پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

اطلاق کلمه بر غیر الفاظ

اطلاق کلمه بر غیر الفاظ

بعضی در معنای کلام توسعه داده هر چیزی را که از مقاصد درونی اشخاص حکایت کند کلام نامیده‌اند؛ چه الفاظ و اصوات باشد، یا اشاره به وسیله اعضا و جوارح، یا نشان دادن خود اشیا یا علائم و نشانه‌ها، یا حقایق عینی و خارجی، یا نقاشی و تصویر، یا کتاب و نوشته. گفته‌اند: همه این‌ها از مصادیق کلام هستند، زیرا تعریف کلام یعنی تفهیم مقاصد، بر همه صادق است.

علامه طباطبائی قدس‌سره در این‌باره می‌نویسد:

کلام یعنی تفهیم مقاصد به وسیله اصوات و حروف که دلالت آن‌ها اعتباری است و فقط در مورد انسان صادق است که در اجتماع انسان‌ها زندگی می‌کند.

بنابراین، کلام خدا مانند کلام انسان‌ها نیست که از دهان خارج شود و دلالت آن اعتباری و قراردادی باشد، زیرا خدا جسم نیست تا مجهز به وسائل صوتی باشد.

در عین حال، تکلم در قرآن برای خدا اثبات شده می‌گوید:

« وَما کانَ لِـبَشَرٍ أَنْ یکلِّمَهُ اللّهُ إِلاّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِـجابٍ أَوْ یرْسِلَ رَسُولاً فَیوحِی بِـإِذنِهِ ما یشاءُ إِنَّهُ عَلِی حَکـیمٌ ».[48]

با این که کلام معهود و اعتباری از خدا سلب می‌شود، ولی حقیقت آن برای او اثبات می‌گردد. کلام خدا گرچه از سنخ الفاظ نیست ولی اثر آن، یعنی تفهیم مقاصد را دارد. کلام مانند ذرع و میزان وکیل و چراغ و غیره است که مصادیق مختلف دارند، ولی چون آثار ویژه خود را دارد از مصادیق واقعی آن عنوان به‌شمار می‌رود.

از این‌جا روشن شد که هر چیزی که خداوند سبحان به وسیله آن مقاصد خود را به پیامبران تفهیم کند کلام حقیقی است، لیکن نه خداوند متعال حقیقت کلام خود را برای ما بیان کرده، نه ما آن را خوب می‌شناسیم.[49]

بنابراین، در صدق مفهوم کلام ضرورت ندارد مانند کلام انسان‌ها و از نوع اصوات و حروف باشد.

در قرآن نیز کلمه در غیر الفاظ استعمال شده‌است، مثلاً درباره حضرت عیسی علیه‌السلام می‌فرماید:

ای اهل کتاب، در دین خود غلو نکنید، و درباره خدا جز بر حق سخن نگویید، همانا که مسیح عیسی فرزند مریم و رسول خدا بود. کلمه‌ای بود که خدا آن را بر مریم القا  کرد و روحی از جانب او بود.[50]

در آیه یادشده حضرت عیسی علیه‌السلام که یک موجود عینی است به عنوان کلمه معرفی شده است.

در آیه دیگر می‌فرماید:

زمانی را به یادآور که ابراهیم را پروردگارش با کلماتی امتحان کرد، و ابراهیم آن‌ها را به اتمام رسانید، خدا به او گفت: تو را پیشوا و امام مردم قرار خواهیم داد. ابراهیم گفت: پیشوایی به ذریه‌ام نیز خواهد رسید؟ خدا در جواب گفت: عهد امامت به ظالمین نخواهد رسید.[51]

مفسران، کلمات مذکور در آیه را به ذبح فرزند و در آتش افکندن ابراهیم تفسیر نموده‌اند که از سنخ اصوات و کلام متعارف نیست.

در آیه دیگر فرمود:

اگر همه درختان زمین قلم شوند و آب دریا به اضافه هفت دریای دیگر مرکب شوند نوشتن کلمات خدا تمام نخواهد شد. همانا که خدا عزیز و حکیم است.[52]

علامه طباطبائی قدس‌سره کلمات مذکور در آیه را به موجودات عینی که به وسیله امر تکوینی خدای متعال: « إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ کنْ فَیکونُ » موجود می‌شوند تفسیر کرده است.[53] بنابراین، همه موجودات جهان کلمات اللّه هستند. قرآن همه موجودات جهان را کلمات خدا می‌داند که با دلالت تکوینی از قدرت و عظمت و علم  و کمال و جمال آفریدگارشان حکایت می‌کنند.

حکیم سبزواری می‌نویسد:

موجودات جهان فاقد چیزی نیستند که در کلام لفظی معتبر است. کلام یعنی چیزی که از معنا خبر می‌دهد، و همه موجودات این گونه هستند، زیرا به دلالت تکوینی، از جمال و جلال خداوند متعال حکایت دارند. هر موجودی علامت و نشانه صفتی از صفات خداست.[54]

در نهج‌البلاغه نیز کلام به موجودات تکوینی و حقایق عینی تفسیر شده است:

علی علیه‌السلام می‌فرماید:

خدا وجود هرکس را که اراده کرد، می‌گوید: «کن» پس وجود پیدا می‌کند، بدون صوتی که برگوش کوبیده شود، یا صدایی که شنیده شود. زیرا کلام خدا فعل اوست که آن را ایجاد و تصویر کرده است.[55]

بنابراین، موجودات کلمات خدا هستند که از علم و قدرت او حکایت می‌کنند، و تکلم خدا به معنای ایجاد موجودات است، و بدین وسیله جمال و کمال و قدرت خود را آشکار می‌سازد.

مرحوم صدرالمتألهین از قول بعض عارفان نقل کرده که گفته است:

نخستین کلامی که به گوش ممکنات رسید کلمه «کن» است که کلمه وجودی می‌باشد. پس عالم جز با کلام، به وجود نیامده بلکه کل عالم از اقسام کلام است.[56]

از آنچه اشاره شد استفاده می‌شود که حکمای اسلام دو نوع کلام برای خدای  متعال قائل هستند: کلام تکوینی، و کلام تشریعی و تدوینی.

الف) کلمات و کلام تکوینی عبارتند از حقایق و موجودات عینی که در سه مرتبه از ذات خداوند متعال صادر می‌شوند:

اول: عالم عقول مجرّده کلیه که با ابداع خدای متعال و صدور کلمه «کن» تکوینی ایجاد می‌شوند، و کلمات تامات نامیده می‌شوند.

دوم: عالم مدبرات و ملائکه مجرّدات، که هریک به مأموریتی خاص نهاده شده و در انجام وظیفه عصیان نمی‌ورزند.

سوم: عالم خلق و جهان مادیات، مانند انسان‌ها، حیوانات، نباتات و جمادات.

موجودات این سه عالم کلمات و کلام حقیقی خدای متعال هستند، و هر یک از آن‌ها به مقدار ظرفیت وجودی خود، از غیب مکنون و کمال غیرمتناهی عله‌العلل و ذات پروردگار جهان حکایت دارند. و به همین جهت کلمات اللّه حقیقی محسوب می‌شوند.

ب) کلام تشریعی و تدوینی، کلام تشریعی از سنخ علوم است، و از علم خدای متعال نشئت می‌گیرد. همه حقایق علمیه «به وجود واحد بسیط» در مقام ذات خدای متعال متحقق است. خدای متعال از عوامل سعادت و کمال دنیوی و اخروی، جسمانی و نفسانی انسان‌ها آگاه است. و هم‌چنین عوامل شقاوت و نقصان نفسانی انسان را می‌داند. همه این علوم، و علم به همه حقایق جهان هستی با یک وجود بسیط در مقام ذات خدای متعال موجود بلکه عین ذات او می‌باشند. و از مقام غیب مکنون، از طریق وسایط به موجودات مادون افاضه و اشراق می‌شود.

بدین‌گونه که علوم غیبی در آغاز بر عقول مجرّده که کلمات تامات الهی هستند، افاضه می‌شوند، و از این طریق به فرشته مأمور وحی (جبرئیل) ابلاغ می‌شود، و به وسیله او بر قلب نورانی پیامبر اشراق و افاضه می‌گردد. پیامبر در باطن ذات خود، کلام خدا را از طریق فرشته وحی استماع می‌کند، و با تمام وضوح آن را درک و با علم  حضوری مشاهده می‌نماید. اما علومی که از این طریق بر قلب پیامبر القا شده با این‌که تنزّل یافته لیکن هنوز کلی و بسیط است، و از سنخ علوم متعارف نیست. کلام است، ولی نه از نوع اصوات و حروف که با گوش حسی قابل درک باشد. شنیده می‌شود، ولی با گوش باطن و قلب، نه با گوش ظاهر. کلام است و از علوم مکنون غیبی حکایت می‌کند، ولی دفعی‌الحصول است و تدریج و تدرج ندارد، بلکه افهام و فهم با یک وجود تحقق می‌یابد.

سپس همین کلام الهی و حقیقت بسیط نورانی، از قلب مقدس و منوّر رسول خدا بر قوه خیال آن جناب تنزّل می‌یابد. منشأ اراده می‌شود، اعصاب و مغز را متأثر می‌سازد و زبان را تحریک می‌کند. بدین‌وسیله همان کلام بسیط نورانی، در قالب کلمات و کلام تدریجی‌الوجود، و به صورت امر و نهی و استفهام و خبر، در صفحه هوا تحقق می‌یابد. و از این طریق به گوش مؤمنان می‌رسد و بعد از طی مراحلی دیگر، در قلب آنان وارد می‌شود یا به وسیله نویسندگان در صفحات کتاب منقش می‌گردد.

کلام الهی است که در همه این مراحل، با وجودهای گوناگون تنزّل و تحقق یافته است. همه آن‌ها کلام خدا هستند و از علوم غیبی و مکنون ذات خدای متعال حکایت دارند.

 

 

[48]. شورى( 42) آیه 51
[49]. المیزان، ج 2، ص 331
[50]. یا أَهْلَ الکِتابِ لا تَغْلُوا فِى دِینِکُمْ وَلا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلّا الحَقَّ إِنَّما المَسِیحُ عِیسى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى‏ مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ‏.( نساء( 4) آیه 171)
[51]. وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّى جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِى قالَ لا یَنالُ عَهْدِى الظّالِمِینَ‏.( بقره( 2) آیه 124)
[52]. وَلَوْ أَنَّ ما فِى الأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَالبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ‏.( لقمان( 31) آیه 27)
[53]. المیزان، ج 16، ص 245
[54]. شرح منظومه سبزوارى، ص 177
[55]. یقول لمن اراد کونه:« کن فیکون» لابصوت یقرع ولابنداء یسمع وانّما کلامه سبحانه فعل منه انشأه و مثّله.( نهج‏البلاغه خطبه 186)
[56]. اسفار، جزء دوم از سفر سوم، ص 4