وحى در قرآن
وحى و مشتقاتش در حدود 78 مرتبه در قرآن آمده است، و اصل معناى لغوى آن یعنى: تفهیم سریع و مخفى، در همه آنها وجود دارد. موارد گوناگون استعمال وحى از این قرار است:
1. درک فطرى
قرآن مىفرماید:
پروردگارت به زنبور عسل وحى کرد که از کوهها و درختان و خانههایى که برایتان مىسازند لانه بگیرید.[12]
مرحوم شیخ مفید مىنویسد:
مراد از وحى، الهام خفى است. زنبور عسل بدون اینکه کلامى وجود داشته باشد و دیگرى بفهمد وظیفهاش را درک مىکند.[13]
زنبور عسل کارهاى شگفتانگیز خود را از قبیل: ساختن خانه مسدّس از موم، نگهبانى از خانهها، پیمودن راههاى زیاد براى یافتن گلها، مکیدن شیره آنها، تبدیل کردن آنها به عسل، مراجعه به لانه خود، قرار دادن آنها در خانه، نگهبانى از ملکه و عشق بازى با او و دهها کار حیرتآور دیگر، همه اینها از غریزهاى که در وجودش نهاده شده صادر مىشود. زنبور عسل در کارهاى شگفتآور و زیباى خود، به وسیله فطرتى که در نهادش آمده، از پروردگار جهان الهام مىگیرد.
2. جریان سنن و قوانین طبیعى حاکم بر جهان
قرآن مىفرماید:
سپس به آسمان پرداخت و آن دودى بود. پس به آسمان و زمین گفت: «خواه ناخواه بیایید». گفتند: «فرمانبردار آمدیم». آنگاه هفت آسمان را در دو روز بیافرید. و در هر آسمانى کارش را به آن وحى کرد. و آسمان دنیا را به چراغهایى بیاراستیم و آن را حفظ کردیم. این است تقدیر خداى شکستناپذیر دانا.[14]
در آیه دیگر مىفرماید:
آنگاه که زمین به سختترین لرزشهایش لرزانده شود، و بارهاى سنگینش را بیرون ریزد، و انسان بگوید: «زمین را چه شده است؟» آن روز زمین خبرهاى خویش را آشکار مىسازد، زیرا پروردگار تو به آن وحى کرده است.[15]
خداوند متعال زمین و آسمان و کل جهان طبیعت را قانونمند آفریده و قانون علیت را بر آن حاکمیت داده است. جهان بر طبق قوانین و سنن معیّن اداره مىشود، و قانونمندى خود را از آفریدگار گرفته و مىگیرد و انجام وظیفه مىکند. شاید مقصود از وحى الهى که در این قبیل آیات استعمال شده همین معنا باشد؛ یعنى هدایت تکوینى.
بعضى از مفسران، وحى مذکور در آیه را به وحى به اهل آسمانها یعنى فرشتگان تفسیر کردهاند.
از این دو آیه دو نکته مهم استفاده مىشود: اول، وحى به وسیله سخن گفتن نبوده؛ دوم، گیرنده وحى لازم نیست از ذوىالعقول باشد.
3. الهام و القاى در قلب
قرآن درباره مادر حضرت موسى علیهالسلام مىفرماید:
آنگاه که به مادرت وحى کردیم، آنچه را باید وحى کنیم. وحى کردیم که نوزاد خود را در صندوقى بگذار و به دریا بیفکن، [ تا امواج آن را به ساحل برساند] و دشمن من و او [ فرعون] وى را بگیرد.[16]
و مىفرماید:
به مادر موسى وحى کردیم که نوزاد خود را شیر بده، و چنانچه بر جان وى ترسان شدى او را به دریا بیفکن، نترس و محزون نباش، ما او را به سوى تو باز مىگردانیم و از رسولانش قرار مىدهیم.[17]
گیرنده وحى در این دو آیه مادر حضرت موسى بوده لیکن وحى به او بدون شک وحى پیامبرى نبوده، بلکه یک نوع تفهیم پنهانى و در قلب افکندن و الهام بوده است، چه در خواب باشد یا بیدارى.
شیخ مفید مىنویسد:
مسلمانان اتفاق دارند که وحى به مادر موسى علیهالسلام یا به صورت رؤیا بوده یا در حال خواب به وى القا شده است.[18]
4. اشاره
قرآن مىفرماید:
زکریا گفت: «پروردگارا، برایم علامتى قرار بده.» گفت: «نشانه تو این است که سه شبانه روز با مردم سخن نگو.» آنگاه از محراب به میان قوم خود آمد و به سویشان وحى کرد که صبح و شب خداى را تسبیح بگویید.[19]
قرآن در جاى دیگر داستان حضرت زکریا را چنین نقل مىکند:
زکریا گفت: «پروردگارا، نشانهاى براى من قرار بده.» گفت: «نشانه این باشد که سه روز جز به صورت رمز با مردم سخن نگو. پروردگارت را زیاد یاد کن، و شبانگاه و بامدادان او را تسبیح بگو.»[20]
وحىکننده در آیات مذکور حضرت زکریا بوده و گیرنده وحى قوم آن حضرت بودهاند. وحى هم، تفهیم مطلب به صورت اشاره بوده که فقط مخاطبان مىفهمیدهاند. چنانکه در آیات سوره آل عمران به عبارت « إِلاّ رَمْزاً » آمده است. مفاد وحى هم تسبیح گفتن بامدادان و شبانگاهان بوده است.
5 . وحى به حواریین
قرآن کریم مىفرماید:
زمانى که به حواریین وحى کردم که به من و رسولم ایمان بیاورید. گفتند: «ایمان آوردیم، شاهد باش که ما مسلمان هستیم.»[21]
وحى کننده در این آیه خداوند متعال است، و گیرنده وحى حواریین و اصحاب حضرت عیسى علیه السلام بوده اند. بعضى از مفسران احتمال داده اند که حواریین پیامبر بودهاند. بنابراین، وحى بر آنان وحى اصطلاحى مىشود. اما چنانچه نبوت آنان به اثبات نرسد، باید وحى در آیه را به معناى القاى در قلب و الهام تفسیر کرد، و ظاهراً چنین باشد.
6. وحى به ملائکه
قرآن مىفرماید:
هنگامى که پروردگارت به فرشتگان وحى کرد که: «من با شما هستم. مؤمنان را ثابتقدم بدارید.»[22]
در آیه مذکور وحى کننده خداست و گیرنده وحى فرشتگان، لیکن وحى نبوت نبوده و به وسیله تکلم و ایجاد صوت هم نبوده است، زیرا در جاى خود به اثبات رسیده که فرشتگان جسمانى و مادى نیستند.
7. وحى شیاطین
قرآن مىفرماید:
همانا که شیاطین به دوستان خودشان وحى مىکنند تا با شما جدال کنند. و اگر از آنان پیروى کنید مشرک خواهید شد.[23]
و مىفرماید:
اینچنین براى هر پیامبرى شیاطینى را از انس و جن قرار دادیم که بعض آنها براى بعض دیگر سخنان زیبا و فریبنده وحى مىکنند. و اگر پروردگارت خواسته بود چنین کارى را انجام نمىدادند. پس آنان را با دروغها و تهمتهایشان واگذار.[24]
وحى کننده در این آیات شیاطین جن و انس هستند که پنهانى مطالب گمراه کننده را به دوستانشان القا مىکنند. بنابراین وحى به معناى کلام پنهانى و وسوسه است که در گوش یکدیگر مىگویند. و چنانچه شیاطین جن وحى کننده باشند، در دل انسانهاى گمراه وسوسه مىافکنند.
8 . وحى به پیامبران
گرچه وحى در قرآن در برخى موارد درباره غیر پیامبران استعمال شده چنانکه قبلاً اشاره شد، لیکن در اکثر موارد درباره پیامبران استعمال شده است. از باب نمونه:
قرآن مىفرماید:
ما به تو وحى کردیم چنان که به نوح و پیامبران بعد از او وحى نمودیم. به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسى و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحى کردیم و به داود زبور دادیم.[25]
و مىفرماید:
ما بهترین قصهها را به وسیله وحى قرآن، براى تو حکایت کردیم، هرچند پیش از آن از غافلان بودى.[26]
و مىفرماید:
بگو: چه چیزى بزرگترین شهادت است؟ بگو: «خدا بین من و شما شاهد است، و این قرآن را به من وحى کرده تا به وسیله آن، شما و هرکس را که قرآن به او برسد بترسانم.»[27]
و دهها آیه دیگر که در طول مباحث آینده به برخى از آنها اشاره خواهد شد. در این قبیل وحىها وحى کننده خداوند متعال است و گیرندگان وحى پیامبران راستین الهى بودند که در طول تاریخ به پیامبرى برگزیده شدند. مفاد وحى حقایق و معارف و پیامهایى است که از جانب خداوند متعال براى انسانها فرستاده شده است. وحى بر پیامبران گرچه در اصل معناى لغوى ـ یعنى القاى مطلب به مخاطب در خفا و باسرعت ـ با سایر موارد وحى شریک است لیکن با آنها تفاوت کلى و ذاتى دارد. چنانکه در مباحث آینده تبیین خواهد شد.
[12] . « وَأَوْحى رَبُّکَ إِلَى النَّـحْلِ أَنِ اتَّخِذِى مِنَ الجِبالِ بُیُوتاً وَمِنَ الشَّـجَرِ وَمِمّا یَعْرِشُونَ » نحل، آیه 68.
[13] . تصحیحالاعتقاد، ص 121.
[14] . « ثُمَّ اسْتَوى إِلىَ السَّماءِ وَهِىَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَلِلْأَرْضِ ائْتِـیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعِـینَ * فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَمـواتٍ فِى یَوْمَیْنِ وَأَوْحى فِى کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَزَیَّـنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ وَحِفْظاً ذ لِکَ تَقْدِیرُ العَزِیزِ العَلِـیمِ » فصلت، آیات 11 ـ 12.
[15] . « إِذا زُلْزِلَتِ الأَرْضُ زِلْزالَها * وَأَخْرَجَتِ الأَرْضُ أَثْقالَها * وَقالَ الإِنْسانُ ما لَها * یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها * بِأَنَّ رَبَّک َ أَوْحى لَها » زلزال، آیات 1 ـ 5.
[16] . « إِذْ أَوْحَیْنا إِلى أُمـِّکَ ما یُوحى * أَنِ اقْذِفِـیهِ فِى التّابُوتِ فَاقْذِفِـیهِ فِى الیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الیَـمُّ بِالسّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِى وَعَدُوٌّ لَهُ » طه، آیه 38.
[17] . « وَأَوْحَیْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعِـیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَاءَلـْقِـیهِ فِى الیَمِّ وَلاتَخافِى وَلاتَحْـزَنِى إِنّا رادُّوهُ إِلَیْکِ وَجاعِلُوهُ مِنَ المُرْسَلِـینَ » قصص، آیه 7.
[18] . تصحیح الاعتقاد، ص121.
[19] . « قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِى آیَةً قالَ آیَتُکَ أَ لاّتُکَـلِّمَ النّاسَ ثَلاثَ لَیالٍ سَوِیّاً * فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ مِنَ المِحْرابِ فَأَوْحى إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّـحُوا بُکْرَةً وَعَشِـیّاً » مریم، آیات 10 ـ 11.
[20] . « قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِى آیَةً قالَ آیَتُکَ أَ لاّ تُـکَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَةَ أَیّامٍ إِلاّ رَمْزاً وَاذکُرْ رَبَّکَ کَثِـیراً وَسَبِّحْ بِالْعَشِىِّ وَالاْءِبْـکارِ » آلعمران، آیه 41.
[21] . « وَإِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَواریّیّنَ أَنْ امِنُوا بى وَ بِرَسُولى قالُوا امَنّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ » مائده، آیه 111.
[22] . « إِذْ یُوحِى رَبُّکَ إِلَى المَلائِکَةِ أَ نِّى مَعَکُمْ فَثَـبِّتُوا الَّذِینَ آمَنُوا » انفال، آیه 12.
[23] . « وَ إِنَّ الشَّیاطِـینَ لَیُوحُونَ إِلى أَوْلِـیائِهِمْ لِـیُجادِلُوکُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّـکُمْ لَمُشْرِکُونَ » انعام، آیه 121.
[24] . « وَکَذ لِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِىٍّ عَدُوّاً شَیاطِـینَ الإِنْسِ وَالجِنِّ یُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ القَوْلِ غُرُوراً وَلَوْ شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَما یَفْتَرُونَ » انعام، آیه 112.
[25] . « إِنّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلى نُوحٍ والنَّبِـیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَیْنا إِلى إِبْراهِـیمَ وَ إِسْمـعِـیلَ وَ إِسْحـقَ وَیَعْقُوبَ وَالأَسْباطِ وَعِـیسى وَأَیُّوبَ وَیُونُسَ وَهـرُونَ وَسُلَیْمانَ وَآتَیْنا داوُدَ زَبُوراً » نساء، آیه 163.
[26] . « نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ القَصَصِ بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هـذَا القُرْآنَ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الغافِلِـینَ » یوسف، آیه 3.
[27] . « قُلْ أَىُّ شَىءٍ أَکْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللّهُ شَهِـیدٌ بَیْنِى وَبَیْنَکُمْ وَأُوحِىَ إِلَىَّ هـذا القُرْآنُ لِأُ نْذِرَکُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ » انعام، آیه 19.