نمونههایی از صفات پیامبر(ص)
نمونههایی از صفات پیامبر
فیض کاشانی از ابوالبختری نقل کرده که در توصیف رسولخدا چنین گفته است: هیچگاه رسولخدا به مؤمنی دشنام نداد و اگر اتفاقاً حرف ناسزایی از او صادر میشد کفاره میداد و بر او ترحم میکرد. هیچگاه به زنی یا خدمتگزاری لعنت نکرد. به هنگام جنگ به آن حضرت عرض شد به دشمنان نفرین کن، فرمود: من برای رحمت و هدایت مبعوث شدهام نه برای لعنت و نفرین. هرگاه پیشنهاد میشد به مسلمانان یا کافر به طور خصوص یا عموم نفرین کند برعکس، در حق او دعا میکرد.
هیچگاه با دست خود به احدی کتک نزد؛ مگر اینکه برای خدا باشد. از عمل بدی که نسبت به او انجام میگرفت انتقامجویی نکرد؛ مگر اینکه در آن عمل حرمت خدا شکسته شده باشد. بین انتخاب یکی از دو عمل مخیّر نشد؛ مگر اینکه آسانترین آنها را اختیار میکرد؛ جز جایی که موجب گناه یا قطع رحم باشد، که از همه مردم بیشتر از آن اجتناب میکرد. هیچ انسان آزاده یا بنده یا کنیزی برای عرض حاجت نزد آن حضرت نیامد جز اینکه برای قضای حاجتش اقدام میکرد.
انس میگوید: به خدا سوگند: هیچگاه رسولخدا در کاری که دوست نداشت آن را انجام دهم به من نگفت: چرا انجام ندادی، و اگر خانوادهاش مرا در انجام آن کار سرزنش میکردند میفرمود: او را رها کنید چون کاری است که انجام گرفته است. رسولخدا از هیچکس بدگویی نمیکرد، اگر فرشی برایش گسترده بودند روی آن میخوابید وگرنه روی زمین استراحت میکرد.
از اخلاقش این بود که با هرکس ملاقات میکرد به او سلام میداد. سخن کسی را قطع نمیکرد و هرکس با او در حال مذاکره و صحبت بود صبر میکرد تا سخنش تمام شود.
با هرکس دست میداد دستش را نمیکشید تا او دست خود را بکشد.
هنگامی که یکی از اصحاب خود را ملاقات میکرد با او مصافحه مینمود، آنگاه دستش را میگرفت، انگشتان خود را داخل انگشتان او میکرد و محکم میگرفت. بر نمیخاست و نمینشست مگر با ذکر خدا، اگر در حال نماز شخصی نزد او مینشست نمازش را کوتاه میکرد و میفرمود: آیا کاری داری؟ بعد از رسیدگی به کار او دوباره به نماز مشغول میشد، در مجالس جایگاه خاصی نداشت هرجا خالی بود مینشست. هیچگاه پاهایش را در حضور اصحاب دراز نمیکرد، مبادا جای دیگران تنگ شود؛ مگر اینکه جایگاه وسیع باشد. غالباً رو به قبله مینشست، هرکس بر او وارد میشد به وی احترام میکرد، حتی گاهی عبای خود را زیر پای افرادی پهن میکرد که با او خویشاوندی نداشتند. هرکس به آن حضرت وارد میشد با اصرار او را بر متکای خود مینشانید. به همه احترام میگذاشت به گونهای که هرکس گمان میکرد گرامیترین افراد نزد اوست، به همه حاضرانِ مجلس، یکسان نظر میکرد. مجلس او در هالهای از حیا، فروتنی و امانت بود. خدا دربارهاش گفته است:
نرمخویی تو از الطاف خداست. اگر تندخو و سنگدل بودی مردم از اطرافت پراکنده میشدند.
به منظور احترام و دلجویی از اصحاب، آنها را به کنیه میخواند، هرکس کنیه نداشت برایش انتخاب میکرد. حتی برای زنانی که فرزند داشتند یا نداشتند کنیه انتخاب میکرد. به کودکان هم کنیه میداد تا دلشان را به دست آورد. دیرتر از همه مردم غضب میکرد و زودتر از همه راضی میشد. برای مردم از همه کس سودمندتر بود. در مجلس او صدا بلند نمیشد. هنگامی که از مجلس بلند میشد میگفت: «سبحانك اللّهم و بحمدك أشهد أن لا اله الا أنت استغفرك و أتوب إليه» و میفرمود: جبرئیل به من چنین یاد داده است.[1]
منبع: کتاب پیامبری و پیامبر اسلام(ص) / آیت الله ابراهیم امینی
[1]. ملامحسن فيض كاشانى، محجةالبيضاء فى تهذيب الاحياء، ج 4، ص 128- 132.