پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

كلاس عالى تربيت

یک کلاس عالى و نمونه ى تربیت اسلامى کودک در خانه ى زهرا علیهاالسلام تأسیس شد. کلاس مذکور با همکارى شخص دوم اسلام و بانوى اول اسلام یعنى على بن ابى طالب و فاطمه زهرا اداره مى شد و شخص اول اسلام یعنى پیغمبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) رسما بر آن نظارت داشت. اصول تربیتى و برنامه ى آن مستقیما از جانب پروردگار جهان نازل مى گشت. بهترین برنامه هاى تربیتى اجرا شد و برجسته ترین افراد را تربیت نمود.

در اینجا ناچارم بدین مطلب اعتراف کنم که متأسفانه جزئیات آن برنامه ى عالى براى ما بیان نشده است. زیرا اولا مسلمانان آن عصر آنقدر رشد فکرى نداشتند که براى امور تربیتى ارزش قائل باشند، تا در ضبط جزئیات رفتار و گفتار پیغمبر و على و فاطمه علیهماالسلام نسبت به فرزندانشان کاملا مراقبت کننند و براى دیگران روایت نمایند. ثانیا اکثر برنامه هاى تربیت کودک در داخل خانه اجرا مى شود و اوضاع داخلى خانه ها غالبا بر دیگران پوشیده است. ولى مى توان بطور اجمال گفت که: برنامه ى تربیتى زهرا همان برنامه هایى بوده که در قرآن کریم و احادیث پیغمبر و ائمه ى اطهار وارد شده است.

اما در عین حال، همان جزئیاتى که نقل شده مى تواند تا حدى ما را به نحوه ى تربیت آنان راهنمایى کند.

ناگفته نماند که من اکنون در صدد آن نیستم که درباره ى اصول تربیت به طور تفصیل بحث کنم زیرا این مقام گنجایش تفصیل ندارد. ولى به پاره اى از آنها که درباره ى فرزندان زهرا علیهاالسلام اجرا و براى ما نقل شده، به طور خلاصه اشاره مى کنم:

 

محبت

شاید اکثر مردم خیال کنند که دوران تربیت کودک از وقتى آغاز مى شود که خوب و بد را درک کند و اهل رشد و تمیز شود و قبل از آن، تربیت مؤثر نیست، و کودک تحت تأثیر عوامل خارجى واقع نمى گردد. اما این عقیده درست نیست، زیرا به تصدیق دانشمندان فن تربیت، تربیت و پرورش کودک از همان آغاز تولد او باید شروع گردد. چگونگى دوران شیرخوارگى و حوادث و رفتار پدر و مادر تا حدودى در پرورش نوزاد تأثیر دارد و شخصیت آینده ى او از همین ایام شروع مى شود.

در نزد دانشمندان فن تربیت و روانشناسان، این مطلب به اثبات رسیده که اطفال در تمام دوران کودکى، به محبت و اظهار علاقه نیازمندند. کودک مى خواهد پدر و مادر بیش از حد، او را دوست بدارند و نسبت به او اظهار علاقه نمایند. کودک چندان توجهى ندارد که در کاخ زندگى مى کند یا در کوخ، لباس و خوراکش خیلى اعلاست یا نه. اما بدین موضوع کاملا توجه دارد که دوستش مى دارند یا نه. این احساس درونى، کودک را چیزى جز اظهار محبت و نوازش ارضا نمى کند. سرچشمه ى اخلاق و شخصیت آینده ى او همین اظهار محبت هاست. همین آغوش گرم مادر و نوازشهاى مخلصانه ى پدر است که روح بشر دوستى و علاقه ى به همنوع را در کودک مى دمد و براى اظهار همدردى و کمک به دیگران آماده اش مى سازد. همین نوازشهاى بى شائبه است که کودک را از ترس و تنهایى و ضعف نجات مى دهد و به زندگى امیدوار مى سازد. همین مهرورزیها و بوسه هاى بى شائبه است که روح خوشبینى و خوشخویى را به او تقلین مى کند و او را به سوى زندگى اجتماعى و تعاون و همکارى هدایت مى نماید. و از عزلت و گوشه گیرى نجاتش مى دهد. بواسطه ى همین نوازشهاست که کودک احساس شخصیت مى کند و خودش را لائق دوستى مى داند.

کودکى که از جهت محبت کسرى داشته باشد معمولا ترسو و خجول و ضعیف و بدبین و گوشه گیر و بى علاقه و پژمرده و حتى مریض بار مى آید. گاهى هم ممکن است براى اظهار عکس العمل و نشان دادن بى نیازى، دست به اعمالى نظیر جنایت، دزدى و قتل نفس بزند تا بدان وسیله از اجتماعى که او را دوست ندارد انتقام گیرد و تظاهر به بى نیازى کند.

پس محبت و نوازش کودک یکى از احتیاجات ضرورى او بشمار مى رود و براى پرورش او ضرورت دارد.

درس مذکور در خانه ى زهرا (علیهاالسلام) به طور کامل اجرا مى شد و پیغمبر اکرم عملا آنرا به فاطمه یاد مى داد.

روایت شده: وقتى امام حسن علیه السلام به دنیا آمد او را در پارچه ى زردى پیچیده خدمت رسول خدا آوردند. فرمود: مگر بشما نگفتم: نوزاد را در پارچه ى زرد نپیچید؟ سپس لباسهاى زرد حسن را دور انداخت و او را در پارچه ى سفیدى پیچید. در بغل گرفت و شروع کرد به بوسیدن و همین عمل را نسبت به امام حسین (علیه السلام) نیز انجام داد. [بحار ج 43 ص 240.] روایت شده روزى رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله به نماز جماعت مشغول بود. هر گاه به سجده مى رفت امام حسین علیه السلام بر پشت او سوار مى شد و پاهایش را حرکت مى داد. وقتى مى خواست سر از سجده بردارد حسین را مى گرفت و کنار مى گذاشت. هنگامى که دوباره به سجده مى رفت، باز امام حسین (علیه السلام) بر آن جناب سوار مى شد، پیغمبر او را مى گرفت و کنار مى گذاشت. پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) با همین کیفیت نمازش را بپایان رسانید. یک نفر یهودى که جریان را مشاهده مى کرد عرض کرد: شما نسبت به کودکانتان طورى رفتار مى کنید که ما از آن امتناع داریم! پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: شما هم اگر به خدا و رسول ایمان داشتید نسبت به کودکان مدارا مى نمودید. یهودى بواسطه ى رفتار پیغمبر مسلمان شد. [بحارالانوار ج 43 ص 296.] روزى رسول خدا امام حسن را مى بوسید و نوازش مى کرد «اقرع بن حابس» عرض کرد: من ده فرزند دارم ولى تا حال هیچ یک از آنان را نبوسیده ام.

پیغمبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) غضبناک شد و فرمود: اگر خدا محبت را از قلب تو گرفته من چه کنم؟ هر کس نسبت به اطفال ترحم نکند و احترام بزرگسالان را نگه ندارد از ما نیست [بحارالانوار ج 43 ص 282.]

 

روزى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله از در خانه ى فاطمه عبور کرد، صداى گریه ى حسین علیه السلام را شنید. فاطمه را صدا زد و فرمود: مگر نمى دانى گریه ى حسین مرا اذیت مى کند. [بحارالانوار ج 43 ص 295.] «ابوهریره» مى گوید: روزى پیغمبر، حسن و حسین علیهماالسلام را بر دوش مبارک سوار نموده بود. در بین راه گاهى حسن را مى بوسید و گاهى حسین را. مردى عرض کرد: یا رسول اللَّه این دو کودک را دوست دارى؟.

فرمود: آرى. هر کس حسن و حسین را دوست بدارد با من دوستى نموده و هر کس با آنان دشمنى کند با من دشمنى کرده است. [بحارالانوار ج 43 ص 281.] پیغمبر گاهى به فاطمه (علیهاالسلام) مى فرمود: حسن و حسین را بیاور. وقتى آنان را خدمت آن حضرت مى برد، آنها را به سینه مى چسبانید و مانند گل مى بویید . [بحارالانوار ج 43 ص 299.] ابوهریره مى گوید: پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) را دیدم که دهان حسن و حسین را مى مکید چنان که خرما را مى مکند. [بحارالانوار ج 43 ص 284.]

 

 

پرورش شخصیت

 

دانشمندان روانشناس مى گویند: تربیت کننده باید شخصیت کودک را پرورش دهد و اعتماد به نفس را به او تلقین کند. او را بزرگ نفس و با شخصیت بار بیاورد.

مربى اگر به کودک احترام نگذاشت و او را کوچک شمرد و شخصیت او را خرد کرد، طبعا ترسو و بى شخصیت بار مى آید و خودش را زبون و بى ارزش مى پندارد. هنگامى که بزرگ شد خودش را کوچکتر از آن مى داند که به کارهاى بزرگ اقدام کند. چنین فردى در اجتماع منشأ اثر واقع نخواهد شد و به آسانى زیر بار ذلت خواهد رفت. اما اگر خودش را بزرگ و با شخصیت دانست، به کارهاى پست، تن نمى دهد و زیر بار خوارى و ذلت نمى رود. این شخصیت نفسانى تا حدودى، به تربیت خانوادگى و روحیات پدر و مادر بستگى دارد.

روانشناسان براى تقویت روحى کودک مطالبى را به تربیت کنندگان توصیه مى کنند که از جمله ى آنها موضوعات زیر است:

اول- اظهار علاقه و محبت و نوازش کودک. این موضوعى است که در درس اول بدان اشاره شد. و گفتیم که حسن و حسین علیهماالسلام از جهت محبت پدر و مادر و رسول خدا بقدر کافى برخوردار بودند.

دوم- باید صفات خوب کودک را یادآورى کرد و او را در حضور خودش و دیگران تعریف و توصیف نمود. و بزرگى نفس را به او تلقین کرد.

رسول خدا بارها مى فرمود: حسن و حسین علیهماالسلام بهترین جوانان اهل بهشتند و پدرشان از آنان بهتر است. [بحار ج 43 ص 264.] پیغمبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) به حسن و حسین مى فرمود: شما ریحان خدایى هستید. [بحار ج 43 ص 281.] «ابوبکر» مى گوید: پیغمبر روى منبر نشسته بود و حسن علیه السلام در پهلویش قرار داشت. گاهى به مردم نگاه مى کرد و گاهى به حسن، و مى فرمود: فرزندم حسن، آقا و بزرگ است، شاید به برکت او در بین امتم اصلاح شود. [بحار ج 43 ص 305.] «جابر» مى گوید: روزى داخل خانه ى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله شدم دیدم حسن و حسین بر پشت آن حضرت سوارند و آن جناب با دست و پا راه مى رود و مى فرماید: بهترین شتر، شتر شما است و بهترین سوار شمایید. [بحار ج 43 ص 285.] «یعلى عامرى» مى گوید: رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) روزى حسین را دید که با بچه ها بازى مى کند، پس دست مبارکش را دراز کرد تا او را بگیرد. جسین (علیه السلام) به این طرف و آن طرف مى دوید. پیغمبر اکرم با شوخى و تبسم او را در بغل گرفت. آنگاه یکى از دستهایش را زیر چانه ى او و دست دیگرش را پشت گردن نهاد و دهان مبارکش را بر لبهاى او گذاشته مى بوسید و مى فرمود: حسین از من و من از حسینم، هر کس او را دوست بدارد خدا را دوست داشته است. حسین فرزند دختر من است. [بحار ج 43 ص 271.] على بن ابى طالب (علیه السلام) به حسن و حسین مى فرمود: شما پیشواى مردم و بزرگ جوانان اهل بهشتید و از ارتکاب گناه معصومید. خدا لعنت کند کسى را که با شما دشمنى کند. [بحار ج 43 ص 265.] حضرت فاطمه روزى حسن و حسین را خدمت رسول خدا آورد و عرض کرد: یا رسول اللَّه حسن و حسین علیهماالسلام فرزند شما هستند. چیزى به ایشان عطا کن. فرمود: هیبت و سیادت خود را به حسن بخشیدم، و شجاعت وجود خودم را به حسین دادم. [بحار ج 43 ص 263.] «سلمان فارسى» مى گوید: حسین (علیه السلام) را دیدم که بر زانوى رسول خدا نشسته بود. او را مى بوسید و مى فرمود: تو بزرگ و بزرگ زاده و امام و پسر امام و پدر امامان هستى. تو حجت، پسر حجت و پدر نه حجت مى باشى که آخرشان قائم است. [بحار ج 43 ص 295.] آرى پیغمبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) در پرورش شخصیت اولاد زهرا کوشش مى کرد و زهرا و على (علیهماالسلام) نیز از همین برنامه متابعت مى کردند. هرگز نشد که کودکان را تحقیر کنند و شخصیت آنها را در حضور دیگران کوچک سازند. و ضربه و شکست بر روحشان وارد نمایند. بدین علت، طبعا بزرگ و آقا تربیت شدند.

روایت شده که شخصى مرتکب گناهى شد که مستوجب کیفر بود پس خودش را از رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) پنهان داشت تا گاهى که حسن و حسین را در بین راه ملاقات نمود، آنان را بر دوش گرفته خدمت رسول خدا مشرف شد عرض کرد: یا رسول اللَّه حسن و حسین را شفیع قرار دادم.

پیغمبر اکرم خندید و فرمود: ترا بخشیدم. سپس به حسن و حسین فرمود: شفاعت شما را قبول کردم. [بحار ج 43 ص 318.] براى همین عظمت و بزرگى نفس بود که حسین بن على علیه السلام با سپاه مختصرى که داشت، در مقابل سپاه بیشمار یزید پایدارى کرد و مردانه جنگ نمود و تن بذلت و خوارى نداد. میفرمود مانند بندگان فرار نمى کننم و تسلیم خوارى و ذلت نمى شوم. [مقتل ابى مخنف ص 46.] در اثر همین تربیت بود که زینب کبرى با آن همه مصیباتى که دید خود را در قبال دستگاه ستمگر یزید نباخت و مرعوب آنان واقع نشد و بوسیله ى خطابه هاى شورانگیزش شهر کوفه و شام را منقلب ساخت و دستگاه جبار و خونخوار یزیدیان را رسوا و مفتضح ساخت.

 

ایمان و تقوى

بین دانشمندان بحث و گفتگو است که برنامه ى تعلیمات و تربیت هاى دینى از چه موقعى باید درباره ى کودک اجرا گردد، گروهى معتقدند که کودک تا بحد بلوغ و رشد نرسد استعداد درک افکار و عقائد دینى را ندارد و نباید تحت تربیت دینى قرار گیرد.

گروه دیگرى عقیده دارند که اطفال نیز لیاقت و استعداد آن را دارند که تحت تربیت دینى قرار گیرند، و مربیان مى توانند موضوعات و مطالب دینى را ساده و قابل فهم نمایند و به کودکان تلقین کنند، و آنان را وادار کنند که اعمال و برنامه هاى آسان دین را انجام دهند تا گوششان با مطالب دینى آشنا شود و با اعمال و افکار دینى نشو و نما کنند.

اسلام نظریه دوم را مى پذیرد، و دستور میدهد که کودکان را از سن هفت سالگى به نماز وادار کنید. [شافى ج 2 ص 149.] پیغمبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) تلقینات دینى را از همان اوائل کودکى و شیرخوارگى در خانه ى زهرا به مرحله اجرا درآورد. هنگامى که امام حسن (علیه السلام) به دنیا آمد و او را خدمت رسول اکرم بردند وى را بوسید و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و درباره ى امام حسین (علیه السلام) نیز همین عمل را انجام داد. [بحار ج 43 ص 241.] امام صادق علیه السلام مى فرماید: روزى پیغمبر اسلام مى خواست نماز بخواند. امام حسین پهلویش ایستاده بود وقتى پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) خواست تکبیر بگوید حسین نتوانست تکبیر بگوید. رسول خدا تا هفت مرتبه تکبیر را تکرار کرد تا حسین (علیه السلام) توانست تکبیر بگوید. [بحار ج 43 ص 307.] رسول خدا تلقینات روحى را به قدرى مؤثر مى دانست که از همان آغاز تولد در گوش حسن و حسین اذان و اقامه گفت. تا براى تربیت کنندگان درس آموزنده اى باشد و به همین علت، حضرت فاطمه نیز در موقعى که با امام حسن بازى مى کرد و او را بالا و پایین مى انداخت مى فرمود:


    اشبه اباک یا حسن

    واخلع عن الحق الرسن


    و اعبد الها ذامنن

    و لا توال ذاالاحن

[بحار ج 43 ص 286.] یعنى حسن جان مانند پدرت باش. ریسمان را از گردن حق بردار و خداى احسان کننده را پرستش کن. و با افراد دشمن و کینه توز دوستى مکن.

حضرت زهرا در موقع بازى با اطفال نیز بدانان درس شجاعت و دفاع از حق و پرستش خدا مى داد و در همین جمله کوتاه چهار نکته حساس را به آن کودک القا مى کرد. مانند پدرت شجاع و خداپرست باش، از حق دفاع کن، خدا را پرستش کن، با افراد کینه توز دوستى مکن.

پیغمبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) بقدرى در مورد تقواى مالى و خوددارى از غذاى ناباب مراقبت داشت که «ابوهریره» مى گوید: مقدارى خرما از بابت زکاة در اختیار رسول خدا قرار داشت و آنها را در بین فقرا تقسیم مى کرد. وقتى از تقسیم فارغ شد امام حسن (علیه السلام) را بر دوش گرفت که برود دید یک دانه از آن خرماها را در دهان گذاشته مى مکد. پیغمبر گرامى اسلام، دست مبارکش را در دهان او کرده فرمود: طخ طخ طخ حسن جان! مگر نمى دانى که آل محمد صدقه نمى خورند؟ [ینابیع المودة ص 46- بحارالانوار ج 43 ص 305.] در صورتى که امام حسن کودک نابالغى بود و تکلیف نداشت امام پیغمبر اکرم مى دانست که غداى حرام حتى در روح طفل هم بى اثر نیست. و اصولا بچه باید از همان آغاز کودکى بداند که نباید در خوردنیها کاملا آزاد باشد و باید مقید به حرام و حلال باشد. علاوه بر این، پیغمبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) بواسطه ى این عمل، شخصیت و بزرگ منشى را در امام حسن تقویت کرد و فرمود: زکات حق درماندگان است. وبراى تو سزاوار نیست از این گونه اموال استفاده کنى. شرافت طبع و بزرگوارى ذاتى به طورى در اولاد زهرا نفوذ داشت که ام کلثوم نظیر عمل جدش رسول خدا را در کوفه انجام داد. «مسلم» مى گوید: روزیکه اهل بیت امام حسین علیه السلام را به اسیرى در کوفه آورده بودند، مردم را دیدم که بر اطفال اهل بیت رقت و ترحم مى نمودند و نان و خرما و گردو بدانها صدقه مى دادند و مى گفتند دعا کنید کودکان ما مثل شما نشوند.

ام کلثوم دختر غیور زهرا و تربیت یافته ى خانه ى وحى، نان پاره ها و خرماها و گردوها را از دست و دهان کودکان مى ربود و بدور مى افکند. و بر اهل کوفه بانگ مى زد که از این عمل دست بردارید، صدقه بر ما اهل بیت حرام است. [مقتل ابى مخنف ص 90.] گرچه اطفال امام حسین (علیه السلام) تکلیف نداشتند اما شرافت طبع و بزرگ منشى اقتضا داشت که از اینگونه غذاها حتى در آن موقع، جلوگیرى شود تا بزرگ نفس و شریف و پاکدامن تربیت شوند.

 

مراعات نظم و حقوق دیگران

 

یکى از مطالبى که باید همواره مورد توجه و دقت پدر و مادر و سایر مربیان قرار گیرد اینست که مراقب کودک باشند که از حق خودش تجاوز نکند و حقوق دیگران را نیز محترم بداند. کودک باید منظم باشد. باید نظم در زندگى را به او یاد داد. باید چنان تربیت شود که نه از گرفتن حقش عاجز باشد و نه حقوق دیگران را پایمال کند. البته شالوده ى این صفت در خانه و به دست پدر و مار ریخته مى شود پدر و مادر باید نسبت به تمام کودکانشان به یک جور رفتار کنند، هیچیک را بر دیگرى مقدم ندارند. بین پسر و دختر و کوچک و بزرگ و زشت و زیبا و خوش فهم و بد فهم فرق نگذارند. حتى در مورد اظهار محبت و علاقه هم با همه ى آنان یک جور رفتار کنند. تا حس حسد و کینه توزى در بین شان بوجود نیاید. و سرکش و متجاوز بار نیایند.

اگر کودک دید در خانه ى خودشان کاملا حقوق افراد مراعات مى شود، مى فهمد که در اجتماع هم باید حقوق افراد را محترم شمرد. اما اگر در خانه هرج و مرج بود و حقوق افراد مراعات نشد، خوى سرکشى و تجاوز در کودک تقویت مى شود. اگر کودک در مغازه ى نانوایى، یا در موقع سوار شدن به اتوبوس، یا در هنگام رفتن به کلاس و بیرون آمدن از مدرسه، نوبت دیگران را رعایت نکرد و حق سایرین را تضییع نمود و پدر و مادر و یا مربیان دیگر او را در این عمل تشویق کردند، به آن کودک معصوم خیانت نموده اند. زیرا از آغاز کودکى مى پندارد که زورگویى و تعدى بر دیگران و تقدم بى جهت، یک نوع زرنگى و هنر است. چنین فردى وقتى وارد اجتماع شد یا در رأس کارى قرار گرفت تمام مقصدش کوبیدن و پایمال کردن حقوق دیگران خواهد بود و بغیر از نفع شخصى خودش هیچ هدف و منظورى نخواهد داشت.

این درس تربیتى به طور کامل در خانه ى حضرت زهرا اجرا مى شد. به قدرى در این باره دقت مى شد که حقوق و نظم را در کوچک ترین موارد مراعات مى کردند.

از باب نمونه: على بن ابى طالب علیه السلام مى فرماید: روزى پیغمبر اکرم در منزل ما استراحت کرده بود، حسن آب خواست. رسول خدا برخاست قدرى شیر دوشید و در ظرفى کرده و دست حسن علیه السلام داد. حسین از جاى خویش بلند شد خواست کاسه ى شیر را از دست حسن بگیرد اما پیغمبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) جلو حسین را گرفت و نگذاشت شیر را از حسن بگیرد. حضرت زهرا که این منظره را تماشا مى کرد عرض کرد: یا رسول اللَّه گویا حسن را بیشتر دوست دارى؟.

پاسخ داد: چنین نیست، بلکه علت دفاع من از حسن اینست که او حق تقدم دارد و زودتر از حسین تقاضاى آب کرده باید نوبت را مراعات نمود. [بحارالانوار ج 43 ص 283.]

 

ورزش و بازى

 

دانشمندان فن تربیت توصیه مى کنند که باید اطفال را آزادى داد تا طبق دلخواه بازى کنند. بلکه باید وسائل و اسباب بازى و تفریح سالم را براى آنان فراهم ساخت. اخیرا در جهان به اصطلاح متمدن، این موضوع مورد توجه واقع شده و در کودکستان ها و دبستان ها و دبیرستان ها انواع وسائل بازى و تفریح سالم را مطابق سن کودکان و نوجوانان برایشان فراهم مى سازند. و آنان را به بازى هاى دسته جمعى تشویق مى کنند، زیرا بازى چنانکه براى رشد بدنى اطفال لازم است در تربیت روحى آنان تاثیر بسزایى دارد.

بعض مردم از کودکان انتظار دارند که مانند بزرگسالان زندگى کنند و بر خودشان لازم مى دانند که اطفال را از بازى و حرکت بچه گانه بازدارند و این عمل را تربیت مى شمارند. اگر کودک بازیگر بود، مى گویند: کودک بى ادبى است. ولى اگر خمود و سر بزیر بود و از بازى کناره گیرى کرد و در گوشه اى نشست، مى گویند: آفرین چه کودک با ادبى است!! اما دانشمندان روانشناس این عقیده را خطا و غلط مى دانند و عقیده دارند که بچه باید بازى کند. اگر بازى نمى کند علامت کسالت جسمانى و ضعف روحى اوست. البته پدر و مادر باید این جهت را مراعات کنند که بازى کردن کودک به حال خودش زیان بخش نباشد و اسباب مزاحمت دیگران را نیز فراهم نسازد.

پدر و مادر نه تنها باید کودک را در بازى کردن آزاد بگذارند بلکه خودشان نیز باید در مواقع بیکارى با آنان بازى کنند. زیرا بازى کردن با پدر و مادر براى اطفال بسى لذت بخش است و آن را از علائم محبت مى شمارند.

رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) با حسن و حسین بازى مى کرد. «ابوهریره» مى گوید: دیدم که رسول خدا دست حسن و حسین (علیهماالسلام) را گرفته بود و پاهایشان روى پاى آن حضرت قرار داشت و به آنان مى فرمود: نور دیدگان فاطمه! بالا بیایید. پس حسن و حسین بالا مى آمدند تا پاهایشان به سینه ى رسول خدا مى رسید. پس لبش را بر لبهاى آنان گذاشته مى بوسید و مى فرمود : خدایا حسن و حسین را دوست دارم. [بحارالانوار ج 43 ص 286.] «ابوهریره» مى گوید: حسن و حسین (علیه السلام) در حضور رسول خدا کشتى مى گرفتند. پیغمبر به حسن مى فرمود: آفرین حسن، آفرین حسن. فاطمه (علیهاالسلام) عرض کرد: یا رسول اللَّه با اینکه حسن بزرگتر از حسین است او را بر علیه حسین تشویق و تشجیع مى کنى؟!

پاسخ داد: با این که حسین کوچکتر از حسن مى باشد ولى از شجاعت و نیروى بیشترى برخوردار است و جبرئیل او را تشجیع و تشویق مى کند. [بحار ج 43 ص 265.] «جابر» مى گوید: دیدم که رسول خدا با دست و پا راه مى رفت و حسن و حسین (علیهماالسلام) بر پشت آن حضرت سوار بودند و مى فرمود: بهترین شتر، شتر شماست. و شما بهترین سوار هستید. [بحار ج 43 ص 285.] امام رضا علیه السلام از پدرانش روایت کرده که حسن و حسین (علیهماالسلام) تا مقدارى از شب گذشته در خانه ى رسول خدا بازى مى کردند. سپس فرمود: نزد مادرتان بروید. حسن و حسین (علیهماالسلام) از خانه بیرون رفتند. پس برقى زد و زمین روشن شد و به خانه ى خودشان رسیدند. پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) فرمود: سپاس خداى را که ما اهل بیت را گرامى داشت. [بحار ج 43 ص 266.]