وحی و الهام
از احادیث استفاده می شود که ائمه معصومین علیهمالسلام نیز از نوعی علم برخوردار بودند که از سنخ علوم متعارف و از طریق بهکارگیری حواس نبوده بلکه از طریق تجربه باطنی و مشاهده حضوری بوده است. این قبیل علوم شبیه وحی بوده گرچه تأدباً وحی نامیده نشدهاست. در ابتدا به برخی از احادیث اشاره میکنیم سپس به تحلیل مطلب میپردازیم.
علی بن یقطین از پدرش نقل کرده که به حضرت موسی بن جعفر عرض کرد: «علم عالِم شما از کجا حاصل میشود؟» حضرت در جواب فرمود:
به وسیله القا در قلب یا القا در گوش است. و گاهی هر دو با هم.[256]
حارث بن مغیره میگوید: «به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: فدایت شوم، اگر از امام چیزی را سؤال کنند و جوابش را حاضر نداشته باشد، از کجا میفهمد؟ فرمود:
پاسخ آن در قلبش میافتد یا در گوشش صدایی بهوجود میآید.[257]
عیسی میگوید: «خدمت حضرت صادق علیهالسلام عرض کردم: گاهی از شما چیزی سؤال میکنیم فوراً جواب میدهید، و گاهی بعد از تأمّل و مکث جواب میدهید، علت چیست؟ فرمود:
بله، مطالب علمی در گوش و قلب ما القا میشود، وقتی فوراً القا شد ما هم فوراً جواب میدهیم، و چنانچه القا به تأخیر افتاد ما هم از جواب دادن خودداری میکنیم.[258]
یحیی میگوید: «به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: وقتی چیزی را از امام سؤال کنند چگونه پاسخ میدهد؟» فرمود:
گاهی پاسخ را از طریق الهام دریافت میکند، و گاهی از طریق گوش استماع مینماید، و گاهی هر دو.[259]
حارث میگوید: «به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: علم عالِم شما چگونه به دست میآید؟ آیا در قلبش القاء میشود؟ یا در گوشش گفته میشود؟» حضرت قدری سکوت کرد تا حاضران غافل شدند، آن گاه فرمود: «گاهی این و گاهی آن.»[260]
حارث بن مغیره میگوید: «به حضرت صادق علیهالسلام عرض کردم: علمِ عالِم شما در قلبش القاء میشود یا در گوشش؟» فرمود: «وحی است اما مانند وحی بر مادر موسی.»[261]
ابوبصیر میگوید: «به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: فدایت شوم، علم شما چگونه است؟» فرمود:
چیزی است که شب و روز، پیرو حوادث مختلف، برای ما به وجود میآید.[262]
حارث میگوید: از حضرت صادق علیهالسلام شنیدم که فرمود: «زمین بدون وجود عالم رها نمیشود.» عرض کردم: «علم عالم شما چگونه است؟» فرمود: «به صورت وراثت از رسول خدا و علی بن ابیطالب. امام به وسیله آن علم از علم مردم بینیاز میشود، ولی مردم از علم امام بینیاز نیستند.» پس من عرض کردم: «و حکمتی که در قلب او القا میشود یا در گوشش گفته میشود؟» فرمود: «این و آن، نیز.»[263]
مفضل میگوید: روزی امام صادق علیهالسلام به من فرمود: «ای اباعبداللّه!» عرض کردم: «بله فدایت شوم.» فرمود: «در هر شب جمعه برای ما سروری است.» عرض کردم: «سرور شما زیاده باشد، چه سروری؟» فرمود:
در هر شب جمعه، رسول خدا به عرش خدا بالا میرود، امامان نیز با او هستند. من هم با آنها هستم. پس ارواح ما به اجسادمان بازنمیگردند مگر با علومی که استفاده کردهاند، و اگر چنین نبود علم ما به اتمام میرسید.[264]
یونس از امام صادق علیهالسلام نقل میکند که فرمود: «هیچ شب جمعهای نیست مگر این که برای اولیای خدا خشنودیهایی به وجود میآید.» یونس میگوید: «عرض کردم: فدایت شوم، این سرورها چگونه به وجود میآید؟» فرمود:
شب جمعه که فرا میرسد رسول خدا به عرش بالا میرود، من نیز با او صعود مینمایم، پس مراجعت نمیکنم مگر با علومی که استفاده کردهام، و اگر چنین نباشد علوم ما تمام میشود.[265]
زراره میگوید:
از حضرت باقر علیهالسلام شنیدم که فرمود: دوازده امام از آلمحمد همه محدّث هستند، از فرزندان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و حضرت علی علیهالسلام. پس رسول خدا و علی پدر هستند.[266]
از احادیث یادشده و نمونههای فراوان دیگر چنین استفاده میشود که امامان معصوم اهل بیت علیهمالسلام دارای نوعی علم بودهاند که از سنخ مفاهیم و از طریق حواس ظاهر نبوده بلکه نوعی تجربه و احساس درونی بوده که در قلبشان القا میشده یا بیخ گوش باطنشان گفته میشده است. و این، عین چیزی است که در بیان حقیقت وحی گفته شد، لیکن خود آنها از اطلاق وحی ابا داشتهاند بلکه الهام یا قذف در قلوب یا نکت در اُذن (گوش) نامیده میشده است. و اگر هم گاهی وحی نامیده شده، وحی همانند وحی بر مادر موسی معرفی شده است.
زیرا در عرف مسلمین وحی اختصاص به پیامبران دارد، و با عقیده به ختم نبوت به وسیله پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله دوران وحی اصطلاحی نیز به اتمام رسیده است.
چنانکه حضرت علی علیهالسلام در نهجالبلاغه میفرماید:
پدر و مادرم به فدایت یا رسولاللّه، با مرگ تو چیزی قطع شد که با مرگ دیگری قطع نشد، یعنی نبوت و خبردادن از آسمان.[267]
و در جای دیگر فرمود:
خداوند پیامبرش را در زمان فترتی از رسولان و تنازع مردم فرستاد، به وسیله او دوران رسالت پایان پذیرفت و وحی الهی ختم شد.[268]
گرچه علم امام از جهت ماهیت، با وحی بر پیامبر تفاوتی ندارد لیکن سزاوار نیست وحی نامیده شود، زیرا ادب اسلامی چنین امری را تجویز نمیکند.
علم امام با وحی بر پیامبر دو تفاوت مهم نیز دارد:
تفاوت اول این که وحی بر پیامبر شامل احکام و قوانین و بیان تکالیف حلال و حرام بوده و مأموریت ابلاغی را به همراه داشته است، برخلاف علم امام که در موضوع تکالیف و احکام حرام و حلال نبوده است. احکام شریعت در قلب امام القا نمیشده، بلکه در این جهت مبین و مروج احکامِ نازل شده بر پیامبر بودهاند. چنانکه در بعض احادیث بدین نکته اشاره شده است:
سلیمان میگوید: به حضرت صادق علیهالسلام عرض کردم: «فدایت شوم، از شما شنیدم که کراراً میفرمودید: اگر به علم ما اضافه نمیشد به اتمام میرسید؟» فرمود: «امّا حلال و حرام شریعت به خدا سوگند، همهاش به طور کامل بر رسول خدا نازل شده و در این باره چیزی بر علم امام اضافه نمیشود.» عرض کردم: «علومی که بر علم شما افزوده میشود چیست؟» فرمود: «در چیزهای دیگر غیر از حلال و حرام.» عرض کردم: «آیا چیزی بر شما نازل میشود که پیامبر نمیداند؟» فرمود:
نه، علمی که قرار است بر ما نازل شود، قبلاً فرشته آن را بر رسول خدا نازل میکند و میگوید: ای محمد، خدا چنین فرموده است، رسول خدا به فرشته میگوید: نزد علی هم ببر، نزد علی میرود میگوید: نزد حسن هم ببر، حسن میگوید: نزد حسین ببر، و به همین طریق سیر میکند تا بر ما نازل میشود.
عرض کردم: «پس چیزی بر شما نازل میشود که رسول خدا نمیدانسته است؟» فرمود:
وای بر تو، آیا جایز است که امام چیزی را بداند که رسول خدا و امام سابق از آن بیاطلاع بوده است.[269]
دریافت کننده الهام قلبی گرچه به الهامات درونی خویش توجه دارد، ولی در آن هنگام به منبع واردات قلبی یعنی خدای متعال توجه ندارد. از آثار و علائم میفهمد که واردات قلبی او از جانب خدای متعال است و از القائات شیطان و نفس نیست. چنانکه در بعض احادیث بدین نکته اشاره شده است.
محمد بن مسلم میگوید: «معنای شخص محدّث را از امام صادق علیهالسلام سؤال کردم، فرمود: او (محدّث) صدای فرشته را میشنود ولی او را نمیبیند.» عرض کردم: «پس از کجا میفهمد که صدای فرشته است؟» فرمود:
آرامش و وقاری را در قلب خویش احساس میکند و بدین وسیله میفهمد که صدای فرشته است.[270]
زراره میگوید: «به حضرت صادق علیهالسلام عرض کردم: او چگونه میفهمد که صدا از فرشته است و اطمینان پیدا میکند که از شیطان نیست، با این که فرشته را نمیبیند؟» فرمود:
آرامشی در دلش به وجود میآید، و از همین طریق میفهمد که صدا از فرشته است و اگر از شیطان بود اضطرابی در او به وجود میآمد، ای زراره اصلاً شیطان متعرض امام نمیشود.[271]
نکته مهمی که از این حدیث استفاده میشود این که معارف و کمالاتی که به وسیله وحی و الهام بر قلب امام زنده هر عصر القا میشود، از طریق نزول بر مقام نبوت و ولایت انجام میگیرد.
تفاوت دوم وحی و الهام این است که گیرنده وحی، یعنی پیامبر، علاوه بر دریافت وحی، در همان هنگام به منبع وحی یعنی خدای متعال نیز توجه دارد. توجه دارد که القائات و مشاهدات قلبی او از جانب خدای متعال است، و به همین جهت از اطمینان و آرامش ویژهای برخوردار است. برخلاف الهام که چنین نیست.
[256] . علی بن یقطین عن ابیه قال: سألت ابالحسن علیهالسلام عن شیء من امر العالِم فقال: نکت فی القلب و نقر فی الاسماع وقد یکونان معاً مسند الامام الکاظم، ص 325.
[257] . حارث بن مغیرة قال قلت لابیعبداللّه علیهالسلام: جعلت فداک، الذی یسأل عنه الامام ولیس عنده شیء من أین یعلمه؟ قال: ینکت فی القلب نکتاً او ینقر فی الاذن نقراً بحارالانوار، ج26، ص 57.
[258] . عیسی بن حمزة الثقفی قال: قلت لابیعبداللّه علیهالسلام: انّا نسألک احیاناً فتسرع فی الجواب و احیاناً تطرق ثم تجیبنا قال: نعم، انّه ینکت فی آذاننا و قلوبنا فاذا نکت نطقنا واذا امسک عنّا امسکنا بحارالانوار، ج26، ص 57.
[259] . یحیی المدائنی عن ابی عبداللّه علیهالسلام قال قلت له: اخبرنی عن الامام اذا سأل کیف یجیب؟ فقال: الهام و سماع و ربّما کانا جمیعاً همان، ص 58.
[260] . حارث بن المغیرة قال قلت لابیعبداللّه علیهالسلام: هذا العلم الذی یعلمه عالمکم أشیء یلقی فی قلبه اوینکت فی أذنه؟ فسکت حتی غفل القوم ثم قال: ذاک و ذاک همان.
[261] . حارث بن المغیرة قال قلت لابیعبداللّه علیهالسلام: علم عالمکم جملة یقذف فی قلبه او ینکت فی أذنه؟ قال: وحی کوحی موسی همان.
[262] . ابوبصیر قال قلت لابیعبداللّه علیهالسلام: جعلت فداک ای شیء هو العلم عندکم؟ قال: مایحدث باللیل والنهار، الامر بعد الامر والشیء بعد الشیء الی یوم القیامة همان، ص 60.
[263] . حارث بن المغیرة عن ابیعبداللّه علیهالسلام قال: انّ الارض لاتترک بغیر عالم، قلت: الذی یعلم عالمکم ماهو؟ قال: وراثة من رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله ومن علی بن ابیطالب علیهالسلام علم یستغنی عن الناس و لایستغنی الناس عنه، قلت: وحکمة یقذف فی صدره او ینکت فی اذنه؟ قال: ذاک و ذاک همان، ص 62.
[264] . مفضل قال لی ابوعبداللّه علیهالسلام ذات یوم: یا اباعبداللّه فقلت لبیک جعلت فداک، قال انّ لنا فی کل لیلة جمعة سروراً، فقلت زادک اللّه و ما ذاک؟ قال انّه اذا کان لیلة الجمعة وافی رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله العرش و وافی الائمة معه و وافینا معهم فلاتردّ ارواحنا الی ابداننا الاّ بعلم مستفاد و لولا ذلک لنفد ما عندنا همان.
[265] . یونس بن ابیالفضل عن ابیعبداللّه علیهالسلام قال ما من لیلة جمعة الاّ و لاولیاء اللّه فیها سروراً، قلت کیف ذلک جعلت فداک؟ قال اذا کانت لیلة الجمعة وافی رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله العرش و وافیت معه، فما ارجع الاّ بعلم مستفاد ولولا ذلک لنفد ما عندنا همان، ص 90.
[266] . زرارة قال سمعت اباجعفر علیهالسلام یقول: الاثنی عشر الائمة من آل محمد صلیاللهعلیهوآله کلّهم محدّث، من ولد رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله و ولد علی علیهالسلام، فرسولاللّه و علی هما الوالدان همان، ص 72.
[267] . امیرالمؤمنین علیهالسلام قال: بابی انت وامی یا رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله لقد انقطع بموتک ما لمینقطع بموت غیرک، من النبوة و الانباء و اخبار السماء نهج البلاغه، خطبه 230.
[268] . و قال: ارسله علی حین فترة من الرسل و تنازع من الانس فقضی به الرسل و ختم به الوحی همان، خطبه 32.
[269] . سلیمان الدیلمی عن ابیه قال سألت اباعبداللّه علیهالسلام فقلت: جعلت فداک، سمعتک و انت تقول غیر مرّة لولا انّا نزاد لانفدنا؟ قال: امّا الحلال و الحرام فقد واللّه انزله اللّه علی نبیه بکماله و مایزاد الامام فی حلال و حرام. قال فقلت: فما هذه الزیادة؟ قال: فی سائر الاشیاء سوی الحلال و الحرام. قلت فتزادون شیئاً یخفی علی رسول اللّه؟ فقال: لا انّما یخرج الامر من عنداللّه فیأتی به الملک رسولاللّه فیقول: یامحمد ربّک یأمرک بکذا و بکذا، فیقول: انطلق به الی علی فیأتی علیاً فیقول: انطلق به الی الحسن، فیقول: انطلق به الی الحسین فلمیزل هکذا ینطلق الی واحد بعد واحد حتی یخرج الینا. قلت فتزادون شیئاً لایعلمه رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله؟ فقال: ویحک یجوز ان یعلم الامام شیئاً لمیعلمه رسولاللّه و الامام من قبله بحارالانوار، ج26، ص 92.
[270] . محمد بن مسلم قال ذکرت المحدّث عند ابی عبداللّه علیهالسلام قال فقال: انّه یسمع الصوت و لایری. فقلت: اصلحک اللّه، کیف یعلم انه کلام الملک؟ قال: انه یعطی السکینة و الوقار حتی یعلم انّه ملک همان، ص 68.
[271] . زراره قال قلت لابیعبداللّه علیهالسلام: انّه کیف یعلم انّه کان من الملک و لایخاف ان یکون من الشیطان اذا کان لایری الشخص؟ قال انّه یلقی علیه السکینة فیعلم انه من الملک ولو کان من الشیطان اعتراه فزع، وان کان الشیطان یا زرارة لایتعرض لصاحب هذا الامر همان، ص 60.