بخش سوّم نبوّت
خدا، پيامبران را فرستاده است
خدا، چون به بندگانش مهربان است و مىخواهد كه در اين جهان به خوبى و آسايش ، زندگى كنند و در آخرت نيز، خوشبخت و سعادتمند باشند، بهترين دستورات را ، كه براى دنيا و آخرتشان سودمند بوده، به وسيله پيامبران، برايشان فرستاده است. پيامبران مردان بزرگى هستند، كه خدا آنها را براى راهنمايى مردم، انتخاب كرده است.
پيامبران، مردم را به كارهاى نيك و پرستش خداى مهربان، راهنمايى مىكنند.
پيامبران، دشمن ستمكاران، بودند و كوشش مىكردند در ميان مردم، برابرى برقرار سازند.
پرسشها:
1-چرا خدا براى مردم ، پيامبر مىفرستد؟
2-پيامبران از طرف خدا ، چه چيزهايى آوردهاند؟
3-پيامبران چه مىكردند؟
4-پيامبران چه اشخاصى بودند؟
5-ما اگر به دستورات پيامبران عمل كنيم، چه مىشود؟
معلّم انسانها
پيامبران معلّم انسانها هستند و از نخستين روزگار با مردم بودند و همواره در تعليم و تربيت آنها مىكوشيدند. آيين زندگى و راه بهتر زيستن را به آنان نشان مىدادند. خداى مهربان و نعمتهاى او را به ياد مردم مىآوردند و از جهان آخرت و نعمتهاى زيباى آن جهان براى مردم سخن مىگفتند.
پيامبران همانند يك معلّم فداكار و دلسوز به تعليم و تربيت انسانها مىپرداختند.راه پرستش خدا را به آنها نشان مىدادند.پيامبران بذر اخلاق نيك و رفتار شايسته را ، در ميان انسانها افشاندند. آنها اخلاق نيك و بد و كردار نيك و بد را توضيح مىدادند.و مهربانى و كمك و خيرخواهى و انساندوستى را ترويج مىكردند.
در ميان همه انسانها، انسانهاى نخستين بىآلايش و كماطّلاع و سادهتر بودند، و پيامبران هم براى ارشاد و راهنمايى آنان تلاش بيشترى كردند و رنج و زحمت بيشترى كشيدند. در اثر زحمتها و كوششها و راهنماييهاى پيامبران است كه انسانها تدريجا ترقّى و پيشرفت نمودند و با خوبيهاى اخلاقى آشنا شدند.
فكر كنيد و پاسخ دهيد
1- آيين زندگى و راه بهتر زيستن را چه كسانى به انسانها نشان مىدهند؟
2- پيامبران چه چيزهايى را براى مردم يادآورى مىكردند؟
3- پيامبران براى راهنمايى چه كسانى بيشتر زحمت كشيدند و بيشتر تلاش كردند؟
4- پيامبران چه كارهايى را در بين مردم ترويج مىكردند؟
* پيغمبر بزرگ خدا * ابراهيم عليه السّلام
آيا مىدانيد مردم در زمان حضرت ابراهيم، چه دينى داشتند؟ چگونه زندگى مىكردند؟
آنان دستورهاى پيامبران پيشين را، فراموش كرده بودند، نمىدانستند چگونه زندگى كنند تا در اين جهان و جهان آخرت، سعادتمند گردند.
نظم و قانون درستى نداشتند و راه خداپرستى را نمىدانستند.
خدا- كه به بندگانش مهربان است-حضرت ابراهيم را «كه نوجوانى راستگو و درستكار بود»براى پيغمبرى، انتخاب كرد تا مردم را به كارهاى نيك و پرستش خداى مهربان راهنمايى كند.
خدا مىدانست كه: مردم نمىتوانند تشخيص دهند كه چه كارهايى براى جهان آخرت سودمند است و چه كارهايى زيانبخش.
خدا مىدانست كه: براى مردم معلّم و راهنما لازم است ، به همين جهت ابراهيم را برگزيد و راه عبادت و خداپرستى را به او نشان داد.
خدا به ابراهيم ياد مىداد كه چه كارهايى براى دنيا و آخرت مردم خوب است و چه كارهايى ضرر دارد.
حضرت ابراهيم هم، پيامها و دستورهاى خدا را به مردم مىرسانيد و آنان را راهنمايى و رهبرى مىكرد.
حضرت ابراهيم پيامبر خدا و معلّم مردم بود.
فكر كنيد و پاسخ دهيد:
1- پيامبران را چه كسى انتخاب مىكند؟
2- رفتار انسانهاى نخستين ، چگونه بوده است؟
3- چه كسانى راه زندگى بهتر را به مردم نشان مىدهند؟
4- آيا مردم مىتوانند تشخيص دهند كه، چه كارهايى براى جهان آخرت سودمند است و چه كارهايى زيانبخش؟
5- حضرت ابراهيم ، به مردم، چه چيزهايى ياد مىداد؟
6- پيامها و دستورهاى حضرت ابراهيم، از طرف كه بود؟
7- آيا به خاطر داريد كه:پيامبران بزرگ، چند نفرند؟ نامشان چيست؟
* معلّم و رهبر آگاه مردم *
پيغمبر ، معلّم و رهبر آگاه مردم است، هر چه براى رهبرى لازم باشد، همه را مىداند:تمام دستورهاى دين را مىداند، كارهاى خوب و بد را كاملا مىشناسد.
مىداند كه: چه كارهايى، اسباب سعادت در جهان آخرت مىشوند و چه كارهايى اسباب بدبختى در آن جهان.
پيغمبر، خدا را بخوبى مىشناسد، از وضع جهان آخرت و بهشت و جهنّم خبر دارد از اخلاق خوب و بد كاملا آگاه است در علم و دانش سرآمد همه مردم است و كسى به مرتبه اش نمىرسد.
خداى دانا و توانا ، همه اين علوم را در اختيار پيغمبرش قرار داده تا بتواند بخوبى مردم را رهبرى كند.
پيغمبر، معلّم مردم و يك رهبر كامل است، او بايد راه سعادت دنيا و آخرت را بداند تا بتواند مردم را به سوى سعادت، رهبرى كند.
فكر كنيد و پاسخ دهيد:
1- رهبر و معلّم مردم كيست و چه چيزهايى به آنان ياد مىدهد؟
2- علم و دانش پيغمبر چگونه است؟آيا كسى به مرتبهاش مىرسد؟
3- چه كسى اين علوم را در اختيار پيغمبر قرار داده است؟
درس را براى دوستان خود تعريف كنيد.
* پيامبران، رهبران انسانها *
حضرت ابراهيم و همه پيامبران خدا ، از مردم بودند و مانند مردم و در ميان آنان زندگى مىكردند و به فرمان و راهنمايى خدا براى سعادت و پيشرفت مردم كوشش مىكردند.
پيغمبران از نخستين روزگار با مردم بودند.راه زندگى بهتر را به مردم نشان مىدادند و درباره خداشناسى و جهان آخرت و كارهاى خوب و شايسته با مردم صحبت مىكردند.با بىدينى و ستمگرى مبارزه مىنمودند و از ستمديدگان طرفدارى مىكردند.
كوشش مىكردند تا در ميان مردم دوستى و برابرى برقرار شود.
پيغمبران هزاران سال كوشيدند تا راه عبادت و خداشناسى و بهترين روش زندگى را ، براى انسانها روشن كردند و ما اكنون از نتيجه زحمتهاى پيغمبران و پيروانشان، استفاده مىكنيم.
و به همين جهت از آنان تشكّر مىكنيم و بر آنان درود مىفرستيم و مىگوييم:
سلام بر همه پيامبران خدا!
سلام بر پيامبر بزرگ خدا ، ابراهيم!
و سلام بر پيروان ابراهيم!
پيامبران بزرگ
خدا، براى راهنمايى مردم ، پيامبران بسيارى فرستاده ، كه بزرگترين آنان پنج نفرند:
1-حضرت نوح عليه السّلام
2-حضرت ابراهيم عليه السلام
3-حضرت موسى عليه السّلام
4-حضرت عيسى عليه السّلام
5-حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله
پيروان حضرت موسى را يهودى مىگويند.
پيروان حضرت عيسى را مسيحى مىگويند.
پيروان حضرت محمّد را مسلمان مىگويند.
همه پيامبران ، از طرف خدا بودهاند و ما به همه آنان ، احترام مىگذاريم امّا حضرت محمّد از همه پيامبران ، بزرگتر و برتر است.
حضرت محمّد آخرين پيامبران بوده و بعد از او پيامبر ديگرى نخواهد آمد.
پرسشها:
1-پيغمبران بزرگ چند نفرند و نامشان چيست؟
2-به چه كسى ، يهودى مىگويند؟
3-به چه كسى ، مسيحى مىگويند؟
4-به پيروان حضرت محمد ، چه مىگويند؟
5-نام آخرين پيغمبر خدا، چيست؟
6-بزرگترين و برترين پيغمبر خدا، كيست؟
جمله هاى زير را كامل كنيم:
1-همه پيامبران از... بوده اند و ما به... احترام مىگذاريم.
2-اما حضرت محمّد از همه پيامبران... و... است.
3-حضرت محمد... بوده و بعد از او... نخواهد آمد.
حضرت محمّد در كودكى
حضرت محمّد-صلى اللّه عليه و آله-در شهر مكّه به دنيا آمد و پدرش عبد اللّه و مادرش آمنه بود.از كودكى پاكيزه و درستكار بود.
سر سفره با ادب مىنشست ، غذاى خودش را مىخورد ، امّا هيچگاه قسمت كودكان ديگر را ، از دستشان نمىربود.
موقع غذا خوردن ، بسم اللّه مىگفت.بچّهها را اذيّت نمىكرد بلكه با آنها خوبى و مهربانى مىنمود.
هر روز زنبيلى پر از خرما مىكرد و در ميان كودكان ، تقسيم مىنمود.
پرسشها:
1-حضرت محمّد ، در كدام شهر ، به دنيا آمد؟
2-هنگام غذا خوردن ، چه مىگفت؟و چگونه مىنشست؟
3-رفتارش ، با بچّههاى ديگر چگونه بود؟
4-رفتار شما ، با ديگران چگونه است؟
* آخرين پيغمبر خدا * «حضرت محمّد(ص)»
نام پدرش عبد اللّه و نام مادرش آمنه است.در عام الفيل ، روز هفدهم ربيع الاوّل در شهر مكّه به دنيا آمد.هنوز به دنيا نيامده بود كه پدرش«عبد اللّه»از دنيا رفت. «آمنه»تا شش سال از محمّد پرستارى كرد ، وقتى محمّد شش ساله شد ، مادرش آمنه نيز از دنيا برفت.
بعد از مرگ آمنه«عبد المطّلب ، پدر بزرگ محمّد»از او نگهدارى مىكرد.
عبد المطّلب محمّد را خيلى دوست مىداشت و با او مهربانى مىكرد ، از آينده محمّد خبر داشت ، از دانشمندان يهودى و مسيحى شنيده بود كه ، پيغمبرى از مكّه برانگيخته خواهد شد.
عبد المطّلب بزرگ عرب بود.در كنار كعبه جايگاه مخصوصى داشت كه هيچكس به آن نزديك نمىشد ، محمّد تنها كسى بود كه در آن جايگاه مخصوص پهلوى جدّش مىنشست.گاهى كه مىخواستند نگذارند محمّد به آن جايگاه برود ، عبد المطّلب مىگفت:بگذاريد فرزندم بيايد ، به خدا سوگند ، آثار بزرگى در چهرهاش نمودار است؛مىبينم روزى را كه محمّد ، رهبر بزرگ شما مىشود.
عبد المطّلب محمّد را نزديك خودش مىنشانيد و دست نوازش بر پشتش مىكشيد ، چون از آينده محمّد خبر داشت ، هميشه با او غذا مىخورد و هيچوقت از او جدا نمىشد. كودكى محمّد:
محمّد كودك باهوش و باادبى بود ، «ابو طالب»عمويش مىگويد:
محمد ، هنگام غذا خوردن بسم اللّه مىگفت و بعد از غذا ، الحمدللّه.
هيچگاه دروغى از محمّد نشنيدم و كار زشت و ناپسندى از او نديدم ، خنده صدادار نمىكرد ، بلكه هميشه لبخند مىزد.
فكر كنيد و پاسخ دهيد:
1-حضرت محمّد در چه سالى ، به دنيا آمد؟در چه ماهى و در چه روزى؟
2-نام مادرش چه بود؟نام پدرش چه بود؟
3-عبد المطّلب با محمّد چه نسبتى داشت؟درباره او چه مىگفت؟
4-دانشمندان يهودى و مسيحى چه مىگفتند؟
5-رفتار حضرت محمّد ، در كودكى ، چگونه بود؟عمويش درباره او چه مىگفت؟
پيامبر ما با كودكان مهربانى مىكرد
حضرت محمّد-صلّى اللّه عليه و آله-كودكان را بسيار دوست مىداشت و به آنان احترام مىگذاشت و حتّى به آنها سلام مىكرد.
هميشه درباره بچّهها ، به مسلمانان سفارش مىكرد و مىفرمود:
«كودكان را گرامى بداريد و با آنها مهربان باشيد ، زيرا كسى كه با كودكان مهربانى نكند ، مسلمان نيست.»
يكى از مسلمانان مىگويد:
نماز را با حضرت محمّد-صلّى اللّه عليه و آله-خواندم و با او بطرف منزل رفتم ، عدّهاى از كودكان را ديدم ، كه دوان دوان ، به استقبال آن حضرت آمدند.حضرت محمّد ، آنها را نوازش كرد و دست بر سر و رويشان كشيد.
پرسشها:
1-نام پدر حضرت محمّد چه بود؟
2-نام مادرش چه بود؟
3-چرا به بچّهها سلام مىكرد؟
4-به ياران خود درباره كودكان چه سفارشى مىكرد؟
5-چرا كودكان به استقبال حضرت محمّد مىرفتند؟
6-آيا شما ، به دوستان خود سلام مىكنيد؟
* محمّد امين *
در يكى از سالها ، مردم مكّه ، خانه كعبه را ، از نو مىساختند.
همه مردم در ساختن كعبه همكارى مىكردند.
ديوار كعبه را تا جايگاه مخصوص«حجر الاسود»بالا بردند. (حجر الاسود سنگ محترمى است).هر يك از بزرگان مكّه ، ميل داشت كه آن سنگ را تنها خودش در جايگاه مخصوص بگذارد و با اين عمل ، خود و طايفهاش را ، سربلند گرداند.كمكم كارشان به نزاع كشيد ، هر كسى مىگفت:فقط ، من!بايد حجر الاسود را در جايش بگذارم.
پرخاش و اختلاف زياد شد.وضع خطرناكى پيش آمد.
نزديك بود جنگ سختى شروع شود؛آماده جنگ شدند.
در اين هنگام ، مرد دانا و خيرخواهى برخاست و گفت:اى مردم!از جنگ و اختلاف ، دورى كنيد؛زيرا جنگ و اختلاف شهرها و خانهها را ويران مىسازد و مردم را پراكنده و بدبخت مىكند ، از نادانى دست برداريد و چاره كار را پيدا كنيد.
بزرگان مكّه گفتند:چه كنيم؟!چاره كار چيست؟!
مرد دانا گفت:يك نفر را انتخاب كنيد تا در ميان شما داورى كند و نزاع و اختلاف را پايان دهد.
گفتند:قبول داريم ، پيشنهاد خوبى است.
ولى هر طايفهاى مىگفت:قاضى بايد از ما باشد.
باز هم كار ، به اختلاف و نزاع كشيد.
همان مرد خيرانديش گفت: حالا كه نمىتوانيد در انتخاب قاضى ، با هم موافقت كنيد ، نخستين كسى را كه از اين در«مسجد الحرام»وارد مىشود ، قاضى قرار دهيد.
همه گفتند: قبول داريم.............
چشمها ، به سوى آن در ، خيره شد؛دلها در اضطراب بود كه:
چه كسى وارد مىشود و به نفع كدام طايفه ، داورى خواهد كرد؟
جوانى وارد شد.همه خوشحال شدند و گفتند:چه خوب!
محمّد است ، محمّد امين!محمّد امين!با انصاف و درستكار است ، داورى او را قبول داريم.
حضرت محمّد وارد شد.داستان اختلاف را برايش گفتند. اندكى فكر كرد ، سپس فرمود:بزرگان مكه ، همه ، بايد در اين كار مهمّ ، شركت كنند.
مردم از روى تعجّب پرسيدند:مگر مىشود؟!.............چگونه؟!.............
حضرت محمّد فرمود:بزرگ هر طايفهاى حاضر شود.همه حاضر شدند و نزديك آمدند.حضرت محمّد ، عبايش را ، روى زمين پهن كرد و حجر الاسود را برداشت و در عبا گذاشت.سپس به آنها فرمود:همه ، اطراف عبا را بگيريد و حجر الاسود را برداريد و بياوريد!
همه با هم ، حجر الاسود را ، تا جايگاه مخصوص ، آوردند ، آنگاه حضرت محمّد حجر الاسود را برداشت و در جايگاه مخصوصش گذاشت.
مردم مكّه ، همه ، راضى و خشنود شدند و به كاردانى حضرت محمّد ، آفرين گفتند.
(پيامبر ما ، حضرت محمّد ، در آن زمان جوان بود و هنوز به پيغمبرى برگزيده نشده بود.ولى آن قدر درستكار و امين بود كه به نام«محمّد امين»معروف شده بود؛مردم به او ، اعتماد داشتند و چيزهاى گرانبهاى خود را ، به او مىسپردند ، حضرت محمّد در نگهدارى امانتها كوشش مىكرد و سالم تحويل صاحبانش مىداد.
براى برطرف كردن اختلافات به او مراجعه مىكردند و داورى او را ، همه ، قبول داشتند.)
درود و سلام فراوان ، بر پيغمبر درستكار و امين
فكر كنيد و پاسخ دهيد:
1-پيامبر ما ، در جوانى ، به چه نامى معروف شده بود؟.............چرا؟
2-وقتى حضرت محمّد ، از در«مسجد الحرام»وارد شد ، مردم چه گفتند؟
3-از دوستان شما ، چه كسى در نگهدارى امانتها ، كوشاتر است؟
4-كداميك از دوستان شما ، بيشتر مورد اعتماد شماست؟
5-آيا دوستان شما ، به شما اعتماد دارند؟آيا داورى شما را قبول دارند؟
6-آيا شما ، در امانتدارى ، از حضرت محمّد ، كاملا پيروى مىكنيد؟
* دين اسلام * آخرين و بهترين دين آسمانى
دين اسلام ، بهترين و كاملترين دينهاست؛خداى مهربان ، دين اسلام را ، به وسيله حضرت محمّد-صلّى اللّه عليه و آله-براى ما فرستاده است تا راه پرستش خدا و بهترين روش زندگى را ، به ما بياموزد.
خدا مىفرمايد:هر كس دين اسلام را نپذيرد و دين ديگرى براى خود انتخاب كند ، از او قبول نمىشود و در جهان آخرت ، بيچاره و زيانكار مىگردد.
دين اسلام به ما ياد مىدهد كه:
-چگونه خدا را بشناسيم.
-با پدر و مادر خود ، چگونه رفتار كنيم.
-چه كارهايى بكنيم تا در دنيا و آخرت سعادتمند گرديم.
دين اسلام به ما ياد مىدهد كه:
-چه كارهايى«حلال»است و ما مىتوانيم آنها را انجام دهيم.
و چه كارهايى«حرام»است و ما نبايد آنها را انجام دهيم. مسلمان كيست؟
مسلمان كسى است كه:
1-به خداى يگانه و جهان آخرت ، ايمان داشته باشد.
2-حضرت محمّد را«آخرين پيغمبر خدا»بداند.
3-در همه كارها«تسليم»دستورهاى خدا و حضرت محمّد باشد.
* قرآن ، پيام خدا *
پيامها و دستورهاى خدا در«قرآن»است ، كه به وسيله حضرت محمّد ، براى ما و همه مردم جهان آمده است.
مسلمان بايد:قرآن خواندن را ياد بگيرد و معناى آن را بفهمد و به ديگران ياد بدهد و راه درست زندگى را ، از قرآن بياموزد.
قرآن برنامه زندگى ما مسلمانان است:بهترين روش زندگى را به ما ياد مىدهد ، راه خداشناسى و عبادت را به ما نشان مىدهد.
مسلمان بايد:در همه كارهايش از قرآن پيروى كند و از اين كتاب آسمانى درس زندگى بياموزد.
كسى كه پيرو دستورهاى قرآن باشد در اين جهان ، سربلند و آزاد زندگى مىكند و در جهان آخرت نيز ، زندگى خوش و زيبايى خواهد داشت.
پيامبر گرامى ما فرمود:بهترين شما كسى است كه ، قرآن را ياد بگيرد و به ديگران ياد بدهد.
و فرمود:
هر كس به قرآن عمل كند به بهشت مىرود ، و هر كس قرآن را پشت سر بيندازد ، به جهنّم مىرود. فكر كنيد و پاسخ دهيد:
1-به چه چيزهايى«دين اسلام»مىگويند؟دين اسلام به ما چه مىآموزد؟
2-چه كسى در جهان آخرت ، بيچاره و زيانكار مىگردد؟
3-به چه كارهايى«حلال»مىگويند و به چه كارهايى«حرام»؟
4-مسلمان كيست؟مسلمان در برابر چه چيز تسليم است؟ * * *
5-قرآن سخن و پيام كيست؟
6-شما براى ياد گرفتن قرآن ، چه برنامهاى داريد؟
7-كسى كه دستورهاى قرآن را عمل كند ، چگونه زندگى خواهد كرد؟
8-چه كسانى بهترين مردم هستند؟
* قرآن *
قرآن كه كتاب آسمانى است روشنگر راه زندگانى است قرآن كه نشان دهد ره راست برنامه زندگانى ماست خير دو جهان براى انسان حاصل شود از عمل به قرآن * * * فرموده پَيُمبر:اى مسلمان هر كس كه عمل كند به قرآن قرآن همه جا مقابل اوست گلزار بهشت ، منزل اوست امّا به جهنّم است ، جايش آنكس كه نكرد اعتنايش * * * اين است كتاب دينى ما برنامه جاودانى ما ماييم همه مطيع قرآن ماييم نگاهدارش از جان حبيب اللّه چايچيان يك داستان آموزنده از قرآن باغى كه سوخت!! چرا اين باغ سوخت؟
برادرها نشسته بودند و با هم صحبت مىكردند ، مىگفتند:فردا صبح زود ، به باغ مىرويم ، تا ميوههاى باغ را بچينيم ، به كسى هم از ميوههاى باغ ، چيزى نمىدهيم.
يكى از برادرها كه آدم خوبى بود ، گفت:برادرها!دستور خدا را فراموش نكنيد و به نيازمندان كمك كنيد.
برادرها گفتند:باز تو حرف زدى ، اين دفعه اگر از اين حرفها بزنى كتك مىخورى.
بتو چه كه در اين كارها دخالت مىكنى!
وقتيكه برادرها ، همه خوابيدند؛آسمان برق زد.
برق آسمان ، تمام ميوهها و درختهاى باغ را سوزاند و مثل زغال ، سياه كرد.
صبح شد.برادرها بيدار شدند.
گفتند:زود باشيد برويم ميوهها را بچينيم.
سروصدا نكنيد ، مبادا كسى باخبر شود.
برادرها راه افتادند و رفتند تا به باغ رسيدند.
يكى گفت:عجب!اين باغ ما نيست!
ديگرى گفت:نه ، باغ ما همين است.
همان برادر خوب ، گفت:
نگفتم خدا را فراموش نكنيد؟
و دستور خدا را عمل كنيد؟
اين ، سزاى شماست.
و عذاب آخرت هم ، براى شما خيلى سختتر است.
داستان آموزنده ديگرى از قرآن» * اصحاب فيل *
كعبه از زمانهاى بسيار قديم ، عبادتگاه بود.مردم از دور و نزديك ، براى عبادت و زيارت كعبه ، به مكّه مىرفتند.شهر مكّه محترم و آباد بود.
ابرهه ، حكمران يمن ، كه يك مرد مسيحى بود ، حسودى كرد و به همين جهت ، به دستور او ، يك عبادتگاه زيبا در يمن ساختند؛در و ديوارش را با طلا و نقره و سنگهاى قيمتى آراستند؛فرشهاى گرانبها در آن انداختند ، پردههاى زيبا بر آن كشيدند ، چراغهاى قشنگ در آن روشن كردند.
سپس ابرهه آگهى كرد كه ، اين عبادتگاه ، از كعبه ، بزرگتر و زيباتر است و زيارتش ثواب بيشترى دارد ، همه به سوى اين عبادتگاه بياييد؛بعد از اين ، كسى حقّ ندارد براى زيارت ، به مكّه برود!
ولى مردم به حرفهايش گوش ندادند و به زيارت عبادتگاهش نيامدند ، بلكه به آن بىاحترامى هم كردند.
ابرهه عصبانى شد و گفت:تا وقتى كه خانه كعبه برپا باشد ، مردم به زيارتگاه ما نمىآيند.بايد خانه كعبه را خراب كنم تا مردم نااميد شوند و دسته دسته به سوى عبادتگاه ما ، روى آوردند.
مردم به او گفتند:با دين و عقيده مردم كار نداشته باش!خانه كعبه به فرمان خداى جهان و به دست حضرت ابراهيم ، ساخته شده است؛
بگذار مردم ، در زيارت و عبادت آزاد باشند ، ولى.............
ولى نصيحت مردم در دل ابرهه اثر نكرد.
ابرهه گفت:عبادتگاه من بزرگتر و بهتر است ، بايد مردم براى عبادت به اينجا بيايند!
چارهاى نيست بايد ، كعبه را ويران سازم.
سپاه بزرگى ، ترتيب داد:عدّهاى از سپاهيان بر فيلهاى جنگى ، سوار شدند ، خودش نيز ، بر يك فيل جنگى سوار شد و به سوى مكّه ، حركت كرد.گروهى از مردم خواستند كه:از خانه كعبه ، دفاع كنند ، ليكن از سپاه ابرهه ، شكست خوردند.
اهل مكّه ، كه ديدند:نمىتوانند در مقابل سپاه ابرهه ، پايدارى كنند ، به كوه و بيابان فرار كردند.
وقتى سپاه ابرهه نزديك شهر مكّه رسيد فيل ابرهه ، روى زمين خوابيد.هر چه كوشش كردند ، فيل بلند نشد
در اين هنگام پرندگان بسيارى در هوا ، ظاهر شدند.آسمان مكه ، تاريك شد.هر پرندهاى ، يك سنگ كوچك ، ولى سنگين و گرم ، به منقار و دو سنگ در چنگال داشت.
پرندگان ، آمدند و آمدند تا روى سپاه ابرهه ، قرار گرفتند.
يك دفعه به سپاهيان حمله كردند و آنها را ، سنگباران نمودند. سپاه ابرهه شكست خورد و همه هلاك شدند.
از آن سپاه فراوان ، فقط يك نفر نجات پيدا كرد ، آن يك نفر با عجله خودش را به«نجاشى»پادشاه حبشه رسانيد و داستان هلاك شدن سپاه را برايش تعريف كرد.
نجاشى با تعجب گفت:چه پرندگانى بودند كه آن همه سپاه را نابود كردند!؟
در همين حال ، يكى از آن پرندگان پيدا شد.
آن شخص به نجاشى گفت:از اين پرندگان.............!
آن پرنده نزديك شد ، آمد و آمد تا بالاى سر آن شخص قرار گرفت و سنگى را كه در منقار داشت ، بر سر آن شخص انداخت.
آخرين فرد آن گروه ستمگر نيز در حضور نجاشى ، به خاك افتاد و هلاك شد.
ابرهه مىخواست:با خداپرستى و توحيد مبارزه كند.
امّا خدا مىخواست:خانه كعبه براى هميشه باقى بماند و پيغمبر بيايد و بانگ توحيد را ، به گوش جهانيان برساند.
ابرهه و سپاهيانش به سزاى خويش رسيدند و براى جهانيان ، درس عبرت شدند.
* خدا در قرآن مجيد ، داستان اصحاب فيل را ، در يك سوره كوتاه ، بيان فرموده است.
* اين داستان بقدرى مشهور شد كه آن سال را«عام الفيل سال حمله فيلها»ناميدند.
* پيغمبر گرامى ما ، حضرت محمّد-صلّى اللّه عليه و آله-در اين سال به دنيا آمد.
فكر كنيد و پاسخ دهيد:
1-ابرهه چه دينى داشت و چرا مىخواست خانه كعبه را ويران سازد؟
2-وقتى ابرهه مىخواست به سوى مكّه حركت كند ، مردم به او چه گفتند؟
3-خانه كعبه ، قبله ما مسلمانها ، به فرمان كه و به دست چه كسى ساخته شده است؟
4-نام پادشاه حبشه چه بود؟به آن سپاهى چه گفت؟
5-پيامبر بزرگ ما ، حضرت محمّد-صلّى اللّه عليه و آله-در چه سالى به دنيا آمد؟
* سوره فيل را در قرآن پيدا كنيد و بخوانيد.
* درسى كه از اين داستان بايد آموخت ، براى دوستان ، بيان كنيد.
دين چيست؟
خداى خوب و مهربان ، براى سعادت ما دستورهايى فرستاده است ، اين دستورها و راهنماييها را پيامبران براى ما آوردهاند.
پيامبران راه خداشناسى و بهترين راه زندگى را به ما نشان دادهاند.
پيامبران به ما گفته اند كه:
* با دوستان خود چگونه رفتار كنيم.
* پدر و مادر خود را چگونه احترام كنيم.
* از آموزگار خود چگونه تشكّر كنيم.
پيامبران به ما گفتهاند كه:
با خداى خوب خود چگونه صحبت كنيم.
چه كارهايى بكنيم تا خدا از ما راضى باشد.
براى آينده خود در آخرت ، چه چيزهايى لازم داريم دين يعنى چه؟
دستورها و برنامههاييكه پيامبران براى زندگى ما آوردهاند«دين» ناميده مىشود.
ديندار كيست؟
كسى كه به خدا و جهان آخرت ايمان دارد و دستورهاى پيامبران را عمل مىكند«ديندار»است.
خدا مردم ديندار را دوست دارد و به آنان پاداش نيك مىدهد. آدمهاى ديندار ، در اين جهان بخوبى زندگى مىكنند و در جهان آخرت نيز ، خوشبخت خواهند بود. پرسشها:
1-دستورها و راهنماييهاى خدا ، براى چيست؟
2-اين دستورها و راهنماييها را ، چه كسانى براى ما آوردهاند؟
3-پيامبران ، چه چيزهايى به ما گفتهاند؟
4-دين ، يعنى چه؟
5-به چه كسى ، ديندار مىگويند؟
6-مردم ديندار ، در اين جهان و در جهان آخرت ، چگونه زندگى مىكنند؟
7-خدا با مردم ديندار ، چگونه رفتار مىكند؟
دين اسلام بهترين دين ، براى بهترين زندگى
پيامبر ما حضرت محمّد به مردم مىفرمود:من همه خوبيهاى دنيا و آخرت را براى شما آوردهام و خدا به من فرمان داده است كه همه مردم جهان را به دين اسلام دعوت كنم. دين اسلام چيست؟
همه دستورهاى خدا را كه حضرت محمّد(ص)آورده«دين اسلام» مىگويند ، دين اسلام بهترين و كاملترين دينها است. مسلمان كيست؟
مسلمان كسى است كه در همه كارها از دستورهاى خدا ، كه حضرت محمّد آورده پيروى كند. كتاب دينى ما چه نام دارد؟
نام كتاب دينى ما«قرآن»است.قرآن برنامه زندگى است ، كه خدا براى ما فرستاده است.
ما مسلمانان به قرآن احترام مىگذاريم.يعنى به دستورهايش عمل مىكنيم.
قرآن آخرين كتاب آسمانى است.
پرسشها:
1-حضرت محمّد به مردم چه مىفرمود؟
2-خدا به حضرت محمّد ، چه فرمان داد؟
3-آيا دين اسلام ، فقط براى بعضى از مردم جهان است؟
4-به چه چيزهايى«دين اسلام»مىگويند؟
5-دين اسلام چگونه دينى است؟
6-مسلمان كيست؟
7-نام كتاب دينى ما مسلمانان چيست؟
8-ما چگونه قرآن را احترام مىكنيم؟ جملههاى زير را كامل كنيم:
1-دين اسلام براى همه مردم... است
2-دستورهاى خدا را كه حضرت محمّد آورده............. مىگويند.
3-مسلمان كسى است كه ، در همه كارها و برنامههايش از... پيروى كند.
4-قرآن كتاب... ما و برنامه... ما است.
5-ما مسلمانان به... احترام مىگذاريم و مىكوشيم كه دستورهاى ... را عمل كنيم.