3. ابدیت خواهی
یکی از نشانههای فطری بودن معاد ابدیت خواهی و حب بقای همیشگی است. انسان همواره سعی میکند زنده بماند و به حیات خویش ادامه دهد و چون مرگ خود را حتمی میداند سعی میکند اثری از خود باقی گذارد: فرزندانی تربیت نماید، کتابی بنویسد، خیریهای احداث کند، راجع به محل دفن خود، مجالس یادبود و فاتحه خوانی وصیت میکند، دوست دارد مرام و آرمانش باقی بماند و احیاناً برای دفاع از آنها تن به شهادت میدهد. همه اینها از نشانههای ابدیت خواهی و حیات جاویدان انسان است. اگر مرگ را پایان زندگی و عدم خود بداند ماندن اثر، بقای نام، مجالس یادبود، وجود فرزندان، محل دفن آبرومند برایش چه سودی دارد؟ اگر عقیده داشته باشد با مرگ معدوم میشود شهادت در راه دفاع از مکتب و آرمان برایش چه مفهوم و توجیه عقلانی دارد. از مجموع این نشانهها چنین استفاده میشود که خواست زندگی جاویدان پس از مرگ در ذات هر انسانی نهاده شده و امری فطری است. این خواسته طبیعی باید در خارج تحقق یابد و گرنه وجود چنین خواستهای در انسان لغو و بیهوده خواهد بود و کار لغو از خدای حکیم و علیم صادر نخواهد شد.
4. جاودانگی
در بحث خداشناسی به اثبات رسیده که جهان پهناور هستی خدایی دارد که آن را آفریده و اداره میکند. علم و قدرت و حکمت او نیز به اثبات
رسیده است. و نیز به اثبات رسیده که کار لغو و بیهوده و بیهدف از او صادر نمیشود. ولی هدف او در آفرینش جهان، سود بردن و رفع نیاز خود نبوده چون بینیاز است بلکه هدف او سود رساندن و افاضه کمال بوده است. او به هر پدیدهای به مقدار استعداد و ظرفیت وجودیاش کمال میبخشد. فیض بخشی، ذاتیِ اوست و بخل در مقام ذاتش وجود ندارد. در بین پدیدههای جهان، انسان از استعداد فوق العاده و موقعیت ممتازی برخوردار است.
جسم او از جهان مادیات و روح او از عالم ملکوت و مجردات است.
جهان ماده در طول سالها و قرنهای بسیار دراز و با حرکت و فعل و انفعالات تکاملی فراوان استعداد آن را پیدا کرد تا صورت شگفتآور انسان را دریافت کند. در ساختمان جسمانی، دستگاه گوارش، بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی، گویایی، تولید مثل، گردش خون و سایر اعضا و جوارح او صدها و هزارها ظرافت و ریزهکاریهای شگفت انگیزی به کار گرفته شده که در کتابهای علوم به برخی از آنها اشاره شده است.
مهمتر از همه اینها آفرینش ویژه روح ملکوتی انسان، عقل و هوش و دستگاه فوقالعاده عجیب او در تفکر، کسب دانش، حفظ و یادآوری است.
انسان به گونهای آفریده شده که میتواند با تفکر و کسب دانش و تجربیات خود، از اسرار و شگفتیهای جهان پرده بردارد و جهان ماده را یکی پس از دیگری مسخر خویش گرداند، جهان را آباد و خود و همنوعانش را از منافع آن بهرهمند سازد. بنابراین، مجموع پدیدههای جهان ماده، انواع گیاهان و حیوانات، زمین، معادن، آب و هوا، نور و انرژیهای
بالفعل در خدمت انسانند یا قدرت تسخیرشان را دارد و میتواند در آینده از آنها استفاده کند.
در نتیجه میتوان انسان را به عنوان محصول گردش و تکاپوی جهان ماده و گل سر سبد نظام آفرینش معرفی کرد. هدف آفرینش جهان را نیز باید در او جستوجو کرد.
اکنون این سؤال مهم و سرنوشت ساز مطرح میشود که آیا میتوان هدف از آفرینش جهان و در رأس آن انسان را زندگی کوتاه (حداکثر صد سال) او با انواع مشقتها، رنجها و مصائب و ناخوشیها، در برابر لذتجوییهای اندک دانست و گفت: مرگ پایان زندگی انسان و محو کلی او از صفحه روزگار است؟ پاسخ شما قطعاً منفی است. اگر چنین باشد آفرینش و تکاپوی جهان ماده برای به وجود آمدن و زندگی انسان لغو و بیهوده است. کار لغو از هر خردمندی زشت است چه رسد به خدای قادر و حکیم، عالم و بینیاز.
بنابراین باید گفت: انسان برای زندگی جاویدان در جهان آخرت آفریده شده است نه برای نابودی و فنا. هدف خدای متعال در آفرینش انسان این بوده که در این جهان با اخلاق نیک و عمل صالح، نفس خویش را پرورش دهد و برای زندگی زیبا و جاویدان در جهان آخرت آماده گردد. به همین منظور او را به نیروی استکمال مجهز ساخته و برنامه سعادت نفسانی و اخروی او را به وسیله پیامبران فرستاده تا رهبر و راهنمای انسانها باشند. در این صورت آفرینش جهان و انسان توجیه عقلانی پیدا میکند.
در آیات قرآن بدین معنا اشاره شده است. به عنوان نمونه:
«آسمان و زمین و آنچه در آنهاست را بیهوده نیافریدیم.»[8]
«آیا گمان مى کنید شما را عبث و بیهوده آفریدیم و به سوى ما مراجعت نمى کنید.»[9]
«ما آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست جز به حق نیافریدیم و قطعاً قیامت آمدنى است.»[10]
[8]. انبیاء( 21) آیه 16:« وَما خَلَقْنَا السَّماءَ وَالأَرْضَ وَما بَیْنَهُما لاعِبِینَ»
[9]. مؤمنون( 23) آیه 115:« أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَأَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ»
[10]. حجر( 15) آیه 85:« وَما خَلَقْنا السَّمواتِ وَالأَرضَ وَما بَیْنَهُما إِلّا بِالحَقِّ وَ إِنَّ السّاعَةَ لَآتِیَةٌ»