردم و معرفى خطرها و آثار سوء این دشمن و راه‏هاى مقابله با آن تلاش مى‏ کردند. مهم‏ترین برنامه امامان معصوم و علماى اخلاق نیز همین بوده است.

 

چرا جهاد اکبر

 

اکنون این سؤال مطرح مى‏ شود: فرضاً که جهاد با نفس یک جهاد واقعى باشد، چرا به عنوان جهاد اکبر معرفى شده است، چگونه مى‏ توان گفت این جهاد از حضور مدافعان اسلام در میدان نبرد با دشمنان برتر است، با این که اینان همه خطرهاى احتمالى و حتى شهادت و جان‏بازى و دشوارى‏هاى میدان نبرد را پذیرفته ‏اند؟ چرا و به چه علت جهاد با نفس به عنوان جهاد اکبر معرفى شده است؟

پاسخ: تفاوت‏هاى جهاد اکبر با جهاد اصغر

جهاد اکبر با جهاد اصغر از جهات مختلف تفاوت دارند:

1. انجام هر عبادتى به طور کامل و با همه شرایط و حتى جهاد مسلحانه در راه خداوند به جهاد با نفس نیاز دارد؛ مثلاً آیا اداى نماز با حضور قلب و رعایت همه شرایط به گونه ‏اى که ناهى از فحشا و منکر و معراج نماز گزار باشد بدون جهاد با نفس امکان دارد؟ آیا بدون جهاد با نفس مى ‏توان با اخلاص و قصد قربت، جان بر کف نهاد و در میدان نبرد با دشمنان اسلام جنگید؛

2. جهاد اصغر، واجب کفایى است، اما جهاد اکبر واجب عینى و بر همگان واجب است؛

3. جهاد اصغر در زمانى خاص و با شرایط ویژه ‏اى انجام مى‏گیرد، اما جهاد اکبر (جهاد با نفس) محدود به زمان و مکان خاصى نیست؛

4. در جهاد اصغر دشمن ظاهر است، ولى در جهاد اکبر دشمن پنهان و مخفى است؛

5 . در جهاد اصغر، رزمنده پس از چندى سالم به وطن باز مى ‏گردد، یا احتمالاً شهید مى‏شود و به قرب حق تعالى نایل مى‏ گردد، اما در جهاد اکبر، رزمنده باید تا پایان عمر در حال جهاد باشد؛

6. رزمنده در جهاد اصغر، سنگر و پناهگاهى دارد که مى‏تواند بدان‏جا پناهنده شود، بر خلاف جهادگر در جهاد اکبر که هیچ پناهگاهى ندارد، حتى در شب تاریک و به هنگام دعا و مناجات هم نفس اماره، دست از سرش بر نمى ‏دارد؛

7. در جهاد اصغر، شکست یا پیروزى به زودى آشکار مى‏ گردد و در آینده مى‏ توان آن را جبران کرد، بر خلاف جهاد با نفس اماره که ممکن است جهادگر شکست خورده باشد، ولى خود بدان توجه نداشته باشد؛

8 . حمله دشمن در جهاد اصغر نیاز به برنامه و بودجه و تمرینات نظامى دارد، ولى وسوسه‏ هاى نفس اماره نیازى به بودجه و آمادگى رزمى ندارد؛

9. در جهاد اصغر، فرار از معرکه امکان دارد، اما در جهاد اکبر امکان فرار وجود ندارد؛ چون دشمن یعنى نفس اماره در باطن ذات، کمین کرده است؛

10. در جهاد اصغر مى ‏توان با صرف اموال از نیروهاى دیگر کمک گرفت، بر خلاف مبارزه با نفس اماره که چنین امکانى وجود ندارد؛

11. ابزار و سلاح‏هاى مورد نیاز جهاد اصغر در بازار اسلحه فروشان موجود است و مى ‏توان خریدارى کرد، ولى ابزار جنگى در جهاد اکبر در بازار یافت نمى‏ شود، باید در این خصوص از سخنان پیامبران و اولیاى خدا و پند و اندرز علماى اخلاق و افراد خودساخته‏ اى که در این راه توفیق یافته ‏اند استفاده نمود.

 

پیروزى نهایى انقلاب اسلامى، نیازمند جهاد اکبر

 

در صورتى مى‌‏توان یک نظام و حاکمیت را به عنوان یک نظام کامل اسلامى به جهانیان معرفى کرد و آثار مطلوب را از آن انتظار داشت که توده مردم، به ویژه کارگزارانش، در تمام سطوح، در اعمال و گفتار و کردارشان به رعایت و اجراى احکام، قوانین و اخلاق اسلامى مقیّد باشند و تخلف از آن را حرام و جرم بدانند و چنین امر مهم و سرنوشت‏ سازى جز با جهاد اکبر امکان‏پذیر نیست. به همین جهت، امام راحل بنیان گذار جمهورى اسلامى ایران از همان آغاز پیروزى انقلاب همواره و در همه جا بدان تأکید داشتند، به عنوان نمونه به برخى از آن‏ها اشاره مى‏‌شود:

کشور ما احتیاج به سازندگى دارد، سازندگى‏‌هاى روحى، مقدم بر همه سازندگى ‏هاست. جهاد سازندگى از خود افراد باید شروع بشود و خودشان را بسازند و با شیطان باطنى جهاد کنند که این جهاد، منشأ همه جهادهایى است که بعد واقع مى ‏شود، انسان تا خودش را نسازد نمى‏ تواند دیگران را بسازد و تا دیگران ساخته نشوند نمى‏ شود که کشور ساخته بشود و جهاد سازندگى از خود آدم باید شروع بشود. جهاد نفس، جهاد اکبر است؛ براى این که همه جهادها اگر بخواهند نتیجه داشته باشد و بخواهد انسان در جهاد پیروز شود موکول به این است که در جهاد نفس پیروز باشد. اگر انسان‏ها توجه به خودشان داشته باشند، جهاد نکرده باشند با شیطان خودشان، این واحد واحدهایى هستند که علاوه بر این که نمى ‏توانند اصلاح جامعه را بکنند فساد هم در جامعه مى‏ کنند، همه فسادهایى که در عالم واقع مى ‏شود براى این است که آن جهاد واقع نشده، آن جهاد اکبر واقع نشده، تمام این گرفتارى ‏هایى که بشر دارد از دست خود بشر دارد. بشر است که به بشر جنایت وارد مى‏کند. سایر موجودات، سایر حیوانات و لو سَبُع هم باشند آن قدرى که بشر جنایت مى‏ کند آن‏ها نمى‏ کنند، این بشر است که چون اصلاح نشد حرکت و جهاد سازندگى نکرده است. این از همه حیوانات سَبُع‏تر است. هیچ سَبُعى مثل انسان نیست و هیچ حیوان دیگرى هم به پاى این حیوان نمى ‏رسد... .[11]

 

بى ‏ایمانى، ریشه اختلافات

 

ایشان در ادامه می‌فرماید:

اگر تمام انبیا جمع بشوند در یک محلى هیچ وقت با هم نزاع نمى‏ کنند. اگر اولیا و انبیا را شما فرض کنید که الآن بیایند در دنیا هیچ وقت با هم نزاع ندارند؛ براى این که نزاع مال خودخواهى است، از نقطه نفس انسان پیدا مى‏ شود که آن‏ها نفس را کشته ‏اند، جهاد کرده ‏اند و همه، خدا را مى‏ خواهند. کسى که خدا را مى‏ خواهد نزاع ندارد. همه نزاع‏ها براى این است که این براى خودش چیزى مى‏ خواهد، آن هم براى خودش یک چیزى را مى‏ خواهد، این دو خودها تزاحم مى‏ کنند. این قدرت را مى‏ خواهد مال خودش باشد، آن هم قدرت را مى ‏خواهد مال خودش باشد تزاحم مى‏ کنند، جنگ در مى ‏آید. اگر مردم تربیت بشوند به تربیت انبیا که همه کتب آسمانى براى این تربیت آمده است، همه این نزاع‏ها از بین مى‏رود... باید بسازیم خودمان را، جدیت کنید که این جهاد سازندگى را از خودتان شروع کنید. وقتى از خودتان شروع کردید هر کارى بکنید این کارى است الهى و وقتى خودتان را ساختید تمام کارهایتان کارهاى الهى مى‏ شود.[12]

حضرت امام در جاى دیگرى می‌فرماید:

ما موظفیم حالا که جمهورى اسلامى، رژیم رسمى ما شده است همه بر طبق جمهورى اسلامى عمل کنیم. جمهورى اسلامى؛ یعنى رژیم به خواست مردم و احکام، احکام اسلام و رژیم به خواست مردم تحقق پیدا کرد و از صد، 99 رأى دادند و الآن رژیم رسمى ما جمهورى اسلامى است. مانده است این که احکام، احکام اسلامى بشود، مجردِ بودن رژیم اسلامى، این مقصد نیست، مقصد این است که در حکومت اسلامى، اسلام حکومت کند، قانون حکومت کند، اشخاص به رأى خودشان، به فکر خودشان حکومت نکنند... در اسلام حکومت، حکومت قانون است، حتى حکومت رسول اللّه، حکومت امیرالمؤمنین علیهم السلام حکومت قانون است؛ یعنى قانون آن‏ها را سر کار آورده است. « أَطِـیعُوا اللّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنْکُمْ » حکم خداست آن‏ها به حکم قانون واجب الاطاعة هستند؛ یعنى حکم مال قانون است، قانون حکومت مى‏‌کند، در مملکت اسلامى غیر قانون هیچ حکومتى ندارد... . ما جمهورى اسلامى لفظى نخواستیم، این که ما دائماً راجع به این معنا سفارش مى‏‌کنیم که باید حالا که رژیم رژیم اسلامى شده است، محتوا محتواى اسلامى باشد براى این است که یک مملکتى مدعى است من مُسْلم هستم. افرادش ادعا مى‏‌کنند که ما مُسْلم هستیم، لکن در بسیارى جاها دیده مى‏‌شود که پاى‏بند به احکام اسلام نیستند. بسیارى اشخاص ادعاى اسلام مى‏کنند همان ادعاست، دیگر در عمل وقتى که مشاهده مى‏‌کنید مى‏بینید خبرى از اسلام نیست.

ما که مى‏‌گوییم حکومت همان‏طور که اسلامى است محتوایش هم اسلامى باشد؛ یعنى هر جا که شما بروید، در هر وزارتخانه که شما بروید، در هر مدرسه و دانشگاه که شما بروید آن‏جا اسلام را ببینید و این براى این است که ما حکومت اسلامى خواستیم، ما جمهورى اسلامى لفظى نخواستیم، ما خواستیم که حکومت در مملکت ما و إن‏شاءاللّه در سایر ممالک اسلامى هم اجرا شود.[13]

در ادامه فرمودند:

الآن وظیفه ما این است که هر کداممان در هر جا که هستیم و در هر حدى که هستیم ما جدیت کنیم که قوانین اسلام را از خودمان شروع کنیم، اگر چنانچه خودمان خودمان را اصلاح نکنیم و قوانین اسلام را در خودمان اجرا نکنیم نمى‌‏توانیم یک حکومت اسلامى تشکیل بدهیم. اگر آن کسى که در رأس حکومت است؛ مثلاً رئیس جمهور یا نخست وزیر، اگر خودش اصلاح نکند خودش را و اگر خودش تابع قوانین اسلام نباشد قوانین اسلام را در مملکت وجود خودش اجرا نکند این نمى‏ تواند حکومت اسلامى باشد و حاکم اسلام باشد.[14]

 

خودسازى انسان، جهاد اکبر است

امام خمینى قدس ‏سره می‌فرماید:

اساساً اسلام براى سازندگى آمده است و نظر اسلام به ساختن انسان است. جهاد براى سازندگى، سازندگى انسان خودش را مقدم بر همه جهادهاست و این است که رسول اکرم جهاد اکبر فرموده‏ اند. جهادى بس بزرگ است و مشکل و همه فضیلت‏ها دنبال آن جهاد است، جهاد اکبر است. جهادى است که با نفس طاغوتى خودش انسان انجام مى ‏دهد.[15]

 

راز نگرانى امام

چنان‏که ملاحظه مى‏ فرمایید امام خمینى قدس ‏سره از آغاز پیروزى انقلاب اسلامى، همواره از آینده نظام نگران بود. جالب این‏جاست که امام این سخنان را در زمانى مى‏ فرمود که رژیم شاهنشاهى سقوط کرده و رژیم اسلامى جاى‏گزین گشته بود. قانون اساسى بر طبق ضوابط اسلامى، تدوین و با رأى اکثریت قاطع مردم به تصویب رسیده بود و مسئولان حکومتى در سطوح مختلف، به انجام وظیفه اشتغال داشتند. امام از این همه موفقیت‏ها خوشنود و به آینده امیدوار بود، اما در عین حال نسبت به آینده نظام اظهار نگرانى مى‏ کرد. از این جا معلوم مى‏ شود که امام صرف وجود این تشکیلات صورى را در تحقق مصداق یک حکومت ایده آل اسلامى کافى نمى‏ دانسته است، بلکه این تشکیلات را به عنوان وسیله ‏اى براى پیاده شدن احکام نورانى اسلام مى‏ دانسته است. ایشان از عموم مردم، به ویژه مسئولان نظام انتظار داشته در به کار بستن احکام سیاسى، اجتماعى، اقتصادى، قضایى، فرهنگى و اخلاقى اسلام کوشش نمایند و همه نسبت به آن‏ها ملتزم و پاى‏بند باشند، در چنین صورتى آثار مطلوب آشکار مى‏گردد و مى‏توان آن را بر اسلام‏ خواهان جهان عرضه داشت تا از آن الگو بگیرند.

 

گرچه در تدوین قانون اساسى به منظور پیش‏گیرى حکومت اسلامى از انحراف، پیش بینى ‏هاى لازم به عمل آمده است. ازاین‏رو، رهبرى نظام بر عهده ولى فقیه عادل، اسلام ‏شناس و آشناى با مسائل جهانى نهاده شده که با انتخاب مجلس خبرگان، بر کل نظام نظارت دارد. در رأس قوه قضاییه که از مهم‏ترین نهادهاى نظام است و مسئولیت رفع خصومات آحاد مردم را بر عهده دارد یک فقیه عادل و آشناى با مسائل قضایى است که به وسیله رهبرى نظام، انتخاب و با اشراف او انجام وظیفه مى ‏نماید. فقهاى شوراى نگهبان که‏ به وسیله رهبرى نظام انتخاب مى‏ شوند و بر اسلامى ‏بودن قوانین مصوب مجلس شوراى اسلامى نظارت دارند، باید فقیه عادل و آشناى با قوانین اسلام و قانون اساسى باشند.

امام راحل قدس ‏سره از همه این مزیت‏هایى که در قانون اساسى پیش بینى شده کاملاً آگاه بود، ولى در عین حال اظهار نگرانى مى‏ کرد. نگرانى امام از این جهت بود که مبادا در زمان حال و آینده، هواهاى نفسانى و خواسته‏ هاى حیوانى از قبیل: حب ریاست و جاه و مقام، حب مال و ثروت اندوزى، تجمل گرایى، لذت‏جویى‏ هاى غیر مشروع، خود بزرگ بینى و... بر حاکمان و مسئولان نظام غلبه کند و آنان را از سعى در اجراى احکام نورانى اسلام و التزام عملى بدان‏ها درباره خودشان و سایر مردم باز بدارد و نظام اسلامى به تدریج به صورت یک پیکر بى ‏روح در آید و روشن است که چنین پیکر بى‏ روحى را نمى ‏توان به عنوان یک نظام اسلامى مطلوب بر جهانیان عرضه داشت تا از آن الگو بگیرند.

آرى، امام از امکان وقوع چنین امرى نگران بود و چاره کار را در دعوت مردم و بالأخص مسئولان نظام به جهاد اکبر؛ یعنى جهاد با نفس اماره مى‏دانست.

به همین منظور به هر مناسبتى، گروه‏ها و نهادهاى مختلف مردم را به رعایت اخلاق اسلامى و اجتناب از هوا پرستى دعوت مى‏ فرمود. خوش‏بختانه سخنان امام راحل قدس ‏سره جمع آورى شده و در کتاب ارزش‏مند «صحیفه امام»، در بیست و دو جلد چاپ و قابل استفاده است. امام خمینى در زمان حیات پربرکتش در دعوت مسئولان نظام و عموم مردم به جهاد اکبر کوتاهى نکرد و این امانت بزرگ الهى (نظام جمهورى اسلامى) را به ما سپرد و با قلبى آرام و روحى امیدوار به جهان ابدى رهسپار شد، اما این که ما چقدر از این توصیه ‏هاى مشفقانه و پیامبرگونه این رهبر بزرگ استفاده کرده و مى‏ کنیم قابل تأمل و بررسى است. شما مى‏ توانید از مطالعه و بررسى متن جامعه و سیره حاکمان و نهادهاى ادارى کشور و رفتار توده مردم به دست آورید و درباره ‏اش قضاوت نمایید.

مثلاً اگر دیدید نمایندگان مجلس در تصویب قوانین و مقررات، جنبه‏ هاى شرعى و منافع عموم مردم را منظور مى‏‌نمایند ـ نه فقط منافع رأى دهندگان خود را ـ ، در تأیید یا رد صلاحیت‏ها همواره حق را رعایت مى‏کنند و اختلاف سلیقه‏ ها را با گفت و گوهاى دوستانه حل مى‏کنند، از گروه گرایى و تخریب اشخاص و تهمت و دروغ اجتناب مى‏نمایند، در دفاع از حق و منافع کشور باکى ندارند گرچه آن را به زیان آینده خود بدانند، خود ملتزم به رعایت قانون هستند و تخلف از آن را حرام و جرم مى ‏دانند و با عمل خود مردم را به رعایت قانون تشویق مى‏ نمایند، همان مجلسى تشکیل شده است که امام درباره آن مى‏ فرمود: «مجلس در رأس امور است».

 

انتظار مردم از قوه قضاییه

 

قوه قضاییه، در نظام اسلامى جایگاه والایى دارد. مهم‏ترین وظیفه ‏اش تحقق بخشیدن به امنیت عمومى و عدالت اجتماعى و دفاع از حقوق مشروع عامه مردم، مبارزه جدى با متجاوزان و ستم‏کاران و زیاده طلبان، رسیدگى به شکایات و تظلمات، سعى بلیغ در کشف جرم و کیفر دادن مجرمان، حل و فصل دعواها، رفع خصومت‏ها، دفاع از آزادى‏ هاى مشروع و گسترش عدل و داد که خواسته عموم مردم مى‏ باشد و پیامبران، به ویژه پیامبر اسلام صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله همواره در این باره تلاش مى‏ کردند، مى‏باشد. دایره مسئولیت قوه قضاییه بسیار گسترده است و حتى شامل مسئولان سایر قوا و عموم کارمندان ادارى نظام و حتى اقلیت‏هاى مذهبى و پناهندگان سیاسى را شامل مى‏شود. دستگاه قضایى باید آن‏قدر قدرت‏مند و کارآمد باشد که هر مظلومى ـ گرچه ضعیف و تهى‏دست ـ بدون هیچ بیم و هراسى بتواند حق خود را از هر متجاوزى ـ گرچه قوى و ثروت‏مند و پارتى‏دار ـ باز ستاند، تا در سایه چنین اقتدارى مجرمان و هنجارشکنان از برخورد قاطع و بدون ملاحظه قوه قضاییه، همواره در بیم و هراس باشند.

به منظور تحقق این مهم در قانون اساسى پیش بینى شده که در رأس این قوه باید یک فقیه عادل و قدرت‏مند و آشناى با مسائل قضایى باشد که به وسیله رهبرى نظام انتخاب مى‏ شود و تحت اشراف او انجام وظیفه مى‏ کند و استقلال کامل دارد. در نظام اسلامى، قضات نیز از بین فقهاى عادل انتخاب مى‏شوند. در دستگاه قضایى مطلوب، رشوه و پارتى‏ بازى وجود ندارد؛ به توصیه‏ هاى ناحق، گوش نمى ‏دهد. در اقرار گرفتن، شکنجه وجود ندارد، بدون ثبوت جرم، کسى را زندانى نمى‏ کند. دستگاه قضایى با کمال قدرت و قاطعیت از حیف و میل بیت ‏المال و اموال عمومى جلوگیرى مى‏کند و متجاوزان به اموال عمومى را به کیفر مى‏رساند و در این مورد ملاحظه‏ کارى نمى‏ کند و به توصیه احدى گوش نمى‏ دهد.

در این صورت، مردم امیدوار مى‏شوند و در عمران و آبادى کشورشان تلاش مى‏کنند و فرار مغزها کمتر اتفاق مى‏افتد. امام خمینى قدس ‏سره چنین وضعیت مطلوبى را خواستار بود و همواره بدان توصیه مى ‏فرمود، ولى مى‏ دانست که تحقق چنین وضعیت مطلوبى، بسیار دشوار است. ترس امام از این بود که مبادا هواهاى نفسانى بر مسئولان نظام و سایر مردم غلبه کند؛ به صورت ظاهرى ـ نظام اسلامى و شعارها بسنده کنند و با توجیهات گوناگون نفسانى از عمل به احکام نورانى اسلام خوددارى نمایند و با توجه به این نگرانى‏ها همواره مردم، به ویژه مسئولان را به جهاد اکبر؛ یعنى مبارزه با خواسته‏ هاى نامشروع نفسانى دعوت مى‏نمود، چنان که قبلاً به نمونه‏ هایى از آن اشاره شد.

جا داشت بیشتر در این خصوص توضیح بدهم، ولى با توجه به این که در متن کتاب حاضر، به ویژه در بحث اخلاق حاکمان اسلامى در این باره به مقدار کافى بحث شده از تکرار آن‏ها در این قسمت خوددارى مى‏شود، اما با همه تأکیداتى که امام راحل قدس ‏سره در باره جهاد اکبر و ضرورت آن داشتند با کمال تأسف باید عرض کنم که به مقدار کافى در این خصوص، اقدامات لازم به عمل نیامده و این امر مهم را جدى نگرفتیم و بسیارى از مشکلات گوناگون کنونى کشورمان از همین غفلت‏ها نشئت مى‏گیرد. امید آن که به خود آییم و در اشاعه فرهنگ اصیل اسلام و مبارزه جدى با ضد فرهنگ‏ها، عنایت بیشترى مبذول داریم. البته در انجام این امر مهم و حیاتى همکارى دولت و نهادهاى دولتى، عامه مردم و نهادهاى مردمى، حوزه هاى علوم دینى و دانشگاه‏ها، صدا و سیما، نویسندگان و هنرمندان، ضرورت دارد؛ چون جهاد اکبر که بر همگان واجب و لازم است در صورتى مى‏تواند ثمربخش باشد که همگان در آن شرکت نمایند؛ یعنى یک واجب عینى و همگانى قلمداد شود.

در خاتمه، تذکر این نکته را نیز لازم مى‏ دانم که کتاب حاضر، محصول یک سرى یادداشت‏هاى اخلاقى است که به منظور ایراد سخنرانى قبل از خطبه ‏هاى نماز جمعه تهران و احیاناً موارد دیگر، تهیه و تنظیم شده بود. این مجموعه در اختیار حجه ‏الاسلام و المسلمین آقاى شیخ على مختارى قرار گرفت و ایشان با جدیت و اخلاص و حسن سلیقه، در تنظیم و تکمیل و احیاناً اضافات سودمند کوشش نمودند. از اظهار لطف ایشان تشکر مى‏نمایم و توفیقاتشان را از خداوند منان خواستارم. قطعاً از ثواب‏هاى اخروى این امر نیز بهره‏ مند خواهند بود.

قم ـ ابراهیم امینى

15/12/1393

 



[1] . توبه، آیه 41.
[2] . حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 15، ص 163: موسى بن جعفر علیه ‏السلام عن ابیه عن آبائه عن امیرالمؤمنین علیهم ‏السلام قال: «إنّ رسول اللّه صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله بعثَ سریّةً فَلَمّا رَجَعوا قال: مرحباً بقوم قَضوا الجهادَ الاصغرَ و بقى علیهم الجهادُ الاکبرُ، قیل: یا رسولَ اللّه صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله : و ما الجهادُ الاکبرُ؟ فقال: جهادُ النفسِ».
[3] . همان، ص 162: قال ابوعبداللّه علیه‏ السلام لرجل: «اجعَل قلبکَ قریناً بَرّاً و ولداً و اصلاً، و اجعَل عِلمک والداً تتبعه، واجعَل نفسک عدوّاً تجاهِدُه، و اجعَل مالَک عاریةً تَردُّها».
[4] . همان: عن الصادق علیه ‏السلام قال: «من مَلک نفسَه إذَا رَغَب و إذَا رهبَ و إذَا اشتَهى و إذَا غَضَب و إذَا رضِى حَرَّم اللّه جسَده على النارِ».
[5] . تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، حرف جیم، ص338 : قال على علیه‏ السلام : «جهادُ النفس مهرُ الجَنّةِ».
[6] . همان: «جهادُ النفس أفضلُ جهادٍ».
[7] . همان، ص 339 : قال على علیه ‏السلام : «جاهِد نفسَک على طاعةِ اللّه مجاهدَة العدوِّ عدوَّه و غالب‏ها مغالبةَ الضِدِّ ضدَّه فأن أقوى الناسِ مَن قوى على نفسِه».
[8] . مجلسى، بحارالانوار، ج 78، ص 315 : قالَ موسى بن جعفر علیه ‏السلام لهشام: «و جاهِد نفسَک لتردّها عن هواها فإنّه واجبٌ علیک کجهادِ عدوِّک».
[9] . حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 15، ص 162: فى وصیّة النّبىِّ لعلىّ علیهم االسلام : «یا علىّ! أفضلُ الجهادِ من اَصبحَ لایهمّ بظُلم أحد».
[10] . حر عاملى، همان، ص 161: قال ابوعبداللّه علیه ‏السلام لرجل: «انّک جعلتَ طبیبَ نفسِک، بیّن لک الداءُ و عرفتَ آیة الصَحّة، و دللتَ على الدواء، فانظر کیف قیامُک على نفسِک».
[11] . صحیفه امام، ج 11، ص 379 ـ 389.
[12] . همان.
[13] . همان، ج 8، ص 282.
[14] . همان، ص 283.
[15] . همان، ص 300.