تقوی، عامل مهم تزکیه
در مکتب اسلام تقوا از موقعیت بسیار ممتازی برخوردار است و متقین از مؤمنین ممتاز شمرده میشوند. کلمه تقوا و مشتقّاتش در قرآن و نهج البلاغه و کتب حدیث- مخصوصا در کتاب شریف نهج البلاغه- بسیار تکرار شده است. قرآن مجید ملاک کرامت و ارزش انسانها را تقوا میداند و میفرماید: «گرامىترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست»[127].
تقوا به عنوان بهترین توشه آخرت و بزرگترین وسیله سعادت معرفی شده است.
در قرآن میفرماید: « (براى آخرت خودتان) توشهاى تهیه کنید و بهترین توشهها تقواست»[128].
و میفرماید: «براى کسانى که نیکوکار و باتقوا باشند پاداشى بس بزرگ خواهد بود»[129].
و میفرماید: «پس هرکه تقوا پیشه کرد و کار شایسته انجام داد ترس و اندوهى بر آنان نیست»[130].
و میفرماید: «به سوى مغفرت پروردگارتان بشتابید و به سوى بهشتى که عرضش به مقدار آسمانها و زمین است و براى متقین آماده شده بشتابید»[131].
میفرماید: «همانا که متقین در بهشت و در نعمت زندگى مىکنند و از نعمتهایى که پروردگارشان عطا کرده دلشادند»[132].
همچنین در نهج البلاغه و کتب حدیث، تقوا به عنوان رئیس اخلاق و بزرگترین وسیله سعادت معرفی شده است. از باب. نمونه:
حضرت علی علیه السّلام فرمود: «تقوا در رأس همه اخلاق قرار دارد»[133].
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: یک صفت است که هرکس ملازم آن شد دنیا و آخرت در اختیار او خواهد بود و به بهشت نیز نائل خواهد شد. گفته شد:
یا رسول اللّه! آن صفت چیست؟ فرمود: تقوا. هرکس که میخواهد عزیزترین مردم باشد تقوا را پیشه خود سازد. سپس این آیه را خواند: هرکس که تقوا را پیشه خود سازد خدا برایش گشایشی قرار خواهد داد و روزی او را از جای بیگمان خواهد فرستاد[134].
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: «تقوا را از دست ندهید چون جامع همه خیرات و خوبیها است، خیرى جز تقوا وجود ندارد، و خیراتى که بواسطه تقوا حاصل مىشود در غیر آن یافت نمىشود، چه خیر دنیا و چه خیر آخرت»[135].
حضرت سجاد علیه السّلام فرمود: «شرافت و ارزش هرعملی بواسطه تقوا است، فقط متّقین به سعادت و رستگاری نائل میگردند. خدای متعال میفرماید:
بدرستیکه سعادت و رستگاری از آن متقین میباشد»[136].
حضرت علی علیه السّلام فرمود: «ای بندگان خدا! آگاه باشید که متّقین از نعمتهای دنیا و آخرت برخوردار خواهند شد. در بهرهگیری از نعمتهای دنیا با اهل دنیا مشارکت دارند. لیکن اهل دنیا در آخرت با اینان شریک نیستند. با بهترین وجه در دنیا سکونت دارند و با بهترین وجه از مأکولات استفاده میکنند. متّقین در دنیا از همان نعمتهایی که مترفین و مستکبرین استفاده میکنند استفاده مینمایند.
لیکن با زاد و توشه و سود فراوان، از این جهان به سرای آخرت انتقال خواهند یافت.
از لذت زهد در دنیا برخوردار میشوند و میدانند که فردای قیامت نیز در جوار رحمت خدا زندگی خواهند کرد، و هرچه را از خدا بخواهند به اجابت میرسد و بهره آنان از لذتها ناقص نخواهد بود[137].
در بعض احادیث، تقوا به عنوان عامل مهم تزکیه و تهذیب نفس و یک داروی شفابخش بیماریهای نفس معرفی شده است.
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: «همانا که تقوا داروی شفابخش بیماری قلبهای شما و روشنگر کوری دلها و شفابخش بیماری بدنها و اصلاح کننده فساد سینهها و پاککننده آلودگیهای نفس و جلادهنده پردههای دیدگان و آرامشبخش اضطرابهای درونی و روشنکننده تاریکیهای شما میباشد»[138].
تقوا هدف تشریع احکام
تقوا در اسلام به عنوان یک ارزش اصیل اخلاقی و هدف تشریع احکام معرفی شده است. از باب نمونه:
خدا در قرآن میفرماید: «اى مردم! پروردگارتان را که شما و کسانى را که قبل از شما بودهاند آفریده عبادت کنید شاید باتقوا شوید»[139].
و میفرماید: «روزه بر شما واجب شده چنانکه بر کسانیکه قبل از شما بودهاند نیز واجب بود، شاید باتقوا شوید»[140].
و میفرماید: «گوشت و خون قربانیها به خدا نمىرسد لیکن تقواى شما به خدا مىرسد»[141].
و میفرماید: «و براى آخرت زاد و توشه بردارید و بهترین توشهها تقواست»[142].
چنانکه ملاحظه میفرمایید هدف تشریع بعض عبادتها، بلکه اصل عبادت این بوده که مردم با انجام آن اعمال باتقوا شوند. بلکه تقوا در نظر اسلام آنقدر اهمیت دارد که به عنوان ملاک قبول سایر اعمال معرفی شده است. بطوریکه عمل بدون تقوا مردود و بدون فایده میباشد.
در قرآن میفرماید: «خدا (عملهاى نیک را) فقط از متقین قبول مىکند»[143].
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به ابو ذر فرمود: در تحصیل تقوا بیشتر از خود عمل، کوشش کن، زیرا هیچ عملی که با تقوا باشد کوچک نیست، و چگونه کوچک شمرده میشود چیزی که مورد قبول خدا واقع شده است. در صورتیکه در قرآن میفرماید: خدا فقط از متّقین قبول میکند»[144].
حضرت صادق علیه السّلام فرمود: «گریههاى آنها تو را فریب ندهد، زیرا تقوا فقط در قلب است»[145].
در قرآن میفرماید: «و اگر صبر کنید و تقوا داشته باشید، این، از مهمترین امور است»[146].
چنانکه ملاحظه فرمودید، تقوا در قرآن و احادیث به عنوان یک ارزش اصیل و بهترین توشه آخرت و مهمترین داروی شفابخش بیماریهای قلب و بزرگترین وسیله تزکیه و تهذیب نفس معرفی شده است. در اهمیت آن همین بس که هدف تشریع و جعل احکام و قوانین شرع قرار گرفته است.
اکنون باید به تشریح معنای تقوا بپردازیم.
تعریف تقوا
معمولا تقوا را به عنوان یک برنامه منفی یعنی پرهیزکاری و اجتناب و کنارهگیری از معصیت معرفی میکنند، چنین میپندارند که حفظ تقوا با شرکت در امور اجتماعی بسیار دشوار بلکه متعذر است. زیرا نفس انسان طبعا به گناه تمایل دارد، اگر مسؤولیتهای اجتماعی را بپذیرد، طبیعتا به گناه کشیده میشود. بنابراین، یا باید تقواپیشه و پرهیزکار بود و از امور اجتماعی کنارهگیری کرد یا مسؤولیتهای
اجتماعی را پذیرفت و تقوا را از دست داد، زیرا جمع آنها غیر ممکن است.
لازمه این طرز تفکر این است که هرچه انسان گوشهگیرتر و منزویتر باشد با تقواتر خواهد بود.
امّا تقوا در بعض آیات قرآن و احادیث و نهج البلاغه به عنوان یک ارزش مثبت معرفی شده است، نه منفی. تقوا فقط به معنای ترک گناه نیست، بلکه عبارتست از یک نیروی درونی و قدرت ضبط نفسانی که در اثر تمرین و ریاضتهای مداوم برای نفس حاصل میشود و نفس را آنچنان نیرومند میسازد که مطیع فرمانهای الهی خواهد بود. آنچنان نیرومند میشود که در برابر خواستهها و تمایلات غیر مشروع نفسانی مقاوم و پایدار و ثابتقدم خواهد بود. در لغت هم تقوا به همین معنا آمده است.
تقوا از ماده «وقایه» گرفته شده که به معنای حفظ و نگهداری است. تقوا یعنی «خودنگهدارى و کنترل نفس». تقوا یک صفت مثبت مصونیتدهنده است، نه یک امر سلبی و برنامه منفی. تقوا یعنی تقید و تعهد انسان به اطاعت از قوانین و دستورهای شرع، هرترک گناهی را تقوا نمیگویند، بلکه ملکه ترک گناه و نیروی کنترل و ضبط نفس را تقوا میدانند. تقوا بهترین زاد آخرت است و «زاد» یک امر مثبت است نه منفی.
از باب نمونه، به چند مورد از سخنان حضرت امیر المؤمنین علی علیه السّلام توجه بفرمایید:
«اى بندگان خدا، شما را به تقوا سفارش مىکنم. زیرا تقوا براى نفس به منزله افسار است که او را به سوى خوبیها مىکشد. پس به رشتههاى محکم تقوا تمسّک جویید و به حقائق آن متوسل شوید تا شما را به منازل آرامش و رفاه و وطنهاى وسیع و پناهگاههاى محفوظ و منزلهاى عزت برساند»[147].
«همانا که تقوا، امروز براى شما پناهگاه و سپر است و براى فردا (قیامت) راهى است بسوى بهشت. راهى آشکار که پویندهاش سود مىبرد و ودیعه گیرندهاش حافظ آن خواهد بود»[148].
«ای بندگان خدا بدانید که تقوا پناهگاهی استوار است و فجور و بیتقوائی خانه سست بنیادی است که نمیتواند ساکنش را نگهدارد و پناهندهاش را حفظ کند.
بدانید که با تقوا سمّ و نیش گناهان قطع میشود»[149].
«اى بندگان خدا! همانا تقوا، اولیاء خدا را از گناه بازمىدارد و ترس خدا را در قلوبشان مستقر مىسازد بدانگونه که شبها را براى عبادت و رازونیاز با خدا بیدار مىمانند و روزها را روزه مىدارند»[150].
«همانا که تقوا در این دنیا براى تو پناهگاه و بعد از مرگ سعادت است»[151].
چنانکه ملاحظه میفرمائید تقوا در این احادیث به عنوان یک ارزش مثبت و یک نیروی وجودی بازدارنده و مصونیتدهنده و یک عامل قوی کنترل کننده معرفی شده است تقوا به منزله افساری است که به وسیله آن، مرکب چموش و سرکش نفس و خواستهها و تمایلاتش کنترل و تعدیل میشود. تقوا به منزله قلعه و حصار محکمی است که انسان را از تاختوتاز دشمنان داخلی یعنی هویها و هوسهای نامشروع نفسانی و شیطانی محفوظ میدارد. تقوا به منزله سپری است که از اصابت تیرهای مسموم و ضربههای کشنده شیاطین جلوگیری میکند. تقوا به انسان آزادی میدهد، از اسارت هویها و هوسها آزاد میسازد و رشتههای حرص و طمع و حسد و شهوت و غضب را از گردنش برمیدارد. تقوا محدودیت نیست بلکه مالکیت و کنترل نفس است. به انسان عزت و شرافت و قدرت و شخصیت و پایداری میدهد. قلب را از هجوم افکار شیطانی حفظ میکند و برای نزول فرشتگان الهی و تابش انوار قدسی آماده میگرداند و به اعصاب آرامش و اطمینان میبخشد.
تقوا برای انسان به منزله خانه و جامه است که از حوادث و سرما و گرما نگهداری میکند.
خدا در قرآن میفرماید: وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ[152] بنابراین تقوا یک ارزش وجودی و زاد و توشه آخرت است، نه یک صفت منفی. البته تقوا در قرآن و حدیث به معنای ترس و ترک گناه نیز استعمال شده است، لیکن اینها از لوازم تقوا هستند، نه خود آن.
تقوا و گوشهگیری
بنابراین، گوشهگیری و عدم قبول مسؤولیتهای اجتماعی را نه تنها نمیتوان از علائم تقوا شمرد بلکه در بعض موارد برخلاف تقوا است. در اسلام رهبانیت و گوشهگیری نیست. اسلام، انسان را برای فرار از گناه به انزوا و ترک مشاغل دنیوی سفارش نمیکند، بلکه از او میخواهد که مسؤولیتها را بپذیرد، در امور اجتماعی شرکت کند و درعینحال بوسیله تقوا نفس خویش را مهار و کنترل کند و از انحراف و گناه بازدارد.
اسلام نمیگوید: ریاست و مقام مشروع را نپذیر، بلکه میگوید بپذیر ولی برای رضای خدا به بندگان خدمت کن و بنده جاه و مقام نباش، جاه و مقام را وسیله نیل به شهوتها و هوسهای نفسانی قرار مده و از جاده حق منحرف مشو.
اسلام نمیگوید: برای نیل به تقوا دست از کار و کسب بردار و در طلب روزی حلال تلاش مکن، بلکه میگوید: اسیر و برده دنیا مشو.
اسلام نمیگوید: دنیا را ترک کن و برای عبادت در گوشهای بنشین، بلکه میگوید: در دنیا زندگی کن و در آبادی آن بکوش، ولی اهل دنیا نباش و فریفته و دلباختهاش نشو، بلکه دنیا را در طریق سیر و صعود الی اللّه قرار بده.
این است مقصود از تقوا که در اسلام به عنوان بهترین ارزشها و خصلتها معرفی شده است.
تقوا و بصیرت
از آیات و احادیث استفاده میشود که تقوا به انسان بصیرت و بینش صحیح میدهد تا مصالح واقعی دنیا و آخرت خود را تشخیص دهد و دنبال کند. از باب نمونه:
خدای حکیم در قرآن میفرماید: «اى اهل ایمان! اگر تقوا پیشه کنید خدا براى شما فرقان قرار مىدهد»[153]!. یعنی دیده بصیرت میدهد تا طریق سعادت و شقاوت و مصالح و مفاسدتان را تشخیص دهید.
در آیه دیگر میفرماید: «باتقوا باشید تا علوم را بر شما افاضه کند، خدا به هر چیزى عالم است»[154].
با اینکه قرآن برای عموم مردم نازل شده لیکن متقین هستند که هدایت میشوند و پند میگیرند. بههمین جهت میفرماید:
«قرآن براى مردم بیان است و براى اهل تقوا هدایت و پند مىباشد»[155].
امیر المؤمنین علیه السّلام میفرماید: «همانا که تقوا داروى شفابخش بیماریهاى قلب و سبب بینایى چشم دل شما مىباشد»[156].
پیامبر اسلام فرمود: «اگر نبود که شیاطین برگرد قلوب بنى آدم دور مىزنند، عالم ملکوت را مشاهده مىکردند»[157].
امام صادق علیه السّلام از پدرش نقل کرده که فرمود: «براى فساد قلب چیزى از ارتکاب معصیت بالاتر نیست، قلب با گناه، درگیر مىشود تا حدیکه گناه او را مغلوب مىسازد و زیرورویش مىکند»[158].
از این قبیل آیات و احادیث استفاده میشود که تقوا باعث بصیرت و بینایی عقل میشود و نیروی درک و تمیز را تقویت میکند. عقل گوهر گرانبهایی است که در وجود انسان بودیعه نهاده شده تا بوسیله آن مصالح و مفاسد، خیرات و شرور، عوامل سعادت و شقاوت و بالاخره «باید» ها و «نباید» ها را خوب بشناسد و تمیز دهد.
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: «عقل در بدن، رسول حق است»[159].
آری چنین رسالت مهمی بر دوش عقل نهاده شده و توان انجام آن را دارد، لیکن در صورتیکه قوا و غرائز، حکومت او را پذیرفته، مخالفت و کارشکنی و جوسازی نکنند. هویها و هوسها، دشمن عقل هستند و نمیگذارند کارش را بخوبی انجام دهد.
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: «هواى نفس دشمن عقل است»[160].
و فرمود: «هرکس که مالک شهوت خویش نباشد مالک عقلش نیز نخواهد بود»[161].
و فرمود: «عجب و خودبینى عقل را فاسد مىکند»[162].
و فرمود: «آدم لجباز رأى (درستى) ندارد»[163].
درست است که حکومت و اداره بدن بدست عقل سپرده شده و توان آن را هم دارد، لیکن غرائز و تمایلات نفسانی از موانع بزرگ موفقیت او هستند، اگر یکی از غرائز یا همه آنها از حال اعتدال خارج شده، دست به طغیان زدند و به جوسازی و کارشکنی پرداختند، عقل چگونه میتواند در انجام وظیفه موفق باشد. چنین انسانی عقل دارد، لیکن بدون درک و تمیز. چراغ دارد اما هویها و هوسها و شهوتها و غضبها همانند ابر تاریک یا مه غلیظی او را فروگرفتهاند، نورش را خاموش ساختهاند و از درک واقعیات بازش میدارند. آدم شهوتپرست چگونه میتواند مصالح واقعی خود را بشناسد و نیروی طغیانگر و تسلط یافته شهوت را مهار کند؟
انسان خودبین کی میتواند عیوب خودش را بشناسد تا در صدد اصلاح برآید؟ و همچنین سایر صفات زشت، مانند: خشم و حسد و طمع و کینهتوزی و تعصب و لجبازی و حب مال و مقام و ریاست و ... را چطور میتوان از خود دور سازد؟.
اگر یکی از اینها یا بیشتر بر نفس تسلط یافت، عقل عملی را از درک واقعیات بازمیدارد و اگر عقل بخواهد برخلاف آنها عملی را انجام دهد جوسازی و کارشکنی را شروع میکند و غوغا و داد و فریاد به راه میاندازد، آنچنانکه محیط را بر عقل تاریک نماید و او را در انجام وظیفه ناتوان سازد. انسانی که در اسارت هویها و هوسها باشد حتی از پندواندرز نیز نتیجه نخواهد گرفت بلکه مواعظ و آیات قرآن بر قساوت قلبش خواهد افزود.
بنابراین، تقوا را میتوان از بهترین و مؤثرترین عوامل بصیرت و روشنبینی و وظیفهشناسی شمرد.
در خاتمه لازم است یادآور شویم: اینکه گفته شد، تقوا موجب ازدیاد بصیرت است، در عقل عملی و تشخیص وظیفه و به اصطلاح شناخت بایدها و نبایدها است، نه در عقل نظری و درک حقائق. چنان نیست که آدم بیتقوا از درک مسائل ریاضی و طبیعی هم ناتوان باشد، گرچه تقوا در فهم و تیزهوشی نیز تا حدی میتواند موثر واقع شود.
تقوا و پیروزی بر مشکلات
یکی از آثار مهم تقوا غلبه بر مشکلات و دشواریهای زندگی است. خدا در قرآن میفرماید: «هرکس که تقوا را پیشه خود سازد، خدا (در حل مشکلات) راه خروجى برایش قرار مىدهد و از آن راه که گمان نمىبرد به وى روزى مىرساند»[164].
باز میفرماید: «هرکس که تقوا را پیشه سازد خدا کارهایش را آسان مىگرداند»[165].
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: «هرکس که تقوا را پیشه سازد شداید و سختیها از او دور مىشود، بعد از اینکه نزدیک شده است. تلخیها برایش شیرین مىگردد، امواج مشکلات متراکم، در برابرش شکافته و پراکنده مىشود و امور دشوار و دردناک برایش آسان مىگردد»[166].
از این قبیل آیات و احادیث استفاده میشود که تقوا در حل مشکلات و غلبه بر دشواریها به انسان کمک میکند. اکنون باید دید تقوا در این موارد چه تأثیری میتواند داشته باشد.
مشکلات و سختیهای زندگی را بطور کلی به دو دسته میتوان تقسیم کرد:
نوع اول مشکلاتی که حل آنها در اختیار نیست، مانند نقص عضو، ابتلای به بیماریهای غیر قابل علاج و خطرهای غیر قابل پیشگیری و امثال اینها که جلوگیری و رفع آنها از امکان ما خارج است.
نوع دوم دشواریها و مشکلاتی که تصمیم و اراده ما در حل آنها و حتی در پیشگیری از آنها میتواند مؤثر باشد. مانند غالب گرفتاریهای روحی و جسمی و خانوادگی و اجتماعی و شغلی و غیره.
البته تقوا در حل هریک از این دو مشکل میتواند نقش مهمی را ایفا کند. اما در بخش اول، گرچه جلوگیری از آن مشکل و برطرف ساختن آن برای ما عملا غیر ممکن میباشد، لیکن چگونگی برخورد با آن گرفتاریها در اختیار ما است. انسان باتقوا و خودنگهدار که بر نفس خویش کاملا تسلط دارد و جهان و مشکلات جهان را گذرا و زندگی آخرت را اصیل و باقی میداند و بر نیروی لایزال الهی تکیه دارد، حوادث و مشکلات دنیا را کوچک و موقت میشمارد و جزع و فزع نمیکند، بلکه در برابر خواست الهی تسلیم محض خواهد بود. انسان باتقوا با خدا و جهان آخرت مأنوس و دلگرم است. حوادث و مشکلات گذرا نمیتوانند آرامش خاطرش را برهم بزنند. چون حوادث و مشکلات و مصیبتها ذاتا دردآور نیستند بلکه اضطراب و عدم تحمل نفس است که اسباب ناراحتی انسان را فراهم میسازد، و تقوا در این باره به انسان کمک میکند.
اما نوع دوم، اکثر گرفتاریها و شدایدی که زندگی را بر انسان تلخ میکنند معلول صفات زشت و هویها و هوسهای نفسانی و غلبه تمایلات شیطانی میباشند. اغلب گرفتاریهای خانوادگی را زن یا شوهر یا هردو، در اثر عدم تسلط بر خواستههای نفسانی، بوجود میآورند، و خود در آتشی که بدست خودشان افروختهاند میسوزند و جزع و فزع میکنند. سایر مشکلات نیز همینطور است.
اخلاق فاسد مانند حسد، کینهتوزی، انتقامجویی، لجبازی، تعصب، خودبینی، خودپسندی، طمع، شهوت، خشم، بلندپروازی، تکبر و امثال اینها هستند که برای انسان گرفتاری و مشکل و غم و غصه بوجود میآورند و زندگی شیرین را تلخ میسازند. چنین شخصی آنچنان اسیر خواستههای نفسانی است که حتی از شناخت درد و دوای خویش هم عاجز میباشد. بهترین و مؤثرترین چیزی که میتواند از وقوع این حوادث جلوگیری کند همانا تقوا و کنترل نفس و خودنگهداری است. برای شخص متقی این قبیل حوادث دردناک اصلا بوجود نمیآید، او با دلی آرام و قلبی نورانی به حیات خویش ادامه میدهد و برای آخرت توشه برمیدارد.
حب دنیا سرچشمه تمام گرفتاریها است ولی شخص باتقوا به دنیا و مافیها دلباخته نیست تا از فقدان آنها رنج ببرد.
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: «از حب دنیا بپرهیز که اصل هرگناه و معدن هربلائى است»[167].
تقوا و آزادی
ممکن است کسی چنین خیال کند که تقوا سلب آزادی میکند، قیدوبند و محدودیت بوجود میآورد و زندگی را سخت و دشوار میسازد، لیکن اسلام این عقیده را مردود میشمارد بلکه برعکس، تقوا را سبب آزادی و آسایش و عزت و بزرگواری میداند و انسان بیتقوا را اسیر و برده میشمارد.
امیر المؤمنین علیه السّلام میفرماید: «تقوا کلید هدایت و استقامت و توشه آخرت مىباشد. تقوا سبب آزادى از بندگیها و وسیله نجات از هلاکتها است»[168].
حضرت علی علیه السّلام فرمود: «شرافتی بالاتر از اسلام نیست و عزتی عزیزتر از تقوا و پناهگاهی بهتر از ورع وجود ندارد»[169].
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: «هرکس به تقوا توسل جوید، شداید و دشواریها بعد از نزدیک شدن، از وى دور گردند، امور تلخ برایش شیرین شوند، امواج متراکم گرفتاریها، از اطرافش پراکنده گردند و دشواریها برایش سهل گردد»[170].
در این احادیث، تقوا کلید حل مشکلات و سبب عزت و آزادی انسان و نجات از گرفتاریها و دشواریها و تلخیهای زندگی و بهترین پناهگاه معرفی شده است.
پس تقوا برای انسان محدودیت و سلب آزادی بوجود نمیآورد بلکه شخصیت انسانی او را احیا میکند و از اسارت شهوتها، غضبها، انتقامجوییها کینهتوزیها، خودخواهیها، خودبینیها، تعصبها، لجوجیها، طمعها، مالپرستیها، خودپرستیها، هویپرستیها، جاه و مقامپرستیها، شکمپرستیها و شهرتپرستیها آزاد میسازد. شخصیت انسانی و عقلش را تقویت میکند تا بر غرائز و نیروهای طغیانگر نفس فائق آید، آنها را تعدیل کند و برطبق مصالح واقعی هدایت و رهبری نماید و از افراط و تفریطکاریهای آنها جلوگیری بعمل آرد.
قرآن افرادی را که مطیع و منقاد هوای نفس باشند، در تأمین خواستههای نفسانی تلاش کنند و برای نیل به تمایلات خویش محدودیتی قائل نباشند، بتپرست و هویپرست میداند.
در قرآن میفرماید: «آیا میبینی کسی را که خدایش را هوای نفس خودش قرار داده و با اینکه علم دارد، خدا او را گمراه نموده و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشمش پرده ظلمت کشیده است. پس چه کسی بعد از خدا او را هدایت میکند؟. آیا پند نمیگیرند»[171].
آری شخصی که در برابر هوسها و خواستههای نفسانی تسلیم محض باشد، و برای نیل بدانها از هیچ زشتی پروا نکند و دیوانهوار در تلاش و کوشش باشد و به ندای خیراندیشانه عقل و رهنمودهای پیامبران گوش ندهد، چنین فردی واقعا اسیر و برده است، بنده و مطیع هوای نفس.
هوای نفس شخصیت انسانی و گوهر گرانبهای عقلش را مغلوب و در بند انداخته است و برای آزادی او جز تقوا راه دیگری وجود ندارد. پس تقوا محدودیت نمیآورد، بلکه به انسان آزادی میبخشد.
تقوا و درمان بیماریها
این مطلب قبلا به اثبات رسید که اخلاق زشت، مانند: حسد، کینه، انتقامجویی، عیبجویی، خشم، تعصب، طمع، خودبینی، تکبر، ترس، بیارادگی، وسوسه و امثال اینها، بیماریهای نفسانی هستند. نفوس این افراد نه به مجاز بلکه حقیقتا بیمار است.
این مطلب نیز در علوم به اثبات رسیده که بین نفس و تن آدمی نه تنها ارتباط و اتصال محکمی برقرار است بلکه متحد میباشند و بواسطه همین ارتباط و اتصال، در یکدیگر تأثیر و تأثر دارند. بیماریهای جسمانی، نفس را ناراحت و پریشان میسازند و برعکس بیماریهای نفسانی در جسم و اعصاب انسان تأثیر کامل میگذارند. بسیاری از بیماریهای روانی و ضعف اعصابها در اثر اخلاق زشت بوجود میآید. حتی منشأ بعضی امراض جسمانی مانند زخم و تورم معده و روده، سوءهاضمه و ترش کردن غذا، سردرد و دلدرد، نیز ممکن است معلول پارهای از اخلاق زشت مانند حسد، کینهتوزی، طمع، خودخواهی و بلندپروازی باشد. کاملا مشهود است که اعتیادات مضر و افراط در شهوترانی چه امراض خطرناکی را به وجود میآورند و چنانکه قبلا گذشت تنها داروی شفابخش امراض نفسانی تقوا است. بنابراین، میتوان گفت که تقوا در درمان بیماریهای جسمانی و روانی انسان و بهداشت و سلامت او تأثیر بسزایی دارد.
حضرت علی علیه السّلام درباره تقوا میفرماید: «تقوا درمان بیماریهاى اجسام شما و اصلاحکننده فساد قلوب شما و پاککننده آلودگیهاى نفوس شما است»[172]!.
[127]- إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ- حجرات/ 13.
[128]- قال على علیه السلام: فانّ تقوى اللّه ... شفاء مرض اجسادکم و صلاح فساد صدورکم و طهور دنس انفسکم- نهج البلاغه/ خطبه 198.
[129]- لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ- آل عمران/ 172.
[130]- فَمَنِ اتَّقى وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ- اعراف/ 35.
[131]- وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ- آل عمران/ 133.
[132]- إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَعِیمٍ فاکِهِینَ بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ- طور/ 18.
[133]- قال على علیه السّلام: التقى رئیس الاخلاق- نهج البلاغه/ کلمات قصار 41.
[134]- قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: خصلة من لزمها اطاعته الدنیا و الاخرة و ربح الفوز بالجنة قیل و ماهى یا رسول اللّه؟ قال: التقوى، من اراد ان یکون اعز الناس فلیتق اللّه عز و جل ثم تلا: و من یتق اللّه یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب- بحار الانوار/ ج 70 ص 285.
[135]- قال على علیه السّلام: علیکم بتقوى اللّه فانها تجمع الخیر و لا خیر غیرها و یدرک بها من الخیر ما لا یدرک بغیرها من خیر الدنیا و الاخرة- بحار الانوار/ ج 70 ص 285.
[136]- قال السجاد علیه السّلام: شرف کل عمل بالتقوى و فاز من فاز من المتقین، قال اللّه تبارک و تعالى: إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفازاً- بحار الانوار/ ج 77 ص 386.
[137]- قال على علیه السّلام: و اعلموا عباد اللّه انّ المتقین ذهبوا بعاجل الدنیا و آجل الاخرة فشارکوا اهل الدنیا فى دنیا هم و لم یشارکهم اهل الدنیا فى آخرتهم. سکنوا الدنیا بافضل ما سکنت و اکلوها بافضل ما اکلت، فحظوا من الدنیا بما حظى به المترفون و اخذوا منها ما اخذه الجبابرة المتکبرون. ثم انقلبوا عنها بالزاد المبلغ و المتجر الرابح اصابوا لذة زهد الدنیا فى دنیاهم و تیقّنوا انّهم جیران اللّه غدا فى آخرتهم لا تردّ لهم دعوة و لا ینقص لهم نصیب من لذة- نهج البلاغه/ کتاب 27.
[138]- قال على علیه السّلام: فانّ تقوى اللّه دواء داء قلوبکم و بصر عمى افئدتکم و شفاء مرض اجسادکم و صلاح فساد صدورکم و طهور دنس انفسکم و جلاء غشاء ابصارکم و امن فزع جأشکم و ضیاء سواد ظلمتکم- نهج البلاغه/ خطبه 198.
[139]- یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ- بقره/ 21.
[140]- کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ- بقره/ 183.
[141]- لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوى مِنْکُمْ- حج/ 38.
[142]- وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى- بقره/ 197.
[143]- إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ- مائده/ 27.
[144]- قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: یا ابا ذر! کن بالعمل بالتقوا اشدّ اهتماما منک بالعمل، فانّه لا یقلّ عمل بالتقوا و کیف یقلّ ما یتقبّل بقول اللّه انما یتقبّل اللّه من المتقین- بحار/ ج 77 ص 89.
[145]- قال ابو عبد اللّه علیه السّلام: لا یغّرنک بکائهم انّما التقوى فى القلب- بحار/ ج 70 ص 286.
[146]- وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ- آل عمران/ 186.
[147]- قال على( ع): اوصیکم عباد اللّه بتقوى اللّه فانّها الزمام و القوام فتمسّکوا بوثائقها و اعتصموا بحقائقها تؤول بکم الى اکنان الدعة و اوطان السعة و معاقل الحرز و منازل العزّ- نهج البلاغه/ خ 195.
[148]- قال على علیه السّلام: فان التقوا فى الیوم الحرز و الجنّة و فى غد الطریق الى الجنّة مسلکها واضح و سالکها رابح و مستودعها حافظ- نهج البلاغه/ 191.
[149]- قال امیر المؤمنین علیه السّلام: اعلموا عباد اللّه انّ التقوى دار حصن عزیز و الفجور دار حصن ذلیل لا یمنع اهله و لا یحرز من لجأ الیه الا و بالتقوى تقطع حمة الخطایا- نهج البلاغه/ خ 157.
[150]- قال على علیه السّلام: فان تقوى اللّه حمت اولیاء اللّه محارمه و الزمت قلوبهم مخافته حیث اسهرت لیالیهم و اضمأت هواجرهم- نهج البلاغه/ خطبه 114.
[151]- قال امیر المؤمنین علیه السّلام: ان التقوى عصمة لک فى حیاتک و زلفى بعد مماتک- غرر الحکم/ ص 222.
[152]- اعراف/ 26.
[153]- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً- انفال/ 29.
[154]- وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ- بقرة/ 282.
[155]- هذا بَیانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ- آل عمران/ 138.
[156]- قال على( ع): فان تقوى اللّه دواء داء قلوبکم و بصر عمى افئدتکم- نهج البلاغه/ خ 198.
[157]- قال النبى صلّى اللّه علیه و آله: لو لا انّ الشیاطین یحومون على قلوب بنى آدم لنظروا الى الملکوت- بحار الانوار/ ج 70 ص 59.
[158]- عن ابیعبد اللّه علیه السّلام قال: کان ابى یقول: ما من شىء افسد للقلب من الخطیئة انّ القلب لیواقع الخطیئة فما تزال به حتى تغلب علیه فیصیر اسفله اعلاه و اعلاه اسفله- بحار/ ج 70 ص 54
[159]- قال على علیه السّلام: العقل رسول الحق- غرر الحکم/ ج 1 ص 13.
[160]- قال على علیه السّلام: الهوى عدوّ العقل- غرر الحکم/ ص 13.
[161]- قال امیر المؤمنین علیه السّلام: من لم یملک شهوته لم یملک عقله- غرر الحکم/ ص 702.
[162]- قال على علیه السّلام: العجب یقسد العقل- غرر الحکم/ ص 26.
[163]- قال على علیه السّلام: اللجوج لا راى له- غرر الحکم/ ص 31.
[164]- وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ- طلاق/ 2.
[165]- وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً- طلاق/ 4.
[166]- قال امیر المؤمنین علیه السّلام: فمن اخذ بالتقوى عزبت عنه الشدائد بعد دنوها و احلولت له الامور بعد مرارتها و انفرجت عنه الامواج بعد تراکمها و اسهلت له الصعاب بعد انصابها- نهج البلاغه/ خطبه 198.
[167]- قال على علیه السّلام: ایّاک و حبّ الدنیا فانها اصل کل خطیئة و معدن کل بلیّة- غرر الحکم/ ص 150.
[168]- قال على علیه السّلام: فانّ تقوى اللّه مفتاح سداد و ذخیرة معاد و عتق من کل ملکة و نجاة من کل هلکة- نهج البلاغه/ خطبه 230.
[169]- قال على علیه السّلام: لا شرف اعلى من الاسلام و لا عزّ اعزّ من التقوى و لا معقل احسن من الورع- نهج البلاغه/ باب المختار من الحکم، 371.
[170]- قال على علیه السّلام: فمن اخذ بالتقوى عزبت عنه الشدائد بعدد نوها و احلولت له الامور بعد مرارتها و انفرجت عنه الامواج بعد تراکمها و اسهلت له الصعاب بعد انصابها- نهج البلاغه/ خطبه 193.
[171]- أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ- جاثیه/ 23.
[172]- قال على علیه السّلام: فانّ تقوى اللّه ... شفاء مرض اجسادکم و صلاح فساد صدورکم و طهور دنس انفسکم- نهج البلاغه/ خطبه 198.
*امینى، ابراهیم، خودسازى (تزکیه و تهذیب نفس)، 1جلد، شفق - قم، چاپ: هشتم.