پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

پيشنهاد به على(ع)

اصحاب رسول خدا اجمالا احساس کرده بودند که پیغمبر اکرم میل دارد فاطمه (علیهاالسلام) را با على کابین ببندد، ولى از جانب على پیشنهاد نمى شد. یک روز عمر و ابوبکر و سعد بن معاذ و گروهى دیگر در مسجد انجمن داشتند و از هر درى سخن مى گفتند. در این بین سخن از فاطمه به میان آمد. ابوبکر گفت: مدتى است که اعیان و اشراف عرب فاطمه علیهاالسلام را خواستگارى مى نمایند اما پیغمبر اکرم پیشنهاد احدى را نپذیرفته و در جوابشان مى فرماید: تعیین همسر فاطمه با خداست. ولى على بن ابى طالب علیه السلام تا حال، در مورد خواستگارى فاطمه اقدامى نکرده. گمان مى کنم علت اقدام نکردنش تهیدستى باشد. این مطلب براى من روشن است که خدا و پیغمبر، فاطمه را براى على علیه السلام نگاهداشته اند. سپس به «عمر» و «سعد بن معاذ» گفت: حاضرید به اتفاق هم پیش على برویم و جریان را برایش تشریح کنیم و اگر به ازدواج مایل بود و تهیدستى مانعش بود، کمکش کنیم؟! سعد بن معاذ از این پیشنهاد استقبال نمود و ابوبکر را در این کار تشویق کرد.

سلمان فارسى مى گوید: عمر و ابوبکر و سعد بن معاذ بدین قصد از مسجد خارج شدند و به جستجوى على (علیه السلام) پرداختند. ولى آن حضرت را در منزلش نیافتند. اطلاع پیدا کردند که در نخلستان یکى از انصار با شتر آبکشى مى کند و درختان خرما را آبیارى مى نماید. پس به جانب آن حضرت شتافتند.

على علیه السلام فرمود: از کجا مى آیید و به چه منظور اینجا آمده اید؟.

ابوبکر گفت: یا على تو در تمام کمالات بر سایرین برترى دارى، و از موقعیت خودت و علاقه اى که رسول خدا به تو دارد کاملا آگاهى. اشراف و بزرگان قریش براى خواستگارى فاطمه علیهاالسلام آمده اند ولى پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله دست رد به سینه همه زده و تعیین همسر فاطمه را به دستور خدا حواله داده است. گمان مى کنم خدا و رسول، فاطمه را براى تو گذاشته اند. و شخص دیگرى قابلیت این افتخار را ندارد. نمى دانم به چه علت شما در این اقدام کوتاهى مى کنى؟.

على بن ابى طالب علیه السلام هنگامى که سخن ابوبکر را شنید اشک در چشمان مبارکش حلقه زد و فرمود: اى ابابکر! احساسات و خواسته هاى درونى مرا تحریک نمودى و به موضوعى که از آن غافل بودم یادآورى کردى. به خدا سوگند! همه خواستگار فاطمه اند، منهم بدین موضوع علاقه دارم. یگانه چیزى که مرا از این اقدام بازداشته فقر و تهیدستى است.

ابوبکر عرض کرد: یا على! این سخن را نفرمایید. زیرا دنیا و اموال دنیا در نظر خدا و رسول ارزشى ندارد. من صلاح مى دانم هر چه زودتر در این کار اقدام نمایید و در خواستگارى فاطمه تعجیل کنید. [بحارالانوار ج 43 ص 125.]