پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

نياز به پژوهش رفع نشد

نیاز به پژوهش رفع نشد

با تصویب قانون‏ اساسی ارکان نظام اسلامی روشن و تثبیت شد، از مخالفت‏ها و توطئه ‏های داخلی و خارجی تا حدی مصونیت یافت و بدین‌وسیله رهبر انقلاب و مردم انقلابی ایران نسبتاً آرامش یافتند. گرچه این عمل در آن زمان بسیار خوب و لازم بود ولی نظام اسلامی را از یک پژوهش گسترده و دقیق حوزوی و دانشگاهی به‌طور کامل بی‌نیاز نکرد. زیرا باتوجه به اینکه یک نظام صددرصد اسلامی در تاریخ وجود نداشته تا قوانین مدونی داشته باشد و بتوانیم از آن استفاده کنیم، تدوین قانون‏ اساسی برای چنین نظام جدیدی، آن هم در شرایط کنونی جهان، نیاز به اطلاعاتِ وسیع‌تر و فرصت بیشتری داشت که انجام آن در مدتی در حدود سه ماه قانع‌کننده نبود. گرچه در حدود چهل هزار پیشنهاد کوتاه یا مفصل از سوی صاحب‌نظران رسیده و در اختیار نمایندگان بود، ولی زمان آن‌قدر کوتاه بود که فرصتِ خواندن همه‌ی آنها را نداشتند. به علاوه تدوین چنین قانونی نیاز به اطلاعات کارشناسی در حوزه‌ی علوم سیاسی، فقه سیاسی و مدیریت، اقتصاد، فرهنگ آن هم از دیدگاه اسلام داشت که در آن زمان کوتاه امکان نداشت.

از سوی دیگر گرچه پنجاه نفر از نمایندگان از علمای حوزوی و تعدادی فقیه و مجتهد در میان آنان بود، ولی مطالعات فقهی آنان برای انجام چنین امر مهمی کافی نبود، زیرا مطالعات آنان زمانی انجام گرفته بود که حکومت اسلامی وجود نداشت، و فقاهت و استنباط احکام از توجه به وجود حکومت و ضرورت اداره‌ی جامعه‌ی اسلامی و تأمین نیازهای گوناگون و حل مشکلاتشان آزاد بود. از این نکته‌ی مهم غفلت داشت که اسلام مدعی است که توان اداره جامعه را دارد و فقه اسلامی باید در مرحله‌ی عمل پاسخگوی تأمین همه‌ی نیازها باشد. بنابراین بسیاری از مسائل فقهی نیاز به تجدیدنظر داشت که در آن زمان‌ِ کوتاه امکان نداشت.

بنابراین تصویب قانون ‏اساسی در آن زمان گرچه یک اقدام بسیار مهم و سرنوشت‌ساز بود و باید از تدوین‌کنندگان تشکر کرد، ولی ضرورت یک پژوهش گسترده، با همکاری اساتید حوزه و کارشناسان متعهد دانشگاهی در مسائل مختلف حکومتی همچنان در جای خود باقی بود. اگر چنین تحقیقات عمیق و همه‌جانبه‌‏ای به‌وسیله‌­ی کارشناسان انجام گرفته و با بیان روشن و قاطع اعلام شده و مورد تأیید اکثریت فقها قرار گرفته بود، قطعاً اختلافِ برداشت‏ها و سلیقه‏ ها و کشمکش‏ها و جناح‌بندی‏ها و اختلافات میان مجلس و شورای نگهبان و سایر مسئولان نظام کمتر بود. متأسفانه حوزه‌ی علمیه و حتی جامعه‌ی مدرسین در انجامِ این امرِ حیاتی غفلت و کوتاهی کردند و نظام در مرحله‌ی عمل با مشکلاتی مواجه شد. در مواردی از اختلاف‌نظر بین مجلس و شورای نگهبان که به‌صورت یک معضل درمی‏آمد، امام شخصاً دخالت می‌کرد و آن را حل و فصل می‏نمود. گاهی از شورای نگهبان حمایت می‌کرد، گاهی از مجلس و گاهی در موارد اختلاف به رعایت رأی دوسوم مجلس توصیه می‌کرد. در بعضی موارد دستور می‏داد به هنگام بحث، اعضای شورای نگهبان در مجلس حضور داشته باشند تا مذاکرات را بشنوند و اختلافات کمتر شود. بعداً ناچار شد چند نفر را به‌عنوان اعضای تشخیص مصلحت نظام معرفی کند تا در موارد اختلاف بین مجلس و شورای نگهبان آنچه را به مصلحت نظام می‏دانند تصویب کنند. گاهی اختلاف‌نظرها به جایی می‏رسید که در محدوده‌ی اختیارات مجمع تشخیص مصلحت نیز تشکیک می‏شد و امام ناچار بود دخالت کند. همواره به فقهای شورای نگهبان توصیه می‌کرد: درصورتی‌که مصوبه‌ی مجلس بر طبق مصالح نظام است آن را بپذیرید و کاری نکنید که اسلام متهم شود که توان اداره‌ی جامعه را ندارد و ناقص است.