پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

پيامبر و احكام ولايى‏‌

پیامبر و احکام ولایى‏‌


احکام صادره از پیامبر را به دو نوع مى‏‌توان تقسیم کرد: تشریعى‏‌ و ولایى‏‌، احکام تشریعى‏‌ آن‏هایى‏‌ هستند که مستقیما از جانب خداى‏‌ متعال تشریع و جعل شده آن گاه به پیامبر وحى‏‌ شده و مأموریت یافته تا به مردم ابلاغ نماید. این قبیل احکام شریعت اسلام را تشکیل مى‏‌دهند و جز خداى‏‌ متعال کسى‏‌ حق تشریع ندارد، احکام تشریعى‏‌ یا در قرآن آمده یا در موارد مختلف به تدریج بر پیامبر وحى‏‌ و بدین وسیله در اختیار مردم قرار گرفته است.
اما احکام ولایى‏‌، احکامى‏‌اند که مستقیما از جانب خدا جعل نشده‏اند بلکه‏ به پیامبر از جهت مقام ولایت و حاکمیتى‏‌ که به وى‏‌ تفویض شده، اجازه داده شده که در محدوده حاکمیت خود و براى‏‌ اداره امور اجتماعى‏‌، احکام لازم را جعل و اجرا کند؛ از قبیل جعل مالیات براى‏‌ تأمین هزینه‏هاى‏‌ دولت اسلامى‏‌، فرمان جهاد و دفاع، جنگ و صلح، روابط با سایر کشورهاى‏‌ اسلامى‏‌ و غیر اسلامى‏‌، احکام قضایى‏‌، حدود مالکیت‏هاى‏‌ دولتى‏‌ و شخصى‏‌، سلب مالکیت‏هاى‏‌ شخصى‏‌ یا تحدید آن، در برخى‏‌ موارد و جعل قوانین و احکام لازم در شئون مختلف کشور اسلامى‏‌. پیامبر اکرم از جهت حاکمیتى‏‌ که به وى‏‌ تفویض شده اختیارات وسیعى‏‌ نیز به او داده شده است.


در قرآن مى‏‌گوید: پیامبر در تصرف در امور مؤمنان بر خود آنان اولویت دارد. «1»


آنچه گفته شد درباره احکام حکومتى‏‌ بود.


از برخى‏‌ احادیث استفاده مى‏‌شود که به پیامبر اجازه داده شده بود در مسائل و فروع احکام تشریعى‏‌ نیز حتى‏‌ در عبادات، احکامى‏‌ را جعل و در اختیار مردم قرار دهد.
ابو بصیر مى‏‌گوید: از امام صادق علیه السلام تفسیر آیه «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى‏‌ الأمْرِ مِنْکُمْ» را سئوال کردم، فرمود: این آیه درباره على‏‌ بن ابى‏‌طالب علیه السلام و حسن و حسین علیهما السلام نازل شده است. عرض کردم مردم مى‏‌گویند: چرا نام على‏‌ و اهل بیت در قرآن نیامده است؟ حضرت فرمود: در جواب بگو: نماز در قرآن آمده ولى‏‌ سه یا چهار رکعت بودن آن در قرآن نیامده‏ است. رسول خدا آن را بیان کرد، زکات در قرآن آمده ولى‏‌ مقدار آن، که در هر چهل در هم یک در هم باید پرداخت شود، در قرآن نیامده است، رسول خدا آن را تعیین کرد. اصل حج در قرآن آمده ولى‏‌ از وجوب هفت دور طواف سخنى‏‌ به بیان نیامده، رسول خدا بود که آن را بیان کرد. آیه «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى‏‌ الأمْرِ مِنْکُمْ» نیز درباره حضرت على‏‌ و حسن و حسین علیهم السلام نازل شده بود که رسول خدا صلى‏‌ الله علیه و آله درباره على‏‌ علیه السلام (در حجة الوداع) فرمود:
«من کنت مولاه فعلى‏‌ مولاه» «2».


بر طبق این قبیل احادیث مى‏‌توان گفت: احکام ولایى‏‌ از دایره احکام حکومتى‏‌ فراتر رفته اجازه جعل احکام تکلیفى‏‌ را نیز شامل مى‏‌شود. در همه احکامى‏‌ که از پیامبر اسلام صادر شده همین احتمال وجود دارد جز این که در قرآن آمده یا خود پیامبر به وحى‏‌ بودن آن تصریح کرده باشد. ولى‏‌ به هر حال اگر با اسناد صحیح نقل شده باشند حجیت شرعى‏‌ دارند و مکلفین باید بدان‏ها عمل کنند.
چون بنابر نصوص قرآن کریم اطاعتِ از اوامر و نواهى‏‌ پیامبر بر مؤمنان واجب است.

 

در قرآن آمده: اى‏‌ کسانى‏‌ که ایمان آورده‏اید از خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت کنید. «3»
گفتنى‏‌ است که احکام ولایى‏‌ رسول خدا هیچ‏گاه از روى‏‌ هوا و هوس و بدون ملاک و ضابطه صادر نشده بلکه همواره از علم به مصالح واقعى‏‌ و به منظور رعایت آن‏ها سرچشمه گرفته که با وحى‏‌ و الهام با آن‏ها آشنا بوده و از خطا و اشتباه و عصیان نیز مصونیت کامل داشته است. در قرآن مى‏‌گوید:


همنشین شما، نه گمراه شده، نه به راه کج رفته است، از روى‏‌ هواى‏‌ نفسانى‏‌ سخن نمى‏‌گوید، سخن او جز وحى‏‌ نیست که فرشته‏اى‏‌ نیرومند به او تعلیم داده است.


بنابراین آشنایى‏‌ حضورى‏‌ به مصالح و مفاسد واقعى‏‌ و کلى‏‌ را مى‏‌توان به عنوان یکى‏‌ از منابع علوم پیامبر معرفى‏‌ کرد.
فضیل بن یسار گفت: از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: خداوند عزّوجلّ پیامبرش را با بهترین شیوه تربیت کرد، هنگامى‏‌ که ادبش به کمال رسید به او فرمود: «وَ إِنَّک لَعَلى‏‌ خُلُقٍ عَظِیمٍ» آن‏گاه امر دین و امت را به او واگذار کرد که بندگان را ارشاد و اداره کند. آن‏گاه به مردم فرمود: «وَما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» رسول خدا به وسیله روح القدس موفّق و مؤیّد بود. در اداره امور مردم از لغزش و خطا مصون و به آداب الهى‏‌ مؤدّب بود. آن‏گاه خداى‏‌ عزّوجلّ نماز را دو رکعت، دو رکعت، تشریع کرد که جمعا در شبانه روز ده رکعت مى‏‌شد. پس رسول خدا بر هر نماز دو رکعتى‏‌ دو رکعت دیگر افزود و بر نماز مغرب یک رکعت اضافه کرد. آن چه را پیامبر اضافه کرد جزء نمازهاى‏‌ واجب قرار گرفت و ترک آنها جز در سفر جایز نیست. و بر نماز مغرب یک رکعت افزود که در سفر هم نباید ترک شود.
خداى‏‌ عزّوجلّ نیز این‏ها را تأیید کرد، و در نتیجه نمازهاى‏‌ واجب هفده رکعت شد.


آن گاه رسول خدا صلى‏‌ الله علیه و آله نمازهاى‏‌ نافله را 34 رکعت، دو برابر نمازهاى‏‌ واجب، قرار داد و از جانب خدا تأیید شد. بدین وسیله مجموع نمازهاى‏‌ واجب و نوافل آنها پنجاه و یک رکعت شد، و نماز نافله عشاء دو رکعت نشسته خوانده مى‏‌شود که یک رکعت به حساب مى‏‌آید. خداى‏‌ متعال روزه ماه رمضان را واجب کرد، و رسول خدا روزه ماه شعبان، و سه روز در هر ماه را به عنوان مستحب تشریع کرد و از جانب خدا تأیید شد. خداى‏‌ عزّوجلّ خمر (شراب) را تحریم کرد ولى‏‌ رسول خدا هر مشروب مست کننده‏اى‏‌ را تحریم کرد و مورد تأیید خدا قرار گرفت. رسول خدا صلى‏‌ الله علیه و آله از انجام بعض کارها نهى‏‌ کرد ولى‏‌ نهى‏‌ کراهتى‏‌ نه تحریمى‏‌، و در انجام آن‏ها به بندگان رخصت داد. پس استفاده از رخصت‏ها بر بندگان واجب است، چنان که در نهى‏‌هاى‏‌ تحریمى‏‌ وجوب اجتناب دارند. اما رسول خدا در موارد نهى‏‌هاى‏‌ تحریمى‏‌ و اوامر وجوبى‏‌ اجازه تخلّف نداد. پس خوردن مشروبات مست کننده، نهى‏‌ تحریمى‏‌ دارد و به هیچ کس اجازه شرب داده نشده است. رسول خدا صلى‏‌ الله علیه و آله به مردم اجازه نداد دو رکعتى‏‌ را که خودش به نمازها اضافه کرده بود (در غیر حال سفر) ترک کنند بلکه الزام بدان‏ها واجب است. جز در حال سفر، پس امر و نهى‏‌ رسول خدا، مانند امر و نهى‏‌ خداى‏‌ متعال وجوب اطاعت دارد. و بندگان باید تسلیم‏ آنها باشند. «4»


حضرت صادق علیه السلام فرمود: خداى‏‌ تبارک و تعالى‏‌ پیامبرش را ادب آموخت تا این که به حد کمال رسید آن گاه به او فرمود: «وَ إِنَّک لَعَلى‏‌ خُلُقٍ عَظِیمٍ» پس امر دین را به او تفویض کرد و فرمود: «وَما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» خداى‏‌ عزّوجلّ سهام ارث را تبیین کرد ولى‏‌ سهمى‏‌ را براى‏‌ جد قرار نداد. پس رسول خدا یک ششم اموال میت را به او داد و این عمل مورد تأیید خدا قرار گرفت. و همین است قول خداى‏‌ عزّوجلّ: «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ». «5»

امام باقر علیه السلام فرمود: رسول خدا صلى‏‌ الله علیه و آله دیه چشم و دیه قتل نفس و حرمت نبیذ و هر مست کننده دیگرى‏‌ را تشریع کرد. راوى‏‌ عرض کرد: آیا رسول خدا حکمى‏‌ را تعیین کرد بدون این که از جانب خدا چیزى‏‌ آمده باشد؟ فرمود: بلى‏‌، براى‏‌ این که معلوم شود چه کسى‏‌ از رسول خدا اطاعت مى‏‌کند و چه کسى‏‌ مخالفت مى‏‌ورزد. «6»
امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا سوگند! خداى‏‌ متعال امر دین را به هیچ کس واگذار نکرده، جز به رسول اللّه صلى‏‌ الله علیه و آله و ائمه، خداى‏‌ عزّوجلّ فرمود: «إِنّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الکِتابَ بِالحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ‏النّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ» و همین امر درباره اوصیاى‏‌ او جارى‏‌ است. «7»

 

(1). احزاب، آیه 6: «النَّبِىُّ أَوْلى‏‌ بِالمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ».
(2). جامع احادیث الشیعه، ج 1، ص 247: أبوبصیر قال سألت أباعبداللّه علیه السلام عن قول اللّه عزّوجلّ «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى‏‌ الأمْرِ مِنْکُمْ» فقال: نزلت فى‏‌ علیّ بن أبی طالب و الحسن و الحسین علیهم السلام. فقلت له: إنّ الناس یقولون: فما له لم یسمّ علیّاً و أهل بیته فی کتاب اللّه عزّوجلّ؟ فقال: قولوا لهم: إنّ رسول اللّه صلى‏‌ الله علیه و آله نزلت علیه الصلاة و لم یسمّ لهم ثلاثاً و لا أربعاً حتى‏‌ کان رسول‏اللّه هو الذى‏‌ فسّر ذلک لهم و نزل الحج فلم یقل لهم: طوفوا سبعاً حتى‏‌ کان رسول اللّه هو الذی فسرّ ذلک لهم، و نزلت «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى‏‌ الأمْرِ مِنْکُمْ» و نزلت فی علیّ و الحسن و الحسین علیهم السلام، فقال رسول اللّه فی علیّ علیه السلام: من کنت مولاه فعلّی مولاه. الحدیث.
(3). نجم، آیات 2- 5: «ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَما غَوى‏‌* وَما یَنْطِقُ عَنِ الهَوى‏‌* إِنْ هُوَ إِلّا وَحْىٌ یُوحى‏‌* عَلَّمَهُ شَدِیدُ القُوى‏‌».
(4). کافى‏‌، ج 1، ص 266.
(5). همان، ص 267.
(6). همان.
(7). کافى‏‌، ج 1، ص 268: قال أبوعبداللّه علیه السلام: لا و اللّه ما فوّض اللّه إلى‏‌ أحد من خلقه إلّاإلى‏‌ رسول اللّه صلى‏‌ الله علیه و آله و إلى‏‌ الأئمّة، قال عزّوجلّ «إِنّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الکِتابَ‏بِالحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ‏النّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ» و هی جاریة فی الأوصیاء.