پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

عدالت و حکومت

عدالت و حکومت

 

تشکیل حکومت، ضرورتی اجتماعی و مورد پذیرش همگان است. اصطکاک منافع، نزاع میان افراد، حق‏ کشی‏‌ها و اخلال‏هایی که در نظم و امنیت عمومی پدید می‌آید زمینه لزوم حکومت است.

امیرالمؤمنین(ع) در پاسخ خوارج که با تفکری انحرافی بر نفی حکومت اسلامی در جامعه اصرار می‏‌ورزیدند و شعار هرج و مرج‏ طلبانه «لا حکم اِلّا لله» سر می‏دادند چنین هشدار می‏‌دهد:

به ‏ناچار برای مردم حاکم و امیری، خوب یا حتی بد، ضروری و لازم است که در سایه حکومتش، مؤمن به عمل صالح بپردازد و کافر از منافع زندگی‏اش بهره‌‏مند گردد و مردم تا دم مرگ در آسایش باشند و فیء و بیت ‏المال به وسیله او جمع ‏آوری و با دشمن جنگ شود و راه‏‌ها امن گردد و به کمک او ضعیف از قوی، حقش را بگیرد و نیکوکاران در راحت و رفاه باشند و از شر بدکاران آسایش داشته باشند.[105]

مردم به طور ضروری، در هر جای جهان، به تأسیس اعتبار ریاست و مرئوسیّت، مبادرت می‏‌ورزند و برای گذران زندگانی اجتماعی خویش به شخصی یا اشخاصی، اقتدار و ریاست می ‏بخشند. ازاین‏رو، قرآن، حکومت را شأنی از شئون ضروری و لازم، تلقّی کرده که نیازی به دعوت، ترغیب و توصیه ندارد. آنچه قرآن، مردم را به آن دعوت می‏کند، اتفاق و اجتماع بر محور دین است.[106]

آری! گرچه اسلام به اصل حکومت ـ ‏به سبب ضروری‏ بودنش ـ دعوتی نکرده است، اما در باب چگونه حکومت‏ کردن و این‏که چه کسانی حق حکمرانی دارند و چگونگی روابط متقابل حاکمان با مردم، اظهار نظر کرده است.

امام خمینی(قدس سره شریف) بنیان‏گذار نظام جمهوری اسلامی، از جمله فقیهانی بود که به بُعد اجتماعی اسلام توجه خاص نشان داد و معتقد بود که حذف اسلام از میدان سیاست و اجتماع و تبدیل آن به دینی فردی و انزوا طلب، تحریف حقیقی اسلام و ناشی از توطئه‏‌های استعمارگران است. ایشان می‏‌فرماید:

اسلام دین افراد مجاهدی است که به دنبال حق و عدالت‏‌اند، دین کسانی است که آزادی و استقلال می‏‌خواهند؛ مکتب مبارزان و مردم ضد استعمار است، اما این‏ها اسلام را طور دیگری معرفی کرده ‏اند.[107]

اثبات اجتماعی ‏بودن اسلام، از دو راه امکان‏پذیر است:

الف) بررسی تمامی تعالیم این دین، نشان می‏‌دهد که نظیر برخی ادیان صوفیانه و زهدگرایانه از قبیل آیین بودا و یا برخی شاخه‏‌های مسیحیت، نیست که غیرمرتبط با تنظیم جنبه‏‌های گوناگون اجتماعی باشد، بلکه در عین تنظیم روابط افراد و بیان مسائل اخلاقی و ترسیم حیات معنوی و رابطه خلق و خالق، به ابعاد اجتماعی حیات بشری نیز پرداخته است که یکی از آن‏ها، حکومت و سیاست است.

امام راحل، بر این نکته تأکید داشتند که ماهیت و کیفیت قوانین اسلام و احکام شرع به‌گونه‌‏ای است که نشان می‏‌دهد این قوانین برای اداره سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه مسلمین، تشریع گردیده و این احکام بدون نظام و حکومت، قابل پیاده‌شدن نیستند و وظیفه شرعی مسلمین در اجراکردن این نوع احکام، مستلزم تشکیل حکومت است. این نوع احکام در سرتاسر فقه پراکنده است؛ مثلاً:

1. یکی از این موارد احکام مالی اسلام است. مالیات‏هایی که مقرر شده تنها برای رفع حوایج مستمندان نیست، بلکه برای تشکیل حکومت و تأمین مخارج ضروری یک دولت بزرگ است. تعیین بودجه گسترده خمس و در کنار آن وجوب پرداخت زکات اموال، در حقیقت، برای تأمین همه نیازمندی‏های جامعه است. «جزیه» که بر اهل ذمه واجب است و خراج که از اراضی کشاورزی وسیعی گرفته می‏‌شود نیز درآمد فوق‏العاده‏ای را تشکیل می‏‌دهد و نشان می‏‌دهد که مقرر شدن این قبیل منابع مالی برای اداره جامعه و تشکیل حکومت است.

2. احکامی که در باب حفظ نظام و دفاع و تمامیت ارضی و استقلال امت اسلام وضع شده است. یکی از این احکام دفاعی در آیه شریفۀ «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ»[108] بیان شده است و مسلمانان را به تهیه و تدارک هر چه بیش‏تر نیروی مسلح و دفاع و مراقبت و آمادگی همیشگی فرا می‏خواند.

3. نمونه دیگر از این نوع احکام را می‏توان در احکام جزائی اسلام و مقررات و تعالیم مربوط به احقاق حقوق دیگران ملاحظه کرد. بسیاری از این نوع احکام مانند «دیات» هستند که باید گرفته و به صاحبانش داده شود و یا مانند حدود و قصاص باید زیر نظر حاکم اسلامی به اجرا درآید. این‏گونه امور، بدون برقراری یک تشکیلات حکومتی، تحقق نمی‏ یابد. همه این قوانین، مربوط به سازمان دولت است و جز قدرت حکومتی، کسی از عهده این امور مهم بر نمی‌آید.[109]

ب) راه دوم اثبات دخالت اسلام در حریم مباحث اجتماعی و سیاسی، اتصاف اسلام به اوصاف ذیل است: «دین کامل»، «دین خاتم» و این‏که قرآن «تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ»[110] و مشتمل بر همه اموری است که هدایت و سعادت بشر بر آن‏ها توقف دارد. این به لحاظ عقلی و منطقی، مستلزم دخالت این دین در قلمرو مباحث اجتماعی است، زیرا فقدان هدایت دین در عرصه اجتماع و سیاست، دلیل نقص و کاستی دین به شمار می‌آید.

 

پیامبر(ص) و تشکیل حکومت

تاریخ عربِ پیش از اسلام نشان می‏‌دهد که در سرزمین حجاز؛ هیچ‏وقت حکومت و سلطه سیاسی منظم و فراگیر نبوده است، تنها شکل انتظام موجود در آن عصر، نظم درون‌قبیله‏ای و ساده بوده است که هر قبیله‏ای دارای وحدت و رهبر قبیله‏ای و متمایز از سایر قبایل بوده است؛ بر خلاف سایر کشورها مثل ایران و روم که حکومت داشتند.

در چنین شرایطی پیامبر خدا(ص)، تغییراتی همه ‏جانبه در شبه جزیره عربستان به وجود آورد و نظم سیاسی و حکومت بر پا نمود؛ آن هم در محیطی که اساساً فاقد حکومت و دولت مرکزی بوده است. برخی از اقداماتی که شاهد تاریخیِ تحقق و تأسیس دولت دینی پیامبر خدا(ص) است از این قرار است:

1. پیامبر اکرم(ص)، میان قبایل متشتّتِ عرب و حتی متحارب مثل اوس و خزرج، وحدتی ایجاد کرد که صرفاً جنبه دینی نداشت؛ وحدتی سیاسی، دینی و اجتماعی به وجود آورد که قبایل متخاصم دیروز به برکت این وحدت، دارای الفت شدند، دارای منافع و علایق مشترک گشتند، بالاترین نمود و جلوه این وحدت سیاسی، هم سرنوشت‌شدن این قبایل در جنگ و صلح با غیرمسلمانان است.

2. پیامبر(ص) مدینه را مرکز حکومت خویش قرار داد و از آن‏جا برای شهرهای دیگر حاکم و والی می‏‌فرستاد. برخی از صحابه که متصدی حکومت یا عهده‏ دار آموزش معارف دینی یا تعلیم قرآن و آداب یا مأمور اداره امور مالی و اداری بودند نامشان در تاریخ مانده است. بنا به نقل طبری،
پیامبر اسلام(ص) «سعیدبن‏العاص» را به منطقه مابین رِمَع و زبید تا مرز نجران و «عامر بن ‏شمر» را به هَمدان و «فیروز دیلمی» را به صنعا گسیل داشت.
به منظور اقامه نماز، «عمرو بن‏ حزم» را به سوی اهل نجران فرستاد و «ابوسفیان ‏بن‏ حرب» را والی بر اخذ زکات و صدقات آن منطقه قرار داد. «ابوموسی اشعری» را نیز به مأرب و «یعلی‏ بن ‏امیه» را به الجند روانه ساخت.[111]

3. توصیه‏‌ها و بخش‌نامه‏‌های حضرت به برخی فرستادگان خویش به مناطق، شاهد روشنی بر بُعد حکومتی پیامبر است. برای نمونه در عهدنامه خویش به «عمروبن‏حزم» از وی می ‏خواهد که در حق مردم رفق و مدارا کند، ولی در برخورد با ظالمان، شدت عمل داشته باشد، زکات و خمس غنائم را بگیرد.[112]

4. شاهد دیگر بر این‏که پیامبر به نصیحت یا بیان عقاب اخروی بسنده نکرد، اقامه حدود و مجازات افراد خاطی است که این از شئون حکومت است.

5. حکومت و سلطه سیاسی در زبان قرآن و مؤمنان صدر اسلام با کلمه «الامر» تعبیر می‏ شده است؛ مثل «وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ»[113] و «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ»[114] اگر رهبری حضرت، صرفاً معنوی بود دیگر دعوت به مشورت در امور اجتماعی، چه معنا داشت؟!

برخی با بهانه‏‌های واهی، منکر حکومت پیامبر(ص) شده ‏اند؛ مثلاً می‏گویند: در مدینه کاخ و قصر حکومتی نداریم پس حکومت نبوده است؛ درصورتی‏که ساختار حکومتی غیر از ساختمان حکومتی است. آنچه نبوده، ساختمان است و آنچه بوده نظم و ساختار حکومتی و شبهات دیگر که ارزش نقل و نقد ندارد.[115]

 

تأکید امام خمینی بر اتحاد دین و سیاست

حضرت امام(قدس سره شریف) تأکید دارند که در دو قرن گذشته، تلاش و تبلیغات گسترده‏ای درباره جدایی دین و سیاست از طرف افراد جاهل، یا معتقد به تفکر اومانیستی و یا استعمارگران، انجام شده است و در وصیّت‏نامه در پاسخ به افراد مقدس‏ مآب می‏گوید:

باید به این نادانان گفت که قرآن کریم و سنت رسول(ص) آن‏قدر که در حکومت و سیاست احکام دارند، در سایر چیزها ندارند، بلکه بسیار از احکام عبادی اسلام، عبادی ـ سیاسی است که غفلت از آن‏ها این مصیبت‏ها را به بار آورده. پیغمبر اسلام(ص) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومت‏های جهان، لکن با انگیزۀ بسط عدالت اجتماعی و خلفای اول اسلامی، حکومت‏های وسیع داشته ‏اند و حکومت علی‏ بن ‏ابی‏طالب(ع) نیز با همان انگیزه به طور وسیع‏تر و گسترده ‏تر، از واضحات تاریخ است و پس از آن به‏ تدریج حکومت به اسم اسلام بوده و اکنون نیز مدعیان حکومت اسلامی به پیروی از اسلام و رسول اکرم(ص) بسیارند.

این‏جانب در این وصیت‏نامه با اشاره می‏گذرم، ولی امید آن دارم که نویسندگان و جامعه ‏شناسان و تاریخ ‏نویسان، مسلمانان را از این اشتباه بیرون آورند و آنچه گفته شده و می‏‌شود که انبیا(ع) به معنویات کار دارند و حکومت و سررشته ‏داری دنیایی مطرود است و انبیا و اولیا و بزرگان از آن احتراز می‏‌کردند و ما نیز باید چنین کنیم اشتباه تأسف ‏آوری است که نتایج آن به‌تباهی‌کشیدن ملت‏های اسلامی و بازکردن راه برای استعمارگران خون‏خوار است، زیرا آنچه مردود است حکومت‏های شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطه‏جویی و انگیزه‏‌های منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نموده ‏اند؛ جمع ‏آوری ثروت و مال و قدرت‏طلبی و طاغوت‏گرایی است و بالأخره دنیایی است که انسان را از حق‌تعالی غافل کند.

و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعی، همان است که مثل «سلیمان‏ بن‏ داوود» و پیامبر عظیم ‏الشأن اسلام(ص) و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می‏‌کردند، از بزرگ‏ترین واجبات و اقامه آن از والاترین عبادات است... .[116]

 

هدف از تأسیس حکومت

یکی از اهداف پذیرش قدرت و تأسیس حکومت، عدالت و یاری مظلومان است تا جامعه سالم شود و زمینه تقوا و تقرب الی الله فراهم گردد.

اهداف یک نظام را می‏توان در اموری در نظر گرفت که جزئیات و کلیات نظام برای دست‏یابی به آن‏ها طراحی و سازماندهی شده است، اهداف نیز چند گونه‌‏اند: اهداف غایی و نهایی و یا اهداف متوسط و واسطه ‏ای که برای رسیدن به نتیجه باید شیوه‏‌های اجرایی و عملیاتی منظور شود. بدیهی است اهداف نهایی و در مواردی اهداف میانی و کلی نظام‏ها برخاسته از مبانی فلسفی و جهان‏بینی آن‏هاست.

مثلاً در نظام سرمایه‌‏داری که مبتنی بر فردگرایی و ماده‌‏گرایی است، هدف غایی نظام را می‏توان، التذاذ بیش‏تر نفسانی تعیین کرد و اهداف متوسطش عبارت است از رشد تولید و پس از آن، سرمایه و رفاه مادی، اگر از عدالت توزیعی هم سخنی به میان آید هدفشان عدالت توزیعی فایده‏گرایانه است.

هدف غایی اسلام، انسان‏سازی، تهذیب نفس، معنویات و تقرب به خدای تعالی است، ولی این هدف، بدون تشکیلات و نظام اسلامی، ممکن نیست. منظور از نظام اسلامی هم، تنها نام و نشان اسلامی نیست، هنگامی مفید و مؤثر است که رفتارهای مردم و مسئولان اسلامی باشد.

نظام اسلامی وقتی می‏تواند بر سر پا بایستد که از جهات گوناگون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... مستقل باشد. بنابراین، داشتن اقتصادی پویا و خودکفا شرط استقلال کشور است و چنین زمینه‏‌ای فراهم نمی‏گردد، مگر با روش عادلانه و دل‏سوزانۀ فرد فردِ جامعه، تنها خودسازی و عدالت است که می‏تواند مانع سودجویی‏ها و منفعت‏طلبی افراد به‏ویژه سردمداران جامعه باشد.

بنابراین، دولتی مطلوب جامعه انقلابی و اسلامی است که در عین اِعمال حاکمیت سیاسی اسلام، در پی تحکیم ارزش‏های اخلاقی و معنوی، خودکفایی اقتصادی، اقتدار اجتماعی، توسعه‏دهنده رفاه عمومی و رشد جامعه باشد و این‏ها یک شرط اساسی دارد که عبارت است از برپایی عدالت اجتماعی.

 

هدف نهایی پیامبران(ع)

امام راحل(قدس سره شریف) درباره اهداف نهایی پیامبران، سخنان مبسوطی ایراد فرمودند که عصاره‏‌اش در این جملات، قابل ملاحظه است:

نهضت‏هایی که به وسیله انبیا و اولیا(ع) واقع شده، قابل مطالعه است. ما که تابع مکتب انبیا هستیم باید آن نهضت‏ها را مطالعه کنیم و بفهمیم که چه بوده است و برای چه؟ مقصد انبیا و مقصد پیغمبر اسلام(ص) از نهضت چه بوده است؟

آیا فقط مقصد این بوده که دست ستمگران را کوتاه کنند؟ آیا رفاه ملت و رسیدن ملت به چیزهای مادی، آخر مقصد است؟ یا مقصد بالاتر از این‏هاست؟...

در انقلاب اسلامی نیز مقصد این است که کشور ما یک کشور اسلامی باشد، کشور ما در تحت رهبری قرآن، تحت رهبری پیغمبر اکرم و سایر اولیای عظام، اداره بشود، رفتن مستکبرین و یا رفاه مستضعفین، یکی از مقاصد اسلام است.

مکتب اسلام یک مکتب مادی نیست، یک مکتب مادی ـ معنوی است؛ مادیت را در پناه معنویت، اخلاق، تهذیب نفس، می‏پذیرد. اسلام برای تهذیب انسان و انسان‌‏سازی آمده است.

اسلام، دست ظالم را کوتاه می‏کند، رفاه، آزادی و استقلال را تأمین می‏‌کند، لکن همه مقصدش این‏ها نیست... انسان را به تمام ابعاد تربیت می‏کند. مادیات را قبول دارد در پناه معنویات... .

مملکت ما وقتی اسلامی است که تعالیم اسلام در آن باشد. اگر تعالیم اسلامی در آن نباشد، اسلامی نیست، ما هر چه بگوییم: «جمهوری اسلامی»، جمهوری اسلامی، لفظ نیست. اسلامی نمی‏‌شود، مگر آن‏که احکام اسلام در او جاری بشود.

ما الآن اول راه هستیم. ما جمهوری اسلامی را به رأی اثبات کردیم؛ دست خیانت‏کاران را هم بریدیم و می‏بریم؛ لکن این کافی نیست بعد از آن باز راه زیاد است؛ هم راه تحصیل زندگی صحیح برای مستمندان که در پیش است و باید پیش برود و هم راه معنویات که او بالاتر است.

آزادی، استقلال و مادیت تنها، سعادت ملت نیست. این‏ها در پناه معنویت سعادتند؛ معنویات است که تمام سعادت بشر را بیمه می‏‌کند.[117]

 

نسبت حکومت، عدالت و معنویت

همان‏گونه که پیش‏تر نیز گفته شد، اسلام، دین اجتماعی و دارای نظام و حاکمیت است، ولی تشکیل حکومت، اهدافی دارد که یکی از آن‏ها عدل‏ گستری و یاری ستمدیدگان و توزیع عادلانه فرصت‏ها و امکاناتی است که در اختیار دولت قرار دارد، زیرا عدالت نقش مهمی در سلامت و بقای نظام دارد، زمینه ‏ساز شکوفایی ارزش‏ها و در یک جمله حیات جامعه است. اگر عدالت نباشد زمینه معنویت و انسان‏ سازی نیز از بین می‏رود. بنابراین، حکومت و عدالت، از اهداف متوسط و میانی اسلام جهت ایجاد زمینه مساعد برای خودسازی و معنویت است.

امام خمینی(قدس سره شریف) در سخنرانیِ مفصلی که بر بهره‏ مندی از سفره معارف قرآن و عترت تأکید دارد، اشاره می‏‌فرماید: مقصد اعلای انبیا(ع) به ایجاد حکومت و ایجاد عدالت، منحصر نمی‏‌شود، این‏ها مقصد اعلا نیست، این‏ها مقدمه است برای معرفی ذات مقدس حق، حق‌تعالی را با همه اسماء و صفاتی که دارد و... معرفی کنند... . و وقتی که مفاد آیات شریفه را می‏خوانیم یا سیره انبیا را ملاحظه می‏کنیم می‏بینیم که یکی از کارهای تمامی آنان ـ به عنوان مقدمه ـ این بوده که عدالت را در دنیا ایجاد کنند. پیغمبر می‏خواهد عدالت ایجاد کند تا بتواند آن مسائلی که دارد را طرح کند آن مسائل، انسان‏سازی است... .[118]

در وصیت‏نامه خویش نیز می‏نویسد: «پیغمبر اسلام(ص) تشکیل حکومت داد، مثل سایر حکومت‏های جهان، لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعی».[119]

 

انتظار مردم از دین اجتماعی

چرا مردم از حکومت دینی که نمادی از دین اجتماعی است توقع عدالت گستری دارند؟ آیا چنین انتظاری بی‏جاست؟ انصاف آن است که آموزه‏‌های قرآنی و سیره نبوی و علوی همین را ایجاب می‏‌کند.

خداوند در آیاتی از قرآن کریم به صراحت دستور عدل و قسط می‏‌دهد؛ مثلاً از طرفی معیار کرامت انسانی را تقوا می‏داند: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللهِ أَتْقَاکُمْ»؛[120] همانا گرامی‌‏ترین شما در نزد خدا با تقوا‏ترین شماست و در آیه دیگر می‏‌فرماید: «اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»؛[121] عدالت بورزید که رفتار عادلانه به تقوا نزدیک‏تر است. از طرفی معیار داوری و حاکمیت را عدل می‏داند و می‏‌فرماید: «هنگامی که بین مردم داوری می‏کنید به عدل، داوری نمایید».[122]

خطاب به پیامبر اکرم می‏گوید: «قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ»؛[123]‏ بگو پروردگارم به قسط و عدل استوار فرموده است. امام سجاد(ع) می‌فرماید: «خداوند! مرا به زینت و زیور اهل تقوا بیارای، در گسترش عدالت فرا گیر».[124]

در روایتی از پیامبر(ص) آمده که مجموعه تقوا در این آیه است که می‏‌فرماید: «خداوند به عدل و احسان و بخشش به ذوی‏القربی امر می‏کند و از فحشا و منکر و ظلم و ستم نهی می‏کند. خداوند به شما اندرز می‏‌دهد، شاید متذکر شوید».[125]

اهمیت این انتظار از آن‏جاست که ملت همین آیه را در بیش‏تر خطبه‏‌های نماز جمعه از امامان جمعه می‌‏شنیدند و با مضمونش مأنوس بوده و هستند.

آمیخته ‏بودن بسیاری از معارف اسلام با موضوع عدل و قسط، در سراسر اثر پیش‏رو هویداست، ازاین‏رو، از نقل آیات و احادیث و سیره پیشوایان در این‏جا خودداری می‏‌شود. هدف ما این است که متذکر شویم خواسته ملت از مسئولان و مؤمنان این است که اهل عدل و احسان باشند.

 

راز تأکید بر توجه به مؤمنان محروم

تاریخ و آمار نشان می‏‌دهد که شرایع آسمانی همواره در میان مستضعفان جوانه زده و در آغوش آنان رشد یافته است.

از طرفی مشرکان و کافران عمدتاً از اشراف و مرفهان بی‏درد بوده و هستند و شریعت را محدودکننده بولهوسی‏‌های خویش پنداشته و می‏پندارند و در دین، برای خود برتری و امتیازی ندیده و نمی‏بینند. ازاین‏رو، به بهانه ‏گیری و مانع ‏تراشی در راه دین می‏پردازند. قرآن کریم، وضعیت این دو گروه را چنین نمایش می‏‌دهد:

ـ «قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَکَ وَاتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ»؛[126] تکذیب‌کنندگان پیامبر خدا گفتند آیا به تو ایمان آوریم؛ درحالی‏که فرومایه‏ ترین مردم از تو پیروی کرده ‏اند؟!

ـ «... وَمَا نَرَاکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْیِ»؛[127] نمی ‏بینیم کسی را که از تو پیروی کند، مگر فرومایگان که فرومایگی آنان با یک نظر معلوم می‏‌شود.

ـ «... لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ کَنزٌ أَوْ جَاء مَعَهُ مَلَکٌ...»؛[128] کافران در اعتراض به بعثت پیامبر اسلام گفتند: چرا گنجی بر او نازل نشد و فرشته‌‏ای همراهش نیامد؟

این آیات نشان می‏‌دهد که فقرا و افراد معمولی جامعه، هوادار حق بودند و پیامبران نیز همراه همین افراد بودند و برای مردم طلا و نقره و اسباب خوش‏گذرانی و شهوات نفسانی نیاوردند و متاعشان پاکی و خدا پرستی و تواضع و نداشتن غرور و تکبر و دوری از ظلم و زور بود.

از آن‌سو کافران از طبقه اشراف بودند و در پی چپاول، خوش‏گذرانی یا فخرفروشی و دین، خواسته آنان را تأمین نمی‏‌کرد.

قرآن می‏‌فرماید: «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ...»؛[129] برای مردم شهوات، داشتن زنان و فرزندان و کیسه‏‌های آکنده از طلا و نقره، آراسته شده است.

مخالفان پیامبر خدا(ص) چنین بهانه می‏گرفتند:

«فَلَوْلَا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ أَوْ جَاء مَعَهُ الْمَلَائِکَةُ مُقْتَرِنِینَ»؛[130] چرا بر دست او دست‏بندهای طلا افکنده نمی‏‌شود یا فرشتگان همراهی‏اش
نمی‏کنند؟!

سیره پیامبر(ص) نزدیکی به مؤمنان و فقرا بود، به آنان افتخار و با آنان معاشرت می‏‌کرد؛ مؤمنانی که دنیا نداشتند مانند عمار، مقداد، سلمان، ابوذر، بلال حبشی و صهیب رومی.

و اما اغنیا همانند ابولهب، ابوجهل و ابوسفیان در راه پیامبر خدا(ص) خار می‏ریختند، آزار می‏رساندند و جنگ راه می‏انداختند.

 

ایجاد امید به پیاده‌شدن عدل علی(ع)

در دوران مبارزات، امام خمینی و شاگردانش، نوید برپایی حکومت برای ایجاد عدالت و زنده‌شدن احکام اسلام می‏ دادند. اینک نمونه‏ای از سخنان ایشان را مرور می ‏کنیم:

حکومت آن است که حضرت امیر به ابن ‏عباس می‏گوید که «به قدر این کفشِ بی‏ قیمت هم پیش من نیست»[131] آن‏که هست؛ اقامه عدل است، آن چیزی که حضرت امیر ـ ‏سلام الله علیه ـ و اولاد او می‏ توانستند درصورتی‏که فرصت بهشان بدهند، اقامه عدل را به آن‏طوری که خدای تبارک و تعالی رضا دارد انجام بدهند، این‏ها هستند، لکن فرصت نیافتند.[132]

شهیدمطهری نیز می‏گوید:

«در مورد وضع آینده انقلاب اسلامی خودمان، یکی از اساسی‏ ترین مسائل، همین مسئله عدالت اجتماعی است. در این مورد این سؤال اساسی مطرح است که از عدالت اجتماعی اسلام، چه برداشتی داریم...».[133]

«در جامعه‏ ای که عدالت وجود نداشته باشد هزاران هزار بیمار روانی به وجود می‏آیند، محرومیت‏ها، ایجاد عقده‏‌های روانی می‏ کند و عقده‏‌های روانی تولید انفجار؛ یعنی اگر جامعه به تعبیر علی(ع) به دو گروه گرسنه گرسنه و سیرِ سیر تقسیم شود، وضع به همین منوال باقی نمی‏ ماند، بلکه صدها تالی فاسد به همراه خواهد آورد. یک گروه، گرفتار بیماری‏هایی نظیر تفرعن، خودبزرگ‌بینی و... می‏شوند و گروه دیگر دچار ناراحتی‏های ناشی از محرومیت».[134]

امام در آستانه رفراندوم برای تشکیل جمهوری اسلامی به طلاب حوزه فرمودند:

مردم ما مسلمانند، اسلام را می‏‌خواهند؛ شما معرفی کنید اسلام را، معرفی کنید معرفی کنید حکومت اسلامی را، معرفی کنید احکام اسلام را. به آن‏ها بفهمانید که اگر شما یک حکومت عدلی بخواهید، یک حکومت انصافی بخواهید، بخواهید که در رفاه باشید، بخواهید که فقرای شما در رفاه باشند، بخواهید که اغنیا به شما ظلم نکنند؛ بخواهید که دولت‏ها به شما ظلم نکنند، بخواهید که پاسبان‏ها دیگر نتوانند به شما ظلم کنند، ارتش نتواند به شما ظلم کند، اگر یک همچون [حکومتی] را بخواهید، رأی بدهید به جمهوری اسلامی تا این‏که ان‏شاءالله اسلام و احکام اسلام پیاده بشود.[135]

آن‏هایی که نظر سوء نسبت به اسلام دارند از باب این است که اسلام را درک نکرده ‏اند. حکومت اسلامی تاکنون در کار نبوده؛ حکومت اسلامی در صدر اسلام بوده و هیچ وحشتی هم در زمان حکومت علی ‏بن ‏ابی‏طالب(ع) نبود و مردم در امان بودند.

این حکومت‏های فعلی است که مردم را به وحشت انداخته و هیچ‏گونه امنیتی در آن نیست و مردم را دسته‏دسته می‏کشند. ذائقه تلخی که می‏ گویید، از این حکومت‏هاست، نه حکومت اسلامی که رفتاری عادلانه و منصفانه دارد.[136]

 

راز ایثارها و نثارها

ملت مسلمان ایران برای برپایی نظامی که محتوایش اسلامی و عادلانه باشد، نه این‏که متظاهر به اسلام و عدالت باشد، بهترین جوانان، فرصت‏ها و ثروت‏هایشان را تقدیم دین کردند. پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی با رأی قاطع ملت، حضرت امام راحل این‏گونه به ملت پیام دادند:

مبارک باد بر شما روزی که پس از شهادت جوانان برومند و داغ دل مادران و پدران و رنج‏های طاقت‌فرسا، دشمن غول صفت و فرعون زمان را از پای درآوردید و با رأی قاطع به جمهوری اسلامی، حکومت عدل الهی را اعلام نمودید؛ حکومتی که در آن جمیع اقشار ملت با یک چشم دیده می‏شوند و نور عدالت الهی بر همه و همه به یک طور می‏تابد و باران رحمت قرآن و سنت بر همه کس به یکسان می‏بارد. مبارک باد شما را چنین حکومتی که در آن اختلاف نژاد و سیاه و سفید و ترک و فارس و لر و کرد و بلوچ مطرح نیست، همه برادر و برابرند؛ فقط و فقط کرامت در پناه تقوا و برتری و به اخلاق فاضله و اعمال صالحه است.

مبارک باد بر شما روزی که در آن تمام اقشار ملت به حقوق خود می ‏رسند، فرقی بین زن و مرد و اقلیت‏های مذهبی و دیگران در اجرای عدالت نیست.[137]

 

تأکید بر رفتار اسلامی و عادلانه

رهنمود امام راحل به پاسداران کمیته ‏ها:[138]

اگر در این مرحله که نشستن یک رژیم به جای یک رژیم فاسد است، مراعات نکنند آن جهات انقلابی را، مراعات نکنند آن عدالت اسلامی را که عدالت اسلامی از خود انسان شروع می‏‌شود تا همه‌جا؛ عدالت در خود انسان، عدالت با رفیق، عدالت با همسایه، عدالت با هم‏ محله، عدالت با هم‏شهری، عدالت با هم‏استانی، عدالت با هم‏ مملکتی، عدالت با همسایه‏‌های کشورهایی که با ما هستند، عدالت با همه بشر، اگر این معنا حاصل نشود، نه حکومت اسلامی است، نه پاسدارش پاسدار اسلام است.[139]

هم‏چنین تأکید کردند:

ما باید کوشش کنیم که این مطلب را به دنیا ثابت کنیم که مملکت ما یک مملکتی است که متحول شده از رژیم طاغوتی به رژیم اسلامـی ـ انـسانی و محتوایش، واقعش تغییر کرده؛ تحول واقعی، فقط اسم نبود که ما بگوییم جمهوری اسلامی. نه ما می‏خواهیم تمام قواعد اسلامی همان‏طور که در صدر اسلام بوده است، در ایران تحقق پیدا بکند... .[140]

«... عدالت را اجرا کنید، عدالت را برای دیگران نخواهید، خودتان هم بخواهید. در رفتار عدالت داشته باشید، در گفتار عدالت داشته باشید، تشریفات را کم کنید و این ملت را خدمت‏گزار باشید».[141]

 

تأمین اهداف حضرت امام راحل

وجود مبارک امام راحل، از بالاترین هدایای الهی به ملت شریف ایران و جهان اسلام بود که بسیار کم‏ نظیر است. کاری که ایشان کردند؛ یعنی بیداری جهان، به‏ ویژه اندیشمندان لایق جهان اسلام و نیز تشکیل جمهوری اسلامی بر ویرانه‏‌های جور و جنایت ستم‏شاهی در درازای تاریخ ایران و گستره گیتی، معجزه الهی و بی‏نظیر است و قطعاً دست‏آوردهای بسیار فراوان و مثبتی دارد.[142]

اکنون سخن این است که آیا با گذشت چهاردهه از پیروزی انقلاب، خواسته امام راحل(قدس سره شریف) که برگرفته از آموزه‏‌های دینی است، در باب عدالت اجتماعی کاملاً، پیاده شده است؟

سوگ‏مندانه و صادقانه باید گفت: نه. با این اقرار فوراً این پرسش به میان می‌آید که چرا؟

پاسخ تفصیلی به این سؤال در فصل «زمینه‏‌های اجرای عدالت اجتماعی» و فصل «موانع دادگستری و عدالت‏محوری» خواهد آمد.[143]

عجالتاً در این‏جا نقل گوشه‏ای از سخنان آیةالله خامنه ‏ای، پاسخی به این پرسش است. ایشان می ‏گوید:

... عدالت با تعارف درست نمی‏‌شود، اولاً: قاطعیت می‏خواهد، ثانیاً: ارتباط با مردم می‏خواهد، ثالثاً: ساده ‏زیستی و مردمی‌بودن لازم دارد. و بالاتر از همه، خودسازی و تهذیب می ‏خواهد، این هم جزء پیش‌شرط‏ها و پیش‌نیازهای اجرای عدالت است. اول باید خودمان را درست کنیم... تا بتوانیم عدالت را اجرا کنیم؛ وظیفه من و شما این‏هاست. واقعاً باید با ویژه‏ خواران و فساد مبارزه کنیم... عدالت را باید در برنامه‏‌های گوناگون معنا کنید... که از جمله آن‏ها تقویت پول ملی، مهار تورم و گرانی، کم ‏کردن شکاف و فاصله بین دهک‏های بالا و پایین جامعه، از این قبیل است. این سیاست‏ها باید به برنامه تبدیل شود و الا خود عنوان عدالت، یک هدف آرمانی است.[144]

 

پاسخ قرآن کریم

پاسخ یک آیه به این پرسش که چرا کارگزارن و دولت کاملاً و صددرصد عادلانه رفتار نمی‏کنند و چرا خواسته رهبران انقلاب، صددرصد پیاده نمی‏‌شود.

پاسخ آیه 26 سوره مبارکه حدید آن است که فرد فرد مردم همگی باید تهذیب و تربیت شوند و قیام به عدل کنند، چنان نیست که تنها وظیفه سردمداران و مدیران باشد. به بیانی، همان‏گونه که وظیفه رسولان و امیران جامعه، اقامه عدل است، منشأ عمده زمینه عدالت‏ گستری مردم هستند.

قرآن کریم می‏‌فرماید: «به ‏راستی ما پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آن‏ها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم قیام به قسط کنند»[145] نمی‏‌فرماید: «لِأقامةِ النّاس بِالقسطِ»، تا مردم را به زور به اقامه قسط وا دارند، زیرا اگر مردم خود تشنه و خواهان عدالت نباشند، اقامه اجباری ممکن نیست؛ همان‏گونه که ایجاد ایمان اجباری ممکن نیست.

منظور این نیست که اقامه عدل، تنها کار ملت است، نه دولت‏مردان بلکه معتقدیم وظیفه هر دو گروه است و اگر مردم در میدان عدالت‏ گستری پا به رکاب و فداکار نباشند، دولت‏مردان عدالت‏خواه را بر سر کار نمی‏آورند و در وضعیتی که نوع مردم در پی ارزش‏های دیگری ـ غیر از عدالت ـ باشند چند مدیر متدین عدالت‏خواه آن‏قدر توانایی ندارند که شق‏القمر کنند و همگان را در همه‌جا به عدالت وادارند.

نیز در آیه 135 سوره نساء می‏‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده ‏اید، پیوسته به عدالت قیام کنید و برای خدا گواهی دهید».[146]

گرچه مصداق آیه، قسط در ادای شهادت است، ولی در آیه هم به عدل دستور داده شده و هم به یک مورد از مصادیق عدالت؛ یعنی شهادت صادقانه و در تعمیم آیه نسبت به عدل، تردیدی نیست و مصداق، مخصص نیست.[147]

حتی در مبحث عدل جهانی حضرت مهدی(ع) نیز آیه شریفه می‏‌فرماید: «بندگان صالحم وارث زمین خواهند شد».[148] یعنی عبد صالح بودن، شرط عدل جهانی آن حضرت است. هم‏چنین قرآن حیات طیبه را برای مؤمن عامل صالح می‏داند.[149]

سرلوحه کار انبیا(ع) نیز «اعْبُدُوا اللهَ»[150] بود؛ یعنی تربیت مردان موحدی که بنده خدا باشند، نه در بند درهم و دینار و دنیا و در مراحل بعدی به عدالت اقتصادی و سلامت روابط معیشتی دستور می ‏دادند و می ‏فرمودند: «فَأَوْفُواْ الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ».[151]

سخن در این نیست که مردم، عدالت را نمی ‏پسندند، نه هیچ‏کس حتی دزدان و یا سران ستم که استعمارگران باشند نیز هنگام تقسیم غنائم در میان خودشان، به عدالت توصیه می‏ کنند. پس همگان عدالت را دوست می‏ دارند، ولی اکنون در روابط اجتماعی ما سازوکاری حاکم است که نتیجه ‏اش همین حال و روزی است که مشاهده می‏‌شود.

در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی نزد بیش‏تر مردم، ارزش‏های اسلامی مثل تقوا، جهاد، عدالت، ساده ‏زیستی و... ارزش درجه اول و مقبول بود و بسیاری از مردم مؤمن به همین سو جهت‏ گیری و گرایش داشتند، ولی اکنون که در عرف جامعه ما یک انقلاب ارزشی رخ داده و بسیاری از معروف‏ها منکر و منکرها، ارزش عالی جلوه کرده است.[152] دغدغه درجه اول مردم در روی کار آوردن مسئولان کشور اعم از شورای شهر یا نماینده مجلس یا دولت و رئیس جمهور و... و رأی‌دادن در انتخابات، گرایش‏های حزبی و جناحی است نه قداست و تقوا و کارآیی و کاردانی. به عبارتی اکثراً هنگام رأی‌دادن، به لیست حزب مورد علاقه خود رأی می‏دهند. ازاین‏رو، برخی از نمایندگان مجلس بوده‏اند که در یک مرحله بیش‏ترین آرا را داشته‌اند و در مرحله‌‏ای دیگر حداقل نصاب قبولی را هم کسب نکرده و باز در مرحله‌‏ای صدرنشین شده‌‏اند.

بدیهی است دغدغه اول مدیرانی که از دالان چنین دموکراسی بر کرسی قدرت تکیه می‌‏زنند، جز جلب هوای موکلان و کسب قربت بیش‏تر برای دوام ریاست چیزی نیست و صد البته که عدالت یعنی محدود و محصورکردن همین مدیران با دست خودشان که مصداق این واقعیت است که در این تمثیل آمده که هیچ‏گاه چاقو دسته خودش را نمی‏بُرد.

امام علی(ع) می‏‌فرماید: «امر [حاکمیت دین] خدا را فقط کسانی می‏توانند بر پای دارند که سازش نکنند، همرنگ جماعت نشوند و خود در پی مطامعی [و خواسته‏‌هایی] نباشند».[153]

تنها وجود یک دین یا قانون عادلانه کافی نیست، ضمانت اجرا می‌‏طلبد. شهیدبهشتی می‏نویسد:

عوامل ضمانت اجرای قانون در نظام اجتماعی اسلام عبارت‏ند از:

1. رشد فکری توده مردم؛

2. عواطف انسانی و مسلکی؛

3. ایمان به خدا و پاداش و کیفر او در دنیا و آخرت؛

4. احترام عمیق قلبی به قانون، از آن نظر که مستقیم یا غیرمستقیم به خدا مربوط می‏‌شود؛

5. امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر؛

6. حکومت.[154]

و درباره خودسازی و مبارزه با فساد، چنین آمده است:

تأکید اسلام در خودسازی و تلاش مداوم در جهاد اکبر و پرورش معنوی اخلاقی افراد، عامل مهم ایجاد و بقای نظام عادل اجتماعی است. آفت نظام‏هایی که از ابتدا بر اساس حفظ حقوق و مصالح امت به وجود آمده‌‏اند فسادی است که از درون خود گردانندگان نظام، مملکت است زبانه بکشد. چه بسا خودخواهی، سودجویی و سلطه ‏طلبی گروه‏‌های پیشتاز که هدف‏های اولیه را به دست فراموشی می‏سپارند و همه آنچه که در حقیقت، هدف تلاش‏های گذشته، ازبین‌بردن آن بوده است با چهره‏ای تازه وضع موجود را قبضه می‏کند که جلوگیری از این آفت، جز با انتظام مداوم از خود و تصفیه و سازندگی افراد و احیای ایمان و احساس معنوی و سازندگی پیگیر میسر نخواهد شد.

بدین ترتیب، انسان‏های پاک و آگاه و متبحر، با بهره ‏گیری از نظام و قوانین اسلامی، می‏توانند، هم به‌وجودآورنده نظام صالح و عادل باشند و هم پاسدار آن.[155]

 

تأثیر متقابل معنویت و عدالت

هر چه تقوا و معنویت، در ملت بیش‏تر باشد، مدیران خودساخته و عادل‏تری را بر سر کار می‏آورند و در طرف مقابل هر چه روابط کارگزاران و ملت و رفتار مدیران جامعه عادلانه‏ تر باشد بر جو اسلامی و معنوی جامعه افزوده‏ تر می‏‌شود و بالعکس، هر چه رفتارها ستمگرانه ‏تر باشد، مردم نیز کلاهبردارتر می‏ شوند، زیرا ـ در هر حال ـ نام نظام، اسلامی است.

 

صراط مستقیم عدالت و کژ راهه آن

راه اجرای عدالت، خودشناسی، خداشناسی و دین‌شناسی درست است. هر کس خدا را از زندگی بردارد، انسان را به‌درستی نمی‏شناسد و مقصدش را درک نمی‏کند و ازاین‏رو، اشتباه می‏گیرد.

امام باقر(ع) اولین گام در کمال نهایی بشر را دین‏شناسی می‏داند.[156]

دین است که راه و چاه ابدی انسان را ارائه می‏‌دهد[157] و به انسان گوشزد می‏کند که تمامی نعمت‏ها، رفاه‏‌ها، لذت‏های این جهان را خداوند برای تو آفریده، استفاده کن و با حساب و کتاب و طبق تنظیم شریعت، نه به صورت ولنگاری و هرزگی و اسراف و اتراف. نیز به انسان نشان می‏‌دهد که تکامل و تعالی تو در گرو آن است که آن بُعد ملکوتی، تهذیب، تعبد، تقوا و تقرب الی الله تعالی است.

در معارف قرآن و عترت، به‌خوبی پاسخ‌ِ این پرسش‏های هر جوان وجود دارد که:

1. او کیست؟ برای چه به این جهان آمده؟ این زندگانی، کدامین مرحله از مراحل هستی او است؟

2. مقصود از گذر، از این گذرگاه و منزل و مرحله چیست؟

3. نیازهای گوناگون او در این زندگی برای رسیدن به مقصد اصلی کدام است؟

4. مقصد اصلی کجاست؟

5. هدف نهایی چیست؟

6. آیا بدون تأمین نیازهایش در این زندگی، به مقصد اصلی و هدف نهایی خواهد رسید یا نمی‏تواند برسد؟

و...

دین به او می‏گوید: انسان برای مبارزه با خود آفریده نشده است، بلکه برای مبارزه با خودیت آفریده شده؛ خودیتی که سنگ راه تعالی و تکامل است. تأمین معیشت معتدل و زندگی آبرومندانه کافی است.

و راه رسیدن به تقوا، راه عدالت است «اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»[158] و راه کسب محبت خداوند، اقامه قسط و احسان و طهارت است.

همان‏گونه که قرآن کریم می‏‌فرماید: «خداوند این گروه‏‌ها را دوست می‏دارد: مُقسطین،[159] محسنین،[160] متقین،[161] مطهرین،[162] مؤمنین،[163] متوکلین،[164] صابرین[165] و مجاهدین».[166]

گفتنی است عدالت راستین و رسیدن به جامعۀ منهای فقر، ناشدنی نیست؛ چنان‏که امام علی(ع) در مدتی کوتاه در کوفه پرآشوب در عین درگیری در سه ـ چهار جبهه جنگ خونین و وحشتناک چنان جامعه‏ای را ساخت، کوفه تنها شهری بود که در اختیار او بود و عوامل مخرب و مزاحم نیز در آن نفوذ داشتند.

حضرت علی(ع) می‏‌فرماید: «هیچ‏کس در کوفه نیست که زندگی او سامانی نیافته باشد، پایین‏ترین افراد نان گندم می‏خورند و خانه دارند و از بهترین آب آشامیدنی استفاده می‏کنند».[167]

برخی نوشته‏ اند: «و این‏که چگونه در کوفۀ جنگ‏زده و نفوذیافتۀ آن روز، همه از رفاه نسبی برخوردار باشند و فقیری در آن یافت نشود و اگر فرد نیازمندِ ـ حتی غیرمسلمان ـ در رهگذر به چشم بخورد، غیرعادی باشد، بحث بسیار پراهمیتی است، شاید، چنین شهری در تاریخ، دیگر پدید نیامده باشد».[168]

متأسفانه وضعیت اکثر جوانان و بسیاری از مدیران ـ که مسلمان و نماز خوان و مسجدی هم هستند ـ و جمع کثیری که تنها شناسنامه اسلامی دارند، در سبک زندگی و آمال و آرزوها، همان زندگی لیبرالی و لذت‌گراست، در حسرت، کسب معیشتی مترفانه‏اند و اسوه آنان بالاشهرنشینان و مرفهان بی‏درد یا نوعی زندگانی غربی است و این گروه‏‌ها که متأسفانه در سبک زندگی اسوه و مرجع تقلید گشته‏اند، خود غبطه، برخی غربیان را می‏خورند، لذا اگر نمی‏توانند دو تابعیتی بشوند دست کم در سال، بارها به خارج سفر می‏کنند و یا در حسرت چنان حال و هوایی هستند!

آیا انتظار اجرای عدالت از چنین تفکری، صحیح است؟ قطعاً جوانان متدین و خودساخته نیز کم نیستند، ولی قبله قلب بیش‏تر جوانان و
مدیران کنونی، پول بیش‏تر و رفاه و التذاذ افزون‏تر شده است آن هم به هر قیمتی که فراهم آید، زیرا امروزه تنها ارج و ارزش عالی در جامعه ما همانا پول است و سایر ارزش‏ها، یا در رتبه‏‌های بعدی‏اند و یا باید قربانی همین بت گردند!

 

سخنان آیةالله شعرانی در اهمیت عدالت اجتماعی

... منافع عدل در هر جامعه به اندازه مضارّ ظلم است. آسایش زندگی مردم به زراعت، صنعت و تجارت است و آلت هر سه، مال است که صاحب آن بی‏ترس و بیم به کار زند.

مردم در کشور ظلم، تا بتوانند اموال خویش را پنهان [یا از کشور خارج] می‏کنند و به کار نمی‏زنند، بلکه وجود آن را انکار می‏کنند و کوشش در زراعت و صنعت و تجارت نمی‏کنند. ظالم باید به جبر به کار وادارد و اموال آنان را به‌زور بستاند و در مشاغل گذارد و ظلم‏ها افزوده می‏‌شود و ظالم، اعوان بسیار برای اجرای مقصود خود لازم دارد ـ ‏بر خلاف عادل ـ و هر یک [از اعوان ظلمه] دستشان در ظلم باز خواهد بود و خیانت و سرقت و دروغ و رشوه رایج می‏گردد. نیروی انسانی در آن جماعت، هدر می‏رود و همه همّشان در مبارزه با یک‏دیگر مصرف می‏‌شود.

ظالم می‏کوشد مردم را مطیع سازد و مردم می‏کوشند از شر ظالمان مأمنی جویند. گروهی برای حفظ خویش، خود را به ظلم می‏پیوندند تا در خون و مال ایمنی یابند و بدین ترتیب ظلمه، افزون می‏گردند.

در جامعه‏ای که عدل باشد همه کار می‏کنند و در جامعه ظلم، تنها یک تن کار می‏کند و دیگران کارشکنی و درنتیجه، کار همه از یک تن برنمی‌آید.

در روایتی آمده است: چون حکم بر خلاف حکم خدا جاری شود آسمان، نعمت خویش را منع می‏کند و زمین گیاه خود را نمی‏رویاند. در زمان «حجاج‏بن‏یوسف» کسی آب و ملک خود را رها کرده و پنهان شده بود؛ چون پرسیدند گفت: چه رنجی برم که هر چه بردارم عاملان حجاج می‏گیرند!

این زبان حال همه مردم بود. مردم زمان ما جامعه عادله را دموکراسی می‏نامند و به نظر ما جامعه عادله، جامعه‏ای است که غیر حکم خدا در آ ن جاری نباشد... .

 

فارابی وعدالت اجتماعی

«فارابی» از حکمای اسلام در کتاب سیاسات المدنیه، اقسام اجتماعات را شمرده و خواص هر یک را بیان کرده است. یکی از اقسام را به اوصاف دموکراسی و آن را «مدینة الجماعه» نامیده است و خواص و صفات آن را چنان مطابق واقع برشمرده است که گویی سالیان دراز در لندن و سوئیس می‏زیسته است و نتیجه رفتار حکومت آنان را به چشم دیده است و مدینه فاضله به اصطلاح وی آن است که رئیس آن حکیم منزه؛ یعنی امام معصوم و مردمان همه دیندار، خداپرست و عادل باشند. بهتر از مدینه جماعت نیست؛ چون در میان آن‏ها حکما و عقلا و بزرگان از هر صنعت و صنف و هنر پدید می‌آید و طالب مدینه فاضله می‏گردند. سخن از عدل و فواید آن در این‏جا نمی‏گنجد، روایات و احادیث در آن بسیار و آثار و تجارب بزرگان بی‌شمار است و جامع همه سخنان و بهترین گفتار در این باب آن است که پیغمبر(ص) فرمود: «الملک یَبقی مَعَ الکُفر وَ لَا یَبقَی مَعَ الظُّلم».[169]

 

اهمیت عدالت

انحراف زمامداران پیش از امام علی(ع) در انتصاب‏ها و عزل و نصب‏های بی‏مورد محدود نماند. آنان درهای بیت ‏المال را به روی دوستان و بستگانشان گشودند؛ مثلاً عثمان به عبدالله‏بن‏عوف ـ دامادش ـ آن‏قدر زر و سیم داد که پس از مرگ عبدالله، طلاهای به‌جای‌مانده را برای تقسیم ارث با تبر می‏شکستند! یک پنجم غنائم آفریقا را به مروان حکم و سیصد هزار درهم را به حارث‏بن‏حکم بخشید و... .[170]

امام صادق(ع) فرمود: «هنگامی که علی(ع) زمام امور را در دست گرفت بر فراز منبر پس از حمد و ثنای الهی فرمود: به خدا سوگند! تا زمانی که درختی در یثرب دارم، حتی از درهمی از اموال شما مسلمانان استفاده نخواهم کرد. آنچه می‏گویم باور کنید... آیا می‏پندارید در تقسیم این اموال، از هوس‏های شما پیروی می‏کنم؟

عقیل‏بن‏ابی‏طالب که از این سیاست به خشم آمده بود... از جای برخاست و گفت: می‏خواهی مرا با یکی از این سیاهان مدینه یکسان بدانی؟

حضرت فرمود: بنشین، خدایت بیامرزد. آیا جز تو کسی نیست که سخن بگوید؟... تو چه برتری بر آن سیاه داری؟ مگر به سابقه است در دین یا تقوا».[171]

طلحه و زبیر نزد امیرمؤمنان آمدند و گفتند: عُمر در تقسیم بیت ‏المال با ما چنین رفتار نمی‏‌کرد. حضرت فرمود: پیامبر(ص) چه‌قدر به شما می‏داد؟ آن دو ساکت شدند و چیزی نگفتند. حضرت فرمود: آیا پیامبر(ص) به طور مساوی بین مسلمانان قسمت نمی‏‌کرد؟ گفتند: آری. امام(ع) فرمود: به نظر شما پیروی از سنت رسول خدا(ص) برتر است یا سنت عمر؟ پاسخ دادند: سنت رسول خدا(ص) و ادامه دادند: ای امیرمؤمنان! سابقه ما از دیگران بیش‏تر است. ضمناً رابطه خویشاوندی هم داریم!

حضرت پرسید: سابقه شما بیش‏تر است یا سابقه من؟ پاسخ دادند: سابقه شما. حضرت فرمود: رابطه خویشاوندی شما نزدیک‏تر است یا خویشاوندی من؟ گفتند: رابطه خویشاوندی شما. حضرت پرسید: آیا مشکلات شما بیش‏تر است یا من؟ گفتند: شما حضرت فرمود: به خدا سوگند! من و این کارگرم هر دو برابر و مساوی هستیم».[172]

در روایت مفصل دیگری آمده: «... حضرت علی(ع) به طلحه و زبیر فرمود: من هرگز اختیارات مسلمانان را برای صله رحم، به کسی واگذار نمی.کنم».

طلحه و زبیر از رفتار علی(ع) به خشم آمدند و گفتند: علی! دیگران را بر ما مقدم می‏داری و ما را در برابرشان خوار می‏سازی؟! علی(ع) فرمود: شما به مقام و ریاست بیش از حد علاقه نشان می‏دهید از نظر من آزمندان مقام و ریاست‌جویان شایسته ریاست بر مسلمانان نیستند.

«ام‏هانی»؛ خواهر حضرت علی(ع) ـ که می‏پنداشت امام به وی بیش از دیگران عنایت دارد ـ نزد حضرت آمد، امیرمؤمنان(ع) بیست درهم از بیت ‏المال به او داد. ام‏هانی از کنیزش ـ که از غیرعـرب بود ـ پرسید: چقدر دریافت داشتی؟ کنیز پاسخ داد: بیست درهم. ام‏هانی از برخورد یکسان علی(ع) خشمگین شد و بیرون رفت. حضرت به او فرمود: برو، خدایت بیامرزد. ما در کتاب خدا فرزندان اسماعیل را از فرزندان اسحاق برتر نیافتیم.[173]

«عبدالله ‏بن‏ جعفر» برادرزاده و داماد حضرت به سبب تنگدستی به امیرمؤمنان(ع) روی آورد و گفت: ای امیرمؤمنان! کاش دستور می‏دادی مقداری از بیت ‏المال به من کمک گردد، به خدا سوگند جز فروش چارپایی که مرا به این‌سو و آن‌سو می‏برد راهی برای تأمین مخارج زندگی ندارم. حضرت فرمود: نه به خدا سوگند چیزی ندارم که به تو دهم، مگر آن‏که دستور دهی عمویت دست به دزدی بزند و رهاوردش را در اختیارت قرار دهد![174]

 

برخورد با همسر

«ام‏عثمان» ـ همسر حضرت علی(ع) ـ روزی نزد همسرش امام علی(ع) شتافت، مقداری گل میخک در برابر امام بود ام‏عثمان گفت: شاخه‏ای از این گل به دخترم هدیه کن، تا گردنبندی بسازد. حضرت یک درهم به او داد و فرمود: این‏که می‏بینی سهم همه مسلمانان است. صبر کن وقتی سهم‏مان را دریافت داشتیم به دخترت هبه کنیم.[175]

 

ام‏ کلثوم و گوهر گرانبها

برای حضرت علی(ع) از بصره گوهری آوردند که بهایش مشخص نشده بود. ام کلثوم از پدرش خواست گوهر را به او دهد تا زیور خود سازد. حضرت به ابو رافع ـ ‏خازن بیت ‏المال ـ فرمود: این گوهر را به بیت‏ المال بیفزای.

سپس به دخترش فرمود: هرگز به چنین چیزی نخواهی رسید، مگر آن‏که همه زنان مسلمان شبیه آن را داشته باشند.[176]

«عمرو‏بن‏مسلمه» از جانب امام علی(ع) والی اصفهان بود یک‌بار با اموال فراوان و ظرف‏هایی آکنده از عسل و روغن نزد امام آمد. ام‏کلثوم از عمرو خواست مقداری عسل و روغن برایش بفرستد. عمرو ظرفی عسل و ظرفی روغن برای فرزند امام فرستاد. فردای آن روز، امام اموال را برای تقسیم حاضر کرد و از کمبود دو ظرف آگاه شد. وقتی علتش را پرسید عمرو پاسخ داد: آن دو را برایتان حاضر می‏سازیم. حضرت با اصرار از او توضیح خواست و عمرو ناگزیر واقعیت را بیان کرد و امیرالمؤمنین(ع) در پی دخترش ام‏کلثوم فرستاد تا آنچه گرفته است بازگرداند. وقتی آن دو ظرف بازگردانده شد حضرت دریافت اندکی از آن‏ها کاسته شده است. بی‏درنگ دستور داد تاجران آگاه مقدار کاسته‌شده را قیمت گذارند. بهای آن‏ها را سه درهم تعیین کردند. امیرمؤمنان کسی را فرستاد تا سه درهم را از ام‏کلثوم بگیرد. او سه درهم را خدمت پدر فرستاد و حضرت آن درهم‏ها را روی پول‏ها گذاشت و سپس همه را میان مسلمانان تقسیم کرد.[177]

 

گسترده‏ تر از زمین

از حضرت امام صادق(ع) روایت شده است که خردمندی، هفتصد
فرسخ، دنبال حکیمی رفت تا هفت حکمت بیاموزد وقتی به او رسید به او گفت: رفیع‏تر از آسمان و وسیع‏تر از زمین چیست؟ و... حکیم در پاسخش گفت: «حق» از آسمان بالاتر و «عدل» از زمین وسیع‏تر و گسترده‏تر
است.[178]

 

آفرین بر خداوند

در مواردی خدای تعالی، خودش به خودش آفرین گفته است، مثل هنگامی که آفرینش انسان را بسیار متعادل و موزون کرد و روح در آن کالبد دمید، فرمود: «فَتَبَارَکَ اللهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ».

مورد دیگری که خدا خودش را ستوده است هنگامی است که خداوند بنیاد ستمگران را بر می‏اندازد. پیامبر اکرم(ص) می‏‌فرماید: «خداوند آن‏قدر به ستمگر مهلت می‏‌دهد که می‏گوید: چرا خدا مرا واگذاشته است؟! [و توبه نمی‏کند و غرورش زیاد می‏گردد] سپس خدا او را سخت کیفر می‏‌دهد. خداوند پس از نابود کردن ستمگران، خود را حمد و سپاس گفته و چنین فرموده: «فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»؛[179] و ریشه و بنیاد گروهی که ستم می‏‌کردند قطع شد و خدا را سپاس که رب همه جهانیان است.[180]

 

از علی آموز اجرای عمل

حضرت علی(ع) به صرف وجود قانون عادلانه، بسنده نمی‏نمود، بلکه در بازار به راه می‏افتاد... به یاری ضعفا و ناتوانان می‏شتافت، بر فروشندگان و مغازه‌داران گذر می‏‌کرد، قرآن را می‏گشود و چنین می‏خواند: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا...».[181]

نمونه دیگر، فریادرسی علی(ع) است از زن مظلومه‏ای که در هوای گرم تابستان کوفه هنگامی که حضرت خسته به خانه بر می‏گشت، حضرت او را به خانه شوهر برد و بینشان آشتی برقرار کرد.[182]

قرآن کریم در سوره نمل دو مقایسه دارد؛ در یکی می‏‌فرماید: «خدا مثل دو مرد را بیان می‏کند که یکی لال است و توان هیچ چیز ندارد و بار دوش مولای خود است. هر جا او را بفرستد هیچ فایده‏ای حاصل نمی‏کند. آیا این مرد با آن کس که مردم را به عدل فرمان می‏‌دهد و خود بر راه است می‏رود برابر و یکسان است؟»[183]

از امام باقر(ع) روایت است که مصداق بارز این آیه، علی ‏بن‏ ابی‌طالب(ع) است: «که به عدالت امر می‏کند و بر صراط مستقیم است».[184]

خدای تعالی در میان همه فضائل و خصال نیکو «امر به عدل» را مطرح می‏‌فرماید. در کتاب فضائل احمد‏بن‏حنبل از قول امام علی(ع) روایت است: «روز قیامت با مردم به نُه چیز محاجه و استدلال دارم به اقامه نماز، پرداخت زکات، جهاد در راه خدا، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر و رفتار به عدل درباره زیردستان و رعیت و تقسیم بالسویه و اقامه حدود و اشباه و امثال آن».[185]

 

ارادت و اعتماد به ظالم

عدالت آن‏قدر ارجمند است که خداوند عادل می‏‌فرماید: «و خداوند هیچ‏گاه هیچ ستمی را بر جهانیان نمی‏خواهد»[186] و نه تنها هرگونه ستمی را مردود می‏شمارد، بلکه به پیامبرش دستور می‏‌دهد که کم‏ترین میل و اعتمادی به ستمگران نداشته باشد: «و به ستمگران، تمایل و اعتماد و اطمینان نداشته باشید که [دراین‏صورت] آتش دوزخ به شما خواهد رسید و شما را خواهد سوزاند. برای شما جز خدا هیچ دوستی نیست، سپس یاری نمی‏شوید».[187]

 

 


[105]. نهج ‏البلاغه، صبحی صالح، خطبه‏40: «لَابُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ وَ یُبَلِّغُ اللهُ فِیهَا الْأَجَلَ وَ یُجْمَعُ بِهِ الْفَیْ‏ءُ وَ یُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ یُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِیِّ حَتَّى یَسْتَرِیحَ بَرٌّ وَ یُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ».
[106]. ر.ک: طباطبائی، تفسیر المیزان، ج3، ص144 ـ 149، ذیل آیه 26 سوره آل‏عمران.
[107]. امام خمینی، ولایت فقیه، ص4.
[108]. انفال‏، آیه60.
[109]. ر.ک: امام خمینی، ولایت فقیه، ص20 ـ 25.
[110]. نحل، آیه89.
[111]. طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج3، ص318.
[112]. حکومت اسلامی، درسنامه اندیشه سیاسی اسلام، ص74، نقل از: نظام الحکم فی الشریعة و التاریخ الاسلامی، ظافر القاسمی، الکتاب الاول، ص529.
[113]. آل‏عمران، آیه159.
[114]. شوری، آیه38.
[115]. برای مطالعه در باب شبهه‏ ها رجوع شود به: حکومت اسلامی، متون درسی، احمد واعظی؛ دین و دولت در اندیشه اسلامی، محمد سروش، بوستان کتاب قم؛ مبانی حکومت اسلامی، آیةالله جعفر سبحانی، نگارش، داود الهامی، انتشارات توحید.
[116]. وصیت‏نامه سیاسی ـ الهی امام خمینی(قدس سره شریف)، ص43 ـ 44، فصل رمز پیروزی ـ بند ب.
[117]. صحیفه امام خمینی، ج7، ص530 ـ 534، با تلخیص.
[118]. صحیفه نور، ج20، ص156 ـ 157، تاریخ سخنرانی 19/8/66.
[119]. وصیت‏نامه سیاسی ـ الهی امام خمینی(قدس سره شریف)، بخش اول ـ‏رمز پیروزی‏ـ فصل «ب» ص43.
[120]. حجرات، آیه12.
[121]. مائده، آیه7.
[122]. ر.ک: نساء، آیه58: «وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ».
[123]. اعراف، آیه29؛ نیز ر.ک: ص، آیه26 و مائده، آیه42 و... .
[124]. صحیفه سجادیه، دعای 20: «و البسنی زینة المتقین فی بسط العدل».
[125]. عروسی‏حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج3، ص78 ذیل همین آیه 90 از سوره نحل: «إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاء ذِی الْقُرْبَى وَیَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ».
[126]. شعراء، آیه111.
[127]. هود، آیه27.
[128]. هود‏، آیه12.
[129]. آل‏عمران، آیه14.
[130]. زخرف، آیه52.
[131]. ر.ک: نهج‏البلاغه، خطبه 33.
[132]. صحیفه امام، ج20، ص211، سخنرانی در جمع مسئولان نظام، 28/8/57.
[133]. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص149.
[134]. همان، ص173.
[135]. صحیفه امام، ج6، ص328، در تاریخ 15/12/57.
[136]. همان، ج5، ص348.
[137]. همان، ج6، ص452 ـ 454.
[138]. همان، ج8، ص318 تاریخ 6/4/58.
[139]. همان.
[140]. صحیفه امام، ج9، ص50.
[141]. همان، ج19، ص377 ـ 378.
[142]. به عنوان نمونه ر.ک: درآمد: مروری بر کارنامه سی ساله نظام جمهوری اسلامی ایران، 6 جلد، ناشر انتشارات دانشگاه تهران، شامل: «مجموعه مقالات نخستین همایش علمی درآمدی بر کارنامه نظام جمهوری اسلامی ایران، 1387 و کتاب: دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، سال 1382.
[143]. پیشنهاد می‏‌شود، همین سؤال عنوان پایان نامه‏‌ها و پژوهش‏های حوزوی و دانشگاهی و... قرار داده شود و درباره‏اش تحقیقات همه‌جانبه صورت پذیرد.
[144]. ر.ک: بیانات رهبر انقلاب اسلامی، 29/3/1385 و 8/8/1384.
[145]. حدید، آیه26: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...».
[146]. نساء، آیه135: «کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّٰهِ...» و ر.ک: مائده، آیه8.
[147]. ر.ک: طباطبائی، تفسیر المیزان، ج5، ص36، ذیل آیه شریفه بالا.
[148]. ر.ک: انبیاء، آیه105: «... أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ».
[149]. ر.ک: نحل، آیه97: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً».
[150]. اعراف، آیه85.
[151]. همان.
[152]. این موضوع انقلاب ارزشی، علل آن و راه اصلاحش و.... مبحث گسترده‏ای است. نشانه‏اش آن‏که در اوایل انقلاب، معیارهای ازدواج زوجین در درجه اول عمدتاً میزان فداکاری در راه اسلام، تقوا، لیاقت‏های شخصی، نجابت و سپس مسائل مادی بود، ولی امروزه تنها معیارهای مادی ملاک است و گاه تقوا و تدین، ارزش منفی هم به حساب می‌آید. یا آن روزها اگر یک استاد واجد همه شرایط اگر ساده‏زیست بود، مورد تحسین و احترام بود، او را حلال‏خور، غم‏خوار محرومان و پاک‏دست می‏دانستند، امروز، همان شخص در دانشگاه به عنوان استاد بی‏عرضه، که نتوانسته خانه و خودروی عالی کسب کند، کم‌سواد، ناتوان و... شمرده می‏‌شود و همتای او که جزو مرفّهان است، استاد ممتاز و عالی قلمداد می‏گردد!
[153]. نهج‏البلاغۀ، عبده، ص1137، جزء، 36 ص176: «لَایُقیمُ أمر الله ـ ‏سُبَحانـه ‏ـ إلّا مَن لَایُصانُع وَ لَایُضارعُ وَ لَایَتَّبعُ المطامِعُ».
[154]. سیدمحمد حسینی‏بهشتی، محمدجواد باهنر و علی گلزاده، دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، ص383.
[155]. همان، ص361 ـ 362.
[156]. الکمالُ و کُلّ الکَمال: التَّفقُه فِی الدّینِ وَ الصّبر عَلی النّائِبَة وَ تَقدیرُ المَعیِشة.
[157]. ر.ک: همین قلم، جهاد با نفس، بزرگ‏ترین جهاد فراموش‌شده.
[158]. مائده، آیه8.
[159]. ر.ک: مائده، آیه42 و ممتحنه، آیه8.
[160]. ر.ک: بقره، آیه195؛ آل‏عمران، آیات134 و 148؛ مائده، آیات13 و 93؛ بقره، آیات58، 112، 236؛ انعام، آیه84‏؛ اعراف، آیه56؛ یوسف، آیات36، 78‏؛ لقمان، آیه93؛ زمر، آیه58 و ذاریات، آیه16.
[161]. ر.ک: آل‏عمران، آیه76 و توبه، آیات4 و 7.
[162]. توبه، آیه108.
[163]. آل‏عمران، آیه31.
[164]. همان، آیه159.
[165]. همان، آیه146.
[166]. صف، آیه4.
[167]. مجلسی، بحارالانوار، ج40، ص327: «ما أصبح بِالکوفةِ أحداً إلّا نَاعماً إن ادناهم مَنزِلهً لیأکلُ البُرَّ و یَجلِسُ فِی الظّل وَ یَشرِبُ مِن مَاء الفراتِ».
[168]. محمدرضا حکیمی، جامعه‏سازی قرآنی، ص176؛ اشاره به پیرمرد نابینای نصرانی که حضرت با «اما» که پرسش از اشیا است، نه اشخاص ـ پرسید اشاره به نامتعارف‌بودن چنین صحنه‏ای در جامعه اسلامی، موضوعیت دارد؛ وسائل‏الشیعه، ج11، ص49.
[169]. میرزاابوالحسن شعرانی، نثر طوبی، ج2، ص123 ـ 124.
[170]. عبدالحسین امینی، الغدیر، ج8، ص284 و علی و مناوئوه، جعفر نوری، ص97 ـ 100.
[171]. کلینی، الکافی، ج8، ص182، ح204 و شیخ مفید، اختصاص، ص150 و ص263 در چاپ انتشارات علمیه اسلامیه، با ترجمه رسولی محلاتی: «... اجل أما کان هنا أحد یتکلم غیرک؟ و ما فضلک علیه إلا بسابقة او بتقوی».
[172]. محمد جواد طبسی‌مروجی، نظارت بر دولت‏، ص13.
[173]. شیخ مفید، اختصاص، ص150.
[174]. ابن‏ابی‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج1، ص215: «فقال(ع) له: لا و الله ما أجد لک شیئاً إلا أن تأمر عملک أن یسرق فیعطیک».
[175]. مناقب ابن‏أبی‏طالب، ج2، ص109.
[176]. همان، ص108.
[177]. جعفر نوری، علی و مناوئوه، ص189.
[178]. صدوق، الامالی‏، مجلس43، ص317، ح369: «... یا هذا ما أرفع من السماء و أوسع من الأرضو...».
[179]. انعام، آیه44.
[180]. بحارالانوار، ج75، ص322، ح51.
[181]. قصص، آیه83: «این سرای آخرت، را از آن کسانی ساخته‏ایم که در این دنیا نه خواهان برتری‏جویی هستند و نه خواهان فساد و سرانجام نیک از آن متقین است».
[182]. مناقب آل ابی‏طالب، ج2، ص120 و ص122.
[183]. نمل، آیه76: «...هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَمَن یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ».
[184]. مناقب آل ابی‏طالب، ج2، ص123: «هو علی‏بن‏ابی طالب یأمر بالعدل و هو علی صراط مستقیم».
[185]. همان: قال علی(ع): «اُحاجُّ النّاسَ یَومَ القِیامَهِ بِتِسعٍ‏؛ بِإِقامِ الصَّلاهِ‏، وإیتاءِ الزَّکاهِ‏، وَالأَمرِ بِالمَعروفِ‏، وَالنَّهیِ عَنِ المُنکَرِ‏، وَالعَدلِ فِی الرَّعِیَّهِ‏، وَالقَسمِ بِالسَّوِیَّهِ‏، وَالجِهادِ فی سَبیلِ اللهِ‏، وإقامَهِ الحُدودِ وأشباهِه».
[186]. آل‏عمران، آیه108: «وَمَا اللهُ یُرِیدُ ظُلْمًا لِّلْعَالَمِینَ».
[187]. هود، آیه113: «وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللهِ مِنْ أَوْلِیَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ».