زود آمدن شوهر به منزل
مرد تا زمانی که همسری اختیار نکرده آزاد است. میتواند دیر یا زود به خانه بیاید، اطلاع بدهد کجا میروم یا ندهد، اما هنگامی که ازدواج کرد، خواهناخواه باید برنامهاش را تغییر دهد و زودتر به منزل بیاید.
باید توجه داشته باشد که همسرش از صبح تا غروب در منزل زحمت کشیده، خانه را مرتب نموده، غذا پخته، لباس شسته، منزل را تمیز کرده و اکنون چشم به راه است که شوهرش به منزل بیاید، با هم بنشینند صحبت کنند و از انس و محبت لذت ببرند.
بچههایش نیز همین انتظار را دارند. دور از انسانیت و انصاف است که مرد شب دنبال خوش گذرانی و شب نشینی برود و همسر بیچاره و کودکانش را در انتظار بگذارد؟!
مگر همسرداری تنها به این است که برای زن غذا و لباس آمادهکنی؟! زن شریک زندگی است نه کلفت بیمزد و مواجب. به خانه شوهر نیامده که شبانهروز زحمت بکشد و لقمه نانی بخورد، بلکه بدان امید آمده که انیس و همنشین دایمی داشته باشد.
بعضی مردها واقعاً انصاف و عاطفه و شعور ندارند. زن پاکدامن و عفیف و فرزندان معصوم خویش را در خانه میگذارند و شب تا سحر دنبال عیاشی و ولگردی میروند.
پولهایی را که باید در خانه خرج کنند، در خارج منزل بیهوده تلف میکنند. این بیچارهها چون هنوز لذت انس و محبت را درک نکردهاند، عیاشی های کثیف را خوشگذرانی میشمارند. هیچ فکر نمیکنند که با این گونه رفتار، آبرو و حیثیت خویش را از دست میدهند. و در نزد مردم، افرادی هوس باز و سبک مغز معرفی میشوند. خود را بدبخت و زن و فرزند بیچاره را بدبخت میکنند. کاری میکنند
که همسرشان از روی ناچاری تقاضای طلاق و جدایی کند و کاخ زناشویی را متلاشیسازد.
به داستانهای زیر توجه فرمایید:
مردی که زنش را طلاق داده بود در دادگاه گفت: در ابتدای ازدواج به خاطر جوانی و معاشرت با دوستان بد، هر شب همسرم ...
را در خانه تنها میگذاشتم و برای تفریح و خوش گذرانی ازخانه بیرون میرفتم و نزدیک صبح به خانه میآمدم. همسر جوانم که از رفتار من ناراحت بود، عاقبت به ستوه آمد و طلاق گرفت. ده فرزند داشتیم، قرار شد ماهی دومرتبه آنها را ببینم. مدتی بدین نحو گذشت، ولی اکنون مدتی است از من مخفی شدهاند. برای دیدن فرزندانم خیلی ناراحت هستم.[1]
زنی میگوید: از تنهایی دیگر حوصلهام سر رفته، دارم دق میکنم. شوهرم اصلًا به فکر من و تنهایی کشنده من نیست، هر شب تا بعد از نیمه شب در پی تفریح و شادی خویش است.[2]
آقای محترم! تو که دارای زن و فرزند هستی، دیگر حق نداری مانند سابق بیقید و بند باشی. به فکر آینده خود و خانوادهات باش. دست از ولگردی و عیاشی بردار. دوستان ناباب را رها کن. از کار روزانه که فارغ شدی زود به خانه بیا. با زن و فرزندانت بنشین. کانون خانواده را گرم و با صفا کن و از لذت انس و محبت برخوردار شو. ولگردی و شبنشینی بر فرض این که سالم و بدون مفسده هم باشد، باز به حال تو سودی ندارد و زندگیات را متلاشی میسازد.
[1] و. روزنامه اطلاعات، 11 تیر 1349
[2] و. روزنامه اطلاعات، 11 تیر 1349