پیامبر و احکام ولایى
احکام صادره از پیامبر را به دو نوع مىتوان تقسیم کرد: تشریعى و ولایى، احکام تشریعى آنهایى هستند که مستقیما از جانب خداى متعال تشریع و جعل شده آن گاه به پیامبر وحى شده و مأموریت یافته تا به مردم ابلاغ نماید. این قبیل احکام شریعت اسلام را تشکیل مىدهند و جز خداى متعال کسى حق تشریع ندارد، احکام تشریعى یا در قرآن آمده یا در موارد مختلف به تدریج بر پیامبر وحى و بدین وسیله در اختیار مردم قرار گرفته است.
اما احکام ولایى، احکامىاند که مستقیما از جانب خدا جعل نشدهاند بلکه به پیامبر از جهت مقام ولایت و حاکمیتى که به وى تفویض شده، اجازه داده شده که در محدوده حاکمیت خود و براى اداره امور اجتماعى، احکام لازم را جعل و اجرا کند؛ از قبیل جعل مالیات براى تأمین هزینههاى دولت اسلامى، فرمان جهاد و دفاع، جنگ و صلح، روابط با سایر کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى، احکام قضایى، حدود مالکیتهاى دولتى و شخصى، سلب مالکیتهاى شخصى یا تحدید آن، در برخى موارد و جعل قوانین و احکام لازم در شئون مختلف کشور اسلامى. پیامبر اکرم از جهت حاکمیتى که به وى تفویض شده اختیارات وسیعى نیز به او داده شده است.
در قرآن مىگوید: پیامبر در تصرف در امور مؤمنان بر خود آنان اولویت دارد. «1»
آنچه گفته شد درباره احکام حکومتى بود.
از برخى احادیث استفاده مىشود که به پیامبر اجازه داده شده بود در مسائل و فروع احکام تشریعى نیز حتى در عبادات، احکامى را جعل و در اختیار مردم قرار دهد.
ابو بصیر مىگوید: از امام صادق علیه السلام تفسیر آیه «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنْکُمْ» را سئوال کردم، فرمود: این آیه درباره على بن ابىطالب علیه السلام و حسن و حسین علیهما السلام نازل شده است. عرض کردم مردم مىگویند: چرا نام على و اهل بیت در قرآن نیامده است؟ حضرت فرمود: در جواب بگو: نماز در قرآن آمده ولى سه یا چهار رکعت بودن آن در قرآن نیامده است. رسول خدا آن را بیان کرد، زکات در قرآن آمده ولى مقدار آن، که در هر چهل در هم یک در هم باید پرداخت شود، در قرآن نیامده است، رسول خدا آن را تعیین کرد. اصل حج در قرآن آمده ولى از وجوب هفت دور طواف سخنى به بیان نیامده، رسول خدا بود که آن را بیان کرد. آیه «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنْکُمْ» نیز درباره حضرت على و حسن و حسین علیهم السلام نازل شده بود که رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره على علیه السلام (در حجة الوداع) فرمود:
«من کنت مولاه فعلى مولاه» «2».
بر طبق این قبیل احادیث مىتوان گفت: احکام ولایى از دایره احکام حکومتى فراتر رفته اجازه جعل احکام تکلیفى را نیز شامل مىشود. در همه احکامى که از پیامبر اسلام صادر شده همین احتمال وجود دارد جز این که در قرآن آمده یا خود پیامبر به وحى بودن آن تصریح کرده باشد. ولى به هر حال اگر با اسناد صحیح نقل شده باشند حجیت شرعى دارند و مکلفین باید بدانها عمل کنند.
چون بنابر نصوص قرآن کریم اطاعتِ از اوامر و نواهى پیامبر بر مؤمنان واجب است.
در قرآن آمده: اى کسانى که ایمان آوردهاید از خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت کنید. «3»
گفتنى است که احکام ولایى رسول خدا هیچگاه از روى هوا و هوس و بدون ملاک و ضابطه صادر نشده بلکه همواره از علم به مصالح واقعى و به منظور رعایت آنها سرچشمه گرفته که با وحى و الهام با آنها آشنا بوده و از خطا و اشتباه و عصیان نیز مصونیت کامل داشته است. در قرآن مىگوید:
همنشین شما، نه گمراه شده، نه به راه کج رفته است، از روى هواى نفسانى سخن نمىگوید، سخن او جز وحى نیست که فرشتهاى نیرومند به او تعلیم داده است.
بنابراین آشنایى حضورى به مصالح و مفاسد واقعى و کلى را مىتوان به عنوان یکى از منابع علوم پیامبر معرفى کرد.
فضیل بن یسار گفت: از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: خداوند عزّوجلّ پیامبرش را با بهترین شیوه تربیت کرد، هنگامى که ادبش به کمال رسید به او فرمود: «وَ إِنَّک لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ» آنگاه امر دین و امت را به او واگذار کرد که بندگان را ارشاد و اداره کند. آنگاه به مردم فرمود: «وَما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» رسول خدا به وسیله روح القدس موفّق و مؤیّد بود. در اداره امور مردم از لغزش و خطا مصون و به آداب الهى مؤدّب بود. آنگاه خداى عزّوجلّ نماز را دو رکعت، دو رکعت، تشریع کرد که جمعا در شبانه روز ده رکعت مىشد. پس رسول خدا بر هر نماز دو رکعتى دو رکعت دیگر افزود و بر نماز مغرب یک رکعت اضافه کرد. آن چه را پیامبر اضافه کرد جزء نمازهاى واجب قرار گرفت و ترک آنها جز در سفر جایز نیست. و بر نماز مغرب یک رکعت افزود که در سفر هم نباید ترک شود.
خداى عزّوجلّ نیز اینها را تأیید کرد، و در نتیجه نمازهاى واجب هفده رکعت شد.
آن گاه رسول خدا صلى الله علیه و آله نمازهاى نافله را 34 رکعت، دو برابر نمازهاى واجب، قرار داد و از جانب خدا تأیید شد. بدین وسیله مجموع نمازهاى واجب و نوافل آنها پنجاه و یک رکعت شد، و نماز نافله عشاء دو رکعت نشسته خوانده مىشود که یک رکعت به حساب مىآید. خداى متعال روزه ماه رمضان را واجب کرد، و رسول خدا روزه ماه شعبان، و سه روز در هر ماه را به عنوان مستحب تشریع کرد و از جانب خدا تأیید شد. خداى عزّوجلّ خمر (شراب) را تحریم کرد ولى رسول خدا هر مشروب مست کنندهاى را تحریم کرد و مورد تأیید خدا قرار گرفت. رسول خدا صلى الله علیه و آله از انجام بعض کارها نهى کرد ولى نهى کراهتى نه تحریمى، و در انجام آنها به بندگان رخصت داد. پس استفاده از رخصتها بر بندگان واجب است، چنان که در نهىهاى تحریمى وجوب اجتناب دارند. اما رسول خدا در موارد نهىهاى تحریمى و اوامر وجوبى اجازه تخلّف نداد. پس خوردن مشروبات مست کننده، نهى تحریمى دارد و به هیچ کس اجازه شرب داده نشده است. رسول خدا صلى الله علیه و آله به مردم اجازه نداد دو رکعتى را که خودش به نمازها اضافه کرده بود (در غیر حال سفر) ترک کنند بلکه الزام بدانها واجب است. جز در حال سفر، پس امر و نهى رسول خدا، مانند امر و نهى خداى متعال وجوب اطاعت دارد. و بندگان باید تسلیم آنها باشند. «4»
حضرت صادق علیه السلام فرمود: خداى تبارک و تعالى پیامبرش را ادب آموخت تا این که به حد کمال رسید آن گاه به او فرمود: «وَ إِنَّک لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ» پس امر دین را به او تفویض کرد و فرمود: «وَما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» خداى عزّوجلّ سهام ارث را تبیین کرد ولى سهمى را براى جد قرار نداد. پس رسول خدا یک ششم اموال میت را به او داد و این عمل مورد تأیید خدا قرار گرفت. و همین است قول خداى عزّوجلّ: «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ». «5»
امام باقر علیه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله علیه و آله دیه چشم و دیه قتل نفس و حرمت نبیذ و هر مست کننده دیگرى را تشریع کرد. راوى عرض کرد: آیا رسول خدا حکمى را تعیین کرد بدون این که از جانب خدا چیزى آمده باشد؟ فرمود: بلى، براى این که معلوم شود چه کسى از رسول خدا اطاعت مىکند و چه کسى مخالفت مىورزد. «6»
امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا سوگند! خداى متعال امر دین را به هیچ کس واگذار نکرده، جز به رسول اللّه صلى الله علیه و آله و ائمه، خداى عزّوجلّ فرمود: «إِنّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الکِتابَ بِالحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَالنّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ» و همین امر درباره اوصیاى او جارى است. «7»
(1). احزاب، آیه 6: «النَّبِىُّ أَوْلى بِالمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ».
(2). جامع احادیث الشیعه، ج 1، ص 247: أبوبصیر قال سألت أباعبداللّه علیه السلام عن قول اللّه عزّوجلّ «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنْکُمْ» فقال: نزلت فى علیّ بن أبی طالب و الحسن و الحسین علیهم السلام. فقلت له: إنّ الناس یقولون: فما له لم یسمّ علیّاً و أهل بیته فی کتاب اللّه عزّوجلّ؟ فقال: قولوا لهم: إنّ رسول اللّه صلى الله علیه و آله نزلت علیه الصلاة و لم یسمّ لهم ثلاثاً و لا أربعاً حتى کان رسولاللّه هو الذى فسّر ذلک لهم و نزل الحج فلم یقل لهم: طوفوا سبعاً حتى کان رسول اللّه هو الذی فسرّ ذلک لهم، و نزلت «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنْکُمْ» و نزلت فی علیّ و الحسن و الحسین علیهم السلام، فقال رسول اللّه فی علیّ علیه السلام: من کنت مولاه فعلّی مولاه. الحدیث.
(3). نجم، آیات 2- 5: «ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَما غَوى* وَما یَنْطِقُ عَنِ الهَوى* إِنْ هُوَ إِلّا وَحْىٌ یُوحى* عَلَّمَهُ شَدِیدُ القُوى».
(4). کافى، ج 1، ص 266.
(5). همان، ص 267.
(6). همان.
(7). کافى، ج 1، ص 268: قال أبوعبداللّه علیه السلام: لا و اللّه ما فوّض اللّه إلى أحد من خلقه إلّاإلى رسول اللّه صلى الله علیه و آله و إلى الأئمّة، قال عزّوجلّ «إِنّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الکِتابَبِالحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَالنّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ» و هی جاریة فی الأوصیاء.