بخش اوّل‏ خدای‌ جهان آفرين‏

بخش اوّل‏ خداى‌ جهان آفرين‏



بسّم اللّه الرّحمن الرّحيم



ابتدا در اين قسمت گفتگوى‌ ساده و صميمى‌ چند دانش- آموز را با عمويشان درباره"نظم و هماهنگى‌ در جهان آفرينش" مى‌‏آوريم و در قسمت بعد همين موضوع را جدى‌‏تر و دقيق‏تر بررسى‌ مى‌‏كنيم. هماهنگى‌ جهان آفرينش گواه چيست؟

عموى‌ من كشاورز خوش سليقه و زحمت‏كشى‌ است.با تلاش و كوشش‏ شبانه‏روزى‌ خود، مزرعه و باغ خوب و زيبايى‌ درست كرده است.او زندگى‌ در روستا و كشاورزى‌ را خيلى‌ دوست دارد و مى‌‏گويد:«كشاورزى‌ بهتين كارهاست.»

در يكى‌ از روزهاى‌ فصل بهار، عمو على‌ ما را به باغ دعوت كرده بود.چه باغ زيبا و با صفايى‌!درختان پر از گل و شكوفه بودند.پدر و مادر و عمو به اتاقى‌ كه در وسط باغ‏ بود رفتند، ما هم در باغ مشغول تفريح و بازى‌ شديم.روز خوش و زيبايى‌ بود.سر گرم‏ بازى‌ بوديم كه هوا ابر شد و باران تندى‌ باريدن گرفت و بازى‌ ما را بر هم زد.دوان دوان‏ به سوى‌ اتاق رفتيم، وقتى‌ به اتاق رسيديم كاملا خيس شده بوديم، من گفتم:باران تفريح و بازى‌ ما را بر هم زد، اى‌ كاش باران نمى‌‏باريد و ما مى‌‏توانستيم بازى‌ كنيم.عمو تبسّم كرد و در حالى‌ كه شير گرم براى‌ ما مى‌‏ريخت به من گفت:خيلى‌ ناراحت نباش!اگر باران‏ نبارد پس از مدتى‌ گاوها از گرسنگى‌ و تشنگى‌ تلف مى‌‏شوند، آن وقت چگونه مى‌‏توانى‌‏ شير بنوشى‌؟!مگر نمى‌‏دانى‌ كه زندگى‌ ما و تمام موجودات به آب و باران بستگى‌ دارد؟ مگر نمى‌‏دانى‌ كه اگر باران نبارد، اين درختان پرشكوفه و اين گياهان سبز و خرّم، خشك و پژمرده مى‌‏شوند؟اگر باران نبارد، ما هم نمى‌‏توانيم زنده بمانيم، چون ما از شير و گوشت حيوانات استفاده مى‌‏كنيم، از ميوه و سبزى‌ و حبوبات بهره مى‌‏بريم.

در اين جا يكى‌ از بچه‏ها پرسيد:عمو جان!راستى‌ باران چگونه درست‏ مى‌‏شود؟

عمو گفت:سؤال خوب و جالبى‌ كردى‌، چه كسى‌ مى‌‏تواند سؤال حسن را جواب‏ دهد؟

من در حالى‌ كه از پنجره به دانه‏هاى‌ درشت باران نگاه مى‌‏كردم و منتظر بودم باران‏ قطع شود، گفتم:چه سؤال ساده‏اى‌!خوب معلوم است كه از ابرهاى‌ آسمان مى‌‏بارد.اى‌‏ كاش اين ابرها مى‌‏رفتند و باران تمام مى‌‏شد و ما دوباره به باغ مى‌‏رفتيم و بازى‌‏ مى‌‏كرديم.

عمو خنديد و به من گفت:دختر جان!تو چه قدر به فكر بازى‌ هستى‌!

حسن دوباره پرسيد:ابرها از كجا به آسمان مى‌‏آيند؟

عمو گفت:ابرها از روى‌ درياها و اقيانوسها به آسمان مى‌‏آيند.

حسن باز پرسيد:ابرها چگونه به آسمان مى‌‏آيند؟اين جا كه دريا و اقيانوس‏ نيست.

من گفتم:حسن!چه قدر سؤال مى‌‏كنى‌؟!امروز كه وقت اين سؤالها نيست، بپرس:باران كى‌ تمام مى‌‏شود؟

عمو على‌ خنديد و گفت:اتفاقا همين امروز وقت اين سؤالهاست.شما بايد آن چه‏ را كه نمى‌‏دانيد بپرسيد، اگر نپرسيد ياد نمى‌‏گيريد.سپس به لباس برادر حسن اشاره كرد و گفت:لباس برادرت را نگاه كن، ببين چگونه بخار از آن برمى‌‏خيزد، يكى‌ از خواصّ‏ مهمّ آب اينست كه در اثر حرارت بخار مى‌‏شود و بخار بالا مى‌‏رود، ببين از لوله قورى‌‏ چگونه بخار بيرون مى‌‏آيد و بالا مى‌‏رود.آب درياها نيز در اثر تابش خورشيد تدريجا بخار مى‌‏شود و بالا مى‌‏رود، بخارها با وزش بادها به حركت در مى‌‏آيند و به اين سو و آن‏ سو مى‌‏روند و به هم فشرده مى‌‏شوند و به صورت ابر در مى‌‏آيند و آماده بارش مى‌‏شوند و بر زمين فرود مى‌‏آيند تا درختان آب بخورند و گل و شكوفه بياورند.

دانه ‏هاى‌ باران به تدريج در زمين فرو مى‌‏روند و در زمين ذخيره مى‌‏شوند.آن گاه‏ به صورت چشمه از دامنه كوه مى‌‏جوشند و براى‌ رفع نيازمنديها در اختيار قرار مى‌‏گيرند و سرانجام دوباره به سوى‌ دريا و يا درياچه‏ها باز مى‌‏گردند.دانه‏هاى‌ باران در هواى‌‏ خيلى‌ سرد به صورت برف در مى‌‏آيند و با نرمى‌ و زيبايى‌ بر زمين مى‌‏نشينند.

بچه‏ها!فكر كنيد ببينيد اگر آب نبود و باران نمى‌‏باريد آيا مى‌‏توانستيم زنده بمانيم؟ فكر كنيد و ببينيد اگر آب بخار نمى‌‏شد، چه پيش مى‌‏آمد؟اگر بخار به آسمان بالا مى‌‏رفت‏ و به صورت برف و باران به زمين باز نمى‌‏گشت، دشت و جنگل و مزرعه و صحرا چگونه سيراب مى‌‏شدند؟فكر كنيد و بگوييد كه اگر باران قطره قطره نازل نمى‌‏شد چه‏ پيش مى‌‏آمد؟مثلا اگر باران به صورت نهرهاى‌ بزرگ از آسمان فرود مى‌‏آمد چه مى‌‏شد؟ آيا مى‌‏توانست تدريجا در زمين فرود رود؟يا اين كه همه چيز را مى‌‏شست و با خود مى‌‏برد؟

آيا به خوبى‌ آگاه شديد كه باران چگونه درست مى‌‏شود؟آيا فهميديد كه آب، اين‏ مادّه حياتى‌ با چه نظم و ترتيب شگفت‏آورى‌ در طبيعت گردش مى‌‏كند؟حالا ديديد كه‏ سؤال كردن چه قدر پرفايده است؟

فرشته خانم كه تا حالا به صحبتها خوب گوش مى‌‏كرد، گفت:چه زيبا و جالب! خورشيد بر دريا مى‌‏تابد، آبها بخار مى‌‏شوند، بالا مى‌‏روند، ابر مى‌‏شوند، باد ابرها را به اين‏ سو و آن سو مى‌‏برد ابرها به صورت قطره‏هاى‌ باران فرود مى‌‏آيند و دشت و جنگل و مزرعه و صحرا را آبيارى‌ مى‌‏كنند.چه دقيق و منظّم و چه خوب با هم همكارى‌ مى‌‏كنند. آيا مى‌‏توانيد بگوييد اين هماهنگى‌ و همكارى‌ را چه كسى‌ در ميان پديده‏هاى‌ گوناگون‏ قرار داده است؟اين نظام دقيق را چه كسى‌ به وجود آورده است؟

عمو گفت:اگر اجازه بدهيد من نظر خودم را بگويم، بعد هم شما نظر خود را بگوييد.من فكر مى‌‏كنم كه اين هماهنگى‌ و همكارى‌ و نظم دقيق نشان و گواه اينست كه‏ «آفريدگارى‌ دانا و توانا»اين جهان را با اين نظام دقيق آفريده و اداره مى‌‏كند.من فكر مى‌‏كنم كه«او»چنين نظام دقيق و زيبايى‌ را برقرار ساخته تا گياهان و درختان و حيوانات و انسانها بتوانند زندگى‌ كنند.شما چه فكر مى‌‏كنيد؟

بچّه‏‌ها گفتند:عمو جان!شما درست فكر مى‌‏كنيد، شما درست مى‌‏گوييد، جهان و نظم و هماهنگى‌ جهان نشانى‌ روشن از وجود«آفريدگارى‌ دانا و توانا»ست.و راستى‌ كه‏ بارش باران با چه نظم دقيقى‌ انجام مى‌‏گيرد و باران چه قدر زيبا و پر فايده است.

من گفتم:ولى‌ حيف كه بازى‌ ما را بر هم زد، اگر برهم نمى‌‏زد بهتر و پر فايده‏تر بود.

فرشته خانم لبخند زد و گفت:خدا در قرآن از بارش باران، گردش باد، موجودات‏ زنده و نظام دقيقى‌ كه در ميان همه موجودات برقرار مى‌‏باشد به عنوان نشانه روشنى‌ بر علم و قدرت آفريدگار جهان ياد مى‌‏كند، ببينيد قرآن چه مى‌‏گويد:

«در بارانى‌ كه خدا از آسمان فرو فرستاده و به وسيله آن زمين‏ مرده را زنده نموده و جنبندگان را در زمين پراكنده ساخته‏ است، و در گردش بادها و در ابرهايى‌ كه بين آسمان و زمين‏ قرار گرفته‏اند-در همه اينها-نشانه‏هاى‌ روشنى‌ است بر علم و قدرت خدا ، البتّه براى‌ كسانى‌ كه عقل و درك داشته‏ باشند و بينديشند.»

همه از عمو و فرشته خانم تشكّر كرديم.

عمو گفت:آفرين بر شما كه به اين صحبتها گوش كرديد و نتيجه گرفتيد، سپس‏ به پنجره اتاق اشاره كرد و گفت:ابرها را ببينيد كه چگونه به آن سو مى‌‏روند، شايد تا چند دقيقه ديگر باران قطع شود.آماده باشيد تا به باغ برويد و در هواى‌ لطيف بهارى‌ بازى‌‏ كنيد و خدا را بر اين همه نعمت سپاس گوييد.

همه خوشحال و خندان برخاستيم و در انتظار قطع باران كنار پنجره‏ ايستاديم.

به اين پرسشها پاسخ دهيد:

1-وقتى‌ نرگس گفت:اى‌ كاش باران نمى‌‏باريد، عمو على‌ در جوابش چه گفت؟

2-«ابرها چگونه به آسمان مى‌‏آيند؟»اين سؤال را چه كسى‌ پرسيد؟عمو على‌ در جوابش چه گفت؟

3-فرشته خانم چه سؤالهايى‌ را مطرح كرد؟چه كسى‌ به او پاسخ دد؟چه گفت؟

4-نظم و هماهنگى‌ جهان آفرينش نشانه چيست؟نمونه‏اى‌ از اين هماهنگى‌ را بيان كنيد.

گردش آب در طبيعت‏ يكى‌ از زيباترين جلوه‏هاى‌ نظم و هماهنگى‌ جهان‏

توزيع آب در بين موجودات بسيار جالب و شگفت انگيز است.منبع اصلى‌ آب‏ اقيانوسها و درياها و درياچه‏ها هستند.از اين منابع پر بركت و غنى‌ است كه آب در زمين‏ توزيع مى‌‏شود.

آب اقيانوسها، درياها و درياچه‏ها در اثر تابش خورشيد تدريجا بخار مى‌‏شود و به آسمان بالا مى‌‏رود، بخارها با وزش بادها به اين سو و آن سو مى‌‏روند.وقتى‌ كه دما و فشار به حدّ معيّنى‌ برسد به صورت ابر، يعنى‌ بخار متراكم در مى‌‏آيند و با وزش بادهاى‌ تند يا كند حركت مى‌‏كنند و بر روى‌ قسمتهاى‌ گوناگون زمين گرد آمده آماده بارش مى‌‏شوند و گياهان و درختان را در قلّه‏هاى‌ كوههاى‌ بلند و در داخل جنگلهاى‌ دور دست سيراب‏ مى‌‏سازند.آب باران تدريجا در زمين فرو مى‌‏رود و در زمين براى‌ روزهاى‌ احتياج ذخيره‏ مى‌‏گردد.آبهاى‌ ذخيره شده گاهى‌ بصورت چشمه، از دامنه كوه مى‌‏جوشد و گاهى‌‏ انسانها با كار و كوشش و زحمت، قنات يا چاه ايجاد مى‌‏كنند و از منابع حياتبخش آبهاى‌‏ زير زمينى‌ بهره‏مند مى‌‏گردند.

دانه‏هاى‌ باران در شرايط مخصوصى‌ به صورت برف در مى‌‏آيند و چرخ زنان، با نرمى‌ و زيبايى‌ بر زمين مى‌‏نشينند.برف كه براى‌ گياهان بسيار سودمند مى‌‏باشد، بتدريج‏ آب مى‌‏شود و در منابع زير زمينى‌ ذخيره مى‌‏گردد، يا در نهرها و رودها به جريان مى‌‏افتد و در دسترس نيازمندان قرار مى‌‏گيرد و سرانجام به سوى‌ دريا مى‌‏رود.

خاصيّت بالا رفتن بخار و جابجا شدن آن بوسيله باد نيز شايسته دقّت و توجّه‏ است.اگر قدرت بادها نبود، ابرها چگونه در هوا پخش مى‌‏شدند؟چگونه به اين سو و آن سو مى‌‏رفتند؟اگر تابش گرم خورشيد نبود، آيا آب دريا تبخير مى‌‏شد؟اگر آب دريا فقط در حرارت صد درجه تبخير مى‌‏شد، آيا بقدر كافى‌ در اختيار موجودات قرار مى‌‏گرفت؟و آيا در آن هنگام زندگى‌ براى‌ انسانها امكان داشت؟اگر باران قطره قطره‏ نازل نمى‌‏شد چه مشكلاتى‌ پيش مى‌‏آمد؟مثلا اگر باران يكجا و بصورت نهرهاى‌ پر آب از آسمان فرود مى‌‏آمد چه مى‌‏شد؟آيا مى‌‏توانست تدريجا در زمين فرو رود و ذخيره گردد؟

خاصيّت باران و برف در پاكسازى‌ هوا نيز جالب و در خور دقّت است؛اگر برف‏ و باران ، سموم و آلودگيهاى‌ هوا را نمى‌‏گرفتند، آيا بخوبى‌ مى‌‏توانستيم تنقّس كنيم؟

اكنون بخوبى‌ توجّه كرديد كه آب و برف و باران چه خواصّ ارزنده‏اى‌ دارند؟

دريا و خورشيد و باد و ابر و باران، چگونه و با چه نظم و هماهنگى‌ دقيقى‌ با هم و در پى‌‏ هم كار مى‌‏كنند؟كار مى‌‏كنند تا وسائل زندگى‌ ما و ساير موجودات زنده را فراهم سازند.

اين نظم و ترتيب و هماهنگى‌ و همكارى‌ گواه چيست؟آيا بهترين گواه بر اين‏ نيست كه در آفرينش اين جهان پر شكوه، عقل و تدبير دخالت داشته است؟آيا اين نظم و ترتيب و هماهنگى‌ به ما نمى‌‏گويد كه«وجود دانا و توانايى‌»آن را پيش بينى‌ نموده است؟و او انسان و ساير موجودات را آفريده است و آن چه را كه نياز داشته‏اند، خلق كرده است؟

اكنون كه به ارزش و اهميّت و خواصّ آب، بيشتر واقف شديم، بايد ببينيم كه خدا چه وظيفه‏اى‌ براى‌ ما در مقابل اين نعمت معيّن نموده است:او به ما فرمان داده كه از اين‏ نعمت حياتبخش بهره‏مند شويم، مطيع و شكرگزار او باشيم.بنوشيم و بنوشانيم؛خود و محيط زندگى‌ خود را با آن پاكيزه كنيم.مراقبت نماييم كه آن را بيهوده مصرف نكنيم، اسراف نكنيم.آبهاى‌ عمومى‌-مخصوصا نهرها و رودها....-را آلوده نسازيم و در حفظ منابع زير زمينى‌ بكوشيم تا ديگران نيز بتوانند استفاده كنند. آيه‏اى‌ از قران كريم‏

اَللَّهُ الَّذى‌ يُرسِلُ الرّياحَ فَتُثيرُ سَحاباً فَيَبسُطُهُ فى‌ السَّماءِ كَيفَ يَشاءُ وَ يَجعَلُهُ كِسَفاً فَتَرَى‌ الوَدقَ يَخرُجُ مِن خِلالِهِ فَاِذا اَصابَ بِهِ مَن يَشاءُ مِن‏ عِبادِهِ اِذاهُم يَستَبشِروُنَ سوره روم آيه 48

خداست كه بادها را مى‌‏فرستد كه ابرها را حركت دهند و در آسمان‏ پراكنده سازند.و آنها را قطعه قطعه و متراكم نمايند.قطره‏هاى‌ باران را مى‌‏بينى‌‏ كه از خلال ابرها فرود مى‌‏آيند و خدا باران را براى‌ هر كه بخواهد نازل‏ كند، و بندگان خدا شادمان شوند. درباره پاسخ اين پرسشها فكر كنيد، بحث كنيد:

1-گردش آب در طبيعت چگونه است؟

2-آيا مى‌‏توانيد فايده‏هاى‌ باران را بگوييد؟چند فايده را مى‌‏توانيد بگوييد؟

3-آيا مى‌‏دانيد چرا پس از بارش باران، هوا لطيف‏تر مى‌‏شود؟

4-چشمه چگونه پديد مى‌‏آيد؟قنات چگونه پديد مى‌‏آيد؟آب چشمه و قنات چگونه تأمين مى‌‏شود؟

5-پيوستگى‌، همكارى‌، هماهنگى‌ و نظام دقيق جهان آفرينش را در گردش آب در طبيعت بيان كنيد.

6-اين نظم و ترتيب و هماهنگى‌ گواه چيست؟

7-وظيفه ما در مقابل استفاده از نعمت حايتبخش آب چيست؟خدا چه وظيفه‏اى‌ را براى‌ ما معيّن‏ نموده است؟



درس ايمان و عمل‏



فكر مى‌‏كنم معلّم كلاس ما يكى‌ از بهترين معلّمها باشد.شايد بپرسيد:چرا؟زيرا خوش سليقه و با هدف است، مهربان و صبور و خوش اخلاق است، هميشه سعى‌ مى‌‏كند چيزهاى‌ مفيد و تازه‏اى‌ را براى‌ ما بگويد و روشهاى‌ جالبى‌ براى‌ درس دادن انتخاب‏ كند.شايد شما هم چنين معلّمى‌ داشته باشيد كه در اينصورت او هم يكى‌ از بهترين معلّمها است.آن روز وقتى‌ وارد كلاس شد، به احترام او از جاى‌ برخاستيم، او به ما سلام كرد و ما هم جواب داديم.سپس با بسم اللّه الرّحمن الرّحيم صحبتش را شروع كرد و گفت: بچّه‏‌ها!امروز مى‌‏خواهيم راجع به ساختمان بدن خودمان مطالب تازه و جالبى‌ را بدانيم. آيا دوست داريد به حياط مدرسه برويم و در كنار آجرهايى‌ كه در آن گوشه مدرسه ريخته‏ شده است، نزديك آن ساختمان نيمه تمام بنشينيم و درس بخوانيم؟

پيشنهاد خوبى‌ بود، از اين پيشنهاد خيلى‌ خوشحال شديم و همه با هم به آنجا رفتيم ، به بنّا و كارگران سلام كرديم و كلاس درس را در كنار ساختمان نيمه تمام تشكيل‏ داديم و معلّم درس را شروع كرد و چنين گفت:همانطور كه مى‌‏بينيد اين ساختمان از قطعات و اجزاء كوچك و مختلفى‌ به نام آجر و سنگ و گچ و آهن....درست شده است. شما از نزديك مى‌‏بينيد كه بنّا چگونه بر طبق نقشه‏اى‌ كه قبلا تهيّه شده، قطعات آجر و ساير مصالح ساختمانى‌ را در جاهاى‌ پيش بينى‌ شده مى‌‏گذارد و در اين كار از نظم و ترتيب ويژه‏اى‌ پيروى‌ مى‌‏كند، بخوبى‌ معلوم است كه در اين كار هدفى‌ دارد.امّا آيا تا كنون در ساختمان بدن خود فكر كرده‏ايد؟آيا نام اجزاء بسيار كوچك بدن خود را مى‌‏دانيد؟

نام كوچكترين واحد ساختمانى‌ بدن ما«سلّول»مى‌‏باشد.بدن ما-مانند اين‏ ساختمان-از واحدهاى‌ بسيار كوچكى‌ به نام«سلّول»ساخته شده است.لازم است‏ بدانيد كه قبل از اختراع ميكروسكپ، مردم از وجود سلّول خبر نداشتند.دانشمندان‏ به وسيله ميكروسكپ به وجود سلّول پى‌ بردند و فهميدند كه بدن تمام موجودات زنده از قطعات بسيار كوچكى‌ ساخته شده و نام آن را سلّول گذاردند.بيشتر سلّولها آن قدر كوچكند كه بدون ميكروسكپ ديده نمى‌‏شوند، ولى‌ بعضى‌ از آنها بدون ميكروسكپ هم‏ ديده مى‌‏شوند.

سلّولها اشكال گوناگون دارند و هر نوعى‌ كار مخصوصى‌ انجام مى‌‏دهند.مثلا سلّولهاى‌ ماهيچه‏اى‌ عامل حركت اندام بدن هستند.سلّولهاى‌ بينايى‌ اثرهاى‌ دريافت‏ شده را از راه اعصاب به مغز منتقل مى‌‏سازند.سلّولهاى‌ شنوايى‌ صداها و پيامها را از راه اعصاب به مغز مى‌‏رسانند.سلّولهاى‌ دستگاه گوارش، با ترشّح شيره‏هاى‌ گوارشى‌‏ عمل هضم غذا را بر عهده دارند.حتّى‌ استخوانهاى‌ بدن هم سلّول زنده دارند.سلّولهاى‌‏ بدن با نظم و ترتيب مخصوصى‌ چيده شده‏اند و همكارى‌ و هماهنگى‌ شگفت‏انگيزى‌ در ميانشان ديده مى‌‏شود.با يكديگر همكارى‌ مى‌‏كنند، كار يكديگر را تكميل مى‌‏كنند و نياز هم را بر طرف مى‌‏سازند.

مثلا چنين نيست كه سلّولهاى‌ دستگاه گوارش فقط براى‌ خودشان غذا تهيّه‏ نمايند، بلكه در خدمت همه سلّولهاى‌ بدن هستند و براى‌ همه غذا درست مى‌‏كنند.اگر عضوى‌ آسيب ديد، همه سلّولها بسيج مى‌‏شوند تا عضو آسيب ديده را ترميم نمايند.

راستى‌ بچّه‏ ها! از اين دقّت و همكارى‌ و نظم شگفت‏آورى‌ كه در ساختمان بدن ما به كار رفته چه مى‌‏فهميم؟آيا بخوبى‌ نمى‌‏فهميم كه آفريننده دانا و توانايى‌ قطعات سلّولى‌‏ بدن ما را اين چنين منظّم و هماهنگ آفريده است؟آن آفريننده دانا و توانا خداست.

بچّه‏ ها!دانستيد كه سلّولها با چه نظم و ترتيب شگفت‏آورى‌ همكارى‌ مى‌‏كنند؟و دانستيد كه چگونه به يكديگر يارى‌ مى‌‏رسانند؟به همين جهت است كه مى‌‏توانند زنده‏ بمانند و زندگى‌ كنند.ما انسانها نيز-به فرمان آفريدگار مهربانمان و با رهبرى‌‏ برگزيدگان او-بايد همانند اعضاى‌ يك پيكر به يكديگر يارى‌ برسانيم و با هم همكارى‌‏ و كمك كنيم.اگر تعاون و همكارى‌ داشته باشيم، در اين جهان آزاد و سر بلند و پيروز زندگى‌ مى‌‏كنيم و در جهان آخرت هم شاد و سعادتمند خواهيم بود و خدا پاداشهاى‌ بسيار نيك به ما خواهد بخشيد. * * *

حالا پيشنهاد مى‌‏كنم كه همه با هم اين آجرها را از سر راه بر داريم و به داخل‏ ساختمان ببريم تا به كارگرها كمك كرده باشيم.بچّه‏‌ها شاد و خندان پيشنهاد معلّم را پذيرفتند و در مدّت كوتاهى‌ همه آجرها را به داخل ساختمان بردند....

معلّم در پايان گفت:درس امروز«درس ايمان و عمل»بود، با مطالعه ساختمان‏ بدن خود ، با خدا بهتر آشنا شديم و با كمك به كارگران، عمل صالحى‌ انجام دادايم و خدا را خشنود ساختيم.

به اين پرسشها پاسخ دهيد:

1-نام كوچكترين واحد ساختمانى‌ بدن ما چيست؟شما چند نوع سلّول مى‌‏شناسيد؟

2-ارتباط سلّولهاى‌ دستگاه گوارش با ديگر سلّولهاى‌ بدن چيست؟

3-از اين كه سلّولهاى‌ آسيب ديده ترميم مى‌‏شوند، چه مى‌‏فهميد؟ارتباط و همكارى‌ نزديك سلّولها را چگونه در مى‌‏يابيد؟

4-اگر سلّولهاى‌ بدن ما هماهنگى‌ و همكارى‌ نزديك نداشتند، آيا مى‌‏توانستيم زندگى‌ كنيم؟

5-از دقّت و همكارى‌ و نظم شگفت‏انگيزى‌ كه در ساختمان بدن ما به كار رفته است، چه مى‌‏فهميم؟

6-ما انسانها چگونه بايد با يكديگر زندگى‌ كنيم؟

7-آخرين پيشنهاد معلّم چه بود؟به نظر شما معلّم چرا اين پيشنهاد را مطرح كرد؟

8-آيا مى‌‏توانيد بگوييد كه:چرا معلّم نام اين درس را«درس ايمان و عمل»نهاد؟



بهترين درسها



روز بعد همان معلّم خوب به كلاس آمد و بحث ديروز را ادامه داد.او گفت: بچّه‏‌هاى‌ عزيز!شما در درس گذشته فهميديد كه بدن ما از قطعات كوچكى‌ به نام سلّول‏ ساخته شده است.سلّولها با نظم و ترتيب مخصوصى‌ چيده شده‏اند و هر دسته به وظيفه‏ خويش كاملا آشناست و بخوبى‌ آن را انجام مى‌‏دهد.امروز نيز در همين باره صحبت‏ مى‌‏كنيم:

آيا مى‌‏دانيد ساختمان سلّول چگونه است؟

بخش اصلى‌ سلّول از مادّه‏اى‌ تشكيل شده شبيه سفيده تخم مرغ به نام‏ «پروتوپلاسم».هر پروتوپلاسم نيز از مواد گوناگونى‌ تركيب يافته است.آيا مى‌‏دانيد هر سلّول چند بخش دارد؟و بخش فعّال هر سلّول چيست؟بخش فعّال هر سلّول همان‏ پروتوپلاسم است.پروتوپلاسم حركت مى‌‏كند، اكسيژن مى‌‏گيرد، دى‌ اكسيد كربن پس‏ مى‌‏دهد، غذا مى‌‏گيرد، تا بتواند زندگى‌ كند.پروتوپلاسم مقدارى‌ از غذا را به مصرف‏ ساختن پروتوپلاسم جديد مى‌‏رساند و توليد مثل مى‌‏كند و به همين جهت است كه‏ موجودات زنده مى‌‏توانند به رشد و زندگى‌ خويش ادامه دهند، بخشهاى‌ فرسوده را تعويض و قسمتهاى‌ آسيب ديده را ترميم كنند.

در درون هر سلّول دانه بسيار كوچكى‌ است كه«هسته سلّول»ناميده مى‌‏شود؛آيا مى‌‏دانيد هسته سلّول چه كارهايى‌ را انجام مى‌‏دهد؟آيا مى‌‏توانيد فرق يك سلّول را با يك‏ آجر بگوييد؟آيا مى‌‏توانيد بگوييد اين دو واحد ساختمانى‌، چه فرقهايى‌ با هم دارند؟

بچّه‏‌ها به اين دو سؤال پاسخهايى‌ دادند و چندين فرق و امتياز را بيان كردند.

سپس معلّم به صحبت خويش ادامه داد و پرسيد:آيا تعداد سلّولهاى‌ بدن خود را مى‌‏دانيد؟آيا مى‌‏دانيد كه تنها در مغز يك انسان در حدود ده ميليارد سلّول وجود دارد؟آيا مى‌‏دانيد كه در خون انسان در حدود پانزده تريليون سلّول وجود دارد؟و مهمتر اين كه‏ تمام اين سلّولها زنده‏اند و كار مى‌‏كنند، با نظم و ترتيب بسيار دقيق، كارهاى‌ خودشان را به درستى‌ و خوبى‌ انجام و كار يكديگر را تكميل مى‌‏نمايند.غذا و اكسيژن مى‌‏گيرند، دى‌ اكسيد كربن پس مى‌‏دهند، توليد مثل مى‌‏كنند.برخى‌ وسيله بينايى‌ و برخى‌ وسيله‏ شنوايى‌ و بعضى‌ وسيله احساس چشايى‌ و بويايى‌ و بالاخره بعضى‌ هم وسيله احساس‏ گرمى‌ و سردى‌ و زبرى‌ و نرمى‌ هستند و تمام كارهاى‌ بدن را انجام مى‌‏دهند و نيازهاى‌‏ انسان را برطرف مى‌‏سازند.

دانش آموزان عزيز!يك ساختمان منظّم نمى‌‏تواند سازنده‏اى‌ نداشته باشد و بى‌‏نقشه و بى‌‏هدف پديد آمده باشد.

شما از نظم و ترتيب يك ساختمان بخوبى‌ مى‌‏فهميد كه عقل و شعور در ساختن‏ آن دخالت داشته و خود بخود و بى‌‏هدف به وجود نيامده است.مخصوصا ساختمانى‌ كه‏ تمام اعضاى‌ آن با هم ارتباط و هماهنگى‌ و همكارى‌ دارند.

بچّه‏‌ها!درباره ساختمان بدن خود چه مى‌‏گوييد؟درباره نظام دقيق هماهنگ‏ سلّولهاى‌ بدن خود چه مى‌‏انديشيد؟شما يك ساختمان را كه از چندين هزار آجر و چيزهاى‌ ديگر درست شده، احتمال نمى‌‏دهيد كه خود بخود به وجود آمده باشد و ترديد نداريد كه سازنده‏اى‌ داشته كه از روى‌ علم و آگاهى‌ و بر طبق نقشه و هدف آن را بنا كرده‏ است.درباره بدن خودتان كه از چندين ميليارد سلّول تركيب يافته و با چنين نظم و هماهنگى‌ و همكارى‌ شگفت‏آورى‌ انجام وظيفه مى‌‏كنند، چه مى‌‏گوييد؟آيا احتمال مى‌‏دهيد كه خود بخود پديد آمده باشد؟آيا احتمال مى‌‏دهيد كه اصلا سازنده و طرّاحى‌ نداشته‏ باشد؟آيا احتمال مى‌‏دهيد كه سازنده‏اش آگاهى‌ و توانايى‌ نداشته باشد؟آيا احتمال‏ مى‌‏دهيد كه هدفى‌ در كار نباشد؟چه مى‌‏گوييد؟

آيا نمى‌‏گوييد كه آفريننده دانا و توانايى‌-كه علم و قدرتش بسيار عظيم است- همه را پيش بينى‌ و حساب كرده و بدن انسان را از ميلياردها سلّول، اين چنين منظّم و زيبا آفريده است؟

راست مى‌‏گوييد، ما از ديدن اين نظام دقيق و زيبا و شگفت‏انگيز مى‌‏فهميم كه‏ آفريدگار دانا و توانايى‌ آن را چنين آفريده و اداره مى‌‏كند.

فكر كنيد ببينيد كه اگر به سلّولهاى‌ بدن ما غذا و اكسيژن نمى‌‏رسيد، چگونه‏ مى‌‏توانستند زنده بمانند و كار كنند؟اگر سلّولهاى‌ دستگاه گوارش، غذا را هضم و جذب‏ نمى‌‏كردند، سلّولهاى‌ ديگر بدن از كجا غذا به دست مى‌‏آوردند؟چگونه رشد مى‌‏كردند؟ چگونه توليد مثل مى‌‏كردند؟اگر سلّولهاى‌ ماهيچه‏اى‌ دست كمك نمى‌‏كردند، غذا چگونه‏ به دهان مى‌‏رسيد؟اگر آب و غذا و اكسيژن در خارج نبود، چگونه و از كجا غذا به دست‏ مى‌‏آورديم؟

اگر در بين سلّولها و بافتها و اندامهاى‌ بدن، تعاون و همكارى‌ وجود نداشت، آيا ادامه زندگى‌ براى‌ ما امكان داشت؟از ديدن اين همه هماهنگى‌ و همبستگى‌ به دانايى‌ و توانايى‌ آفريدگارمان پى‌ مى‌‏بريم و مشتاقانه مى‌‏كوشيم تا او را بهتر بشناسيم و بيشتر سپاس گوييم.

وظيفه ما است كه دستورهايش را بدانيم و پيروى‌ كنيم تا در دنيا آزاد و پيروز و سربلند و در آخرت شاد و سعادتمند گرديم.

بچّه‏‌ها!خشنودم كه امروز توانستم«بهترين درسها»را كه همان درس خداشناسى‌‏ است براى‌ شما بگويم.درس خداشناسى‌ را مى‌‏توان از سراسر كتابهاى‌ علوم طبيعى‌ و جهان شناسى‌ فرا گرفت.



آيه ‏اى‌ از قرآن كريم‏

و فِى‌ الاَرضِ اياتٌ لِلمُوقِنينَ و فى‌ اَنفُسِكُم اَفَلا تُبصِرُونَ سوره الذاريات آيه 21

در زمين براى‌ اهل يقين نشانه‏هايى‌ بر وجود خداست و در خود شما نيز نشانه‏هايى‌ وجود دارد، آيا نمى‌‏بينيد؟ سؤالات زير را با دقّت پاسخ دهيد:

1-شكل يك سلّول را بكشيد و قسمتهاى‌ مختلف آن را نام گذارى‌ كنيد.

2-چند نوع سلّول را مى‌‏شناسيد و مى‌‏توانيد شكل آنها را بكشيد؟يك نوع را كه در كتاب تصويرش‏ كشيده نشده، رسم كنيد.

3-آيا تعداد سلّولهاى‌ بدن خود را مى‌‏دانيد؟با رقم بنويسيد.

4-آيا مى‌‏توانيد فرقهاى‌ يك سلّول بدن را با يك آجر بيان كنيد؟

5-از مشاهده ساختمانى‌ كه تمام اعضاى‌ آن با هم ارتباط و هماهنگى‌ و همكارى‌ دارند چه مى‌‏فهميد؟

آيا چنين ساختمانى‌ ممكن است بى‌‏هدف به وجود آمده باشد؟

6-اگر در بين سلّولها و بافتها و اندامهاى‌ بدن، تعاون و همكارى‌ وجود نداشت، آيا ادامه زندگى‌ براى‌‏ ما امكان داشت؟

7-از ديدن اين همه تعاون و هماهنگى‌ و همكارى‌ در بين سلّولها و بافتها و اندامهاى‌ بدن چه‏ مى‌‏فهميم؟

8-وظيفه ما در مقابل آفريدگارمان چيست؟اگر دستورهايش را بدانيم و پيروى‌ كنيم، چگونه زندگى‌‏ خواهيم كرد؟

9-آيا مى‌‏توانيد حدس بزنيد كه معلّم در اين درس چند سؤال مطرح كرده است؟حالا درس را با دقّت‏ بخوانيد و ببينيد آيا حدس شما درست است؟سؤالها را بنويسيد.

10-در اين درس و دو درس پيش با برخى‌ از صفات آفريدگار جهان آشنا شديد، آيا مى‌‏توانيد اين‏ صفات را بگوييد؟



از مشاهده نظم و هماهنگى‌ چه مى‌‏فهميم؟

در اين جا دو مجموعه مشاهده مى‌‏كنيد؛به نظر شما:كدام مجموعه منظّم است و كدام مجموعه نامنظّم؟آيا مى‌‏توانيد بگوييد چه فرقهايى‌ بين يك مجموعه منظّم و يك‏ مجموعه نامنظّم وجود دارد؟



-يك مجموعه منظّم هدفدار است و تمام اجزاى‌ آن طورى‌ ساخته و پرداخته‏ شده و به هم مربوط گشته‏اند كه رسيدن به آن هدف را ممكن مى‌‏سازند.بنابراين هنگامى‌‏ مى‌‏توانيم مجموعه‏اى‌ را منظّم بناميم كه هر يك از اجزاى‌ آن با هماهنگى‌ كامل با ديگر اجزاء كار و همكارى‌ نمايند و هدف نهايى‌ آن مجموعه را تأمين كنند.

مثلا مجموعه شماره 2 را مجموعه‏اى‌ منظّم و هماهنگ مى‌‏ناميم، چون همه‏ اجزاى‌ آن به گونه‏اى‌ ساخته و پرداخته شده‏اند كه هدف سوار شدن و راه پيمودن را ممكن مى‌‏سازند.

-در يك مجموعه منظّم هر چيزى‌ جاى‌ مخصوصى‌ دارد و كار مشخّصى‌ را در ارتباط با ساير اعضاى‌ مجموعه انجام مى‌‏دهد، كه اگر در جاى‌ مخصوصش نباشد كار آن مجموعه ناقص و ناتمام خواهد ماند.وقتى‌ به يك مجموعه منظّم مى‌‏نگريم مى‌‏بينيم كه‏ اجزاى‌ مختلف آن به صورت حساب شده‏اى‌ به هم مربوط گشته‏اند و هر يك براى‌ انجام‏ كار خاصّى‌ و با اندازه و جنس معيّنى‌ ساخته شده‏اند.

مثلا در مجموعه شماره 2 چرخها شكل و اندازه معيّنى‌ دارند، از جنس‏ مخصوصى‌ ساخته شده‏اند:دسته، ركاب، ترمز، گاز، چراغها، بوق، آينه....همه با جنس‏ معيّن، اندازه دقيق و حساب شده‏اى‌ پيش بينى‌ و به هم مربوط گشته‏اند كه اگر اين نظم و حساب نبود به كار نمى‌‏آمدند و نمى‌‏توانستند نقشى‌ را در يك مجموعه هدفدار بعهده‏ بگيرند.

حالا به اين سؤال‏ها پاسخ دهيد:از مشاهده يك مجموعه منظّم و آشنايى‌ با دقّت‏ و حسابگرى‌ كه در انتخاب جنس و شكل و اندازه اعضاء بكار رفته و از توجّه‏ به چگونگى‌ ارتباط و همكارى‌ آنها چه مى‌‏فهميد؟آيا وجود شعور و آگاهى‌، دانايى‌ و توانايى‌ را براى‌ خلق يك مجموعه منظّم ضرورى‌ نمى‌‏بينيد؟

مثلا كسى‌ كه توانايى‌ و آگاهى‌ نداشته باشد آيا مى‌‏تواند حدّاقلّ مجموعه شماره‏ 1 را بصورت مجموعه شماره 2 در آورد؟با آن كه مجموعه شماره يك، مجموعه‏ انتخاب شده ايست و از نظر نوع و جنس و شكل و اندازه، خود نياز به آفرينشگرى‌ دانا و توانا دارد.



آيا مى‌‏توانيم بگوييم:از مشاهده و دقّت در يك مجموعه منظّم به گوشه‏اى‌ از قدرت، دانايى‌ و آينده‏نگرى‌ آفرينشگر آن پى‌ مى‌‏بريم؟ * * *

خوبست براى‌ آشنايى‌ بيشتر با قدرت و آگاهى‌، دانايى‌ و توانايى‌ آفريدگارمان، به نظم شگرف و حيرت‏آورى‌ كه در ساختمان بدنمان و بر هر گوشه ديگر اين جهان‏ پهناور حكم فرماست بنگريم و در آن بينديشيم.به كدام قسمت از اعضاى‌ بدن بنگريم؟ نظم شگرف و هماهنگى‌ حيرت‏آور كدام قسمت را نظاره كنيم؟

به دستگاه بينايى‌ و يا شنوايى‌ دقّت و نگاه كنيم يا به كار قلب يا ششها و يا كليه‏ها چشم بدوزيم در هر كدام دقّت كنيم جز نظم و دقّت و هماهنگى‌ چيزى‌ نمى‌‏بينيم.

در درس بعد به نگرش در كار كليه‏ها و دستگاه دفع ادرار مى‌‏پردازيم.





در خويش بنگريم‏

آيا تاكنون«كليه»ديده‏ايد؟اگر نديده‏ايد مى‌‏توانيد يك كليه گوسفند تهيّه نماييد و آن را تشريح كنيد و از نزديك ببينيد.هر انسانى‌ دو كليه دارد.شما هم حتما دو كليه‏ داريد.آيا از كار و موقعيّت حساس اين دو عضو ظريف و كوچك اطلاع داريد؟آيا مى‌‏دانيد كه اگر در ساختمان بدن شما اين دو عضو كوچك پيش بينى‌ نشده بودند، چه‏ پيش مى‌‏آمد؟در همان روزهاى‌ اوّل تولّد، سموم موادّ زايد، تمام بدن شما را فرا مى‌‏گرفت و مرگ شما حتمى‌ بود.آيا مى‌‏دانيد دستگاه دفع ادرار از چه قسمتهايى‌ تشكيل‏ شده است؟و آيا مى‌‏دانيد كه ادرار از چه موادّى‌ تركيب يافته و به چه وسيله‏اى‌ درست‏ مى‌‏شود و چگونه از بدن خارج مى‌‏گردد؟

در بدن انسان موادّ زايدى‌ پديد مى‌‏آيد كه باقى‌ ماندن آنها در بدن، سلامت و زندگى‌ انسان را به خطر مى‌‏افكند و ناچار بايد از بدن دفع شوند.از جمله موادّ زايد.ماده‏ سفيد رنگى‌ است به نام اوره.اوره از غذاهاى‌ حيوانى‌ و پروتئينهايى‌ كه به مصرف‏ سلّولهاى‌ بدن مى‌‏رسد توليد مى‌‏گردد.اوره و بعضى‌ ديگر از موادّ زايد و زيانبخش‏ بوسيله دستگاه بسيار ظريف و حسّاس دفع ادرار از خون گرفته و به خارج از بدن‏ فرستاده مى‌‏شود.

دستگاه توليد و دفع ادرار يك دستگاه بسيار منظّم و دقيقى‌ است كه در ساختمان‏ آن صدها ظرافت و ريزه‏كارى‌ منظور شده و شگفتيهاى‌ فراوانى‌ دارد، به شكل مقابل‏ نگاه كنيد و در آن بينديشيد.بطورى‌ كه مى‌‏بينيد دستگاه دفع ادرار از اين قسمتها تشكيل‏ شده است:

1-كليه‏ها:كليه‏ها اندامى‌ هستند لوبيا شكل و قرمز رنگ كه در پشت معده و جگر و در دو طرف ستون مهره‏ها قرار دارند.انسان دو عدد كليه دارد.بافت كليه‏ها از لوله‏هايى‌ ساخته شده است.آيا مى‌‏دانيد در هر كليه چند لوله وجود دارد؟در هر كليه‏ قريب يك ميليون لوله كوچك وجود دارد.اطراف اين لوله‏ها را شبكه‏اى‌ از مويرگها فرا گرفته است.خون بوسيله يك سرخرگ بزرگ وارد مى‌‏شود و پس از گردش در مويرگها و بوسيله يك سياهرگ خارج مى‌‏گردد.در ساختمان سرخرگها ريزه‏كاريهاى‌‏ فراوانى‌ بكار رفته كه تفصيل آن را در كتابهاى‌ علوم طبيعى‌ مى‌‏خوانيد.

2-ميزناى‌:از هر كليه لوله باريكى‌ خارج شده كه آن را به مثانه مربوط مى‌‏سازد.نام اين لوله ميزناى‌ است.در همين دو لوله موادّ زايدى‌ كه از خون گرفته شده‏ (ادرار)از كليه‏ها وارد مثانه مى‌‏شود.



3-مثانه:مثانه كيسه كوچكى‌ است كه حالت لاستيكى‌ و قابل اتّساع دارد.اين‏ كيسه در پايين شكم قرار گرفته است.ديواره مثانه هنگامى‌ كه خالى‌ است در حدود ده تا پانزده ميليمتر ضحامت دارد و هنگامى‌ كه از ادرار انباشته مى‌‏شود متّسع مى‌‏گردد و ضخامت ديواره‏اش به 3 تا 4 ميليمتر مى‌‏رسد در ديواره مثانه سه لايه ماهيچه‏اى‌‏ پيش بينى‌ شده كه انقباض آنها به خروج ادرار كمك مى‌‏كند.

4-مجراى‌ خروج ادرار:اين مجرا مثانه را به خارج مربوط مى‌‏سازد:در ابتداى‌‏ اين مجرا دو ماهيچه وجود دارد كه در مواقع عادى‌ از خروج ادرار جلوگيرى‌ مى‌‏كند.

كليه در بدن بمنزله يك صافى‌ است.خون از سرخرگها وارد كليه مى‌‏شود و در شبكه مويرگها توزيع مى‌‏گردد.بهنگام عبور از مويرگها مقدارى‌ آب همراه مقدارى‌ اوره‏ و اسيد اوريك و نمك و گلوكز از شبكه‏ها ترشح مى‌‏شود و وارد لوله‏هاى‌ ادرار مى‌‏گردد.در آنجا مقدارى‌ آب و نمك و گلوكز بوسيله ديواره لوله‏ها جذب و دوباره وارد خون مى‌‏شود.شگفت اين كه اگر آب در بدن بقدر كافى‌ نباشد آب زياد از كليه به مثانه‏ فرستاده نمى‌‏شود و فقط اوره و اسيد اوريك و مقدار كمى‌ آب از لوله‏هاى‌ ادرارى‌ وارد لوله‏هاى‌ ميزناى‌ شده و از آنجا قطره قطره به مثانه مى‌‏ريزد و در مثانه انباشته مى‌‏گردد. كليه‏ها نه تنها با كمال دقّت اوره و اسيد اوريك را از خون مى‌‏گيرند و تصفيه‏اش مى‌‏كنند بلكه مقدار موادّ گوناگون بدن را نيز تنظيم مى‌‏نمايند، مثلا هر وقت مقدار قند يا نمك‏ خون بيش از اندازه شد كليه‏ها مقدار زيادى‌ را مى‌‏گيرند و به بيرون مى‌‏فرستند.

مثانه مى‌‏تواند مقدار زيادى‌ ادرار را در خون نگه دارد و با افزايش حجم ادرار بتدريج متّسع گردد، امّا وقتى‌ ظرفيّتش تمام مى‌‏شود ماهيچه‏هاى‌ مثانه تحريك مى‌‏شوند و در اين هنگام دو ماهيچه ابتداى‌ مجراى‌ ادرار باز و بسته مى‌‏شود و مقدارى‌ ادرار وارد مجرا مى‌‏گردد و ايجاد سوزش مى‌‏نمايد كه اگر باز هم با اختيار پاسخ گفته نشود دريچه‏ها اضطرارا باز و ادرار به بيرون مى‌‏ريزد.

در ريزه‏كاريها و ظرافتهاى‌ شگفتى‌ كه در اين دستگاه بكار رفته خوبتر بينديشيم. در نظم و هماهنگى‌ و ارتباط دقيق گردش خون با كار كليه‏ها و كار كليه‏ها و ارتباط آنها با ميزناى‌ و ارتباط ميزناى‌ با مثانه.......بهتر تأمّل كنيم، چه مى‌‏بينم؟آيا يك مجموعه‏ با هدف و منظّم؟يا يك مجموعه بى‌‏هدف و نامنظّم؟اگر يك مجموعه بى‌‏هدف و نامنظّم‏ بود ، آيا كليه‏ها مسئوليّت و هدف ويژه‏اى‌ داشتند، آيا كليه‏ها موادّ زايد را از خون‏ مى‌‏گرفتند؟و راستى‌ اگر نمى‌‏گرفتند چه مى‌‏شد؟آيا مى‌‏توانستيم با خون مسموم و پر از موادّ زايد زنده بمانيم و زندگى‌ كنيم؟اگر اين مجموعه مرتبط و هماهنگ نبود، لوله‏هاى‌‏ ميزناى‌ نبودند تا مسير حركت موادّ زايد به مثابه باشند.و اگر لوله‏هاى‌ ميزناى‌ نبودند كليه‏ها موادّ زايدى‌ را كه از خون گرفته بودند به كجا مى‌‏فرستادند؟اگر مثانه نداشتيم كه‏ ادرار در آن ذخيره شود، ناچار ادرار مرتّبا قطره قطره خارج مى‌‏شد، آنوقت چه‏ مى‌‏كرديم، ؟اگر كنترل دريچه‏هاى‌ خروج ادرار در اختيار ما نبود چه مى‌‏شد؟

از مشاهده و دقّت در اين اندام بسيار ظريف و مهمّ و اين مجموعه حسّاس و دقيق چه مى‌‏فهميد؟از دقّت در نظم و حسابى‌ كه در خلق اين مجموعه و چگونگى‌ شكل و اندازه و ارتباط و هماهنگى‌ و همكارى‌ آنها بكار رفته چه در مى‌‏يابيد؟آيا بر اين باور يقين نمى‌‏كنيد كه اين دستگاه دقيق و منظّم-و ساير دستگاههاى‌ بدنمان-خود بخود و بى‌‏حساب پديد نيامده است؟آيا ممكن است انسان عاقل و انديشمندى‌ بپذيرند كه‏ طبيعت تاريك و خاموش و بى‌‏شعور پديدآور چنين نظم شگرفى‌ است؟هر فرد خرد آشناى‌‏ و فهميده‏اى‌ اذعان مى‌‏كند كه وجود دانا و توانايى‌ آن را آفريده و در آفرينش آن هدفى‌ را منظور نموده است.بر اين اساس هر فرد خردمندى‌ با نگاه به اين همه اسرار و شگفتيها ايمانش را به آفريدگار بزرگ و دانا و توانا تقويت و تحكيم مى‌‏كند و در مقابل شكوه قدرت و فراوانى‌ نعمت او سر تسليم و تعظيم فرود مى‌‏آورد. آيه‏اى‌ از قرآن كريم‏

قُلِ انظُروُا ماذا فى‌ السّموات وَ الاَرضِ سوره‏ه يونس آيه 101

بگو به آنچه در آسمانها و زمين است به دقت بنگريد.



بينديشيد و پاسخ دهيد.

1-چه فرقهايى‌ بين يك مجموعه منظّم و يك مجموعه نامنظّم وجود دارد؟

2-با مشاهده دقّت و حسابگرى‌ كه در يك مجموعه هماهنگ و منظّم بكار رفته، چه مى‌‏فهميد؟

3-آيا وجود آگاهى‌ و توانايى‌ را براى‌ خلق يك مجموعه منظّم ضرورى‌ مى‌‏دانيد؟....چرا؟توضيح‏ دهيد.

4-شما چند كليه داريد؟كليه‏ها در كجاى‌ بدن شما قرار گرفته‏اند؟نشان دهيد.تصوير كليه‏ها را بكشيد.

5-بافت كليه‏ها چگونه است؟كار آنها چيست؟آيا مى‌‏توانيد يك كليه گوسفند به كلاس بياوريد و تشريح كنيد.؟

6-ميزناى‌ كارش چيست؟ديواره مثانه چگونه است؟وظيفه مثانه چيست؟

7-برخى‌ از شگفتيهاى‌ كار كليه‏ها را بشماريد.

8-با مطالعه و مشاهده كار كليه‏ها و ارتباط آنها با ساير اعضاى‌ بدن، چه در مى‌‏يابيد؟چه مى‌‏بينيد؟آيا يك مجموعه بى‌‏هدف و غير هماهنگ مى‌‏بينيد و يا يك مجموعه هدفدار و هماهنگ؟

9-با نگاه و نگرش در اسرار و شگفتيهاى‌ جهان آفرينش، چه در مى‌‏يابيم؟چه نتيجه‏اى‌ مى‌‏گيريم؟



صفات كمال آفريدگار جهان‏

1-شما«مى‌‏توانيد»راه برويد.شما«مى‌‏توانيد»فكر كنيد.«مى‌‏توانيد»بنويسيد و «مى‌‏توانيد»كتاب بخوانيد....ولى‌ آيا اين كارها را يك قطعه سنگ هم«مى‌‏تواند»انجام‏ دهد؟حتما مى‌‏گوييد:نه....اين كارها از يك قطعه سنگ ساخته نيست.پس شما بر اين‏ كارها«قدرت»داريد ولى‌ يك قطعه سنگ اين قدرت را ندارد، آيا شما در اين مورد امتيازى‌ بر سنگ داريد؟چه امتيازى‌؟شما كاملتر هستيد يا يك قطعه سنگ؟ چه پاسخى‌‏ داريد؟

البته پاسخ شما درست است.شما«مى‌‏توانيد»و سنگ«نمى‌‏تواند».پس شما كاملتر هستيد، چون بر اين كارها«قدرت»داريد و قدرت يك صفت كمال است.

2-شما چيزهاى‌ بسيارى‌ را مى‌‏دانيد، يعنى‌ به آنها«علم»داريد.دوستان شما هم‏ چيزهاى‌ بسيارى‌ را مى‌‏دانند و به آن چيزها«علم»دارند.بعضى‌ از موجودات«علم»دارند و بعضى‌ ديگر از علم و دانايى‌ بى‌‏بهره‏اند.انسان از كدام دسته است؟سنگ و چوب و آهن از كدام دسته هستند؟كدام دسته كاملتر و با ارزش‏ترند؟موجودات با«علم» با ارزش‏ترند ياموجودات بى‌‏علم؟چه پاسخى‌ داريد؟

البتّه پاسخ شما درست است.انسان علم دارد و سنگ و چوب و آهن علم ندارند و البتّه موجود با علم كاملتر و بهتر از موجود بى‌‏علم مى‌‏باشد.درست گفتيد، علم يك‏ صفت كمال است و هر كس اين كمال را داشته باشد، بدون شكّ كاملتر از موجودى‌ است‏ كه اين صفت كمال را نداشته باشد.

3-بعضى‌ از موجودات زنده هستند، مانند گياهان و حيوانات و انسانها امّا برخى‌ ديگر زنده نيستند، مانند سنگ و چوب و آهن....كداميك از اين دو دسته كاملتر است؟موجودات زنده كه«حيات»دارند؟يا موجودات غير زنده؟چه پاسخى‌ داريد؟

البتّه پاسخ شما درست است.«حيات»نيز يك صفت كمال است.

تا كنون فهميديم كه«علم و قدرت و حيات»سه صفت كمال مى‌‏باشند و عدهّ‏اى‌ از موجودات اين سه كمال را دارا هستند و«دانا و توانا و زنده»مى‌‏باشند.

موجودات«دانا و توانا و زنده»را خدا آفريده است و اين كمالات را خدا به آنان‏ داده است.خدا كه اين كمالات را به آنان داده است، خودش بهتر و بالاتر از اين صفات‏ را دارا مى‌‏باشد. * * *

شما در درسهاى‌ پيش به نظام دقيق و شگفت‏آور گوشه‏هايى‌ از جهان آفرينش پى‌‏ برديد و دانستيد كه چه نظم و ظرافت و ريزه كاريهايى‌ در آفرينش آنها به كار رفته است و با چه ارتباط و هماهنگى‌ دقيقى‌ آفريده شده و اداره مى‌‏شود و مى‌‏دانيد كه همه آفريده‏ها چنين هستند.

اين نظام دقيق و شگفت‏آور جهان گواه چيست؟نظم و ترتيب و هماهنگى‌ و ظرافت اين جهان، به ما چه مى‌‏آموزد؟از مطالعه قوانين پرشكوه و نظام دقيق و همكارى‌‏ نزديك آفريده‏هاى‌ جهان، چه مى‌‏فهميم؟

از مطالعه آفريده‏ها بخوبى‌ روشن مى‌‏شود كه«وجود زنده، دانا و توانايى‌»جهان‏ را آفريده است و در آفرينش آن آگاه و هدفدار بوده است. پديده‏ هاى‌ جهان را بر طبق‏ قوانين و نظام استوارى‌ آفريده و اداره مى‌‏كند و به سوى‌ هدف مخصوصى‌ هدايت‏ مى‌‏نمايد.

تا كنون فهميديم كه خدا-يعنى‌ آفريدگار مهربان جهان-بر همه چيز آگاه است‏ همه را مى‌‏بيند و چيزى‌ بر او پوشيده نيست، كوچكترين چيزى‌ از او پنهان نيست و در همه جا حاضر و ناظر است، بر اعمال بندگان آگاه است و همه را جزا مى‌‏دهد.

فهميديم كه خدا قادر است يعنى‌ بر انجام هر امرى‌ تواناست.قدرت و توانايى‌ او محدود نيست.تمام موجودات را او آفريده و اداره مى‌‏كند.فهميديم كه او«حىّ و زنده» است و كارهايش را از روى‌ علم و آگاهى‌ انجام مى‌‏دهد.

اكنون بينديشيم كه وظيفه ما در مقابل اين آفريدگار عظيم و دانا و توانا چيست؟ آيه‏اى‌ از قرآن كريم‏

يَخلُقُ ما يَشاءُ وَ هُوَ العَليمُ القَديرُ سوره روم آيه 53

خدا آنچه را كه بخواهد ايجاد مى‌‏كند و او دانا و تواناست.

 


توحيد و شرك‏

حضرت محمّد در زمانى‌ از سوى‌ خدا به پيامبرى‌ مبعوث شد كه اكثر مردم جهان‏ جاهل و مشرك و بت‏پرست بودند.گمان مى‌‏كردند غير از خدا ديگران هم در تدبير و اداره جهان دخالت دارند براى‌ خدا شريك قرار مى‌‏دادند و به جاى‌ اين كه خداى‌ حىّ‏ يگانه و دانا و توانا را پرستش و اطاعت كنند، مجسمّه‏هاى‌ بى‌‏جان و بتهاى‌ نادان و ناتوان‏ را مى‌‏پرستيدند و بر ايشان نذر و قربانى‌ مى‌‏كردند و از آنان حاجت مى‌‏خواستند.

ستمگران و زورگويان و طاغوتيان را افراد برگزيده مى‌‏دانستند و آنان را ممتاز و واجب الاطاعة مى‌‏پنداشتند و ولايت و فرمانروايى‌ آنان را مى‌‏پذيرفتند.سعادت و شقاوت ، خوشبختى‌ و بدبختى‌ و مرگ و زندگى‌ خود را منحصرا به خواست و اراده آنها مى‌‏دانستند و در حدّ پرستش از آنها اطاعت كرده و در مقابلشان اظهار بندگى‌ و چاكرى‌‏ مى‌‏نمودند.

مردم جاهل و مشرك، آزادى‌ و استقلال خدادادى‌ خويش را فراموش كرده و برده‏وار مطيع فرمانروايان ستمگر و طاغوتهاى‌ زمان بودند و در برابرشان كرنش‏ مى‌‏كردند و به خاك مى‌‏افتادند.مردم به بت‏پرستى‌ سرگرم و دلخوش بودند و استثمارگران بر جان و مالشان مسلّط بودند و دسترنجشان را به يغما مى‌‏بردند.اكثريّت‏ اين مردم در كمال محروميّت و فقر زندگى‌ مى‌‏كردند ولى‌ جرأت نمى‌‏كردند و كه در برابر طاغوتيان قيام كنند و حقّشان را بگيرند.بت پرستى‌، شخصيّت پرستى‌، قبيله پرستى‌، مرز و بوم‏پرستى‌، خودپرستى‌ مردم را پراكنده و گروه گروه كرده بود و استثمارگران ظالم به‏ اين اختلافات دامن مى‌‏زدند.

همه اين پرسشها كم و بيش از مظاهر شرك بود.و بزرگترين عامل بدبختى‌ مردم‏ هم شرك بود.داروى‌ اين همه درد چه بود؟راه نجات اين مردم كه در آتش بدبختى‌ و فلاكت مى‌‏سوختند، چه بود؟چگونه مى‌‏توانستند از اين همه ظلم و ستم نجات يابند؟

رهبر و روشنگرى‌ مى‌‏خواستند تا آنها را بيدار و هشيار سازد؛از شرك و بت پرستى‌ نجاتشان دهد و به توحيد {1}و خداپرستى‌ فرا خواند.

در چنين زمانى‌، حضرت محمّد-صلّى‌ اللّه عليه و آله-از سوى‌ خداى‌ مهربان، به‏ پيامبرى‌ و رهبرى‌ برگزيده شد.نخستين برنامه و مهم‏ترين اقدامش را مبارزه با شرك و بت‏پرستى‌ قرار داد.

او در نخستين دعوتش به مردم فرمود:«قولوا لا اله الاّ اللّه تفلحوا»يعنى‌ بگوييد و بپذيريد و ايمان آوريد كه جز«اللّه»معبود ديگرى‌ نيست تا رستگار شويد.

مى‌‏دانيد اين سخن يعنى‌ چه؟يعنى‌ بتهاى‌ دروغين و خدايان گوناگون را دور بريزيد و خداى‌ يگانه جهان آفرين را اطاعت و پرستش كنيد.از ولايت ستمگران خارج‏ شويد و ولايت و رهبرى‌ فرستاده خدا را بپذيريد تا آزاد و سربلند و سعادتمند شويد.

پيامبر به مردم مى‌‏فرمود:اى‌ مردم!آفريننده و اداره كننده جهان فقط خداى‌‏ تواناست.اوست كه قوانين جهان و نظام آفرينش را بر قرار كرده و جهان را اداره‏ مى‌‏كند.با تدبير و تنظيم و اراده اوست كه شب و روز مى‌‏آيند و مى‌‏روند، برف و باران از آسمان بر زمين مى‌‏بارند، درختان و گياهان گل و شكوفه و ميوه مى‌‏دهند و حيوانها و انسانها روزى‌ مى‌‏خورند.خداى‌ حىّ يگانه دانا و تواناست كه با قدرت و آگاهى‌، همه‏ {1)-توحيد خدا را يگانه دانستن و فقط او را پرستيدن‏

موجودات را آفريده و از همه آنها بى‌‏نياز است.همه موجودات به او نيازمند و محتاجند و از هيچ افريده‏اى‌ بدون يارى‌ خدا كارى‌ ساخته نيست.بدانيد كه خدا تدبير و اداره جهان‏ را به كسى‌ واگذار نكرده است.

پيامبر به مردم هشدار مى‌‏داد و مى‌‏فرمود:اى‌ مردم!آگاه باشيد كه همه انسانها مخلوق خدا هستند و بايد با همه آنها عادلانه رفتار شود:سياه و سفيد، زرد و سرخ، مرد و زن، عرب و غير عرب، همه افراد بشر، همه حقّ آزادى‌ و حيات دارند و گرامى‌‏ترين‏ انسانها نزد خدا با تقواترين آنهاست.

خدا زمين و منابع طبيعى‌ را براى‌ انسانها آفريده، همگان حقّ دارند بهره‏مند شوند.هر كسى‌ حقّ دارد با رنج و كوشش و تلاش خويش، زمين را آباد كند و از منابع‏ طبيعى‌ آن در حدّ نياز خويش استفاده نمايد و به مردم نيز استفاده رساند.

پيامبر به مردم مى‌‏فرمود:اى‌ مردم!برده و مطيع ستمگران مباشيد كه خدا شما را آزاد آفريده است.از آنها كسى‌ صاحب اختيار و ولّى‌ شما نيست.ولّى‌ و صاحب اختيار شما خداست كه شما را آفريده است.ولايت و رهبرى‌ شما فقط با اوست.جز خدا و كسانى‌ كه سخن خدا را به شما ابلاغ مى‌‏كنند و به احكام خدا واقف هستند، كسى‌‏ واجب الاطاعة نيست.تقوا پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد تا شما را از شرّ اين ستمگران‏ زورگو نجات دهم.شما همگى‌ آزاديد و نبايد اسير و زير دست ستمگران غارتگر باشيد. از غير خدا بيم نداشته باشيد و به غير او اميد نبنديد و تنها براى‌ رضاى‌ خدا بكوشيد و كار كنيد.يك دل و يك هدف باشيد.

معبودهاى‌ دروغين و اختلاف انگيز را دور بريزيد.همه و همه زير پرچم توحيد گرد آييد تا آزاد و سربلند و سعادتمند شويد.همه كارها را تنها به نام خدا و براى‌ خدا و به‏ ياد خدا شروع كنيد.فقط از او يارى‌ و كمك بخواهيد تا در اين مبارزه پيروز گرديد.




آيه ‏اى‌ از قرآن كريم‏



مَن يُشرِك بِاللّهِ فَقَد ضَلّ ضَلالاً بعيداً سوره نساء آيه 116

هر كس بخدا شرك آورد در گمراهى‌ سختى‌ افتاده است. سؤالها:(براى‌ انديشيدن، بحث كردن و پاسخ دادن)

1-مظاهر شرك و بت‏پرستى‌ چيست؟

2-چرا استثمارگران به اختلافات مردم دامن مى‌‏زنند؟

3-توحيد يعنى‌ چه؟شرك يعنى‌ چه؟

4-مهم‏ترين برنامه و اقدام حضرت محمّد-صلى‌ اللّه عليه و آله-چه بود؟

5-پيام فلاح و رستگارى‌ اسلام چيست؟معناى‌ آن چيست؟

6-گرامى‌‏ترين انسان نزد خدا كيست؟برترى‌ و ارزش انسان در نزد خدا به چيست؟

7-آيا ستمگران بايد بر ديگر انسانها ولايت و رهبرى‌ داشته باشند؟ولّى‌ حقيقى‌ و صاحب اختيار واقعى‌ انسانها كيست؟

8-براى‌ پيروزى‌ نهايى‌ بر مستكبرين، راه اساسى‌ چيست؟



عدل خدا

خداى‌ جهان آفرين، جهان را با نظمى‌ معيّن و حسابى‌ دقيق آفريده است و به هر پديده‏اى‌ خاصيتّى‌ عنايت فرموده است.روز را با طلوع خورشيد، گرم و روشن قرار داده تا مردم در آن بكوشند و كار كنند و روزى‌ به دست آورند.شب را خاموش و تاريك‏ قرار داده تا در آن بياسايند و استراحت كنند، آفرينش هر چيز تقدير و اندازه معيّنى‌ دارد. و در نتيجه همين ويژگيها و خواصّ آفريده‏هاست كه جهان بدين گونه زيبا و پا برجاست.

فكر كنيد اگر آتش با خواصّ ويژه‏اش نبود، چهره جهان به چه صورت بود؟

بينديشيد كه اگر آب با همين خواصّ و ويژگيها نبود، آيا زندگى‌ بر زمين ميسّر بود؟

بينديشيد كه اگر جاذبه زمين نبود چه پيش مى‌‏آمد؟آيا شما مى‌‏توانستيد اين ج بنشينيد و درس بخوانيد؟

هرگز....چون در اين صورت زمين-با سرعتى‌ كه به دور خود و به دور خورشيد مى‌‏چرخيد-همه چيز را، حتى‌ شما و دوستان شما را هم به فضا پرتاب مى‌‏كرد.

نظم و زندگى‌ امروز ما نتيجه همه خواصّ و قوانينى‌ است كه از سوى‌ خدا به‏ پديده‏هاى‌ طبيعت عنايت شده است.اگر اين قوانين بر جهان حاكم نبودند، زندگى‌‏ بر آن ميسّر نبود، هر چند كه ممكن است همين قوانين گاهى‌ موجب ناراحتى‌ ما را نيز فراهم آورند.

مثلا با استفاده از همه قوانين طبيعى‌ يك هواپيما به پرواز مى‌‏آيد و راه آسمان را سريع مى‌‏پيمايد و با استفاده از قانون جاذبه و اصطكاك، فرود مى‌‏آيد و به زمين مى‌‏نشيند و مسافرين هواپيما با استفاده از اين قوانين از هواپيما فرود مى‌‏آيند و بر زمين راه‏ مى‌‏روند و به منزل مى‌‏رسند.ولى‌ همين هواپيما هنگامى‌ كه سوختش در آسمان تمام شد، جاذبه زمين فورا آن را به سوى‌ خود مى‌‏كشد و هواپيما در اثر برخورد و اصطكاك با زمين متلاشى‌ مى‌‏شود، عدّه‏اى‌ از سرنشينان در دم جام مى‌‏دهند، عدّه‏اى‌ هم مجروح و معلول مى‌‏شوند.تقصير به عهده كيست؟

آيا درست است آرزو كنيم كه اى‌ كاش جاذبه زمين نبود؟آيا درست است كه‏ آرزو كنيم:اى‌ كاش جاذبه زمين در اين مورد خاصّ كار خود را انجام نمى‌‏داد؟ آيا درست است كه آرزو كنيم اى‌ كاش زمين اين هواپيماى‌ بى‌‏سوخت را به‏ سوى‌ خود نمى‌‏كشيد؟مى‌‏دانيد معناى‌ اين آرزوها چيست؟

معناى‌ اين آرزوها اينست كه قوانين جهان آفرينش به دلخواه ما باشد.وقتى‌ ما مى‌‏خواهيم و مى‌‏پسنديم، قانون عمل كند و وقتى‌ كه ما نمى‌‏خواهيم و نمى‌‏پسنديم، قانون‏ عمل نكند.آيا در اين صورت مى‌‏توان نام قانون بر آنها نهاد؟بعلاوه مى‌‏پرسيم:به‏ خواست چه كسى‌ عمل كند و به خواست چه كسى‌ عمل نكند؟آن وقت بينديشيد كه چه‏ هرج و مرجى‌ پيش خواهد آمد.

ممكن است شما يكى‌ از كسانى‌ را كه در حادثه سقوط هواپيما معلول شده است، ببينيد.ببينيد كه چشمهايش نابينا شده، يكى‌‏ از دستهايش قطع شده و هر دو پايش نيز فلج شده است، چه‏ فكر مى‌‏كنيد؟چه مى‌‏گوييد؟چه كسى‌ به او ظلم كرده و او را اين‏ چنين از دست و پا و چشم محروم كرده است؟آيا در عدالت‏ خدا ترديد مى‌‏كنيد كه قانون جاذبه را به زمين عنايت فرموده‏ است؟يا در عدالت و لياقت فردى‌ ترديد مى‌‏كنيد كه با اين‏ قانون و ساير قوانين جهان آفرينش، درست برخورد نكرده‏ است؟در لياقت كسى‌ ترديد مى‌‏كنيد كه بنزين كافى‌ در هواپيما ذخيره ننموده است؟



خدا هر موجودى‌ را با استعداد و كمال ويژه‏اى‌ آفريده و قوانين و سنتّ‏هاى‌‏ عامّى‌ بر جهان حاكم فرموده است و براى‌ هر چيز نظم و حسابى‌ قرار داده است.ما انسانها موظّفيم با اين قوانين برخورد صحيح داشته باشيم تا از فيض و رحمت و عدل‏ پروردگارمان بخوبى‌ برخوردار شويم، مثلا جنينى‌ كه در شكم مادر رشد مى‌‏كند، در رشد و حركت خود از همه قوانين حاكم بر جهان پيروى‌ مى‌‏نمايد.اگر پدر و مادر-يا ديگر نياكان چنين-با قوانين آفرينش درست برخورد كرده باشند، كودكى‌ سالم خواهند داشت ولى‌ اگر به سيگار يا الكل مثلا معتاد باشند، سموم سيگار و الكل ناچار در بدن‏ جنين هم ضايعه توليد مى‌‏كند.همانگونه كه سقوط هواپيما ضايعه ايجاد مى‌‏كند و فردى‌‏ را از چشم و دست و پا محروم مى‌‏نمايد.

از مادر الكلى‌، كودك معلول و مريض به دنيا مى‌‏آيد؛از مادرى‌ كه داروهاى‌‏ زيانبخش مصرف كرده است، كودك معيوب به دنيا مى‌‏آيد؛از مادرى‌ كه او يا پدر يا نياكان آنها قوانين بهداشت را مراعات ننموده‏اند، كودك ناقص الخلقه به دنيا مى‌‏آيد، اين‏ نتيجه، مربوط و مستند به همه قوانينى‌ است كه بر جهان حاكم است و همه از عدل‏ پروردگار سرچشمه مى‌‏گيرد.

اگر از پدر و مادر سالمى‌ كه قوانين بهداشت را مراعات مى‌‏كنند، كودكى‌ سالم‏ به دنيا مى‌‏آمد و از پدر و مادر الكلى‌ هم كه هيچ به قوانين بهداشت و سلامت عمل‏ نمى‌‏كنند، كودكى‌ سالم به دنيا مى‌‏آمد، چه مى‌‏گفتيم؟آيا نمى‌‏گفتيم جهان بى‌‏نظم و حساب‏ است؟آيا نمى‌‏پنداشتيم كه جهان هرج و مرج است؟هيچ حساب و نظم و قانونى‌ حكمفرما نيست؟آيا نمى‌‏گفتيم كه آفريننده جهان ستم روا مى‌‏دارد؟چون به پدر و مادرى‌ كه كاملا به وظايف خود متعهّدند، يك كودك سالم مى‌‏دهد و به پدر و مادرى‌ هم كه هيچ به وظايف‏ خود عمل نمى‌‏كنند، كودك سالمى‌ مى‌‏دهد.پس اين دو گروه چه فرقى‌ با هم دارند؟كسى‌‏ كه كار كرده و انجام وظيفه نموده است، با كسى‌ كه كار نكرده و از وظيفه شانه خالى‌‏ كرده است، مساوى‌ است؟هر دو يكسانند؟آيا هر دو بارشان يكسان به منزل مى‌‏رسد؟آيا چنين مى‌‏انديشيد؟

نه......هرگز!بلكه مى‌‏دانيد كه جهان با نظم و قانونمندى‌ اداره مى‌‏شود، نه با هرج و مرج.مى‌‏دانيد كه خداى‌ متعال براى‌ هر پديده‏اى‌ علّتى‌ قرار داده است.قوانين‏ طبيعى‌-كه نمودى‌ از خواست و اراده پروردگارند-كار خود را انجام مى‌‏دهند و به‏ ميل و هوس اين و آن تغيير نمى‌‏پذيرند.البته گاهى‌ هم دو يا چند قانون در يك مورد با هم‏ برخورد مى‌‏كنند و پديده‏هايى‌ رخ مى‌‏دهند كه براى‌ ما پسنديده نيستند.ليكن در نظام كلّى‌‏ جهان چاره‏اى‌ از آنها نيست.عدل خداوندى‌ در اين نيست كه قوانين طبيعى‌ جهان را -كه خود تنظيم كرده-بر هم بزند و هرج و مرج به وجود آورد.بلكه مقتضاى‌ عدل الهى‌‏ چنين است كه هر پديده‏اى‌ را بر طبق ظرفيّت و استعداد ويژه‏اش، هستى‌ ببخشد و به‏ كمال برساند.خدا در همه حال عادل است و اين انسانها هستند كه بواسطه اعمال و توقّعات نابخرادنه خويش، بر خود و ديگران ستم مى‌‏كنند و مشكل و گرفتارى‌ به وجود مى‌‏آوردند. يك سؤال‏

ممكن است بگوييد:درست است كه پدر و مادر-يا نياكان كودك معلول- بى‌‏دقّتى‌ كرده‏اند و الكل يا داروى‌ زيانبخش مصرف نموده‏اند و چنين ضايعه‏اى‌ را سبب‏ شده‏اند و در نتيجه جنين معلول به دنيا آمده است و اين نتيجه درست بر اساس قوانين‏ جهان آفرينش و عدل پروردگار است.امّا كودك ناقص الخلقه چه تقصيرى‌ دارد كه بايد معلول به دنيا بيايد و يك عمر معلول زندگى‌ كند؟ پاسخ‏

پاسخ اينست كه:او هيچ تقصيرى‌ ندارد، خدا هم بيش از توان و قدرت او، تكليفى‌ بر او نمى‌‏نهد و اگر او با امكاناتى‌ كه دارد، وظيفه خود را در حدّ توان خود به خوبى‌ انجام دهد، بهترين پاداش را از سوى‌ خدا مى‌‏گيرد.اين گونه افراد-در صورتى‌‏ كه متّقى‌ و مؤمن باشند-مانند ديگر مؤمنين نزد خدا عزيز و محترمند و اگر درست به‏ وظايف خويش عمل كنند، در جهان آخرت از سلامت كامل و مقام و مرتبه بلندى‌‏ برخوردار خوهند شد.



خلاصه بحث و تكميل آن‏

خلاصه سخن اين كه:وقتى‌ مى‌‏گوييم خداى‌ جهان آفرين عادل است، يعنى‌‏ قوانين و سننى‌ بر اين جهان حاكم فرموده است و به هر آفريده‏اى‌ استعداد ويژه‏اى‌‏ عنايت نموده است.در صورتى‌ كه ما با قوانين و ويژگيهاى‌ جهان آفرينش درست‏ برخورد كنيم، از فيض و رحمت او برخوردار مى‌‏شويم و در سايه عدل و فضل او به‏ نتيجه مطلوب مى‌‏رسيم.و اگر به قوانين جهان آفرينش-كه نشانى‌ از اراده پروردگار است-بى‌‏اعتنايى‌ كنيم، به خويشتن ستم كرده‏ايم و نتيجه اين بى‌‏اعتنائى‌ را قطعا خواهيم ديد.

عدل خدا در جهان آخرت نيز به اين معناست كه خدا به وسيله پيامبران، خوب و بد را به مردم نشان داده است، براى‌ كارهاى‌ خوب پاداش و براى‌ كارهاى‌ بد كيفر معيّن‏ فرموده است.و خدا در آخرت هم به هيچ كس ستم نمى‌‏كند.به همه پاداشى‌ مناسب و كيفرى‌ در خور عطا مى‌‏كند.اگر راه حقّ و نيكو كارى‌ و خداپرستى‌ را پيموده باشند، از نعمتهاى‌ والاى‌ پروردگار برخوردار مى‌‏شوند و اگر راه باطل و مادهّ پرستى‌ را رفته باشند و بر خود و ديگران ستم روا داشته باشند، در جهان آخرت به عذابى‌ سخت دچار مى‌‏شوند و كيفر كارهاى‌ ناشايست خود را مى‌‏بينند. آيه‏اى‌ از قرآن كريم‏

وَ ما كانَ اللّهُ لِيَظلِمَهُم وَ لكِن كانُوا اَنفُسَهُم يَظلِمُونَ. سوره عنكبوت آيه، 40

و خدا هرگز به مردم ستم نمى‌‏كند و بلكه اين مردم هستند كه به خود ستم‏ مى‌‏كنند.



بينديشيد و پاسخ دهيد.

1-چند نمونه از قوانين طبيعى‌ را بگوييد.

2-آيا درست است كه آرزو كنيم:«اى‌ كاش جاذبه زمين نبود؟»....چرا؟توضيح دهيد.

3-وقتى‌ مى‌‏گوييم«خدا عادل است»منظور چيست؟آيا منظور اينست كه به همه-به آن كس كه كار كرده و آن كس كه كار نكرده-يكسان مى‌‏بخشد؟

4-مقتضاى‌ عدل الهى‌ چيست؟آيا اينست كه قوانين طبيعى‌ را به هوس اين و آن بر هم بزند؟يا اينست‏ كه بر طبق قوانين-كه خود تنظيم فرموده است-به هر كس نعمت و كمال ببخشد؟

5-وجود برخى‌ افراد كه ناقص العضو هستند، در كنار ديگران نتيجه چه عواملى‌ است؟آيا مى‌‏توان با مشاهده آنها بر بى‌‏قانونى‌ جهان آفرينش، يا بى‌‏عدالتى‌ پروردگار جهان، خرده گرفت؟

6-اگر جنين در شكم مادر الكلى‌ و بى‌‏پروا، با جنين در شكم مادر سالم و متقّى‌، يكسان رشد مى‌‏كرد، اين يكسانى‌ نشان چه بود؟آيا نشان عدل الهى‌ بود؟

7-نتيجه بى‌‏اعتنايى‌ به قوانين جهان آفرينش چيست؟اين قوانين نشان از اراده كيست؟

8-آيا وظيفه افراد ناقص العضو با ديگران يكسان است؟خدا چه مقدار تكليف از آنها مى‌‏خواهد؟اين‏ گونه افراد در چه صورتى‌ از سلامت كامل و مقام و مرتبه بلند اخروى‌، برخوردار خواهند شد؟

9-عدل خدا در جهان آخرت به چه معناست؟او در جهان آخرت چگونه به بندگان خود پاداش و كيفر مى‌‏دهد؟