بزرگترین تجربۀ بشر دربارۀ تحریم شراب
قانون تحریم شراب (Probibition Law) در اوایل ماه دسامبر سال 1933 در امریکا الغا شد و در این باره اعلامیۀ رسمى صادر گشت. دنیاى جدید بعد از آنکه مدت چهارده سال از حرمت شراب رنج مى بردند، باز به سوى مداومت در شرابخوارى و پیالهنوشى باز گشتند. «روز ولت» رئیس جمهور امریکا اولین کسى بود که از شرابخوارى پشتیبانى کرد. ابتدا در ماه آوریل سال 1933، نوشیدن شرابى را که 32% الکل داشته باشد به وسیلۀ قانون رسمى تجویز کردند. چندماهى بیشتر طول نکشید که «مادۀ هجدهم» اصلاح قانون اساسى را الغا کردند. ماده هجدهم، خرید و فروش و درستکردن و نگهدارى و صادرکردن و تقاضاى شراب را قدغن مى کرد.
حادثۀ مذکور بزرگترین تجربهای است که بشر انجام داده و خواسته است با وضع قانون و اعمال قدرت، اخلاق و رفتار اجتماع را اصلاح کند، این قضیه در تاریخ بىنظیر است.
مبارزه با شراب
شرح داستان از این قرار است که قبل از اینکه مادۀ هجدهم اصلاحى به قانون اساسى امریکا ملحق گردد، در کشور امریکا تبلیغات دامنهدارى بر ضد شراب شروع شد و عدهاى از رهبانان و زهاد با کمال شدت، با علنیبودن میخانه ها مخالفت کردند و با کوشش و جدیت خویش، اهالى امریکا را از میخوارگى نهى میکردند و با ایراد سخنرانى و تألیف کتاب و برپاساختن نمایشنامه و نشاندادن فیلمهاى سینما مضرات و مفاسد شرابخوارى را به مردم گوشزد مى کردند. مدت ده سال دراینباره تبلیغ نمودند و اموال زیادى را صرف کردند. بودجه این تبلیغات را از آغاز نهضت، تا سال 1925 به مبلغ 65 میلیون دلار تخمین زدهاند. تعداد صفحاتی که در بیان مفاسد شراب و شرابخوارى سیاه شده به نهمیلیون صفحه مى رسد.
بودجه مذکور، قبل از وضع قانون به مصرف رسید، اما بودجهاى که ملت امریکا در ظرف چهارده سال گذشته براى اجرا و تنفیذ قانون تحریم شراب خرج کرده است به چهار میلیون و نیم لیره مى رسد. آماری که از طرف دیوان قضایى امریکا انتشار یافته نشان مى دهد که از ماه ژانویه سال 1920 تا ماه اکتبر سال 1933، دویست نفر در راه تنفیذ قانون تحریم شراب کشته و پانصدهزار نفر زندانى شدند و متخلفان از قانون، بیش از یکمیلیونونیم لیره جریمه دادند و اموالی که در این راه مصادره شد در حدود چهارصدمیلیون لیره ارزش داشت.
شکست مبارزات
تمام آن خسارتهای جانى و مالىِ کمرشکن را ملت امریکا متحمل شد تا مفاسد شراب را به ملت امریکاى متمدن، گوشزد کند و زیانهای روحى، بهداشتی، سلامتی، اخلاقى و اقتصادى شرابخوارى را بدانان بفهماند، اما تمام کوششهاى مداومى که قبل از وضع قانون تحریم و بعد از آن، با کمک نیروى امریکا به عمل آمد، درمقابل تصمیم ملت امریکا دربارۀ ادامۀ شرابخوارى به جایى نرسید و با شکست مواجه شد و طرفداران منع میخوارگى از میدان جهاد اصلاحى خویش عقبنشینى کردند.
گمان نکنید علت عقبنشینى دولت امریکا درمورد تحریم شراب و الغاى قانون منع شراب، این بود که مفاسدی که قبلاً براى شراب بیان میشد و قدرت قانون و تبلیغات براى ریشهکن کردن آن استخدام شده بود، با مرور ایام به منافع و برکات تبدیل شد یا اینکه اکتشافات جدید علمى، نظریه مردم را تأیید کرد. ابداً چنین نبود، بلکه شواهد علمى قوىتر و آزمایشهای وسیعترى که به عمل آمده بود، اثبات مى کرد که شرابخوارى اصل و سرچشمۀ تمام مفاسد اخلاقی است و بهسبب رابطۀ نزدیکى که بین شرابخوارى و مفاسد دیگر برقرار است، مفاسد اخلاقى دیگرى مانند زناکارى، ارتکاب جنایات، لواط، دزدى، قماربازى و قتل نفس، از شرابخواری نشئت میگیرد. شواهد علمى اثبات میکرد که میخوارگى، در فساد اخلاق غربیها و تخریب صحت بدنشان و فساد زندگى و اجتماع آنان سهم بزرگى دارد.
علل شکست
اما باوجود اینهمه مفاسد، مهمترین عاملی که دولت امریکا را وادار کرد قانون تحریم شراب را پس بگیرد و تجویز آن را اعلان کند، این بود که بیشتر ملّت امریکا تاب تحمل مفارقت از شراب را نداشتند. همان جمعیتى که قبل از ممنوعیت، با صداى بلند و تبلیغات زیاد، قدغنشدن شرب خمر را میخواستند، همانها در مورد تجویز آن و آزادى نوشیدنش اصرار مى ورزیدند.
ما میدانیم که هیچکس حتى طرفداران آزادى شراب، مضار و مفاسد آن را انکار ندارند و هیچیک از مخالفان تحریم شراب هم، منافع و محاسن قابل توجهى برایش ارائه ندادهاند. هنگامی که به مجلس قانونگذارى امریکا پیشنهاد شد که مادۀ هجدهم را درمورد منع شراب تصویب کند و این موضوع خواستۀ اکثریت ملت امریکا بود، وکلاى مجلس، موضوع را خوب بررسى و بین دو طرز زندگى مقایسه کردند: یکى زندگى خوشی که بهواسطۀ پیالهزدن فرحبخش و باصفا شود. دیگر زندگى خشک و بىصفایی که شرابخوارى در آن نباشد. ولى پس از بررسى و دقت زیاد، مراعات زیانها و مفاسد شراب را مقدم داشتند و تصویب قانون منع شراب را ترجیح دادند. بعد از آن، 46 ایالت از ایالتهای متحد امریکا قانون مذکور را تأیید کردند. قانون تحریم در مجلس شورا و مجلس سنا به تصویب رسید.
آرى، تمام حوادث طبق رضایت و خواسته ملت امریکا انجام مىگرفت و مادامی که قانون تحریم، مرکبى روى کاغذ بیش نبود و فقط صحبتش در میان بود، ملت امریکا خواستارش بود و از آن دفاع مى کرد. اما تعجب اینجاست که قانون مذکور هنوز به مرحله عمل و نفوذ کامل درنیامده بود که مردم عوض شدند. همان ملتى که از جهت تمدن مترقى ترین ملل بودند و از حیث سیاست نیرومندترین ملت بهشمار مى رفتند، بر آن مرتبه علم و عقل و حقیقتجویى که داشتند، از عقیدۀ سابق خویش دست کشیدند و نتوانستند از نوشیدن شراب، یعنى امالخبائث، خوددارى کنند. هنوز یکشب را بدون شراب نخوابیده بودند که جنونشان گل کرد و حواسشان پرت شد و دست به اقداماتى زدند که هر ناظرى گمان مى کرد الآن مى خواهند سرشان را با سنگ بشکنند، مانند عاشق دلباختهاى از عاشقان شرقى.
میخانه هاى مخفى
هنوز میخانه هاى علنى شهرها بسته نشده بود که هزاران میخانۀ سرّى (Speak - easies) و (Blind pihs) در مقابلش باز شد که صاحبان آنها بهسبب ترس از قانون با انواع حیله ها به خریدوفروش و نوشیدن شراب اقدام مىکردند. طغیان شهوتِ شرابخوارى بهطورى بر مردم غلبه کرد که هرگاه شخصى جاى میخانۀ مخفى یا اشاره و رمز آن را به یکى از خویشان و دوستانش مى گفت، گویا بزرگترین احسان را دربارهاش به عمل آورده بود. قبل از وضع قانون تحریم، دولت مى توانست میخانه ها را تحت نظر بگیرد و از انواع شرابها و مشتریانش مراقب کند، ولى بعد از تصویب آن قانون، این قدرت هم از دولت گرفته شد، زیرا تعداد مراکز عصیان و شرابخوارى قاچاق، به قدرى زیاد شد که دولت نتوانست آنها را کنترل کند. چون تعدادشان به چندین برابر میخانه هاى علنى سابق رسید.
بدترین شرابهایی که از سم کشندهتر بود در آن میخانه هاى سرّى بهفروش مىرسید. کمکم پاى اطفال خردسال و دختران و پسران امریکا نیز به این قبیل میخانه ها باز شد؛ به حدى که روشنفکران امریکا به وحشت افتادند و از عواقب سوء آن ترسیدند. قیمت شراب، ترقى فاحشى کرد و تخصص در شرابفروشى از بهترین مشاغل گشت. میلیونها مردم به این شغل پردرآمد مشغول شدند. علاوه بر اینها، یک دسته شرابفروش دورهگرد (Boot – lehhers) به وجود آمد که به منزلۀ میخانه هاى سیار بود. کارشان این بود که در مدارس و مکتبخانه ها و مسافرخانه ها و گردشگاهها شراب میفروختند و براى یافتن مشترى به خانه هاى مردم رفت وآمد مى کردند. مى توان حدس زد که تعداد شرابفروشان قاچاق، حداقل به ده برابر شرابفروشان علنى قبل رسید. کمکم این شغل از شهرهاى کشور به روستاها و مزارع نیز سرایت کرد و در تمام دهات شرابسازى سرّى دایر گشت. قبل از تصویب قانون تحریم، تعداد کارخانه هاى شرابسازى داراى امتیاز، از چهارصد عدد تجاوز نمى کرد، ولى در مدت هفتسال بعد از تحریم، در حدود هشتاد هزار بنگاه شرابسازى سرّى دایر گشت و بیش از نوزده هزار اجاق شرابپزى به وجود آمد. اما تمام این حوادث به موضوع تجارت شراب، لطمه اى نزد.
رئیس سابق بخش تحریم حکومت امریکا صریحاً اعتراف کرد: با تمام کوششى که به عمل آوردیم، نتوانستیم بیش از یکدهم بنگاههاى شرابسازى را کشف کنیم. همچنین مقدار مصرف شراب فوقالعاده زیاد شد، به طوریکه در امریکا در هر سال دویست میلیون گالون شراب به مصرف مى رسید که این مقدار، بسیار زیادتر از مقدار مصرفى سالهاى قبل از تحریم بود.
علاوه براین، شرابهایى که مصرف میشد بدترین و زیانبخشترین انواع شراب بود؛ به طوریکه پزشکان علناً اظهار کردند: «این مشروبات را اگر سمّ بنامیم بهتر است تا شرابش بخوانیم، زیرا هنوز از گلوى شارب پایین نرفته، آثار سوئش روى معده و مغز آشکار مى گردد و یک پیالهزدن، دو روز مستى و بىشعورى ایجاد مى کند و مادامی که به حالت مستى باشد، براى هیچ کارى شایستگى ندارد و نمى تواند به طور طبیعى زندگى کند، علاقه دارد که داد و فریاد و بىنظمى راه بیندازد و به ارتکاب معاصى و جرمها اقدام کند.»
تولید مرض و کثرت جرایم
زیادشدن این نوع شرابها، سلامت را از ملت امریکا گرفت و بیماریها را در بینشان شایع کرد. براى روشنشدن مطلب، آماری که از شهر نیویورک تهیه شده خواندنی است: «در سال 1918، قبل از تحریم، تعداد اشخاصی که به سبب استعمال الکل مریض شدند، به 3741 نفر مى رسید و تعداد مردگان به 252 نفر، ولى در سال 1927، بعد از تحریم، تعداد بیماران به یازده هزار نفر و تعداد مرده ها به7500 نفر بالغ شد. اینها اشخاصى بودند که قربانى رسمى شرابخوارى شدند، اما اشخاصى که بدون مباشرت شراب، ضررش را دیدند و بههلاکت رسیدند یا در حکم اموات قرار گرفتند، تعدادشان را جز خدا کسى نمى داند.
همچنین، بر اثر ازدیاد شرابخواران، جرایم ـ خصوصاً جرایم دختران و پسران ـ فوقالعاده زیاد شد؛ به حدى که قضات امریکا رسماً اعلام کردند که «در تاریخ کشور ما سابقه ندارد اینقدر اطفال در حال مستى دستگیر شوند». هنگامى که جرایم جوانان و اطفال از حد گذشت و اوضاع کاملاً مشکل شد، هیئتى از رجال مأمور شدند علل کثرت جرایم و وخامت اوضاع را رسیدگى کنند. بعداً گزارش دادند که از سال 1920، شرابخوارى و عربدهجویى جوانان، سالبهسال در ازدیاد بوده است؛ بهطوریکه در مدت هشت سال، تعداد مبتلایان بهاین مشروب خانمانسوز به سهبرابر سالهاى قبل از تحریم بالغ شده است. سرهنگ موس مدیر شوراى عالى بررسى جرایم رسماً اعلام کرد که از هر سهنفر امریکایى یکنفرشان مرتکب جرم مى شوند و جرایم قتل به مقدار 30 درصد افزایش یافته است.
نتایج تحریم
نتایجى که در امریکا بعد از اجراى قانون تحریم شراب بروز کرد به شرح زیر است:
1. احترام قانون از بین رفت و در طبقات مختلف اجتماع، حالت تعدّى و سرپیچى از قانون به وجود آمد؛
2. هدفی که از وضع قانون تحریم شراب منظور بود محقّق نشد، بلکه بعد از اجراى آن قانون، استعمال شراب روبه فزونى گذاشت؛
3. دولت امریکا در راه اجراى قانون مذکور، خسارتهای بیشمارى را متحمل گشت. ملت نیز به علت خریدِ قاچاقى شراب، بسیارى متضرر شدند و بدین واسطه لطمه بزرگى به اقتصاد کشور وارد شد؛
4. مرضها زیاد و در تندرستى مردم اختلال پیدا شد. تعداد مرگ روبه فزونى گذاشت و اخلاق ملت فاسد گشت. اخلاق زشت شیوع یافت و ارتکاب جرایم در تمام طبقات بهویژه نسل جوان، بیشتر شد.
سرنوشت قانون تحریم
مفاسد مذکور از نتایج مدنى و اخلاقى قانون تحریم بود. آن نتایج در دولتى به وجود آمد که مترقىترین دولت زمین شمرده مىشد. در زمانی که علم و دانش به ترقیاتى نایل گشته بود. در بین فرزندان کشورى که از حیث اخلاق و تمدن بر سایر کشورها تقدّم داشتند و نور علم و حکمت را در جهان پخش مىکردند و چنین ملتى باید مصالح و مفاسد خود را بهخوبى تشخیص دهند.
این ثمرات وقتى ظاهر شد که ملت امریکا، بهسبب تبلیغات دامنهداری که میلیونها دلار در راه آن مصرف شده بود و بدین منظور صدها میلیون کتاب و مجله انتشار یافته بود، بهخوبى از مفاسد و ضررهاى شراب آگاه شده بودند.
آرى، این حوادث بر خلاف نظریه اکثریت ملت امریکا به وقوع پیوست؛ ملتی که به ضرورىبودن قانون تحریم اتفاق داشتند و با رضایت و پشتیبانى آنان، آن قانون به مجلسِ قانونگذارى امریکا عرضه شد. با وجود اینکه دولت نیرومندى مانند دولت امریکا با مجهزترین نظام، مدت چهارده سال کوشید تا ساختن و نوشیدن شراب را ریشهکن سازد، آن حوادث رخ داد، اما قبل از ظهور آن نتایج، اکثریت دولت و ملت امریکا خواستار آن قانون بودند. ولى بعد از تصویب قانون مذکور چون معلوم شد که ملت امریکا حاضر نیست پیالهزدن را ترک کند، عواقب مجبورکردن آنان بر ترک شراب به مراتب بدتر از سابق خواهد شد، لذا اکثریت دولت و احزاب از عقیدۀ سابق خود برگشتند و بر تجویز شراب اتفاق کردند.
چگونگی اجرای قانون تحریم شراب در اسلام
اکنون زمینه مساعد گشته است که نظر خود را به سوى نقطهاى از زمین معطوف سازیم که مردمش از جاهلترین مردم زمین به شمار مى رفتند، آن هم در تاریکترین عصر تاریخ، یعنى متجاوز از سیزده قرن قبل. اهالى آن سرزمین بیسواد و مشعل علم و حکمت در بینشان خاموش بود و از تمدن و فرهنگ خبرى نداشتند. تعداد محصلان آنان از بین هر ده هزار نفر، از یک نفر تجاوز نمىکرد. تازه، مرتبۀ تحصیلى آن یک نفر هم بهاندازۀ یک نفر عامى ما بود. از وسایل ادارى و نظامهای اجتماعى عصر حاضر محروم بودند. نظام حکومتشان در مراحل ابتدایى بود و تأسیس آن به ده سال نمى رسید.
اهالى آن سرزمین، عاشقِ دلباختۀ شراب بودند و در زبان آنها شراب در حدود 250 نام و علامت داشت، که در هیچ زبانی نظیر ندارد. اگر مىخواهى عشق بی حدشان را دریابى به اشعارشان توجه کن، خواهى دید که شراب، تار و پود اشعارشان را تشکیل مى دهد؛ به طوریکه خواننده خیال مىکند که ایشان شراب را با شیر مادر نوشیدهاند و آن را همانند آب از لوازم حیات میشمارند.
مراحل اجرا
اکنون که با اوضاع عمومى جزیرةالعرب و اوصاف اهالى قبل از اسلام آن کشور آشنا شدی، ملاحظه کن که قانون تحریم خمر با چه نیروى خارقالعاده اى در بین مسلمانان اجرا شد. اولین مرتبهای که موضوع شراب مورد توجه مردم واقع شد و مسئله اش را از پیغمبر پرسیدند آن حضرت در جواب آنان این آیه را قرائت فرمود:
مردم دربارۀ شراب و قمار از تو سؤال مى کنند، در جوابشان بگو: در شراب و قمار گناه بزرگى است. منافعى هم دارند، ولى گناهشان بر منافعشان فزونى دارد.[5]
مردم آیه را از پیغمبر شنیدند، در این آیه امر و نهیى وجود ندارد و اخبارى بیش نیست. خدا در آیۀ مذکور از حقیقت شراب خبر مى دهد و مى گوید: شراب، هم نفع دارد و هم ضرر، ولى ضررش زیادتر از نفعش است؛ نتیجۀ تعلیم الهى چنین شد که بسیارى از مسلمانان براى اجتناب از معصیت بزرگ، از شرابخوارى دست کشیده، گفتند: ضرورت ندارد چیزی را بنوشیم که در نوشیدنش گناه است. گروهى هم به بهانۀ اینکه خدا به منافع شراب تصدیق کرده، به شرب خمر ادامه میدادند.
باز هم براى دومین بار، شراب مورد سؤال واقع شد، علت قضیه از این قرار بود که بعضى از مردم در حالت مستى به نماز حاضر میشدند و سخنان لغو و هذیان از آنان صادر مىشد و این موضوع خوشآیند نبود؛ لذا باز هم از شرابخوارى سؤال کردند. پیغمبر در جوابشان این آیه را خواند:
اى مؤمنین در حالت مستى به نماز نزدیک نشوید، تا اینکه بفهمید چه مى گویید.[6]
در اینجا باز هم گروهى از مسلمانان بهطورکلى شرابخوارى را ترک کرده، گفتند: چیزی که ما را از نماز باز دارد، خوب نیست.
ولى گروهى دیگر گفتند: شراب مى خوریم و از خانه بیرون نمى رویم. اما در اوقات نماز شراب نمى خوردند، مبادا در حالت مستى به نماز حاضر شوند یا به سبب مستى ناچار شوند نماز را ترک کنند.
آخرین دستور
با تمام این احوال باز هم مفاسد شرابخوارى به طورکلى زایل نگشت، زیرا بعضى از مردم شراب مىخوردند و در حالت مستى افساد مى کردند و بسا اوقات که به قتل نفس نیز میانجامید؛ ازاینرو، مسلمانان میل داشتند دستورالعمل کاملى دربارۀ شراب دریافت دارند. پس خدا این آیه را نازل فرمود:
اى مؤمنین! شراب و قمار و بتها و تیرهاى قرعه، پلید و از اعمال شیطانند. از آنها اجتناب کنید تا رستگار شوید. شیطان مى خواهد بهواسطۀ شراب و قمار در بین شما دشمنى افکند و شما را از ذکر خدا و نماز باز دارد. آیا آنها را ترک نمى کنید؟ از خدا و رسول اطاعت کنید و از اعمال زشت حذر کنید و اگر از دستورهای ما اعراض کردید، باید بدانید که وظیفۀ پیغمبر ما جز ابلاغ احکام چیزى نیست.[7]
عکس العمل مسلمانان
وقتى اصحاب، آیه را استماع کردند، عمربنخطاب گفت: خدایا! دیگر شراب نمى خوریم. أَنس مىگوید: هنگامی شراب بر عرب حرام شد که لذتى بالاتر از آن نداشتند و ترک هیچیک از محرمات دشوارتر از ترک شراب نبود. همچنین مى گوید: وقتى آیه نازل شد، خمهاى شراب را در کوچه ها آوردیم و شرابهایش را بر زمین ریختیم. بعضى از ما ظرفهاى شراب را نیز شکستند. برخی دیگر، آنها را با آب و خاک تطهیر کردند. بهقدرى شراب در کوچه هاى مدینه ریخته شد که تا مدتى هر وقت باران مىبارید، رنگ و بوى شراب در زمین ظاهر میگشت.
أنس بن مالک مى گوید: روزى که آیه تحریم خمر نازل شد ما در منزل ابىطلحه مجلس شرابى داشتیم و من ساقى آن جلسه بودم. مشروبشان، شرابى بود که از خرماى نارس و خرماى رسیده تهیه شده بود. درهمانحال، منادى پیغمبر ندا کرد که: «اى مسلمانان! آگاه باشید که شراب حرام شد و باید در کوچه ها ریخته شود. پس ابوطلحه به من گفت: تو هم شرابها را بیرون بریز. من به دستورش عمل کردم و شرابها را در کوچه ریختم».
باز هم حکایت شده است که مردى مشغول شرابخوارى بود و جام شراب را تا نزدیک لبهاى خویش برده بود که شخصى وارد شد و آیۀ تحریم شراب را تلاوت کرد. پس آن مرد جام شراب را از لب خویش برداشت و قطرهاى از آن را نیاشامید.
بعد از آن، رسم مسلمانان چنین بود که شرابخوار را با کفش و چوب و عصا کتک مىزدند و سپس او را چهل تازیانه مىزدند. بعداً حد شرب خمر هشتاد تازیانه شد.
نتیجۀ نزول آن آیات چنین شد که عربها بهطورکلى از شرابخوارى دست کشیدند. سپس اسلام در هر کشورى نفوذ مىکرد، ساکنانش را از شرابخوارى متنفر میساخت. این قانون الهى بهطورى در بین مردم نفوذ کرد که هماکنون، با اینکه آثار تعالیم اسلامى ضعیف شده، باز هم میلیونها بشر از خوردن شراب اجتناب مىکنند. درصورتیکه قانون مذکور فعلاً در بین مسلمانان ضامن اجرایى ندارد و حدود الهى اجرا نمیشود.
اگر آمارى از شرابخواران جهان گرفته شود، معلوم میشود که مسلمانان باوجود عقبافتادگىای که دارند، باز هم از تمام ملتها کمتر شراب مىخورند. علاوهبرآن، هریک از مسلمین هم که به شرابخوارى آلوده گردد، خودش را گناهکار مىداند و قلباً از کردۀ خویش پشیمان است و بسا اوقات، خودبهخود توبه مىکند و از شرابخوارى دست مىکشد.
مقایسه بین قانون الهى و قانون بشرى
حکم نهایى و قطعى عقل و منطق، بر تجربه و شواهد عملى مبتنى است و شواهد تجربى انکارپذیر نیستند. اکنون دو تجربۀ قابل توجه در اختیار شماست: یکى تجربه اینکه در همین ایام در کشور امریکا به عمل آمد؛ دوم، تجربۀ اینکه در صدر اسلام در بین عربها واقع شد. فرق این دو آزمایش بر کسى پوشیده نیست. شما مىتوانید بین دو حادثۀ مذکور مقایسه کنید و از آنها عبرت بگیرید.
باز هم توضیح مىدهم: خیراندیشان کشور امریکا با تبلیغات وسیع خود چندین سال برضد شراب قیام، و میلیونها دلار در راه اعلان مفاسد آن، مصرف نمودند و بهواسطۀ دستورها طبى و استدلالهای منطقى، آثار جسمى و اخلاقى و اقتصادى آن را بیان کردند؛ بهطوریکه براى کسى شک و شبه هاى باقى نماند. بلکه مفاسد شراب را بالعیان به مردم نشان دادند و کوشش کردند که ملت به مفاسد شراب عقیدهمند گردد و خودبهخود آن را رها سازد. بعدها مجلس قانونگذارى امریکا با آن قدرت و نفوذى که داشت، با اکثریت آراء قانون تحریم شراب را تصویب کرد. بعد از آن، دولت مقتدرو نیرومند امریکا حداکثر کوشش خود را به عمل آورد که خریدوفروش و تهیه و صدور و در خواست شراب را ممنوع سازد. اما با تمام اینها، ملت امریکا که در رأس ملتهای متمدن و روشنفکر جهان قرار دارد، راضى نشد شراب را ترک کند و قانون تحریم ناچار شد بعد از چهارده سال کوشش، عقبنشینى کند و قانون جواز را جانشین خویش سازد. این سرنوشت یک قانون بشرى بود.
ازسوىدیگر، در صدر اسلام هیچکس بر ضد شراب تبلیغاتى نکرد و طلا و نقرهاى مصرف نشد و هیچ تشکیلاتى بر ضدِ وجود میخانه تأسیس نشد. فقط پیغمبر اسلام به مردم اعلام کرد که خدا شراب را حرام فرموده است. هنوز صداى اعلان آن حضرت خاموش نشده بود که مسلمانان از خوردن شراب دست کشیدند؛ یعنى همان ملتى که از ملت امریکا به شراب عاشقتر بودند و تعقّلات و دانش امروزى هم در اختیارشان نبود، فوراً از شرابخوارى دست کشیدند و بهطورى با آن عنصر پلید وداع کردند که اگر بخواهند در دایرۀ اسلام بمانند، هرگز برگشت ندارد. مسلمانان براى کنترل شراب احتیاجى به قوۀ حاکمه و پلیس و سازمان تنبیهات ندارند؛ بلکه خودبهخود از آن عنصر کثیف اجتناب مىکنند، بدون اینکه نیروى قاهرى بالاى سرشان باشد.
قوانین جاویدان
نکتۀ دیگر اینکه قانون تحریم شراب در اسلام بهگونهای است که قابل تخفیف و تغییر نیست و چنان استحکام دارد که اگر تمام مسلمانان جهان بر تجویز آن اتفاق نمایند و یکصدا جوازش را اعلان کنند، هرگز نمىتوانند آن را مباح و حلال گردانند.
اگر شما علل و اسبابِ تفاوت مهمى را که بین این دو تجربه وجود دارد، بررسى کنید، امورى برایتان روشن میشود که به منزلۀ اصول و قوانین ثابتى قرار میگیرد، نه فقط در شراب، بلکه در تمام مسائل قانون و اخلاق: اول، اینکه فرق اساسى بزرگى بین قوانین اسلام و قوانین مجعول بشرى وجود دارد، زیرا قوانین بشرى بر آرا و خواسته هاى مردم تکیه دارد و در تمام اصول و فروعشان محتاج به آرای خواص و عوام ملت میباشند. معلوم است که عقاید افراد انسان همواره تحت تأثیر عواطف و امیال و عوامل خارجى قرار میگیرد و تغییر میکند. احکامی هم که قابل تغییر باشند لازم نیست همیشه صحیح و مطابق واقع باشند. لازمۀ این تأثیر این است که افکار و آرای پیوسته در معرض تغییر باشند و بهسبب همین تغییر، میزان خیر و شّر و صحیح و غلط و جایز و ممنوع و حرام و حلال، تبدیل مییابد و اضطراب و تزلزل این مقیاسها، قانون را مجبور میکند که از آنها متابعت کند؛ درنتیجه، میزان ثابت و استوارى که قابل تغییر نباشد، براى اخلاق و تمدن باقى نمیماند؛ بلکه تلوّن طبیعت انسان در قانون تأثیر میکند و تلوّن قانون، حیات و زندگى انسان را دائماً در معرض تغییر قرار میدهد.
قوانین بشرى همچون رانندۀ تازهکاری است که پشت فرمان اتومبیلى نشسته باشد: دستهاى لرزان این رانندۀ ناشى، بدون جهت، فرمان اتومبیل را به چپ و راست حرکت میدهد، اضطراب فرمان، اتومبیل را مضطرب میکند و از راه راست منحرف میسازد. راننده و مسافران هم تابع اتومبیل میباشند، گاهى مستقیم و گاهى به چپ و راست میروند و در هرلحظهای بیم آن میرود که اتومبیلشان در درهاى سقوط یا باکوهى تصادف کند یا با صدمات بزرگترى روبهرو شود.
برخی امتیازهای قوانین الهى
اما قوانین اسلام برخلاف قوانین بشری است، زیرا تمام قوانین اصولى اسلام و اکثر فروع جزئی احکام و دستورهای اخلاقى آن، از جانب خدا و رسول وضع شده است و عقاید و آرای بشرى حق ندارند در آنها دخالت کنند. آرای بشرى فقط در یکجا حق دخالت دارند که مجتهدین، طبق نیازهاى متحوّل عصر، فروع تازهای را از اصول کلی و شواهد جزئی که از پیغمبر رسیده استنباط کنند؛ البته این فروع شناور هم حتماً باید طبق اصول کلى اسلام باشد.
یکى از برکات اینگونه تشریع الهی این است که مقیاس و دستورالعمل ثابت و غیرمتزلزلى را دربارۀ اخلاق و تمدن، به دست ما میدهد. در قوانین اخلاقى و اجتماعى، تلوّن و تغییرى وجود ندارد. ممکن نیست چیزی که دیروز حرام بوده، امروز حلال شود و فردا باز حرام گردد. محرمات اسلامى براى همیشه حرام خواهند بود و حلالها تا قیامت حلال میباشند. آرى، ما مسلمانان زمامِ مرکب خویش را به شخص حاذق و متبحرى سپردهایم و یقین داریم مرکب ما را بهطور مستقیم به سوى مقصد هدایت میکند:
خدا مؤمنین را با کلام استوارى، در دنیا و آخرت ثابت میگرداند و ستمگران را در ضلالت نگه میدارد.[8]
امتیاز دیگر
امتیاز دوم این است که قدرتهاى دنیوى وقتى بخواهند قانونى وضع کنند و در نظام اجتماعى و اخلاقى و تمدن خویش اصلاحى به عمل آورند، ناچارند قبل از اقدام، در هر مسئله جزئى، رضایت عموم ملت را جلب کنند. ازاینرهگذر است که نفوذ و اجراى هر قانونى بستگى به رضایت مردم دارد و هر قانونی که برخلاف خواستۀ اکثریت تصویب گردد، عاقبت بعد از فساد و اضطراب احوال، نسخ و الغا خواهد شد. البته این موضوع، چیزى نیست که تنها امریکا آن را آزمایش کرده باشد، بلکه تجربۀ جهانیان آن را تأیید میکند و همین آزمایشها، ثابت میکنند که قوانین بشرى بىنتیجهاند و براى اصلاح اخلاق و اجتماع سودى ندارند، زیرا همان افسادکنندگانی که قانون براى اصلاح آنها تصویب میشود، همان اشخاصى هستند که نفوذ و الغاى قوانین نیز طبق خواستۀ آنان صورت میگیرد.
نقشۀ اسلام
اما اسلام این مشکل را به شکل دیگرى حل کرده است که با دقت در آن، تصدیق میکنید که راهحلى جز آن وجود ندارد. اسلام قبل از اینکه متعرّض مسائل تمدن و اجتماع و اخلاق بشود و قبل از اینکه آنها را به اطاعت از قوانین شرع دعوت کند از مردم مىخواهد که به خدا و قرآن و رسول ایمان بیاورند. البته تصدیق به وجود خدا و قرآن و پیغمبر موضوعی است اختیارى و بستگى به تمایل اشخاص دارد، اگر صدق آنها را درک کردند ایمان مىآورند، وگرنه در ایمان مجبور نیستند، اما بعد از اینکه به خدا و رسول ایمان آوردند و به صدق گفتارشان یقین پیدا کردند، دیگر رضایت و عدم رضایت آنان موردى ندارد و دستورهای پیغمبر و قرآن را باید واجبالعمل بدانند؛ درصورتیکه اصل ایمان به خدا اثبات شد، جمیع قوانین شرعی دربارهاش جارى مىشود و رضایت و عدم رضایتش وجهى ندارد.
اگر دقت بفرمایید، همین نکتۀ اساسى بود که سبب شد همان قانونی که در امریکا جامعۀ عمل نپوشید؛ با اینکه برای اجراى آن میلیونها دلار مصرف شد و با آنهمه تبلیغاتى که در تاریخ ملتها سابقه و نظیر ندارد، به عمل آمد و با آن کوششهاى متوالى دولت امریکا، اما همان قانون بهسبب دستورى که پیغمبر از جانب خدا آورد فوراً جامه عمل پوشید.
قوانین الهى یا آخرین راه علاج
امتیاز سوم: جهان انسانیت هرچه هم بیشتر در علوم و فنون ترقى کند و هرچه تعقّلاتش عالىتر گردد، باز هم نمى تواند از چنگال هواوهوس نجات یابد؛ مگر اینکه قوانین الهى را گردن نهد و از نیروى ایمان برخوردار گردد. باید اصول نفسانى و اخلاقى چنان در او نفوذ کند که بتواند از تمایلات و خواسته هاى شهوانى چشم بپوشد. آرى، بدون قانون الهى نمیتوان از کارهاى زشت جلوگیرى کرد، گرچه مفاسد آنها مانند آفتاب روشن گردد و علوم تجربى یعنى معبود دانشمندان غرب، فسادها و ضررهایش را گواهى دهند و به واسطۀ آمارها تأیید شده باشد و ضررها و آفاتش باتجربه و مشاهده به اثبات رسیده باشد.
از سخنان مذکور روشن شد که علم و حکمت و عقل و منطق، چنان نیرویى ندارند که انگیزۀ اخلاقى را در انسان تحریک کنند و ضمیر محاسبهگرش را نشو و نما دهند و به قدرى او را تقویت کند که بر نفس اماره پیروز گردد. فقط ایمان به خداست که چنین نیرویى دارد.
[5]. بقره، آیۀ219.
[6]. نساء، آیۀ43.
[7]. مائده، آیات90ـ93.
[8]. ابراهیم، آیۀ27.