پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

عدالت با حیوانات

عدالت با حیوانات

 

علی‏ بن‏ یقطین وزیر در دستگاه هارون بود. وزیر در آن دوران، دارای اختیاراتی بسیار بیش‏تر از وزیر امـروزی ـ ‏کـه عضوی از هیئت دولت است ـ بوده و تقریبا نفر دوم مملکت به حساب می ‏آمده است. امام کاظم(ع) به او فرمود:

یک موضوع را برای من ضمانت کن، من سه چیز برای تو ضمانت می‏ کنم... . آن سه چیزی که من برایت ضمانت می‏ کنم این است که هرگز به سوزش تیغ شمشیر گرفتار و کشته نشوی، به فقر مبتلا نگردی و زندانی نشوی. علی عرض کرد: آن کاری که من باید برایتان ضمانت کنم چیست؟ حضرت فرمود: ضمانت بده که هیچ‏یک از دوستان ما نزد تو نیاید، مگر آن‏که اکرامش کنی و گرامی ‏اش بداری... .[220]

حضرت نمی‏ فرماید: مؤمنی که پیش تو می ‏آید و گرفتار است به عدالت با او برخورد کنی، بلکه بالاتر از عدالت، با احترام و تکریم با او برخورد نمایی.

قرآن، نه تنها می‏ فرماید با عدالت رفتار کن و ظلم مکن، بلکه بالاتر می ‏فرماید: «به کسانی که ستم کرده ‏اند رکون و میل نداشته باشید که درآن‏صورت آتش، شما را در بر می‏ گیرد و برایتان جز خدا هیچ دوستی یا ولی نیست و کسی یاریتان نکند».[221]

در آموزه‏ های اسلامی، نه تنها بر اجرای عدالت در مورد انسان‏ها تأکید شده، بلکه درباره خوش‏رفتاری با حیوانات و اجرای عدالت و پرهیز از ظلم و جور در حقِّ آنان سفارش‏های متنوعی شده است. به نمونه ‏هایی از این دست می‏نگریم. وقتی ظلم این اندازه در حق حیوانات، بد است نسبت به حقوق انسان‏ها به طریق اولی، رعایت عدالت، اهمیت می‏ یابد:

حضرت علی(ع) در آغاز خلافتش در اولین خطبه ـ ‏که به طور معمول به مسائل مهم و ضروری پرداخته می‏شود ـ می‏ فرماید: «با مردمان و شهرها، به پرهیزگاری رفتار کنید، زیرا شما مورد بازخواست قرار می‏گیرید حتی در برابر آبادی‏ها و حیوانات».[222]

بدیهی است هنگامی که انسان در مورد حقوق مکان یا حیوان مورد بازجویی و مسئولیت است، درخصوص حقوق انسان که اشرف مخلوقات است، چقدر مسئولیت دارد.

در اسلام، همان‏گونه که باید حاکم به اجرای درست قوانین مربوط به انسان نظارت کند و در حقّ انسان موظف است از ظلم جلوگیری کند می‏ باید بر وضعیت زندگی حیوانات نیز نظارت کند تا به قدر نیاز به حیوان، آب و علوفه و خوراک داده شود و اگر مالک حیوان، نمی‏دهد، حاکم رسیدگی کند.

فقهای بزرگ، از جمله علامه حلی می‏نویسد:[223] «اگر صاحب حیوان، از هزینه حیوان کم گذارد اگر آن حیوان حلال گوشت باشد، حاکم او را بر یکی از سه کار ذیل اجبار می‏ کند:

1. انفاق بر حیوان و رسیدگی به او؛ 2. فروش حیوان به شخص دیگر و 3. ذبح آن تا از گوشت حیوان استفاده شود و دیگر گرسنگی نکشد.

و اگر از انجام این امور سر باز زد حاکم، زمین و یا مال دیگر او را فروخته و برای حیوانش هزینه می ‏کند و اگر ملکی نداشت یا فروش حیوان بهتر باشد آن را به فروش می‏ رساند...».[224]

از آیات قرآن کریم استفاده می ‏شود که سایر جنبدگان و پرندگان نیز همانند انسان دارای درک و شعورند و باید حرمت آن‏ها نیز رعایت شود. می‏فرماید: «هیچ جنبنده‏ای در زمین و هیچ پرنده ‏ای که با دو بال خود پرواز می‏کند نیست، مگر این‏که امت‏هایی هستند همانند شما...».[225]

پیامبر اکرم(ص) شتری را دید که به جایی بسته شده و جهاز و بارش هنوز بر پشتش قرار داشت، حضرت پرسید: صاحب این شتر کجاست؟ به او بگویید تا خود را برای بازخواست آماده کند.[226]

شیخ صدوق چنین توضیح می‏دهد: یعنی خود را برای بازجویی در روز قیامت آماده نماید، زیرا بستن شتر زیر بار، ظلم بر حیوان است و هنگامی که قیامت فرارسد حیوان در مقام شکایت از صاحبش، در پیشگاه الهی عرضه می‏دارد: گناه من چه بود که به من ستم کردی؟ پس خدای تعالی دادم را از تو بستاند.[227]

هم‏چنین حضرت(ص) می‏فرماید: «هر کس گنجشکی را بی‏جهت بکشد خداوند از او در قیامت سؤال و مؤاخذه می‏کند».[228]

 

مراعات توان و طاقت حیوان

فقها تأکید دارند که هنگام استفاده از حیوان باید به اندازه توانش، بار شود نه بیش‏تر و حتی اجاره ‏دادن حیوان، مثل اجاره سایر اشیا نیست که صرف اجاره‏اش به صورت مطلق، صحیح باشد، بلکه باید نوع استفاده از حیوان که مثلاً برای سوارشدن است یا بار بردن و... مشخص باشد و اجاره‏اش برای حیوان زیانبار نباشد. علامه حلی در بیان علت این حکم می‏نویسد: «... زیرا حیوان برای خود، احترامی دارد که باید در استفاده از آن، رعایت شود».[229]

محقق نجفی ـ ‏صاحب جواهر ـ می‏نویسد: «... به‏ کار‏گیری حیوان در کاری بیش از طاقت او همانند بار سنگین، طول سفر و سوارشدن افراد بیش از توان حیوان، جایز نیست و از هر کار دشواری که خلاف عرف و عادت باشد نهی شده است».[230]

امام صادق(ع) می‏فرماید:

حیوان، شش حق بر صاحبش دارد: بیش از توانایی‏اش بارش نکند، کمر حیوان را محلی برای گفت‏وگو قرار ندهد [بلکه پیاده شود و صحبت کند]، در هر ایستگاهی که می‏رسد، نخست علف او را آماده کند؛ بر چهره او نزند و داغ نگذارد؛ چون او تسبیح خدا را می‏گوید و هرگاه به آب برمی‏خورد حیوان را کنار آب ببرد تا اگر تشنه است بنوشد.[231]

از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که «سه نفری سوار چارپا نشوند، زیرا یکی از سه نفری که با هم بر حیوان سوار شوند ملعون است».

قطار شتری از پیش روی امام صادق می‏گذشت، چشم مبارک حضرت به شتری افتاد که زیر بار سنگینی خمیده بود و به زحمت راه می‏رفت. حضرت خطاب به جوان شتربان فرمود: «ای جوان! با این شتر به عدالت رفتار کن که خداوند عدالت ‏ورزی را دوست می‏دارد».[232]

وقتی اسلام درباره شتر و حیوان بارکش، توصیه به عدالت دارد، اهتمام و توجه دین به عدالت‏ ورزی در جهان انسانیت، معلوم است.

نقل است که امام صادق(ع) درباره کسی که با افزودن سرعت بر خسته‏ کردن بیش از حد متعارف چهارپایان می ‏افزاید، فرموده: «نماز و حج چنین شخصی مورد قبول نیست».[233]

درباره شخصی که در سفر حج، حیوان را بیش از حد خسته کرده بود فرمود: «خانه‏ اش خراب باد. حج این مرد قبول درگاه الهی نیست».[234]

مواردی که در معارف اسلامی به حقوق حیوانات و رعایت عدالت، پرداخته شده زیاد است مثل نحوه نگهداری، تغذیه، اسکان و... .

 

فراتر از قانون

اسلام برای صیانت از هر حقی، فقه و قانون دارد، ولی اصرار دارد که با اخلاق و گذشت و بزرگواری در روابط و برخوردهای اجتماعی، زندگی را روان و شیرین سازید اگر بین زن و شوهر و سایر فامیل، فداکاری، گذشت و رفتاری اخلاقی باشد نیازی به دادگاه و اعمال قانون پیدا نمی‏شود و هم‏چنین روابط سایر اقشار مردم با یک‏دیگر. از این‏رو، می‏گوییم اخلاق است که به زندگی رونق و صفا و آرامش می ‏بخشد و اگر نبود، دست آخر، از روی ناچاری باید به قانون و فقه پناه برد.

در باب عدالت اجتماعی نیز این‌چنین است. از امام صادق(ع) روایت شده است: «اولین نمونه ‏های عدالتی که از حضرت قائم(عج) پدید می ‏آید چنین است که منادی او فریاد می‏زند: آن کسی که در مسجدالحرام سرگرم کار مستحبی است جایش را به کسانی بدهد که طواف واجب دارند».[235] روشن است که به لحاظ شرعی نمی‏توان کسی را از مسجد بیرون کرد، ولی این‏جا خواهش اخلاقی است تا سایر مردم، راحت طواف و استلام حجر کنند.

شاید علاقه به بقای حاکم ظالم یا قصد دیدارش به لحاظ قانونی جرم نباشد، ولی اسلامی که در اجرای عدالت، فراتر از قانون و حقوق، می‏ اندیشد به علاقه ماندگاری ظالم یا قصد دیدن ظالم نیز اشکال می‏ کند:

ابوسعید خراسانی می‏ گوید: دو مرد بر ابوالحسن الرضا(ع) در خراسان وارد شدند و از او درباره احکام نمازشان در سفر پرسیدند که آیا لازم است قصر بخوانند یا کامل و چهار رکعتی؟

امام رضا(ع) به یکی از آنان فرمود: «چون تو آهنگ دیدار مرا داشته ‏ای، واجب است نمازت را قصر بخوانی» و به دیگری فرمود: «تو باید نماز را تمام بگزاری چون که قصد تو دیدار سلطان بوده است».[236]

از این نمونه ‏ها معلوم می‏شود اسلام برای اجرای عدالت، علاوه بر قانون، فقه و حقوق، پای اخلاق را به میان می‏کشد و حتی بر نیت‏ها نیز نظر دارد.

صفوان جمال می‏گوید: به محضر ابوالحسن حضرت موسی‏ بن‏ جعفر‘ وارد شدم به من فرمودند:

ای صفوان! همه چیز تو نیکو و زیبنده است؛ مگر یک چیز گفتم: فدایت گردم آن کدام چیز است؟ فرمود: کرایه‏ دادن شترانت به این مرد؛ یعنی به‏ هارون. گفتم: به خدا قسم! از روی سرخوشی یا نعمت ‏زدگی یا برای شکار و کار لهو به او کرایه ندادم، بلکه برای این راه؛ یعنی راه حج و مکه چنین کردم. نیز خودم شخصاً این کار را انجام نمی‏دهم، بلکه کارکنانم را با او می‏فرستم.

پس فرمود: ای صفوان! آیا کرایه تو بر عهده آنان باقی نمی ‏ماند؟ گفتم: چرا فدایت شوم. فرمود: آیا باقی ماندن ایشان را تا زمان دریافت کرایه ‏ات دوست می‏داری؟ گفتم: آری! فرمود: هر کس بقای ایشان [ظالمان] را دوست داشته باشد از ایشان است و هر که از ایشان باشد اهل دوزخ است... .[237]

فضیل‏ بن‏ عیاض از امام صادق(ع) پرسید: کدام‌یک از مردم بسیار پاکدامن و اهل ورع هستند؟

حضرت فرمود: «... و هر که دوست دارد معصیت خدا بشود به خاطر عداوت با خدا او با خدا به جنگ برخاسته است و هر که بخواهد ستمگران باقی بمانند، واقعاً دوست می‏دارد که خدا معصیت شود. خدای تبارک و تعالی، خودش را ستوده به خاطر نابودکردن ظالمان و فرموده: «فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ».[238]

و ائمه(ع) فرموده ‏اند: «هر که به ظلم ظالم راضی باشد شریک اوست».[239]

 

 

[220]. مجلسی، بحارالانوار، ج75، ص350، ح57: «اِضْمَنْ لِی خَصْلَة أَضْمَنْ لَکَ ثَلاَثا فَقَالَ: جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا اَلْخَصْلَةُ اَلَّتِی أَضْمَنُهَا لَکَ وَ مَا اَلثَّلاَثُ اَلَّتِی تَضْمَنُ لِی قَالَ: فَقَالَ: أَمَّا اَلثَّلاَثُ اَلَّتِی أَضْمَنُ لَکَ أَنْ لاَ یُصِیبَکَ حَرُّ اَلْحَدِیدِ أَبَداً بِقَتْلٍ وَ لاَ فَاقَةٍ وَ لاَ سِجْنٍ حَبْسٍ قَالَ: فَقَالَ عَلِیٌّ: وَ مَا اَلْخَصْلَةُ اَلَّتِی أَضْمَنُهَا لَکَ قَالَ: فَقَالَ: تَضْمَنُ لِی أَنْ لاَ یَأْتِیَکَ وَلِیٌّ أَبَدا إِلاَّ أَکْرَمْتَهُ قَالَ: فَضَمِنَ عَلِیٌّ اَلْخَصْلَةَ وَ ضَمِنَ لَهُ أَبُواَلْحَسَنِ اَلثَّلاَثَ...».
[221]. هود، آیه113: «وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللهِ مِنْ أَوْلِیَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ».
[222]. نهج ‏البلاغه، خطبه 167، ص320 ترجمه دشتی: «إتّقوا اللهَ فِی عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإنّکُم مَسؤولونَ حَتّی عَنِ البِقاعِ وَ البَهائم».
[223]. علامه حلی، قواعدالأحکام، ج3، ص118 و ر.ک: فخرالمحققین، ایضاح‏القواعد، ج3، ص290؛ نجفی، جواهرالکلام، ج31، ص395؛ شهید ثانی، مسالک ‏الأفهام، ج8، ص503؛ شیخ طوسی، مبسوط، ج6، ص47؛ ابن‏ فهد حلی، مهذب ‏البارع، ج2، ص354 و فاضل‏ هندی، کشف ‏اللثام، ج7، ص611 ـ 612.
[224]. ابوالقاسم مقیمی، حقوق حیوانات در اسلام، 1387، ص133 ـ 135، با تلخیص.
[225]. انعام، آیه38: «وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم...».
[226]. صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص292 و حرعاملی، وسائل ‏الشیعة، ج11، ص540، باب 49، از ابواب احکام الدواب، ح1: «ان النبی’ أبصر ناقة معقولة و علیها جهازها، فقال: أین صاحبها، مروه فلیستعد غداً للخصومة».
[227]. همان.
[228]. متقی‏هندی، کنزالعمال، ح39969 و نهج‏الفصاحة، ص597، ح2918: «مَن قَتَلَ عُصفُوراً بِغَیرِ حَقٍّ سَأَلهُ الله عِندَ یَومَ القِیامَةِ». برخی نصوص، «بغیر حق» را به کشتن بدون ذبح شرعی تفسیر کرده ‏اند.
[229]. علامه حلی، تذکرة‏الفقهاء، ج2، ص307 و حسینی ‏عاملی، مفتاح ‏الکرامة، ج7، ص219 و 220.
[230]. نجفی، جواهرالکلام، ج31، ص397؛ با تلخیص.
[231]. حرعاملی، وسائل ‏الشیعه، ج11، ص480 باب 9، از ابواب احکام الدواب، ح6 و کلینی، الکافی، ج6، ص537: «للدابة على صاحبها سِتّةَ حُقُوق لَا یَحملَها فَوقَ طَاقَتِها، وَ لَا یَتَّخذَ ظَهرِهَا مَجلِساً یَتَحَدّث عَلَیها، وَ یبدء بعلفها إذَا نَزَلَ، وَ لَا یسمها فى وجهها، و لایضر بها فانها تسبح و یعرض علیها الماء اذا مر بها» و ر.ک: کلینی، الکافی، ج6، ص539؛ سیدکاظم طباطبائی، العروة‏الوثقی، ج4، ص333؛ صدوق، الفقیه، ج2، ص287 و مجلسی، بحارالانوار، ج61، ص201.
[232]. حرعاملی، وسائل‏الشیعه، ج11، ص540 ـ 541، باب 50 از ابواب احکام الدواب، ح1: «مَرَّ قِطارٌ لِأبی عَبدِاللهِ(ع) فَرَأَی زاملةً قَد مَالَت، فقال: «یَا غلامُ! اِعدِل عَلی هَذا الجَمَل فَإنَّ اللهَ یُحِبُّ العَدل».
[233]. مجلسی، بحارالانوار، ج64، ص212.
[234]. صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص292.
[235]. الکافی، ج4، ص427، ح1: «اول ما یظهر القائم من العدل ان ینادی منادیه أن یسلم صاحب النافلة، الفریضة الحجر الاسود و الطواف».
[236]. محمدرضا حکیمی و دیگران، الحیاة، ترجمه احمد آرام، ج6، ص37، ح94: «... وَجَبَ عَلیکَ التّمام لِأنّکَ قَدست السلطان».
[237]. شیخ‌عباس قمی، سفینةالبحار: «صلوان» و «ظلم» و مجلسی، بحارالانوار، ج75، ص376، ح34: «... فمن احب بقائهم فهو منهم و من کان منهم فهو ورد النار».
[238]. مجلسی، همان، ج75، ص370، تفسیر قمی ذیل آیه شریفه.
[239]. همان، ص377، ح31، امام باقر(ع) فرمود: «العامل بالظالم و المعین له و الراضی به شرکاء ثلاثة».