فصل دوم نبوّت
نبوت
بر خدا لازم است که برای ارشاد و راهنمایی بشر، پیامبرانی را مبعوث کند و قوانین و احکام ضروری را در اختیارشان قرار دهد.
دلیل محبت: غرض از آفرینش انسان، تنها این نیست که مدتی در جهان زندگی کند و از نعمتهای الهی بهرهمند گردد، و با هزاران کوشش و زحمت و تحمل انواع ناملایمات؛ دوران کوتاه و محدود عمر خویش را به پایان رساند، آنگاه بمیرد و نابود گردد، اگر چنین باشد، آفرینش انسان و جهان لغو و بیهوده خواهد بود[1] و ساحت مقدس پروردگار حکیم، از انجام کار لغو و بیهوده منزه و پاک است. بلکه انسان به منظور عالیتری آفریده شده است. خدا بشر را آفریده تا فضایل و کمالات انسانیت را تحصیل کند و لیاقت
پیدا کند که در جهان دیگر به درجات و مقاماتی و اصل و به ثوابهایی نایل گردد.
بنابراین، بشر محتاج است به برنامه کامل و احکام و قوانین جامعی، که از یک طرف زندگی دنیوی او را منظم سازد و از تعدیات و زورگوییهای افراد جلوگیری کند و حقوق و آزادی و آسایش او را تضمین نماید، از طرف دیگر راه تکامل انسانیت و صراط مستقیم دیانت و رجوع الی اللَّه را در دسترسش قرار دهد، و کمالات و فضایل نفسانی را به او تعلیم دهد، و اخلاق زشت و عوامل انحراف را معرفی نماید؛ اما عقل کوتاه و ناقص بشر، نمیتواند چنین قوانین و دستورات کاملی را جعل و تدوین کند و در اختیار ملت قرار دهد؛ زیرا اولًا: علوم و اطلاعات بشر ناقص و محدود است، از احتیاجات گوناگون انسان و جهات خیر و شر و موارد تزاحم و برخورد قوانین اطلاع کافی ندارد. شاهد سخن اینکه بشر از آغاز پیدایش تا حال، همواره کوشش میکرده که قوانین کاملی برای اراده اجتماع تدوین کند، در این راه زحمتها کشیده و بودجههای زیادی صرف نموده، اما هنوز نتوانسته است قوانین مطلوبش را به دست آورد. هر روز قانونی را تصویب میکند، ولی طولی نمیکشد که به نواقص آن پی میبرد، یا به کلی لغوش میکند، یا با تصویب تبصرههایی درصد اصلاحش برمیآید.
ثانیاً: غریزه خودخواهی و منفعتجویی قانونگذاران بشر هرگز اجازه نمیدهد که از منافع خود و وابستگانشان چشمپوشی کنند و تمام بشر را به یک چشم نگاه کنند، و مصالح و منافع عموم بشر را منظور بدارند، و هر گاه تصمیم بگیرند، که از خوی خودخواهی و تعصب پیروی نکنند و بدان مطلب تظاهر کنند، بالاخره طبیعت و غریزه سرکش غلبه میکند و خواهناخواه در مسیر منفعتجویی قرارشان میدهد.
ثالثاً: قانونگذاران بشر، از فضایل و کمالات روحانی بیاطلاعند و از برنامه زندگی معنوی بیخبرند، سعادت بشر را جز از ناحیه امور مادی مینگرند؛ در صورتی که زندگی دنیوی انسان از زندگی روحانی جدا نیست و ارتباط عمیقی بینشان برقرار است.
تنها آفریننده انسان و جهان است، که به تمام جهات مصالح و مفاسد واقعی انسان، احاطه دارد و راه تکامل و اجتناب از مهالک را به خوبی میداند و میتواند احکام و قوانین کاملی که سعادت دنیوی و اخروی انسان را تأمین کند در اختیارش قرار دهد.
بر همین اساس است که میگوییم: پروردگار حکیم هرگز انسان را وادی سرگردانی و جهالت رها نمیسازد، بلکه الطاف بیپایانش اقتضا دارد که به وسیله پیامبران برگزیدهای که خود از جنس بشرند، قوانین و برنامههای لازم را در اختیار مردم قرار دهد.
پیامبران افراد برگزیده و ممتازی هستند، که میتوانند با خدای جهان، ارتباط پیدا کنند و حقایقی را دریافت دارند. و به مردم ابلاغ
نمایند. اینگونه ارتباط را، وحی میگویند وحی یک نوع ارتباط و تماس مخصوصی است، که بین پروردگار جهان و پیامبر حاصل میشود.
پیامبر به وسیله چشم باطن، حقایق جهان هستی را مشاهده میکند، با گوش دل سخنان غیبی را میشنود. و به مردم ابلاغ میکند.
شرایط پیامبری
1. عصمت: پیغمبر باید معصوم باشد؛ یعنی یک قدرت و نیروی غیبی داشته باشد که مرتکب گناه نشود و از خطا و اشتباه در امان باشد، تا احکام خدایی که به منظور هدایت مردم فرستاده شده، بدون کم و زیاد، در اختیارشان قرار گیرد.
اگر پیامبر خودش معصیت کند و برخلاف گفتارش عمل نماید، سخنانش از اعتبار و ارزش ساقط میشود و به وسیله اعمال خود گفتار خویش را نقص میکند و عملًا مردم را به سوی گناه و مخالفت با قوانین الهی راهنمایی میکند و این مطلب قابل تردید نیست که تبلیغِ عملی، مؤثرتر از تبلیغ زبانی است. پیامبر اگر اهل خطا و اشتباه و فراموش باشد، اعتماد از او سلب میشود و گفتههایش بیارزش خواهد بود.
2. علم: پیامبر باید تمام قوانین و احکامی را که برای سعادت دنیوی و اخروی بشر، لازم است بداند، و به هیچ موضوع و مطلبی که برای راهنمایی و ارشاد ضرورت دارد جاهل نباشد، تا بتواند راه حقیقی تکامل و برنامههای سعادت بشر را به طور کامل در اختیارش قرار دهد، و صراط مستقیمِ دیانت را که یک راه بیش نیست و بین اجزائش ارتباط عمیقی برقرار است، معرفی کند.
3. معجزه: معجزه، کار خارقالعادهای است که از راه اسباب و علل غیرعادی واقع شود و نیروی بشر از انجام مثل آن عاجز باشد. پیامبر چون مدعی است که برخلاف جریان عادی، میتواند با عوالم غیبی و پروردگار جهان ارتباط پیدا کند و علوم و معارفی را از آن راه به دست آورد، و مدعی است که از جانب خدا مأموریت یافته که به راهنمایی و هدایت مردم بپردازد، و احکام و قوانینش را احکام خدایی معرفی میکند، باید برای اثبات مدعای خودش کاری انجام دهد، که از کارهای عادی بشر نباشد و قدرت بشر از آوردن مثل آن عاجز باشد، تا به وسیله آن کار پیامبری و ارتباط با خدای جهان، که خودش نیز از امور غیرعادی است اثبات گردد این قبیل کارها را معجزه مینامیم.
به طور خلاصه، چون پیامبر مدعی ارتباط با خداست، باید سنخ کارهای خدای را نشان دهد تا ارتباطی را که ادعا میکند، ثابت نماید.
ولی ناگفته نماند که برنامه پیامبران چنان نبود که از اسباب و علل طبیعی به طور کلی دست بردارند و در انجام هر کاری متوسل به معجزه شوند، بلکه در هر جا که ضرورت اقتضا میکرد و اثبات
پیامبری بر اتیان معجزه توقف داشت اقدام به معجزه میکردند.
راه شناختن پیامبر
به اثبات رسید که یک پیامبر دارای موقعیت و مقام فوقالعادهای است، که میتواند با خدا ارتباط پیدا کند و به وسیله وحی حقایقی را دریافت دارد، پیامبر دارای نیروی فوقالعاده عصمت میباشد و از گناه و خطا و نسیان معصوم است و معلوم است که تشخیص این مقام مهم و مرموز از هر کسی ساخته نیست، به همین علت، به یکی از دو راه میتوان پیغمبر را شناخت و صادق بودن او را تشخیص داد:
راه اول: اینکه پیامبر دیگری که پیامبری او به اثبات رسیده باشد، وی را تصدیق کند یا قبلًا از آمدنش خبر دهد و علایم و آثارش را بیان نماید.
راه دوم: اینکه برای صدق گفتارش معجزهای بیاورد و کاری را انجام دهد که بشر از امثال آن عاجز باشد. وقتی انسان دید، شخصی ادعای پیامبری میکند و میگوید من از جانب خدا مأمورم که شما را راهنمایی کنم، و برای صدق گفتارش کاری را انجام میدهد که از عهده بشر ساخته نیست، یقین پیدا میکند که راستگو است؛ زیرا اگر دروغگو بود، خدای جهان به وسیله معجزه تأییدش نمیکرد، چون تأیید دروغگو اغراء به جهل[2] و قبیح است، و خدا مرتکب کار زشت نمیشود.
برای تشخیص مقام عصمت و نبوت راه دیگری که همگانی باشد جز این دو راه وجود ندارد.
ولی ناگفته نماند که: برای دانشمندان و اهل تحقیق، راه دیگری نیز باز است، آنان میتوانند قوانین و احکام دین را مورد مطالعه و بررسی عمیق قرار دهند و بین آن قوانین و سایر قوانین مقایسه کنند و مصالح و امتیازات آنها را درک نمایند. در سیره و رفتار و گفتار شخص مدعی نبوت کنجکاوی و دقت کنند، و به دین وسیله تأییدات و شواهدی، برای صدق دعوایش به دست آورند و نیروی ایمان خودشان را تقویت نمایند. اما پیمودن این راه از هر کسی ساخته نیست و جز برای تأیید مقام نبوت و تقویت نیروی ایمان ارزشی ندارد. در قرآن کریم برای گروهی از پیامبران، معجزاتی ذکر شده: هر کس قرآن را کتابِ آسمانی بداند، ناچار است آنها را قبول کند، داستان اژدها شدن عصای موسی و زنده شدن مرده و شفا یافتن کور مادرزاد به وسیله حضرت عیسی قابل انکار نیست، قضیه سخن گفتن حضرت عیسی در گهواره صریح قرآن است.
تعداد پیامبران
از احادیث، استفاده میشود که خدا 124000 پیامبر، برای ارشاد و راهنمایی مردم فرستاده است. اولین آنان، حضرت آدم و آخرینشان محمد بن عبداللَّه بوده است.[3]
پیغمبران به چند دسته تقسیم میشوند: بعضی از آنان، وظایف خودشان را از طریق وحی، دریافت میکردهاند، امّا مأمور به تبلیغ نبودهاند.
دسته دیگر مأموریت تبلیغ نیز داشتهاند. گروهی از آنان دارای دین و شریعت مخصوصی بودهاند. گروه دیگری شریعت مخصوصی نیاوردهاند.
بلکه از شریعت پیغمبر دیگر ترویج میکردهاند و چه بسا در یک زمان پیغمبران متعدد، در بلا و شهرهای مختلف مشغول انجام وظیفه بودهاند.
حضرت نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد صلی الله علیه و آله، افضل پیغمبران بوده و شرایع مخصوصی آوردهاند و نام پیغمبران اوالوالعزم نامیده میشوند.
گروهی از پیمبران دارای کتاب بودهاند، مانند نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد. گروه دیگری کتاب نداشتهاند، بعضی از آنان به تمام بشر مبعوث بودهاند، بعضی دیگر به جمعیت مخصوصی مبعوث بودهاند.[4]
محمد صلی الله علیه و آله خاتم پیمبران
محمدبن عبداللَّه، یکی از پیغمبران بزرگ و افضل آنان بوده و پیغمبر ما مسلمانان است.
هنگامی که محمد به رسالت برانگیخته شد، در اثر کوشش و فداکاریهای مداوم و طولانی پیمبران گذشته، سطح ادراک دینی مردم، به حدی رسیده بود که میتوانستند بهترین و کاملترین قوانین را دریافت کنند و عالیترین معارف را بفهمند، و ودایع علوم پیمبران را برای همیشه نگهداری کنند، آنگاه پیغمبر اسلام مبعوث شد و برنامه کامل و احکام جامعی را در اختیار بشر قرار داد.
احکام و دستورات اسلام، اگر به کار بسته شود، سعادت دنیوی و اخروی بشر را تأمین میکند، چنان که برای هدایت مردم عصر پیغمبر کافی بود، برای تأمین سعادت مردم عصر حاضر و نسلهای مترقی آینده نیز کفایت میکند.
هر کس با دقت و کنجکاوی، قوانین و معارف اسلام را بررسی کند و آنها را با سایر قوانین مقایسه نماید، امتیاز قوانین اسلام، برایش روشن میشود؛ به همین علت، محمد آخر پیمبران و خاتم انبیا میباشد و بعد از او پیغمبری نخواهد آمد، قرآن کریم آن حضرت را خاتم پیمبران معرفی میکند.[5] موضوع خاتمیت محمد از ضروریات میباشد و منکر آن، از مسلمانان محسوب نمیشود.
معجزه جاویدان
پیغمبر اکرم، دارای معجزاتی بوده که در طول ایام حیاتش واقع شده و در کتابهای تاریخ و حدیث بدان اشاره است؛ علاوه بر آنها، قرآن کریم معجزه جاویدان و سند قطعی نبوت آن حضرت میباشد. قرآن شریف، خودش را به عنوان معجزه معرفی میکند و رسماً به مردم میگوید:
اگر در قرآنی که بر بنده خودمان نازل کردهایم، شک دارید، سورهای مانند آن بیاورید.[6] و میفرماید: اگر جن و انس با هم متفق شوند، که مانند قرآن را بیاورند، هرگز نمیتوانند.[7]
دشمنان اسلام، با اینکه برای مبارزه با اسلام، از هیچگونه اقدامی خودداری نکردند و به جنگهای خطرناک و سخت حاضر
شدند، و از این راه خسارت جانی و مالی فراوانی دیدند، امّا نتوانستند با قرآن محمد، مبارزه نمایند و یک سورهای مانندش را بیاورند؛ در صورتی که اگر این موضوع برایشان امکان داشت، بدون شک، آن را بر مبارزات دشوار مقدم میداشتند، و خودشان را از آن همه زحمت و دردسر نجات میدادند.[8]
قرآن شریف در مدت 23 سال تدریجاً بر محمد نازل شد. اصحاب رسول خدا عین آیات را یادداشت و حفظ میکردند؛ بعداً جمعآوری شد و به صورت کنونی درآمد؛ قرآن کریم یگانه کتاب آسمانی است که تغییر و تحریفی در آن به عمل نیامده و بدون کم و زیاد در دسترس بشر قرار دارد؛ قرآن کتاب عمل است.
اگر مسلمانان بخواهند سعادتمند و سربلند گردند و شوکت و عزت از دست رفته خود را بازیابند، چارهای ندارند جز اینکه از برنامههای استوار و دستورهای محکم قرآن، پیروی نمایند و با به کار بستن آنها درهای بیدرمان و مشکلات اجتماعی خود را حل کنند.
تاریخچه زندگی حضرت رسول صلی الله علیه و آله
نام پدرش عبداللَّه و نام مادرش آمنه بود. روز هفدهم ماه ربیعالاول، در سالی که عام الفیل نامیده میشود، در مکه به دنیا آمد؛ روز بیست و هفتم ماه رجب، در سن چهل سالگی به پیامبری برانگیخته شد؛ مدت سیزده سال در مکه ماند و پنهانی و آشکارا، مردم را به اسلام دعوت نمود؛ در این مدت، گروهی به آن حضرت ایمان آوردند؛ ولی کفار و بتپرستان با جدیت تمام، از پیشرفت و ترقی اسلام مانع میشدند، و در آزار و شکنجه مسلمانان و رسول خدا کوشش مینمودند، به حدی که جان خود آن حضرت، در معرض خطر قرار گرفت؛ آنگاه ناچار شد به مدینه هجرت کند؛ مسلمانان نیز کمکم به آن حضرت پیوستند؛ شهر مدینه به صورت نخستین پایتخت حکومت اسلامی و پایگاه نظامی درآمد؛ پیغمبر مدت ده سال در شهر مدینه به تبلیغ احکام و ارشاد و راهنمایی مردم و اداره امور اجتماعی مشغول بود؛ سپاه اسلام برای دفاع و جهاد پیوسته به حال آماده باش بود.
پیغمبر ما مدت 63 سال، در این جهان زندگی کرد، در سال یازدهم هجرت، روز بیست و هشتم ماه صفر، وفات نمود، و در شهر مدینه به خاک سپرده شد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله از آغاز کودکی باادب و راستگو و درستکار بود، و به همین جهت او را محمد امین میگفتند؛ از جهت اخلاق نیک، سرآمد مردم عصر خویش بود، هرگز دروغ و خیانت از او دیده نشد، بر کسی ستم نرد، از کارهای زشت اجتناب میکرد، به مردم، احترام میگذاشت، خوش اخلاق و متواضع بود، به بینوایان و درماندگان احسان و مهربانی میکرد؛ به هر چه میگفت عمل میکرد؛ به واسطه همین اخلاق پسندیده بود که مردم به اسلام میگرویدند، و از روی اختیار مسلمان میشدند.
امام صادق علیه السلام میفرماید: فقیری نزد رسول خدا آمد و تقاضای کمک نمود؛ آن حضرت، قدری خرما از یکی از انصار قرض کرد و به سائل داد؛ مدتی گذشت ولی وسیله پرداخت قرض برایش فراهم نشد؛ روزی طلبکار آمده خرمایش را مطالبه کرد؛ حضرت فرمود: اکنون ندارم، وقتی پیدا کردم میدهم؛ بار دیگر آمد و همین جواب را شنید. در مرتبه سوم که همان جواب را شنید، گفت: یا رسول اللَّه! تا کی میگویی: ان شاء اللَّه میدهم؟ حضرت در برابر سخن ناملایم او، تبسم نموده و فرمود: آیا کسی هست که خرمایی به ما قرض دهد؟ شخصی عرض کرد: یا رسول اللَّه من میدهم؛ حضرت فرمود: فلان مقدار خرما به این شخص بده؛ طلبکار عرض کرد: من بیش از نصف این مقدار را طلب ندارم؛ پیامبر فرمود: نصف دیگر را به تو بخشیدم.[9]
قوانین اسلام
قوانین اسلام، تنها احکام عبادی و وظایف فردی نیست، بلکه اسلام یک نظام کامل اجتماعی است و در تمام شؤون مختلف بشر حکم و برنامه دارد؛ راجع به امور اجتماعی، سیاسی، جزائی، مدنی قانون و برنامه دارد؛ پیغمبر اکرم و علی بن ابیطالب، با اجرای همین قوانین بر مسلمانان حکومت کردند؛ مسلمانان صدر اسلام، به واسطه اجرایِ همین برنامهها، به آن همه ترقیات و پیشرفتهای شگفتآور رسیدند، و حکومت نیرومند و با عظمتی تأسیس کردند؛ ما عقیده داریم که قوانین اسلام از تمام قوانین بهتر و کاملتر است؛ و اگر به طور کامل در بین بشر اجرا گردد و در اداره اجتماع از آنها استفاده شود، بشر به سعادت و خوشبختی میرسد، ظلم و تعدی ریشهکن میشود، صلح و صفا جایگزین جنگ و جدال میگردد. فقر و بیکاری از بین میرود.
ما عقیده داریم: قوانین اسلام ناقص نیست و به تکمیل و اصلاح احتیاج ندارد.
ما میدانیم: شارع مقدس اسلام مصالح واقعی مردم را میدانسته و بهترین قوانین را در اختیارشان قرار داده است.
ما عقیده داریم: هر قانونی که برخلاف قرآن باشد، برطبق مصالح واقعیِ مردم نیست و ارزشی ندارد.
ما معتقدیم: باید در تمام شؤون زندگی خود از دستورات اسلام و قرآن پیروی نماییم تا سعادتمند شویم.
ما میدانیم که اوضاع اسفناک ملل اسلامی، بر اثر اسلام به وجود نیامده، بلکه تمام بدبختی آنان نتیجه اعراض از احکام و قوانین اسلام است؛ چون قوانین اسلام را پشت سر انداختیم و دوای دردهای اجتماعی خود را از دیگران خواستیم و تنها به اسم اسلام، اکتفا کردیم، به این روز سیاه افتادیم.
ما معتقدیم: اگر مسلمانان بخواهند عزت و بزرگی و شوکت از دست داده خود را بازیابند و در صف ملل مترقی و پیشرفته جهان درآیند، چارهای جز این ندارند که مسلمان واقعی شوند و تمام قوانین اسلام را به اجرا گذارند، و از برنامههای اجتماعی قرآن، الهام بگیرند؛ ولی مادامی که قوانین و برنامههای اسلام، به صورت مرکبی است بر کاغذ و کاملًا به مرحله اجرا در نیامده نباید انتظار ترقی و عظمت داشته باشند.[10]
[1]. « أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَأَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ»؛ آیا گمان مىکنید که شما را بیهوده آفریدهایم و به سوى ما رجوع نمىکنید؟».( مؤمنون( 23)، آیه 115)
[2]. اغراء به جهل: به جهل و نادانى انداختن مردم
[3]. بحارالانوار، ج 11، ص 30
[4]. همان، ص 1- 61
[5]. احزاب( 33)، آیه 40
[6]. بقره( 2)، آیه 23
[7]. اسراء( 17)، آیه 88
[8]. براى تحقیق مطلب مىتوانید به کتابهاى تفسیر و کلام و تاریخ و حدیث مراجعه نمایید؛ زیرا بناى این کتاب بر اختصار است
[9]. حیاة القلوب، ج 2، ص 168
[10] آیت الله ابراهیم امینى، همه باید بدانند، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: 25، 1390.