زمامداران و اجرای عدالت
حضرت امام صادق(ع) میفرماید:
سلطان در برابر خاصه و عامه، سه وظیفه دارد: پاداشدهی به نیکوکار با احسان و جایزه تا مردم در کار خوب رغبت کنند و تشویق شوند؛ پوشاندن گناه بدکار تا توبه کند و از گمراهیش برگردد و در جامعه آبرومندانه زندگی کند و ایجاد انسجام و ائتلاف مردمی، با احسان و انصاف تا جامعه یکپارچه بماند، نه متحزب و متفرق.[311]
در نامه حضرت علی(ع) به مالک اشتر نیز آمده است:
... آنچه برای تو حلال نیست، از نفس خویش جداً دریغ دار، زیرا دریغ داشتن از نفس و بخل به خواستههایش، باعث واداشتن او به پیمودن راه انصاف است در آنچه علاقه دارد یا ناراحت است... حق خدا و حق مردم را از خودت و خویشان و نزدیکانت و هر رعیتی که مورد علاقه و توجه توست، بستان، زیرا اگر چنین نکنی ستم کردهای... به کار کسانی که از آنان که دستشان به تو نمیرسد ـ همانان که به چشم نمیآیند و مردم آنان را کوچک و حقیر میشمارند ـ رسیدگی کن و برای این کار فردی را که مورد اعتماد تو و خداترس و متواضع است بگمار تا مشکلات آنان را به گوش تو برساند. آنگاه درباره آنان بدانگونه عمل کن که روزی که به ملاقات پروردگار میروی، عذرت پذیرفته باشد، زیرا این گروه از شهروندان به انصاف و دادگری محتاجتر از دیگرانند. پس با ادای حق هر یک از اینان در پیشگاه خدا عذر و حجتی به دست آور.
... سپس خدا را خدا را در رفتار با طبقات پایین جامعه در نظر بگیر؛ همان بیچارگان و نیازمندان و بینوایانی که پول و پارتی ندارند... واقعاً این گروه از شهروندان بیش از دیگران نیازمندند که انصاف در حقشان رعایت گردد.[312]
زمینه های مختص به زمامداران
در عقیده ما حکومت از ضروریات است و حق حاکمیت هم از آن خدای تعالی است که پیامبران و اوصیای آنان متولی حکومتند و پیامبر و امام(ع) همگی معصوماند. محل بحث ما در این بخش، زمامداران غیرمعصوم مثل رؤسای سه قوه و زیردستانشان است.
شکی نیست که عدالت، مجری میخواهد امام علی(ع) میفرماید: «حکومت و اجرای حدود و نماز جمعه، جز با امامی عادل، اقامه درست نمیشود».[313] آن حضرت هنگام رفتن به سوی شام برای نبرد با معاویه، پس از حمد و سپاس و ستایش خداوند و درودفرستان بر پیامبر(ص) فرمود: «از خدا بترسید و از امام خود فرمان برید؛ چون رعیت صالح به وسیله امام عادل، نجات مییابد. بدانید که رعیت فاجر به دست امام فاجر هلاک میشود...».[314]
حضرت امام صادق(ع) میفرماید: «مردمان جز به وسیله امام، اصلاح نمیشوند و زمین جز به او اصلاح نمیشود».[315] زمینه های اجرای عدالت که به حاکمان اختصاص دارد از این قرار است:
1. رهایی از هوا و هوس
در صورتی زمامداران به اجرای عدالت، موفق میشوند که خودساخته، با تقوا و از هوی وارسته باشند و گرنه محال است جامعه روی عدالت ببیند، زیرا اسارت در بند خواهشهای نفسانی در مرحله اول انسان را کر و کور میکند؛ بهگونهای که باطل و ظلم را توجیه میکند و مصادیق عدالت را نمیتواند تشخیص دهد و در مرحله دوم به فرض که عدل و ظلم و مسیر اجرایی آن روشن شود فرد هواپرست از اجرای عدالت که بر خلاف هوایش باشد ناتوان خواهد بود.
به برخی از آیات و روایاتی که دراینباره هست توجه کنیم. قرآن کریم میفرماید: «پس آیا دیدی کسی را که هوای خویش را معبود خود قرار داده و خداوند او را دانسته، گمراه گردانیده و بر گوش و دلش مهر زده و بر دیدهاش پرده نهاده است. آیا پس از خدا چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟».[316]
امام علی(ع) میفرماید: «هر کس از هوا و هوس خود پیروی کند هوا او را کور و کر و خوار و گمراه میسازد».[317]
قرآن کریم نیز به دوری از هوا سفارش اکید دارد به پیامبر(ص) میفرماید: «در میانشان بنا بر آنچه خدا نازل فرموده داوری کن و پیرو هواهای ایشان مباش و از آن بر حذر باش که تو را نسبت به آنچه خدا فرو فرستاده است بفریبند...».[318]
و به حضرت داود(ع) میفرماید: «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه قرار دادیم؛ پس میان مردمان به حق داوری کن و در پی هوای نفس مرو که تو را از راه خدا به بیراهه میکشاند».
2. قاطعیت و صلابت
تساهل و تسامح در اجرای قانون و یا در برخورد با سودجویان و رانتخواران، زمینهساز ظلم و بیعدالتی است. از طرفی اگر مسئولان باصلابت باشند کسی برنامهریزی نمیکند تا رانتخواری و یا سوء استفاده کند؛ همه خود را موظف و ناچار به اجرای عدالت میبینند.
در سایر بخشها نیز وضعیت از همین قرار است؛ مثلاً در کشور ما بیشترین هزینهها برای مبارزه با مواد مخدر در نظر گرفته میشود با این حال، روزبهروز این بلای خانمانسوز همچنان گسترش میباید. در برخی کشورهای همسایه به دلیل قاطعیت در مبارزه با مواد مخدر کمترین مشکلات و کمترین معتاد وجود دارد و تلفاتشان نیز بسیار اندک؛ یعنی معدود افرادی هستند که اعدام میشوند درصورتیکه در اینجا هر روزه تعداد زیادی بر اثر مصرف مواد دستساز و ناسالم از دنیا میروند و یا در محاکم قضایی به مرگ، محکوم میشوند.
در مواردی ممکن است مسئولی قاطع باشد، ولی دو مشکل دیگر مانع اجرای قانون میشود؛ یکی مدیریتهای موازی و متعدد یا شوراییبودن مقام اجرا، نظیر موضوع آلودگی هوای تهران و دهها اداره و سازمان که در اصلاحش دخیل هستند و هر گروهی تقصیر را بر گردن دیگری میاندازد.
مشکل دیگر، تبصرهها و قیدوبندهای فراوان زدن به یک قانون است که موجب استثناهای فراوان و راه فرارهای متعدد، زمینه سوء استفاده و دورزدن قانون میشود؛ هر چند ممکن است مدیر مربوط دلسوز باشد.
ازاینرو، باید زمینه های سلب قاطعیت از بین برود و مدیران نیز با صلابت عمل کنند تا به ذهن کسی هم خیانت خطور نکند و متخلفان و سودجویان در یابند که اگر سوءاستفاده کنند ناگزیرند هزینه سنگینی را تحمل کنند.
پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) که در حقوق و اموال شخصی خویش، نهایت آقایی و سماحت را داشتند و اهل بذل و بخشش و ایثار بودند، هر جا سخن از حق مظلوم و پای عدالت در میان بود یا حقالله و یا بیتالمال مطرح بود با کمال قاطعیت و خشونت، با رانتخواران برخورد میکردند.
عثمان در زمان خلافتش زمینهای زیادی را در اختیار امویان و نزدیکان خود قرار داد، وقتی حضرت علی(ع)، زمامدار شد بدون هیچ ملاحظهای این رانتها و تیولها و قطعههای زمینها را به مسلمانان برگرداند و هشدار داد: «به خدا اگر ببینم که بیتالمال به مهر زنان یا بهای کنیزان رفته باشد آن را باز میگردانم، زیرا در عدالت، گشایش است و آنکه عدالت را بر نتابد ستم را سختتر یابد».[319]
قرآن کریم در اجرای حدود میفرماید: «... در اجرای دین خدا اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید رأفت و دلسوزی در حق ایشان (گنهکاران) روا مدارید...».[320]
در جای دیگر میفرماید: «تا من حاضر باشم هیچیک از حدود الهی، ضایع و جارینشده نخواهند ماند».[321]
همه مردم را نمیتوان با موعظه و درس اخلاق، از ظلم و جور نگهداشت. برای بعضی شمشیر و شلاق لازم است. امام صادق(ع) این احادیث را از اجداد بزرگوارش، روایت میفرماید: «مَن خَافَ القِصَاصَ کَفَّ عَن ظُلم النّاس»؛[322] هر کس از قصاص بترسد از ستمگری به مردم دست نگه میدارد.
3. داشتن دیدگاه عادلانه
نگاه برابر و بدون تبعیض زمامداران، شرط اجرای عدالت است. وقتی رهبران جامعه دیدگاه و رفتاری عادلانه داشته باشند و بخواهند روح مساوات بین مردم دمیده شود شکوفههای عدالت از شاخسارهای هر کوی و برزن سر بر میآورد.
حضرت امیر(ع) به کارگزارانش بارها سفارش میفرمود مردم را به یک چشم ببینید، تبعیض و نابرابری نکنند. به حاکم «حلوان» مینویسد: «پس کار مردم در آنچه حق است نزد تو یکسان باشد که ستم را با عدل عوض ندهند». شارح نهج البلاغه ـ میرزاحبیبالله خویی ـ درباره تاریخ حلوان، توضیحات جالبی ارائه داده مینویسد:
حلوان از شهرهای بزرگ محافظتشده حکومت فارس در دولت ساسانی بعد از مدائن به شمار میرفت... و یزدگرد سوم بعد از شکستی که در مدائن خورد فرار کرد و به حلوان پناه برد و در آنجا جنگهای سختی بین سپاه او و مسلمانان در گرفت که منجر به سقوط حلوان به دست مسلمانان شد. ظاهراً این شهر لشکرگاه سپاه اسلام تا زمان امیرالمؤمنین(ع) گردید و سیاست حاکمان گذشته که خلیفه دوم آن را بنا گذاشته بود بر اهانت و خشونت با غیرعرب بهویژه غیرمسلمانان و تحقیر آنان استوار بود؛ غیرعرب را گویا برده و کنیز تلقی میکردند.
درحالیکه اقدامهای مهم حکومت امام علی(ع) تغییر و اصلاح آن سیاست تبعیضآمیز بود توصیه داشت به مهربانی با مردم جهت تشویق آنان به پذیرش اسلام... به حاکم حلوان دستور میدهد که حقوق را در مورد همـگان ـ چه مسلمان و چه غیرمسلمان ـ به طور مساوی رعایت کند و به او هشدار داد که ستم به هر شکلی که باشد باعث تقویت اسلام و جایگزین عدالت نمیگردد ـ آنچنانکه کارگزاران عُمَر فکر میکردند ـ بلکه ستم بر غیرعرب، سبب نفرت آنها از اسلام میشود.[323]
حضرت علی در نامه به مالک اشتر نیز سفارش میفرماید که انصاف و حق را درباره دور و نزدیک رعایت کن.[324]
بدیهی است مسئولانی که با رأی مردم و با نظر مجلس سرکار میآیند ممکن است وابسته یا وامدار گروهی خاص باشند. چنین افرادی که خود را بدهکار حزب یا گروه ویژهای میبینند آزادی ندارند تا در مورد همگان مساوات را رعایت کنند و ناگزیرند مقامات و مناصب را به کارگزارانی از جناح خویش واگذار کنند؛ هر چند شخصیتهای لایقتری در سطح جامعه از غیرحزبشان وجود داشته باشد. این مشکل یکی از نقاط ضعف اساسی دموکراسی کنونی در سطح دنیاست.
4. نظارت دقیق و قوی بر کارگزاران و کارمندان دولت
از زمینه های اجرای عدالت و نیز شاخصههای مدیریت موفق، نظارت مستمر و دائمی رؤسا و مدیران ارشد بر زیردستان است. حضرت امیر(ع) برای همه طبقات اجرایی، ناظرانی داشت که بر کیفیت رفتار مجریان حکومتی نظارت کنند و آن حضرت خود بر زیردستان بهویژه بر ناظران ارشد خود نظارت داشت و وظایف و قلمرو هر یک را دقیقاً مشخص کرده بود.
ازاینرو، آن حضرت در برابر یک میهمانی عامل بصره که بوی اشرافیگری از آن به مشام میرسید موضعگیری کرد و فوراً به «عثمانبنحنیف» نامهای چنین نوشت:
پسر حنیف! به من خبر رسیده است که مردی از جوانان بصره، تو را به خوانی دعوت کرده و تو بدانجا شتافتهای، خوردنیهای نیکو برایت آوردهاند و پیدرپی کاسهها پیشت نهاده؛ گمان نمیکردم تو میهمانی مردمی را بپذیری
که نیازمندشان به جفا رانده است و بینیازشان خوانده... بنگر کجایی و
از آن سفره چه میخواهی. آنچه حلال از حرام ندانی بیرون انداز و از آنچه دانی از حلال به دست آمده در کار خود ساز، آگاه باشند که هر پیروی را پیشوایی است که پی وی را پوید و از نور دانش او روشنی جوید. بدانکه پیشوای شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان خوردنی بسنده کرده است... .[325]
همچنین در نامهای به یکی از کارگزارانش مینویسد:
به من خبر دادهاند تو کشت زمین را برداشته و آنچه پایت بدان رسیده برای خود نگاه داشتهای و آنچه در دستت بوده خوردهای اینک حسابت را بفرست و بدانکه حسابرسی خداوند بزرگتر از محاسبه بندگان است.[326]
جالب است بدانیم که امام(ع) حتی تهدیدهای پیشگیرانهای را در مورد برخی کارگزاران خود روا میداشت؛ به عنوان مثال در نامهای به «زیادبنابیه» مینویسد: «همانا به خدا سوگند میخورم سوگندی راست، اگر به من خبر رسد که تو در فییء مسلمانان اندک یا بسیار خیانت کردهای چنان بر تو سخت گیرم که تهیدست و گرانبار و حقیر بمانی».[327]
عباس؛ عموی پیامبر(ص)، هر چه اصرار کرد تا برخی منصبهای مسجدالحرام مثل مقام سقایت و حجابت را از پیامبر(ص) بگیرد، به او نداد و فرمود: «به شما چیزی [شفاعت] میدهم که بهتر از این باشد...».[328] پیامبر همچنین نگذاشت احدی از بنیهاشم در جمعآوری زکات، مشارکت کنند و سهم «العاملین علیها» را به جیب بزنند!
امام علی(ع) به نظارت صرف هم بسنده نمیکرد، بلکه زمینه طرح شکایت را نیز برای همه فراهم میکرد که اگر کسی از همهجا مانده و رانده شده بود به خود آن حضرت مراجعه کند. در نامه شصتم نهج البلاغه، خطاب به گردآورندگان خراج و عاملان شهرهایی که سپاه از آنجا میگذرد مینویسد:
من سپاهیانی را گسیل داشتهام که آنان به خواست خدا از سرزمینتان میگذرند، آنان را به آنچه خداوند بر ایشان واجب کرده است سفارش نمودهام تا آزارشان به کسی نرسد و ناراحتی و ناامنی ایجاد نکنند... .
من خودم در میان لشگر جای دارم، شکایتهای خود را از آنان به من رسانید و مشکلاتی را که برایتان ایجاد کردهاند که جز به وسیله خدا و من، توانایی برطرفکردن آن را ندارید، با من در میان گذارید تا من به یاری خدا آن را تغییر دهم.[329]
5 . مبارزه با ویژهخواری اطرافیان
«مصقلةبنهُبیره شیبانی»؛ فرماندار یکی از شهرهای فارس (فیروزآباد) شده بود. وی غنائم را میان بستگان و اطرافیان خود پخش کرد. حضرت علی(ع) به محض دریافت گزارش کار او در نامه تندی به او نوشت:
گزارش رفتار تو رسیده که اگر درست باشد و این کار را انجام داده باشی خدای خود را به خشم آورده و امام خود را نافرمانی کردهای. شنیدهام غنیمتهای مسلمانان را که دستآورد نیزهها و اسبان آنهاست و خونشان بر سر آن ریخته شده است در میان عربهایی که خویشاوندان تواند و تو را برگزیدهاند پخش میکنی. سوگند به کسی که دانه را در زیر خاک شکافته و جاندار را آفریده است اگر چنین خبری درست باشد خواری و ذلّتی برای خود در نزد من خواهی یافت و ارزش و اعتبارت کم خواهد شد. پس حق پروردگارت را سبک مشمار و دنیای خود را با نابودی دینت آباد مگردان که از زیانکارترین افراد باشید. آگاه باش حق مسلمانانی که در دیار تو زندگی میکنند و کسانی که در سرزمین ما زندگی میکنند در تقسیم این غنیمت یکسان است. آنان در نزد من همه به یک آبشخور داخل میشوند و از آن بیرون میآیند.[330] (کنایه از تساوی حقوق همه).
حضرت، شبیه این برخورد را با «اشعثبنقیس»، «زیادبنأبیه»، «شریح قاضی»، «عبداللهبنعباس»، «قدامةبنعجلان»، «منذربنجارود»، داشته است.[331]
در جمهوری اسلامی، علاوه بر رئیس جمهور و وزرا بر عهده نمایندگان مجلس شورای اسلامی است که بر روند امور نظارت کنند.
آیا اگر نیممثقال نظارت جدّی اعمال گردد مفاسدی چون اختلاس، قاچاق، رانتخواری، خروج اموال و سرمایهها، غصب منابع طبیعی، گرانفروشی و... ریشهکن نمیشود؟!
دوری از بدگویان و نمّامان
یکی از تهدیدها و مخاطرات مدیران ادارات، شرکتها، نهادها و سازمانها، نفوذ چاپلوسان و نمّامان است. این شیادان با زمینهسازی تلاش میکنند، خود را متعهد، باتقوا و دلسوز مدیر جا بیندازند و بر افکار و تصمیمات مدیران تأثیر بگذارند و در این راه بسا، سعی و تلاش بسیاری مبذول میدارند.
در عربی قدیم از نظر فرهنگی به این افراد «سُعات» گفته میشد از بس میدوند و سعی و تلاش دارند تا نفوذ کنند و علیه کسانی که دوست ندارند بدگویی و سمپاشی نمایند.
برخی سخنچینها نیز که به شعلهورساختن آتش اختلافات و ایجاد بدبینی اشتغال دارند و به «نمّام» معروفند، همین اثر را دارند.
اگر اطراف مدیری را نمّامها، چاپلوسها و بدگویان، احاطه کردند، دیگر نخواهد توانست حقیقت را دریابد و تصمیماتش، ناشی از ذهنیتی است که برایش میسازند. ازاینرو، بسا به بیگناهی، تهمت زده شود، بسا فرد خدومی برکنار یا حقش ضایع شود و بسا طرحهای سازنده و مفید، منحرف یا متوقف گردد و هزاران بیعدالتی احتمالی دیگر.
عبدالله نجاشی، طرف خلفای بنیالعباس، عامل و استاندار اهواز شد، وی از امام صادق(ع) درخواست کرد او را راهنمایی کند و دستورالعملی به او ارائه دهد درباره وظایفی که مایه تقرب به خدای سبحان است و پرسشهایی نیز داشت؛ مثلاً میپرسد: کجا و چگونه زکاتم را هزینه کنم، با چه افرادی مأنوس باشم به که اعتماد کنم، اسرارم را با چه کسی در میان نهم و در گرفتاریها به چه کسی پناه ببرم...؟ امیدوارم خداوند با راهنماییها و هدایتهای شما، مرا از گناه نجات دهد... .
امام صادق(ع) به او رهنمودهایی ارائه کردند؛ از جمله این مضامین:
«بدان من نظرم را برایت بیان میکنم که اگر به آن عمل کنی، از خطرهایی که میترسی خلاصی و رهایی مییابی. بدان که رهایی و نجات تو در حفظ جان و بیآزاری به اولیای الهی است و در نرمش و رفق به ملت و درنگ و تأمل و... .
دوری کن از بدگویان و کسانی که اهل نمیمه و سخنچینیاند، مبادا احدی از آنان به تو بچسبد، خدا نبیند تو را شبی یا روزی که نکته خوب و بدی را از اینان قبول کرده باشی که دراینصورت خدا بر تو سخط و غضب میکند و آبرویت را میبرد...».[332]
بخشی از گزارشهای برخی افراد مأمور به خدمت در بخشهای حفاظت و اطلاعات و یا حراست نیز همین حکم را دارد. و قطعاً نباید مدیری که در مرکز نشسته، فقط به صرف اینکه چنین کسانی گزارشی را دادهاند، آن را قطعی و وحی منزل تلقی کند و ترتیب اثر دهد آیا ممکن نیست گزارشگر دچار حب و بغض و دشمنی باشد؟ آیا ممکن نیست عادل نباشد و مصداق آیه شریفه «إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ»[333] آیا ممکن نیست سرچشمه اخبار یا گزارشگران او، فاسق یا اسیر هوا و هوس باشند؟ گیرم هیچکدام هم نباشد. آیا تصور نمیرود او اشتباه کرده، یا دیدگاهی افراطی داشته باشد و... .
این موضوع، امروزه اهمیت بیشتری دارد زیرا سازمانها، تشکلها و تحزّبها زیاد است و درنتیجه رقابتها و تنازعها نیز زیاد شده و «کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ».[334]
حضرت علی(ع) در مدتی که در کوفه بودند با آن همه گرفتاریهای جنگی، عقیدتی، فرهنگی، تربیتی، و... که داشتند شخصاً خودشان در مسجد کوفه به قضاوت مینشستند و برای او سکویی بود، معروف به «سکوی قضاوت».[335]
حضرت، دو قاضی برای مشکلات مردم در مسجد کوفه منصوب کرده بود. هرگاه فرصتی میشد حتی در ظهر و هوای گرم خودشان نیز در دسترس مردم بودند و برای هنگامی که دادرسی در مسجد حضور نداشت، مقرر کرده بود که شکایت و خواسته خود را بنویسند و از روزنه در اتاقی به داخل اتاق بیندازند تا در اولین فرصت، رسیدگی شود. بنابراین، صندوق شکایات را اوّلینبار حضرت علی(ع) تأسیس کردند.[336]
[311]. حرانی، تحف العقول، ص319: «ثلاثة تجب علی السلطان للخاصة و العامة: مکافاة المحسن بالاحسان، لیزدادوا رغبة فیه و تغمد ذنوب المسیء لیتوب و یرجع عن غیه و تألفهم جمیعاً بالإحسان و الإنصاف».
[312]. نهج البلاغه، نامه 53: «و شح بنفسک عما لایحل لک، فإن الشح بالنفس (الأنفس) الانصاف منها فیما احبت أو کرهت... انصف الله و أنصف الناس من نفسک و من خاصة أهلک و من لک فیه هوی من رعیتک. فإنک اله تفعل تظلم... و تفقد امور متن لایصل الیک منهم ممن تقتحمه العیون و تحقره الرجال، فضرغ لأولئک شقتک من أهل الخشیة و التواضع، فلیرفع الیک امورهم ثم اعمل فیهم بالإعذار الی الله یوم تلقاه، فإن هؤلاء من بین الرعیة أحوج الی الانصاف من غیرهم و کل فاعذر الی الله فی تأدیة حقه الیه... ثم الله الله فی الطبقة السفلی من الذین لا حیلة لهم من المساکین و المحتاجین... فإن هؤلاء من بین الرعیة احوج الی الاتصاف من غیرهم».
[313]. تمیمیمغربی، دعائمالاسلام، ج1، ص184 و مجلسی، بحارالانوار، ج89، ص256: «لایصلح الحکم و لا الحدود و لا الجمعة، الا بامام عدل».
[314]. محمدرضا حکیمی و دیگران، الحیاة، ج2، باب نهم، ص3، ح622: «مترجم»، «... فان الرعیة الصالحة تنجوا بالامام العادل الا و ان الرعیة الفاجرة تهلک بالامام الفاجر...».
[315]. مجلسی، بحارالانوار، ج23، ص22: «لایصلح الناس إلا بالامام؛ و لا تصلح الاخر إلا بذاک».
[316]. جاثیه، آیه23: «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَـرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللهِ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللهِ».
[317]. آمدی، غررالحکم، ح9168: «من اتبع هواه أعماه و أصمه و أذله و أضله». برای گاهی بیشتر ر.ک: همین قلم، جهاد با نفس؛ بزرگترین جهاد فراموش شده.
[318]. مائده، آیه49 «وَأَنِ احْکُم بَیْنَهُم بِمَآ أَنزَلَ اللهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن یَفْتِنُوکَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللهُ إِلَیْکَ...».
[319]. نهج البلاغه، خطبه 15: «وَ اللهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِکَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإِنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیَقُ».
[320]. نور، آیه2: «...وَلَا تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ...».
[321]. شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ج2، ص156: «لایضیع لله حد و أنا حاضر».
[322]. کلینی، الکافی، ج2، ص331، ح6 و ص335، ح23.
[323]. میرزاحبیب الله هاشمی خویی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، تصحیح، محمدباقر کمرهای و میانجی، ج20، ص346، به نقل از: علیاصغر احمدی، عدالت اجتماعی در نهج البلاغه، ص45. «فلیکن أمر الناس عندک فی الحق سواء فانه لیس فی الجور عوض من العدل».
[324]. ر.ک: نهج البلاغه، نامه 53.
[325]. همان، نامه45.
[326]. همان، نامه40: «...قَدْ بَلَغَنِی عَنْکَ أَمْرٌ إِنْ کُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ رَبَّکَ وَ عَصَیْتَ إِمَامَکَ وَ أَخْزَیْتَ أَمَانَتَکَ؛ بَلَغَنِی أَنَّکَ جَرَّدْتَ الْأَرْضَ، فَأَخَذْتَ مَا تَحْتَ قَدَمَیْکَ وَ أَکَلْتَ مَا تَحْتَ یَدَیْکَ. فَارْفَعْ إِلَیَّ حِسَابَکَ و اعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللهِ أَعْظَمُ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ».
[327]. همان، نامه20.
[328]. علی عمنوش العاملی، السیرة النبویة، ج5، ص37، ح5768؛ متقیهندی، کنزالعمال، ج14، ص120 و حاکم نیشابوری، المستدرک، ج3، ص332.
[329]. نهج البلاغه، نامه 60.
[330]. همان، نامه 43، ص415، چاپ صبحی صالح.
[331]. ر.ک: محمدیریشهری، موسوعة الامام علیبنأبیطالب، ج4، ص140 ـ 151.
[332]. مجلسی، بحارالانوار، ج78، ص271 ـ 277 و ج77، ص189: «... إیّاک و السعاة و أهل النمایم فلا یلتزقن منهم بک أحدا، و لایراک الله یوماً و لیلةً و أنت نقبل منهم صرفاً و لا عدلاً، فیسخط الله علیکم و یهتک سترک...».
[333]. حجرات، آیه6: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر فاسقی برایتان خبری آورد، نیک وارسی کنید، مبادا به نادانی، گروهی را آسیب برسانید و [بعد] از آنچه کردهاید پشیمان شوید».
[334]. مؤمنون، آیه53: «تا کار دینشان را میان خود قطعهقطعه کردند و دستهدسته شدند: هر دستهای به آنچه نزدشان بود، دل خوش کردند».
[335]. ر.ک: ابنابیجمهور، عوالیاللئالی، ج2، ص344، ح8؛ محمدیریشهری، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین(ع)، ص299، ح266 و دیلمی، ارشادالقلوب، ص218.
[336]. ر.ک: محمدیریشهری، موسوعة الامام علیبنأبیطالب، ج4، ص243 ـ 244.