پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

عبادت و بندگی امام باقر علیه السلام

عبادت و بندگی امام باقر علیه السلام

عبادت و بندگی

امام محمّد باقر علیه‌السلام در عبادت، ذکر خدا، دعا و مناجات، تضرّع و خوف و خشیّت الهی، همانند پدرش زین العابدین در مرتبه اعلای انسانیّت و سرامد مردم عصر خود بود. از باب نمونه، به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

امام صادق علیه‌السلام فرمود: پدرم کثیرالذکر بود. در حال راه رفتن، غذا خوردن، حتّی درحالی که با مردم سخن می‌گفت، از ذکر خدا غافل نبود. ذکر «لاإله‏ إلاّ الله» را همواره بر زبان داشت. گاهی ما را جمع می‌کرد و امر می‌فرمود تا طلوع آفتاب مشغول ذکر باشیم و به افرادی که قرائت قرآن می‌دانستند می‌فرمود: «قرآن بخوانيد.».[497]

امام صادق علیه‌السلام فرمود: پدرم در نیمه‌های شب، درحال تضرّع و مناجات و گریه می‌گفت: «أمرتَني فلمْ ائتمرْ، و نهيتَني فلم أنزجرْ، فها أنا عبدك بين يديكَ و لااعتذرُ.».[498]

افلح، غلام امام محمّد باقر علیه‌السلام می‌گوید: با آن حضرت به حج رفته بودم. هنگامی که به مسجد الحرام وارد شد و به کعبه نگاه کرد، آن چنان گریست که صدای گریه‌اش بلند شد. عرض کردم: «پدر و مادرم فدايت! مردم به شما نگاه مى‏كنند. كاش آهسته‏تر گريه مى‏كردى!». فرمود: «واى بر تو اى افلح! چرا گريه نكنم؟ شايد خداى متعال مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار دهد، و در فرداى قيامت رستگار شوم.».

افلح می‌گوید: سپس آن حضرت طواف کرد و بعد از آن، نزد مقام ابراهیم نماز خواند.
وقتی سر از سجده برداشت، از کثرت گریه موضع سجده‌اش  تر شده بود.[499]

جابر جعفی می‌گوید: محمّد بن علی علیه‌السلام به من فرمود: «يا جابر! من ناراحت و نگرانم.».

عرض کردم: «اندوه و نگرانى شما از چيست؟». فرمود: «ای جابر! هر کس دین خالص در قلبش رسوخ کرده باشد، او را به خدا مشغول، و از غیر او منصرف می‌سازد.

ای جابر! دنیا به اندازه‌یک مَرْکَب که برآن سوار شوی یا لباسی که آن را بپوشی یا همسری که با او خلوت کنی، ارزش ندارد.

ای جابر! مؤمنان، اعتمادی به بقای دنیا ندارند و خود رااز مرگ و قدوم آخرت، در امان نمی‌بینند؛ آن چه با گوش خود می‌شنوند، آنان را از ذکر خدا غافل نمی‌سازد؛ زرو زیور دنیا، چشم آنان را از مشاهده نور خدا باز نمی‌دارد؛ آنان به پاداش نیکوکاران نائل خواهندشد.

اهل تقوا، کم هزینه‌ترین مردم جهان، و برای تو، بهترین کمک هستند: اگر فراموش کنی، تو را به یاد خدا می‌آورند و اگر ذکر خدا بگویی، تو را یاری می‌دهند؛ زبانشان به حقِّ خدا، گویا است؛ اوامر خدای را بر پا می‌دارند؛ محبّت‌های خود را در حبّ خدا خالص می‌گردانند؛ با قلب‌های خود، به خدا و محبّت او نظر می‌افکنند؛ در اطاعت از مالک حقیقی خود، از دنیا وحشت دارند. این گونه رفتار را از شئون خود می‌دانند.

دنیا را همانند منزلی ببین که به طور موقّت در آن توقّف می‌کنی و باید هر چه زودتر آن را ترک کنی، یا همانند مالی که آن را در خواب به دست می‌آوری، ولی هنگامی که بیدار شدی، چیزی از آن را نمی‌یابی. در نگهداری از دین و حکمت خدا کوشا باش.».[500]

امام صادق علیه‌السلام فرمود: من هر شب، بستر پدرم را پهن می‌کردم و منتظر می‌ماندم تا در بستر خود استراحت کند، آن‌گاه به بستر خود می‌رفتم. شبی بستر آن حضرت را پهن کردم و  در انتظارش بودم، ولی نیامد. بعد از این که مردم به خواب رفته بودند، در جست و جوی پدر به مسجد رفتم. او را دیدم در حال سجده بود. صدای ناله‌اش را شنیدم که می‌گفت:
«سبحانكَ اللهم أنتَ رَبّي حقّاً حقّاً، سجدتُ لك ـ يا ربّ! ـ تعبداً و رقّاً، اللّهم! إنّ عملي ضعيف فضاعِفْهُ لي، الّلهم! قِني عذابَكَ يومَ تبعث عبادَكَ، و تُبْ عليَّ إنّكَ أنت التواب الرحيم.».[501]

امام صادق علیه‌السلام فرمود: «هنگامى كه پدرم در رابطه با چيزى اندوه‏ناك مى‏شد، زنان و كودكان را فرا مى‏خواند، دعا مى‏كرد و آنان آمين مى‏گفتند.».[502]

ابان بن میمون قداح می‌گوید: حضرت ابوجعفر علیه‌السلام به من فرمود: «قرآن بخوان.». عرض کردم: «از كجا؟». فرمود: «سوره نهم.». خواستم آن سوره را پیدا کنم، فرمود: «از سوره يونس بخوان.». هنگامی که به این آیه رسیدم: «للذين أحسنوا الحسنى و زيادة و لايرهق وجوههم قترولا ذلّة». فرمود: «بس است. رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله فرمود: ,,از اين تعجّب مى ‏كنم كه قرآن بخوانم و موهايم سفيد نشود``.».[503]

 

احسان و انفاق

با این که امام محمّد باقر علیه‌السلام ثروت‌مند نبود و اموال چندانی در اختیار نداشت و هزینه زندگی او نیز زیاد بود، در حدّ توان و قدرتش، صدقه می‌داد و احسان می‌کرد.

امام صادق علیه‌السلام فرمود: پدرم از لحاظ ثروت، از خویشانش کم مال‌تر و هزینه زندگی او از آنان زیادتر بود، در عین حال هر روز جمعه، یک دینار صدقه می‌داد و می‌فرمود: «صدقه‏دادن در روز جمعه، بر ساير روزها برترى دارد.».[504]

حسن بن کثیر می‌گوید: نیازمندی خودم و بی‌توجّهی دوستان را خدمت امام باقر علیه‌السلام عرض کردم. فرمود: «چه بد هستند دوستانى كه در حال ثروت‏مندى به سوى انسان روى مى‏آورند، ولى در حالى نيازمندى، او را رها مى ‏سازند.».

آن‌گاه به غلامش دستور داد، کیسه پولی را که هفتصد درهم در آن بود، به من بدهد.
سپس فرمود: «اين پول را خرج كن. هر وقت تمام شد، باز هم به من خبر بده.».[505]

عمر بن دینار و عبیدالله بن عبید گفتند: هرگاه که خدمت امام محمّد باقر علیه‌السلام می‌رسیدیم، پول و لباس به ما می‌داد و می‌فرمود: «من، اين‏ها را قبلاً براى شما آماده كرده بودم.».[506]

سلیمان بن قرم گفت: «حضرت ابوجعفر محمّدبن على عليه‏السلام پانصد يا ششصد و گاهى تا هزار درهم به ما احسان مى‏كرد و هيچ‏گاه از احسان به برادران و تقاضا كنندگان و اميدواران خسته نمى‏شد.».[507]

سلمی (کنیز امام محمّد باقر علیه‌السلام) گفت: کسانی که بر آن حضرت وارد می‌شدند، بیرون نمی‌رفتند جز این که به آنان اطعام می‌کرد و لباس و پول می‌داد. من از آن حضرت خواستم که کم‌تر عطا کند. فرمود: «بهترين حسنه در دنيا، احسان به برادران است.».[508]

امام صادق علیه‌السلام فرمود: «در خدمت پدرم بودم كه هشتاد هزار دينار در ميان نيازمندان مدينه تقسيم كرد.».[509]

این، در حالی بود که آن حضرت برای تأمین هزینه زندگی خود و خانواده‌اش کار می‌کرد و در هوای گرم مدینه عرق می‌ریخت.

محمّد بن منکدر گفت: گمان نمی‌کردم علی بن الحسین جانشینی همانند خودش بگذارد تا این که پسرش محمّدبن علی علیه‌السلام را دیدم. قصد داشتم او را موعظه کنم، ولی او مرا موعظه کرد. اصحابش گفتند: «چه‏گونه تو را موعظه كرد؟». گفت: در ساعتی گرم به اطراف مدینه رفته بودم. محمّدبن علی را که مردی فربه بود، دیدم، در حالی که به دو غلامش تکیه داده بود. پیش خود گفتم: «تعجّب است كه شيخى از شيوخ قريش، در اين ساعت، در طلب دنيا بيرون آمده است. مى‏روم او را نصيحت مى‏كنم.».

نزدیک شدم و سلام کردم. نفس زنان و عرق ریزان، جواب سلام مرا داد. عرض کردم:
«شيخى از شيوخ قريش، در اين ساعت گرم، در طلب دنيا بيرون آمده؟! اگر در اين حال مرگ تو فرا رسد، جواب خدا را چه مى‏دهى؟». دست از شانه غلامان برداشت و فرمود: «به خدا سوگند! اگر مرگ من در اين حال فرا رسد، در حال اطاعت از خدا خواهم مرد؛ زيرا، رفته بودم كار كنم تا به تو و امثال تو محتاج نباشم. بايد ترس من از اين باشد كه در حال معصيّت خدا، مرگ من فرا رسد.».

محمّدبن منکدر گوید: عرض کردم: «خدا تو را رحمت كند. قصد داشتم تو را موعظه كنم، ولى تو مرا موعظه كردى.».[510]

 

منبع کتاب الگوهای فضیلت / آیت  الله ابراهیم امینی

 

[497]ـ بحارالأنوار، ج 46 ، ص 297
[498]ـ کشف الغمة ، ج 2 ، ص 330
[499]ـ کشف الغمة، ج 2 ، ص 329
[500]ـ کشف‌الغمة ، ج 2 ، ص 333
[501]ـ بحارالأنوار، ج 46 ، ص 301
[502]ـ بحارالأنوار، ج 46 ، ص 297
[503]ـ بحارالأنوار، ج 47 ، ص 302
[504]ـ بحارالأنوار، ج 46 ، ص 294
[505]ـ بحارالأنوار، ج 46 ، ص 287
[506]ـ بحارالأنوار، ج 46 ، ص 288
[507]ـ بحارالأنوار، ج 46 ، ص 288
[508]ـ کشف‌الغمة ، ج 2 ، ص 330
[509]ـ بحارالأنوار، ج 46 ، ص 302
[510]ـ بحارالأنوار، ج 46 ، ص287