امامت در قرآن
لفظ امام در موارد متعددى از قرآن استعمال شده و در همه جا به معناى اصلى است كه گروهى از انسانها را به سوى خود جذب مىكند و همانند خود مىسازد و پرورش مىدهد. پيشوايى است كه گروهى به او اقتدا مىكنند و از گفتار و رفتارش پيروى مىنمايند.
اين پيشوا مىتواند انسان خوب باشد و پيشواى خوبان چنان كه قرآن مىفرمايد:
ما آن پيامبران را پيشوايانى ساختيم كه به امر ما هدايت مىكردند و انجام كارهاى نيك و بر پا داشتن نماز و دادن زكات را به آنان وحى كرديم، وهمه عبادت كنندگان ما بودند.[1]
و مىفرمايد:
آنان كه مىگويند پروردگارا از همسران و فرزندان ما دل هايمان را شاد گردان و ما را امام پرهيزكاران قرار بده.[2]
و مىتواند انسان بد باشد و پيشواى بدكاران. چنان كه قرآن درباره فرعون و پيروانش مىفرمايد: آنان را پيشوايانى ساختيم كه مردم را به سوى آتش دعوت مىكنند و در قيامت نصرت نمىيابند.[3]
و مىفرمايد: پس با امامان كفر بجنگيد، زيرا آنان به عهد خود وفا نمىكنند، شايد از كارشان باز ايستند.[4]
امام مىتواند كتاب خوب باشد. چنان كه در قرآن مىگويد: و پيش از آن [قرآن] كتاب موسى امام و رحمت بود.[5]
و مىفرمايد: و هر چيزى را در امام مبين [كتاب] شماره كرديم.[6]
از قرآن استفاده مىشود كه هر گروهى از مردم، چه بر حق و چه بر باطل، چه نيكوكار و چه بدكار، داراى امامى هستند از سنخ خود، و در قيامت با هم محشور مىشوند. امام صالحان به بهشت مىرود و پيروانش را به همراه مىبرد، و امام بدكاران به دوزخ مىرود و پيروانش را نيز به همراه مىبرد.
در قرآن مىفرمايد: روزى كه هر گروهى از مردم را با امامشان مىخوانيم، پس هر كه نامه عملش به دست راستش داده شد، چون بخواند ببيند كه به اندازه نخك خرمايى به او ستم نشده است و هر كه در اين دنيا نابينا باشد در آخرت نيز نابينا و گمراهتر است.[7]
پيامبران در طول تاريخ امامان صالحان بودهاند و سران كفر و استكبار پيشوايان كافران و مستكبران بودهاند. و اين وضع هم چنان تا قيامت ادامه دارد.
ولى از قرآن استفاده مىشود كه امامت صالحان و پرهيزكارن هيچ گاه نصيب ستمكاران نمىشود.
در قرآن مىفرمايد:
«وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّى جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِى قالَ لا يَنالُ عَهْدِى الظّالِمِينَ».[8]
هنگامى كه خدا ابراهيم را با حقايقى امتحان كرد و آنها را به اتمام رسانيد، به او گفت تو را به مقام امامت و پيشوايى ملت ارتقا خواهم داد. ابراهيم گفت: از فرزندانم كسى بدين مقام نايل خواهد گشت؟ خدا فرمود: عهد امامت و پيشوايى به ستم كاران نخواهد رسيد.
از آيه مذكور چند مطلب استفاده مىشود:
الف- در احراز مقام امامت استعداد ذاتى و صفا و نورانيت باطنى لازم است، و هر كسى نمىتواند بدان مقام شامخ مفتخر گردد. و به همين جهت حضرت ابراهيم وقتى با چشم باطن ملكوت آسمان و زمين را مشاهده نمود و به مرتبه يقين رسيد[9] سپس به واسطه ابتلاى به آتش نمرود و داستان ذبح اسماعيل و چيزهاى ديگر مورد آزمايش و امتحان قرار گرفت و قابليت او به اثبات رسيد از جانب خدا وحى شد كه تو را به مقام امامت ارتقا خواهيم داد.
ب- از آيه استفاده مىشود كه امامت حضرت ابراهيم غير از مقام نبوت آنجناب و عالىتر از آن بوده است، زيرا اين خطاب در اواخر عمر حضرت ابراهيم صادر شد و در آن هنگام بدون شك مقام نبوت را داشته است. با اين كه پيغمبر بود مورد امتحانهاى سخت قرار گرفت، آن گاه كه لياقت ذاتى او به اثبات رسيد به وى وعده داده شد كه تو را به مقام امامت انتخاب مىنمايم. پس معلوم مىشود كه امامت آن حضرت، عالىتر از مقام نبوتش بوده است.
گفتنى است كه از آيه بيش از اين مقدار استفاده نمىشود كه امامت خاصه حضرت ابراهيم عليه السلام عالىتر از نبوت آنجناب بوده است، ولى دلالت ندارد كه هر امامتى از هر نبوتى بالاتر است، زيرا نبوت و امامت مراتب و درجاتى دارد، ممكن است نبوت، مخصوص بعضى از پيامبران از امامت بعضى افراد ديگر بالاتر باشد؛ مثلًا ممكن است نبوت خاتم پيامبران از مقام امامت خاصه حضرت ابراهيم عالىتر و برتر باشد.
ج- از آيه استفاده مىشود كه گاهى نبوت و امامت در يك نفر جمع مىشوند؛ چنان كه در ابراهيم عليه السلام جمع شد. چنين شخصى از يك طرف به وسيله وحى با پروردگار جهان ارتباط دارد و حقايقى را دريافت مىكند، از طرف ديگر، از حيث عمل، به مقام پيشوايى و امامت ملت نيز انتخاب مىشود.
د- از آيه استفاده مىشود كه يكى از شرايط امامت اين است كه از گناه و معصيت معصوم و در امان باشد، زيرا آيه دلالت مىكند كه هر كس دامنش به ستم آلوده باشد لياقت ندارد به مقام امامت نايل گردد. و در اين مطلب ترديد نيست كه هر كس مرتكب معصيت و گناه شود به نفس خويش ستم نموده و ستمكار شمرده مىشود.
ه- حضرت ابراهيم عليه السلام پيش از اين خطاب، پيغمبر بود و هدايت و تبليغ احكام را بر عهده داشت، با وجود آن، خدا به او وعده داد كه به مقام امامت و پيشوايى و هدايت مردم انتخابش كند، و از اين جا مىتوان فهميد كه پيشوايى و هدايت امام هدايت مخصوصى است و با هدايت پيامبران فرق دارد.
و- امامت، عهد و پيمان خدايى است كه با جعل و انتخاب او اثبات مىشود. در اختيار مردم نيست و آراء و عقايد آنان دخالت ندارد.
و در قرآن مىفرمايد:
«وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَكانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ»؛
ما از آنان امامانى قرار داديم كه به امر ما مردم را هدايت كنند، چون صبر كردند و به آيات ما يقين داشتند.
از اين آيه استفاده مىشود كه رسيدن به مقام امامت، صلاحيت و قابليت ذاتى لازم دارد، كسى كه مىخواهد به مقام امامت نايل گردد بايد داراى كمالات نفسانى و شرايط مخصوصى باشد. در آيه مذكور به دو مطلب اشاره شده است:
اول: در صورتى شخص قابليت احراز مقام امامت را دارد كه در مقابل حوادث و پيش آمدهاى دشوار صبر و بردبارى كند و از عهده امتحانات الهى برآيد، بر نفس خويشتن كاملًا مسلط باشد، مرتكب گناه نگردد، در مورد انجام وظيفه و عمل به دستورهاى الهى با استقامت و پايدار باشد، و به طور خلاصه، در مورد معاصى صبر داشته باشد و خوددارى كند و در مورد انجام واجبات بردبار باشد و آنها را به جاى آورد.
دوم: تا شخصى به مرتبه يقين نرسد و با حقايق و عوالم غيب مرتبط نگردد، و تا با چشم دل، ملكوت و باطن عالم هستى را مشاهده نكند به مقام امامت و ولايت نايل نمىگردد، و از جانب خدا، به پيشوايى مردم برگزيده نمىشود.[10]
[1]. انبياء( 21) آيه 72:« وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَأَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَكانُوا لَنا عابِدِينَ»
[2]. فرقان( 24) آيه 74:« وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَذُرِّيّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً»
[3]. قصص( 28) آيه 41:« وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النّارِ وَيَوْمَ القِيامِةِ لا يُنْصَرُونَ»
[4]. توبه( 9) آيه 12:« فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الكُفْرِ إِنّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ»
[5]. احقاف( 46) آيه 12:« وَمِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً وَرَحْمَةً»
[6]. يس( 36) آيه 12:« وَكُلَّ شَىءٍ أَحْصَيْناهُ فِى إِمامٍ مُبِينٍ»
[7]. اسراء( 17) آيه 72- 71:« يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَءُونَ كِتابَهُمْ وَلايُظْلَمُونَ فَتِيلًا* وَمَنْ كانَ فِى هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِى الآخِرَةِ أَعْمى وَأَضَلُّ سَبِيلًا»
[8]. بقره( 2) آيه 124
[9]. انعام( 7) آيه 75:« وَكَذ لِكَ نُرِى إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمواتِ وَالأَرضِ وَلِيَكُونَ مِنَ المُوقِنِينَ»
[10] امينى، ابراهيم، بررسى مسائل كلى امامت، 1جلد، بوستان كتاب (انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم) - قم، چاپ: پنجم، 1390.