پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

بخش چهارم: دشوارى جهاد با نفس و راز آن

بخش چهارم:

 

دشواری جهاد با نفس و راز آن

 

در میدان جنگ گرم، صف دشمن، جایگاه او، سنگر و پناهگاه و سلاح او تا اندازه ‏ای مشخص و در برابر انسان قرار دارد و رزمنده می‏داند چگونه خود را از تهاجم و گزند دشمن که در برابرش سنگر گرفته، حفاظت کند. سرنوشت جنگ و رزمنده نیز از همان آغاز تا اندازه‏ای مشخص است. بالاخره جنگ، با مصالحه، یا نابودی یک طرف ختم می‏گردد، رزمنده نیز یا سالم می‏ماند یا مجروح، شهید، اسیر و یا مفقود می‏شود.

ولی در میدان مبارزه با نفس، دشمن به صورت دوست و در نهان جان پنهان است. ازاین‏رو، تشخیص خودی و بیگانه، دوست و دشمن دشوار می‏گردد.

برای آشنایی بیشتر با راز و رمز دشواری این جهاد، باید مقدمتا به تشریح موضوع حبّ نفس بپردازیم.

 

حبّ ذات

ریشه دارترین میلی که در نهاد هر انسانی وجود دارد «حبّ ذات» و خویشتن دوستی است و همین میل، سبب تمام تلاش‏های انسانی در سطوح مختلف است حتی میل به کمال که پایه و مایه ‏تمامی کوشش‏ها را در مرحله بلوغ و خود آگاهی تشکیل می‏دهد، خود از مظاهر همین میل است؛ یعنی چون انسان خود را دوست می‏دارد، طالب کمال خود نیز هست. عشق به خویش و رفاه و سعادت خود است که کارگران زحمت‏کش را وا می‏دارد در سخت‏ترین شرایط؛ مثلاً در معدن‏ها، کوره‏ها و کارخانه عرق بریزند و به کارهای سنگین بپردازند تا لقمه نان حلالی به کف آرند و در کانون گرم خانواده امرار معاشی داشته باشند.

میل به خود در کودکی، بیشتر حالت التذاذی، جلب لذت و دفع الم دارد، ولی در مراحل بالاتر و تکمیل تدریجی دستگاه روحی روانی و رسیدن به مرحله تشخیص و تمییز به تدریج با فطرت سلیم خود درک می‏کند برخی کارها مثل ستم و تجاوز، بد است و احسان و یاری رسانی به هم‏نوعان و ناتوانان خوب است. کم کم از یک طرف اموری را خوب و لازم الاجرا می‏یابد. از طرفی، دیگر، لذتی که در ارضای غرایز طبیعی احساس می‏کند او را به سوی ارضای هر چه بیشتر غرایز سوق می‏دهد و از همین‏جا تعارض بین منِ ملکوتی و منِ حیوانی‏ آغاز می‏گردد.

پیش‏تر گفتیم نفس آدمی در تمام مراحل رشد خویش، با اعمال، نیت ها، علایق و اعتقادات شکل می‏گیرد و ساخته می‏شود و با هر کاری که از او سر می‏زند بخشی از استعدادهایش به فعلیت می‏رسد. اگر این فعلیت‏ها در جهت کمال نهایی نفس باشد، او را در جهت تعالی و ملکوتی شدن پیش می‏برد و اگر در جهت خلاف آن باشد، نقصانی در او پدید می‏آورد و به سمت تنزل و حیوانی شدن می‏کشاند.

با هر قدمی که در جهت ارزش‏های عالی، مثل: فداکاری، نیکی، عدل و انصاف بر می‏دارد، به خود واقعی و ملکوتی نزدیک‏تر می‏شود، ولی اگر گام‏ها درجهت خلاف باشد در هر گامی، یک قدم از خود حقیقی خویش دور می‏گردد و به تحقق خود حیوانی‏اش کمک می‏کند. حال اگر روز به روز در این مسیر پیش رود، به تدریج، همین «من حیوانی» به جای «من متعالی» در او تقویت می‏گردد و آن میل اصیل حبّ ذات، به جای تعلق گرفتن به خود ملکوتی، به خود پنداری و حیوانی تعلق می‏گیرد. این جاست که حبّ نفس به معنای پلید و مذموم آن شکل می‏گیرد.

حبّ ذات و من حیوانی، آن گاه که قدرت یافت در چشم و گوش و مجاری ادراکی خلل ایجاد می‏کند و ما را به خطا می‏اندازد. توجیه، تسویل و تزیین کارها و تصمیمات بد به شکل زیبا، در دستور کارش قرار می‏گیرد و اگر همین مسیر خطا را ادامه داد «خود پرست» و بیگانه از خود ملکوتی می‏شود. این جاست که نیازهای کاذب و امیال مجازی فراوان و سیری‏ ناپذیر انسان در مقام جاه طلبی، شهرت پرستی، غرور، فخر فروشی، حرص و طمع، به بدترین وجهی گل می‏کند و نظیر سران ستم، همه امکانات نظامی، علمی، اقتصادی، رسانه‏ای و... را در راه خودخواهی خویش به کار می‏گیرد.

این‏جاست که قرآن کریم اینان را هواپرست نامیده و می‌فرماید:

ای رسول! دیدی حال آن کسی که هوای نفسش را خدای خود ساخت؟ آیا تو حافظ و نگهبان او توانستی شد؟ یا می‏پنداری که اکثر اینان می‏شنوند یا فکر و تعقلی دارند؟ اینان در بی عقلی بس، مانند چارپایان‏اند، بلکه نادان و گمراه‏تر.[140]

علاوه بر موضوع «حبّ ذات» نفس انسان، هنرها، زرنگی‏ها و پیچیدگی‏های زیادی دارد که بر دشواری جهاد با نفس می‏افزاید، از قبیل:

 

الف) تسویل نفس

یعنی نفس راه‏های انحرافی و گناهان را با مهارت کامل با لباس زیبا می‏پوشاند و اقدامات را توجیه می‏کند. حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید:

نفس امّاره و آرایش‏گر، بسان منافق، چاپلوسی می‏کند و به شیوه یک دوست صمیمی رفتار می‏کند تا آن گاه که فریب دهد و قدرت یابد، همانند دشمن مسلّط گردد و با تکبّر، تحکّم و زورگویی کند، سپس انسان را به جایگاه‏های بد در آورد.[141]

و می‌فرماید:

هلاک شد کسی که از خود راضی باشد و اعتماد کرده به آنچه نفس او برایش آراسته است.[142]

و می‌فرماید:

به راستی که نفس تو پرفریب و خدعه است، اگر به آن اعتماد کنی شیطان تو را به سوی ارتکاب محرمات می‏کشاند.[143]

و می‌فرماید:

برای فریب خوردن مرد، همین بس که اعتماد کند به هر چه نفس او برایش بیاراید.[144]

و در بخشی از خطبه 82 می‌فرماید:

به شما سفارش می‏کنم از خشم خدا بترسید، خدایی که با هشدارهایی که داده، جای عذری نگذاشته و با راهنمایی‏هایی که کرده، حجّت را بر بندگانش کامل کرده است، خدایی که شما را از دشمن خطرناکی ترسانده که پنهانی در دل‏ها نفوذ می‏کند و در گوش‏ها نجوا می‏نماید، دشمنی که گمراه می‏کند و انسان را به پستی می‏کشاند، وعده می‏دهد و دل را گرفتار می‏کند و آدمی را آرزومند می‏سازد و زشتی‏ها را در برابر انسان، زیبا جلوه می‏دهد و گناهان بزرگ و نابود کننده را آسان و کوچک می‏نماید تا آن‏جا که از مقام رشد و تعالی ساقط کرده و به گمراهی می‏کشاند و در نتیجه، گروگان خود را به بند کشیده و راه نجات را بر او می‏بندد.[145]

هنگامی که انسان با صحنه‏ای بر می‏خورد و در برابر گناه قرار می‏گیرد، در درجه نخست، با آن احساس بیگانگی می‏کند و با فطرت پاک خویش پلیدی آن را احساس می‏کند، دست کم احتمال می‏دهد خطا و خطر باشد، ولی هم ابلیس از برون و هم نفس توجیه گر از درون، دست به آرایش‏گری و صحنه پردازی می‏زنند و لباسی از وجاهت و زیبایی بر اندام کار زشت می‏پوشانند، توجیهاتی از قبیل: همه از این کارها می‏کنند، این که گناه کبیره نیست، در این وضعیت معلوم نیست اصلاً گناه باشد، چون نیازمندی، اشکالی ندارد، در توبه باز است، خداوند ارحم الرحمین است، بعدا جبران می‏کنی و.... اگر کسی به گناهی آلوده شد و تکرار کرد، به تدریج قبح و زشتی گناه از نظرش می‏افتد و اگر ادامه داد، به کار زشت معتاد می‏شود و کم کم آن را خوب و لازم قلمداد می‏کند. شبیه معتادی که برای تهیه مواد افیونی حاضر می‏شود هر سرقت و گناهی حتی خیانت به خانواده‏اش را توجیه کند با این عنوان که من مضطرّم، ناچارم، حفظ جان واجب است و... .

قرآن کریم می‌فرماید:

آیا کسی که زشتی کردارش برای او آراسته شده و آن را زیبا می‏بیند، [ همانند مؤمن نیکوکار است؟]... .[146]

خودفریبی و تسویل و تزیین در جامعه را می‏توان در شعارها و ادعاهای گروه‏های سیاسی ملاحظه کرد. هر جناح و گروهی، خود را مستحق، حق به جانب، مظلوم و مدافع دین و خیرخواه و طرف‏دار نظام، ملت و طرف مقابل را به عکس تصور می‏کند.

آرایش‏گری و توجیه سازی نفس به قدری قوی است که بدترین جنایت امویان و یا قاتلان کربلا را به عنوان وظیفه شرعی و کار مثبت برای آنان جلوه داد.

ولی افرادی که خود را شناخته‏ اند و اهل تقوا و پارسایان، با بدگمانی به خواهش‏های نفسانی نگاه می‏کنند، حضرت امیر علیه‌السلام در وصف متقین می‌فرماید:

نفس آنان نزد خودشان موردتهمت و بدگمانی قرار دارد و از اعمال خودشان می‏ترسند، هنگامی که یکی از آنان مورد مدح کسی قرار می‏گیرد، از تعریف و تمجید می‏ترسد و می‏گوید: من به نفس خودم آگاه ترم و خدا هم از من آگاه‏تر است.[147]

 

ب) درونی و خانگی بودن دشمن

معروف است که نبرد با دشمنی که ناشناخته و در خانه است دشوارتر است و سیاست‏مداران می‏گویند، ستون پنجم؛ یعنی جاسوسان بیگانه که به صورت ناشناس در میان ملت ما هستند، از دشمن آشکار خطرناک‏ترند. حال سخن از مقابله با دشمنی است که به صورت دوست و در نهان جان و درون دل ما سنگر گرفته است.

حضرت رسول اکرم صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله می‌فرماید:

دشمن‏ترین دشمنت، نفس توست که میان دو پهلویت جا گرفته.[148]

حضرت علی علیه‌السلام می‌فرماید:

نفس تو نزدیک‏ترین دشمن تو نسبت به توست.[149]

و می‌فرماید:

برای انسان دشمنی بدتر از نفس او نیست.[150]

 

اعتماد، یا سوء ظنّ به نفس

برای نجات از گمراه سازی نفس، نباید به آن اعتماد کرد، بلکه همیشه باید با بدبینی و سوء ظن به پیشنهادهایش نگریست. در همین زمینه این سخنان از حضرت علی علیه‌السلام نقل شده است:

کسی که به نفس خود اطمینان کند، نفس به او خیانت می‏کند.[151]

کسی که نفس خود را متّهم داند [ و به آن اعتماد نکند] بر شیطان چیره گشته است.[152]

کسی که به نفس خویش گمان خیر برد [ و به آن خوش گمان باشد] زیان گسترده‏ای به آن زده است.[153]

آن که از نفسش راضی و خشنود باشد، زیان کرده و آن که به نفس خود اعتماد داشته باشد، دچار فتنه گردیده است.[154]

مؤمن، همواره به نفسش بدگمان است. در نتیجه، همیشه از او عیب جویی و انتقاد می‏کند و کارهای بهتری را از او مطالبه می‏نماید.[155]

 

سلب آزاد اندیشی

خودپسندی و حبّ ذات، مانع آزاد اندیشی است، نمی‏گذارد انسان، درست تشخیص دهد. حضرت امام علی علیه‌السلام می‌فرماید:

برای نادانی انسان همین بس که از خود راضی باشد.[156]

همواره برادران حامی همدیگرند، ولی حبّ ذات، برادران یوسف علیه‌السلام را در میدان تسویل نفس فریب داد و به آنان گفت: اگر یوسف نباشد شش دانگ محبت پدر، ویژه ‏شما خواهد شد. با آن‏که طرد یوسف علیه‌السلام، آغاز مشکلات و گرفتاری‏ها برای پدر و فرزندان بود.[157]

خودخواهی و ریاست‏طلبی سامری سبب شد که به قیمت گمراه سازی و ایجاد اختلاف بین امّت برای خود نام و نان و ریاستی دست و پا کند. او در پایان تراژدی گوساله ‏سازی اعتراف دارد که تسویل نفسم، مرا به این کار وا داشت.[158]

خودپسندی، هم مانع می‏شود عیب خویش را ببیند و هم نمی‏گذارد به فضایل دیگران اعتراف کند امام علی علیه‌السلام می‌فرماید:

کسی که از خود راضی است عیب او از خودش پوشیده است و اگر برتری و فضیلت دیگری را بشناسد به علت نقص و خسران خود، آن را بپوشاند.[159]

و می‌فرماید:

نگه داشتن نفس به هنگام میل و رغبت و یا ترس، از برترین ادب‏هاست.[160]

گویند یکی از فقهای بزرگ (علاّمه حلّی) روزی در خانه‏اش حیوانی در چاه افتاد و مرد و چون می‏خواست بررسی کند که در این گونه موارد آیا آب چاه نجس می‏شود یا نه و چه مقدار از آب چاه را باید تخلیه کنند تا قابل بهره ‏وری باشد و... چون در مقام صدور فتوا بود احتمال داد که چون مسئله مربوط به خانه خودش هست، بخواهد که مسئله را به صورت سهل و آسان حل کند تا مشقت چندانی برای خانواده‏اش ایجاد نکند و نفسش، حقیقت را بر او بپوشاند. ازاین‏رو، دستور داد چاه را پر کنند و سپس با خاطری آسوده، به بررسی و صدور فتوا پرداخت.

نکات راه‏گشایی برای خودسازی، در نصوص دینی نهفته است که هر کدام می‏تواند شاه کلیدی برای حلّ مشکلات سالک باشد. اینک با نیم نگاهی، چند موضوع را بررسی می‏کنیم.

 

[140] . فرقان، آیه 43 و 44: « أَرَأَیـْـتَ مَنِ اتـَّخَـذَ إِلـهَهُ هَواهُ أَفَأَنْتَ تَـکُونُ عَلَیْهِ وَکِـیلاً * أَمْ تَحْسَـبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْـمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاّ کَالأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً ».
[141] . تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ج 2، ص 139، ش 2106: «النفسُ الأَمّارةُ المسوَلّةُ تَتَملّقُ تَملّقَ المنافِق، و تَتَصنّعُ بشیمةِ الصدیقِ الموافِق، حتی إذا خَدَعَتْ و تَمَکَّنتْ تَسَلَّطتْ تسلّطَ العدوِّ و تَحکَّمَت تَحَکُّمَ العتوِّ، فأورَدتْ مواردَ السوء».
[142] . همان، ج 6، ص 196: «هَلَک مَن رَضَی عَن نَفسِه و وَثِقَ بما تَسوِّلَه لَه».
[143] . همان، ج 2، ص 521 : «إنّ نَفْسَکَ لخَدوع إن تثِقْ بِها یَقتدِک الشیطان إلی ارتکابِ المحارِم».
[144] . همان، ج 4، ص 579 : «کفی بالمرء غروراً أن یَثِقَ بِکُلِّ ما تُسَوِّلُ لَهُ نَفسُه».
[145] . نهج ‏البلاغه، خطبه 82 : «أوصیکم بِتقوىَ اللّه‏ الذی أنذرَ بما أنذرَ و احتجَّ بما نَهَج و حَذَّرکُم عَدُوّاً نَفذَ فِی الصدورِ خفیّاً و نَفثَ فی الآذان نَجِیّاً فَأَضلَّ وَاَرْدی وَ وَعَدَ فَمَنی وَ زَیَّن سیّئاتِ الجرائِم و هَوَّن مُوبِقاتِ العظائمَ حتی إذا استدرَج قرینَته و اسْتَغْلَقَ رَهینَته».
[146] . فاطر، آیه 8 : « أَفَمَنْ زُیـِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً ».
[147] . نهج ‏البلاغه، خطبه 193: «فَهُم لأَِنفسِهِم مُتَّهِمُون و مِنْ أَعمالِهِم مُشْفِقُونَ و إذا زکّی أحدُ منهم خافَ ممّا یقال له فیقول: أنا أعلمُ بنفسی من غیری و ربِّی أعلمُ منّی بنفسی».
[148] . مجلسی، بحارالانوار، ج 70، ص 64: «أَعْدی عَدُوِّکَ نَفْسُ التی بَیْنَ جَنْبَیْکَ».
[149] . تمیمی آمدی، غررالحکم، ج 6، ص 170: «نفسُک أقربُ أعدائِک إلیک».
[150] . همان، ص 399 : «لا عدوَّ أعدی علی المرءِ من نفسِه».
[151] . همان، ج 5، ص 161: «من وَثِقَ بنفسِه خانَته».
[152] . همان، ص 369 : «من اتّهم نفسَه فقد غالبَ الشیطانَ».
[153] . همان، ص464: «من ظنّ بنفسِه خیراً فقد أوسعَها خیراً».
[154] . همان، ج 2، ص 76 : «الراضی عن نفسِه مَغبونٌ و الواثقُ بها مَفتونٌ».
[155] . نهج‏البلاغه، خطبه 176: «إنّ المؤمنَ لا یُصبِح و لا یُمسی إلاّ و نفسُه ظَنُونٌ عنده، فلا یَزال زاریاً علیها و مستزیداً لها».
[156] . تمیمی آمدی، غرر الحکم، ج 4، ص 578 : «کَفی بِالْمَرْءِ جَهْلاً أن یَرضی عن نَفْسِهِ».
[157] . یوسف، آیه 18: « بَلْ سَـوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً ».
[158] . طه، آیه 96 : « وَکَذ لِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی ».
[159] . تمیمی آمدی، همان، ج 2، ص 133: «الراضی عن نفسِه مَستورٌ عنه عَیْبُه و لو عَرَف فضلَ غَیْرِهِ کَساهُ مابِهِ مِنَ النقصِ و الخُسْران».
[160] . همان، ص 234، ش 5933 : «ضَبْطُ النَّفْسِ عِنْدَ الرَّغْبِ و الرَّهْبِ مِن أفضلُ الأدبِ».