پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

اوضاع سياسي آن زمان

اوضاع سیاسی آن زمان

قبلاً باید عرض کنم که اطلاعات سیاسی من از آن زمان جز مطالب اندک و پراکنده چیزی نیست. گرچه ولادت من در سال 1304 و هم‌زمان با آغاز سلطنت رضاخان پهلوی بوده ولی اطلاعات عمیق و گسترده‏ای از اوضاع سیاسی آن زمان در خاطرم نیست، زیرا اولاً دوران کودکی و نوجوانی را می‏گذراندم که توجه چندانی به مسائل سیاسی نبود و ثانیاً محیط پرورش من شهر کوچک نجف‌آباد و در یک خانواده‌ی کشاورز بود که مسائل مهم سیاسی در آنجا مطرح نمی‏شد. در عین حال به برخی از مسائل سیاسی که توجه داشتم و در خاطرم مانده، به‌صورت پراکنده اشاره می‏کنم:

1 ـ از مادر و برادرانم بارها شنیدم که از ملوک‌الطوایفی، هرج­ومرج، چپاولگری، قتل و غارت و یاغی‌گریِ قبل از سلطنت رضاخان خبر می‏دادند و حوادث اسفناکی را به‌عنوان شاهد بیان می‌کردند. آنها از امنیتی که به‌وسیله‌ی حکومت رضاخان به‌وجود آمده اظهار شادمانی می‌کردند و نظم و نسق جدید را می‏ستودند.

2 ـ چون رضاخان با خان‏ها، یاغی‏ها، چپاولگران با قاطعیت برخورد کرده و همه را سرکوب کرده بود، عموم مردم از او و کارگزاران حکومت او شدیداً در بیم و وحشت بودند. از مسئولان ادارات، درجه‌داران ارتش، ژاندارم‏ها و حتی (سپورها) شدیداً می‏ترسیدند و حساب می‏بردند و اصلاً جرأتِ خلاف نداشتند.

3 ـ در آن زمان ادارات مختلف مانند: اداره‌ی ثبت املاک، دفاتر معاملات، اداره‌ی ثبت احوال، دفاتر ثبت ازدواج و طلاق، اداره‌ی فرهنگ و آموزش و پرورش، فرمانداری و بخشداری، عدلیه و دادگستری، اداره‌ی دارایی، تأسیس شده و مشغول به کار بودند، ولی اکثر مردم نسبت به ادارات خوش­بین نبودند ولی جز تسلیم چاره‏ای نداشتند. آنها مخصوصاً از اداره‌ی دارایی شدیداً ناراضی بودند.

اداره‌ی دارایی در گرفتن مالیات بسیار جدی بود. علاوه بر مالیاتی که از املاک، کسبه و تجار می‌گرفت، از محصولات کشاورزی نیز برطبق مقررات مالیات می‌گرفت. در هر گذرگاه ورود محصولات کشاورزی به شهر دکه‏ای را احداث کرده که «نواقلی» نامیده می‏شد. مأموران در آنجا مستقر بودند و برطبق مقررات مالیاتی را می‌گرفتند و تجویز ورود می‏دادند و به اصطلاح «پته» صادر می‌کردند. مردم از اخذ مالیات شدیداً ناراحت بودند و آن را ظلمی فاحش می‌دانستند ولی چاره ‏ای نداشتند. به یاد دارم که همان‌جا هم رشوه‏ گیری مرسوم بود ولی کم؛ زیرا مأموران نواقلی از مسئولان مافوق می‌ترسیدند.

4 ـ یکی از کارهای مهم رضاخان تنظیم ارتش و تدوین قانون سرباز وظیفه ‏گیری بود. جوانان وظیفه داشتند در سنین معین خود را به ادارات نظام‌وظیفه معرفی کنند و مدت دو سال در سربازخانه انجام وظیفه نمایند. مردم از این وضع نیز شدیداً ناراضی بودند و ناله و نفرین می‌کردند ولی باز هم جز تسلیم چاره ‏ای نداشتند.

5 ـ محدودیت علمای دین نیز یکی دیگر از مشکلات بود. رضاشاه استفاده از عبا و عمامه و لباس روحانیت را شدیداً قدغن کرده بود. مأموران دولتی اگر شخصی را با عبا و عمامه می‏دیدند عمامه ‏اش را برمی‏داشتند و برگردنش می‏پیچیدند و کشان‌کشان می‏بردند. تنها به کسانی اجازه‌ی استفاده از عمامه می‏دادند که قبلاً امتحان داده و کسب اجازه کرده باشند. آنها در امتحان نیز سختگیری می‌کردند و تنها به کسانی اجازه می‏دادند که علاوه بر اعلمیت، در برابر خواسته‏ های رژیم پهلوی تسلیم و ثناگو باشند. به همین جهت علمای باسواد و پرهیزکار حاضر نبودند امتحان دهند. آنان از خانه و مدرسه خارج نمی‏شدند، جز در مواقع خلوت و نیمه‏ های شب، آن هم با ترس و وحشت. مأموران دولتی نسبت به روحانیت تبلیغات سوئی می­کردند و مردم را نسبت به آنان بدبین می‏ساختند، به گونه ‏ای که راننده ‏ها به بهانه‌ی اینکه ماشین خراب می‏شود، از سوار کردن علمای دین بر اتوبوس امتناع می‏ورزیدند.

در کوچه و خیابان آنان را مسخره و اذیت می‌کردند، به همین جهت جمع کثیری از علما عبا و عمامه را کنار گذاشتند و در ادارات مختلف به استخدام دولت درآمدند یا به کسب و کار آزاد مشغول شدند. تنها عده‌ی کمی از روحانیون در سلکِ روحانیت باقی ماندند و با تحمل دشواری‏های گوناگون به مقدار مقدور انجام وظیفه می‌کردند. به‌هرحال برای روحانیت دوران بسیار سختی بود. گرچه من در آن زمان از دشواری‏ها و محدودیت‏های علمای شهرستان‏ها و حوزه ‏های علمیه اطلاعی نداشتم ولی نمونه ‏هایی از آن را نسبت به علمای نجف‌آباد مشاهده می‌کردم یا می‏شنیدم.

بزرگ‌ترین هدف رژیم از ایجاد این محدودیت‏ها تضعیف و ضربه‌زدن به دین بود. می‏خواست در برابر کارهای غیرمشروعی که انجام داده یا قصد انجام آنها را داشت، مزاحمان محبوب و قدرتمندی وجود نداشته باشند. در یک کلمه هدف او دین‌زدایی و گسترش فرهنگ غرب بود، و برای تحقق این هدف شوم باید روحانیت و حامیان دین را سرکوب و از صحنه‌ی دفاع خارج می­ساخت.

6 ـ منع روضه‌خوانی از دیگر اقدامات رضاخان بود. رژیم پهلوی در آن زمان مراسم تعزیه‌داری، زنجیر و سینه و قمه‌زنی و روضه‌خوانی را اکیداً قدغن کرد. البته مجالس مسئله‌گویی و وعظ و خطابه را به حسب ظاهر تجویز می‌کرد ولی مردم که عاشق عزاداری و روضه‌خوانی بودند، گاهی از این فرصت استفاده می‌کردند و در خانه به روضه‌خوانی و سینه ‏زنی می‏پرداختند. به همین جهت رژیم حتی نسبت به این مجالس هم حساسیت نشان می‏داد و آنها را بر هم می‏زد. به یاد دارم در دهه‌ی محرم یکی از مساجد نجف‏آباد را سیاه‌پوش کرده بودند. شب بود و مردم در آن مسجد اجتماع کرده بودند، یکی از علما بدون عبا و عمامه وارد مسجد شد. نزدیک منبر که رسید عمامه را بر سر گذاشت و بالای منبر رفت. مشغول سخنرانی شد که تعدادی از مأموران رژیم وارد مسجد شدند، پارچه ‏های سیاه را از دیوارها کندند و برای دستگیر کردن روضه ‏خوان به سوی منبر حرکت کردند. در این حال صدای گریه و شیون از زن و مرد حاضر فضای مسجد را پر کرد و روضه ‏خوان در این گیرودار از مسجد فرار کرد.

با توجه به محدودیت‏های موجود، مردم نجف‌آباد به تشکیل جلسات هفتگی و ماهانه در منازل روی آورند و در این میان ملاکلاهی ­ها فعال شدند. در نتیجه جلسات مفید و با رونقی به‌وجود آمد که در حفظ و نگهداری عقاید و ارزش‏های اسلامی مردم نقش مهمی را ایفا می‌کرد.

7 ـ قانون کشف حجاب بانوان در تاریخ 17 دی 1314 به اجرا درآمد. زن‏ها حق نداشتند با چادر یا روسری در مجامع عمومی، کوچه ‏ها، بازارها، خیابان‏ها ظاهر شوند. من در آن زمان حدود ده سال سن داشتم ولی برخی حوادث تلخ آن زمان را به یاد دارم. بانوان جرأت نداشتند با روسری یا چادر از منزل خارج شوند. مأموران رژیم، ژاندارم‏ها، پاسبان‏ها، حتی سپورها با کمال جدیت در کوچه ‏ها و بازارها می‌گشتند و اگر زنی را با حجاب می‏دیدند تعقیب می‌کردند با کمال بی­رحمی چادر و روسری را از سرش برمی‌داشتند و پاره می‌کردند. اگر به منزلی پناه می‏برد در داخل‌ خانه نیز او را تعقیب می‌کردند. در یکی از این حوادث به یاد دارم که چادر را از سر یک زن محترمه ‏ای کشیدند. او جیغ زد و پیراهن بلند خود را بر سرکشید باز هم مأموران از تعقیب او دست برنداشتند. اکثریت مردم شدیداً از این وضع ناراحت بودند. در آن زمان حمام خصوصی در منازل وجود نداشت و همه برای شست­وشو به حمام‏های عمومی مراجعت می‌کردند، ولی زنان از ترس مأموران جرأت آن را نداشتند و حتی نیمه‏ های شب و اوقات سحر هم مأموران در نزدیک حمام‏ها پاس می‏دادند مبادا زنی با چادر به حمام برود. زنان دیندار برای غسل و شست­وشو در منزل آب گرم می‌کردند و خود را شست‌وشو می‏دادند. رضاخان با اجرای قانون ننگین کشف حجاب و ترویج بی‌بند و باری‏های غرب بزرگ‌ترین خیانت را نسبت به بانوان شریف ایران مرتکب شد. حکومت وی دوران بسیار سختی بود.