پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

حج بيت الله الحرام، احكام و آثار آن

حج بیت الله الحرام، احکام و آثار آن

تنها زیارتی که در شرایط خاص بر هر مسلمانی واجب می‌شود، حج بیت الله الحرام است. هر مسلمانی که برای انجام مراسم حج، استطاعت مالی و بدنی داشته و مانع دیگری نیز نداشته باشد، در طول عمر یک مرتبه حج بر او واجب می‌شود؛ چنان‌که در آیات و روایات، فراوان به این مسئله اشاره شده است. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: (وَ لله عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً)؛ «انجام حج بیت الله، بر کسانی که استطاعت دارند واجب است». (آل عمران: 97)

خداوند در آیه دیگری می‌فرماید: (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لله)؛ «حج و عمره خود را برای خدا به اتمام رسانید». (بقره: 196)

در احادیث فراوانی نیز بر وجوب حج تأکید شده است؛ برای نمونه، امام صادق(ع) ذیل تفسیر (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لله)[2] و (وَ لله عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً)[3]؛ فرمودند: «دین اسلام برپاست، مادامی که کعبه برپا باشد».[4]

ابوبصیر می‌گوید از حضرت صادق(ع) شنیدم که فرمود:

هرکس بمیرد در حالی که بدنش سالم و استطاعت حج داشته باشد، ولی [بدون عذر] حج واجبش را انجام ندهد، از کسانی است که خدای عزّوجلّ فرموده: (وَ نَحْشُـرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى). ابوبصیر می‌گوید: «عرض کردم، سبحان الله اعمی!» امام فرمود: «آری! خدا او را از طریق حق نابینا کرده است».[5]

امام صادق(ع) فرمود:

هر مسلمانی که استطاعت مالی و قدرت بدنی برای انجام مراسم حج داشته باشد و عذر موجهی هم نداشته باشد، ولی آن را انجام ندهد، یکی از واجبات شرعی را ترک کرده است.[6]

پیامبر اعظم(ص) به حضرت علی(ع) فرمود: «هر کس حج واجب خود را تأخیر بیندازد تا مرگش فرا رسد، در قیامت، یهودی یا نصرانی مبعوث خواهد شد».[7]


منافع حج

سفر حج برای حاجیان، بلکه برای مسلمانان جهان منافعی در بر دارد که در قرآن کریم بدانها اشاره شده است؛ خدای متعال به حضرت ابراهیم(ع) فرمود:

در میان مردم به حج بانگ بردار تا پیاده و سواره و بر هر شتر لاغری که سوارند و از راه‌های دور، نزد تو آیند تا منافعی را که برایشان دارد، از نزدیک ببینند و خداوند را در روزهای معین یاد کنند که از چارپایان [ذبح‌شده] روزیشان داده است. پس از آنها بخورید و به مستمندان بخورانید.[8]

آن‌گاه باید آلایش‌هایشان را بزدایند و به نذرهای خود وفا کنند و در اطراف بیت عتیق (کعبه) طواف نمایند.[9]

چنین است هرکس که شعائر الهی را بزرگ بشمارد، بهتر است برای او. همه چارپایان بر شما حلال هستند، جز آنچه [حرمت] آنها بر شما گفته خواهد شد. پس از پلیدی بت‌ها پرهیز کنید و از گفتار باطل، اجتناب نمایید.[10]

از آیات پیش‌گفته استفاده می‌شود که حضرت ابراهیم(ع)، آن پیامبر بت‌شکن، از سوی خدا مأمور شد تا مردم جهان را به حج و زیارت بیت الله دعوت کند تا مردم در آن اجتماع عظیم، منافع خود را مشاهده کنند. منافع حج را در امور ذیل می‌توان خلاصه کرد:

1. پایگاه توحید و مبارزه با شرک: کعبه در مقام پایگاهی برای توحید و مبارزه با شرک معرفی شده و مسلمانان وظیفه دارند با شرکت در مراسم حج، این مرکز توحید و مبارزه با شرک را همواره تقویت کنند. در همین راستا کعبه، یگانه قبله مسلمانان شناخته می‌شود و از احترام ویژه‌ای برخوردار است. بیماران را در حال احتضار به سوی قبله می‌کشند، مردگان را در قبر به سوی قبله دفن می‌کنند، حیوانات را به سوی قبله ذبح می‌نمایند و... .

از زمان حضرت ابراهیم(ع)، کعبه معظمه در مقام یگانه مرکز توحید و مبارزه با شرک شناخته شده و تا قیامت همچنان باقی خواهد ماند. چه افتخاری بالاتر و چه نفعی عظیم‌تر از این؟

2. خودسازی: خودسازی و پرورش نفس، مهم‌ترین دستاورد حج است. زیارت بیت الله و انجام مراسم حج، یکی از بزرگ‌ترین و جامع‌ترین عبادت‌هاست. حاجی در این سفر روحانی و معنوی، با توجه کامل به خدا و تزکیه و تهذیب نفس، از ارتکاب همه گناهان و اخلاق زشت دست می‌شوید و در راه پرورش اخلاق نیک در حصول تقوا و دگرگونی نفس خویش قدم برمی‌دارد.

3. منافع سیاسی: شخصیت‌های سیاسی و دولتمردان کشورهای اسلامی نیز در مراسم حج شرکت می‌کنند. بنابراین آنان می‌توانند در حاشیه مراسم حج، گردهمایی‌ها و کنفرانس‌هایی داشته باشند، از مشکلات سیاسی و اداری کشورها آگاه شوند، در حل آنها تبادل‌نظر کنند و در صورت امکان، اقدامات لازم را انجام دهند. این موضوع اگر درست انجام شود، موجب تحکیم وحدت امت اسلامی می‌گردد و از بزرگ‌ترین منافع سفر حج خواهد بود.

4. منافع اقتصادی: بازرگانان و مسئولان امور اقتصادی کشورها نیز در مراسم حج شرکت دارند. در نتیجه آنان نیز می‌توانند در حاشیه مراسم حج، نشست‌هایی داشته باشند، از امکانات و مشکلات کشورهای اسلامی آگاه شوند، در حل مشکلات اقتصادی به یکدیگر کمک کنند، از موفقیت‌های یکدیگر درس بگیرند و پس از بازگشت به وطن، آنها را پیگیری کنند. آنان همچنین می‌توانند در حل مشکلات اقتصادی کشورهای فقیر نیز بیندیشند و در حد توان به آنها کمک کنند.

5. منافع فرهنگی: دانشمندان، فرهنگیان و علمای دینی نیز در مراسم حج شرکت دارند. ازاین‌رو می‌توانند در حاشیه مراسم حج، گردهمایی‌ها و نشست‌هایی داشته باشند، از مشکلات فرهنگی کشورها، کمبودها و نیازهای آنان آگاه شوند و در حل مشکلات عقیدتی و اخلاقی و مبارزه جدی با تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام کوشش نمایند. برای حل چنین مشکلاتی در جهان اسلام، چه جایی مناسب‌تر از گردهمایی مراسم حج وجود دارد؟

6. تعظیم شعائرالله: حضور گسترده و انبوه مسلمانان جهان، با زبان‌ها، رنگ‌ها و قیافه‌های گوناگون، با لباس‌های ساده و یکرنگ، با طواف منظم به دور کعبه، سعی بین صفا و مروه و مراسم قربانی، یکی از بزرگ‌ترین شعائر اسلامی است که موجب رعب دشمنان و دلگرمی مسلمانان خواهد بود. تعظیم شعائر الهی، از نشانه‌های تقوا به شمار آمده و قرآن کریم، نیز این مسئله را ستایش کرده است: (وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ الله فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ)؛ «و هرکس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه تقوای دل‌هاست». (حج: 32)


اعمال و مناسک حج

حج در اسلام، یکی از بزرگ‌ترین و گسترده‌ترین عبادت‌هاست که از اعمال مختلف و گوناگونی ترکیب شده است. در واقع این اعمال، عمل واحدی به حساب می‌آیند که حج نامیده می‌شود. برخی از این اعمال از واجبات هستند که حاجی باید حتماً آنها را انجام دهد و برخی دیگر از مستحبات‌اند که انجام آنها موجب کسب ثواب بیشتر می‌شود و ترک آنها ضرری به اصل حج وارد نمی‌سازد. حاجی در ایام حج، وظیفه دارد از انجام برخی کارها اجتناب کند که محرمات نامیده می‌شوند. همچنین باید از انجام برخی کارهای مکروه نیز بپرهیزد؛ چراکه انجام آنها موجب نقصان ارزش حج می‌شود، ولی به اصل صحت حج، لطمه‌ای وارد نمی‌سازد.

صورت حج تمتع: حج تمتع، مرکب از دو عمل است: یکی عمره تمتع و دیگری حج تمتع. عمره تمتع، مقدم بر حج است.

عمره تمتع، خود مرکب از پنج جزء است که عبارت‌اند از:

اول: احرام بستن در یکی از میقات‌ها با نیت، قصد قربت و تلبیه‌گویان.

دوم: هفت دور طواف اطراف کعبه.

سوم: دو رکعت نماز طواف در پشت مقام ابراهیم(ع).

چهارم: هفت مرتبه سعی بین کوه صفا و مروه.

پنجم: تقصیر؛ یعنی گرفتن مقداری از مو یا ناخن.

هنگامی که مُحرِم از این اعمال فارغ شد، آنچه بر او به واسطه احرام، حرام شده بود، حلال می‌شود.

حج تمتع، مرکب از سیزده عمل است:

اول: احرام بستن در مکه با قصد قربت، نیت و تلبیه.

دوم: وقوف به عرفات در روز نهم.

سوم: حرکت به سوی مشعر الحرام در شب دهم.

چهارم: حرکت به سوی منا در روز دهم و انداختن هفت سنگریزه به جَمَره عقبی در منا.

پنجم: قربانی کردن در منا.

ششم: تراشیدن سر یا تقصیر کردن (کوتاه کردن مو) در منا.

هفتم: طواف زیارت در مکه.

هشتم: خواندن دو رکعت نماز طواف، پشت مقام ابراهیم(ع).

نهم: هفت مرتبه سعی بین صفا و مروه.

دهم: انجام طواف نساء.

یازدهم: خواندن دو رکعت نماز طواف نساء در پشت مقام ابراهیم(ع).

دوازدهم: توقف به منا در شب یازدهم و دوازدهم برای همه، و شب سیزدهم برای بعضی از افراد.

سیزدهم: رمی جمرات سه‌گانه در روز یازدهم و دوازدهم برای همه. اشخاصی که شب سیزدهم را در منا مانده‌اند، باید روز سیزدهم نیز جمرات سه‌گانه را رمی کنند.

آنچه به طور کوتاه بدانها اشاره شد، عناوین کلی اعمالی بود که حاجیان وظیفه دارند در ایام حج انجام دهند. تفصیل آنها در رساله‌های عملیه و مناسک حج آمده است که حاجیان وظیفه دارند قبل از شروع اعمال حج، هر چند به صورت کوتاه آنها را بیاموزند تا مبادا در اثر ندانستن مسئله، اعمالشان با مشکل مواجه شود. خوشبختانه روحانیون محترم کاروان‌ها، قبل از شروع مراسم در طول جلسات متعدد، به آموزش مسائل مربوطه می‌پردازند و به هنگام مراسم نیز، مراقب اعمال حاجیان هستند.

به حاجیان توصیه می‌کنم کوشش کنند در کلاس‌های مذکور حضور جدی داشته باشند و از این فرصت جداً استفاده کنند. به روحانیون محترم کاروان‌ها نیز توصیه می‌کنم، آشنا کردن حاجیان به مسائل لازم را از وظایف شرعی خود بدانند و با دلسوزی، جدّیت و مهربانی در آموزش دادن و مراقبت از اعمال حاجیان تلاش کنند تا از پاداش الهی بهره‌مند شوند.

آنچه تاکنون بدانها اشاره شد، به اعمال صوری حج مربوط است که رعایت آنها در صحت اعمال و رفع تکلیف و مجزی بودن آنها ضرورت دارد. ولی از روایات استفاده می‌شود که حج، مانند سایر عبادات، علاوه بر این صورت ظاهر، باطنی نیز دارد که حاجی برای وصول به مزایای آن و مقبولیت نزد خدا، باید آنها را نیز رعایت کند. در ادامه به طور خلاصه به برخی از موارد باطنی حج اشاره می‌کنیم.


آداب باطنی و روحانی مناسک حج

چنان‌که مناسک صوری حج، آداب و احکامی دارد که رعایت آنها، شرط صحت فقهی و شرعی حج است، آدابی هم دارد که رعایت آنها در تکامل نفسانی و تقرب به سوی خدای متعال و قبول واقعی حج، ضرورت دارد که اشاره بدانها می‌تواند برای کسانی که عازم سفر حج هستند، مفید باشد:

1. اموالی را که حاجی می‌خواهد در این سفر خرج کند، باید حلال باشد. با پولی که از راه حرام کسب شده باشد، نمی‌توان حج مقبول داشت. اگر حاجی به فرد یا افرادی بدهکار است، باید قبل از سفر، دِیْن خود را ادا کند یا از طلبکاران اجازه تأخیر بگیرد و چنانچه حق الله به گردن دارد، مانند زکات واجب یا خمس، باید آنها را ادا کند یا از مراجع تقلید اجازه بگیرد.

اگر نسبت به کسی ظلم و اذیت کرده است، به هر طریق ممکن، آنها را راضی کند. اگر نسبت به خانواده و فرزندانش ستمی کرده، حلالیت بطلبد. اگر از کسی غیبت کرده، به هر طریق ممکن از او کسب رضایت نماید. اگر از راه حرام اموالی را کسب کرده، با نظرخواهی از یک عالم دینی، راه حلی برای جبران آن پیدا کند و اموالش را پاک و ذمه‌اش را بری سازد، وگرنه حجش قبول نخواهد شد؛ چنان‌که از ائمه اطهار: آمده است که فرمودند: «هر کس با مال حرام به حج برود، به هنگام تلبیه به او گفته می‌شود: بنده من لالبیک و لاسعدیک!».[11]

2. اگر قرائت نمازش درست نیست، سعی کند قبل از سفر، نمازش را خوب یاد بگیرد. وگرنه در موقع اعمال حج، مشکل پیدا می‌کند؛ چون در آن ایام یاد گرفتن مسائل مربوط به نماز و قرائت، برایش دشوار خواهد بود.

3. قبل از رفتن به حج، حتماً وصیت کند و وصیتنامه‌اش را نزد شخصی امین به امانت بگذارد. انسان همیشه باید آماده مرگ باشد؛ به ویژه در سفری طولانی و پرخطر.

4. حاجی از آغاز سفر حج باید بدین نکته مهم توجه داشته باشد که به سوی خدا می‌رود. پس هدفش باید اصلاح زشتی‌ها، ترک گناه و بداخلاقی‌ها و تمرین خوش‌اخلاقی و احسان و نیکوکاری باشد. باید از زمان شروع سفر یا حتی قبل از آن، تصمیم جدی بگیرد که تمرین‌ها را شروع کند تا رفتار و اخلاقش با همسفرانش و زائران سایر بلاد، اسلامی باشد. زائر حج باید همه مسلمانان را برادر دینی خود بداند و با چشم برادری به آنان نگاه کند؛ مقدسات همه را محترم بشمارد و از توهین به دیگران اجتناب نماید.

امام باقر(ع) در آداب حج فرمود:

کسی که سه خصلت در او نباشد، آماده سفر حج نشده است: صفت پرهیزگاری که او را از معصیت خدا باز دارد، حلمی که به وسیله آن خشمش را کنترل کند و حسن معاشرت با همسفرانش.[12]

امام صادق(ع) نیز فرمود:

هنگامی که احرام بستی، تقوا و پرهیز از گناه را رعایت کن، ذکر خدا را بسیار تکرار کن و کم سخن بگو، مگر در امور خیر؛ چون تمامی حج و عمره به این است که انسان زبانش را حفظ کند، مگر در امور خیر؛ چنان‌که خدای عزّوجلّ می‌فرماید: (فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ).[13]

همچنین امام سجاد(ع) فرمود:

حق حج این است که توجه داشته باشی که می‌خواهی پروردگارت را زیارت و ملاقات کنی و از کردارهای زشتت به سوی او پناه ببری. بدین وسیله توبه‌ات مورد قبول واقع می‌شود و عملی را که خدا بر تو واجب کرده، انجام می‌دهی.[14]

از این قبیل احادیث استفاده می‌شود که سفر حج و انجام مناسک آن، به منظور جهاد با نفس و خودسازی و تحصیل صفت تقوا و پرهیزگاری تشریع شده است. حاجی در این سفر روحانی باید همواره به یاد خدا باشد و او را حاضر و ناظر بداند؛ گرچه به سوی کعبه و مسجدالحرام حرکت می‌کند، ولی در واقع قصد زیارت و ملاقات با خدا و رب بیت را دارد.

حاجی می‌رود تا نفس خویش را بر پروردگارش عرضه بدارد، از کردار زشتش اظهار پشیمانی نماید و با او پیمان ببندد که تا پایان عمر در صراط مستقیم دین حرکت کند و در توفیق بر این مهم از خدا استمداد جوید. در چنین صورتی حاجی به صورت انسانی پاک و باتقوا به سوی وطن، باز می‌گردد و به تعهدی که با خدا بسته، تا آخر عمر پایدار خواهد ماند.


توضیح بیشتری از امام صادق(ع)

امام صادق(ع) در آداب حج می‌فرماید:

هنگامی که عازم حج شدی، قلب خود را برای توجه به خدا از هر شاغل و مانع دیگری پاک گردان و همه امورت را به خداوند آفریننده‌ات واگذار کن و در همه حرکات و سکنات خود، بر خدا توکل کن و در برابر قضاء و حکمت و قدر الهی تسلیم باش. با دنیا و لذت‌های آن وداع کن و خودت را از حقوقی که دیگران بر تو دارند پاک گردان. بر توشه سفر و مرکب سواری و همراهان و نیروی بدنی و جوانی و اموالت اعتماد نکن؛ مبادا همین‌ها دشمن و وبال گردن تو گردند. همانا کسی که مدعی رضایت خدا باشد، ولی بر دیگری اعتماد نماید، خدا همان‌ها را دشمن و اسباب هلاکت او قرار می‌دهد تا بداند که جز از طریق نگهداری خدا و توفیقات او، کاری ساخته نیست.

پس خودت را به گونه‌ای آماده کن که گویا امیدی به برگشت به وطن نداری. با همسفرانت خوش‌رفتاری کن. اوقات انجام فرایض دینی و سنت‌های پیامبر اکرم(ص) را مراعات کن. آنچه بر تو واجب شده، از قبیل رعایت آداب و صبر بر تحمل دشواری‌ها و سپاسگزاری و مهربانی و سخاوت و ایثار زاد [و توشه] بر دیگران را همواره رعایت کن. با آب توبه خالص، نفس خود را از گناهان پاک ساز.

لباس صدق و صفا و خضوع و خشوع را بپوش. در تلبیه، هر چیزی را که مانع یاد خدا باشد و تو را از طاعت او باز می‌دارد، بر خود حرام گردان. تلبیه (لبیک گویی) به معنای اجابت صاف و پاکیزه دعوت خدای عزّوجل است که تو را به زیارت حج دعوت نموده؛ در حالی که در انجام وظیفه از او استمداد می‌جویی. در حال طواف اطراف کعبه، قلبت را با فرشتگان که اطراف عرش الهی طواف می‌نمایند، همراه گردان.

در سعی بین صفا و مروه، آن‌گاه که هروله (دویدن) می‌کنی، فرار از هواهای نفسانی و تبرّی از حول و قوه خودت را در نظر بگیر. به هنگام حرکت به سوی منا، خروج از غفلت‌ها و لغزش‌هایت را منظور بدار و آنچه را برایت حلال نیست و استحقاقش را نداری، آرزو مکن. در عرفات به خطاهای خود اعتراف کن و به یگانگی خدا اعتراف نما.

در «مزدلفه» به خدا تقرب بجوی و به او اعتماد کن. به هنگام صعود به کوه، روحت را به سوی ملأ اعلی بالا ببر. به هنگام ذبح قربانی، گلوی خواسته‌های نفسانی و طمع‌ورزی را قطع کن. به هنگام رمی جمرات، شهوت‌ها و تنگ‌نظری‌ها و پستی‌ها و افعال زشت خودت را رمی کن.

به هنگام تراشیدن سر، عیوب ظاهر و باطن خود را بر طرف ساز. به هنگام دخول در حرم، دخول در امان خدا و پناه او و پوشش و نگهداری و رسیدن به مراد را منظور بدار. کعبه را به منظور تعظیم صاحب آن و معرفت جلال و قدرت او زیارت کن.

حجرالاسود را به منظور رضایت به قسمت و خضوع در برابر عظمت او استلام کن. در طواف وداع، با غیرخدا وداع کن. در وقوف بر صفا، روح و باطن خود را برای ملاقات با خدا تصفیه کن. در مروه، ترس خود را در رعایت تقوا منظور بدار و با شروطی که در سفر حج با خدا بستی، تا قیامت پایدار بمان.[15]

مرحوم شهید در آداب زیارت نوشته است:

نهمین وظیفه زائر این است که در جمیع احوال و هرچه می‌تواند در حضور قلب کوشش کند. از گناهانش توبه کند و از خداوند سبحان، طلب مغفرت نماید و گناه را در خود ریشه‌کن سازد.[16]

همو می‌نویسد: «دوازدهمین ادب زیارت این است که زائر بعد از زیارت، از قبل بهتر شده باشد؛ چون اگر زیارت پذیرفته شد، گناهانش آمرزیده خواهد شد».[17]

کوتاه سخن اینکه زیارت بیت الله و انجام مراسم عبادی حج، دو جنبه دارد: یک جنبه صوری و ظاهری که عبارت است از یک سری اعمال صوری و آداب و دستورات فقهی که رعایت آنها در صحت عمل و اسقاط تکلیف شرعی ضرورت دارد. این مناسک را باید از کتب مناسک حج و مراجع تقلید فرا گرفت و بدانها عمل کرد.

جنبه دوم، جنبه باطنی و نفسانی حج است؛ چنان‌که از احادیث و سیره معصومان و عمل و گفتار عارفان استفاده می‌شود و پیش از این به برخی از آنها اشاره شد. مراسم حج یک کلاس تربیتی، سیر و سلوک باطنی، تمرین بر تزکیه و تهذیب، تمرین بر ترک گناه و تحصیل صفت ارزشمند تقوا و مصونیت نفسانی است.

حاجی واقعی کسی است که نفسش در این ایام دگرگون شده باشد؛ به طوری که در بازگشت به سوی وطن، این دگرگونی و تغییر حالت‌ها در اخلاق و رفتارش برای دیگران نیز آشکار باشد. این مسئله، خود یکی از آثار پذیرفته‌شدن حج است؛ چنان‌که در بعضی احادیث نیز بدان اشاره شده است.

پیامبر اعظم(ص) در حدیثی فرمودند:

یکی از نشانه‌های قبولی حج این است که حاجی، وقتی به وطن خود باز می‌گردد، گناهان گذشته‌اش را ترک کرده باشد؛ این حالت از نشانه‌های قبولی حج است. اما اگر وقتی از حج باز می‌گردد، به همان گناهان سابقش ادامه دهد؛ مانند زنا یا خیانت یا معاصی دیگر، حج چنین شخصی مردود خواهد شد.[18]

امام صادق(ع) می‌فرماید:

حج و عمره دو بازار از بازارهای آخرت هستند. کسی که این دو عمل را انجام دهد، در جوار خدا خواهد بود. اگر به آرزویش برسد، خدا گناهان گذشته‌اش را می‌آمرزد و اگر اجلش فرا رسد، از خدا پاداش نیک دریافت خواهد کرد.[19]


حج مقبول از دیدگاه امام زین العابدین(ع)

در همین رابطه به این حدیث نورانی نیز توجه کنید:

هنگامی که امام زین العابدین(ع) از سفر حج برگشت، شخصی به نام «شبلی» به استقبال ایشان رفت. حضرت از او پرسید: «آیا تاکنون به حج رفته‌ای؟». عرض کرد: «بلی یابن رسول الله». حضرت از او پرسید: «آیا در میقات، لباس‌های دوخته را از بدنت خارج کردی و غسل احرام کردی؟» عرض کرد: «بله یابن رسول الله». فرمود: «آیا در میقات قصد کردی که لباس معصیت را از تنت خارج سازی و لباس اطاعت از خدا را بپوشی؟» عرض کرد: «نه، یابن رسول الله».

فرمود: «هنگامی که لباس دوخته را از بدنت خارج کردی، آیا تصمیم گرفتی که خودت را از ریا و نفاق و دخول در شبهات نیز پاک سازی؟ عرض کرد: نه یابن رسول الله. فرمود: «به هنگام غسل احرام، قصد کردی که همراه با غسل، باطنت را نیز از خطاها و گناهان پاک سازی؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله». حضرت فرمود: «پس تو بر میقات نازل نشدی و لباس دوخته را از تنت خارج نساختی و غسل احرام انجام ندادی!»

آن‌گاه پرسید: «آیا نظافت کردی و مُحرِم شدی و نیت حج کردی؟» عرض کرد: «بله اینها را انجام دادم». فرمود: «آیا در حالی که خودت را نظیف کردی و مُحرِم شدی و نیت حج کردی، قصد کردی که با نور توبه خالص نیز باطنت را نیز پاک سازی؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله». فرمود: «آن‌گاه که مُحرِم شدی، قصد کردی که همه محرمات الهی را بر خودت تحریم کنی؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله». فرمود: «آن‌گاه که نیت حج کردی، تصمیم گرفتی که خودت را از هر تصمیمی که بر خلاف رضای خدا گرفته‌ای فارغ سازی؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله». فرمود: «پس خودت را تطهیر نکردی و احرام نبستی و نیت حج نکرده‌ای!».

آن‌گاه امام پرسید: «آیا در میقات وارد شدی و دو رکعت نماز احرام را خواندی و لبیک گفتی؟» عرض کرد: «بله یابن رسول الله». فرمود: «آن‌گاه که داخل میقات شدی، آیا توجه داشتی که به قصد زیارت [خدا] آمده‌ای؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله». فرمود: «آیا در حال نماز، توجه داشتی که تو به وسیله نماز که بهترین اعمال و بزرگ‌ترین حسنات است، به خدا تقرب می‌جویی؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله». فرمود: «در حین تلبیه، توجه داشتی که به خداوند سبحان وعده می‌دهی که به کارهایی که اطاعت از خداست، سخن بگویی و درباره هر معصیتی خاموش باشی؟» عرض کرد: «نه». حضرت فرمود: پس تو در میقات وارد نشدی، نماز نیز نخواندی و تلبیه هم نگفتی!

آن‌گاه حضرت پرسید: «آیا داخل حرم شدی و کعبه را مشاهده کردی و نماز خواندی؟» عرض کرد: «آری یابن رسول الله». فرمود: «آیا وقتی وارد حرم شدی، قصد کردی که غیبت هر مسلمانی از ملّت اسلام را بر خودت تحریم کنی؟» عرض کرد: «نه». فرمود: «آن‌گاه که به مکه رسیدی، در دل خود توجه نمودی که به سوی خدا می‌روی؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله». حضرت فرمود: «پس تو داخل حرم نشدی، کعبه را نیز مشاهده نکردی و نماز هم نخواندی!».

پس امام پرسید: «آیا طواف کعبه را انجام دادی و ارکان را لمس کردی و سعی بین صفا و مروه را انجام دادی؟» عرض کرد: «آری یابن رسول الله». فرمود: «آیا هنگام سعی، قصد کردی که به سوی خدا فرار می‌کنی و خدای علام الغیوب نیز شاهد آن است؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله». حضرت فرمود: «پس تو طواف بیت را انجام ندادی و ارکان را لمس نکردی و سعی بین صفا و مروه را انجام نداده‌ای!».

آن‌گاه حضرت سؤال کرد: «آیا حجرالاسود را لمس کردی و در مقام ابراهیم توقف نمودی و دو رکعت نماز خواندی؟» عرض کرد: «آری یابن رسول الله». در این هنگام امام(ع)، صیحه‌ای زد که گویا جان از بدنش مفارقت نموده و فرمود: «آه، آه!». سپس فرمود: «هرکس حجرالاسود را لمس کند، چنان است که گویا خدای متعال را زیارت می‌کند. ای انسان مسکین! مواظب باش اجر خودت را ضایع نکنی و این مصافحه را با مخالفت و گرفتن حرام، نقض نکنی».

سپس فرمود: «آن‌گاه که در مقام ابراهیم توقف نمودی، آیا قصد کردی که در برابر هر طاعتی وقوف کنی و از هر معصیتی اجتناب نمایی؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله». آن‌گاه پرسید: «زمانی که دو رکعت نماز طواف را خواندی، توجه کردی که نماز حضرت ابراهیم را می‌خوانی و پوزه شیطان را به خاک می‌مالی؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله». حضرت فرمود: «پس حجرالاسود را مصافحه نکردی و در مقام ابراهیم توقف نکردی و دو رکعت نماز طواف را نخوانده‌ای!».

آن‌گاه فرمود: «آیا بر آب زمزم اشراف نمودی و از آن آب نوشیدی؟» عرض کرد: «آری یابن رسول الله». امام فرمود: «آیا در آن هنگام، قصد کردی که همواره بر اطاعت خدا پایدار بمانی و از معاصی، به کلی چشم بپوشی؟» عرض کرد: «نه یابن رسوالله» پس امام فرمود: «آیا بین صفا و مروه، سعی کردی و در بین آن تردد نمودی؟» عرض کرد: «بله یابن رسول الله». امام فرمود: «آیا خودت را در بین خوف و رجاء دیدی؟» عرض کرد: «نه». امام فرمود: «پس سعی نکردی و در بین صفا و مروه هم تردد ننمودی!».

حضرت به او فرمود: «آیا به منا رفتی؟» عرض کرد: «بله». فرمود: «آیا تصمیم گرفتی که مردم را از زبان و قلب و دستت در امان بداری؟» عرض کرد: «نه». فرمود: «پس به منا وارد نشدی!». آن‌گاه امام فرمود: «آیا وقوف در عرفه را انجام دادی و بر کوه رحمت بالا رفتی و وادی نمره را شناختی و خدا را در جمرات خواندی؟» عرض کرد: «آری یابن رسول الله».

امام فرمود: «آیا به هنگام توقف در عرفات، با معرفت به خدا و کسب علوم خداشناسی آشنا شدی و دانستی که خدای سبحان بر صحیفه اعمال و باطن و قلب تو آگاهی کامل دارد؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله». آن‌گاه امام فرمود: «آیا از جبل رحمت که بالا رفتی، توجه داشتی که خداوند سبحان هر مرد و زن مؤمن و هر زن و مرد مسلم را مورد رحمت قرار می‌دهد؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله». امام فرمود: «آیا در نمره در این‌باره تصمیم گرفتی که بدانچه امر می‌کنی، عمل کنی و بدانچه نهی می‌کنی، خودت را نیز از آن باز بداری؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله».

امام فرمود: «آیا آن‌گاه که نزد عَلَم و نمره وقوف کردی، توجه داشتی که آنها شاهد بر اعمال نیک تو می‌باشند و با فرشتگانی که به امر پروردگار آسمان‌ها، حافظ اعمال تو شده‌اند، همکاری دارند؟» عرض کرد: «نه!». حضرت فرمود: «پس تو در عرفات وقوف نکرده و بر جبل رحمت بالا نرفته‌ای و نمره را نشناخته و نزد آن دعا نکرده‌ای!».

آن‌گاه فرمود: «آیا در میان عَلَمین[20] عبور کردی و قبل از مرور، دو رکعت نماز خواندی و به سوی مزدلفه رفتی و سنگ‌ریزه‌ها را جمع کردی و بر مشعرالحرام عبور کردی؟» عرض کرد: «بله یابن رسول الله». امام فرمود: «آن‌گاه که دو رکعت نماز خواندی، توجه داشتی که در شب دهم، نماز شکر می‌خوانی تا هر سختی را از تو نفی کند و هر امر آسانی را برای تو آسان گرداند؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله».

فرمود: آن‌گاه که از میان علمین عبور می‌کردی و سعی داشتی به سوی چپ و راست نروی، آیا قصد کردی که از مرز دین حق نیز به چپ و راست متمایل نشوی؛ هم با قلبت، هم با زبانت و نه با سایر اعضاء و جوارحت؟» جواب داد: «نه یابن رسول الله». فرمود: «آن‌گاه که به مزدلفه رفتی و سنگ‌ریزه‌ها را جمع می‌کردی، آیا قصد کردی که هرگونه معصیت و جهل را از خودت دور سازی و هر علم و عملی را برای خودت تثبیت کنی؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله».

امام(ع) فرمود: «آن‌گاه که از مشعرالحرام عبور می‌کردی، تصمیم گرفتی که قلبت را با فهم اهل تقوی و خوف از خدا همگام سازی؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله». امام(ع) فرمود: «پس بر دو علم عبور نکردی و دو رکعت نماز را هم نخواندی و در مزدلفه هم راه نرفتی و سنگ‌ریزه هم برنداشتی و از مشعرالحرام هم عبور نکردی!».

آن‌گاه امام از او پرسید: «آیا به منا رفتی و رمی جَمَره کردی و سرت را تراشیدی و قربانیت را ذبح کردی و در مسجد خیف نماز خواندی و به مکه برگشتی و طواف خانه کعبه را انجام دادی؟» عرض کرد: «آری یابن رسول الله». امام فرمود: «آن‌گاه که به منا رسیدی و رمی جمرات را انجام دادی، آیا احساس کردی که به مقصد خود رسیده‌ای و پروردگارت همه حاجات تو را برآورده ساخته است؟» عرض کرد: «چنین احساسی برایم وجود نیامد یابن رسول الله!».

امام(ع) فرمود: «آن‌گاه که جمرات را رمی می‌کردی، آیا قصد کردی که دشمنت، شیطان را رمی کنی و با اتمام حج ارزشمندت، شیطان را خشمناک سازی؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله». امام فرمود: «آن‌گاه که سرت را تراشیدی، احساس کردی که خودت را از آلودگی‌ها و گناهان بنی‌آدم پاک‌سازی کردی و از گناهان، پاک شده‌ای، همانند روزی که از مادر تولد یافته‌ای؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله».

امام(ع) فرمود: «آن‌گاه که در مسجد خیف نماز خواندی، قصد کردی که جز از خدا و گناهانت ترس نداشته باشی و جز به خدا امیدوار نباشی؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله». سپس امام(ع) فرمود: «آیا به هنگام ذبح قربانی، قصد کردی که با تمسک به حقیقت پرهیزگاری، گلوی طمع را قطع نمایی؟ و اینکه تو در عمل ذبح از سنت حضرت ابراهیم(ع) در ذبح فرزند عزیز و میوه دلش، پیروی کردی که حضرت خواست که این سنت حسنه بعد از خودش باقی بماند؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله».

سپس امام(ع) فرمود: «وقتی از منا به مکه بازگشتی و طواف وداع را انجام دادی، احساس کردی که تو در اثر الطاف الهی، مشمول رحمت خدا واقع شده و به اطاعت از او بازگشته‌ای و به محبت‌های خدا تمسک نموده و فرایض خود را انجام داده و به سوی خدا تقرب جسته‌ای؟» عرض کرد: «نه یابن رسول الله». آن‌گاه امام زین العابدین(ع) فرمود: «پس به منا نرفته و رمی جمرات نکرده و سرت را نتراشیده و مناسک حج را انجام نداده و در مسجد خیف، نماز نخوانده و طواف افاضه را انجام نداده و به خدا تقرب نجسته‌ای و حج تو مقبول واقع نشده است!».

در این هنگام «شبلی» با شنیدن توضیحات امام زین العابدین(ع)، درباره حج مقبول و فرصتی را که در ایام حج از دست داده، بسیار متأثر شد و گریست و تصمیم گرفت در سال آینده آن را جبران کند.[21]

 

[2]. وسائل الشیعة، حر عاملی، ج11، ص7: «عن ابی عبدالله(ع) فی قول الله عزّوجلّ: (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لله) قال: هما مفروضان».

[3]. وسائل الشیعة، حر عاملی، ج11، ص7؛ «عمر بن اذینه قال: کتبت الى ابی عبدالله(ع) وسئلته عن قول الله عزّوجلّ: (وَ لله عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً) فجاء الجواب باملائه: یعنی بهما الحج و العمرة جمیعا. لانهما مفروضان».

[4]. همان، ص21: «عن ابی عبدالله(ع) قال: لایزال الدین قائماً ماقامت الکعبة».

[5]. همان، ص27: «ابوبصیر قال: سمعت ابا عبدالله(ع) یقول: من مات و هو صحیح موسر فهو ممن قال الله عزّوجلّ (وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى) قال: قلت: سبحان الله اعمى؟! قال نعم! ان الله عزّوجلّ اعماه عن طریق الحقّ».

[6]. وسائل الشیعة، ج11، ص26؛ «عن ابی عبدالله(ع) قال: اذا قدر الرجل على ما یحج به ثم دفع ذلک و لیس له شغل یعذره به فقد ترک شریعة من شرایع الاسلام».

[7]. همان، ص32: «عن النبی(ص) و قال لعلی(ع): یا علی! من سوّف الحج حتى یموت بعثه الله یوم القیامة یهودیاً او نصرانیاً».

[8]. (وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلى کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ * لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الْأَنْعامِ فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِیرَ). (حج: 27 ـ 28)

[9]. (ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ) (حج: 29)

[10]. (ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُماتِ الله فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَکُمُ الْاَنْعامُ إِلاّ ما یُتْلى عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْاَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ) (حج: 30)

[11]. وسائل الشیعه، ج3، ص60.

[12]. میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج2، ص272: «الامام الباقر(ع) قال: ما یعبأ بمن یؤمّ هذا البیت اذا لم یکن فیه ثلاث خصال: ورع یحجزه عن معاصی الله و حلم یملک به غضبه و حسن الصحابة لمن صحبه».

[13]. میزان الحکمة، محمدی ری شهری، ج2، ص272؛ «الامام الصادق(ع) قال: اذا أحرمت فعلیک بتقوى الله و ذکر الله کثیراً و قلة الکلام الا بخیر، فان من تمام الحج و العمرة ان یحفظ المرء لسانه الا من خیر، کما قال الله تعالى، (فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ...)».

[14]. همان، ج1، ص535: «الامام زین العابدین(ع) قال: حق الحج ان تعلم انه وفادة الى ربک و فرار الیه من ذنوبک و به قبول توبتک و قضاء الفرض الذی اوجبه الله علیک».

[15]. بحارالانوار، مجلسی، ج96، ص 124: «قال الصادق(ع): «اذا اردت الحج فجرّد قلبک لله من قبل عزمک من کل شاغل و حجاب کل حاجب و فوض امورک کلّها الى خالقک و توکل علیه فی جمیع ما یظهر من حرکاتک و سکناتک و سلّم لقضائه و حکمه و قدره. و ودّع الدنیا و الراحة و الخلق و اخرج من حقوق تلزمک من جهة المخلوقین و لا تعتمد على زادک و راحلتک و اصحابک و قوّتک و شبابک و مالک، مخافة ان یصیر ذلک عدواً و وبالاً. من ادعى رضى الله و اعتمد على شیء ما سواه صیّره علیه عدواً و وبالا، لیعلم انه لیس له قوة و لاحیلة و لا لاحد الا الله بعصمة الله و توفیقه و استعدّ استعداد من لا یرجوا الرجوع و احسن الصحبة و راع اوقات فرائض الله و سنن نبیه(ص) و ما یجب علیک من الادب و الاحتمال و الصبر و الشکر و الشفقة و السخاوة و ایثار الزاد على دوام الاوقات، ثم اغسل بماء التوبة الخالصة من ذنوبک و البس کسوة الصدق و الصفاء و الخضوع و الخشوع و احرم من کل شىء یمنعک من ذکر الله و یحجبک عن طاعته. و لبّ بمعنى اجابة صافیة خالصة زاکیة لله عزّوجلّ فی دعوتک متمسکاً بالعروة الوثقى، وطف بقلبک مع الملائکة حول العرش کطوافک مع المسلمین بنفسک حول البیت و هرول هرباً من هواک و تبّریاً من جمیع حولک و قوتک و اخرج من غفلتک و زلاتک بخروجک الى منى و لا تتضمن مالاً یحلّ لک و لا تستحقه و اعترف بالخطایاء بعرفات و جدّد عهدک عند الله و وحدانیته و تقرب الى الله و اتّقه بمزدلفة و اصعد بروحک الى الملأ الاعلى بصعودک الى الجبل و اذبح حنجرة الهوى و الطمع عندالذبیحة و ارم الشهوات و الخساسه و الدناءة و الافعال الذمیمة عند رمی الجمرات و احلق العیوب الظاهرة و الباطنة بحلق شعرک و ادخل فی امان الله و کنفه و ستره و کلاءته من متابعة مرادک بدخولک الحرم، و زر البیت متحققاً لتعظیم صاحبه و معرفته و جلاله و سلطانه و استلم الحجر رضى بقسمته و خضوعاً لعزّته و ودع ماسواه بطواف الوداع، وصِف روحک و سرک للقاء الله یوم تلقاه بوقوفک على الصفاء و کن ذامرّة من الله بفناء اوصافک عند المروة و استقم على شرط حجتک و وفاء عهدک الذی عاهدت به مع ربک و اوجبت له الى یوم القیامة».

[16]. بحارالانوار، مجلسی، ج96، ص 124 و ج100، ص135.

[17]. همان.

[18]. مستدرک الوسائل، میرزای نوری، ج10، ص265: «قال رسول الله(ص): من علامة قبول الحج اذا رجع الرجل عما کان علیه من المعاصی و هذا علامة قبول الحج و ان رجع من الحج ثم انهمک فیما کان علیه من زنا او خیانة او معصیة فقد ردّ علیه حجه».

[19]. کافی، کلینی، ج4، ص260: «عن ابی عبدالله(ع) قال: الحج و العمرة سوقان من اسواق الآخرة و العامل بهما فی جوارالله، إن ادرک ما یأمل غفر الله له و ان قصر به أجله وقع اجره على الله».

[20]. عَلَمین یعنی دو علامت و نشانه و مراد از آن محلی به نام «مأزمین» است «مأزم» مسیر تنگ و باریک بین دو کوه را گویند، و مأزمین دره‌ای تنگ بین عرفه و مشعر است. بنابر روایات انتهای مزدلفه و ابتدای عرفات است. این دره تنگ جزو عرفات محسوب می‌شود. از آنجا که دو کوه دو طرف دره مانند دو علامت برای مرز بین عرفات و مشعر هستند از آنها تعبیر به عَلَمین شده است.

[21]. مستدرک الوسائل، ج10، صص166-172.