پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

عصمت از نظر عقل‏

عصمت از نظر عقل‏

براى‌ اثبات ضرورت امام به چند دلیل استدلال شد، با توجه به هر یک از آنها مى‌‏توان براى‌ اثبات عصمت امام نیز استدلال نمود. اگر به بحث عقلى‌ امامت مراجعه نمایید و با دقت بخوانید براى‌ این بحث مهیاتر خواهید شد. اکنون مطالب آن بحث را به طور خلاصه یادآور مى‌‏شویم:


در دلیل اول اثبات شد که نوع انسان- مانند سایر موجودات جهان طبیعت- در طریق حرکت و تکامل واقع شده و در باطن ذات به سوى‌ غایت کمال انسانى‌ رهسپار است. هم چنین گفتیم: صراط مستقیم تکامل عبارت است از باطن و روح همین احکام و قوانینى‌ که به وسیله پیمبران از جانب خدا نازل شده است و این راه، راه حقیقى‌ و واقعى‌ بوده و درجاتش با هم اتصال داشته و قابل تقطیع نیست. غایت این حرکت تکاملى‌، آخرین مرتبه کمالات ممکنه انسانى‌ و باطن احکام و مقام مقدس ولایت و امامت است. نیز گفتیم: باید همیشه در بین بشر انسان کاملى‌ موجود باشد که تمام کمالات نازل شده از جانب خدا، در وى‌ به فعلیت رسیده و مصب فیوضات حق تعالى‌ و مظهر تام و کامل اسماءالحسنى‌ الهى‌ باشد، تا بدان وسیله، بین عالم ربوبى‌ و نوع انسان ارتباط برقرار بوده و صراط مستقیم دیانت و غایت حرکت نوع انسان محفوظ باشد.


بنابراین تقریر، لزوم عصمت براى‌ امام واضح است، زیرا بر طبق این بیان، امام عبارت است از فرد کامل انسانیت و نمونه وشخص ممتاز دیانت، و بدیهى‌ است که انسان کامل باید در متن صراط مستقیم دیانت واقع شده باشد و به باطن احکام و حقایق نازل شده از جانب خدا متحقق باشد، چنین فردى‌ حتماً به تمام احکام دین عمل مى‌‏کند و نافرمانى‌ و تجاوز از احکام الهى‌ در وجود مقدسش راه ندارد، زیرا صراط مستقیم یک راه بیش نیست و در بین احکام دین و بین صراط مستقیم تکامل انسانیت، ارتباط و اتصال و پیوند عمیقى‌ برقرار است. هر کس از احکام الهى‌، ولو یک حکم باشد، تجاوز کند در متن صراط واقع نشده و از جاده حقیقت انحراف دارد، و چنین فردى‌ را انسان کامل و غایت نوع نمى‌‏توان دانست.


از این بیان استفاده شد که امام از گناه و نافرمانى‌ معصوم است هم چنین استفاده مى‌‏شود که خطا و فراموشى‌ و نسیان احکام الهى‌ نیز در وجود مقدسش راه ندارد، زیرا کسى‌ که در متن احکام دین واقع شده و به روح و باطن آنها رسیده است با چشم باطن، حقیقت جهان هستى‌ و کمال واقعى‌ را مشاهده مى‌‏کند و از صراط تکامل دین منحرف و غافل نخواهد شد.
شخصى‌ که خطا و اشتباه و فراموشى‌ داشته باشد ممکن است از جاده حقیقت منحرف گردد، در صورتى‌ که گفته شد: امام همواره در متن صراط دیانت و باطن احکام سیر مى‌‏کند و از انحراف و گناه معصوم است.


براى‌ این که مطلب روشن‏تر شود لازم است بار دیگر برهان اول را به دقت بخوانید و درباره آن کاملًا تأمل نمایید تا لزوم معصوم بودن امام را نیز درک کنید.


دلیل دوم‏


در دلیل دوم گفته شد که: مجرد فرستادن پیمبران و ابلاغ احکام و قوانین دین، منظور حق تعالى‌ را که عبارت است از تکمیل نوع انسان تأمین نمى‌‏کند، زیرا مدت‏ توقف پیامبر در بین مردم محدود و کوتاه است در صورتى‌ که قوانین دین، ضامن اجرا لازم دارد. پس لطف بى‌ پایان خداوندى‌ اقتضا دارد افرادى‌ را که براى‌ اداره و رهبرى‌ مردم شایسته مى‌‏داند و به درستى‌ و پاک دامنى‌ آنان اعتماد دارد به ملت معرفى‌ کند و مسئولیت نگهدارى‌ و اجراى‌ احکام را بر عهده آنان واگذار نماید.


در این مورد نیز در صورتى‌ منظور حق تعالى‌ تأمین مى‌‏شود که اجرا کنندگان احکام از گناه و عصیان و تخلف از احکام معصوم باشند، و در یاد گرفتن احکام و حفظ و ابلاغ و اجراى‌ آنها از خطا و اشتباه و فراموشى‌ و عصیان مصونیت داشته باشند تا احکام و قوانین دین را به طور کامل و بدون کم و زیاد به اجرا گذارند. و الّا اگر در یکى‌ از این مراحل یا هیچ یک از آنها معصوم نباشند ممکن است عمداً مرتکب خلاف شوند یا حکم آسمانى‌ را خوب یاد نگیرند یا فراموش نمایند یا در طریق اجراى‌ آنها به اشتباه بیفتند، در نتیجه احکام واقعى‌ اجرا نشود و منظور خداى‌ بزرگ که تکمیل انسان هاست تأمین نگردد. پس مجریان قوانین که از جانب خدا معرفى‌ مى‌‏شوند باید از گناه وخطا معصوم و صد در صد مورد اعتماد باشند.

 

اشکال‏


ممکن است کسى‌ بگوید: بنابراین تقدیر، باید مأموران و کارگزاران و فرمانداران و قضات امام را نیز معصوم بدانید تا در اجراى‌ دستورهاى‌ امام به خطا و عصیان و اشتباه و فراموشى‌ مبتلا نشوند. در صورتى‌ که خود شما این مطلب را قبول ندارید و عصمت را در آنان شرط نمى‌‏کنید. پس شما هر چه درباره عدم لزوم عصمت آنان بگویید ما هم همان را درباره عصمت امام مى‌‏گوییم.

 

پاسخ‏


دلیل ما بیش از این اقتضا نداشت که باید رد تشکیلات ادارى‌ جامعه مسلمانان و در رأس قوه مجریه آنان، شخص معصومى‌ از جانب خدا تعیین شده باشد که قوانین الهى‌ را به طور صحیح بداند و اجراى‌ آنها را وظیفه خود بشمارد و از خطا و عصیان و خودخواهى‌، معصوم و در امان باشد تا مسلمانان پناه‏گاه معصومى‌ داشته باشند و قوانین دین بى‌ حافظ و ضامن اجرا نباشد. لطف حق تا این حد را اقتضا داشت وبر خدا لازم بود براى‌ ارشاد و تکمیل انسان‏ها چنین شخص معصومى‌ را تعیین کند.
ولى‌ بعد از این که شخص معصومى‌ در بین بشر موجود بود لازم نیست مأموران و کارگزاران او نیز معصوم باشند، زیرا گرچه ممکن است مأموران مرتکب خطا و نافرمانى‌ شوند، چون امام موجود است مردم راه رسیدن به احکام واقعى‌ را دارند و مى‌‏توانند براى‌ یاد گرفتن احکام واقعى‌ به امام معصوم مراجعه کنند و اگر یکى‌ از مأموران، خودخواه درآمد و احکام دین را ملعبه قرار داد امام که در رأس تشکیلات اسلامى‌ واقع شده و از جامعه مسلمانان مراقبت مى‌‏کند او را تنبیه یا عزل مى‌‏نماید و شخص صالحى‌ را جاى‌‏گزینش مى‌‏گرداند.
اصولًا در صورتى‌ که مأموران این مطلب را بدانند که در رأس اداره آنان امام معصومى‌ قرار دارد که مراقب اعمال و حرکات آنان است و در مورد اجراى‌ احکام خدایى‌ و اداره ملت سهل انگارى‌ و تخلف نمى‌‏کند و ممکن نیست با رشوه و راه‏هاى‌ غیر مشروع دیگر با وى‌ ساخت و ساز نمود در این صورت خیلى‌ کم اتفاق مى‌‏افتد که مرتکب خلاف شوند. افراد صالح چون به درستى‌ و پاک دامنى‌ و فداکارى‌ رئیس خود ایمان دارند به خوبى‌ و درستى‌ تشویق مى‌‏شوند و در به کار بستن قوانین دین فداکارى‌ مى‌‏نمایند. افراد ناصالح هم از ترس کیفر و بازخواست امام معصوم تا مى‌‏توانند از عمل خلاف خوددارى‌ مى‌‏کنند.


خلاصه: لطف خدا بیش از این ایجاب نمى‌‏کند که تشکیلات صحیح و منظم و مورد اعتمادى‌ فراهم سازد تا افراد اجتماع بتوانند در شاه راه تکامل حقیقى‌ سیر کنند، براى‌ تحقق این منظور لازم است زمام دار معصومى‌ را به آنان معرفى‌ نماید که اگر زیر بارش رفتند و در مقابل دستورهایش تسلیم شدند اجتماعشان را با بهترین وجه اداره کند. ولى‌ بر خدا لازم نیست که دست یک یک افراد بشر را بگیرد و براى‌ هر کدام آنان چندین نفر مراقب معصوم قرار دهد وبه زور و جبر آنان را به طرف سعادت سوق دهد.


دلیل سوم‏


گفته شد که احکام و قوانینى‌ که به منظور هدایت و تکمیل بشر و تأمین سعادت دنیوى‌ و اخروى‌ او نازل شده است باید همیشه بدون کم و زیاد در بین آنان محفوظ بماند و صراط مستقیم دیانت و مجموعه احکام در دست رس بشر باشد به طورى‌ که اگر خواستند بتوانند از آن استفاده کنند و در پیمودن راه حق عذر و بهانه‏اى‌ نداشته باشند. در این مورد نیز در صورتى‌ منظور حق تعالى‌ تأمین مى‌‏شود و احکام بدون کم و زیاد باقى‌ مى‌‏ماند که خزینه دار و حافظ آنها امام معصومى‌ باشد که در یاد گرفتن احکام و حفظ و ابلاغ آنها از خطا و نسیان و اشتباه معصوم باشد، زیرا امام و حافظ احکام اگر مانند سایر مردم در معرض خطا و اشتباه وفراموشى‌ باشد احکام خدایى‌ نیز دست خوش تغییر و تبدیل و تحریف و نابودى‌ خواهد شد.
امام و پیشواى‌ انسان‏ها اگر معصوم نباشد ممکن است در یاد گرفتن احکام یا در حفظ و نگه دارى‌ آنها یا در طریق ارشاد و ابلاغ به مردم یا در فهم کتاب و سنت دچار خطا و نسیان و اشتباه شود. در نتیجه، احکام الهى‌ باقى‌ و محفوظ نماند. و قرآن تنها هم براى‌ هدایت و ارشاد مردم کافى‌ نیست، زیرا تمام احکام دین به طورى‌ که قابل فهم همگانى‌ باشد در قرآن نیامده بلکه بسیارى‌ از آیات آن کتاب آسمانى‌ به تفسیر و توضیح امام معصوم احتیاج دارد.


دلیل چهارم‏
امام پیشواى‌ مردم و تربیت کننده انسان هاست. مردم از امام پیروى‌ مى‌‏کنند و اعمال و گفتارشان را با اعمال و گفتار او تطبیق مى‌‏دهند و از رفتارش سرمشق مى‌‏گیرند. براى‌ پیشوا و مربى‌ این قدر کافى‌ نیست که سخنان خوب و موضوعات تربیتى‌ را با کلمات زیبا و بیانات جذاب و بلیغ ادا کند بلکه لازم است مورد وثوق و اعتماد ملت باشد و در قلب‏ها جاى‌ داشته باشد.
پیشوا و امام در صورتى‌ مى‌‏تواند مورد اعتماد عموم باشد که به آن‏چه مى‌‏گوید عمل کند، رفتارش شاهد صدق ایمان و گفتارش باشد. امام اگر به گفتارش عمل کند و از گناه و نافرمانى‌ معصوم باشد مى‌‏تواند با کردار پسندیده‏اش در اعماق دل و باطن روح مردم نفوذ کند و قلب و احساسات و عواطف آنان را مسخر گرداند. اما اگر سخنان خوب و مطالب پسندیده مى‌‏گوید ولى‌ خودش بدان‏ها مقید نیست و بر خلاف گفتارش عمل مى‌‏کند مردم به او اعتماد نخواهند کرد و تبلیغات زبانى‌ او بى‌‏اثر خواهد ماند. مردم پیش خود خواهند گفت: اگر این شخص راست‏گو بود و سخنانش واقعیت داشت باید اولًا: خودش بدان‏ها ایمان داشته باشد و عمل کند سپس ما را به سوى‌ آنها دعوت نماید و چون خود بدان‏ها عمل نمى‌‏کند معلوم مى‌‏شود شخص حقه‏باز و فریب کارى‌ است که از این راه سوء استفاده مى‌‏کند. صد دلیل و برهان بر خوبى‌ چیزى‌ به اندازه یک عمل خارجى‌ اثر ندارد: «دو صد گفته چون نیم کردار نیست».
مأموران و کارگزاران امام و پیشوا اگر ببینند خود امام طبق احکامى‌ که به عنوان احکام خدایى‌ ارائه مى‌‏دهد عمل نمى‌‏کند او را دروغ گو و فریب‏کار شمرده و در مورد اجراى‌ احکام، سستى‌ و سهل انگارى‌ به خرج مى‌‏دهند.


توده ملت وقتى‌ مشاهده نمایند که پیشوا و امام و کارگزارانش به قوانین و احکام صادره ملزم و مقید نیستند آنان هم تا بتوانند از زیر بار آن قوانین شانه خالى‌ مى‌‏کنند و عصیان و تخلف را جایز مى‌‏شمارند.


شخص ستم کار اگر صدها مرتبه مردم را پند و موعظه دهد و از کیفر اخروى‌‏ بترساند به سخنانش اعتنا نخواهند کرد. کسى‌ که از خوردن و غصب اموال دیگران امتناع ندارد پند و موعظه‏اش بى‌ اثر خواهد بود.
از این جا مى‌‏توان گفت که: امام چون مربى‌ و پیشواى‌ انسان هاست باید از گناه و مخالفت دستورهاى‌ خدا مصونیت داشته باشد تا مورد اعتماد ملت باشد و بتوانند از گفتار و رفتارش سرمشق بگیرند و راه عذر و بهانه جویى‌ مسدود گردد. و گرنه در اصل صدق مدعایش تردید خواهند نمود.
به همین دلیل مى‌‏توان گفت که: امام باید از خطا و اشتباه و فراموشى‌ نیز معصوم و درامان باشد، زیرا اگر خطاکار و فراموش کار باشد سخنانش بى‌ ارزش و کم اعتبار خواهد شد و در هر یک از سخنانش احتمال اشتباه و فراموشى‌ خواهند داد و به گفتارش اعتماد نخواهند کرد. و منظور حق تعالى‌ که ارشاد و تکمیل انسان هاست ناقص خواهد ماند.

 

حدود عصمت‏
از ادله و براهین عصمت چند مطلب به خوبى‌ استفاده شد:
1- امام باید ازعصیان و مخالفت دستورهاى‌ خدا معصوم باشد و در مقابل تمام گناهان مصونیت کلى‌ داشته باشد، به همه واجبات و دستورهاى‌ شرع عمل کند، از تمام منهیات و کارهاى‌ حرام اجتناب ورزد.
2- چنان که از گناهان کبیره معصوم است از گناهان صغیره نیز باید مصونیت داشته باشد.
3- امام باید در تلقى‌ دستورهاى‌ شرع و یاد گرفتن احکام، و در ضبط و نگه دارى‌ و حفظ قوانین شریعت، و در اجراى‌ آنها و اداره ملت و در تبلیغ احکام و تعلیم و تربیت مردم، از اشتباه و فراموشى‌ و غفلت مصونیت داشته باشد.


از دلیل‏هاى‌ چهارگانه عصمت این مطلب به طور یقین استفاده شد که امام و پیشواى‌ انسان‏ها باید در زمان تصدى‌ مقام امامت از تمام گناهان و هرگونه سهو و اشتباهى‌ مصونیت داشته و از جانب خدا بیمه شده باشد.

 


عصمت قبل از زمان امامت‏


یکى‌ از مسائلى‌ که بین دانشمندان مورد بحث و گفت و گو واقع شده این است که آیا باید امام از اول تا آخر عمر، حتى‌ قبل از تصدى‌ مقام امامت، معصوم باشد یا این که عصمت قبلى‌ ضرورت ندارد؟
بعضى‌ گفته‏اند: قدر مسلم از عصمت، همان مصونیت در زمان امامت است و هیچ ضرورتى‌ اقتضا نمى‌‏کند که قبل از تصدى‌ مقام امامت معصوم باشد. گفته‏اند: ممکن است شخصى‌ در اوایل عمر به گناه و معصیت آلوده باشد اما هنگامى‌ که به پیشوایى‌ و امامت انتخاب شد فوراً توبه کند و یک مرتبه از جانب خدا مصونیت پیدا کند و به مردم بگوید: گرچه تا حال مانند شما گناه کار بودم ولى‌ از این ساعت که رهبر و امام شما شدم دیگر مرتکب گناه نخواهم شد و اکنون از تمام گناهان معصوم هستم.
در مقابل این دسته، گروهى‌ مى‌‏گویند: امام و پیغمبر باید از اول تا آخر عمر معصوم باشند.
باید دلیل‏هاى‌ عصمت را یک به یک بررسى‌ کنیم و ببینیم دلالت آنها تا چه حد است.


در دلیل اول اثبات شد که همیشه باید در بین بشر انسان کاملى‌ موجود باشد که تمام کمالات ممکنه انسانیت در او به فعلیت و تحقق رسیده نمونه تام و کامل دیانت باشد. چنین فردى‌ به باطن احکام متحقق بوده و در متن صراط مستقیم دیانت سیر مى‌‏کند. با چشم باطن حقایق جهان هستى‌ را مشاهده مى‌‏نماید و سعید بالذات است.
چنین فردى‌ امامِ قافله انسانیت و غایت حرکت استکمالى‌ بشر مى‌‏باشد. گفته شد که این دلیل به خوبى‌ دلالت مى‌‏کند این فرد کاملِ انسانیت که «امام» نامیده مى‌‏شود باید از گناه و خطا ونسیان معصوم باشد، زیرا در صورتى‌ مى‌‏توان او را انسان کامل و نمونه دین شمرد و در صورتى‌ در متن صراط دیانت قرار دارد که به تمام احکام و قوانین دین عمل کند و به طور کلى‌ از گناه و معصیت مصونیت داشته باشد و الّا درمتن صراط مستقیم نخواهد بود.


این دلیل به خوبى‌ دلالت مى‌‏کند که امام باید در زمان امامت معصوم باشد. هم چنین با اندکى‌ تأمل مى‌‏توان استفاده کرد که قبل از زمان امامت هم باید معصوم باشد، زیرا کسى‌ را مى‌‏توان کامل‏ترین فرد انسان و نمونه تام و کامل دیانت شمرد که از اول تا آخر عمر به تمام احکام و قوانین دین عمل کند و به طور کلى‌ به گناه و معصیت آلوده نگردد، چنین فردى‌ را مى‌‏توان گفت: در متن صراط مستقیم دیانت سیر مى‌‏کند بلکه خودش متن صراط مستقیم است، زیرا کسى‌ که مقدارى‌ از عمرش را به معصیت و نافرمانى‌ گذرانده باشد- ولو در اول عمر- نمونه کامل دین و متحقق به باطن احکام نخواهد بود. پس، از این دلیل مى‌‏توان به خوبى‌ استفاده کرد که امام حتى‌ قبل از تصدى‌ مقام امامت نیز باید معصوم باشد.


دلیل دوم و سوم ظاهراً چندان دلالتى‌ بر مطلب ندارند، زیرا قبل از تصدى‌ مقام امامت نه مجرى‌ احکام است نه حافظ آنها تا عصمت لازم باشد.


در دلیل چهارم گفته شد که: امام چون رهبر انسان‏ها و مربى‌ نفوس است باید صد در صد مورد اعتماد باشد، کسى‌ که خودش به گناه و معصیت آلوده است نمى‌‏تواند در دل مردم نفوذ کند و روح و روانشان را مسخر گرداند، شخص نادرست نمى‌‏تواند افرادى‌ پاک‏دامن و پرهیزکار تربیت کند، بنابراین، امام در زمان تصدى‌ امامت باید معصوم باشد. شاید از همین دلیل بتوان استفاده کرد که قبل از آن که به مقام امامت منصوب شود باید معصوم هم باشد، زیرا پیشوا و مربى‌ چنان که در حین تربیت باید درست کار و پرهیزکار باشد (زیرا گناه و معصیت، پیشوایى‌ و تربیت او را عقیم و بى‌‏اثر مى‌‏کند). هم‏چنین باید بد سابقه نباشد. مربى‌ اگر سوء سابقه داشته باشد، مردم کمتر زیر بار سخنانش مى‌‏روند و نمى‌‏تواند به طور کامل در روح و روان آنان نفوذ کند. شخصى‌ که مدتى‌ از عمرش را در گناه کارى‌ و عصیان پروردگار جهان صرف کرده و در بین ملت بد سابقه است ولى‌ به مجردى‌ که به امامت و پیشوایى‌ مردم انتخاب شد اظهار داشت من اکنون توبه نمودم و از گناهان گذشته‏ام پشیمان شدم، بعد از این گرد گناه نمى‌‏گردم، و به طور کلى‌ از گناه معصوم شده‏ام، مردم زیر بار حرف‏هایش نمى‌‏روند و نمى‌‏تواند قلوبشان را مسخر گرداند، مردم پیش خود خواهند گفت: این شخص تا دیروز فلان کاره بود اکنون آمده امام و پیشواى‌ ما شده، بعید نیست دروغ گو و ظاهر ساز و فریب کار باشد، اکنون هم که از گناه و معصیت خوددارى‌ مى‌‏کند نه بدان جهت است که ایمان محکمى‌ داشته باشد بلکه این شخص همان آدم سابق است ولى‌ اکنون چون منافعش را در این راه دیده به ظاهر سازى‌ و عوام فریبى‌ متوسل شده و در لباس زهد و تقوا در آمده است.
به هر حال، امام و مربى‌ انسان‏ها اگر بد سابقه باشد نمى‌‏تواند به طورى‌ که شاید و باید در روح و روان ملت نفوذ کند و مورد توجه و اعتماد همگانى‌ باشد. به همین علت شاید بتوان گفت که امام قبل از تصدى‌ مقام امامت نیز باید معصوم و پاک دامن باشد.
گفتنى‌ است که دلیل چهارم یک دلیل کلامى‌ بیش نیست و دلیل اول بهتر قابل اعتماد است.