علم به احکام
به عقیده امامیه، امام باید تمام احکام و قوانین دین را که براى سعادت دنیوى و اخروى مردم ضرورت دارد بداند، به اخلاق نیک و صفات زشت عالم باشد، عقاید صحیح و درست را بداند، عقیدههاى باطل و بىاساس را بشناسد و به طور کلى، باید آن چه را که دانستن آنها براى ارشاد و هدایت انسانها و اداره امور دنیوى و اخروى آنان لازم است بداند و از جمیع قوانین و احکامى که از جانب خدا نازل شده با اطلاع باشد. براى اثبات این مطلب از دو راه مىتوان استفاده نمود:
راه اول- همان دلیلهایى که براى اثبات ضرورت وجود امام اقامه شد، براى اثبات علم او نیز کافى است. در بحثهاى گذشته، دو یا سه دلیل براى اثبات ضرورت وجود امام اقامه شد، در آن جا به تفصیل در این باره بحث شد و تکرار آن مطالب مناسب نیست. ولى به طور اجمال یاد آور مىشویم که:
در دلیل اول گفته شد: همیشه باید یک فرد کامل انسانیت و نمونه جامع دیانت در بین بشر موجود باشد که تمام کمالات انسانیت در وى به فعلیت رسیده و آینه سر تا پا نماى دیانت باشد تا طریق دین و نیل به کمالات، بى غایت و پیشوا نماند و ارتباط بین عالم غیب و نوع انسان محفوظ باشد.
لازمه این برهان این است که امام باید به تمام حقایق و احکام دین عالم باشد، زیرا کسى که نمونه دین است و به باطن و حقیقت احکام متحقق شده باید تمام احکام و حقایق دیانت را بداند و از روح و باطن آنها مطلع باشد و به حقیقت آنها نایل شده باشد، زیرا عمل کردن، فرعِ دانستن است. چون احکام و قوانین دین را مىدانسته و با چشم باطن مشاهده مىنموده بدانها عمل مىکند. او به حقیقت وباطن دین نایل شده چگونه ممکن است از احکام وقوانین آن بى اطلاع باشد؟ در متن صراط مستقیم دیانت قرار گرفته چگونه تصور مىشود به احکام آن جاهل باشد؟ مصبِّ افاضات حق تعالى و هادى انسان هاست چگونه احتمال مىرود که از احکام و قوانین دین بى خبر باشد؟
در دلیل دوم گفته شد: خداوند حکیم که بشر را آفریده و در طریق استکمال قرار داده و به نیروى آن مجهزش نموده هرگز او را در ضلالت و سرگردانى رها نمىسازد بلکه لطف بى پایانش اقتضا دارد که راه رسیدن به سعادت دنیوى و نیل به کمالات معنوى را در اختیارش قرار دهد. و به همین جهت، احکام و قوانینى را که براى اداره امور دنیوى و پیمودن طریق کمالات روحانى او لازم بوده به وسیله پیمبران برگزیدهاش نازل نموده و دراختیارش قرار داده است.
و چون پیغمبر همیشه در بین بشر باقى نمىماند، و احکام و قوانین دین باید همیشه در بین آنان باقى بماند و راه رسیدن به کمال باید همواره برایشان مفتوح باشد، باید بعد از پیغمبر فرد معصومى در بین مردم موجود باشد تا احکام و قوانین را بدون کم و زیاد نگه دارى کند و در ارشاد مردم و اجراى حدود و احکام الهى کوشش و جدیت کند و محیط را براى پیمودن راه کمال و پرورش انسانها آماده سازد. تا مردم همیشه به احکام الهى و صراط مستقیم دیانت دست رسى داشته باشند و بتوانند عنداللزوم بدانها مراجعه نمایند. چنین فرد معصومى که حافظ و خزینه دار احکام مىباشد و امور اجتماعى ملت را اداره مىکند در اصطلاح شرع «امام» نامیده مىشود.
این برهان، وجود امام را براى حفظ و نگهدارى احکام لازم مىداند. بنابراین، لازمهاش این است که امام تمام احکام و قوانین دین را بدون کم و زیاد بداند، تا به وسیله او طریق نیل به احکام الهى مفتوح باشد. امام چون رهبر و پیشواى دین و دنیاى انسانهاست باید احکام و برنامههاى لازم را در اختیار داشته باشد تا بتواند مشکلات دینى و اجتماعى آنان را حل کند و مسائل حرام و حلال را در اختیارشان قرار دهد وبا بهترین طرز ممکن جامعه انسان را به سوى غایت ایجاد و کمال انسانیت رهبرى کند.
ممکن نیست مردم در یکى از امور مربوط به دیانت محتاج شوند ولى امام از حل آن عاجز باشد، و به کلید آن مشکل دست رسى نداشته باشد، زیرا وجود امام براى همین جهت ضرورت داشت که بتواند مشکلات دینى ملت را حل کند و راه عذر و بهانه را مسدود سازد.
علم امام از نظر حدیث
درباره علم ائمه، روایات زیادى وارد شده، برخى را از باب نمونه نقل مىکنیم:
1- على بن ابى طالب علیه السلام درباره ائمه فرمود: نفائس قرآن نزد اهل بیت است. آنان گنجهاى علوم خدایى هستند، اگر لب به سخن بگشایند راست مىگویند و اگر سکوت کنند کسى نمىتواند برآنان سبقت جوید.[1]
2- على بن ابى طالب علیه السلام درباره اهل بیت فرمود: آنان زندگى دانش و مرگ جهل هستند، بردبارى ایشان از علمشان خبر مىدهد و ظاهرشان از باطنشان حکایت دارد.
سکوتشان بر استوارى منطقشان دلالت مىکند. با حق مخالفت نمىکنند و در آن اختلاف ندارند.[2]
3- باز ایشان فرمود: به واسطه اهل بیت حق در جایش قرار مىگیرد و باطل از جایش ریشه کن مىشود و زبانش قطع مىگردد. آنان دین را تعقل نمودهاند، اما تعقلى که با فهم و حفظ و رعایت همراه است، نه تعقلى که براى شنیدن و روایت کردن باشد، زیرا راویان علم فراوانند ولى رعایت کنندگانش کماند.[3]
4- عبداللَّه بن سلیمان عامرى از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: خدا همیشه در زمین حجتى دارد که حلال و حرام را بداند و مردم را به راه خدا دعوت کند.[4]
5- زراره و فضیل از حضرت باقر علیه السلام روایت کردهاند که فرمود: علمى که با حضرت آدم نازل شد از بین نرفت بلکه به وسیله توارث باقى ماند و على علیه السلام عالم این امت بود. هیچ عالمى از ما هلاک نمىشود جز این که کسى را از اهلش به جاى خویش مىگذارد که علوم او را دارا باشد، یا هر چه را خدا خواست بداند.[5]
6- امام صادق علیه السلام فرمود: خدا به واسطه ائمه اهل بیت، دینش را روشن مىکند. به وسیله آنان چشمههاى دانش خود را ظاهر مىنماید. هر کس حق واجب امام را بشناسد طعم گواراى ایمان را مىچشد، و فضل و زیبایى اسلام را درک مىکند، زیرا خدا امام را پرچم هدایت و حجت اهل زمین قرار داد. تاج وقار و عظمت را بر سرش نهاد، نور جبار، وجودش را فرا گرفته است، با سبب آسمانى تأیید مىشود و مواد علومش تمام نمىشود. به چیزهایى که نزد خداست جز با اسباب نمىتوان نائل شد.
خدا معرفت بندگان را قبول نمىکند مگر به معرفت امام. امام به مشکلات وحى و معضلات سنن و مشتبهات فتنهها عالم است. خدا همواره آنان را از نسل حسین براى مردم انتخاب مىکند.[6]
7- على بن ابى طالب علیه السلام فرمود: آرى، خدا زمین را از وجود قائمى که براى خدا با حجت قیام کند خالى نخواهد گذاشت چه ظاهر و مشهور باشد چه خائف و پنهان- براى این که حجت و بینات خدا باطل نشود. چند نفر هستند و کجا مىباشند؟! به خدا سوگند آنان از حیث عدد کماند ولى نزد خدا مقام بزرگى دارند.
خدا به وسیله آنان حجت و بیناتش را نگه دارى مىکند تا این که آنها را نزد امثال خودشان ودیعه گذارند و در قلوب اشباهشان پرورش دهند. علم، آنان را به حقیقت بصیرت رسانده است و به روح یقین رسیدهاند. آن چه را مترفین دشوار مىشمارند بر آنان آسان است. به چیزى که نادانان از آن وحشت دارند مأنوسند، با بدن هایى که ارواح آنها به محل اعلا متعلق است در دنیا زندگى مىکنند. آنان خلیفههاى خدا هستند در زمین و دعوت کنندگان به سوى دین.[7]
8- امام حسن علیه السلام فرمود: ائمه از ما خواهند بود و خلافت براى غیر ما سزاوار نیست، خدا ما را در کتاب و سنت، اهل خلافت قرار داد. علم در بین ماست و اهل علم هستیم. تمام علم نزد ما جمع است. چیزى تا قیامت حادث نمىشود، حتى دیه یک خراش- مگر این که علمش پیش ماست، به املاى رسول خدا و خط على بن ابىطالب.[8]
9- محمد بن مسلم از حضرت باقر علیه السلام روایت نموده که فرمود: علم به وسیله ارث انتقال پیدا مىکند. هیچ عالمى از دنیا نمىرود مگر این که کسى را به جاى خویش مىگذارد که علوم او یا هر چه را خدا بخواهد بداند.[9]
10- حارث بن مغیره مىگوید از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: علمى که با حضرت آدم نازل شد بالا نرفت. هیچ عالمى از دنیا نمىرود مگر این که علمش را نزد دیگرى به ارث مىگذارد، زیرا زمین بدون وجود عالم باقى نمىماند.[10]
11- خثیمه مىگوید حضرت صادق علیه السلام فرمود: ما درخت نبوت و خانه رحمت و کلید حکمت و معدن دانش و موضع رسالت و جاى رفت و آمد فرشتگان و محل اسرار الهى هستیم. ما ودیعه خدایى و حرم اکبر الهى و عهد و پیمان پروردگار جهان هستیم. ما عهد خدا هستیم، هر کس به عهد ما وفا کند به عهد خدا وفا نموده و هر کس عهد ما را بشکند عهد و پیمان خدا را شکسته است.[11]
12- ابو بصیر از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: خدا دو نوع علم دارد: یکى علمى که هیچ کس از آن اطلاع ندارد، دیگر علمى که به ملائکه و پیمبران رسیده است.
پس علومى که به پیامبران و فرشتگان رسیده به ما نیز رسیده است.[12]
13- سورة بن کلیب مىگوید: حضرت باقر علیه السلام فرمود: ما خزینه دار علوم الهى هستیم، نه بر طلا و نقره بلکه بر علم خدا.[13]
14- امام صادق علیه السلام فرمود: خدا ما را آفرید و خلقت ما را نیکو گردانید، و ما را تصویر نمود و تصویرمان را نیکو گردانید، ما را خزینه دار علوم خود در زمین و آسمان قرار داد. براى ما درخت به سخن آمد. با عبادت ما خدا عبادت مىشود و اگر ما نبودیم خدا مورد پرستش واقع نمىشد.[14]
15- عبدالملک بن عطا مىگوید: از حضرت باقر علیه السلام شنیدم که مىفرمود: ما صاحبان ذکر و صاحبان علم هستیم، علم حرام و حلال نزد ماست.[15]
16- ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: ما درخت علم و اهل بیت پیغمبر هستیم. خانه ما جاى نزول جبرئیل است ما نگه دارِ علوم الهى و معدن وحى خدایى هستیم. هر کس از ما پیروى کند نجات مىیابد و هر کس از ما تخلف کند به هلاکت مىرسد.[16]
17- حضرت على علیه السلام فرمود: ما نور آسمان و زمین و کشتىهاى نجات هستیم.
علوم پنهانى خدا در نزد ماست و برگشت امور به سوى ما مىباشد.[17]
18- حضرت صادق علیه السلام (در حدیثى) فرمود: ما نگه دار علوم الهى وبیان کننده دستورهاى او هستیم. ما قومى هستیم معصوم که خدا اطاعت ما را بر مردم واجب نموده و از نافرمانى ما نهى کرده است. ما بر اهل زمین و آسمان حجت بالغه هستیم.[18][19]
[1]. نهجالبلاغه، ص 215، خ 154: قال على علیه السلام فیهم کرائم القرآن وهم کنوز الرحمن، ان نطقوا صدقوا وان صمتوا لمیسبقوا
[2]. همان، ص 357، خ 239: قال على علیه السلام هم عیش العلم و موت الجهل، یخبرکم حلمهم عن علمهم و ظاهرهم عن باطنهم و صمتهم عن حکم منطقهم، لایخالفون الحق و لایختلفون فیه
[3]. نهج البلاغه، ص 357، خ 239: قال على علیه السلام: بهم عاد الحق فى نصابه و انزاح الباطل عن مقامه و انقطع لسانه عن منبته. عقلوا الدین عقل و عایة و رعایة، لا عقل سماع و روایة فانّ رواة العلم کثیر و رعاته قلیل
[4]. عبداللَّه بن سلیمان العامرى عن ابى عبداللَّه قال: ما زالت الارض الّا وللَّه فیها الحجة یعرف الحلال و الحرام و یدعوا الناس الى سبیل اللَّه« اصول کافى، ج 1، ص 178»
[5]. اصول کافى، ج 1، ص 222، زرارة و فضیل عن ابى جعفر علیه السلام قال: انّ العلم الذى نزل مع آدم لم یرفع و العلم یتوارث و کان على علیه السلام عالم هذه الامة و انّه لم یهلک منّا عالم قطّ الّا خلفه من اهله من علم مثل علمه او ما شاءاللَّه
[6]. ینابیع المودة، ج 1، ص 81- 80
[7]. نهج البلاغه، ص 496، خ 147. ینابیع المودة، ج 1، ص 89. مناقب خوارزمى، ص 367. قال على علیه السلام: اللّهم بلى تخلوا الارض من قائم للّه بحجة، اما ظاهراً مشهوراً او خائفاً مغموراً. لئلّا تبطل حجج اللَّه و بیّناته. کم ذا و این اولئک، اولئک و اللَّه الاقلّون عدداً والاعظمون عنداللَّه قدراً. یحفظ اللَّه بهم حججه و بیّناته حتى یودعوها نظرائهم ویزرعوها فى قلوب اشباههم. هجم بهم العلم على حقیقة البصیرة و باشروا روح الیقین و استلانوا ما استوعره المترفون و انسو بما استوحش منه الجاهلون و صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلّقه بالمحل الا على. اولئک خلفاء اللَّه فى ارضه و الدعاة الى دینه
[8]. قال الحسن علیه السلام: انّ الائمة منّا وانّ الخلافة لاتصلح الّا فینا وانّ اللَّه جعلنااهلها فى کتابه وسنّة نبیه وانّ العلم فیناونحن اهله. و هو عندنا مجموع کلّه بحذافیره و انّه لایحدث شىء الى یوم القیامة حتى ارش الخدش الّا و هو عندنا مکتوب باملاء رسول اللَّه وبخط على بیده- احتجاج طبرسى، ج 2، ص 287
[9]. اصول کافى، ج 1، ص 222
[10]. همان، ج 1، ص 223
[11]. همان، ج 1، ص 221
[12]. همان، ج 1، ص 255
[13]. غایة المرام، ج 5، ص 208
[14]. همان، ج 5، ص 209: قال ابو عبداللَّه صلى الله علیه و آله: انّ اللَّه خلقنا و صوّرنا فاحسن صورنا و جعلنا خزّانه فى سمائه و ارضه و لنا نطقت الشجرة و بعبادتنا عبداللَّه و لولانا ما عبداللَّه
[15]. همان، ج 5، ص 215
[16]. همان، ج 5، ص 210
[17]. تذکرة الخواص، ص 130: قال على علیه السلام: نحن انوار السموات و الارض و سفن النجاة و فینا مکنون العلم و الینا المصیر
[18] ( 6). اصول کافى، ج 1، ص 269: قال ابو عبداللَّه( فى حدیث الى ان قال): نحن خزّان علم اللَّه. نحن تراجمة امراللَّه نحن قوم معصومون امراللَّه بطاعتنا و نهى عن معصیتنا. نحن حجة البالغة على من دون السماء و فوق الارض
[19] امینى، ابراهیم، بررسى مسائل کلى امامت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: پنجم، 1390.