اهداف پیامبران
پیامبران در مأموریت الهی خود اهدافی را تعقیب میکردند که در آیات و احادیث به آنها اشاره شده است، ولی همه آنها را میتوان در دو هدف کلی خلاصه کرد:
هدف اول: توجه دادن انسانها به ارزش و اهمیت زندگانی نفسانی خویش و هدایت آنها به اموری که موجب تکمیل نفس و نزدیکی به خدا و تأمین سعادت اخروی میشود، هم چنین بیان علل و عوامل و سقوط نفس و شقاوت در جهان آخرت و تحذیر از آنها. در این باره به چند موضوع مهم توجه کنید:
1. معرفت و ایمان به خدای یگانه، اثبات صفات کمال برای آن ذات مقدس و تنزیه او از صفات نقص اساس دعوت انبیا و نخستین پیشنهاد آنان بوده است و بخش عظیمی از آیات قرآن هم به این موضوع اختصاص دارد.
2. توجه دادن و دعوت به ایمان به معاد و زندگی بعد از مرگ و ایمان به بهشت و نعمتهای اخروی و دوزخ و عذابهای آن جزء رسالت آنها بوده است. پیامبران در اثبات جهان آخرت و ثوابها و کیفرهای آن جهان اصرار داشتند، که آیات فراوانی از قرآن نیز در این باره است.
3. تصدیق پیامبران گذشته و دعوت مردم به پذیرش احکام و شریعت جدید و پیروی از نبوّت خویش.
این سه امر، اساس دعوت پیامبران بوده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در دعوت خویشاوندان خود فرمود:
ستایش مخصوص خدا است، او را میستایم و از او کمک خواسته به او ایمان و توکل دارم و گواهی میدهم که معبودی جز او نیست و شریک ندارد. آن گاه گفت: پیشرو به مردمش دروغ نمیگوید. قسم به خدایی که جز او معبودی نیست! من فرستاده خدا به طور خصوصی به سوی شما و عموماً به سوی مردمان هستم. به خدا قسم! چنان که میخوابید خواهید مرد و بر میگردید چنان که بیدار میشوید. برای کردارتان حساب پس میدهید که نتیجه آن یا برای همیشه بهشت یا برای همیشه جهنم است.[1]
4. ترغیب مردم به فضائل و مکارم اخلاق و تحذیرشان از اخلاق رذیله.
پیامبران با بیان آثار دنیوی و اخروی مکارم اخلاق، مردم را به اخلاق نیک دعوت مینمودند و با بیان تبعات و نتایج سوء اخلاق رذیله، مردم را از آنها برحذر میداشتند. لذا تزکیه و تهذیب نفوس را میتوان یکی از اهداف بزرگ پیامبران دانست؛ همان طور که خدا میفرماید:
خدا بر مؤمنان منت گذاشت، آن گاه که از میانشان پیامبری برانگیخت تا آیات خدا را بر آنان تلاوت کرده و آنها را پاکیزه نماید و کتاب و حکمت به آنان میآموخت، گرچه پیش از این در گمراهی آشکار بودند.[2]
پیامبر فرمود:
«شما را به اخلاق نیکو توصیه مىکنم که خدا مرا به همین جهت برانگیخت».[3]
حضرت علی از پیامبر نقل کرده که فرمود: من به مکارم و محاسن اخلاق مبعوث شدم.[4]
5. ترغیب مردم به پرستش خدای یگانه و تسلیم در برابر دستورهای او.
پیامبران عبادتهای گوناگونی را معرفی میکردند و آنها را از عوامل تکامل نفس و تقرب الی الله میدانستند که انجام آنها تأثیر بسزایی در سعادت حیات اخروی انسان دارد. حتی عبادت را به عنوان هدف آفرینش انسان معرفی مینمودند. خدا در قرآن میفرماید:
در میان هر امّتی پیامبری برانگیختم تا خدا را بپرستند و از طاغوت دوری کنند.[5] ما جن و انس را نیافریدیم، مگر برای پرستش.[6]
پیامبران با نشان دادن چنین برنامهای مردم را به سوی تأمین سعادت اخروی دعوت مینمودند.
هدف دوم: اصلاح وضع اجتماعی و زندگی دنیوی مردم. پیامبران به اصلاح امور اجتماعی و اقتصادی مردم نیز کاملًا توجه داشتند. آنان مردم را به تحصیل دانش و بهره برداری از منابع طبیعی و کار و کوشش دعوت مینمودند، به رعایت عدل ترغیب میکردند و از ظلم و تعدی برحذر میداشتند. برای جلوگیری از ظلم و تجاوز و اجرای عدالت اجتماعی، احکام و قوانین حقوقی، جزایی، قضایی و اقتصادی را از جانب خدا در اختیار مردم قرار میدادند و در اجرای آنها همّت میگماشتند. با ظلم و ستم مبارزه میکردند و از محرومان و مستضعفان حمایت مینمودند.
با مطالعه و بررسی احکام و قوانین اسلام به خوبی روشن میشود که دین اسلام کاملًا به اصلاح امور دنیوی و اوضاع اجتماعی مردم عنایت دارد.
از برخی آیات هم استفاده میشود که یکی از اهداف پیامبران همین موضوع بوده است؛ مثلًا میفرماید:
ما پیامبرانمان را با دلیلهای روشن فرستادیم و با آنها کتاب و ترازو را نازل کردیم تا مردم به عدالت عمل کنند، آهن را که در آن نیرویی سخت و منافعی برای مردم است فرو فرستادیم تا خدا معلوم بدارد چه کسی در نهان، او و پیامبرانش را یاری میکند. خدا توانمند و پیروز است.[7]
در آیه دیگری میفرماید:
مردم، یک امت بودند، پس خدا پیامبران را نوید آور و بیم دهنده برانگیخت و با آنان کتاب را به حق نازل کرد تا به اختلافات رسیدگی کند و در کتاب اختلاف نکردند مگر کسانی که کتاب را با دلایل روشن دیدند. پس خدا به اذن خود مؤمنان را [کسانی که کتاب را پذیرفتند] در موارد اختلاف از روی حق هدایت کرد و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت میکند.[8]
هدف نهایی پیامبران
گفتیم که پیامبران در مأموریت الهی خود دو هدف کلی را تعقیب میکردند: یکی شناخت خدا و عبادت و نزدیکی به او، که مربوط به زندگی نفسانی و سعادت اخروی بشر است و دیگری اقامه عدل و قسط و نفی ظلم و تبعیض، که مربوط به زندگانی دنیوی انسانها است.
اکنون این سؤال مطرح میشود که آیا پیامبران در رسالت خود دوگانهگرا بودهاند؛ یعنی دو هدف مذکور را به صورت استقلال تعقیب میکردند؟ یا یکی از آنها را اصیل و دیگری را تبعی و مقدمه میدانستند؟ با فرض دوم، کدام یک از آنها اصیل و کدام تبعی بوده است؟ در این جا چند احتمال وجود دارد:
1. بعضی چنین پنداشتهاند که هدف اصلی پیامبران تأمین سعادت دنیوی بشر و اقامه قسط و عدل و نفی ظلم و تبعیض بوده است. پیامبران بدین منظور آمدند که جلو اختلافات و تجاوزات را بگیرند و زندگی انسانها را همراه با امنیت و رفاه سازند. اگر درباره ضرورت معرفت و پرستش خدا، معاد و ثوابها و عقابهای اخروی، ارزشهای اخلاقی مانند: عدل، احسان، فداکاری، گذشت، دفاع از محرومان و مستضعفان تأکید داشتند بدین منظور بوده که در برقرارساختن عدالت اجتماعی و نفی ظلم و تبعیض مؤثرند.
گفتهاند: توحید نظری و معرفت خدا خود به خود سودی ندارد و ما خدا را بشناسیم یا نشناسیم، عبادت کنیم یا نکنیم هیچ فایدهای برای خدا ندارد. اینها را باید وسیلهای برای توحید اجتماعی و تأسیس جامعه عادلانه به حساب آورد.
2. محققان و اسلام شناسان واقعی، هدف اصیل و نهایی پیامبران را پرورش نفوس و اصلاح زندگی نفسانی و اخروی انسانها میدانند. لذا برای نیل به چنین هدفی، توحید نظری، ایمان به معاد و نبوت، پرستش و تسلیم در برابر خدای یگانه، تزکیه و تهذیب نفس و تخلق به اخلاق نیک را ضروری و مؤثر میدانند. برای تأیید این نظر به چند مطلب اشاره میکنیم:
الف) از فلسفه اسلامی و آیات و احادیث استفاده میشود که انسان از حیث روح ملکوتی موجودی است مجرد و برتر از ماده که جاویدان و فناناپذیر است و با مرگ نابود نمیشود بلکه از این جهان به جهان آخرت انتقال مییابد، تا نتیجه اعمال خوب یا بد خود را ببیند. انسان در بُعد روح ملکوتی خویش در حال حرکت و تکامل است، فطرتاً خداجوست و کمال، سعادت و صلاحش را در معرفت خدا و پرستش و تقرب به او جستوجو میکند و زندگی اصیل او نیز زندگی نفسانی و اخروی خواهد بود.
ب) در تعدادی از آیات و احادیث تصریح شده است که دنیا و امور دنیوی، ارزش چندانی ندارند و زندگی اصیل و ارزشمند انسان، حیات اخروی و نفسانی او میباشد. از باب نمونه:
دارایی و فرزند زینت زندگی دنیا است و کردار نیک، بر جای مانده و امیدوارکنندهتر و نزد خدا پاداش بهتری دارد.[9]
بدانید که زندگی دنیا بازیچه و سرگرمی و آرایش و فخرفروشی شما بر یکدیگر و افزونطلبی در مال و فرزندان است، همانند بارانی که روییدنیهایش کشاورزان را به شگفتی میاندازد [اما] به زودی پژمرده میشود و آن را به رنگ زرد میبینی آن گاه خاشاک شود. و در آخرت عذاب سختی [برای دنیاپرستان] است [و برای جمع دیگر] رضایت و بخشش است. و دنیا جز کالای فریبنده نیست. برای [رسیدن به] آمرزش پروردگار و بهشتی که وسعتش به فراخی آسمان و زمین است بر یکدیگر پیشی گیرید. این بهشت برای کسانی است که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردهاند. این بخشش خدا است به هر کس که خواهد میدهد و خدا دارای بخشش بزرگ است.[10]
چیزهایی که به شما داده شده بهره زندگی دنیا و آرایش آن است و آنچه پیش خدا است بهتر و پایندهتر است. آیا اندیشه نمیکنید؟[11]
در احادیث فراوانی از دنیا به عنوان یک جایگاه کوتاه مدت و محل عبور و مزرعه آخرت یاد شده که باید از آن برای زندگی جاویدان آخرت استفاده نمود؛ از باب نمونه:
علی علیه السلام فرمود: آگاه باشید! این دنیایی که شما آرزوی آن میکنید و به آن دلبستگی دارید و او هم شما را خشنود کرده، خانه و منزلتان نیست که برای آن آفریده شده یا بدانجا خوانده شده باشید. آگاه باشید! دنیا پابرجا نیست و شما در آن نمیمانید و این دنیا گرچه شما را فریفته اما هشدارتان هم داده. پس فریفته شدن را به تحذیرش و طمع کردن آن را به تخویف و ترساندنش واگذارید و در این دنیا به خانهای که دعوت شدهاید سبقت گیرید.[12]
هم چنین فرمود علیه السلام:
حقا که دنیا برایتان خانه پایدار آفریده نشد، بلکه موقت و برای آن که توشه کردار نیک گیرید و به خانه جاوید ببرید.[13]
و فرمود:
ای مردم! دنیا خانه گذر است و آخرت خانه ماندن، پس از گذرگاه برای جای ماندنتان بهره بگیرید. پردهها را نزد آن که پنهانیهای شما را میداند بالا مزنید. دلهایتان را از دنیا پیش از آن که از بدنها خارج شود بیرون آورید. پس در دنیا امتحان میشوید و برای غیر آن آفریده شدهاید.[14]
از این آیات و احادیث و امثال آنها استفاده میشود که زندگی اصیل انسان از دیدگاه اسلام زندگی نفسانی و اخروی اوست و زندگی در دنیا وسیلهای است برای تأمین سعادت اخروی. از این جا میتوان نتیجه گرفت که هدف نهایی پیامبران نیز این بوده که راه تقرب و کمال و نیل به سعادت اخروی را در اختیار انسانها قرار دهند و جز پیامبران، که از جانب خدا آگاهی یافتهاند، شخص دیگری نمیتواند چنین راهی را معرفی کند. پیامبران، ایمان به خدا، معاد و نبوت و پرستش خدای یگانه و تخلّق به اخلاق نیک را تنها راه رسیدن به سعادت اخروی معرفی کردهاند.
بنابراین، نظر دوم تأیید میشود و نظر اول، که اصلاح امور معاش مردم را اصیل و هدف نهایی پیامبران میدانست، مردود و بر خلاف آیات و احادیث است.
لیکن منظور ما این نیست که پیامبران به اصلاح زندگی دنیوی مردم و اقامه عدل و قسط و نفی ظلم و تبعیض و اختلاف توجه نداشتند. بلکه در نیل به این هدف نیز کمال جدیت را داشتند، اما همین موضوع را به عنوان یک ارزش واقعی و یکی از بهترین وسایل تکمیل نفس و تقرب الی الله معرفی میکردند. کار و کوشش و خدمت به خلق خدا و رعایت عدالت را، در صورتی که با قصد اخلاص انجام بگیرد، یکی از بهترین عبادتها میدانستند. چون بدین وسیله زندگی اجتماعی انسان امکانپذیر میشود و محیط مناسبی برای تزکیه و تهذیب نفس و پرستش خدای یگانه فراهم میگردد.
از اینجا بطلان قول کسانی که میگفتند: پیامبران در اهداف خود ثنوی بوده و به امور دنیوی و اخروی به طور یکسان توجه داشتند روشن میگردد، زیرا دنیا در نظر پیامبران فقط ارزش مقدمهای دارد، یعنی مزرعه آخرت است و در آن میتوان به کسب کمالات نفسانی و سعادت اخروی پرداخت.
بنابراین پیامبران دنیا را از آخرت جدا نمیدانستند، بلکه سعی میکردند امور دنیوی را در طریق تکمیل نفس و تأمین سعادت اخروی قرار دهند.[15]
[1]. الکامل فى التاریخ، ج 2، ص 41.
[2]. آلعمران( 3) آیه 164:« لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلى المُوْمِنِینَ إِذ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکْمَةَ وَإِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِى ضَلالٍ مُبِینٍ».
[3]. بحارالانوار، ج 69، ص 375: قالرسولالله صلى الله علیه و آله: علیکم بمکارم الأخلاق؛ فإنّ اللّه عزّوجلّ بعثنیبها.
[4]. بحار الانوار، ج 69، ص 405. قال على علیه السلام: سمعت النّبی صلى الله علیه و آله یقول: بعثت بمکارمالاخلاق و محاسنها.
[5]. نحل( 16) آیه 36:« وَلَقَدْ بَعَثْنا فِى کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَن اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ».
[6]. الذاریات( 51) آیه 56:« وَما خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإِنْسَ إِلّا لِیَعْبُدُونِ».
[7]. حدید( 57) آیه 25:« لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَأَنْزَلْنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَالمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِىٌّ عَزِیزٌ».
[8]. بقره( 2) آیه 213:« کانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ فِیما اخْتَلَفُوا فِیهِ وَما اخْتَلَفَ فِیهِ إِلّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ البَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِما اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ یَهْدِى مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ».
[9]. کهف( 18) آیه 46:« الْمالُ وَالبَنُونَ زِینَةُ الحَیاةِ الدَّنْیا وَالباقِیاتُ الصّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَخَیْرٌ أَمَلًا».
[10]. حدید( 57) آیه 20- 21:« إِعْلَمُوا أَ نَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکاثُرٌ فِى الأَمْوالِ وَالأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الکُفّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَرّاً ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً وَفِى الآخِرَةِ عَذابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوانٌ وَمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلّا مَتاعُ الغُرُورِ* سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَالأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذ لِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَاللَّهُ ذُو الفَضْلِ العَظِیمِ».
[11]. قصص( 28) آیه 60:« وَما أُوتِیتُمْ مِنْ شَىءٍ فَمَتاعُ الحَیاةِ الدُّنْیا وَزِینَتُها وَما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقى أَفَلا تَعْقِلُونَ».
[12]. نهج البلاغه، خطبه 173: قال على علیه السلام: ألا و إنّ هذه الدّنیا الّتى أصبحتم تَتَمنَّونها و ترغبون فیها؛ و اصبحت تغضبکم و ترضیکم لیست بدارکم و لا منزلکم الّذى خلقتم له، و لا الّذى دعیتم إلیه إلّاو إنّها لیست بباقیة لکم، و لا تبقون علیها، و هى و إن غرّتکم منها فقد حذّرتکم شرّها، فدعوا غرورها لتحذیرها، و إطماعها لتخویفها و سابقوا فیها إلى الدار الّتى دعیتم إلیها.
[13]. همان، خطبه 132: فإنَّ الدنیا لمتخلق لکم دار مقام، بل خلقت لکم مجازاً لتزودوا و منها الأعمال إلى دارالقرار ....
[14]. همان، کلمات قصار، 203:« أیها الناس! إنّما الدنیا دار مجاز، و الآخرة دار قرار، فخذوا من ممرّکم لمقرّکم، و لا تهتکوا أستارکم عند من یعلم أسرارکم، و أخرجوا من الدنیا قلوبکم من قبل أن تُخرجَ منها أبدانُکم، ففیها اختبرتم و لغیرها خُلِقتم».
[15] امینى، ابراهیم، پیامبرى و پیامبر اسلام، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1386.