بخش چهارم:
دشواری جهاد با نفس و راز آن
در ميدان جنگ گرم، صف دشمن، جايگاه او، سنگر و پناهگاه و سلاح او تا اندازه ای مشخص و در برابر انسان قرار دارد و رزمنده میداند چگونه خود را از تهاجم و گزند دشمن كه در برابرش سنگر گرفته، حفاظت كند. سرنوشت جنگ و رزمنده نيز از همان آغاز تا اندازهای مشخص است. بالاخره جنگ، با مصالحه، يا نابودی يك طرف ختم میگردد، رزمنده نيز يا سالم میماند يا مجروح، شهيد، اسير و يا مفقود میشود.
ولی در ميدان مبارزه با نفس، دشمن به صورت دوست و در نهان جان پنهان است. ازاينرو، تشخيص خودی و بيگانه، دوست و دشمن دشوار میگردد.
برای آشنايی بيشتر با راز و رمز دشواری اين جهاد، بايد مقدمتا به تشريح موضوع حبّ نفس بپردازيم.
حبّ ذات
ريشه دارترين ميلی كه در نهاد هر انسانی وجود دارد «حبّ ذات» و خويشتن دوستی است و همين ميل، سبب تمام تلاشهای انسانی در سطوح مختلف است حتی ميل به كمال كه پايه و مايه تمامی كوششها را در مرحله بلوغ و خود آگاهی تشكيل میدهد، خود از مظاهر همين ميل است؛ يعنی چون انسان خود را دوست میدارد، طالب كمال خود نيز هست. عشق به خويش و رفاه و سعادت خود است كه كارگران زحمتكش را وا میدارد در سختترين شرايط؛ مثلاً در معدنها، كورهها و كارخانه عرق بريزند و به كارهای سنگين بپردازند تا لقمه نان حلالی به كف آرند و در كانون گرم خانواده امرار معاشی داشته باشند.
ميل به خود در كودكی، بيشتر حالت التذاذی، جلب لذت و دفع الم دارد، ولی در مراحل بالاتر و تكميل تدريجی دستگاه روحی روانی و رسيدن به مرحله تشخيص و تمييز به تدريج با فطرت سليم خود درك میكند برخی كارها مثل ستم و تجاوز، بد است و احسان و ياری رسانی به همنوعان و ناتوانان خوب است. كم كم از يك طرف اموری را خوب و لازم الاجرا میيابد. از طرفی، ديگر، لذتی كه در ارضای غرايز طبيعی احساس میكند او را به سوی ارضای هر چه بيشتر غرايز سوق میدهد و از همينجا تعارض بين منِ ملكوتی و منِ حيوانی آغاز میگردد.
پيشتر گفتيم نفس آدمی در تمام مراحل رشد خويش، با اعمال، نيت ها، علايق و اعتقادات شكل میگيرد و ساخته میشود و با هر كاری كه از او سر میزند بخشی از استعدادهايش به فعليت میرسد. اگر اين فعليتها در جهت كمال نهايی نفس باشد، او را در جهت تعالی و ملكوتی شدن پيش میبرد و اگر در جهت خلاف آن باشد، نقصانی در او پديد میآورد و به سمت تنزل و حيوانی شدن میكشاند.
با هر قدمی كه در جهت ارزشهای عالی، مثل: فداكاری، نيكی، عدل و انصاف بر میدارد، به خود واقعی و ملكوتی نزديكتر میشود، ولی اگر گامها درجهت خلاف باشد در هر گامی، يك قدم از خود حقيقی خويش دور میگردد و به تحقق خود حيوانیاش كمك میكند. حال اگر روز به روز در اين مسير پيش رود، به تدريج، همين «من حيوانی» به جای «من متعالی» در او تقويت میگردد و آن ميل اصيل حبّ ذات، به جای تعلق گرفتن به خود ملكوتی، به خود پنداری و حيوانی تعلق میگيرد. اين جاست كه حبّ نفس به معنای پليد و مذموم آن شكل میگيرد.
حبّ ذات و من حيوانی، آن گاه كه قدرت يافت در چشم و گوش و مجاری ادراكی خلل ايجاد میكند و ما را به خطا میاندازد. توجيه، تسويل و تزيين كارها و تصميمات بد به شكل زيبا، در دستور كارش قرار میگيرد و اگر همين مسير خطا را ادامه داد «خود پرست» و بيگانه از خود ملكوتی میشود. اين جاست كه نيازهای كاذب و اميال مجازی فراوان و سيری ناپذير انسان در مقام جاه طلبی، شهرت پرستی، غرور، فخر فروشی، حرص و طمع، به بدترين وجهی گل میكند و نظير سران ستم، همه امكانات نظامی، علمی، اقتصادی، رسانهای و... را در راه خودخواهی خويش به كار میگيرد.
اينجاست كه قرآن كريم اينان را هواپرست ناميده و میفرمايد:
ای رسول! ديدی حال آن كسی كه هوای نفسش را خدای خود ساخت؟ آيا تو حافظ و نگهبان او توانستی شد؟ يا میپنداری كه اكثر اينان میشنوند يا فكر و تعقلی دارند؟ اينان در بی عقلی بس، مانند چارپاياناند، بلكه نادان و گمراهتر.[140]
علاوه بر موضوع «حبّ ذات» نفس انسان، هنرها، زرنگیها و پيچيدگیهای زيادی دارد كه بر دشواری جهاد با نفس میافزايد، از قبيل:
الف) تسويل نفس
يعنی نفس راههای انحرافی و گناهان را با مهارت كامل با لباس زيبا میپوشاند و اقدامات را توجيه میكند. حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام میفرمايد:
نفس امّاره و آرايشگر، بسان منافق، چاپلوسی میكند و به شيوه يك دوست صميمی رفتار میكند تا آن گاه كه فريب دهد و قدرت يابد، همانند دشمن مسلّط گردد و با تكبّر، تحكّم و زورگويی كند، سپس انسان را به جايگاههای بد در آورد.[141]
و میفرمايد:
هلاك شد كسی كه از خود راضی باشد و اعتماد كرده به آنچه نفس او برايش آراسته است.[142]
و میفرمايد:
به راستی كه نفس تو پرفريب و خدعه است، اگر به آن اعتماد كنی شيطان تو را به سوی ارتكاب محرمات میكشاند.[143]
و میفرمايد:
برای فريب خوردن مرد، همين بس كه اعتماد كند به هر چه نفس او برايش بيارايد.[144]
و در بخشی از خطبه 82 میفرمايد:
به شما سفارش میكنم از خشم خدا بترسيد، خدايی كه با هشدارهايی كه داده، جای عذری نگذاشته و با راهنمايیهايی كه كرده، حجّت را بر بندگانش كامل كرده است، خدايی كه شما را از دشمن خطرناكی ترسانده كه پنهانی در دلها نفوذ میكند و در گوشها نجوا مینمايد، دشمنی كه گمراه میكند و انسان را به پستی میكشاند، وعده میدهد و دل را گرفتار میكند و آدمی را آرزومند میسازد و زشتیها را در برابر انسان، زيبا جلوه میدهد و گناهان بزرگ و نابود كننده را آسان و كوچك مینمايد تا آنجا كه از مقام رشد و تعالی ساقط كرده و به گمراهی میكشاند و در نتيجه، گروگان خود را به بند كشيده و راه نجات را بر او میبندد.[145]
هنگامی كه انسان با صحنهای بر میخورد و در برابر گناه قرار میگيرد، در درجه نخست، با آن احساس بيگانگی میكند و با فطرت پاك خويش پليدی آن را احساس میكند، دست كم احتمال میدهد خطا و خطر باشد، ولی هم ابليس از برون و هم نفس توجيه گر از درون، دست به آرايشگری و صحنه پردازی میزنند و لباسی از وجاهت و زيبايی بر اندام كار زشت میپوشانند، توجيهاتی از قبيل: همه از اين كارها میكنند، اين كه گناه كبيره نيست، در اين وضعيت معلوم نيست اصلاً گناه باشد، چون نيازمندی، اشكالی ندارد، در توبه باز است، خداوند ارحم الرحمين است، بعدا جبران میكنی و.... اگر كسی به گناهی آلوده شد و تكرار كرد، به تدريج قبح و زشتی گناه از نظرش میافتد و اگر ادامه داد، به كار زشت معتاد میشود و كم كم آن را خوب و لازم قلمداد میكند. شبيه معتادی كه برای تهيه مواد افيونی حاضر میشود هر سرقت و گناهی حتی خيانت به خانوادهاش را توجيه كند با اين عنوان كه من مضطرّم، ناچارم، حفظ جان واجب است و... .
قرآن كريم میفرمايد:
آيا كسی كه زشتی كردارش برای او آراسته شده و آن را زيبا میبيند، [ همانند مؤمن نيكوكار است؟]... .[146]
خودفريبی و تسويل و تزيين در جامعه را میتوان در شعارها و ادعاهای گروههای سياسی ملاحظه كرد. هر جناح و گروهی، خود را مستحق، حق به جانب، مظلوم و مدافع دين و خيرخواه و طرفدار نظام، ملت و طرف مقابل را به عكس تصور میكند.
آرايشگری و توجيه سازی نفس به قدری قوی است كه بدترين جنايت امويان و يا قاتلان كربلا را به عنوان وظيفه شرعی و كار مثبت برای آنان جلوه داد.
ولی افرادی كه خود را شناخته اند و اهل تقوا و پارسايان، با بدگمانی به خواهشهای نفسانی نگاه میكنند، حضرت امير عليهالسلام در وصف متقين میفرمايد:
نفس آنان نزد خودشان موردتهمت و بدگمانی قرار دارد و از اعمال خودشان میترسند، هنگامی كه يكی از آنان مورد مدح كسی قرار میگيرد، از تعريف و تمجيد میترسد و میگويد: من به نفس خودم آگاه ترم و خدا هم از من آگاهتر است.[147]
ب) درونی و خانگی بودن دشمن
معروف است كه نبرد با دشمنی كه ناشناخته و در خانه است دشوارتر است و سياستمداران میگويند، ستون پنجم؛ يعنی جاسوسان بيگانه كه به صورت ناشناس در ميان ملت ما هستند، از دشمن آشكار خطرناكترند. حال سخن از مقابله با دشمنی است كه به صورت دوست و در نهان جان و درون دل ما سنگر گرفته است.
حضرت رسول اكرم صلی الله عليه وآله میفرمايد:
دشمنترين دشمنت، نفس توست كه ميان دو پهلويت جا گرفته.[148]
حضرت علی عليهالسلام میفرمايد:
نفس تو نزديكترين دشمن تو نسبت به توست.[149]
و میفرمايد:
برای انسان دشمنی بدتر از نفس او نيست.[150]
اعتماد، يا سوء ظنّ به نفس
برای نجات از گمراه سازی نفس، نبايد به آن اعتماد كرد، بلكه هميشه بايد با بدبينی و سوء ظن به پيشنهادهايش نگريست. در همين زمينه اين سخنان از حضرت علی عليهالسلام نقل شده است:
كسی كه به نفس خود اطمينان كند، نفس به او خيانت میكند.[151]
كسی كه نفس خود را متّهم داند [ و به آن اعتماد نكند] بر شيطان چيره گشته است.[152]
كسی كه به نفس خويش گمان خير برد [ و به آن خوش گمان باشد] زيان گستردهای به آن زده است.[153]
آن كه از نفسش راضی و خشنود باشد، زيان كرده و آن كه به نفس خود اعتماد داشته باشد، دچار فتنه گرديده است.[154]
مؤمن، همواره به نفسش بدگمان است. در نتيجه، هميشه از او عيب جويی و انتقاد میكند و كارهای بهتری را از او مطالبه مینمايد.[155]
سلب آزاد انديشی
خودپسندی و حبّ ذات، مانع آزاد انديشی است، نمیگذارد انسان، درست تشخيص دهد. حضرت امام علی عليهالسلام میفرمايد:
برای نادانی انسان همين بس كه از خود راضی باشد.[156]
همواره برادران حامی همديگرند، ولی حبّ ذات، برادران يوسف عليهالسلام را در ميدان تسويل نفس فريب داد و به آنان گفت: اگر يوسف نباشد شش دانگ محبت پدر، ويژه شما خواهد شد. با آنكه طرد يوسف عليهالسلام، آغاز مشكلات و گرفتاریها برای پدر و فرزندان بود.[157]
خودخواهی و رياستطلبی سامری سبب شد كه به قيمت گمراه سازی و ايجاد اختلاف بين امّت برای خود نام و نان و رياستی دست و پا كند. او در پايان تراژدی گوساله سازی اعتراف دارد كه تسويل نفسم، مرا به اين كار وا داشت.[158]
خودپسندی، هم مانع میشود عيب خويش را ببيند و هم نمیگذارد به فضايل ديگران اعتراف كند امام علی عليهالسلام میفرمايد:
كسی كه از خود راضی است عيب او از خودش پوشيده است و اگر برتری و فضيلت ديگری را بشناسد به علت نقص و خسران خود، آن را بپوشاند.[159]
و میفرمايد:
نگه داشتن نفس به هنگام ميل و رغبت و يا ترس، از برترين ادبهاست.[160]
گويند يكی از فقهای بزرگ (علاّمه حلّی) روزی در خانهاش حيوانی در چاه افتاد و مرد و چون میخواست بررسی كند كه در اين گونه موارد آيا آب چاه نجس میشود يا نه و چه مقدار از آب چاه را بايد تخليه كنند تا قابل بهره وری باشد و... چون در مقام صدور فتوا بود احتمال داد كه چون مسئله مربوط به خانه خودش هست، بخواهد كه مسئله را به صورت سهل و آسان حل كند تا مشقت چندانی برای خانوادهاش ايجاد نكند و نفسش، حقيقت را بر او بپوشاند. ازاينرو، دستور داد چاه را پر كنند و سپس با خاطری آسوده، به بررسی و صدور فتوا پرداخت.
نكات راهگشايی برای خودسازی، در نصوص دينی نهفته است كه هر كدام میتواند شاه كليدی برای حلّ مشكلات سالك باشد. اينك با نيم نگاهی، چند موضوع را بررسی میكنيم.
[140] . فرقان، آيه 43 و 44: « أَرَأَيـْـتَ مَنِ اتـَّخَـذَ إِلـهَهُ هَواهُ أَفَأَنْتَ تَـكُونُ عَلَيْهِ وَكِـيلاً * أَمْ تَحْسَـبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْـمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاّ كَالأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً ».
[141] . تميمی آمدی، غررالحكم و دررالكلم، ج 2، ص 139، ش 2106: «النفسُ الأَمّارةُ المسوَلّةُ تَتَملّقُ تَملّقَ المنافِق، و تَتَصنّعُ بشيمةِ الصديقِ الموافِق، حتی إذا خَدَعَتْ و تَمَكَّنتْ تَسَلَّطتْ تسلّطَ العدوِّ و تَحكَّمَت تَحَكُّمَ العتوِّ، فأورَدتْ مواردَ السوء».
[142] . همان، ج 6، ص 196: «هَلَك مَن رَضَی عَن نَفسِه و وَثِقَ بما تَسوِّلَه لَه».
[143] . همان، ج 2، ص 521 : «إنّ نَفْسَكَ لخَدوع إن تثِقْ بِها يَقتدِك الشيطان إلی ارتكابِ المحارِم».
[144] . همان، ج 4، ص 579 : «كفی بالمرء غروراً أن يَثِقَ بِكُلِّ ما تُسَوِّلُ لَهُ نَفسُه».
[145] . نهج البلاغه، خطبه 82 : «أوصيكم بِتقوىَ اللّه الذی أنذرَ بما أنذرَ و احتجَّ بما نَهَج و حَذَّركُم عَدُوّاً نَفذَ فِی الصدورِ خفيّاً و نَفثَ فی الآذان نَجِيّاً فَأَضلَّ وَاَرْدی وَ وَعَدَ فَمَنی وَ زَيَّن سيّئاتِ الجرائِم و هَوَّن مُوبِقاتِ العظائمَ حتی إذا استدرَج قرينَته و اسْتَغْلَقَ رَهينَته».
[146] . فاطر، آيه 8 : « أَفَمَنْ زُيـِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً ».
[147] . نهج البلاغه، خطبه 193: «فَهُم لأَِنفسِهِم مُتَّهِمُون و مِنْ أَعمالِهِم مُشْفِقُونَ و إذا زكّی أحدُ منهم خافَ ممّا يقال له فيقول: أنا أعلمُ بنفسی من غيری و ربِّی أعلمُ منّی بنفسی».
[148] . مجلسی، بحارالانوار، ج 70، ص 64: «أَعْدی عَدُوِّكَ نَفْسُ التی بَيْنَ جَنْبَيْكَ».
[149] . تميمی آمدی، غررالحكم، ج 6، ص 170: «نفسُك أقربُ أعدائِك إليك».
[150] . همان، ص 399 : «لا عدوَّ أعدی علی المرءِ من نفسِه».
[151] . همان، ج 5، ص 161: «من وَثِقَ بنفسِه خانَته».
[152] . همان، ص 369 : «من اتّهم نفسَه فقد غالبَ الشيطانَ».
[153] . همان، ص464: «من ظنّ بنفسِه خيراً فقد أوسعَها خيراً».
[154] . همان، ج 2، ص 76 : «الراضی عن نفسِه مَغبونٌ و الواثقُ بها مَفتونٌ».
[155] . نهجالبلاغه، خطبه 176: «إنّ المؤمنَ لا يُصبِح و لا يُمسی إلاّ و نفسُه ظَنُونٌ عنده، فلا يَزال زارياً عليها و مستزيداً لها».
[156] . تميمی آمدی، غرر الحكم، ج 4، ص 578 : «كَفی بِالْمَرْءِ جَهْلاً أن يَرضی عن نَفْسِهِ».
[157] . يوسف، آيه 18: « بَلْ سَـوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً ».
[158] . طه، آيه 96 : « وَكَذ لِكَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی ».
[159] . تميمی آمدی، همان، ج 2، ص 133: «الراضی عن نفسِه مَستورٌ عنه عَيْبُه و لو عَرَف فضلَ غَيْرِهِ كَساهُ مابِهِ مِنَ النقصِ و الخُسْران».
[160] . همان، ص 234، ش 5933 : «ضَبْطُ النَّفْسِ عِنْدَ الرَّغْبِ و الرَّهْبِ مِن أفضلُ الأدبِ».