پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

توافق، خطبه عقد

توافق

رسول اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) پس از کسب اجازه به نزد على آمد و با لبى خندان گفت: یا على! آیا براى عروسى چیزى دارى؟ پاسخ داد: یا رسول اللَّه پدر و مادرم قربانت، شما از وضع من کاملا اطلاع دارید. تمام ثروت من عبارت است از یک شمشیر، یک زره و یک شتر.

فرمود: تو مرد جنگ و جهادى و بدون شمشیر نمى توانى در راه خدا جهاد کنى، شمشیر از لوازم و احتیاجات اولى تو است. شتر نیز از ضروریات زندگى ت و محسوب مى شود، باید به وسیله ى آن آبکشى کنى و وضع اقتصادى خودت و خانواده ات را تامین کنى و براى اهل و عیالت کسب روزى نمایى و در مسافرت بارت را بر آن حمل کنى، تنها چیزى که مى توانى از آن صرف نظر کنى همان زره است. منهم به تو سخت نمى گیرم و به همان زره اکتفا مى نمایم. یا على اکنون که کار بدینجا رسید، مى خواهى بشارتى به تو بدهم و رازى را برایت آشکار سازم؟.

عرض کرد: آرى یا رسول اللَّه، پدر و مادرم فدایت، شما همیشه نیک خوى و خوشزبان بوده اید.

فرمود: پیش از آن که به نزد من بیایى جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد! خدا ترا از بین مخلوقاتش برگزیده و به رسالت انتخاب کرد. على (علیه السلام) را برگزید و برادر و وزیر تو قرار داد. باید دخترت فاطمه را با او کابین ببندى. مجلس جشن ازدواج آنان در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده است. خدا دو فرزند پاک و نجیب و طیب و طاهر و نیکو به آنان عطا خواهد نمود یا على هنوز جبرئیل بالا نرفته بود که تو درب منزل را زدى. [بحارالانوار ج 43 ص 127.]
خطبه عقد

پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: یا على تو زودتر به مسجد برو من نیز از عقب تو مى آیم، تا در حضور مردم مراسم عقد را برگزار کنیم و خطبه بخوانیم.

على علیه السلام مسرور و خوشحال به جانب مسجد حرکت نمود. ابوبکر و عمر را در بین راه ملاقات کرد، از جریان کار جویا شدند، گفت: رسول خدا دخترش را به من تزویج کرد، هم اکنون از عقب مى رسد، تا در حضور جمعیت، مراسم عقد و خطبه خوانى را انجام دهد.

پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله در حالى که صورتش از سرور و شادمانى مى درخشید به مسجد تشریف برد، و به بلال فرمود: مهاجر و انصار را در مسجد جمع کن. هنگامى که مردم جمع شدند، بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: اى مردم آگاه باشید که جبرئیل بر من نازل شد و از جانب خدا پیام آورد که مراسم عقد ازدواج على و فاطمه علیهاالسلام در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده و دستور داده که در زمین نیز آن مراسم را انجام دهم، و شما را بر آن گواه بگیرم. سپس نشست و به على (علیه السلام) فرمود: برخیز و خطبه عقد را بخوان.

على علیه السلام برخاست و فرمود: خدا را بر نعمت هایش سپاس مى گویم و شهادت مى دهم که بغیر از او خدایى نیست. شهادتى که مورد پسند و رضایت او واقع شود . درود بر محمد صلّى اللَّه علیه و آله، درودى که مقام و درجه اش را بالا برد. اى مردم! خدا ازدواج را براى ما پسندیده و بدان دستور داده است. ازدواج من و فاطمه را خدا مقدر کرده و بدان امر نموده است. اى مردم! رسول خدا فاطمه را به عقد من درآورد و زره ام را از بابت مهر قبول کرد. از آن حضرت بپرسید و گواه باشید.

مسلمانان به پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله عرض کردند: یا رسول اللَّه! فاطمه را با على کابین بسته اى؟.

رسول خدا پاسخ داد: آرى.

پس تمام حضار دست به دعا برداشته گفتند. خدا این ازدواج را بر شما مبارک گرداند و در میانتان دوستى و محبت افکند. پس از ختم جلسه، پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) به خانه برگشت، و به زنان دستور داد براى فاطمه مجلس جشن و شادى فراهم کنند. [مطالب این بخش را مى توانید در کتابهاى زیر پیدا کنید:

کشف الغمه ج 1 ص 353- 359. مناقب ابن شهر آشوب ج 3. ذخائر العقبى. تذکرة الخواص. دلائل الامامه، مناقب خوارزمى ص 247، بحارالانوار ج 43 ص 92- 145.] مراسم ازدواج در روز اول یا ششم ذى حجه [مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 349.] سال دوم یا سوم هجرى انجام گرفت. [بحارالانوار ج 43 ص 6 و 7.]