پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

غيبت صغرا و كبرا

غیبت صغرا و کبرا


بر طبق عقیده امامیه، امام دوازدهم، دو غیبت دارد: غیبت صغرا (کوتاه) و غیبت کبرا (دراز مدت). غیبت صغرا، از زمان تولد حضرت (سال 255 ه)
شروع شده و تا سال 329 ه ادامه یافته است. در طول این مدت، گرچه از نظر عامه مردم غایب بود، ولى‌ از طریق بعضِ خواص، با شیعیان در ارتباط بود و به احتیاج‏هاى‌ آنان رسیدگى‌ مى‌‏کرد و به مسائل دینى‌ پاسخ مى‌‏داد. آن واسطه‏ها، از افراد مورد اعتماد بودند و «نائب» نامیده مى‌‏شدند. نوّاب آن حضرت، چهار نفر بودند که به ترتیب، به منصب نیابت گمارده شدند:
اول، عثمان بن سعید است. او از اصحاب مورد اعتماد امام هادى‌ و امام حسن عسکرى‌ علیه السلام بود. وى‌، یکى‌ از کسانى‌ است که امام حسن عسکرى‌ علیه السلام فرزندش را به آنان نشان داد و فرمود: «بعد از این، او را نخواهید دید و در زمان غیبت، از عثمان بن سعید اطاعت کنید، زیرا جانشین امام شماست».[60]
دوم، محمد بن عثمان است. او بعد از پدرش عثمان بن سعید، به وکالت از ناحیه مقدسه منصوب شد. عثمان بن سعید، به هنگام وفات فرمود: «بعد از من، فرزندم، محمد جانشین من و نائب امام شماست».[61]


بعد از او هم نیابت او، با توقیعى‌ از جانب امام زمان علیه السلام تأیید شد.[62]


سوم، حسین بن روح است. محمد بن عثمان، به هنگام وفات، او را به جانشینى‌ خود و وکالت از جانب صاحب الامر معرفى‌ کرد و به اصحاب فرمود: «من، از جانب امام زمان، مأمورم تا حسین بن روح را به نیابت منصوب کنم. در کارها به وى‌ رجوع کنید».[63]
چهارم، على‌ بن محمد سمرى‌ است. او یکى‌ از چهره‏هاى‌ موجّه و موثّق شیعیان بوده که حسین بن روح، قبل از وفات، وى‌ را به جاى‌ خویش و وکالت از ناحیه مقدّسه منصوب کرد.[64]

على‌ بن محمد سمرى‌، آخرین نائب خاص امام زمان علیه السلام است. وى‌ در سال 329 هجرى‌ وفات کرد. قبل از وفات، نامه‏اى‌ را که از ناحیه مقدسه صادر شده بود، براى‌ مردم قرائت کرد. در آن نامه نوشته بود: «تا شش روز دیگر، اجل تو فرا خواهد رسید. کارهایت را جمع و جور کن، ولى‌ براى‌ خودت جانشینى‌ را تعیین نکن. از این زمان، غیبت کامل شروع خواهد شد. من، تا زمانى‌ طولانى‌ نگذرد و دل‏ها را قساوت نگیرد و زمین پر از جور نشود و خداى‌ متعال اجازه ندهد، ظهور نخواهم کرد. بعد از این، هر کس مدعى‌ رؤیت من شد. دروغ مى‌‏گوید، لذا او را تکذیب کنید».[65]


دوران غیبت صغرا و نیابت نوّاب خاص، در حدود هفتاد و چهار سال ادامه داشت. در این مدّت، شیعیان، از طریق نوّاب با امام زمان در تماس بودند، مشکلات دینى‌ خود را سؤال مى‌‏کردند و جواب آن‏ها را با نامه‏هایى‌ که توقیع نامیده مى‌‏شد، دریافت مى‌‏کردند، و گاهى‌ ابتدائاً از ناحیه مقدسه توقیعاتى‌ صادر مى‌‏شد و فرمان‏هایى‌ را دریافت مى‌‏کردند.
کرامت‏ها و پیش‏گویى‌‏ها و معجزاتى‌ نیز در این مورد نقل شده که بررسى‌ آن‏ها نیاز به فرصت بیشترى‌ دارد. منظور از وقوع غیبت صغرا، این بود که شیعیان براى‌ پذیرش غیبت کبرا، آمادگى‌ بیشترى‌ پیدا کنند.
غیبت کبرا (دراز مدت) از سال وفات آخرین نائب، على‌ بن محمد سمرى‌ (329) شروع شد و تا زمان ظهور ادامه خواهد یافت. پیغمبر اکرم و ائمه معصوم علیهم السلام قبلًا از وقوع این دو غیبت، خبر داده بودند.
اسحاق بن عمار گفته است: از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که مى‌‏فرمود:
«قائم، دو غیبت دارد: یکى‌ دراز و طولانى‌ و دیگرى‌، کوتاه. در غیبت اول (غیبت صغرا) خواص شیعیان، از جایگاهش اطلاع دارند، ولى‌ در غیبت دوم (غیبت کبرا) جز خواص از نزدیکان و موالى‌، کسى‌ از جایگاهش اطلاع ندارد».[66]
جایگاه و محلّ زندگى‌ امام زمان علیه السلام روشن نیست. شاید به طور ناشناس در بین مردم زندگى‌ و رفت و آمد داشته باشد.

 

فلسفه غیبت‏

 

ممکن است کسى‌ بگوید: «چرا امام زمان علیه السلام از نظرها غایب شد؟ مگر نمى‌‏توانست همانند سایر مردم، در گوشه‏اى‌ از جهان زندگى‌ کند و در نشر احکام و قوانین دین بکوشد و امت را رهبرى‌ کند؟ بدین وضع زندگى‌ کند، تا زمانى‌ که اوضاع و شرایط براى‌ قیام جهانى‌ او فراهم آید و خدا اذنش دهد. آن‏گاه قیام کند و حکومت ستم‏کاران را واژگون سازد و حکومت عدل اسلامى‌ جایگزین گرداند».


در پاسخ مى‌‏توان گفت: این فرضیه خوبى‌ است، ولى‌ متأسفانه قابل عمل نیست. براى‌ روشن شدن مطلب و عدم امکان تحقّق آن، باید به چند نکته توجه داشت:
1. برنامه و مأموریت مهدى‌ موعود، با برنامه دیگر امامان تفاوت دارد.
سایر امامان وظیفه نداشتند براى‌ تأسیس حکومت اسلامى‌ و اجراى‌ کامل احکام و قوانین دین و مبارزه با ظلم و ستم و دفاع از محرومان و مستضعفان و اجراى‌ کامل عدالت، به جنگ و قیام مسلحانه اقدام کنند، اما مهدى‌ موعود، چنین وظیفه سنگینى‌ را بر عهده دارد و از ویژگى‌‏هاى‌ او به شمار مى‌‏رود.
پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام او را این چنین معرفى‌ کرده‏اند.
2. حکومت حضرت مهدى‌، جهانى‌ و مکتبى‌ و اسلامى‌ است، نه کشورى‌ یا اقلیمى‌ یا قومى‌ یا زبانى‌. تأسیس چنین حکومتى‌، بسیار دشوار است و از دو جهت نیاز به آمادگى‌ جهانى‌ دارد: اول، استعداد کامل نظامى‌ به گونه‏اى‌ که برتر از نیروى‌ نظامى‌ جهانیان باشد. دوم، آماده بودن افکار اکثریت مردم جهان براى‌ پذیرش چنین حکومتى‌ و جهاد و فداکارى‌ در راه تحقق آن.
3. عقلًا و نقلًا، به اثبات رسیده که وجود امام و حجت، براى‌ ادامه نسل انسان، ضرورت دارد و زمین هیچ‏گاه از وجود حجت خالى‌ نخواهد شد.
4. بر طبق احادیث فراوان که به حدّ تواتر مى‌‏رسد، تعداد امامان بعد از پیامبر، دوازده نفر بیش نخواهد بود. یازده نفر آنان آمدند و بعد از چندى‌ از دنیا رفتند. بنابراین، امام دوازدهم که قائم به حق و مهدى‌ موعود است، باید تا قیامت زنده و باقى‌ بماند.

5. پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام در زمان حیات خود، بارها و بارها، از وجود مهدى‌ و قیام او خبر داده و گفته‏اند: «زمانى‌ که ظلم و ستم جهان را فرا گرفت، قیام مى‌‏کند و با جهاد و فداکارى‌ یاران و همفکرانش، ظلم و جور را از جهان ریشه کن مى‌‏سازد و حکومت عدل و داد را برپا مى‌‏دارد».
اکنون با توجه به مطالب مذکور، باید دید آیا امام زمان مى‌‏توانست همانند یک انسان عادى‌ در گوشه‏اى‌ از جهان زندگى‌ کند و در حدّ امکان به مسئولیت‏هاى‌ امامت بپردازد؟ با قبول چنین فرضى‌ چه اتفاقى‌ در جهان رخ مى‌‏داد؟
در چنین فرضى‌، امام زمان علیه السلام همواره با دو گروه از مردم روبه رو و درگیر بود: گروه اول، محرومان و مستضعفان و ستم‏دیدگان که همواره در طول تاریخ بوده و هستند و متأسفانه اکثریت مردم را تشکیل مى‌‏دهند و در انتظار فرج هستند. این گروه، چون مهدى‌ موعود را در بین خود مشاهده مى‌‏کنند و در انتظار قیام او و اصلاح جهان‏اند، همواره نزد او دادخواهى‌ مى‌‏کنند و خواستار قیام جهانى‌ مى‌‏گردند.
در چنین فرضى‌، اگر امام زمان علیه السلام به خواسته آنان پاسخ مثبت بدهد و وارد جنگ شود، موفقیت ندارد، چون زمینه قیام جهانى‌ فراهم نبوده است و به ناچار، حضرت کشته مى‌‏شد و جهان از وجود حجت و امام خالى‌ مى‌‏گردید.
اگر حضرت، خواسته مظلومان را برآورده نسازد و قیام نکند، محرومان و مستضعفان، مأیوس و پراکنده مى‌‏شوند. بنابراین، جز غیبت چاره‏اى‌ ندارد.
گروه دوم، حکومت‏هاى‌ طاغوتى‌ و ستم‏کاران جهان هستند که متأسفانه در طول تاریخ و در نقاط مختلف جهان در ادامه سلطه‏گرى‌ خود، از ارتکاب هیچ جنایتى‌ خوددارى‌ نکرده و نمى‌‏کنند، و هرگونه خطرى‌ را گرچه احتمالى‌ باشد، از پیش پاى‌ خود برخواهند داشت.
این گروه، چون شنیده‏اند که مهدى‌ موعود، براى‌ حمایت از محرومان و مبارزه با ظلم و بیدادگرى‌ قیام خواهند کرد و وجودش را در بین خودشان مشاهده مى‌‏کنند، به ویژه با عمر بسیار طولانى‌ و غیر عادى‌، در چنین صورتى‌، کاملًا احساس خطر خواهند کرد و در ترور و قتل او تردیدى‌ نخواهند داشت.
در نتیجه، زمین از وجود حجّت خالى‌ مى‌‏شد.

بنابراین، غیبت امام زمان، براى‌ پیش‏گیرى‌ از این حوادث، ضرورت دارد.

 

آثار و فواید امام غایب‏


در بحث «ضرورت وجود امام»، به چندین مسئولیت و وظیفه مهم امام اشاره شد؛ آن وظایف این چنین است:
اول، حفظ و نگهدارى‌ علوم و معارف و احکام و قوانین مربوط به دین؛
دوم، ترویج و نشر آن‏ها در بین مسلمانان؛
سوم، تأسیس و اداره حکومت اسلامى‌ و اجراى‌ احکام قضایى‌ و سیاسى‌ و اجتماعى‌ و اقتصادى‌ و فرهنگى‌ و دیگر امور مربوط به اداره کشور اسلامى‌ و حلّ مشکلات مردم.
اینک، امکان دارد کسى‌ بپرسد: «با توجه به این نیازها بود که وجود امام را ضرورى‌ دانستید، ولى‌ هیچ یک از امور مذکور، بر وجود امام غایب مترتّب نیست، پس امام غایب چه سودى‌ دارد؟»


در جواب باید گفت: در ترتّب فایده اوّل، یعنى‌ حفظ و نگهدارى‌ علوم و معارف دین، امام غایب با سایر امامان، تفاوتى‌ ندارد. امام غایب هم احکام و قوانین دین را حفظ مى‌‏کند، به گونه‏اى‌ که مى‌‏توان گفت: بعد از پیامبر و در طول تاریخ و حتى‌ در این زمان، علوم و معارف دین، بدون کم و زیاد، نزد امامان معصوم محفوظ مانده است.

اما در تحقق امر دوم و سوم، گرچه مردم در زمان غیبت نمى‌‏توانند از وجود امام غایب استفاده کنند، ولى‌ تقصیر و کوتاهى‌ از جانب امام نیست، بلکه از جانب مردم است که زمینه ظهور و تأسیس حکومت و اقتدار را فراهم نساخته‏اند. به همین جهت، امام ناچار شده در حال غیبت زندگى‌ کند تا مقدمات و زمینه ظهور و قیام فراهم آید.
علاوه بر این، ما دلیل قاطعى‌ نداریم که امام زمان در روزگار غیبت، در مسائل علمى‌ و فرهنگى‌ مربوط به دین و حل مشکلات سیاسى‌، اجتماعى‌ مربوط به امّت اسلام، هیچ گونه دخالتى‌ ندارد، بلکه مى‌‏توان احتمال داد و حدس زد که در برخى‌ مواقع ضرورى‌، مطالب و مسائل علمى‌ را به طور مستقیم یا غیر مستقیم در اختیار بعض افراد یا گروه‏ها قرار داده و بدهد، و در مواقع بحرانى‌، به یارى‌ امت اسلام بشتابد و رهنمودهاى‌ لازم را به صورت ناشناس در اختیار مسئولان مربوط قرار دهد. انجام دادن چنین کارهایى‌ را نمى‌‏توان نفى‌ کرد.
علاوه بر فواید مذکور، به دو فایده مهم دیگر مى‌‏توان اشاره کرد:


فایده اول‏، بقا و ادامه نسل انسان و عمران و آبادى‌ زمین است. براى‌ اثبات این مطلب، از دو گونه دلیل مى‌‏توان استفاده کرد: نقلى‌ و عقلى‌.
ادلّه نقلى‌: احادیث فراوانى‌ داریم که وجود حجت و امام را براى‌ بقاى‌ نسل انسان‏ها ضرورى‌ دانسته و فقدان آن را موجب تخریب زمین و انقراض نسل انسان بیان کرده است. قبلًا، به بعضى‌ از این گونه احادیث اشاره شد و تکرار آن‏ها را در این جا لازم نمى‌‏دانیم.


ادلّه عقلى‌: در کتاب‏هاى‌ کلام و عقاید و فلسفه نیز بر ضرورت وجود انسان کامل، در همه زمان‏ها، ادله‏اى‌ اقامه شده که ضرورت وجود حجت و امام را تأیید مى‌‏کند. تبیین این دلیل به ذکر مقدماتى‌ نیاز دارد که در کتاب‏هاى‌ مربوط، تفصیلًا به اثبات رسیده است و این اوراق، جاى‌ آن‏ها نیست. ما، در این بحث، به ذکر خلاصه برخى‌ از نتایج اثبات شده و لازم آن‏ها اکتفا مى‌‏کنیم:
1. انسان، مرکّب است از بدن جسمانى‌ و روح مجرّد ملکوتى‌. این دو، ترکیب یافته، و موجودى‌ را به نام انسان تشکیل مى‌‏دهند. انسان، داراى‌ دو مرتبه وجودى‌ است. مرتبه اعلاى‌ آن، جوهرى‌ است مجرد و ملکوتى‌ و باقى‌، و مرتبه پایین آن، مادى‌ و جسمانى‌ است. به همین جهت، حرکت و استکمال، برایش امکان‏پذیر مى‌‏شود.
2. انسان، در باطن ذات خود، در یکى‌ از دو مسیر مى‌‏تواند حرکت کند:

یکى‌ صراط مستقیم انسانیّت و پرورش صفات و کمالات انسانى‌ و سیر و صعود الى‌ الله، و دیگرى‌ انحراف از صراط مستقیم انسانیت و پرورش صفات حیوانیت و سقوط در وادى‌ هولناک درنده خویى‌. انتخاب هر یک از این دو مسیر، در اختیار خود انسان است.


3. آفرینش انسان و جهان، بى‌‏هدف و پوچ نیست، بلکه هدف، تکامل نفس انسان و سیر و صعود الى‌ الله و نیل به سعادت نفسانى‌ و اخروى‌ بوده است.
4. انسان، در پیدا کردن صراط مستقیم انسانیت و حرکت باطنى‌ به سوى‌ کمال و سعادت واقعى‌، خودکفا نیست، بلکه در این جهت، به آفریدگار انسان‏ها و رهنمود و کمک پیامبران نیاز دارد. به همین جهت گفته مى‌‏شود، الطاف الهى‌ اقتضا دارد براى‌ تأمین سعادت دنیوى‌ و اخروى‌ انسان‏ها، برنامه لازم را به وسیله پیامبران برگزیده‏اش ارسال دارد و در اختیار آنان قرار دهد.


احکام و قوانین دین، به همین منظور نازل شده و صراط مستقیم انسانیت و طریق سیر و سلوک الى‌ الله نیز همین است.
عقاید حق، اخلاق نیک، اعمال صالح، از عوامل تکامل نَفْس هستند و سعادت اخروى‌ انسان را فراهم مى‌‏سازند. چنان که عقاید باطل و اخلاق پست و ارتکاب گناه و کارهاى‌ زشت، موجب سقوط و هلاکت انسان مى‌‏شوند.


5. مسیر حرکت نفسانى‌ انسان، اعتبارى‌ نیست، بلکه واقعى‌ و حقیقى‌ است. گوهر نفس انسان، در یک مسیر واقعى‌ حرکت مى‌‏کند، حال یا به سوى‌ منبع کمال حرکت مى‌‏کند و کامل‏تر مى‌‏گردد، یا از انسانیت دور مى‌‏شود و به سوى‌ وادى‌ تاریک حیوانیت رهسپار است.
از آن چه گذشت و این که هدف از آفرینش انسان، مسیر و صعود الى‌ الله و تکامل نفسانى‌ است، مى‌‏توان نتیجه گرفت که باید همیشه در بین انسان‏ها، انسان کاملى‌ موجود باشد که در متن دین و صراط مستقیم انسانیت حرکت‏ کند و مجموع عقاید حق و اخلاق پسندیده و عمل‏هاى‌ شایسته، در او به فعلیت رسیده و هدف آفرینش در وى‌ تحقّق یافته باشد. چنین انسان ممتازى‌، به سوى‌ کمال مطلق در حرکت است و همواره از افاضات الهى‌ بهره‏مند مى‌‏گردد، و دیگر انسان‏ها را که در همین مسیر حرکت مى‌‏کنند، با جذبه‏هاى‌ باطنى‌ خود به بالا مى‌‏برد. و از افاضات الهى‌ که پیوسته بر روح ملکوتى‌ و مقام شامخ امامت نازل مى‌‏گردد، پیروانش را بهره‏مند مى‌‏سازد.
چنین انسان ممتازى‌، غایت آفرینش انسان، و امام و پیشوا و قافله سالار انسانیت و حجت خدا خواهد بود. وجود او، موجب بقا و ادامه نسل انسان‏ها و فقدان او، سبب انقراض نسل انسان و تخریب زمین مى‌‏گردد.

بنابراین، مى‌‏توان گفت، مهم‏ترین فایده وجود امام، بقاى‌ نسل انسان‏هاست، و در ترتّب این اثر مهم، تفاوتى‌ میان ظهور و غیبت او نیست.
در بعض احادیث، امام غایب، به خورشید پشت ابر تشبیه شده است:


سلیمان گفت: به جعفر صادق علیه السلام عرض کردم: «چگونه مردم از وجود امام غایب بهره مى‌‏برند؟» فرمود: «همان گونه که از خورشید پشت ابر سود مى‌‏برد».[67]
در توضیح حدیث مى‌‏توان گفت: چنان که در علوم طبیعى‌ و فلکیات به اثبات رسیده، خورشید، مرکز منظومه شمسى‌ است و جاذبه‏اش حافظ زمین و آن را از سقوط نگه مى‌‏دارد، زمین را به دور خود مى‌‏چرخاند و شب و روز و فصول مختلف را به وجود مى‌‏آورد، نورش، روشنى‌ بخش زمین و حرارتش، موجب حیات و زندگى‌ انسان‏ها و حیوانات و گیاهان است، و در ترتّب این آثار، بین ظهور آن در روز و غیاب آن در شب و به هنگام ابر، تفاوتى‌ نیست.


فایده دوم، تقویت روح امید و انتظار فرج و آمادگى‌ براى‌ شرکت در برنامه‏هاى‌ عظیم و اصطلاحات جهانى‌ حضرت مهدى‌ علیه السلام است. برنامه اصلاحات جهانى‌ مهدى‌ موعود، عبارت است از: سرنگون کردن حکومت جباران و ریشه کن کردن ظلم و ستم براى‌ همیشه؛ تأسیس حکومت واحد جهانى‌ اسلام و گسترش عدل و داد؛ گسترش اسلام در جهان و غلبه آن بر سایر ادیان؛ محو کامل شرکت و کفر؛ اجراى‌ کامل احکام و قوانین اسلام و ریشه کن کردن فقر و استضعاف.
با اندکى‌ دقت، روشن مى‌‏شود که تحقق چنین امر مهمى‌ بدون آمادگى‌ همه جانبه امکان‏پذیر نیست. مخصوصاً، با توجه به این که این پیروزى‌ عظیم با جنگ و جهاد به وجود مى‌‏آید، نه با معجزه، و با توجه به اوضاع کنونى‌ جباران جهان و پیشرفت حیرت‏انگیز علوم و صنایع، به ویژه صنایع نظامى‌ و کشتار جمعى‌، کسانى‌ که واقعاً به مهدى‌ موعود ایمان دارند و خواستار قیام و اصلاحات جهانى‌ او هستند، باید خود را براى‌ شرکت در چنین پیکار عظیمى‌ آماده سازند. اولًا: خود را آن گونه بسازند که حضرت مهدى‌ خواستار تحقّق آن در همه انسان‏هاست و ثانیاً: افکار اکثریت مردم جهان را براى‌ پذیرش اسلام و حکومت واحد جهانى‌ آماده سازند، و ثالثاً: سعى‌ کنند در علوم و صنایع و به ویژه صنایع نظامى‌ و تهیّه نیروى‌ جنگى‌، عقب افتادگى‌ خود را جبران کنند، بلکه برتر از دیگران باشند. این است معناى‌ انتظار فرج که در احادیث آمده است. همین را مى‌‏توان به عنوان یکى‌ از فواید ایمان به وجود امام غایب به شمار آورد.


[60]. بحارالإنوار، ج 51، ص 346.
[61]. رجال مامقانى‌، ج 1، ص 30.
[62]. بحارالأنوار، ج 51، ص 349.
[63]. همان، ص 355.
[64]. همان، ج 51، ص 360.
[65]. همان، ص 360- 361.
[66]. إثبات الهداه، ج 7، ص 69: إسحاق بن عمّار، قال: سمعت أبا عبدالله علیه السلام یقول:« للقائم غیبتان: أحدهما طویلة والأُخرى‌ قصیرة، فالأولى‌ یعلم بمکانه فیها خاصّة من شیعته وأمّا الأخرى‌ فلا یعلم بمکانه فیها إلّا خاصّة موالیه فی دینه».
[67]. بحارالأنوار، ج 52، ص 92: قال سلیمان: فقلت لجعفر صادق علیه السلام:« کیف ینتفع الناس بالحجّة الغائب المستور؟». قال:« کما ینتفعون بالشمس إذا سرّها السحاب».