پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

سير تاريخي مسأله غيبت امام زمان

 هزاره شیخ طوسی _ دانشگاه مشهدتیر ماه 1348

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از علومی که شیخ طوسی در آنها تبحر داشته و کتابهائی در آن باره نوشته علم کلام است. بویژه موضوع امامت که یکی از مباحث مهم عصر شیخ بوده است. علم کلام، شعب گوناگونی دارد مانند: مسأله خداشناسی، مسألی معاد، مسألی نبوت، مسألی امامت، و درهر یک از آنها هم از موضوعات مختلفی بحث می شود. ولی ما چون نمی توانیم تمام شعب علم کلام را بررسی کنیم و نظریه و آثار شیخ را درباری آنها یادآور شویم، ناچاریم یکی از شعب آن را اختیار کنیم.

یکی از مسائل بسیار مهم جهان تشیع، مسألی غایب شدن امام دوازدهم امامیه است. مخصوصاً در عصر شیخ کاملاً مورد توجه و بحث و گفتگو بوده است، و بهمین جهت شیخ طوسی علاوه بر آن که در کتب امامت از آن بحث کرده، کتاب مخصوصی هم در خصوص غیبت نوشته وموضوع را کاملاً بررسی نموده است. مسألی غیبت امام و کتاب غیبت شیخ را در چند بخش بررسی می کنیم:

 

1. مسألی غیبت قبل ازتولد امام:

موضوع غایب شدن مهدی موعود و قائم آل محمد مطلب تازه ای نیست بلکه از زمان پیغمبر اکرم همواره مورد بحث و گفتگو بوده و آن حضرت بمردم خبر می داد که مهدی از اولاد من است، و مدتی ازنظر مردم مخفی و غایب می گردد. سپس ظاهر می شود و جهان را اصلاح می کند. و اخباری در این مورد از پیغمبر اکرم صادر شده و به ما رسیده است.

از باب نمونه: جابربن عبدالله انصاری از رسول خدا روایت کرده که فرمود: «مهدی موعود از اولاد من است و همنام و هم کنیه من می باشد. از جهت خلقت و اخلاق شبیه ترین مردم به من است. مدتی از دیده ها غایب خواهد شد. و در آن وقت مردم در تحیر و گمراهی واقع می شوند. سپس مانند ستاره درخشانی طلوع می کند و دنیا را پر ازعدل و داد می نماید. چنانچه از ظلم و ستم پر شده است(1) ».

علی بن ابیطالب و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین و سایر ائمه اطهار وخانواده نبوت نیز هر یک در زمان خودشان راجع به غایب شدن مهدی موعود صبحت می کردند و از آن خبر می دادند. و اصولاً مسأله مهدی موعود و داستان غایب شدن آن حضرت یک ازمسائل عصر ائمه اهل بیت بود. موضوع غیبت بطوری در افکار مردم رسوخ داشت که آن را یکی از علائم رسمی مهدی می دانستند حتی افرادی را که احتمال مهدویت درباری آنهاداده می شد وادار بغیبت می نمودند. ابوالفرج اصفهانی می نویسد: محمد بن عبدالله بن حسن از همان کودکی در حالت غیبت و خفا زندگی می کرد و مهدی نامیده شد(2)

موضوع غایب شدن مهدی موعود چون در بین مردم شایع بوده و اخباری در این خصوص از پیغمبر اکرم و ائمه اهل بیت در دستشان بود، لذا عقیده بغایب بودن علویان در بین مردم پیدا شد و مطلب را چندان بعید نمی شمردند. و به همین علت، کیسانیه درباری محمد بن حنیفه عقیده مند شدند که درکوه «رضوی» غایب شده و در آن جا به سر می برد و بعداً ظاهر می شود و دنیا را پر ازعدل و داد خواهد کرد.

سید محمد حمیری که از ابتداء از کیسانیه بوده و می گوید: من تا مدتی درباره محمد بن حنفیه عقیده داشتم که در حالت غیبت بسر می برد تا آن که خدا منت نهاد و بوسیله جعفر بن محمد هدایت شدم.

بعد از آنکه امامت آن حضرت با دلیل و برهان برایم اثبات شد، روزی به آن جناب عرضکردم: یابن رسول الله! در موضوع غایب شدن مهدی احادیثی از پدارنت بما رسیده است ووقوع آن را حتمی شمرده اند. آن غیبت درباره چه شخصی بوقوع خواهد پیوست؟.

امام صادق (علیه السلام) پاسخ داد : برای ششم از فرزندان من تحقق پیداخواهد کرد و اوست امام دوازدهم بعد از رسول خدا، به خدا سوگند اگر روزگار غیبت شباندازی عمر نوح طول بکشد، از دنیا خارج نمی شود تا این که ظاهر شود و دنیا را پراز عدل و داد کند. سید حمیری می گوید وقتی این مطلب را از امام شنیدم حق برایم آشکار شد و از عقیده سابقم برگشتم و این اشعار را سرودم: 

وما کان قولی فی ابن خولة مطنبا
معاندةمنی لنسل المطیب
ولکن روینا عن وصی محمد
وما کان فیماقال بالمتکذب
بأن ولی الامر یفقد لا یرى
ستیرا  کفعلالخائف المترقب
فتقسم أموال الفقید کأنما
تغیبه بینالصفیح المنصب
فیمکث حینا ثم ینبع نبعة
کنبعة جدی منالافق کوکب
یسیر بنصر الله من بیت ربه
على سودد منهوأمر مسبب
یسیر إلى أعدائه بلوائه
فیقتلهم قتلاکحران مغضب
فلما روى أن ابن خولة غائب
صرفنا إلیهقولنا لم نکذب
وقلنا هو المهدی والقائم الذی
یعیش بهمن عدله کل مجدب
فان قلت لا فالحق قولک والذی
أمرت فحتم غیر ما متعصب
واشهد ربی أن قولک حجة
على الناس طرا منمطیع ومذنب
بأن ولی الامر والقائم الذی
تطلع نفسینحوه بتطرب
له غیبة لابد من أن یغیبها
فصلى علهىالله من متغیب
فیمکث حینا ثم یظهر حینه
فیملک من فیشرقها والمغرب(3)

 

و بواسطه همین اخبار غیبت بود که گروهی از جارودیه، محمد بن عبد الله بن حسنرا غائب پنداشتند. و واقفیة، موسی بن جعفر را زنده و غایب می دانند و گروهی از اسماعیلیة، اسماعیل را غایب می دانند. و گروهی عقیده مند شدند که امام حسن عسکری زنده و غائب است. منشأ پیدایش امثال این عقائد وجود اخبار غیبت بود گر چه علل و عوامل دیگری نیز در پیدایش آن عقاید بی دخالت نبوده است. مثلا کشی درمورد پیدایش عقیدی واقفیه و زنده و غایب بودن موسی بن جعفر ( علیهالسلام) چنین نوشته است:

«در آن هنگامی که موسی بن جعفر ( علیه السلام) در زندان هارون بسر می برد مبلغسی هزار دینارپول نزد دو نفر از وکلای آن حضرت در کوفه جمع شد. و یکی از آن دوحنان سراج بود. پس با آن پولها خانه هائی خریدند و تجارت کردند و گندم و جو خرپدند و بدین وسیله سودها نصیبشان شد. وقتی موسی بن جعفر وفات کرد و خبر به آنان رسید ازترس آن که پولها از آنها گرفته شود مر گ موسی بن جعفر را انکار نمودند و در بین مردم شایع ساختند که موسی بن جعفر قائم و مهدی است و غایب شده است.

گروهی از جهال و نادانان فریب خوردند، و در جهالت بودند تا هنگامی که مرگ آن دو نفر وکیل فرا رسید وصیت نمودند آن اموال را بورثه موسی بن جعفر بدهند. در آن هنگام فریب و خدعی آنان برای مردم آشکار شد».(4)

یونس بن عبد الرحمان می گوید: «هنگامی که موسی بن جعفر وفات نمود پیش وکلای آنحضرت اموالی موجود بود. و بدین جهت مرگش را انکار نمودند. از جمله هفتاد هزار دینار نزد زیاد قندی و سی هزار دینار نزد علی بن ابی حمزه موجود بود. اما چون من بامامت حضرت رضا معتقد بودم مردم را بسوی آن حضرت دعوت می نمودم. زیاد قندی و علی بن ابی حمزه روزی مرا احضار نموده گفتند: تو مردم را بسوی ابو الحسن رضا دعوت نکن، اگر ثروت می خواهی ما ده هزار دینار بتو می دهیم. من در پاسخشان گفتم: من برای انجام وظیفه مردم را بسوی حضرت رضا دعوت می کنم. زیرا برای ما روایت شده که وقتی بدعت دربین مردم پیدا شد، شخص عالم باید علوم خودش را اظهار کند و با بدعتها مخالفت نماید و الا خدا نور ایمان را از وی سلب میکند. و من از جهت خودم دست بردار نیستم. پس بمن دشنام دادند و دشمن شدند.» (5)

بهر حال، گر چه در این موارد و امثالش، جلب منافع مادی و سود طلبی علت شد که مرگ موسی بن جعفر را نکار نمایند و در بین مردم شایع سازند که آن حضرت غایب شده است. لیکن اخبار غیبت، راه سوء استفاده را برایشان هموار ساخته بود و افراد سود طلب توانستند از آن عقیدی دینی که از مصدر وحی سرچشمه می گرفت سوء استفاده نمایند، و بادعای این که موسی بن جعفر مهدی و قائم است غایب شدن را برای وی اثبات نمودند. ومردم هم فریبشان را خوردند و آن عقیده باطل را پذیرفتند.

 

2_ کتابها غیبت قبل از تولد امام عصر:

قبل از آن که امام زمان بدنیا بیاید اخبار غیبت، از پیغمبر اکرم و ائمه اطهار صادر شده و در کتب ثبت میشد. حتی کتابهائی در خصوص غیبت تألیف میشد. مخصوصاً از زمان موسی بن جعفر به بعد، کتابهائی در غیبت نوشته شد و احادیث غیبت در آنها ثبت گشت، از باب نمونه:

1_ علی بن حسن بن محمد طائی طاهری یکی از اصحاب موسی بن جعفر است. کتابی در غیبت نوشته و مرد فقیه و مورد وثوقی بوده است.(6)

2_ علی بن عمر اعرج کوفی از اصحاب موسی بن جعفر بوده و کتابی در غیبت نوشته است. (7)

3_ ابراهیم بن صالح انماطی کوفی از اصحاب موسی بن جعفر بوده و کتابی درغیبت تألیف نموده است. (8)

4_ حسن بن علی بن ابی حمزه در عصر حضرت رضا زندگی می کرده و کتابی درغیبت تألیف نموده است. (9)

5_ عباس بن هشام ناشری اسدی کتابی در غیبت نوشته است. مردم جلیل القدر وموثقی بوده و در سال دویست و بیست هجری وفات نمود. شیخ طوسی او را از اصحاب حضرترضا می شمارد. (10)

6_ فضل بن شاذان نیشابوری کتابی در احوال قائم آل محمد و غیبت او نوشته است. نجاشی او را توثیق نموده می نویسد: از فقها و متکلمین امامیه است و احتیاجی به تعریف ندارد و یکصد و هشتاد کتاب نوشته که از جمله آنها کتاب غیبت است. شیخ طوسی در رجال خود او را از جمله اصحاب امام هادی و امام حسن عسگری شمرده است. و در پاورقی فهرست شیخ می نویسد:

فضل بن شاذان در سال 260 وفات نمود. شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب الذریعه مینویسد: کتاب غیبت فضل بن شاذان نزد سید محمد ابن محمد میر لوحی که هم عصر مجلسی بوده موجود بوده است. (11)

7_ ابراهیم بن اسحاق احمری نهاوندی نیز کتابی در غیبت نوشته است. قاسم بن محمد همدانی در سال دویست و شصت و نه از او حدیث شنیده است. (12)

طبرسی می نویسد: « اخبار غیبت ولی عصر قبل ا زتولد خودش و پدر و جدش صادر شده ومحدثین شیعه آنها را در اصول و کتابهائی که در عصر امام باقر و امام صادق علیهم االسلام تألیف شده ضبط نموده اند. یکی از محدثین موثق، حسن بن محبوب است که در حدودصد سال قبل از زمان غیبت، کتاب «مشیخه» را تالیف نموده و اخبار غیبت را در آن ثبتکرده است از جملی آنها این حدیث است.:

ابو بصیر می گوید: خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم: حضرت ابو جعفر علیه السلام می فرمود: قائم آل محمد دو غیبت دارد. یکی طولانی، دیگری کوتاه. حضرت صادق فرمود: آری یکی از دو غیبت از دیگری طولانی تر می شود. طبرسی بعد از نقل این حدیث می نویسد: شما ملاحظه کنید که با پیش آمدن دو غیبت برای فرزند امم حسن عسگری چگونه صدق این احادیث ظاهر گشت!» (13)

 

هر یک از ائمه داستان غیبت مهدی موعود را به مردم تذکر می دادند.

و اصولاً خفای ولادت و غیبت را از علائم مهدی می شمردند. حضرت سجاد می فرمود::«ولدت قائم ما بر مردم پوشیده می ماند به طوری که خواهند گفت: اصلاً متولد نشده است.»(14)

گاهی می شد که شخصی درباری یکی از ائمه احتمال مهدویت می داد آن حضرت در پاسخ میفرمود: «من مهدی نیستم زیرا خفای ولادت یکی از علائم مهدی است در صورتی که من چنین نیستم.» از باب نمونه: عبدالله بن عطا می گوید: خدمت امام باقر عرض کردم: با این که شیعیان شما زیادند پس چرا خروج نمی کنید؟ آن حضرت در پاسخ فرمود : ای عبد الله سخنان بیهوده را بگوش خودت راه مده، من مهدی موعود نیستم. مراقب کسی باشید که ولادتش بر مردم مخفی بماند. اوست صاحب الامر.(15)

مسعودی نوشته است: «امام هادی با مردم، کم معاشرت می کرد و به جز با خواص اصحاب با کسی تماس نگرفت. وقتی امام حسن عسگری بجایش نشست، در اکثر اوقات از پشت پرده بامردم سخن می گفت تا شیعیان با غایب شدن امام دوازدهم آماده و مأنوس گردند.» (16)

 

3_ غیبت، بعد از وفات امام حسن عسکری (ع):

وقتی نوبت امامت، بامام حسن عسکری رسید رسماً به مردم ابلاغ کرد که فرزند منمهدی موعود است و از نظر شما غایب خواهد شد. (17)

امام حسن عسکری در سال 260 هجری رحلت نمود. چون در بین مردم شایع بود که آن حضرت را فرزندی است که در پنهانی نگاهداری شده و اوست مهدیموعود روایات، معتمد عباسی دستور داد خانی آن جناب را تفتیش و کنترل نمایند وفرزندش را دستگیر کنند. اما از وجود فرزند اثری ندیدند. پس گروهی از زنان قابله رامأموریت داد تا تمام کنیزان آن حضرت را معاینه کنند و اگر آبستنی در بینشان دیده شدبازداشت نمایند. زنان قابله به یکی از کنیزان بد گمان شده مراتب را گزارش دادند. خلیفه آن کنیز را در حجره ای بازداشت نمود. و تحریر خادم را مراقب او گردانید. و تااز حملش مأیوس نشد آزادش نکرد. بخانه امام حسن تنها اکتفا نکرد بلکه وقتی از دفن جنازه فارغ شد دستور داد تمام خانه های شهر را با کمال دقت تفتیش کنند. (18)

بعد از وفات امام حسن عسکری جز عدی معدودی از ثقات اصحاب و خواص دوستانش کسی ازفرزندش اطلاعی نداشت و بدین جهت پیروانش بچندین گروه منشعب شدند. حسن بن موسی نوبختی که در زمان غیبت صغری میزیسته می نویسد: «بعد از وفات امام حسن عسکری پیروانش به چهارده فرقه تقسیم شدند: گروهی از آنان اخبار غیبت را به امام حسن عسکری علیه السلام تطبیق نموده گفتند: امام حسن نمرده بلکه غایب شده و اوست مهدی موعود وقائم آل محمد، و دو غیبت خواهد داشت و این غیبت، غیبت اول اوست. بعداً ظاهر می شودو باز غایب است. گروهی گفتند: امام حسن مرده ولی بعد از مرگ زنده شده و باز غایب خواهد شد گروهی گفتند: حسن بن علی دارای فرزندی است بنام محمد که چند سال قبل ازوفاتش تولد یافته و از ترس دشمنان غایب شده و اوست قائم و مهدی موعود. گروهی گفتند: امام حسن دارای فرزندیست که هشت ماه بعد از تولدش وفات یافت و پدرش دستور داد که نام او را محمد بگذارند. و اکنون غایب است . گروه دیگری گفتند: ما می دانیمکه امام حسن دارای فرزندی بوده و اوست قائم و مهدی موعود و در حالت غیبت زندگی میکند. ولی نامش معلوم نیست و پیروانش حق ندارند درباره نام و مکانش صحبت کنند و بایدمنتظر ظهورش باشند. گروه دیگری گفتند: امام حسن عسکری فرزندی داشته بنام علی که اورا خواص اصحابش دیده اند و اوست امام غائب.»

نوبختی سایر فرقه های امامیه را ذکر می کند که ذکر آنها اینجا لزومی ندارد. (19)

 

4_ کتابهای غیبت بعد از امام حسن عسکری (ع):

بعد از وفات امام حسن عسکری و در زمان غیبت صغری نیز کتابهایی در پیرامون غیبت امام زمان تألیف شد از باب نمونه:

1_ حسن بن حمزه بن عبد الله بن محمد بن حسن بن حسین بن علی سجاد کتابی درغیبت تألیف نمود. او از بزرگان و فقهای امامیه بوده و در سال 358 وفات نموده است.(20)

2_ عبد الله بن جعفر بن حسن حمیری کتابی در غیبت نوشته از بزرگان و شخصیتهای بزرگ قم بوده و در سال دویست و نود و چند هجری بکوفه رفت و اهل کوفه از ویاستماع حدیث نمودند. (21)

3_ حسن بن محمد بن یحیی معروف به ابن اخی طاهر نیز کتابی در غیبت ولی عصر نگاشته، و در سال 358 وفات نموده است. (22)

4_ محمد بن ابراهیم بن جعفر نعمانی معروف به ابن ابی زینت کتابی در غیبت تألیف نموده است. نجاشی درباره اش می نویسد: «محمد بن ابراهیم از بزرگان اصحاب وجلیل القدر و صحیح العقیده و کثیر الحدیث است. دارای کتابهایی است که یکی از آنهاغیبت است.» (23) کتاب مذکور به چاپ رسیده و در دسترس می باشد. مؤلف کتاب اوائل غیبت صغری متولد شده و چنانکه از خود کتاب معلوم می شود در موقع تألیف کتاب هشتاد و چندسال از عمر شریف حضرت صاحب الامر می گذشته است(24). نعمانی از اصحاب مخصوص محمد بن یعقوب کلینی بوده که در سال وفات آخرین نایب امام زمان یعنی علی بن محمد سمری (329)وفات نموده است. نعمانی به طوری که از کتاب معلوم می شود تا اواسط قرن چهارم هجریزنده بوده زیرا محمد بن ابی الحسن شجاعی می گوید: نعمانی در سال 342 کتاب غیبت رابرای من قرائت نمود. (25)

5_ محمد بن قاسم بغدادی: درکتابی درغیبت نوشته است . او از مشاهیرمتکلمین امامیه و معاصر ابن همام بوده که در تاریخ 328 وفات نموده است. (26)

6_ سلامه بن محمد بن اسماعیل ارزنی کتابی در غیبت تألیف نموده و ازبزرگان و موثقین امامیه بوده و تلعکبری درسال 328 از او استماع حدیث نموده و در سال333 به شام رفت. بعدا به بغداد مراجعت نموده و در همانجا وفات کرد. (27)

7_ محمد بن علی شلمغانی نیز کتابی در غیبت نوشته است(28) وی معاصر حسین بنروح نایب سوم امام زمان بوده است. نجاشی در رجالشی و شیخ در«فهرست» می نویسند: درآغاز امر ، خوب بود ولی بعداً به حسین ابن روح حسد ورزید و موضوعات باطلی را ادعاکرد و بدین جهت توقیعی در مذمت او از ناحیی مقدسه صادر شد و بدستور خلیفی وقت توقیف و بقتل رسید. (29)

8_ مظبر بن علی بن حسن حمدانی که اواخر زمان مفید را درک نموده کتابی درغیبت نوشته است. (30)

9_ حنظله بن زکریا بن یحیی بن حنظله تمیمی نیز کتابی در غیبت نوشه است.(31) شیخ طوسی در رجالش او را از جملی کسانی که از ائمه روایت نکرده اند ذکر نموده ومی نویسد: از امامیه بوده و تلع کبری از او حدیث شنیده و اجازه دارد. (32)

10_ احمد بن محمد بن عمران معروف به ابن جندی نیز کتابی در غیبت تألیف نموده است. نجاشی می نوسد: ابن جندی استاد من است و کتابهایی نوشته که از جملی آنها کتاب غیبت است. (33) در سال 396 وفات نموده است. (34)

11_ محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی صدوق کتاب بزرگی را درغیبت تألیف نموده بنام « کمال الدین و تمام النعمه» که به چاپ رسیده است نجاشی درباره اش می نویسد: « از فقهای بزرگ امامیه است و کتابهای زیادی تألیف نموده که ازجملی آنها کتاب غیبت است. و در سال 381 هجری درری وفات نمود.» (35) شیخ طوسی در«فهرست» می نویسد: محمد بن علی بن حسین مرد جلیل القدر دانشمند بی نظیری است و درحدود سیصد کتاب نوشته و از جملی آنها کتاب غیبت است.» (36)

12_ محمد بن محمد بن نعمان مفید نیز چندین کتاب و رساله در غیبت تألیف نموده است. از بزرگان علمای امامیه و استاد شیخ طوسی و نجاشی است و در سال 336 تولد یافته و در سال 413 وفات نمود(37).

13_ علی بن حسین بن موسی سید مرتضی کتابی در غیبت تألیف نموده بنام«المقنع» نجاشی درباره اش می نویسد: « عالم بی نظیری بوده، در علم حدیث و کلام وادبیات دست داشت و در سال 436 وفات نمود»(38). شیخ طوسی می نویسد: « در علوم بی نظیر بود. در علم کلام و فقه و اصول و ادبیات تبحر داشت. کتابهایی نوشته که یکی از آنها کتابی است به نام « المقنع» در غیبت. در سال 355 تولد یافت و در سال 436 وفات نمود».(39)

 

5_ اقلیت:

چنانچه نوبختی در کتاب « فرق الشیعه» و سعد بن عبدالله اشعری در «المقالات و الفرق» نوشته اند، بعد از وفات امام حسن عسکری پیروانش چهارده فرقه شدند. جمعیت قلیلی از آنان گفتند که امام حسن عسکری فرزندی دارد و اوست مهدی موعود و غایب است. ولی طرفداران این عقیده، خیلی کم بودند، چنانچه نعمانی که در زمان غیبت صغری میزیسته می نویسد: این جمعیت کمی که در این عقیده پای بر جا ماندند همانهایی هستند که علی بن ابیطالب درباره شان می فرماید: «در پیمودن راه حق از کمی نفرات وحشت نکنید».(40) «آن جمعیت کم هم کاملاً در تقیه و تحت فشار مخالفین بودند و نمیتوانستند عقیدی خودشان را اظهار دارند. حتی جرئت نداشتند که نام امام غائب را دریکی از مجالس عمومی بر زبان جاری سازند. زیرا اگر چنین سخنی از دهان یک نفر صادر میشد جانش در معرض خطر قرار می گرفت. حسن بن موسی نوبختی و سعد بن عبدالله اشعری که در همان عصر می زیسته اند می نویسند: بر ما جایز نیست که درباری امام غایب بحث کنیم و در جستجویش باشیم زیرا جانمان در معرض خطر قرار می گیرد. و ما حق نداریم امام دیگری برای خودمان اختیار کنیم، زیرا خدا آن حضرت را برای ما انتخاب نموده و خودشبهتر صلاح ما را می داند و خود امام وظیفی خودش و اوضاع زمانه را بهتر می داند.

امام صادق با این که در بین مردم معروف، و ولادت و جایش معلوم بود باز هم میفرمود: هر کس مرا در مجالس عمومی ذکر کند خدا لعنتش کند. و یکی از اصحاب او را دربین راه ملاقات نمود ولی کناره گرفت. پس امام صادق از او تشکر کرد و فرمود فلان شخصمرا در راه دید و صحبت و سلام کرد در صورتی که کار خوبی انجام نداد. همچنین موسی بنجعفر به اصحابش می فرمود: نام مرا در مجالس نبرید. در صورتی که آنان چنین بودند پسچگونه برای ما جمعیت اندک امکان دارد که نام آن حضرت را ببریم با این که مخالفین، باکمال جدیت در جستجوی آن حضرت می باشند و از طرف خلیفه وقت چه ستمها می شود و مراعاتحقوق امثال او را نمی کنند. مگر امام حسن عسکری علیه السام مورد تعدی صالح بن وصیفقرار نگرفت؟ مگر آن حضرت را زندان نکردند تا از نام و جای فرزندانش اطلاع پیدا کند.(41)

 

6_ چندان مورد توجه نبودند:

فرقی دوازده امامی و معتقدین بوجود فرزند امام حسن عسکری، در زمان غیبت صغری،کاملا در اقلیت بودند و بیش از حد، تقیه و تحفظ می نمودند و بدین جهت چندان موردتوجه واقع نمی شدند و بحث و انتقاد زیادی در عقیده شان به عمل نمی امد.

کتاب غیبت نعمانی که در آن زمانها تالیف شده، ایراد و بحث های دامنه دار و مفصل در آن دیده نمی شود. و در آن بذکر روایاتی که دلالت دارند بر این که ائمه دوازده نفرند و زمین هرگز از امام خالی نمی شود و روایات غیبت اکتفا شده است.

گاهی هم که بحثی به میان آمد ، به جوابهای ساده و کوتاه اکتفا شده است. مثلاً بعد از ذکر روایات غیبت می نویسد: « مردم می گویند جانشین امم حسن کجاست و تا کی غایب خواهد ماند، در صورتی که هم اکنون هشتاد و چند سال از عمرش می گذرد؟ بعضی میگویند: مرده است. بعضی اصل ولادت را انکار می کنند. و معتقدین با او را مسخره مینمایند. و مدت هشتاد سال عمر ر ابعید میشمارند. نمی دانند که خداوند قدرت دارد عمر ولی خود را طولانی گرداند. ما هم اکنون افرادی را مشاهده می کنیم که صد سال یازیادتر عمر دارند و حواس و قوایشان کاملاً پا بر جاست.» (42)

هر چه زمان غیبت طولانی تر می گردید تعداد عقیده مندان به غیبت ولی عصر زیادتر می شد و دعوتشان علنی تر می گشت و در اظهار عقیده خودشان بیشتر پافشاری می کردند. وبه همین نسبت، تعداد مخالفین آن عقیده نیز افزایش می یافت. و زبان طعن و انتقاد وبحث ورد و ایرادشان بازتر می شد به طوری که وقتی زمان شیخ صدوق فرا رسید دائرهمباحث ورد و ایراد ها توسعه یافته بود.

صدوق در اواخر زمان غیبت صغری تولد یافت و در سال 381 وفات نمود و « کمال الدین»را در اواخر عمرش تألیف کرده. در آن عصر، از طرف فرقه اسماعیلیه که فرقه قابل توجهی بودند و فرقه زیدیه و طرفداران جعفر کذاب و اهل تسنن که اکثریت داشتند،ایرادات و اشکالاتی بفرقه امامیه وارد می شد و بدین وسیله اذهان مردم را مشوب میکردند. از این جهت شیخ صدوق علیه الرحمه کتاب «کمال الدین» را تألیف نمود. در اولآن کتاب اشکالات مخالفین را نقل می کند و بدانها پاسخ می دهند. و بخوبی از عقیده امامیه دفاع می کند و به طور تفصیل درباره قائم آل محمد بحث می کند:

 

7_ شیخ مفید و مسأله غیبت:

وقتی نوبت به شیخ مفید رسید باز هم دائره اشکالات توسعه یافته بود و مسأله امامت، یکی از مسائل قابل توجه قرار گرفته بود. مفید در سال 336 تولد یافت و در سال 413وفات نمود. موقعیت حساس و اهمیت مسألی امامت را از کتابهای زیادی که مفید در آن عصر، در آن باره تألیف نموده می توان دریافت.

 

نجاشی کتابهای زیر را از جملی کتابهای مفید می شمارد:

« کتاب الایضاح فی الامامه، کتاب النقض علی ابن عباد فی الامامه، کتاب المسائل العشره فی الغیبه، کتاب مختصر فی الغیبه، کتاب جوابات الفارقیبن فی الغیبه ، کتاب المساله علی الزیدیه، کتاب نقض الامم فی الامامه، النقض علی غلام العجرانی فیالامامه، کتاب النقض علی النصیبی فی الامام، الرد علی الکرابیسی فی الامامه، کتاب الجوابات فی خروج المهدی، کتاب الرد علی ابن رشید فی الامامه، کتاب الرد علی ابن الاخشید فی الامامه، کتاب العهد فی الامامه.» (43)

 

8_ سید مرتضی و مسألی غیبت:

سید مرتضی در سال 355 تولد یافت و در سال 436 وفات نمود. سید مرتضی از اساتیدشیخ طوسی بوده است. در آن عصر نیز دائری رد و ایراد باز هم تا حدودی توسعه یافته بود لذا سید مرتضی قد علم کرد و کتاب بزرگی پیرامون امامت تألیف نمود بنام «شافی».در آن کتاب تمام مسائل امامت را مورد بحث و بررسی قرار داده و اشکالات و ایرادات مخالفین را پاسخ داده است. و در باری امام غایب بطور تفصیل وارد بحث شده است. علاوه بر آن کتابی هم در خصوص غیبت تألیف نموده بنام : «المقنع».

 

9_ شیخ طوسی و مسألی غیبت:

سید مرتضی در سال 436 درگذشت و منصب زعامت و ریاست امامیه به شیخ طوسی علیه الرحمه محول شد. در آن عصر فرقی دوازده امامی ، کاملاً معروف و سرشناس شده بودند ومناقشات و مباحثات مذهبی مخصوصاً در مسألی امامت باوج خود رسیده بود. افکار عالی شیخ مفید و سید مرتضی و سایر دانشمندان درپیرامون امامت، در بلاد اسلامی مخصوصاً بغداد پخش شده است.

و بدین جهت، حملات ورد و ایرادهای مخالفین متوجه محیط علم بغداد بود. فرقه اسماعیلیه و ز یدیه بوسیله زبان و قلم بمبارزه می پرداختند اکثریت مسلمین یعنی اهل سنت نیز که تا آن روز کاملاً بخطر توجه نداشتند در مقابل امامیه بسیج شدند.

امام محیط علمی بغداد، با تمام این اوضاع خطرناک، اماده تبلیغ و مبارزه بود. وفداکاریها و مبارزات علمی شیخ مفید و سید مرتضی و سایر دانشمندان، جهان اسلام رامتوجه بغداد ساخته بود. در چنین محیط پر انقلاب و غوغائی، از طرف خلیفی وقت القائم بامر الله کرسی کلام رسماً به شیخ طوسی واگذار شد . و او در چنین موقعیت حساس وخطرناکی قرار گرفت و به پیکارهای علمی و دفاع از عقیدی تشیع مشغول گشت.

در اثر مساعی و فداکاریهای آن دانشمند مبارز، و اساتید از خود گذشته اش بود که فرقی دوازده امامی که تا مدتی قبل، فرقه گمنامی شمرده می شد به یک مذهب علمی و فعال و مبارز تبدیل شد. تبلیغات شیخ و اساتید فداکارش بحدی موثر واقع شد که اذان رسمی شهر بغداد بر طبق عقیدی شیعه خوانده می شد. و درب اکثر خانه های شیعیان نوشته شده بود: محمد و علی بهترین مردم هستند و بسیاری از امرا و بزرگان بمذهب امامیه متمایل شده بودند و ا زآنان طرفداری می کردند. و سنی و شیعه در مجلس درس شیخ حاضر می شدندو از سخنان علمی وی بهره مند می گشتند.

کار فدارکاری کلامی و تبلیی شیخ بجایی رسید که مخالفین، از پاسخ علمی عاجز شدندو کار بدست عوام افتاد و در یک حملی ناگهانی به شیعیان حمله نمودند . در محیط شهر بغداد را تصرف کردند و شعارهای محمد و علی را که درب خانه ها بود محو ساختند و صدای اذان شهر را بر طبق مذاق خودشان درآوردندو کتابخانی بزرگ و نفیس امامیه را که بهترین نسخه های خطی در ان موجود بود آتش زدند و ضربی بسیار سنگینی و غیر قابل جبرانی بر پیکر علمی جهان تشیع وارد ساختند.

ما قصد نداریم تاریخچه زندگی شیخ را بنگاریم و در صدد نیستیم مشرب کلامی شیخ رابه طور تفصیل تشریح کنیم . امیدواریم دانشمندان، آن شعبه ها را به خوبی بررسی نمایند. هدف ما بیان فهرستی از داستان غیبت ولی عصر و عقیدی شیخ طوسی در این بارهاست لذا سخن را در همین موضوع متمرکز می سازیم.

شیخ طوسی کتاب «شافی» استادش سید مرتضی را در زمان حیات استاد، تلخیص و تألیف کرد و در جلد اول و چهارم آن کتاب، درباری امام زمان بحث نموده است. علاوه بر آن کتاب ، جداگانه ای در خصوص امام زمان تألیف نموده است و در مقدمی ان کتاب می نویسد:«شیخ بزرگوار به من دستور داد که کتابی درباره غیبت صاحب الزمان و سبب دوام غیبت وپاسخ شبهات مخالفین بنویسم. من با وجود کمی فرصت و ناراحتی روحی و موانع روزگارخواهش او را پذیرفتم و به طور اختصار آن مطلب را تعقیب خواهم کرد.» (44)

در وقتی که شیخ بتألیف کتاب غیبت مشغول بوده و حدود 192 سال از عمر امام زمان می گذشته است. زیرا کتاب مذکور می نویسد: « اکنون که سال 447 است من بنوشتن کتاب اشتغال دارم (45) چنانکه از مقدمی کتاب پیداست تألیف غیبت، در زمانی صورت گرفته که شیخ از هر جهت تحت فشار و شکنجه روحی قرار دادشته و مخالفین چندین مرتبه خانه و کتابخانه اش را مورد تجاوز قرار دادند تا در مرتبی آخر در سال 449 یا 448 خانه اش را خراب نمودند وکتابخانه اش را آتش زدند و نوشته هایش را غارت کردند و کرسی کلامش را سوزانیدند وخودش ناچار شد از ترس دشمنان فرار کند و به نجف منتقل گردد.

مؤلف، با آن همه گرفتاری و در اوضاع آشفته و خطرناک بغداد به تألیف کتاب غیبت اشتغال داشت. ابتدا با ادله و براهین متعدد، وجود امام دوازدهم یعنی فرزند بلا فصل امام حسن عسکری را اثبات می کند سپس به شبهات اسماعیلیه، زیدیه، کیسانیه، ناووسیه واقفیه، فطحیه و سایرین جواب می دهد. و عقائدشان را ابطال می کند. و در هر دو مورد روایات مناسی را از باب نمونه نقل می کند.

روایت غیبت مهدی موعود را نقل کرده و برای رفع استبعاد از غایب شدن آن جناب به غایب شدن پیغمبر در غار و «شعب ابیطالب» و غایب شدن خضر، و یوسف، و موسی، و یونس، واصحاب کهف و غیبتهای منسوب به بعضی از پادشاهان فرس، و حکمای روم و هند تمسک میجوید.

برای رفع استبعاد از طول عمر آن جناب، بعمر حضرت نوح ، و خضر و دجال، و سلمان فارسی ، و لقمان حکیم، و گروه دیگری استدلال می نماید. و درباری طول عمر آن جناب که از آن زمان در حدود 192 سال بوده مینویسد چنین عمری بر خلاف طبیعت هم نیست. زیرا افراد دراز عمری دیده و شینده شده است. و خدا هم قدرت دارد که هر کس را خواست عمریدرازی عطا کند و زنده وجوان باقی بدارد. چنانچه اهل بهشت در بهشت جوان می مانند و پیر نمی شوند. و در فلسفه غیبت ترس از کشته شدن را ذکر می کنند.

و در فائده امام غایب می گوید: «وجود امام لطفی است و تصرف کردن در امور لطف دیگر، خدا بوسیله ایجاد امام لطف خودش را بعمل آورده و فردی را که برای اداره اجتماع لازم است آفریده و حجت را بر مردم تمام کرده تا اگر خواستند از وجودش بهره مند گردند، بتوانند و زبان معذرتشان منقطع شود. و تصرف کردن در امور مردم و خودداری از دخالت و هدایت، از جانب خود مردم است و آنانند که اسباب رعب و ترس و غیبت او را فراهم ساخته اند. و از جانب خدا کوتاهی به عمل نیامده است.»

شیخ طوسی نسبت به موقعیت زمانی و مکانی و فرصت کمی که داشته بخوبی از غیبت ولیعصر دفاع نموده و به شبهات و اشکالات مخالفین پاسخ داده است.

 

10_ دو پیشنهاد و تذکر لازم:

این مقام گنجایش ندارد که تمام مباحث مختلف غیبت ولی عصر را بررسی کنیم و آن ،احتیاج بکتاب مستقلی دارد. لکن لازم است دو نکته را اجمالاً تذکر دهم:

1_ وجود مقدس امام زمان از جهات مختلفی مورد بحث و تحقیق قرار گرفته است.

اول : محدثین عالی مقام اسلام وظیفه خویش را به خوبی انجام دادند و آنچه را شفاهاٌ از زبان رسول اکرم و ائمه اطهار درباری مهدی موعود شنیده بودند یا در اصول وجوامع اولیه حدیث خواندند، با کمال امانت داری برای طبقات بعدی روایت کردند و درکتب و جوامع ثانویی حدیث ثبت و ضبط نمودند. با وجود کار شکنیها و موانعی که از ناحیه دشمنان شیعه بوجود می آید، وجود مقدس مهدی موعود را از لحاظ حدیث باثبات رساندند و نصوص نبی گرامی اسلام و اهل بیت را از دستبرد حوادث نگهداشتند.

دوم : عرفای شامخین، بواسطه ریاضتهای مشروع و تهذیب و تزکیه نفس، بوسیله کشف وشهود، ضرورت وجود خاتم الاوصیاء را دریافتند.

سوم: فلاسفه و حکمای اسلامی با براهین و ادلی محکم، وجود یک انسان کامل و نمونه دین را برای هدایت و تکمیل نفوس و بقاء نوع بشر لازم وضروری شمردند.

آری تمام انان کوشیدند و رسالت خویش را به خوبی انجام دادند. شکر الله مساعیهم الجمیله. امام متأسفانه یکی از موضوعات مهم، تا حدودی مورد غفلت واقع شده و هنوز تحقیقات عمیقی در آن به عمل نیامده است. و آن موضوع، عبارت است از طول عمر غیرمتعارف امام زمان و زنده ماندن یک فرد عنصری در مدت طولانی. مطلب مذکور هنوز از نظر علوم روز و زیست شناسی، کاملاً مورد بحث و کنجکاوی قرار نگرفته است. در صورتی که موضوع بسیار حساس و شایان توجهی است.

و در اثبات چنین مطلب مهمی تمسک کردن بطول عمر امثال دجال و خضر و شیطان وداستانهای مشکوک تواریخ، اذهان افراد تحصیل کرده و دانشمند را قانه و مطمئن نمی سازد. و نباید باین حد قناعت کرد که چنین عمر درازی را به قدرت بی پایان الهی حواله دهیم و خودمان را از زحمت تحقیق و کنجکاوی راحت سازیم. زیرا اگر چه در قدرت بینهایت خداوندی شکی نیست ام هر کاری را از مجرای عادی و از طریق علل و اسباب انجاممی دهد بلکه باید موضوع مذکور را از راه فلسفه طبیعی و علوم طب و زیست شناسی موردبحث و کنجکاوی عمیقی قرار گیرد و علل و اسباب طول عمر و راه های پیشگیری مرگ، روشنگردد و امکان عمر دراز، از مرتبه امکان عقلی به مرتبی امکان عملی برسد.

بنابراین ، اگر رهبران و رجال دین و زعمای جهان تشیع بخواهند وظیفه خویش را به اتمام رسانند و یکی از موضوعات حساس و با ارزش جهان اسلام را حل کنند، باید برایبررسی و تحقیق طول عمر حضرت بقیه الله انجمنی تأسیس نمایند و از فلاسفه طبیعی دان ودانشمندان علم طب و زیست شناسی دعوت کنند و بودجه لازم را در اختیارشان قرار دهندتا آنان به تحقیقات عمیق و ریشه داری بپردازند و علل و عوامل طول عمر و طرق پیشگیری از مرگ را روشن سازند و در اختیار طالبین قرار دهند. وچون ممکن است ظهور امام زمان تا قرون و اعصار متمادی به تأخیر افتد لازم است پایه های این بخش حساس کاملا استوار و محکم گردد وراه هر گونه نقص و ایراد مسدود شود.

2_ شاید بعضی گمان کنند که شرط اساسی ظهور مهدی موعود آن ست که فساد و ظلم و ستم در زمین شایع شود و در زمان غیبت ولی عصر جز گریه و ندبه و برای تعجیل فرجش دعاکردن ، هیچ گونه مسئوولیت و وظیفه ای برای خودشان قائل نیستند. و چنین می پندارندکه باید نشست و فساد و ظلم و ستم را تماشا کرد تا سر تا سر گیتی را فرا گیرد، آنگاه خدا بامام زمان اجازی ظهور می دهد و با معدودی از اصحابش جهان فاسد را اصلاحکند و به وسیله نیروی فوق العاده غیبی ظلم و ستم را ریشه کن سازد.

در صورتی که اگر اندکی تأمل می شود و مطلب بخوبی مورد حساب و بررسی قرا رگیرد روشن می شود که موضوع تشکیل حکومت واحد جهانی اسلام کار سهل و آسانی نیست که بدون تهیه مقدمات و آمادگی ملت امکان وقوع داشته باشد. بلکه از احادیث استفاده می شود که مهدی موعود در عین حال که از نیروی غیبی و تأییدات الهی برخوردار است ، در موردتأسیس حکومت جهانی توحید از نیروی ظاهری نیز استفاده می کند و بوسیله جنگ و خونریزی و جهاد در راه خداست که نیروی ستمکاران را به عقب می راند و حکومت خویش را پای بر جاو استوار می سازد. و پر روشن است که در صورتی امکان تحقق دارد که اوضاع و افکارعمومی جهانیان، برای پذیرش و قبول حکومت توحید و دادگری عمومی کاملاً مساعد و آماده باشند.

بنابراین باید گفت شیوع فساد که در روایات وارد شده مقدمی اصلاح طلبی و ترقی افکار عمومی و خواستاری اجرای قوانین الهی است. و شرط اساسی ظهور مهدی موعود آن استکه افکار عمومی جهانیان برای تحمل حکومت توحید و عدل و صلح عمومی و بکار بستن برنامه های الهی کاملاً آماده و مهیاگردد. پس یکی از وظایف مهم مسلمین این است که محیط را برای ظهور مهدی موعود آمادهسازند و برای تأسیس حکومت جهانی اسلام کوشش و جدیت نمایند و برنامه های متین واستوار قرآن را استخراج کنند و بسمع جهانیان برسانند و برنامه های اصلاحی اسلام رادر دسترس افکار عمومی اهل جهان قرار دهند و مزایای قوانین الهی را برای جهان بشریتروشن سازند. و خودشان را برای تأسیس حکومت جهانی اسلام آماده و مجهز نمایند.

مراد ازا نتظار فرج که در احادیث اهل بیت آن همه ثواب برایش ذکر شده و در ردیفجهاد در lراه خدا قرار گرفته نیز همین معنا است. معنای انتظار فرج این نیست که انسان از زیر بار هر نوع کوششی و مسئوولیتی شانه خالی کند و دست روی دست بگذارد تا مهدی موعود ظاهر شود و با معدودی از یارانش جهان فاسد را اصلاح کند. زیرا یکی ازسنن جاری و قوانین ثابت خدایی این است که هر فرد و ملتی را بر طبق شایستگی وصلاحیتی که دارد بقدرت و مقام برساند. در قرآن شریف می فرماید: «ما در زبور نوشتیم که حکومت و قدرت زمین را برجال شایسته و صلاحیتدار واگذار نماییم.» (46) اتفاقاً برطبق تفسیر اهل بیت آیی مذکور درباری مهدی موعود و تأسیس حکومت جهانی اسلام تأویل شده است.

 

11_ کتابهای غیبت بعد از شیخ طوسی:

در خاتمه، لازم است تذکر دهم که بعد از شیخ طوسی نیز کتابهای زیادی در پیرامون غیبت ولی عصر نوشته شده است ولی مندرجات انها همان مطالبی است که شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ صدوق و شیخ طوسی علیهم الرحمه تحقیق کرده اند. تغییر صورت پیدا کرده و مطلب تازه در بین آنها کم است. و بر روی هم بایداعتراف کرد که موضوع مهدی موعود گر چه از لحاظ حدیث بسیار غنی و قابل شک و شبهه نیست و محدثین بزرگوار اسلام رسالت خویش را به انجام رسانیده اند ولی هنوز مشکالتی دارد و محتاج به تحقیقات عمیق و بررسی های بیشتری است . و چنانکه قبلا یاد آور شدیماین اوراق محدود گنجایش ندارد که موضوعات مشکل مهدی موعود را مورد بحث و بررسی قراردهیم. (47)

 

(1) کتاب کمال الدین تألیف صدوق ج 1 ص 403.
(2) کتاب مقاتل الطالبین ص 169.
(3) کمال الدین ص 112 _ 115.
(4) رجال کشی چاپ نجف ص 390.
(5) رجال کشی ص416.
(6) رجال نشاشی ص 193. رجال شیخ طوسی ص 357_ فهرست شیخ طوسی ص 118.
(7) رجال نجاشی ص 194.
(8) رجال نجاشی ص 28 _ فهرست شیخ ص 75 _ قاموس الرجال ج 3 ص 193.
(9) رجال نجاشی ص 28 _ فهرست شیخ ص 5 _ قاموس الرجال ج 3 ص 193.
(10) رجال نجاشی ص 215 _ رجال شیخ ص 384 _ فهرست شیخ ص 147.
(11) رجال نجاشی ص 235 _ رجال شیخ ص 420 و 434_ فهرست شیخ ص 150 _ الذریعه ج 16.
(12) رجال نجاشی ص 15 _ فهرست شیخ ص 29.
(13) کتاب اعلام الوری تألیف طبری چاپ تهران ص 416.
(14) بحار الانوار ج 51 ص 135.
(15) بحار الانور ج 51 ص 34.
(16) اثبات الوصیه ص 229.
(17) بحار الانوار ج 51 ص 160 _ اثبات الهده ج 6 ص 311.
(18) اصول کافی _ ارشاد مفید_ اعلام الورزی _ کشف الغمه.
(19) طالبین تحقق می توانند به کتاب فرق الشیعه نوبختی و کتاب ملل و نحل شهرستانی و کتاب المقالات و الفرق تالیف سعد بن عبدالله اشعری قمی مراجعه نمایند.
(20) رجال نجاشی ص 51.
(21) رجال نجاشی ص 162.
(22) نجاشی ص 51.
(23) رجال نجاشی ص 297.
(24) غیبت نعمانی ص 80.
(25) غیبت نعمانی ص 2.
(26) الذریعه ص 16_ کتاب تأسیس علوم الشیعه لعلوم الاسلام ص 380.
(27) رجال نجاشی ص 145_ رجال شیخ ص 475 _ فهرست شیخ ص 107.
(28) الذریعه ج 16.
(29) رجال نجاشی ص 293_ فهرست شیخ ص 173.
(30) الذریعه ج 16.
(31) رجال نجاشی ص 113.
(32) رجال شیخ ص 467.
(33) رجال نجاشی ص 67.
(34) قاموس الرجال ج 1 ص 415.
(35) رجال نجاشی ص 306.
(36) فهرست شیخ ص 184.
(37) رجال نجاشی ص 311_ 315.
(38) رجال نجاشی ص 206.
(39) فهرست شیخ ص 125.
(40) غیبت نعمانی ص 9.
(41) فرق الشیعه ص 132_ المقالات و الفرق ص 104.
(42) غیبت نعمانی ص 80.
(43) رجال نجاشی ص 311 _ 315.
(44) غیبت شیخ طوسی ص 2.
(45) غیبت شیخ طوسی ص 78.
(46) سوره انبیاء آیه 105_ ( و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثهاعبادی الصالحون).
(47) ما در کتاب «دادگستر جهان» که درباری مهدی موعود تألیف نموده ایم تا حدود امکاندر این موضوع بحث کرده ایم.