پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

علم به احكام‏

علم به احکام‏

به عقیده امامیه، امام باید تمام احکام و قوانین دین را که براى‌ سعادت دنیوى‌ و اخروى‌ مردم ضرورت دارد بداند، به اخلاق نیک و صفات زشت عالم باشد، عقاید صحیح و درست را بداند، عقیده‏هاى‌ باطل و بى‌‏اساس را بشناسد و به طور کلى‌، باید آن چه را که دانستن آنها براى‌ ارشاد و هدایت انسان‏ها و اداره امور دنیوى‌ و اخروى‌ آنان لازم است بداند و از جمیع قوانین و احکامى‌ که از جانب خدا نازل شده با اطلاع باشد. براى‌ اثبات این مطلب از دو راه مى‌‏توان استفاده نمود:

راه اول- همان دلیل‏هایى‌ که براى‌ اثبات ضرورت وجود امام اقامه شد، براى‌ اثبات علم او نیز کافى‌ است. در بحث‏هاى‌ گذشته، دو یا سه دلیل براى‌ اثبات ضرورت وجود امام اقامه شد، در آن جا به تفصیل در این باره بحث شد و تکرار آن مطالب مناسب نیست. ولى‌ به طور اجمال یاد آور مى‌‏شویم که:

در دلیل اول گفته شد: همیشه باید یک فرد کامل انسانیت و نمونه جامع دیانت در بین بشر موجود باشد که تمام کمالات انسانیت در وى‌ به فعلیت رسیده و آینه سر تا پا نماى‌ دیانت باشد تا طریق دین و نیل به کمالات، بى‌ غایت و پیشوا نماند و ارتباط بین عالم غیب و نوع انسان محفوظ باشد.

لازمه این برهان این است که امام باید به تمام حقایق و احکام دین عالم باشد، زیرا کسى‌ که نمونه دین است و به باطن و حقیقت احکام متحقق شده باید تمام احکام و حقایق دیانت را بداند و از روح و باطن آنها مطلع باشد و به حقیقت آنها نایل شده باشد، زیرا عمل کردن، فرعِ دانستن است. چون احکام و قوانین دین را مى‌‏دانسته و با چشم باطن مشاهده مى‌‏نموده بدان‏ها عمل مى‌‏کند. او به حقیقت وباطن دین نایل شده چگونه ممکن است از احکام وقوانین آن بى‌ اطلاع باشد؟ در متن صراط مستقیم دیانت قرار گرفته چگونه تصور مى‌‏شود به احکام آن جاهل باشد؟ مصبِّ افاضات حق تعالى‌ و هادى‌ انسان هاست چگونه احتمال مى‌‏رود که از احکام و قوانین دین بى‌ خبر باشد؟

در دلیل دوم گفته شد: خداوند حکیم که بشر را آفریده و در طریق استکمال قرار داده و به نیروى‌ آن مجهزش نموده هرگز او را در ضلالت و سرگردانى‌ رها نمى‌‏سازد بلکه لطف بى‌ پایانش اقتضا دارد که راه رسیدن به سعادت دنیوى‌ و نیل به کمالات معنوى‌ را در اختیارش قرار دهد. و به همین جهت، احکام و قوانینى‌ را که براى‌ اداره امور دنیوى‌ و پیمودن طریق کمالات روحانى‌ او لازم بوده به وسیله پیمبران برگزیده‏اش نازل نموده و دراختیارش قرار داده است.

و چون پیغمبر همیشه در بین بشر باقى‌ نمى‌‏ماند، و احکام و قوانین دین باید همیشه در بین آنان باقى‌ بماند و راه رسیدن به کمال باید همواره برایشان مفتوح باشد، باید بعد از پیغمبر فرد معصومى‌ در بین مردم موجود باشد تا احکام و قوانین را بدون کم و زیاد نگه دارى‌ کند و در ارشاد مردم و اجراى‌ حدود و احکام الهى‌ کوشش و جدیت کند و محیط را براى‌ پیمودن راه کمال و پرورش انسان‏ها آماده سازد. تا مردم همیشه به احکام الهى‌ و صراط مستقیم دیانت دست رسى‌ داشته باشند و بتوانند عنداللزوم بدان‏ها مراجعه نمایند. چنین فرد معصومى‌ که حافظ و خزینه دار احکام مى‌‏باشد و امور اجتماعى‌ ملت را اداره مى‌‏کند در اصطلاح شرع «امام» نامیده مى‌‏شود.

این برهان، وجود امام را براى‌ حفظ و نگه‏دارى‌ احکام لازم مى‌‏داند. بنابراین، لازمه‏اش این است که امام تمام احکام و قوانین دین را بدون کم و زیاد بداند، تا به وسیله او طریق نیل به احکام الهى‌ مفتوح باشد. امام چون رهبر و پیشواى‌ دین و دنیاى‌ انسان‏هاست باید احکام و برنامه‏هاى‌ لازم را در اختیار داشته باشد تا بتواند مشکلات دینى‌ و اجتماعى‌ آنان را حل کند و مسائل حرام و حلال را در اختیارشان قرار دهد وبا بهترین طرز ممکن جامعه انسان را به سوى‌ غایت ایجاد و کمال انسانیت رهبرى‌ کند.

ممکن نیست مردم در یکى‌ از امور مربوط به دیانت محتاج شوند ولى‌ امام از حل آن عاجز باشد، و به کلید آن مشکل دست رسى‌ نداشته باشد، زیرا وجود امام براى‌ همین جهت ضرورت داشت که بتواند مشکلات دینى‌ ملت را حل کند و راه عذر و بهانه را مسدود سازد.

علم امام از نظر حدیث‏

درباره علم ائمه، روایات زیادى‌ وارد شده، برخى‌ را از باب نمونه نقل مى‌‏کنیم:

1- على‌ بن ابى‌ طالب علیه السلام درباره ائمه فرمود: نفائس قرآن نزد اهل بیت است. آنان گنج‏هاى‌ علوم خدایى‌ هستند، اگر لب به سخن بگشایند راست مى‌‏گویند و اگر سکوت کنند کسى‌ نمى‌‏تواند برآنان سبقت جوید.[1]

2- على‌ بن ابى‌ طالب علیه السلام درباره اهل بیت فرمود: آنان زندگى‌ دانش و مرگ جهل هستند، بردبارى‌ ایشان از علمشان خبر مى‌‏دهد و ظاهرشان از باطنشان حکایت دارد.

سکوتشان بر استوارى‌ منطقشان دلالت مى‌‏کند. با حق مخالفت نمى‌‏کنند و در آن اختلاف ندارند.[2]

3- باز ایشان فرمود: به واسطه اهل بیت حق در جایش قرار مى‌‏گیرد و باطل از جایش ریشه کن مى‌‏شود و زبانش قطع مى‌‏گردد. آنان دین را تعقل نموده‏اند، اما تعقلى‌ که با فهم و حفظ و رعایت همراه است، نه تعقلى‌ که براى‌ شنیدن و روایت کردن باشد، زیرا راویان علم فراوانند ولى‌ رعایت کنندگانش کم‏اند.[3]

4- عبداللَّه بن سلیمان عامرى‌ از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: خدا همیشه در زمین حجتى‌ دارد که حلال و حرام را بداند و مردم را به راه خدا دعوت کند.[4]

5- زراره و فضیل از حضرت باقر علیه السلام روایت کرده‏اند که فرمود: علمى‌ که با حضرت آدم نازل شد از بین نرفت بلکه به وسیله توارث باقى‌ ماند و على‌ علیه السلام عالم این امت بود. هیچ عالمى‌ از ما هلاک نمى‌‏شود جز این که کسى‌ را از اهلش به جاى‌ خویش مى‌‏گذارد که علوم او را دارا باشد، یا هر چه را خدا خواست بداند.[5]

6- امام صادق علیه السلام فرمود: خدا به واسطه ائمه اهل بیت، دینش را روشن مى‌‏کند. به وسیله آنان چشمه‏هاى‌ دانش خود را ظاهر مى‌‏نماید. هر کس حق واجب امام را بشناسد طعم گواراى‌ ایمان را مى‌‏چشد، و فضل و زیبایى‌ اسلام را درک مى‌‏کند، زیرا خدا امام را پرچم هدایت و حجت اهل زمین قرار داد. تاج وقار و عظمت را بر سرش نهاد، نور جبار، وجودش را فرا گرفته است، با سبب آسمانى‌ تأیید مى‌‏شود و مواد علومش تمام نمى‌‏شود. به چیزهایى‌ که نزد خداست جز با اسباب نمى‌‏توان نائل شد.

خدا معرفت بندگان را قبول نمى‌‏کند مگر به معرفت امام. امام به مشکلات وحى‌ و معضلات سنن و مشتبهات فتنه‏ها عالم است. خدا همواره آنان را از نسل حسین براى‌ مردم انتخاب مى‌‏کند.[6]

7- على‌ بن ابى‌ طالب علیه السلام فرمود: آرى‌، خدا زمین را از وجود قائمى‌ که براى‌ خدا با حجت قیام کند خالى‌ نخواهد گذاشت چه ظاهر و مشهور باشد چه خائف و پنهان- براى‌ این که حجت و بینات خدا باطل نشود. چند نفر هستند و کجا مى‌‏باشند؟! به خدا سوگند آنان از حیث عدد کم‏اند ولى‌ نزد خدا مقام بزرگى‌ دارند.

خدا به وسیله آنان حجت و بیناتش را نگه دارى‌ مى‌‏کند تا این که آنها را نزد امثال خودشان ودیعه گذارند و در قلوب اشباهشان پرورش دهند. علم، آنان را به حقیقت بصیرت رسانده است و به روح یقین رسیده‏اند. آن چه را مترفین دشوار مى‌‏شمارند بر آنان آسان است. به چیزى‌ که نادانان از آن وحشت دارند مأنوسند، با بدن هایى‌ که ارواح آنها به محل اعلا متعلق است در دنیا زندگى‌ مى‌‏کنند. آنان خلیفه‏هاى‌ خدا هستند در زمین و دعوت کنندگان به سوى‌ دین.[7]

8- امام حسن علیه السلام فرمود: ائمه از ما خواهند بود و خلافت براى‌ غیر ما سزاوار نیست، خدا ما را در کتاب و سنت، اهل خلافت قرار داد. علم در بین ماست و اهل علم هستیم. تمام علم نزد ما جمع است. چیزى‌ تا قیامت حادث نمى‌‏شود، حتى‌ دیه یک خراش- مگر این که علمش پیش ماست، به املاى‌‏ رسول خدا و خط على‌ بن ابى‌‏طالب.[8]

9- محمد بن مسلم از حضرت باقر علیه السلام روایت نموده که فرمود: علم به وسیله ارث انتقال پیدا مى‌‏کند. هیچ عالمى‌ از دنیا نمى‌‏رود مگر این که کسى‌ را به جاى‌ خویش مى‌‏گذارد که علوم او یا هر چه را خدا بخواهد بداند.[9]

10- حارث بن مغیره مى‌‏گوید از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: علمى‌ که با حضرت آدم نازل شد بالا نرفت. هیچ عالمى‌ از دنیا نمى‌‏رود مگر این که علمش را نزد دیگرى‌ به ارث مى‌‏گذارد، زیرا زمین بدون وجود عالم باقى‌ نمى‌‏ماند.[10]

11- خثیمه مى‌‏گوید حضرت صادق علیه السلام فرمود: ما درخت نبوت و خانه رحمت و کلید حکمت و معدن دانش و موضع رسالت و جاى‌ رفت و آمد فرشتگان و محل اسرار الهى‌ هستیم. ما ودیعه خدایى‌ و حرم اکبر الهى‌ و عهد و پیمان پروردگار جهان هستیم. ما عهد خدا هستیم، هر کس به عهد ما وفا کند به عهد خدا وفا نموده و هر کس عهد ما را بشکند عهد و پیمان خدا را شکسته است.[11]

12- ابو بصیر از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: خدا دو نوع علم دارد: یکى‌ علمى‌ که هیچ کس از آن اطلاع ندارد، دیگر علمى‌ که به ملائکه و پیمبران رسیده است.

پس علومى‌ که به پیامبران و فرشتگان رسیده به ما نیز رسیده است.[12]

13- سورة بن کلیب مى‌‏گوید: حضرت باقر علیه السلام فرمود: ما خزینه دار علوم الهى‌‏ هستیم، نه بر طلا و نقره بلکه بر علم خدا.[13]

14- امام صادق علیه السلام فرمود: خدا ما را آفرید و خلقت ما را نیکو گردانید، و ما را تصویر نمود و تصویرمان را نیکو گردانید، ما را خزینه دار علوم خود در زمین و آسمان قرار داد. براى‌ ما درخت به سخن آمد. با عبادت ما خدا عبادت مى‌‏شود و اگر ما نبودیم خدا مورد پرستش واقع نمى‌‏شد.[14]

15- عبدالملک بن عطا مى‌‏گوید: از حضرت باقر علیه السلام شنیدم که مى‌‏فرمود: ما صاحبان ذکر و صاحبان علم هستیم، علم حرام و حلال نزد ماست.[15]

16- ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: ما درخت علم و اهل بیت پیغمبر هستیم. خانه ما جاى‌ نزول جبرئیل است ما نگه دارِ علوم الهى‌ و معدن وحى‌ خدایى‌ هستیم. هر کس از ما پیروى‌ کند نجات مى‌‏یابد و هر کس از ما تخلف کند به هلاکت مى‌‏رسد.[16]

17- حضرت على‌ علیه السلام فرمود: ما نور آسمان و زمین و کشتى‌‏هاى‌ نجات هستیم.

علوم پنهانى‌ خدا در نزد ماست و برگشت امور به سوى‌ ما مى‌‏باشد.[17]

18- حضرت صادق علیه السلام (در حدیثى‌) فرمود: ما نگه دار علوم الهى‌ وبیان کننده دستورهاى‌ او هستیم. ما قومى‌ هستیم معصوم که خدا اطاعت ما را بر مردم واجب نموده و از نافرمانى‌ ما نهى‌ کرده است. ما بر اهل زمین و آسمان حجت بالغه هستیم.[18][19]

 

[1]. نهج‏البلاغه، ص 215، خ 154: قال على‌ علیه السلام فیهم کرائم القرآن وهم کنوز الرحمن، ان نطقوا صدقوا وان صمتوا لم‏یسبقوا
[2]. همان، ص 357، خ 239: قال على‌ علیه السلام هم عیش العلم و موت الجهل، یخبرکم حلمهم عن علمهم و ظاهرهم عن باطنهم و صمتهم عن حکم منطقهم، لایخالفون الحق و لایختلفون فیه
[3]. نهج البلاغه، ص 357، خ 239: قال على‌ علیه السلام: بهم عاد الحق فى‌ نصابه و انزاح الباطل عن مقامه و انقطع لسانه عن منبته. عقلوا الدین عقل و عایة و رعایة، لا عقل سماع و روایة فانّ رواة العلم کثیر و رعاته قلیل
[4]. عبداللَّه بن سلیمان العامرى‌ عن ابى‌ عبداللَّه قال: ما زالت الارض الّا وللَّه فیها الحجة یعرف الحلال و الحرام و یدعوا الناس الى‌ سبیل اللَّه« اصول کافى‌، ج 1، ص 178»
[5]. اصول کافى‌، ج 1، ص 222، زرارة و فضیل عن ابى‌ جعفر علیه السلام قال: انّ العلم الذى‌ نزل مع آدم لم یرفع و العلم یتوارث و کان على‌ علیه السلام عالم هذه الامة و انّه لم یهلک منّا عالم قطّ الّا خلفه من اهله من علم مثل علمه او ما شاءاللَّه
[6]. ینابیع المودة، ج 1، ص 81- 80
[7]. نهج البلاغه، ص 496، خ 147. ینابیع المودة، ج 1، ص 89. مناقب خوارزمى‌، ص 367. قال على‌ علیه السلام: اللّهم بلى‌ تخلوا الارض من قائم للّه بحجة، اما ظاهراً مشهوراً او خائفاً مغموراً. لئلّا تبطل حجج اللَّه و بیّناته. کم ذا و این اولئک، اولئک و اللَّه الاقلّون عدداً والاعظمون عنداللَّه قدراً. یحفظ اللَّه بهم حججه و بیّناته حتى‌ یودعوها نظرائهم ویزرعوها فى‌ قلوب اشباههم. هجم بهم العلم على‌ حقیقة البصیرة و باشروا روح الیقین و استلانوا ما استوعره المترفون و انسو بما استوحش منه الجاهلون و صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلّقه بالمحل الا على‌. اولئک خلفاء اللَّه فى‌ ارضه و الدعاة الى‌ دینه
[8]. قال الحسن علیه السلام: انّ الائمة منّا وانّ الخلافة لاتصلح الّا فینا وانّ اللَّه جعلنااهلها فى‌ کتابه وسنّة نبیه وانّ العلم فیناونحن اهله. و هو عندنا مجموع کلّه بحذافیره و انّه لایحدث شى‌‏ء الى‌ یوم القیامة حتى‌ ارش الخدش الّا و هو عندنا مکتوب باملاء رسول اللَّه وبخط على‌ بیده- احتجاج طبرسى‌، ج 2، ص 287
[9]. اصول کافى‌، ج 1، ص 222
[10]. همان، ج 1، ص 223
[11]. همان، ج 1، ص 221
[12]. همان، ج 1، ص 255
[13]. غایة المرام، ج 5، ص 208
[14]. همان، ج 5، ص 209: قال ابو عبداللَّه صلى‌ الله علیه و آله: انّ اللَّه خلقنا و صوّرنا فاحسن صورنا و جعلنا خزّانه فى‌ سمائه و ارضه و لنا نطقت الشجرة و بعبادتنا عبداللَّه و لولانا ما عبداللَّه
[15]. همان، ج 5، ص 215
[16]. همان، ج 5، ص 210
[17]. تذکرة الخواص، ص 130: قال على‌ علیه السلام: نحن انوار السموات و الارض و سفن النجاة و فینا مکنون العلم و الینا المصیر
[18] ( 6). اصول کافى‌، ج 1، ص 269: قال ابو عبداللَّه( فى‌ حدیث الى‌ ان قال): نحن خزّان علم اللَّه. نحن تراجمة امراللَّه نحن قوم معصومون امراللَّه بطاعتنا و نهى‌ عن معصیتنا. نحن حجة البالغة على‌ من دون السماء و فوق الارض
[19] امینى‌، ابراهیم، بررسى‌ مسائل کلى‌ امامت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى‌ حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: پنجم، 1390.