پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

عصمت امام عليه السلام‏

عصمت امام علیه السلام‏

یکى‌ از مسائل مهمى‌ که همواره در بین مسلمانان مورد بحث و گفت‏وگو بوده معصوم بودن امام و جانشین پیغمبر است. شیعیان امامیه، عصمت را یکى‌ از شرایط اساسى‌ امامت مى‌‏دانند و غیر معصوم را براى‌ نیل به مقام امامت صالح نمى‌‏دانند، ولى‌ اهل سنت، معصوم بودن را در امام و خلیفه شرط نمى‌‏دانند و خلافت فاسق را هم جایز مى‌‏شمارند.

براى‌ عصمت چندین تعریف شده و رد و ایرادهایى‌ نیز بر آنها به عمل آمده که ذکر آنها چندان ضرورتى‌ ندارد؛ بدین جهت به تعریف صحیح آن اشاره نموده و وارد بحث مى‌‏شویم.

عصمت عبارت است از نیروى‌ فوق‏العاده باطنى‌ و صفت نیرومند نفسانى‌ که در اثر مشاهده حقیقت جهان هستى‌ و رؤیت ملکوت و باطن عالم وجود حاصل مى‌‏شود. این نیروى‌ فوق العاده غیبى‌ در هر کس باشد از مطلق خطا و گناه معصوم خواهد بود. و از جهات مختلف بیمه شده است:

1- در مقام تلقى‌ حقایق و درک واقعیات خطا نمى‌‏کند؛

2- در مقام ضبط و نگه‏دارى‌ احکام و قوانین اشتباه و سهو ندارد؛

3- در مقام ابلاغ و اظهار احکام مرتکب اشتباه و گناه نمى‌‏شود؛

4- در مقام عمل از لغزش‏هاى‌ عمدى‌ و سهوى‌ مصونیت دارد و هرگز گناه نمى‌‏کند و احتمال خطا و گناه درباره‏اش صفر است.

گفتنى‌ است گرچه معصوم مرتکب معصیت نمى‌‏شود و به طور کلى‌ از گناه مصونیت دارد چنان نیست که اصلًا قدرت بر معصیت نداشته باشد و در اطاعت پروردگار جهان مجبور باشد، بلکه معصوم نیز مانند سایر بندگان از آزادى‌ عمل واختیار کاملًا برخوردار است، هیچ گونه جبر و الزامى‌ ندارد. او هم مانند سایرمردم مى‌‏تواند مرتکب گناه شود، لیکن چون به عمق جهان هستى‌ نایل شده و با چشم باطن، حقیقت عالم وجود را مشاهده مى‌‏کند و به سبب نیروى‌ فوق العاده غیبى‌ که در وجودش نهاده شده، عوامل گناه وخطا در وى‌ شکست خورده و بلا اثر است و از روى‌ اراده واختیار از گناه و معصیت بیزار است.

اشکال‏

ممکن است کسى‌ در اصل امکان عصمت تردید کند و بگوید: انسانى‌ که مانند دیگران، از غرایز حیوانى‌ و امیال و خواسته‏هاى‌ نفسانى‌- که عوامل گناه‏اند- برخوردار است چگونه امکان دارد که در مقابل گناه مصونیت کلى‌ داشته باشد واحتمال معصیت درباره‏اش صفر باشد؟!

پاسخ‏

انسان طالب کمال و سعادت است و در حرکت‏ها و تلاش‏هاى‌ شبانه روزى‌ خویش هدفى‌ جز نیل به سعادت ندارد. هرکارى‌ را انجام مى‌‏دهد آن را خوب پنداشته براى‌ سعادت و کمال خویش مفید تشخیص داده است. حتى‌ در مواردى‌ که عمل زشتى‌ را انجام مى‌‏دهد بدین جهت است که به زشتى‌ آن ایمان ندارد بلکه آن را نیک و از اسباب سعادت مى‌‏پندارد؛ مثلًا کسى‌ که خودکشى‌ مى‌‏کند بدان جهت است که‏ زندگى‌ را تلخ و ناگوار مى‌‏داند و خاتمه دادن بدان زندگى‌ نکبت بار را سبب راحتى‌ و سعادت خودش مى‌‏پندارد. اگر انتحار را کار زشت و زیان بخشى‌ مى‌‏دانست هرگز دست بدان نمى‌‏زد. کسى‌ که دزدى‌ مى‌‏کند بدان جهت است که به قبح آن ایمان ندارد، بلکه آن را براى‌ خود مفید و لازم تشخیص داده و سبب رفاه و نیل به سعادت مى‌‏پندارد. کسى‌ که قمار بازى‌ مى‌‏کند یا مرتکب قتل نفس مى‌‏شود بدان علت است که به بدى‌ و زشتى‌ آنها عقیده ندارد بلکه براى‌ رسیدن به سعادت مرتکب آن کارها مى‌‏شود.

به طور کلى‌ هر کس هر کار قبیح و زشتى‌ را انجام مى‌‏دهد یا بدان جهت است که زشتى‌ آن را به خوبى‌ درک نکرده و از مفاسد و زیان هایش بى‌ اطلاع است، یا این که قبح آن عمل را اجمالًا تصور نموده و به زشتى‌ و زیانش ایمان ناقصى‌ دارد لیکن یقینش به حدى‌ نیست که زشتى‌ و فساد عمل را بالعیان مشاهده کند. ایمانش به درجه‏اى‌ نرسیده که خواسته‏ها و امیال نفسانى‌ را محکوم و بلا اثر گرداند، چون به زشتى‌ و زیان عمل، صد در صد و به طور جزم یقین ندارد، خواسته‏ها و هوس‏هاى‌ حیوانى‌ غلبه مى‌‏کند و قبح عمل را پشت پرده غفلت مخفى‌ داشته و آن را زیبا و پسندیده جلوه مى‌‏دهد. لذا کنترل خویش را از دست مى‌‏دهد و مرتکب کار زشت مى‌‏شود. بنابراین اگر کسى‌ زشتى‌ عملى‌ را بالعیان مشاهده نمود و ضرر و زیانش را صد در صد باور کرد طبعاً در برابر آن نوعى‌ مصونیت پیدا خواهد کرد.

در بعضى‌ مباحث گذشته اجمالًا اشاره شد و در مبحث آینده تفصیلًا اثبات مى‌‏شود که امام به حقیقت دین و باطن احکام نایل شده است، زشتى‌ وزیان معاصى‌ را بالعیان و با چشم باطن و نیروى‌ ملکوتى‌ مشاهده مى‌‏کند. چنان ایمانى‌ دارد که عوامل گناه در مقابل آن، شکست خورده و بلا اثر مى‌‏گردند. بنابراین، گرچه امام در برابر تمام گناهان مصونیت کلى‌ وهمه جانبه دارد لیکن نه بدان جهت که عوامل گناه اصلًا در وجودش نباشد بلکه در مقابل یقین کامل و مشاهده حقیقت کارى‌ از آنها ساخته‏ نیست، و از روى‌ اراده و اختیار گرد گناه نمى‌‏گردد.

اشکال‏

خلقت ویژه انسان و ساختمان جسمانى‌ وى‌ به گونه‏اى‌ است که همواره در معرض خطا واشتباه بوده ونسیان و فراموشى‌ برایش امکان دارد. امام و پیغمبر نیز بشرند و این قاعده درباره شان جارى‌ است، چگونه تصور مى‌‏شود بشرى‌ که از حیث مدارک علمى‌ و اعصاب و حواس مانند سایر افراد است، در یاد گرفتن مطالب هرگز خطا نکند واز نسیان و فراموشى‌ مصونیت کلى‌ داشته باشد؟!

پاسخ‏

درست است که پیغمبر و امام نیز بشرند لیکن در مباحث آینده این مطلب به اثبات خواهد رسید که علم آنان با علوم سایر افراد یک سان نیست بلکه امتیاز و فرق قابل توجهى‌ دارد. علوم ما عبارت است از یک سلسله مفاهیم و تصوراتى‌ که با حواس و مدارک علمى‌ تحصیل مى‌‏شود، لذا همواره در معرض خطا و اشتباه و فراموشى‌ هستیم، لیکن امام و پیغمبر با جهان غیب ارتباط دارند و با چشم باطن، ملکوت جهان هستى‌ و حقیقت عالم وجود را مشاهده مى‌‏کنند. علوم و معارف آنان از راه حواس تحصیل نمى‌‏شود تا خطا بردار باشد بلکه از باطن ذاتشان مى‌‏جوشد. آنان به گنجینه علوم و معارف حقیقى‌ راه یافته‏اند. کسى‌ که با چشم باطن حقایق وجود را بالعیان مشاهده کند در مقام تلقى‌ حقایق و درک واقعیات خطا نمى‌‏کند. کسى‌ که گنجینه علوم و معارف را در اختیار داشته باشد فراموشى‌ و نسیان بر او عارض نمى‌‏شود.

به علاوه، گرچه بشر در معرض خطا ونسیان است لیکن خطا وفراموشى‌ برایش ضرورت ندارد. چه مانع دارد که خداوند حکیم، پیمبران و ائمه برگزیده‏اش را جورى‌ بیافریند که در مقام تلقى‌ و درک حقایق خطا نکنند و از نسیان و فراموشى‌ مصونیت‏ داشته باشند؟ بعد از آن که عقل و نقل هر دو دلالت کردند که پیغمبر و امام باید معصوم باشند امکان مطلب نباید مورد شک و تردید قرار گیرد.

استدلال هشام‏

محمد بن ابى‌ عمیر مى‌‏گوید: بهترین سخنى‌ که از هشام بن حکم شنیدم این بود: از او پرسیدم آیا امام معصوم است؟ گفت: آرى‌، گفتم: عصمت چیست؟ و از چه راه مى‌‏توان آن را اثبات کرد؟ گفت: منشأ تمام گناهان چهار چیز است و پنجمى‌ ندارد:

حرص، حسد، غضب و شهوت.

این چهار صفت عوامل گناه مى‌‏باشند لیکن هیچ یک از این‏ها در وجود امام راه ندارد. امام بر دنیا حریص نیست، زیرا دنیا در اختیار اوست، پس حریص بودنش وجهى‌ ندارد. امام حسود نیست، زیرا انسان بر مافوق خودش حسد مى‌‏ورزد، در حالى‌ که بالاتر از مقام امامت مقامى‌ نیست.

امام براى‌ امور دنیا غضب نمى‌‏کند، فقط براى‌ خدا غضب مى‌‏کند. اجراى‌ احکام و حدود الهى‌ به دست امام انجام مى‌‏گیرد، باید طورى‌ باشد که ملامت مردم نتواند در وى‌ اثر کند و از اجراى‌ حدود بازش بدارد. امام پیرو هوا وهوس نمى‌‏شود، دنیا را بر آخرت ترجیح نمى‌‏دهد، زیرا به آخرت و امور اخروى‌ علاقه‏مند است.

چنان که ما امور دنیا را تماشا مى‌‏کنیم امام جریان آخرت را مشاهده مى‌‏نماید. آیا کسى‌ را دیده‏اى‌ که صورت زشت را بر صورت زیبا و غذاى‌ تلخ را بر غذاى‌ گوارا و لباس خشن را بر لباس نرم ترجیح بدهد؟! آیا سزاوار است کسى‌ امور نابود شونده دنیا را بر نعمت‏هاى‌ جاویدان آخرت مقدم بدارد؟.[1][2]

 

[1]. بحارالانوار، ج 25، ص 192
[2] امینى‌، ابراهیم، بررسى‌ مسائل کلى‌ امامت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى‌ حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: پنجم، 1390.