آغاز پیدایش شیعه و سنّی
بر طبق آیات و احادیث فراوان، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله واجب الاطاعه است:
«یا أیهّا الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أُولى الأمر منکم»؛[213] ای مؤمنان! از خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت کنید.
«و ما کان لمؤمن ولا مؤمنة إذا قضى الله و رسوله أمراً أن یکون لهم الخیرة من أمرهم و مَن یعص الله و رسوله فقد ضلّ ضلالاً مبیناً»؛[214] هنگامی که خدا و رسول حکمی صادر کردند، هیچ مؤمنی حق ندارد بر خلافت آن رفتار کند. هر کس نسبت به فرمان خدا و رسول عصیان بورزد، همانا که در گمراهی آشکاری افتاده است.
مسلمانان صدر اسلام، اوامر و نواهی و دستورهای رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را نشئت گرفته از وحی میدانستند، در برابر آنها تسلیم محض بودند، و تخلّف از آنها را گناه میدانستند. البته وجوب اطاعت، اختصاصی به زمان حیات پیامبر نداشت، بلکه باید بعد از مرگ نیز ادامه مییافت، ولی متأسفانه چنین نشد، بلکه پس از ارتحال آن حضرت، برای نخستین مرتبه، این حریم مقدس شکسته شد و در سقیفه بنی ساعده، تعدادی از اصحاب، به صورت آشکار، رفتاری خلاف خواست حضرت انجام دادند و بر خلاف نصوص آن حضرت، اقدام به تعیین خلیفه کردند.
چنان که قبلاً گذشت، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بارها و بارها، علی ابن ابی طالب علیهالسلام را به عنوان امام مسلمانان، ولیّ مؤمنان، امیرمؤمنان، خلیفه و وصیّ خودش معرّفی کرد، و در غدیر خم، در محضر دهها هزار نفر از مسلمانان، او را به عنوان مولی و صاحب اختیار مسلمانان معرّفی نمود و در این رابطه از حاضران بیعت گرفت.
آن حضرت بارها و بارها، و از جمله در غدیر خم، عترت و اهل بیت خود را به عنوان یکی از دو ثقل مهم و یک مرجع غنی و معتبر علمی،، همراه با قرآن معرّفی کرد و فرمود: «قرآن و عترت، تا قیامت، از هم جدا نخواهند شد.».
با این همه تأکید و توصیّه، بعد از ارتحال رسول خدا، گروهی از اصحاب، سخنان آن حضرت را به فراموشی سپردند و با کمال بی اعتنایی، در صدد انتخاب خلیفه برآمدند، عترت و اهل بیت را از مرجعیّت علوم و معارف دین کنار زدند و میان قرآن و عترت
جدایی افکندند و منطق «حسبنا کتاب الله» که در زمان بیماری رسول خدا آن را زمزمه میکردند، عملاً، حاکم ساختند. رفتار رجال سقیفه به گونهای بود که گویا پیامبر درباره علی ابن ابی طالب و عترت، اصلاً سخنی نگفته است! آیا اعراض از اوامر و توصیّهها و تأکیدهای رسول خدا، بهتر این از تصوّر دارد؟
البته، همه اصحاب، تسلیم این جو سازیها نشدند، بلکه گروه دیگری از اصحاب نسبت به وجوب اطاعت از اوامر رسول خدا، پایدار و مقاوم بودند، تسلیم جو حاکم نشدند، از بیعت با ابوبکر خودداری کردند، حضرت علی علیهالسلام را خلیفه بلافصل پیامبر میدانستند.
این گروه، در اقلّیت بودند و مخالفت آنان کاری از پیش نبرد و در نهایت، بعد از چندی، همه یا اکثریّت آنان، خواسته یا ناخواسته، ناچار شدند در برابر جوِّ حاکم سکوت کنند، ولی به هر حال، این تفکّر اصیل اسلامی، همچنان باقی ماند.
در این جا بود که دو فرقه مذهبی در اسلام به وجود آمد و پایه ریزی شد: فرقه اکثریّت که بعداً به نام اهل سنّت اشتهار یافت. و فرقه اقلیّت که بعداً به نام شیعه معروف گشت.
شیعیان، نصوص پیامبر را درباره امامت حضرت علی علیهالسلام، حجّت و معتبر میدانند و تأویل و توجیه این نصوص را امری ناصواب و اجتهاد در برابر نص میشمارند، حضرت علی، را خلیفه بلافصل پیامبر و نخستین امام میدانند، در اخذ علوم و معارف دین، به عترت و اهل بیت مراجعه میکنند، در مسائل فقهی، اجتهاد دارند، در منابع اجتهاد و استنباط، علاوه بر قرآن و احادیث پیامبر، به احادیث مروی از امامان معصوم نیز استناد میجویند.
شیعیان، در آغاز و تا مدّتها، یک فرقه و مذهب بیش نبودند، ولی بعداً مذاهب دیگری از آن انشعاب یافت، ولی اصیلترین فرقهها، مذهب اثنا عشریه است.
اثنا عشریه
اثنا عشریه به امامیّه و دوازده امامی معروف است. بدین جهت اثناعشریه نامیده میشود. که عقیده دارند بعد از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله دوازده امام، یکی پس از دیگری، به خلافت
و امامت رسیدهاند، نام آنان از این قرار است:
1ـ علی ابن ابی طالب علیهالسلام
2ـ حسن بن علی علیهالسلام
3ـ حسین بن علی علیهالسلام
4ـ علی بن الحسین علیهالسلام
5ـ محمّد بن علی علیهالسلام
6ـ جعفر بن محمّد علیهالسلام
7ـ موسی بن جعفر علیهالسلام
8ـ علی بن موسی علیهالسلام
9ـ محمّد بن علی علیهالسلام
10ـ علی بن محمّد علیهالسلام
11ـ حسن بن علی علیهالسلام
12ـ حجة بن الحسن علیهالسلام
شیعیان امامیه، همه افراد مذکور را امام واجب الاطاعة و از گناه و خطا، معصوم، و عالم به همه علوم نبوّت، و خلیفه پیامبر میدانند.
[213]ـ نساء: 59
[214]ـ احزاب: 36