نفس در قرآن
برای شناختِ دیدگاه اسلام درباره حقیقت نفسِ انسان از سه دسته آیات میتوان استفاده کرد:
دسته اول: آیات مربوط به مرگ. خداوند متعال در چندین آیه از مرگ با «توفى» تعبیر آورده است. از باب نمونه:
«خدایی که شما را شب هنگام میمیراند و هر چه در روز کردهاید میداند. آنگاه بامدادان شما را زنده برمی گرداند. تا هنگامی که مدت معین عمرتان به پایان رسد سپس بازگشتتان به سوی اوست. و شما را از آنچه کردهاید آگاه میسازد.
او نیرومندی برتر از بندگانش میباشد، نگهبانی را بر شما میگمارد تا هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد فرستادگان ما او را به طور کامل میگیرند. (قبض روحش میکنند) و در گرفتن او کوتاهی نخواهند کرد.»[18]
«گفتند: آیا وقتی در زمین ناپدید شدیم آفرینش تازهای خواهیم داشت؟
آری به دیدار پروردگارشان ایمان ندارند. بگو: فرشته مرگ که بر شما گمارده شده شما را میگیرد آنگاه به سوی پروردگارتان رجوع خواهید کرد.»[19]
«خدا نفوس انسانها را به هنگام مرگ مىگیرد. و همچنین نفوس کسانى را که در حال خواب نمردهاند. پس کسانى را که محکوم به مرگ هستند نگه مىدارد و کسانى را که هنوز حکم مرگ برآنها رانده نشده تازمان مقرر باز مىفرستد. در این عمل براى کسانى که مىاندیشند نشانهها و عبرتهاست.»[20]
در آیات مذکور و نظایر اینها از مرگ به عنوان «توفىِ» نفوس تعبیر شده است که به وسیله خدای متعال و فرشته مرگ (ملک الموت) انجام میگیرد.
چنان که راغب اصفهانی نوشته «توفى» به معنای گرفتن حقیقت یک چیز به طور کامل میباشد. در آیات مذکور، مرگِ انسان را به این گونه بیان میکند که هنگامی که مرگ انسان فرا رسید حقیقت و چکیده تکامل دنیوی او به وسیله خدای متعال و فرشته مرگ به طور کامل گرفته میشود و چیزی از آن ضایع نخواهد شد، آنچه گرفته میشود و باقی میماند جز نفس و روح انسانی چیز دیگری نخواهد بود. اگر انسان تنها جسم بدون روح بود چیزی باقی نمیماند تا مأخوذ خدا و فرشتگان باشد، چون جسد هر انسانی
پس از مرگ فاسد و متلاشی خواهد شد. پس مخاطب (کم) در این آیات همان نفس مجرد انسانی است.
احادیث فراوانی نیز به همین مطلب دلالت دارند از باب نمونه:
حنان بن سدیر از پدرش نقل کرده که گفت: خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم ذکری از شخص مؤمن و حقوق او به میان آمد. پس آن حضرت به من توجه کرد و فرمود: «یا ابوالفضل آیا از جایگاه مؤمن نزد خدا به تو خبر ندهم؟ عرض کردم: جانم به فدایت بفرمایید. فرمود: هنگامی که خدای متعال روح مؤمن را قبض کرد دو فرشته مأمور او به سوی آسمان میروند و عرض میکنند: پروردگارا بندهات بسیار خوب بود، در اطاعت از فرمانهای تو پیشی میگرفت و از معاصی اجتناب میکرد پس او را به سوی خودت قبض کردی، اکنون درباره او به ما چه فرمان میدهی؟
خدای متعال به آنها میگوید: به دنیا بروید و در نزد قبراو بمانید مراعبادت کنید، ذکر بگویید و ثوابش را در نامه عمل بندهام بنویسید تا هنگامی که او را مبعوث گردانم.»[21]
دسته دوم: آیاتی که با صراحت تمام از رجوع انسانها پس از مرگ
به سوی خدا خبر میدهد. این نوع آیات بسیار زیاد هستند از باب نمونه:
«او (خدا) زنده مىکند و مىمیراند و به سوى او رجوع خواهید کرد.»[22]
«هر نفسى چشنده مرگ است آنگاه به سوى من مراجعت خواهید کرد.»[23]
«همه شما به سوى خدا باز مىگردید. پس شما را به آنچه انجام دادهاید آگاه مىسازد.»[24]
از این قبیل آیات استفاده میشود که همه انسانها به سوی خدا باز خواهند گشت. معلوم است که باز گشتن در صورتی تصور دارد که همان شخصی که در دنیا میزیسته پس از مرگ باقی بماند و به سوی خدا باز گردد. اگر انسان تنها همین بدن مادی باشد که پس از مرگ متلاشی میشود.
و اگر چیز دیگری به نام روح وجود نداشته باشد رجوع به سوی خدا معنا ندارد. بدن که قابل رجوع نیست.
دسته سوم: آیاتی که درباره آفرینش آدم و دمیدن روح خدا در آن نازل شده است. برای نمونه:
«هنگامى که پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشرى را از گل مىآفرینم وقتى او را کامل بیاراستم و از روح (منسوب به) خودم در آن دمیدم همه برایش سجده کنید.»[25]
«خدایى که هر چه را آفرید به نیکوترین وجه بیافرید خلقت انسان را از گل آغاز کرد سپس نسل او را از عصاره آبى بىارزش پدید آورد آنگاه او را کامل بیاراست و از روح خود در آن دمید. و برایتان گوش و چشم و قلب بیافرید سپاسگویى شما اندک است.»[26]
در آیات مذکور، دمیدن روح خدا در کالبد انسان از امتیازهای او به شمار رفته است، لذا از فرشتگان خواسته شده تا در برابرش سجده و فروتنی کنند. کلمه روح در موارد متعددی از قرآن استعمال شده که آیات مذکور از جمله آنها است. مردم از پیامبر درباره حقیقت روح سؤال کردند در جوابشان این آیه نازل شد:
«درباره روح از تو سؤال مىکنند در پاسخ آنها بگو: روح از امر پروردگارم مىباشد و علمى که به شما داده شده اندک است.»[27]
در آیه دیگر امر خدا توضیح داده شده است: «چون خدا بخواهد چیزى را بیافریند به آن مىگوید: موجود شو، پس موجود مىشود.»
«منزه است خدایى که ملکوت همه چیز در اختیار اوست. و همه شما به سوى خدا رجوع خواهید کرد.»[28]
در این آیه از کیفیت ایجاد و فعل خدای متعال خبر داده شده که تدریجی و زمانی نیست بلکه به مجرد این که گفت: کن (یعنی موجود شو) فوراً وجود پیدا میکند و به عبارتی روشنتر ایجاد هر پدیدهای عین وجود اوست.
همه پدیدههای جهان آفریده خدا هستند. نهایت این که دوگونه پدیده و دو نوع ایجاد داریم. مادی و مجرد. خدای متعال پدیدههای مادی را از طریق علل و اسباب به آنها وجود میدهد، از این نوع ایجاد در قرآن به عنوان «خلق» یاد شده و در زمان و به تدریج وجود پیدا میکنند. ولی در ایجادِ پدیدههای مجرد، تدریج و زمان وجود ندارد.
در این موارد از کلمه ابداع و انشاء استفاده شده است. این قبیل پدیدهها از عالم امر به شمار رفتهاند؛ یعنی با امر خدا (کن) به وجود میآیند، اما با دقتی بیشتر باید گفت: حتی در آفرینش مادیات نیز از جانب خدا تدریج نیست و با همان فرمان (کن) به وجود میآیند، اگر تدریجی هست در علل و اسباب و برای حصول استعدادهاست، نه در ایجاد و فعل خدای متعال.
چنان که جمله: «بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَىءٍ» بر آن دلالت دارد. ملکوت و باطن اشیاء تحت اختیار و قدرت پروردگار جهان میباشد و با اراده تکوینی او ایجاد و اداره میشود.
یکی از مصادیق مجردات، نفس و روح انسان است، اما این مجرد بر خلاف سایر مجردات دو جنبه دارد: جسمانی و مادی که مربوط به جسد اوست؛ به همین جهت در آفرینش او کلمه «خلق» به کار گرفته شده. و جنبه تجرد و ملکوتی که با جمله «نفخت فیه روحى» از آن یاد شده و جمله
«ثم انشاناه خلقا آخر» به کار گرفته شده است. در این آیات دقت بفرمایید:
«ما انسان را از چکیده گل آفریدیم، سپس او را به صورت نطفهاى در جاىگاهى استوار قرار دادیم. آنگاه نطفه را به صورت لختهاى از خون درآوردیم سپس آن لخته را به پاره گوشتى تبدیل کردیم و از آن استخوانها آفریدیم واستخوانها را به گوشت پوشاندیم آنگاه او را با آفرینشى دیگر انشاء کردیم. آفرین بر قدرت کامل بهترین آفرینندگان.»[29]
در آیات مذکور درآغاز به مراحل مقدماتی و حرکتهای استعدادی و تکاملهای مادی خلقت انسان اشاره شده و در همه جا از کلمه «خلق» استفاده کرده است. اما هنگامی که به بیان آفرینش ویژه خود انسان (روح و نفس ملکوتی) رسیده از جمله «ثم انشاناه خلقا آخر» استفاده کرده تا امتیاز آن را بر سایر مراحل آشکار سازد. و درباره همین آفرینش ویژه است که گفته است: «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الخالِقِینَ».
از آنچه گفته شد استفاده میشود که نفس انسان از دیدگاه اسلام موجودی است مجرد و برتر از ماده و مادیات که با مرگ نابود نمیشود بلکه از این جهان به سرای جاویدان آخرت منتقل میگردد تا پاداش و کیفرهای اعمال خوب و بد خود را ببیند.
* امینى، ابراهیم، معاد در قرآن، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1390.
[18]. انعام( 6) آیات 60- 61:« وَهُوَ الَّذِى یَتَوَفّاکُمْ بِاللَّیلِ وَیَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیُقْضى أَجَلٌ مُسَمّىً ثُمَّ إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ ثُمَّ یُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ* وَهُوَ القاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَیُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَةً حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَکُمُ المَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَهُمْ لا یُفَرِّطُونَ»
[19]. سجده( 32) آیات 10- 11:« وَقالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِى الأَرْضِ أَ إِنّا لَفِى خَلْقٍ جَدِیدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ* قُلْ یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ المَوْتِ الَّذِى وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ»
[20]. زمر( 39) آیه 43:« اللَّهُ یَتَوَفّى الأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَالَّتِى لَمْ تَمُتْ فِى مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتِى قَضى عَلَیْهَا المَوْتَ وَیُرْسِلُ الأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمّىً إِنَّ فِى ذ لِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»
[21]. بحارالأنوار، ج 6، ص 152، حنّان بن سدیر، عن أبیه قال کنت: عند أبیعبداللّه علیه السلام فذُکِرَ عنده المؤمنُ و ما یَجبُ من حقِّه، فالتفت إلیَّ أبوعبداللّه علیه السلام فقال لی:« یا أباالفضل! ألا أحدِّثک بحال المؤمن عندالله؟» فقلت: بلى- جعلت فداک- فقال:« إذا قبض الله روح المؤمن صعد ملکاه إلى السماء، فقالا: یا ربّ! عبدک و نعم العبد کان سریعاً إلى طاعتک، بطیئاً عن معصیتک، و قد قبضتَه إلیک فماتأمرنا من بعدِه؟ فیقول الجلیل الجبّار: اهبِطا إلى الدنیا و کونا عند قبر عبدی و مجِّدانی و سبِّحانی و هلِّلانی و کبِّرانی و اکتبا ذلک لعبدی حتى أُبعِثَه من قبره»
[22]. یونس( 10) آیه 56:« هُوَ یُحْیِى وَیُمِیتُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»
[23]. عنکبوت( 29) آیه 57:« کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ المَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ»
[24]. مائده( 5) آیه 105:« إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
[25]. ص( 38) آیات 71- 72:« إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّى خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِینٍ* فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِى فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ»
[26]. سجده( 32) آیات 7- 9:« الَّذِى أَحْسَنَ کُلَّ شَىءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الإِنْسانِ مِنْ طِینٍ* ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ* ثُمَّ سَوّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَکُم السَّمْعَ وَالأَبْصارَ وَالأَفْئِدَةَ قَلِیلًا ما تَشْکُرُونَ»
[27]. اسراء( 17) آیه 85:« وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّى وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ العِلْمِ إِلّا قَلِیلًا»
[28]. یس( 36) آیه 84:« إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ* فَسُبْحانَ الَّذِى بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَىءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»
[29]. مؤمنون( 23) آیات 12- 14:« وَلَقَدْ خَلَقْنا الإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ* ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِى قَرارٍ مَکِینٍ* ثُمَّ خَلَقْنا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنا العَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنا المُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنا العِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الخالِقِینَ»