عصمت از نظر عقل
براى اثبات ضرورت امام به چند دلیل استدلال شد، با توجه به هر یک از آنها مىتوان براى اثبات عصمت امام نیز استدلال نمود. اگر به بحث عقلى امامت مراجعه نمایید و با دقت بخوانید براى این بحث مهیاتر خواهید شد. اکنون مطالب آن بحث را به طور خلاصه یادآور مىشویم:
در دلیل اول اثبات شد که نوع انسان- مانند سایر موجودات جهان طبیعت- در طریق حرکت و تکامل واقع شده و در باطن ذات به سوى غایت کمال انسانى رهسپار است. هم چنین گفتیم: صراط مستقیم تکامل عبارت است از باطن و روح همین احکام و قوانینى که به وسیله پیمبران از جانب خدا نازل شده است و این راه، راه حقیقى و واقعى بوده و درجاتش با هم اتصال داشته و قابل تقطیع نیست. غایت این حرکت تکاملى، آخرین مرتبه کمالات ممکنه انسانى و باطن احکام و مقام مقدس ولایت و امامت است. نیز گفتیم: باید همیشه در بین بشر انسان کاملى موجود باشد که تمام کمالات نازل شده از جانب خدا، در وى به فعلیت رسیده و مصب فیوضات حق تعالى و مظهر تام و کامل اسماءالحسنى الهى باشد، تا بدان وسیله، بین عالم ربوبى و نوع انسان ارتباط برقرار بوده و صراط مستقیم دیانت و غایت حرکت نوع انسان محفوظ باشد.
بنابراین تقریر، لزوم عصمت براى امام واضح است، زیرا بر طبق این بیان، امام عبارت است از فرد کامل انسانیت و نمونه وشخص ممتاز دیانت، و بدیهى است که انسان کامل باید در متن صراط مستقیم دیانت واقع شده باشد و به باطن احکام و حقایق نازل شده از جانب خدا متحقق باشد، چنین فردى حتماً به تمام احکام دین عمل مىکند و نافرمانى و تجاوز از احکام الهى در وجود مقدسش راه ندارد، زیرا صراط مستقیم یک راه بیش نیست و در بین احکام دین و بین صراط مستقیم تکامل انسانیت، ارتباط و اتصال و پیوند عمیقى برقرار است. هر کس از احکام الهى، ولو یک حکم باشد، تجاوز کند در متن صراط واقع نشده و از جاده حقیقت انحراف دارد، و چنین فردى را انسان کامل و غایت نوع نمىتوان دانست.
از این بیان استفاده شد که امام از گناه و نافرمانى معصوم است هم چنین استفاده مىشود که خطا و فراموشى و نسیان احکام الهى نیز در وجود مقدسش راه ندارد، زیرا کسى که در متن احکام دین واقع شده و به روح و باطن آنها رسیده است با چشم باطن، حقیقت جهان هستى و کمال واقعى را مشاهده مىکند و از صراط تکامل دین منحرف و غافل نخواهد شد.
شخصى که خطا و اشتباه و فراموشى داشته باشد ممکن است از جاده حقیقت منحرف گردد، در صورتى که گفته شد: امام همواره در متن صراط دیانت و باطن احکام سیر مىکند و از انحراف و گناه معصوم است.
براى این که مطلب روشنتر شود لازم است بار دیگر برهان اول را به دقت بخوانید و درباره آن کاملًا تأمل نمایید تا لزوم معصوم بودن امام را نیز درک کنید.
دلیل دوم
در دلیل دوم گفته شد که: مجرد فرستادن پیمبران و ابلاغ احکام و قوانین دین، منظور حق تعالى را که عبارت است از تکمیل نوع انسان تأمین نمىکند، زیرا مدت توقف پیامبر در بین مردم محدود و کوتاه است در صورتى که قوانین دین، ضامن اجرا لازم دارد. پس لطف بى پایان خداوندى اقتضا دارد افرادى را که براى اداره و رهبرى مردم شایسته مىداند و به درستى و پاک دامنى آنان اعتماد دارد به ملت معرفى کند و مسئولیت نگهدارى و اجراى احکام را بر عهده آنان واگذار نماید.
در این مورد نیز در صورتى منظور حق تعالى تأمین مىشود که اجرا کنندگان احکام از گناه و عصیان و تخلف از احکام معصوم باشند، و در یاد گرفتن احکام و حفظ و ابلاغ و اجراى آنها از خطا و اشتباه و فراموشى و عصیان مصونیت داشته باشند تا احکام و قوانین دین را به طور کامل و بدون کم و زیاد به اجرا گذارند. و الّا اگر در یکى از این مراحل یا هیچ یک از آنها معصوم نباشند ممکن است عمداً مرتکب خلاف شوند یا حکم آسمانى را خوب یاد نگیرند یا فراموش نمایند یا در طریق اجراى آنها به اشتباه بیفتند، در نتیجه احکام واقعى اجرا نشود و منظور خداى بزرگ که تکمیل انسان هاست تأمین نگردد. پس مجریان قوانین که از جانب خدا معرفى مىشوند باید از گناه وخطا معصوم و صد در صد مورد اعتماد باشند.
اشکال
ممکن است کسى بگوید: بنابراین تقدیر، باید مأموران و کارگزاران و فرمانداران و قضات امام را نیز معصوم بدانید تا در اجراى دستورهاى امام به خطا و عصیان و اشتباه و فراموشى مبتلا نشوند. در صورتى که خود شما این مطلب را قبول ندارید و عصمت را در آنان شرط نمىکنید. پس شما هر چه درباره عدم لزوم عصمت آنان بگویید ما هم همان را درباره عصمت امام مىگوییم.
پاسخ
دلیل ما بیش از این اقتضا نداشت که باید رد تشکیلات ادارى جامعه مسلمانان و در رأس قوه مجریه آنان، شخص معصومى از جانب خدا تعیین شده باشد که قوانین الهى را به طور صحیح بداند و اجراى آنها را وظیفه خود بشمارد و از خطا و عصیان و خودخواهى، معصوم و در امان باشد تا مسلمانان پناهگاه معصومى داشته باشند و قوانین دین بى حافظ و ضامن اجرا نباشد. لطف حق تا این حد را اقتضا داشت وبر خدا لازم بود براى ارشاد و تکمیل انسانها چنین شخص معصومى را تعیین کند.
ولى بعد از این که شخص معصومى در بین بشر موجود بود لازم نیست مأموران و کارگزاران او نیز معصوم باشند، زیرا گرچه ممکن است مأموران مرتکب خطا و نافرمانى شوند، چون امام موجود است مردم راه رسیدن به احکام واقعى را دارند و مىتوانند براى یاد گرفتن احکام واقعى به امام معصوم مراجعه کنند و اگر یکى از مأموران، خودخواه درآمد و احکام دین را ملعبه قرار داد امام که در رأس تشکیلات اسلامى واقع شده و از جامعه مسلمانان مراقبت مىکند او را تنبیه یا عزل مىنماید و شخص صالحى را جاىگزینش مىگرداند.
اصولًا در صورتى که مأموران این مطلب را بدانند که در رأس اداره آنان امام معصومى قرار دارد که مراقب اعمال و حرکات آنان است و در مورد اجراى احکام خدایى و اداره ملت سهل انگارى و تخلف نمىکند و ممکن نیست با رشوه و راههاى غیر مشروع دیگر با وى ساخت و ساز نمود در این صورت خیلى کم اتفاق مىافتد که مرتکب خلاف شوند. افراد صالح چون به درستى و پاک دامنى و فداکارى رئیس خود ایمان دارند به خوبى و درستى تشویق مىشوند و در به کار بستن قوانین دین فداکارى مىنمایند. افراد ناصالح هم از ترس کیفر و بازخواست امام معصوم تا مىتوانند از عمل خلاف خوددارى مىکنند.
خلاصه: لطف خدا بیش از این ایجاب نمىکند که تشکیلات صحیح و منظم و مورد اعتمادى فراهم سازد تا افراد اجتماع بتوانند در شاه راه تکامل حقیقى سیر کنند، براى تحقق این منظور لازم است زمام دار معصومى را به آنان معرفى نماید که اگر زیر بارش رفتند و در مقابل دستورهایش تسلیم شدند اجتماعشان را با بهترین وجه اداره کند. ولى بر خدا لازم نیست که دست یک یک افراد بشر را بگیرد و براى هر کدام آنان چندین نفر مراقب معصوم قرار دهد وبه زور و جبر آنان را به طرف سعادت سوق دهد.
دلیل سوم
گفته شد که احکام و قوانینى که به منظور هدایت و تکمیل بشر و تأمین سعادت دنیوى و اخروى او نازل شده است باید همیشه بدون کم و زیاد در بین آنان محفوظ بماند و صراط مستقیم دیانت و مجموعه احکام در دست رس بشر باشد به طورى که اگر خواستند بتوانند از آن استفاده کنند و در پیمودن راه حق عذر و بهانهاى نداشته باشند. در این مورد نیز در صورتى منظور حق تعالى تأمین مىشود و احکام بدون کم و زیاد باقى مىماند که خزینه دار و حافظ آنها امام معصومى باشد که در یاد گرفتن احکام و حفظ و ابلاغ آنها از خطا و نسیان و اشتباه معصوم باشد، زیرا امام و حافظ احکام اگر مانند سایر مردم در معرض خطا و اشتباه وفراموشى باشد احکام خدایى نیز دست خوش تغییر و تبدیل و تحریف و نابودى خواهد شد.
امام و پیشواى انسانها اگر معصوم نباشد ممکن است در یاد گرفتن احکام یا در حفظ و نگه دارى آنها یا در طریق ارشاد و ابلاغ به مردم یا در فهم کتاب و سنت دچار خطا و نسیان و اشتباه شود. در نتیجه، احکام الهى باقى و محفوظ نماند. و قرآن تنها هم براى هدایت و ارشاد مردم کافى نیست، زیرا تمام احکام دین به طورى که قابل فهم همگانى باشد در قرآن نیامده بلکه بسیارى از آیات آن کتاب آسمانى به تفسیر و توضیح امام معصوم احتیاج دارد.
دلیل چهارم
امام پیشواى مردم و تربیت کننده انسان هاست. مردم از امام پیروى مىکنند و اعمال و گفتارشان را با اعمال و گفتار او تطبیق مىدهند و از رفتارش سرمشق مىگیرند. براى پیشوا و مربى این قدر کافى نیست که سخنان خوب و موضوعات تربیتى را با کلمات زیبا و بیانات جذاب و بلیغ ادا کند بلکه لازم است مورد وثوق و اعتماد ملت باشد و در قلبها جاى داشته باشد.
پیشوا و امام در صورتى مىتواند مورد اعتماد عموم باشد که به آنچه مىگوید عمل کند، رفتارش شاهد صدق ایمان و گفتارش باشد. امام اگر به گفتارش عمل کند و از گناه و نافرمانى معصوم باشد مىتواند با کردار پسندیدهاش در اعماق دل و باطن روح مردم نفوذ کند و قلب و احساسات و عواطف آنان را مسخر گرداند. اما اگر سخنان خوب و مطالب پسندیده مىگوید ولى خودش بدانها مقید نیست و بر خلاف گفتارش عمل مىکند مردم به او اعتماد نخواهند کرد و تبلیغات زبانى او بىاثر خواهد ماند. مردم پیش خود خواهند گفت: اگر این شخص راستگو بود و سخنانش واقعیت داشت باید اولًا: خودش بدانها ایمان داشته باشد و عمل کند سپس ما را به سوى آنها دعوت نماید و چون خود بدانها عمل نمىکند معلوم مىشود شخص حقهباز و فریب کارى است که از این راه سوء استفاده مىکند. صد دلیل و برهان بر خوبى چیزى به اندازه یک عمل خارجى اثر ندارد: «دو صد گفته چون نیم کردار نیست».
مأموران و کارگزاران امام و پیشوا اگر ببینند خود امام طبق احکامى که به عنوان احکام خدایى ارائه مىدهد عمل نمىکند او را دروغ گو و فریبکار شمرده و در مورد اجراى احکام، سستى و سهل انگارى به خرج مىدهند.
توده ملت وقتى مشاهده نمایند که پیشوا و امام و کارگزارانش به قوانین و احکام صادره ملزم و مقید نیستند آنان هم تا بتوانند از زیر بار آن قوانین شانه خالى مىکنند و عصیان و تخلف را جایز مىشمارند.
شخص ستم کار اگر صدها مرتبه مردم را پند و موعظه دهد و از کیفر اخروى بترساند به سخنانش اعتنا نخواهند کرد. کسى که از خوردن و غصب اموال دیگران امتناع ندارد پند و موعظهاش بى اثر خواهد بود.
از این جا مىتوان گفت که: امام چون مربى و پیشواى انسان هاست باید از گناه و مخالفت دستورهاى خدا مصونیت داشته باشد تا مورد اعتماد ملت باشد و بتوانند از گفتار و رفتارش سرمشق بگیرند و راه عذر و بهانه جویى مسدود گردد. و گرنه در اصل صدق مدعایش تردید خواهند نمود.
به همین دلیل مىتوان گفت که: امام باید از خطا و اشتباه و فراموشى نیز معصوم و درامان باشد، زیرا اگر خطاکار و فراموش کار باشد سخنانش بى ارزش و کم اعتبار خواهد شد و در هر یک از سخنانش احتمال اشتباه و فراموشى خواهند داد و به گفتارش اعتماد نخواهند کرد. و منظور حق تعالى که ارشاد و تکمیل انسان هاست ناقص خواهد ماند.
حدود عصمت
از ادله و براهین عصمت چند مطلب به خوبى استفاده شد:
1- امام باید ازعصیان و مخالفت دستورهاى خدا معصوم باشد و در مقابل تمام گناهان مصونیت کلى داشته باشد، به همه واجبات و دستورهاى شرع عمل کند، از تمام منهیات و کارهاى حرام اجتناب ورزد.
2- چنان که از گناهان کبیره معصوم است از گناهان صغیره نیز باید مصونیت داشته باشد.
3- امام باید در تلقى دستورهاى شرع و یاد گرفتن احکام، و در ضبط و نگه دارى و حفظ قوانین شریعت، و در اجراى آنها و اداره ملت و در تبلیغ احکام و تعلیم و تربیت مردم، از اشتباه و فراموشى و غفلت مصونیت داشته باشد.
از دلیلهاى چهارگانه عصمت این مطلب به طور یقین استفاده شد که امام و پیشواى انسانها باید در زمان تصدى مقام امامت از تمام گناهان و هرگونه سهو و اشتباهى مصونیت داشته و از جانب خدا بیمه شده باشد.
عصمت قبل از زمان امامت
یکى از مسائلى که بین دانشمندان مورد بحث و گفت و گو واقع شده این است که آیا باید امام از اول تا آخر عمر، حتى قبل از تصدى مقام امامت، معصوم باشد یا این که عصمت قبلى ضرورت ندارد؟
بعضى گفتهاند: قدر مسلم از عصمت، همان مصونیت در زمان امامت است و هیچ ضرورتى اقتضا نمىکند که قبل از تصدى مقام امامت معصوم باشد. گفتهاند: ممکن است شخصى در اوایل عمر به گناه و معصیت آلوده باشد اما هنگامى که به پیشوایى و امامت انتخاب شد فوراً توبه کند و یک مرتبه از جانب خدا مصونیت پیدا کند و به مردم بگوید: گرچه تا حال مانند شما گناه کار بودم ولى از این ساعت که رهبر و امام شما شدم دیگر مرتکب گناه نخواهم شد و اکنون از تمام گناهان معصوم هستم.
در مقابل این دسته، گروهى مىگویند: امام و پیغمبر باید از اول تا آخر عمر معصوم باشند.
باید دلیلهاى عصمت را یک به یک بررسى کنیم و ببینیم دلالت آنها تا چه حد است.
در دلیل اول اثبات شد که همیشه باید در بین بشر انسان کاملى موجود باشد که تمام کمالات ممکنه انسانیت در او به فعلیت و تحقق رسیده نمونه تام و کامل دیانت باشد. چنین فردى به باطن احکام متحقق بوده و در متن صراط مستقیم دیانت سیر مىکند. با چشم باطن حقایق جهان هستى را مشاهده مىنماید و سعید بالذات است.
چنین فردى امامِ قافله انسانیت و غایت حرکت استکمالى بشر مىباشد. گفته شد که این دلیل به خوبى دلالت مىکند این فرد کاملِ انسانیت که «امام» نامیده مىشود باید از گناه و خطا ونسیان معصوم باشد، زیرا در صورتى مىتوان او را انسان کامل و نمونه دین شمرد و در صورتى در متن صراط دیانت قرار دارد که به تمام احکام و قوانین دین عمل کند و به طور کلى از گناه و معصیت مصونیت داشته باشد و الّا درمتن صراط مستقیم نخواهد بود.
این دلیل به خوبى دلالت مىکند که امام باید در زمان امامت معصوم باشد. هم چنین با اندکى تأمل مىتوان استفاده کرد که قبل از زمان امامت هم باید معصوم باشد، زیرا کسى را مىتوان کاملترین فرد انسان و نمونه تام و کامل دیانت شمرد که از اول تا آخر عمر به تمام احکام و قوانین دین عمل کند و به طور کلى به گناه و معصیت آلوده نگردد، چنین فردى را مىتوان گفت: در متن صراط مستقیم دیانت سیر مىکند بلکه خودش متن صراط مستقیم است، زیرا کسى که مقدارى از عمرش را به معصیت و نافرمانى گذرانده باشد- ولو در اول عمر- نمونه کامل دین و متحقق به باطن احکام نخواهد بود. پس، از این دلیل مىتوان به خوبى استفاده کرد که امام حتى قبل از تصدى مقام امامت نیز باید معصوم باشد.
دلیل دوم و سوم ظاهراً چندان دلالتى بر مطلب ندارند، زیرا قبل از تصدى مقام امامت نه مجرى احکام است نه حافظ آنها تا عصمت لازم باشد.
در دلیل چهارم گفته شد که: امام چون رهبر انسانها و مربى نفوس است باید صد در صد مورد اعتماد باشد، کسى که خودش به گناه و معصیت آلوده است نمىتواند در دل مردم نفوذ کند و روح و روانشان را مسخر گرداند، شخص نادرست نمىتواند افرادى پاکدامن و پرهیزکار تربیت کند، بنابراین، امام در زمان تصدى امامت باید معصوم باشد. شاید از همین دلیل بتوان استفاده کرد که قبل از آن که به مقام امامت منصوب شود باید معصوم هم باشد، زیرا پیشوا و مربى چنان که در حین تربیت باید درست کار و پرهیزکار باشد (زیرا گناه و معصیت، پیشوایى و تربیت او را عقیم و بىاثر مىکند). همچنین باید بد سابقه نباشد. مربى اگر سوء سابقه داشته باشد، مردم کمتر زیر بار سخنانش مىروند و نمىتواند به طور کامل در روح و روان آنان نفوذ کند. شخصى که مدتى از عمرش را در گناه کارى و عصیان پروردگار جهان صرف کرده و در بین ملت بد سابقه است ولى به مجردى که به امامت و پیشوایى مردم انتخاب شد اظهار داشت من اکنون توبه نمودم و از گناهان گذشتهام پشیمان شدم، بعد از این گرد گناه نمىگردم، و به طور کلى از گناه معصوم شدهام، مردم زیر بار حرفهایش نمىروند و نمىتواند قلوبشان را مسخر گرداند، مردم پیش خود خواهند گفت: این شخص تا دیروز فلان کاره بود اکنون آمده امام و پیشواى ما شده، بعید نیست دروغ گو و ظاهر ساز و فریب کار باشد، اکنون هم که از گناه و معصیت خوددارى مىکند نه بدان جهت است که ایمان محکمى داشته باشد بلکه این شخص همان آدم سابق است ولى اکنون چون منافعش را در این راه دیده به ظاهر سازى و عوام فریبى متوسل شده و در لباس زهد و تقوا در آمده است.
به هر حال، امام و مربى انسانها اگر بد سابقه باشد نمىتواند به طورى که شاید و باید در روح و روان ملت نفوذ کند و مورد توجه و اعتماد همگانى باشد. به همین علت شاید بتوان گفت که امام قبل از تصدى مقام امامت نیز باید معصوم و پاک دامن باشد.
گفتنى است که دلیل چهارم یک دلیل کلامى بیش نیست و دلیل اول بهتر قابل اعتماد است.