فصل سوم امامت
امامت
در بحث نبوت، به اثبات رسید که خدای حکیم، لازم است که برای راهنمایی مردم پیمبرانی را بفرستد و قوانین و احکامی را که بتواند، بشر را به سعادت و کمال برساند در اختیارشان قرار دهد؛ اکنون میگویم: چون حیات پیامبر در دنیا جاودانه نیست و با درگذشت او، ممکن است احکام الهی که به منظور هدایت مردم نازل شده، از بین برود، باید بعد از پیغمبر کسی باشد، که احکام الهی، بدون کم و زیاد نزدش محفوظ بماند، در ضبط و نگهداری و تبلیغ احکام کوشش کند، از دین نگهداری کند و احکام خدا را که ضامن سعادت انسان است، به اجرا گذارد؛ به کارهای دینی و دنیایِ مردم رسیدگی کند، تا راه رسیدن به کمال و سعادت، برای بشر باز باشد و ارتباط بین خدا و خلق، منقطع نشود؛ چنین کسی را امام و جانشین پیغمبر میگویند.
امام، حافظ و گنجینه علوم پیغمبر است؛ امام کاملترین فرد انسان و نمونه کامل دین میباشد؛ امام پیشوای مردم است، خودش در راه تکامل و سعادت، سیر میکند، دیگران را نیز هدایت و ارشاد مینماید.
صفات امام
عصمت
امام نیز، مانند پیغمبر باید در یاد گرفتن احکام و تبلیغ و اجرای آنها از خطا و اشتباه و سهو در امان باشد؛ تا احکام الهی بدون کم و زیاد نزدش باقی بماند و در اجرای احکام و اداره اجتماع، مردم را از جاده مستقیم دیانت منحرف نسازد، و شاهراهِ تکامل، که یک راه بیش نیست، مسدود نشود؛ امام باید از گناه و عصیان معصوم باشد و به آنچه میگوید، عمل کند، تا سخنانش از اعتبار و ارزش ساقط نشود، و از مردم سلب اعتماد نکند؛ امام اگر مرتکبِ گناه شود، اعمال خلاف شرعش سرمشق مردم میشود، و به وسیله کردارش آنان را به سوی مخالفت احکام شرع دعوت میکند. پس امام باید معصوم باشد؛ یعنی به تمام احکام دین عمل کند و به حقیقت و باطن احکام دیانت آراسته باشد.
علم امام
امام باید تمام احکام و قوانین دین را بداند. باید به هر مطلبی که برای مقام پیشوایی و رهبری او ضرورت دارد، عالم باشد، تا احکام دین نزدش باشد و در مقام ارشاد و اداره مردم ناقص و ناتوان نباشد، و شاهراه مستقیم سعادت برقرار باشد.
فضیلت و کمال
قبلًا اثبات شد که امام به تمام احکام دین عمل میکند و در متن شریعت سیر مینماید؛ بنابراین، کاملترین و برترین انسانها خواهد بود؛ او خود در راه مستقیم دیانت سیر میکند و دیگران را با خود میبرد و هدایت میکند. امام، نمونه کامل دین است و در وجود مقدسش میتوان تمام حقایق و معارف الهی را مشاهده نمود.
معجزه
از اخبار و احادیث استفاده میشود که ائمه اطهار نیز مانند پیامبران، دارای معجزاتی بودهاند و میتوانستند کارهایی را انجام دهند که از افراد عادی بشر ساخته نبود؛ گاهی که ضرورت اقتضا میکرد و اثبات مقام عصمت و امامت بر انجام معجزه توقف داشت، معجزهای به عمل میآوردند. هر کس به کتابهای حدیث و مناقب و تاریخ مراجعه کند و با ذهن بیآلایش، معجزات زیادی را که برای ائمه اطهار ذکر شده بررسی نماید، یقین پیدا میکند که اجمالًا معجزات و کارهای خارق العادهای داشتهاند.
البته مقصود ما این نیست که تمام معجزاتی که به ائمه اطهار نسبت داده شده صحیح و درست است، بلکه شاید در بین آنها مطالب باطل و مجهول نیز وجود داشته باشد.
امام شناسی
به یکی از دو راه میتوان امام را شناخت:
راه اول: پیامبر یا امام قبل، او را معرفی کند و به جانشینی خودش و پیشوایی مردم منصوبش گرداند؛ اگر تعریف خدا و رسول و امام قبل، نباشد، خود مردم نمیتوانند امام را بشناسند و به پیشوایی و زمامداری خودشان انتخاب نمایند؛ زیرا قبلًا به اثبات رسید که امام و پیشوای مردم باید معصوم و افضل و اعلم ملت باشد؛ غیر از خدا و رسول کسی از مقام عصمت اطلاع ندارد. افراد عادی بشر نمیتوانند معصوم را از غیر معصوم تشخیص دهند کمال ذاتی و علوم ملکوتی او را غیر از خدا و رسول کسی نمیداند.
راه دوم: اگر امام، برای اثبات امامت خودش کار خارقالعاده و معجزهای انجام داد، امامتش ثابت میشود؛ زیرا اگر در ادعایش دروغگو بود، خدا به وسیله معجزه تأییدش نمیکرد.
فرق امام علیه السلام و پیامبر علیه السلام
امام و پیغمبر، از چند جهت با هم فرق دارند.
اول: پیامبر مؤسس دین و آورنده احکام شریعت است؛ ولی امام، حافظ و نگهدارنده احکام و اجرا کننده آنهاست.
دوم: پیامبر احکام و قوانین شریعت را به وسیله وحی، دریافت میکند و با پروردگار جهان مستقیماً ارتباط دارد؛ ولی امام تشریع کننده نیست؛ یعنی احکام و قوانین دین بر او وحی نمیشود، بلکه آنها را از پیامبر دریافت میکند و ارشاد و راهنمایی در علوم او دخالت دارد.
تعیین جانشین و تعداد امامان علیه السلام
هر کس در اجتماع، دارای منصب و مقامی باشد و سرپرستی و زمامداری جمعیتی را برعهده بگیرد، اگر خواست به طور موقت، مدتی سر کار خود نرود، بدون شک جانشینی برای خودش تعیین میکند و زمامداری و اداره اجتماع را برعهده او قرار میدهد و هیچگاه حاضر نمیشود که آن جمعیت را بدون سرپرست و مدیر رها سازد. پیغمبر اسلام نیز بدین موضوع کاملًا توجه داشت و اهمیت زیادی در اینباره مبذول میداشت.
هر ده یا شهری که به دست مسلمین فتح میشد، فوراً برای آنجا، حاکم و زمامداری تعیین میکرد. وقتی سپاهی را به جنگ میفرستاد، برای آنان فرمانده و گاهی فرماندهان علیالبدل تعیین میکرد، هرگاه به سفر میرفت یا در جنگ شرکت مینمود، جانشینی برای خودش تعیین میکرد و اداره اجتماع مدینه را به وی واگذار میفرمود.
پیامبر اکرم که زمامدار مسلمین بود، از این مطلب غافل نبود که بعد از وفات او، جامعه مسلمین احتیاج دارد به زمامدار معصومی که به وسیله اجرای قوانین و احکام الهی، آنان را اداره کند و در پیشرفت هدفش کوشش نماید. رسول خدا، میدانست که ملت مسلمان، بدون وجود زمامدار معصوم نمیتواند به عنوان یک ملت زنده و نیرومند اسلامی پایدار بماند، به همین جهت، میتوان به طور قطع گفت: رسول خدا با آن همه عنایتی که درباره نظم عمومی و بقای اساس اسلام، به خرج میداد، ممکن نبود، جانشینی برای خودش تعیین نکند و جامعه جوان اسلام را، بدون سرپرست و زمامدار بگذارد و از دنیا برود.
علاوه بر این، قبلًا به اثبات رسید که امام باید از جانب خدا و رسول تعیین شود؛ زیرا جز خدا و رسول کسی معصومشناس نیست.
بنابراین، وظیفه حتمی پیغمبر است که امام معصوم را به مردم معرفی کند و اگر در اینباره کوتاهی کند، موضوع پیمبری و تبلیغ دین را ناتمام گذاشته است، بر همین اساس است، که ما یقین داریم که رسول خدا جانشین خودش و امام مسلمانان را تعیین نموده است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله نه تنها خلیفه بلافصل خود را تعیین نمود، بلکه ائمه بعد از او را نیز معرفی کرد. در احادیث زیادی که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ما رسیده عدد امامان، دوازده نفر تعیین شده است. پیغمبر اکرم میفرماید: بعد از من دوازده نفر خلیفه خواهد آمد و همه آنان از قریش خواهند بو. اولین فرد آنان علی و آخرشان مهدی موعود صلی الله علیه و آله میباشد. و در بعضی روایات نام تمام دوازده نفر، یک به یک ذکر شده است.[1]
*آیت الله ابراهیم امینى، همه باید بدانند، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: 25، 1390
[1]. به کتاب غایة المرام سید هاشم بحرانى و اثباة الهداة محمد بن حسن حر عاملى و بحارالانوار علامه مجلسى و کتاب ینابیع الموده شیخ سلیمان و صحیح ابى داود و مسند احمد و سایر کتابهاى حدیث مراجعه شود