تعیین خلیفه و امام اوّل
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله از علم و عصمت و سایر فضائل و کمالات حضرت علی علیهالسلام و شایستگی او برای جانشینی و تعقیب اهدافش، به خوبی آگاه بود، ولی میدانست که نصب و معرّفی او به مقام خلافت و امامت، کار بسیار دشواری است و از سوی شیفتگان جاه و مقام با مخالفتهای شدیدی مواجه خواهد شد. به همین جهت، مصلحت را در این دانست که این کار مهم و سرنوشت ساز را در دو مرحله انجام دهد: مرحله نخست، زمینه سازی برای پذیرش، مرحله دوم، تعیین و نصب رسمی در فرصتی مناسبت.
مرحله نخست ـ زمینهسازی
پیامبر گرامی اسلام سعی داشت در مواقع مناسب، به فضائل و کمالات حضرت علی علیهالسلام اشاره کند و او را مورد ستایش و تجلیل قرار دهد. در این رابطه، احادیث فراوانی داریم که در کتب حدیث، ثبت شده است که با توجّه به گستردگی آنها، ذکرشان در این کتاب ، امکانپذیر نیست. میتوانید به کتب فضائل و سیره مراجعه کنید. از باب نمونه به برخی از آنها اشاره میشود.
دعوت خویشان
علی ابن ابی طالب علیهالسلام فرمود: وقتی آیه «و أنذر عشيرتك الأقربين»[154] نازل شد،
رسولخدا صلیاللهعلیهوآله به من فرمود: «طعامى فراهم ساز و خويشان نزديك را به ميهمانى دعوت كن.»
من غذایی تهیّه نموده، خویشان راـ که حدود چهل نفر بودند، به میهمانی دعوت کردم. بعد از صرف غذا، به آنان فرمود: «فرزندان عبدالمطلب! به خدا سوگند! جوانى را در عرب سراغ ندارم كه براى خويشانش بهتر از آن چه من براى شما آوردهام، آورده باشد. من، خير دنيا و آخرت را براى شما آوردهام. خدا، به من امر كرده كه شما را به سوى آن دعوت كنم. كدام يك از شما در اين امر مهم به من كمك مىكند تا برادر و وصى و خليفه من باشد؟.».
حاضران با شنیدن این کلمات، به عنوان اعتراض، از جای برخاستند، ولی من در حالی که از همه آنان کم سنتر بودم، عرض کردم: «يارسول الله! من حاضرم در اين امر مهم، شما را كمك كنم.».
پیامبر، دست بر گردن من انداخت و فرمود:«إنّ هذا أخى و وصييّ و خليفتي فيكم، فاسمعوا له و أطيعوا».
پس جمعیت برخاستند. آنان میخندیدند، و به ابوطالب میگفتند: «محمّد، به تو امر كرده از فرزندت اطاعت كنى!.».[155]
توصیّه درباره علی علیهالسلام
ابن عباس، از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نقل کرده که فرمود: «هركس دوست دارد همانند من زندگى كند و بميرد و در بهشت عدن كه پروردگار، آن را فراهم ساخته، سكونت كند، پس، بعد از من، ولايت على را بپذيرد و با دوستانش دوستى كند، و به امامان بعد از من، اقتدا كند؛ زيرا، آنان، عترت من هستند كه از سرشت من آفريده شدهاند و فهم و علم من نصيب آنان شده است. واى به حال كسانى كه آنان را تكذيب، و حق خويشاوندى من را قطع كنند.
همانا كه شفاعت من، نصيب آنان نخواهد شد.».[156]
حذیفه از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نقل کرد که فرمود: «هر كس دوست دارد همانند من زندگى كند و همانند من بميرد و به شاخه درختى كه پروردگار در بهشت كاشته، تمسّك جويد، پس به ولايت على ابن ابى طالب عليهالسلام بعد از من چنگ بزند.».[157]
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به انصار فرمود: «اى انصار! آيا شما را به چيزى هدايت نكنم كه اگر بعد از من به آن تمسّك كرديد گمراه نمىشويد؟». عرض کردند: «يا رسول الله! بفرماييد.». فرمود: «على بن ابى طالب را دوست بداريد و گرامى داريد. همانا كه جبرييل از جانب خدا براى من پيام آورد كه اين سخن را به شما بگويم.».[158]
حذیفه نقل کرده که بعض اصحاب، خدمت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله عرض کردند: «آيا على را خليفه خود قرار نمىدهى؟.». فرمود: «اگر ولايت او را بپذيريد، شما را به راه راست هدايت خواهد كرد.».[159]
ابوسعید خدری نقل کرده که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله دستش را بر شانه علی زد و فرمود: «يا على! تو داراى هفت خصلت هستى كه در قيامت كسى نمىتواند با تو احتجاج كند: ايمان تو بر ديگران سبقت دارد؛ از همه بهتر به پيمانهاى خدا وفادار خواهى بود؛ در انجام دادنفرمان الهى از همه نيرومندتر ، نسبت به رعيّت (مردم) از همه مهربانتر، در تقسيم بيت المال از همه عادلتر، در امر قضا از همه داناتر و در قيامت از همه برترى.».[160]
انس بن مالک گفت: پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله مرا به سوی ابوبرزه اسلمی فرستاد. وقتی خدمت رسول خدا حاضر شد، در حالی که من میشنیدم، به او فرمود: «اى ابابرزه! پروردگار جهان، درباره على ابن ابى طالب با من پيمان بسته و فرموده: على، پرچم هدايت، و محل تابش ايمان، و امام دوستان من، و نور كسانى است كه از اوامر من پيروى مىكنند. اى ابابرزه! على ابن ابى طالب، در قيامت، امين و صاحب پرچم من است. على، كليددار خزينههاى رحمت پروردگار خواهد بود.».[161]
اُمّ سلمه گفت: از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله شنیدم که فرمود: «على، با قرآن است و قرآن با على و تا قيامت از هم جدا نخواهند شد.».[162]
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: «من، شهر علم هستم و على، دَرِ آن. پس هر كس طالب علم است، بايد از دَرِ آن وارد شود.».[163]
عایشه گفت: از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله شنیدم که فرمود: «على، با حق است و حق، با على است و تا قيامت، از هم جدا نخواهند شد.».[164]
ابن عمر گفت: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بین اصحاب خود عقد برادری بست. علی علیهالسلام آمد، در حالی که گریه میکرد. گفت: «يا رسول الله! در بين اصحاب، عقد اخوت بستى، ولى براى من، برادرى قرار ندادى!.». پیامبر صلیاللهعلیهوآله، فرمود: «تو، در دنيا و آخرت، برادر من هستى.».[165]
اسعد بن زراره، از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نقل کرده که فرمود: «شب معراج، هنگامى كه به سدرة المنتهى رسيدم، از جانب خداى متعال به سوى من درباره على به سه چيز وحى شد: على،امام پرهيزكاران و سيّد مسلمانان و رهبر عبادت كنندگان به سوى بهشت برين است.».[166]
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به حضرت علی علیهالسلام فرمود: «يا على! تو، سيّد مسلمانان و امام پرهيزكاران و رهبر عابدان و امير دينداران هستى.».[167]
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: «هركس دوست دارد به دين من تمسّك جويد و بعد از من سوار كشتى نجات شود، از على ابن ابى طالب پيروى كند، با دشمنانش، دشمن، و با دوستانش، دوستى كند؛ زيرا، او، وصى و خليفه من در زمان حيات و بعد از مرگ من است. على، امام هر مسلمان و امير مؤمنان است. قول او، قول من، و ا مر او، امر من، و نهى او، نهى من، و پيروِ او، پيروِ من، و يار او، يار من، و ترك يارى او، ترك يارى من است.».[168]
ابوذر، از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نقل کرده که فرمود: «هر كس از من اطاعت كند، از خدا اطاعت كرده است، و هر كس از من نافرمانى كند، خداى را عصيان ورزيده است، و هر كس از على اطاعت كند، از من اطاعت كرده است، و هر كس از على نافرمانى كند، نسبت به من عصيان ورزيده است.».[169]
انس بن مالک، از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نقل کرده که به علیابنابیطالب فرمود: «تو، بعد از من، موارد اختلاف امّت را بيان خواهى كرد.».[170]
زید بن ارقم گفت: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: «هر كس مىخواهد مانند من زندگى كند و بميرد و در بهشت خلد زندگى كند، به ولايت على تمسّك جويد؛ زيرا، او، شما را از هدايت باز نمىدارد و به گمراهى دعوت نمىكند.».[171]
از احادیث مذکور که به عنوان نمونه ذکر شد و دهها، بلکه صدها همانند اینها وجود دارد، و میتوان آنها را از لحاظ معنا، متواتر دانست، به خوبی استفاده میشود که پیامبر گرامی اسلام، از جانب خدا مأموریّت داشته تا حضرت علی علیهالسلام را به امامت نصب کند، و احادیث مذکور که در موارد مختلف و به عبارتهای گوناگون صادر شده، به عنوان زمینهسازی و توصیه بوده تا در موقعی مناسب، مسئولیّت بزرگ نصب رسمی را انجام دهد.
مرحله دوم ـ نصب رسمی
با این که پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله در طول بیست و سه سال رسالت خود، همواره سعی بلیغ داشت که شخصیّت ممتاز علی علیهالسلام را معرّفی کند و زمینه افکار عمومی را برای پذیرش ولایت آن جناب فراهم سازد و مأموریّت مهم الهی خود را هر چه زودتر انجام دهد، ولی احساس میشد، زمینه، آماده نیست و تعدادی از سران قریش و بزرگان اصحاب که احیاناً داعیّه خلافت دارند، زیر بار قبول چنین انتخابی نخواهند رفت، و به هر دلیل، با آن مخالفت خواهند کرد.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از وضع موجود، نگران بود و از بیم اختلاف و تفرقه امّت، انجام دادن این مأموریّت بزرگ را به تأخیر میانداخت تا شاید زمینه مناسبی فراهم آید.
این وضع تا سال دهم هجری ادامه یافت.
حجّة الوداع
در آن سال، پیامبر اکرم تصمیم گرفت برای انجام دادن فریضه حج، به مکّه مشرّف
شود، شاید در طول مراسم حج، زمینه مناسبی فراهم آید و علی علیهالسلام را رسماً به امامت و ولایت منصوب گرداند.
به مسلمانان مدینه و سایر بلاد اسلامی، اعلام کرد: «من، عازم حج هستم. هر كه مىتواند، در اين مراسم شركت كند.».
نوشتهاند بیش از یکصد هزار نفر عازم حج شدند. در میقات، برای انجام دادن عمره، مُحْرم شدند و طواف خانه کعبه و نماز طواف و سعی بین صفا و مروه و تقصیر را در خدمت پیامبر انجام دادند.
بعد از آن به قصد انجام دادن مراسم حج، مُحْرِم شدند. وقوف به عرفات و مشعر را نیز انجام دادند. سپس به سوی مِنی کوچ کردند. جمرات سه گانه را رمی کردند. قربانی را انجام دادند. با حلق رأس یا تقصیر، از احرام بیرون آمدند. به مقدار واجب، در مِنی بیتوته کردند و برای طواف و انجام دادن وظایف نهایی حج، آماده شدند.
در همه این مراحل، از رهنمودهای علمی و فقهی پیامبر برخوردار میشدند. در طول این مراسم، پیامبر، بارها برای مردم خطبه خواند و پند و اندرز داد. در حفظ وحدت و دفاع از اسلام تأکید داشت. نسبت به پاسداری و عمل به قرآن و پیروی از عترت و اهلبیت، بارها به طور مؤکَّد سفارش کرد.
رفتار و گفتار پیامبر، به گونهای بود که گویا مرگ خویش را نزدیک و این حج را حجهالوداع میداند. با این که امکان داشت در عرفات یا مِنی یا مسجدالحرام، مأموریّت الهی خویش را انجام دهد و علی علیهالسلام را به طور رسمی و در محضر همه حجاج، به امامت و خلافت منصوب گرداند، ولی از انجام دادن این مهم خودداری کرد.
لابد زمینه را مناسب نمیدید و از مخالفتها و کارشکنیهای هواداران سیاست، بیم داشت. به هر حال مراسم حج پایان پذیرفت و قافله عظیم زائران بیت الله الحرام به سوی بلاد خویش رهسپار شدند. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز همراه قافله، به سوی مدینه در حرکت بود، و از این جهت که در طول مراسم حج، فرصت مناسبی برای نصب حضرت علی علیهالسلام بهوجود نیامد، نگران بود.
[154]ـ شعراء: 214
[155]ـ تاریخ طبری، ج 2، ص320. قال علی: ثُمّ تکلم رسول الله صلیاللهعلیهوآله، فقال: یا بنی عبدالمطلب! إنّی و الله ما اعلم شاباً فی العرب جاء قومه بأفضل ممّا قد جئتکم بخیر الدنیا و الآخره. و قد أمرنی الله تعالی أن ادعوکم إلیه فایّکم یوازرنی علی هذالامر علی أن یکون أخی و وصییّ و خلیفتی فیکم؟.». قال: فأحجم القوم عنها جمیعاً و قلت ـ و انّی أحدثهم سناًـ: أنا یا نبی الله أکون وزیرک علیه.». فأخذ برقبتی ثم قال: «إنَّ هذا أخي و وصييّ و خليفتي فيكم فاسمعوا له و اطيعوا». قال: فقام القوم یضحکون و یقولون لابی طالب: «قد أمرك ان تسمع لا بنك و تطيع».
[156]ـ حلیة الأولیاء، ج 1، ص 128. ابن عباس، قال: قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله: «من سرّه أنْ یحیا حیاتی و یموت مماتی و یسکن جنة عدن غرسها ربی فلیوال علیاً من بعدی و لیوال ولیه و لیقتد بالأئمة من بعدی فإنّهم عترتی، خلقوا من طنیتی، رزقوا فهماً و علماً. و ویل للمکذبین بفضلهم من أمتّی القاطعین فیهم صلتی، لا أنالهم الله شفاعتی.
[157]ـ حلیهالأولیاء، ص 127. حذیفة، قال، قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله: «مَنْ سره أن يحيا حياتى و يموت ميتتى و يتمسك بالقصبة الياقوتة التى خلقها الله بيده، ثم قال لها: كونى فكانت، فليتولّ علىَّ ابن أبى طالب عليهالسلاممن بعدى.».
[158]ـ حلیة الاولیاء، ج 1 ص 102، قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله: «يا معشر الأنصار! الا ادعوكم على ما انْ تمسّكتم به لن تضلوا بعده أبداً؟.». قالوا: «بلى يا رسول الله.». قال: «هذا علیّ فاجوه بحبی و اکرموه بکرامتی، فانّ جبرئیل أمرنی بالذی قلت لکم عن الله عزوجل.
[159]ـ حلیة الأولیاء، ج1، ص 104، حذیفهبنیمان، قال: قالوا: یا رسول الله! الا تستخلف علیاً؟ قال: ان تولوا علیاً تجدوه هادیاً مهدیاً یسلک بکم الطریق المستقیم.
[160]ـ حلیة الأولیاء، ص 106، ابوسعید الخدری، قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله لعلی و ضرب بین کتفیه: «يا على لك سبع خصال لايحاجك فيهن احد يوم القيامة: أنت اول المؤمنين بالله ايماناً اوفاهم بعهد الله، و اقومهم بأمر الله. و ارأفهم بالرعية، و اقسمهم بالسوية، و اعلمهم بالقضية، و اعظمهم مزية يوم القيامة.».
[161]ـ حلیة الأولیاء، ج1، ص 107 ـ أنس بن مالک، قال: بعثنی النبّی صلیاللهعلیهوآله إلی أبی برزة الأسلمی، فقال له ـ و أنا أسمع ـ: یا أبا برزة إنّ ربّ العالمین عهد إلیَّ عهداً فی علی ابن أبی طالب، فقال: «إنّه رأية الهدى، و منار الإيمان، و إمام أوليائي، و نور جميع مَنْ أطاعني.». یا أبابرزة! علی ابن أبی طالب أمینی غداً فی القیامة، و صاحب رأیتی فی القیامة، علی مفاتیح خزائن رحمة ربّی.
[162]ـ نورالأبصار، ص 88 ـ عن أُم سلمة، قالت: سمعتُ رسول الله صلیاللهعلیهوآله یقول: «عليّ مع القرآن و القرآن مع عليّ لا يفترقان حتّى يردا عليّ الحوضَ.». المستدرک، حاکم نیشابوری، ج 3، ص 124
[163]ـ ینابیعالمودة، ج 1، ص 338 ـ عن علیّ علیهالسلام قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله: «أنا مدينة العلم و عليّ بابها. فَمن أراد العلم فليأت الباب.». : المستدرک، حاکم نیشابوری، ج 3، ص 126
[164]ـ غایهالمرام، ج 5، ص 283. نقل از فوائد السمطین ـ عن عایشه، قالت: سمعتُ رسول الله صلیاللهعلیهوآله یقول: «عليّ مع الحق و الحق مع عليّ، لن يفترقا حتّى يردا على الحوضَ.». در این باب، پانزده حدیث از طریق اهل سنّت و یازده حدیث از طریق شیعه نقل شده است.
[165]ـ غایهالمرام، ج 5، ص 93 نقل از الجمع بین الصحاح الستة ـ عن ابن عمر، قال: لمّا آخی رسول الله صلیاللهعلیهوآله بین أصحابه فجاء علیّ علیهالسلام تدمع عیناه. فقال: «يا رسول الله!آخيت بين أصحابك و لم تواخِ بيني و بين أحد؟». فسمعتُ النبی صلیاللهعلیهوآلهیقول: «أنت أخي فيالدنياوالآخرة». دراینباب،بیستویکحدیثازطریقاهلسنّت وپنجحدیثازطریقشیعهنقلشدهاست.
[166]ـ غایهالمرام، ج 1 ص 119 ـ أسعد بن زرارة، قال: قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله انتهیتُ لیلةَ أُسری بی إلی سدرة المنتهی، فأوحی إلیَّ فی علیٍّ ثلاثٍ: إنّه إمام المتقین و سیّد المسلمین و قائد الغر المحجلین إلی جنّات النعیم.
[167]ـ غایهالمرام، ج 1، ص 127 ـ قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله: «يا على! أنت سيّد المسلمين و إمام المتقين و قائد الغر المحجلين و يعسوب الدين.».
[168]ـ غایهالمرام، ج 1، ص 131 ـ قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله: «مَنْ أحب أن يتمسك بديني و يركب سفينهالنجاة بعدي، فليقتد بعليابن أبي طالب و ليعاد عدوه و ليوال وليه؛ فإنّه وصيي و خليفتى على أُمتي في حياتي و بعد وفاتى، و هو إمام كلّ مُسلمٍ و أميركلّ مؤمن بعدي. قولُه قولى، و أمره أمري، و نهُيه نَهيي، و تابعه تابعي، و ناصره ناصري، و خاذله خاذلي». در این باب، شصت و شش حدیث از طریق اهل سنت و هفتاد و شش حدیث از طریق شیعه نقل شده است.
[169]ـ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج 3، ص 121 ـ عن أبی ذرّ، قال: قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله : «مَنْ أطاعني فقد أطاع الله، و مَنْ عصاني فقد عصىالله، و مَنْ أطاع علياً فقد أطاعني، و مَنْ عصا علياً فقد عصاني.».
[170]ـ المستدرک،حاکم نیشابوری، ج3، ص122 ـ انسبنمالک:إنّالنبی صلیاللهعلیهوآله قاللعلیّ: «انتتبينلأمّتىمااختلفوامنبعدي.».
[171]ـ المستدرک، حاکم نیشابوری ، ج3، ص 128 ـ زید بن ارقم، قال: قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله : «مَنْ يريد أنْ يحيا حياتي و يموتَ موتي و يسكن جنهالخلدالتي وعدنيربّيفليتولِعليابنأبيطالب؛فإنّهلنيخرجكممن هدى و لنيدخلكمفيضلالة.».