پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

دو بینش در جهان‌بینی

دو بینش در جهان‌بینی

جهان را چگونه می‌بینید؟ انسان را چگونه پدیده‌ای می‌دانید؟ بینش شما نسبت به انسان و جهان چیست؟ در پاسخ به این سؤال‌ها دو بینش کاملًا متمایز وجود دارد: بینش الهی و بینش مادی؛ به تعبیر دیگر: جهان بینی الهی و جهان بینی مادی.

جهان‌بینی مادی

طرفداران این نوع بینش، جهان را مستقل و هستی را فاقد شعور و اراده می‌پندارند. در این نگره، جهان مجموعه‌ای است که هدف خاصی ندارد بلکه از عناصر مادی تشکیل شده که بدون هیچ هدفی بر هم می‌پیچد، همه پوچ و بی‌هدف‌اند. در میان این مجموعه بزرگ، انسان نیز وجودی بیهوده و سرگردان و بی‌هدف است که به سوی نابودی گام برمی دارد، انگیزه‌ای ندارد و پایانش ناامیدی و تاریکی و نیستی است؛ هیچ پناهگاه و امیدی ندارد، در جهان ظلمانی وحشتناکی زندگی می‌کند.

زندگی انسان نیز در جهان بینی مادی پوچ و بی معناست. کسی نیست که انسان در مقابل او مسؤول باشد؛ موجود آگاه و برتری که خوب و بد رفتار انسان را بفهمد و بشناسد، کیفر دهد یا پاداش بخشد. به طور کلی ملاکی برای ارزیابی اعمال انسان و برای خوب و بد کردار او وجود ندارد ....

جهان‌بینی الهی

در جهان بینی الهی، جهان موجودی مستقل نیست، بلکه آفریده و وابسته می‌باشد. در این بینش جهان آفریده‌ای است که بر اساس محاسبه‌ای دقیق با پیوستگی و نظم و هماهنگی خاصی برای هدف معینی خلق شده است و جهان وابسته به قدرت آفریدگاری تواناست؛ اراده قاهر و وجود حکیمی مقتدر پیوسته پشتیبان و نگهبان آن است.

در بینش الهی هیچ چیزی در جهان پوچ و بی سرانجام نیست و در میان همه موجودات انسان دارای فضیلتی برتر و هدفی والاتر است که در طول حیات خویش به سوی آن هدف پیش می‌رود. پایان کارش یأس و ناامیدی نیست، بلکه امید و شوق است. او موجود فناناپذیری است که از این جهان فانی و گذرا به جهان باقی و ثابت سفر می‌کند. در جهان بینی الهی، انسان در مقابل آفریدگار رحمان و رحیمش «مسؤول» است. مسؤولیت عظیمی در مقابل خدای خویش دارد، چون او را مختار آفریده و مکلف کرده است.

جهان بینی الهی بر این باور است که انسان، آفریدگار بصیر و خبیری دارد که حاضر و ناظر بر اعمال اوست و پاداش دهنده نیکان و ابرار و کیفر کننده بدان و اشرار است.

جهان‌بینی پیامبران

نگرش و بینش پیامبران به جهان و انسان، الهی است. پیامبران پدیده‌های جهان را موجوداتی وابسته و نیازمند می‌دانند. آنها را نشانه‌های قدرت و عظمت آفریدگاری علیم و قدیر می‌شمرند. پیامبران و پیروانشان بر این باورند که جهان آفریده خدای رحمان و رحیم است و همه خوبی‌ها از او و تدبیر پیوسته جهان به دست اوست. دنیا لغو و بازیچه نیست بلکه برای هدف و منظور ویژه‌ای آفریده شده است.

درباره انسان و سعادت او نیز دارای بینشِ مخصوص و نگرش ویژه‌ای هستند. او را موجودی گرامی، والا و برگزیده می‌دانند که از دو جنبه ترکیب یافته است: جسمی، که از خاک سرشته شده و روحی، که از عالم ربوبی و ملکوتی آفریده شده است. به همین سبب موجودی است برتر، جاویدان، امانت‌پذیر و امانت‌دار پروردگار متعال که از سوی خدای خویش مکلف و در مقابل او مسؤول می‌باشد.

در این بینش، سعادت و تکامل واقعی انسان در شناخت خدا، حرکت در راه او و راضی به رضای اوست و چون همه قدرت‌ها و خوبی‌ها از آن اوست؛ توجه به او گرایش به همه خوبی‌ها و ارزش‌های والای انسانی است.

اولین سخن پیامبران، دعوت به پرستش خدا و یگانگی او و نفی هرگونه شرک بوده است. پیامبران، خداپرستی و توحید را اساس ارزش و شرافت انسان می‌دانستند و فراموش کردن خدا و غفلت از یاد پروردگار را ریشه همه بدبختی‌ها قلمداد می‌کردند و دل بستن به غیر خدا را منشأ بدی‌ها، تباهی‌ها و شقاوت‌ها می‌شمردند.

آینده انسان و معاد در بینش پیامبران، کاملًا روشن و امیدبخش و زیباست.

پیامبران بر این باورند که انسان صالح و مؤمن آینده‌ای بس درخشان و راحتی دارد. از این جهان به جهان آخرت، که بسیار وسیع‌تر و برتر از این جهان است، می‌رود و همان جا نتیجه کامل اعمال خویش را می‌بیند.

بنابراین پیامبران درباره جهان، انسان، سعادت انسان و آینده او دارای چنین بینش روشن و برحقی بودند و کاملًا به این بینش بلند و حقیقی خود ایمان داشتند.

زیربنای دعوت پیامبران

زیربنای دعوت پیامبران، همین جهان بینی بوده و دین و شریعت خود را بر این اساس استوار می‌ساختند؛ نخستین سخن حضرت نوح به قومش این بود: جز خدا را نپرستید که معبودی جز او ندارید و من از عذاب روزی سترگ بر شما بیمناکم.[1] نخستین سخن هود علیه السلام به قومش نیز این بود: ای قوم من! خدا را بپرستید که شما را جز او معبودی نیست.[2]

اولین سخن حضرت صالح هم به قومش چنین بود:

ای قوم من! خدا را بپرستید که شما را غیر او معبودی نیست، او شما را از زمین آفریده و در آن استقرار داد. از او بخواهید که شما را بیامرزد و به سوی او بازگردید و توبه کنید و البته پروردگارم نزدیک و اجابت‌کننده است.[3]

حضرت شعیب نیز در آغاز رسالت خویش با مردم چنین گفت:

ای قوم من! خدا را پرستش کنید که برای شما خدایی غیر او نیست و هرگز از کیل و وزن مکاهید، به راستی شما را در نعمت می‌بینم. و من از عذاب فراگیر روز قیامت بر شما بیمناکم. ای قوم من! کیل و وزن را به عدل کامل سازید و حقوق مردمان را کم ندهید و هرگز در زمین فساد نکنید.[4]

خدا درباره رسالت حضرت موسی نیز چنین می‌فرماید:

موسی را با آیات و دلایل روشن و محکم به سوی فرعون و گروهش فرستادیم. پیروان فرعون امر او را پذیرفته بودند اما امر فرعون، هدایتگر و رشد دهنده نبود، در روز قیامت پیشاپیش قومش می‌رود و آنان را وارد آتش می‌سازد و چه بد محلی است برای وارد شوندگان. در دنیا و آخرت در پی خود لعنت و نفرین خواهند داشت و چه بد ذخیره‌ای است.[5]

در ادامه این آیات می‌فرماید:

روزی در رسد که هیچ کس جز به اذن پروردگارش سخنی نگوید. در آن روز گروهی شقی و بدبختند و عده‌ای خوشبخت و سعادتمند. اما آن کسان که شقی و بدبخت شدند [به غیر خدا دل بستند و یاد او را از خاطره بردند و غیر او را پرستیدند] در آتش، فریاد و ناله‌ای دارند تا آسمان و زمین پابرجاست در آن ماندگار خواهند بود، مگر این که پروردگارت چیز دیگری بخواهد. البته پروردگار تو آنچه را که می‌خواهد قطعاً به انجام می‌رساند. اما آن کسانی که [با ایمان به خدای یگانه و عمل صالح] سعادتمند گردند، به بهشت درآیند و در آن، تا هنگامی که آسمان‌ها و زمین برپایند، جاودان هستند، مگر این که خدا چیز دیگری بخواهد و البته این بخشش خدا پایان ندارد.[6]

اگر دقیق بنگریم می‌بینیم که در دعوت تمام پیامبران علاوه بر اثبات و بیان نبوت خویش، دو رکن اساسی موجود است:

1. پرستش خدای واحد؛ 2. آینده انسان، سعادت یا شقاوت او (معاد)؛

بنابراین ایمان به این دو اصل توحید و معاد زیربنای دعوت انبیا را تشکیل می‌دهد. پیامبران با اقامه دلیل و برهان و آوردن معجزه، انسان‌ها را به ایمان به این دو اصل دعوت می‌کردند و با تشویق آنها به اندیشه و تفکر در اسرار و شگفتی‌های جهان، فطرت خداجویی را در آنها بیدار می‌ساختند تا خدا را به یگانگی بپرستند و با بینش الهی خویش، آثار قدرت او را در هر گوشه‌ای از جهان مشاهده نمایند؛ به غایت و هدف آفرینش انسان پی برده و به جهان بعد از مرگ ایمان بیاورند و به سعادت یا شقاوت خویش در آینده بیندیشند.

پیامبران ابتدا عقاید مردم را به خدا و معاد که زیربنای کلیه اعمال و رفتارشان می‌باشد، اصلاح می‌کردند، سپس برنامه‌های آسمانی و احکام و قوانین الهی خود را در اختیارشان می‌نهادند و از این طریق آنها را به خیر و صلاح دعوت می‌نمودند. لذا هر کسی همان‌گونه عمل می‌کند که اعتقاد دارد، اخلاق و رفتار هر کسی مطابق ایمان و باور اوست. بنابراین ایمان واقعی، عمل صالح به بار می‌آورد و شکوفه‌های زیبای نیکوکاری می‌دهد و نتیجه عقیده فاسد و نادرست، زشتی، تباهی و ستمگری است. پس برای اصلاح مردم باید از راه اصلاح جهان‌بینی و عقایدشان وارد شد و پیامبران نیز چنین شیوه‌ای داشتند؛ ایمان به خدا و روز جزا را در دل مردم تقویت می‌کردند تا مردم جز برای خدا نکوشند و جز اطاعت او را نپذیرند.

پیامبران و وحدت راه و هدف

در طول تاریخ، هزاران پیامبر از جانب خدا برای ارشاد و هدایت مردم آمده‌اند. تعدادی از آنان دارای دین و شریعت مخصوصی بوده و جمعی دیگر مبلغ و ترویج کننده دین پیامبر قبلی بوده‌اند. منتها اصول ادیان آسمانی و برنامه همه پیامبران یکی بوده و همه آنان انسان‌ها را به سوی یک هدف دعوت می‌نمودند. به طور کلی تمام ادیان آسمانی بر این سه اصل اساسی استوار بودند:

اول: شناخت خدای یگانه و جهان‌آفرین و ایمان به او (توحید)؛

دوم: ایمان به معاد و جهان آخرت و آینده جاودانه انسان (معاد)؛

سوم: ایمان به پیامبران و یگانگی راه و هدف آنها (نبوت)؛

پیامبران انسان‌ها را به پذیرش این سه اصل اساسی فرا خوانده و از آنان می‌خواستند تا برنامه‌های هدایتگر الهی را در زندگی خود به کار بندند و در مقابل فرمان خدای حکیم تسلیم باشند و برنامه زندگی خویش را تنها از دین الهی بگیرند. همه پیامبران از آدم تا خاتم، انسان‌ها را به همین حقیقت دعوت کرده‌اند. آنها راه و روشی را که خدای متعال برای زندگی انسان‌ها برگزیده و پسندیده است «دین خدا» نامیده‌اند که تنها یک دین است، نه بیشتر.

در اصول و کلیات دعوت پیامبران کوچک‌ترین اختلافی وجود نداشته و هر یک از آنها پیامبران گذشته را به بزرگی و احترام یاد می‌کرده و شیوه کار و متن دعوتش را تأیید می‌نموده است. هم چنین به آمدن پیامبر آینده مژده و بشارت می‌داده و به پیروانش سفارش و تأکید می‌کرده که به پیامبر آینده ایمان آورند و دعوتش را بپذیرند. خدا نیز در قرآن می‌فرماید:

هنگامی که به پیامبران کتاب و حکمت می‌دادیم تأکید می‌نمودیم که هرگاه بعد از او رسولی از سوی ما آمد حتماً به او ایمان آورید و یاریش کنید.[7]

قرآن کریم درباره ایمان به پیامبران و یگانگی راه و هدف آنان چنین می‌فرماید:

بگو به خدا و آنچه به سوی ما نازل شده و نیز آنچه به ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و نوادگان آنها و موسی، عیسی و دیگر پیامبران نازل نموده ایمان داریم و هیچ تفاوتی بین آنان قائل نیستیم و ما همگی تسلیم خدا هستیم، و هرکسی که غیر از اسلام دینی بپذیرد هرگز از او پذیرفته نگردد و او در آخرت از زیان‌کاران است.[8]

اسلام یعنی در برابر امر و دین خدا تسلیم بودن. پیامبران بدین معنا همه «مُسلِمْ» بوده‌اند؛ هر چند که «اسلام» به معنای مخصوصش به آخرین دین آسمانی و دینی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله از سوی خدا آورده اطلاق می‌شود، مُسلم به فردی گفته می‌شود که این دین الهی را پذیرفته باشد.

حضرت ابراهیم علیه السلام هنگام دعا و مناجات این گونه از خدا تقاضا می‌کند:

پروردگارا! من و فرزندم اسماعیل را مُسلم قرار ده و از نسل من امتی به وجود آور که در برابر تو مسلم باشند، عبادت‌های ما را به ما بنما و توبه ما را بپذیر که تو توبه‌پذیر و مهربانی. پروردگارا! در ذریه و فرزندان من رسولی را مبعوث کن که آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و آنان را تزکیه کند و رشد دهد که تو خدای عزیز و حکیمی. کیست که از دین و ملت ابراهیم بازگردد؟ مگر کسی که نابخردی کند. ما نیز او را در دنیا برگزیدیم و البته در آخرت در زمره صالحین خواهد بود.

بیاد آر که پروردگارش به او فرمود: اسلام آور؛ گفت: من در مقابل پروردگار جهانیان اسلام آوردم. و این نکته را ابراهیم به فرزندانش و به یعقوب سفارش نمود و فرمود: خدا این دین را برای شما برگزیده است، تا هنگام مرگ از اسلام دست برندارید و مبادا بمیرید و مسلم نباشید.

آیا شما هنگامی که یعقوب، هنگام مرگ به فرزندانش وصیت می‌کرد، حاضر بودید؟ هنگامی که از فرزندانش پرسید: بعد از من چه می‌پرستید؟ گفتند: خدای تو و پدران تو؛ ابراهیم، اسماعیل و اسحاق، آن خدایی که یگانه است و ما همگی تسلیم او هستیم.[9]

بنابراین خدا پیامبران را با یک هدف، که همان تسلیم در برابر خداست، معرفی می‌کند و کسی که از راه و روش آنان روبرتابد نابخرد و نادان می‌شمرد؛ مثل این آیات:

خدا به او کتاب، حکمت، تورات و انجیل آموخت و او را به عنوان پیامبر به سوی بنی‌اسرائیل برانگیخت. حضرت عیسی به آنان گفت:

من با نشانه آشکار و روشنی از سوی پروردگار به سوی شما آمده‌ام؛ من از گِل در مقابل شما مجسمه پرنده‌ای می‌آفرینم و در آن می‌دمم و آن گِل بی جان به اذن خدا پرنده‌ای می‌گردد، مریض‌های پیس و جذامی را شفا می‌دهم. مردگان را به اذن خدا زنده می‌کنم و از آنچه که می‌خورید و در منزل ذخیره می‌کنید خبر می‌دهم، در همه این کارها آیه و نشانه روشنی است، اگر مؤمن و پاکدل باشید.

به تورات که پیش از من نازل شده ایمان دارم و آن را تصدیق می‌کنم و برخی از آنچه که بر شما حرام بوده حلال اعلام می‌نمایم و من آیه روشن و آشکاری از سوی پروردگار برای شما آورده‌ام. تقوا پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید بدانید که خدا پروردگار من و پروردگار شماست، او را اطاعت کنید که این راه، راه مستقیم است.

اما وقتی عیسی علیه السلام احساس کرد که سخنش را نمی‌پذیرند و به او نمی‌گروند، گفت: یاران من در راه خدا کیانند؟

حواریین گفتند: ماییم یاران خدا، ما به خدا ایمان آورده‌ایم و تو گواه باش که ما همگی مُسلم هستیم. پروردگارا! ما به آنچه نازل کرده‌ای ایمان آورده و این رسول را متابعت نموده‌ایم، اسم ما را در زمره شاهدان بنویس.[10]

انبیای الهی، همانند معلمان مدرسه، یکی پس از دیگری مبعوث شدند تا بشر را به تسلیم در برابر دین الهی دعوت کنند و با رهنمودهای خود او را در مسیر رشد و تکامل قرار دهند که همان صراط مستقیم است. دین و هدف انبیا مشترک بوده و همه آنها برای کسب رضایت خدا و تقرب به او تلاش می‌کردند. در بین ادیان آسمانی پیامبران هیچ اختلافی جز در احکام فرعی ادیان، که آن هم به علت شرایط و اوضاع زمان و استعداد افراد بوده، وجود نداشته است، شرایط زمان و مراتب درک و استعداد مردم در همه زمان‌ها یکسان نبوده است، لذا پیامبران با توجه به سطح درک و استعداد مردم با آنان سخن می‌گفتند و به تدریج فهم و درک آنان را در پذیرش معارف دین، رشد و تکامل می‌بخشیدند تا این که نوبت به آخرین پیامبر آسمانی، حضرت محمد صلی الله علیه و آله رسید؛ او با معارف و احکام وسیع و بسیار دقیق، که چنین وسعت و دقتی را در ادیان پیشین نمی‌توان یافت، برای هدایت مردم مبعوث شد و به علت گستردگی و عظمت معارف و فراگیر بودن احکامی که برای مردم آورده و راه تفکر و تحقیق و استنباط را در متون دین باز گذارده، به عنوان آخرین و برترین دین آسمانی از طرف خداوند متعال اعلام شده است. خدای کریم در مورد محتوای دین اسلام و ارتباط آن با ادیان پیشین، چنین می‌فرماید:

از [احکام] دین، آن چه را که به نوح درباره آن سفارش کرده، برای شما تشریع کرد و آن چه را به تو [ای پیامبر] وحی نمودیم و آن چه را هم که درباره آن به ابراهیم، موسی و عیسی سفارش کرده بودیم برگزیدیم [از همه اینها این دین را برای شما تشریع کردیم] که: دین را به پا دارید و هرگز در آن تفرقه‌اندازی نکنید.[11][12]

 

[1]. اعراف( 7) آیه 59:« اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إلهٍ غَیْرُهُ إِنِّى أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ».

[2]. هود( 11) آیه 50:« اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلّا مُفْتَرُونَ».

[3]. همان، آیه 61:« یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الأَرضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّى قَرِیبٌ مُجِیبٌ».

[4]. همان، آیات 84- 85:« یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ وَلا تَنْقُصُوا المِکْیالَ وَالمِیزانَ إِنِّى أَراکُمْ بِخَیْرٍ وَ إِنِّى أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ* وَیا قَوْمِ أَوْفُوا المِکْیالَ وَالمِیزانَ بِالقِسْطِ وَلا تَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِى الأَرضِ مُفْسِدِینَ».

[5]. همان، آیات 96- 98:« وَلَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‏ بِآیاتِنا وَسُلْطانٍ مُبِینٍ* إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَمَلَاهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ- فِرْعَوْنَ وَما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ* یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ القِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النّارَ وَبِئْسَ الوِرْدُ المَوْرُودُ* وَأُتْبِعُوا فِى هذِهِ لَعْنَةً وَیَوْمَ القِیامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ المَرْفُودُ».

[6]. همان، آیات 105- 108:« یَوْمَ یَأْتِ لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلّا بِإِذنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِىٌّ وَسَعِیدٌ* فَأَمّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِى النّارِ لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ وَشَهِیقٌ* خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّمواتُ وَالأَرضُ إِلّا ما شاءَ رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعّالٌ لِما یُرِیدُ* وَأَمّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِى‏الجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّمواتُ وَالأَرضُ إِلّا ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ».

[7]. آل‏عمران( 3) آیه 81:« وَ إِذ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَحِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلى‏ ذ لِکُمْ إِصْرِى قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشّاهِدِینَ».

[8]. همان، آیات 84- 85:« قُلْ آمَنّا بِاللَّهِ وَما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَما أُنْزِلَ عَلى‏ إِبْراهِیمَ وَ إِسْمعِیلَ وَ إِسْحقَ وَیَعْقُوبَ وَالأَسْباطِ وَما أُوتِىَ مُوسى‏ وَعِیسى‏ وَالنَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ* وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلامِ دِینَاً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِى الآخِرَةِ مِنَ الخاسِرِینَ».

[9]. بقره( 2) آیات 128- 133:« رَبَّنا وَاجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَأَرِنا مَناسِکَنا وَتُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوّابُ الرَّحِیمُ* رَبَّنا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ* وَمَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِیمَ إِلّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِى الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِى الآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحِینَ* إِذ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ العالَمِینَ* وَوَصّى‏ بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَیَعْقُوبُ یا بَنِىَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ* أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذ قالَ لِبَنِیهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِى قالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْمعِیلَ وَ إِسْحقَ إِلهاً واحِداً وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ».

[10]. آل‏عمران( 3) آیات 48- 53:« وَرَسُولًا إِلى‏ بَنِى إِسْرائِیلَ أَنّى قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ أَنّى أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِى‏ءُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیِى المَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَما تَدَّخِرُونَ فِى بُیُوتِکُمْ إِنَّ فِى ذ لِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ* وَمُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَىَّ مِنَ التَّوْراةِ وَلِا حِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِى حُرِّمَ عَلَیْکُمْ وَجِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ* إِنَّ اللَّهَ رَبِّى وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ* فَلَمّا أَحَسَّ عِیسى‏ مِنْهُمُ الکُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصارِى إِلى اللَّهِ قالَ الحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِانّا مُسْلِمُونَ* رَبَّنا آمَنّا بِما أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنا مَعَ الشّاهِدِینَ».

[11]. شورى( 42) آیه 13:« شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصّى‏ بِهِ نُوحاً وَالَّذِى‏أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَمُوسى‏ وَعِیسى‏ أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَى المُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِى إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَیَهْدِى إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ».

[12] امینى، ابراهیم، پیامبرى و پیامبر اسلام، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1386.