پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

صفات همسر خوب

صفات همسر خوب

 

همسر خوب باید واجد صفات و ویژگی‌هایی باشد که با رعایت اولویت به آنها اشاره می‌کنیم:

 

1. ایمان و دین‌داری

ایمان و دین‌داری از مهم‌ترین و ضروری‌ترین اموری است که باید در انتخاب همسر به آن توجه شود، زیرا دو همسر که می‌خواهند یک عمر با هم زندگی کنند تحت تأثیر عقاید و افکار و رفتار و اخلاق یک دیگر نیز قرار خواهند گرفت، همسر دین‌دار همسرش را به دیانت، تقوا، اخلاق نیک، عمل صالح و ترک گناه تشویق و ترغیب می‌کند و در پیمودن صراط مستقیم دیانت و پرورش و تکمیل نفس بهترین یار و مددکارش خواهد بود، و اسباب سعادت و کمال او را فراهم خواهد ساخت. برعکس، همسر بی‌ایمان و بی‌تقوا همسرش را به بدی و گناه خواهد کشید. همسر با ایمان و متعهدِ به احکام و اخلاق و ضوابط اسلامی بهتر می‌تواند مورد اعتماد باشد که از آبرو و

مال و جان همسرش دفاع کند و با رعایت ضوابط و مقررات و اخلاق اسلامی کانون خانواده را گرم و باصفا گرداند و در تعلیم و تربیت صحیح فرزندانش سعی و کوشش کند. به همین جهت در احادیث، دین‌داری در رأس مزایای گزینش همسر قرار گرفته است.

حضرت صادق علیه السلام فرمود: «اگر مرد با زنى براى جمال یا مالش ازدواج کند به همین امر واگذار مى‏‌شود ولى اگر براى دین‏دار بودن با او ازدواج کند خدا مال و جمال را نیز نصیبش مى ‏گرداند.»[5]

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هرکس با زنى فقط براى جمالش ازدواج کند به مطلوب خود نخواهد رسید و هرکس فقط براى مال ازدواج کند خدا او را به همین امر واگذار مى‏ نماید. پس شما به خواستگارى زنى بروید که دین‏دار باشد.»[6]

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «هرکس با زنى براى مالش ازدواج کند خدا او را به همین امر واگذار مى‏نماید و هرکس که براى جمالش ازدواج کند به چیزى مى‏رسد که از آن کراهت دارد و هرکس که براى دین‏دارى ازدواج کند خدا هر سه را برایش جمع مى‌کند.»[7]

مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید تا در امر ازدواج با او مشورت کند، رسول خدا فرمود: با زن دین‌دار ازدواج کن تا خدا به زندگی تو برکت دهد.»[8]

بنابراین، کسانی که درصدد انتخاب همسرند به ویژه افراد دین‌دار، باید ایمان و دین‌داری را شرط ضروری محسوب بدارند و برای یافتن آن، کمال سعی و جدیت را به عمل آورند. والدین پسر و دختر نیز باید در انتخاب همسر برای فرزندان خود موضوع ایمان و دیانت و تقیّد به ضوابط و مقررات شریعت را یک شرط اساسی بدانند و در یافتنِ چنین فردی به پسر و دخترشان کمک نمایند.

در این جا ممکن است کسی به سخنان گذشته خرده بگیرد و بگوید:

دین‌داری را نمی‌توان مزیت به حساب آورد، زیرا ما افرادی را می‌بینیم که دین‌دار یعنی اهل مسجد و نماز و روزه و زیارت و توسل و دعا هستند ولی با همسرشان رفتار خوبی ندارند، برعکس افراد دیگری را هم سراغ داریم که معروف به دین‌داری نیستند ولی رفتارشان با خانواده خوب است، برای حل این شبهه ناچارم به چند مطلب اشاره کنم:

1- ایمان و دین‌داری عقیده‌ای قلبی است که به وسیله عمل می‌توان اصل وجود آن و درجاتش را کشف کرد. هرچه ایمان انسان قوی‌تر باشد طبعاً عمل بهتر و بیشتری را به همراه خواهد داشت، برعکس از بی‌تقوایی و کم‌توجهی به وظایف و مقررات دینی می‌توان به مقدار ضعف ایمان پی برد. بنابراین

کسی دین‌دار کامل محسوب می‌شود که به همه مقررات و وظایف دینی، عبادی، اخلاقی و اجتماعی مقیّد باشد. اگر کسی به بعضی احکام و مقررات عمل می‌کند و به بعضی دیگر تقیّد ندارد، دین‌دار کامل محسوب نمی‌شود ولی به همان اندازه که عمل می‌کند قابل اعتماد خواهد بود، از همین جهات هم بر افراد دیگر برتری دارد؛ مثلًا کسانی که اهل نماز و روزه هستند ولی اخلاق خانوادگی‌شان خوب نیست، گرچه از جهت اخلاق نقطه ضعف دارند و دین‌دار محسوب نمی‌شوند ولی تقیّد به نماز و روزه و سایر مراسم دینی برایشان یک مزیت محسوب می‌شود، نهایت این که نباید به این مقدار اکتفا کرد.

2- دین‌داری افراد را فقط با نماز و روزه و پاره‌ای از مراسم مذهبی، نمی‌توان کشف کرد، زیرا این قبیل امور کارهای ساده‌ای هستند که انسان به تدریج به آنها عادت می‌کند. بلکه دین‌داری را به وسیله امانت‌داری و وفای به عهد و اجتناب از مال حرام و درست‌کاری و تقیّد به امر به معروف و نهی از منکر، و رعایت حقوق دیگران و اجتناب از ظلم و تعدی، می‌توان تشخیص داد. بنابراین در تشخیص دین‌داریِ افراد نباید به نماز و روزه و انجام پاره‌ای مستحبات اکتفا کرد، بلکه نیاز به کنجکاوی و دقت بیشتری دارد.

حضرت صادق علیه السلام فرمود: «به نماز و روزه مردم مغرور نشوید، زیرا بعضى مردم به نماز و روزه عادت کرده‏اند، آن چنان که از ترک آنها ناراحت مى‏شوند. در تشخیص مراتب دین‏دارى، آنها را به وسیله راست‏گویى و امانت‏دارى امتحان کنید.»[9]

3- بهترین وسیله برای تشخیص دین‌داری یک شخص معاشرت و در صورت امکان معامله است. در این مورد از دوستان و خویشان و معاشرین آنها می‌توان تحقیق کرد. به هر حال تشخیص دین‌داری افراد کار آسانی نیست، ولی اگر در انتخاب همسر معیاری مهم و ضروری شناخته شد باید برای احراز آن جدیت و تلاش کرد و از هر طریق ممکن استفاده نمود.

 

2. عقل و هوش

بعد از دین‌داری، عقل و زیرکی از مهم‌ترین شرایط همسر خوب است.

اداره و تداوم زندگی و پیمودن راه راست و حل مشکلات زندگی کار ساده‌ای نیست. اگر دو همسر با هم تفاهم داشته باشند و موقعیت یک دیگر و شرایط و امکانات زندگی را خوب درک کنند می‌توانند زندگی را بر پایه صحیحی استوار سازند و به انجام وظیفه مشغول باشند و به کانون خانواده صفا و محبت و گرمی دهند و با عقل و درایت مشکلات را حل و فصل نمایند.

همسر عاقل امکانات خانواده و شرایط و اوضاع زندگی را خوب درک می‌کند، توقعات بی‌جا و بلند پروازی ندارد تا همسرش را در فشار قرار دهد.

اکثر اختلافات خانوادگی و کشمکش‌های زندگی، معلول جهالت و نادانی زن و شوهر یا یکی از آن هاست. هرچه عاقل‌تر باشند بهتر می‌توانند همسرداری کنند و وسیله آسایش و خوشی خود را فراهم سازند و از اختلافات و مشکلات بکاهند. همسر عاقل گذشت و بردباری دارد و با بهانه‌های کوچک و جزئی زندگی را متلاشی نمی‌سازد.

به علاوه، عقل و هوش زن و شوهر در فرزندانشان نیز تأثیر دارد، فرزندان خانواده خوش فهم و با هوش، غالباً باهوش و زیرک می‌شوند، و برعکس حماقت و نادانی پدر و مادر نیز در فرزند تأثیر دارد. همسر باهوش و عاقل بهتر می‌تواند در تعلیم و تربیت فرزندانش بکوشد. باری، عقل و درایت یکی از مزایای مهم و بسیار با ارزش محسوب می‌شود که به هنگام گزینش همسر باید کاملًا مورد توجه قرار گیرد.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «با انسان احمق و نفهم ازدواج نکنید، زیرا معاشرت با او بلایى است عظیم و فرزندانش نیز ضایع خواهند شد.[10]»

رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت علی فرمود: «یا على! هیچ فقرى بدتر از نادانى و جهالت نیست و هیچ مالى سودمندتر از عقل نیست.[11]»

حضرت صادق علیه السلام فرمود: «عقل راهنماى مؤمن است.[12]» هم‌چنین فرمود:

«هرکس عاقل باشد دین‏دار است و هرکس دین‏دار باشد داخل بهشت خواهد شد.[13]»

به هرحال، تردید نیست که عقل و هوش یکی از بزرگ‌ترین مزایایی است که در انتخاب همسر باید مورد عنایت دختر و پسر باشد و هنگام خواستگاری باید مورد توجه قرار گیرد و برای کشف آن از هر طریق ممکن استفاده شود. برای تشخیص آن از راه‌های زیر می‌توان استفاده کرد:

 

الف. معاشرت و مصاحبه

دختر و پسر اگر مدتی با هم گفت‌وگو و مصاحبه داشته باشند، می‌توانند به مقدار عقل و شعور یک دیگر پی ببرند، اما چنین معاشرتی برای اغلب پسران و دخترانی که درصدد ازدواج هستند عملًا امکان‌پذیر نیست. ولی مصاحبه و گفت‌وگوهای چند ساعته، هم امکان وقوع دارد و هم تا حدی مفید خواهد بود. اگر این موضوع یکی از شرایط اساسی شد باید دختر و پسر در این‌باره تصمیم بگیرند و برای کشف آن به مقدار امکان تلاش کنند. لازم است دختر و پسر چند جلسه با هم بنشینند، خجالت را کنار بگذارند و رسماً با هم گفت‌وگو کنند. می‌توانند از هدف ازدواج، وظایف زن و شوهر نسبت به یک دیگر، انتظارات و توقعات، برنامه آینده زندگی، مشکلات احتمالی و راه حل آنها، مسائل سیاسی و اجتماعی، سؤال و نظرخواهی کنند و بدین وسیله به مقدار عقل و شعور اجتماعی یک‌دیگر آشنا گردند.

 

ب. نامه نگاری

همین مسائل را به وسیله نامه هم می‌توان مطرح کرد و نظر خواهی نمود.

اگر سؤال‌های دقیق و حساب شده‌ای مطرح شود با رد و بدل شدن چند نامه می‌توان تا حدی به مقصود نائل آمد.

ج. سؤال و تحقیق از دیگران

مقدار عقل و هوش و شعور اجتماعی افراد را می‌توان از دوستان و

خویشان و معاشرین آنها تحقیق کرد. البته مشروط به این که خودشان نیز عاقل و مورد اعتماد باشند.

د. بررسی وضع خانواده

از عقل و فهم پدر و مادر و سایر اعضای خانواده نیز می‌توان مقدار عقل و شعور فرزندان را تا حدی کشف کرد، زیرا فرزندان بیشتر به پدر و مادرشان شباهت دارند. در اصل بعضی طایفه‌ها از عقل و شعور اجتماعی بیشتری برخوردارند. ولی این موضوع را نباید به عنوان یک اصل کلی تلقی کرد بلکه موارد خلاف فراوانی نیز مشاهده می‌شود.

ه. محل زندگی

شهری‌ها بیشتر از دهاتی‌ها خوش فهم‌ترند و هم‌چنین ساکنین شهرهای بزرگ غالباً از ساکنین شهرهای کوچک فکر بازتری دارند. ساکنین بعضی مناطق کشور از ساکنین برخی مناطق دیگر غالباً با هوش ترند. هم‌چنین افراد تحصیل کرده اغلب از افراد بی‌سواد یا کم سواد فهمیده ترند، ولی هیچ یک از اینها کلیت و عمومیت ندارد و موارد خلاف فراوانی در آنها دیده می‌شود. چه بسا افرادی در دهات یا شهرهای کوچک دیده می‌شوند که از جهت عقل و شعور اجتماعی از بعضی شهری‌ها به مراتب بهتر و بالاترند. هم‌چنین در بین تحصیل کرده‌ها حتی فارغ التحصیلان عالی، افرادی دیده می‌شود که از لحاظ فهم اجتماعی در سطح پایین‌تری قرار دارند، برعکس در بین بی‌سوادها نیز افراد فراوانی دیده می‌شود که از بعضی تحصیل کرده‌ها به مراتب عاقل‌تر و

باهوش‌ترند. بنابراین، این امور را نباید معیار کلی و عمومی تلقی کرد، اما به عنوان امری اکثری می‌توان پذیرفت.

 

3. اخلاق نیک

اخلاق نیک، صفت و معیار مهمی است که در انتخاب همسر باید مورد توجه قرار گیرد. زن و شوهر باید یک عمر با هم زندگی کنند، اگر خوش اخلاق باشند زندگی آنان شیرین و دل‌پذیر و گرم و با صفا خواهد بود، و با تفاهم مشکلات زندگی را حل و فصل خواهند کرد. برعکس اگر هردو یا یکی از آنها بداخلاق باشد زندگی بر هر دو نفر سخت و دشوار خواهد بود و هیچ چیز نمی‌تواند تلخی آن را شیرین سازد. اخلاق نیک از بهترین مزایا محسوب می‌شود مانند: تقوا، راست‌گویی، امانت‌داری، خوش‌اخلاقی، خوش‌زبانی، خیرخواهی، پاکیزگی، با ادبی، گذشت، بردباری، وظیفه‌شناسی، نجابت، عفت، کم‌توقعی، نرم‌خویی، رعایت اقتصاد در زندگی، شجاعت و ایثار، این قبیل صفات از مکارم اخلاق و مزایای واقعی هر انسانی محسوب می‌شوند و در انتخاب همسر باید به آنها توجه شود.

برعکس، صفات زشت از نقاط نقص و ضعف انسان محسوب می‌شود، مانند: بی‌تقوایی، تندخویی، خشم، دروغ‌گویی، خیانت، لج‌بازی، کینه‌توزی، حسادت، بدبینی، بی‌ادبی، پررویی، بدزبانی، ترسویی، نفاق، پرتوقعی، بخل، کثیف بودن، ولخرجی، اینها و دیگر صفات زشت از نقاط منفی انسان محسوب می‌شوند، در موقعِ انتخاب همسر باید مدّ نظر باشد.

باری بعد از دین‌داری و عقل، اخلاق مهم‌ترین امری است که باید به هنگام انتخاب همسر مورد توجه قرار گیرد. گرچه دین‌داری و عقل نیز مستلزم اخلاق نیک خواهد بود.

اخلاق در احادیث نیز به تأکید مطرح شده است، برای نمونه، برخی از احادیث را می‌آوریم:

شخصی می‌گوید: به حضرت رضا علیه السلام نوشتم که: یکی از خویشان از دخترم خواستگاری کرده ولی بداخلاق است؟ فرمود: اگر بداخلاق است دختر به او نده.[14]

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اگر کسى براى خواستگارى نزد شما آمد که خلق و دینش را مى‏پسندید با او ازدواج کنید اگر به این دستور عمل نکنید فتنه و فساد بزرگى در زمین به وجود خواهد آمد.»[15]

بنابراین، تردید نیست که اخلاق را باید یکی از مهم‌ترین معیارهای مهم ازدواج محسوب داشت و نمی‌توان و نباید از آن صرف نظر کرد، ولی مشکل اساسی کشف خصوصیات اخلاقی افراد است. چگونه می‌توان به خلق و خوی افراد که یک صفت باطنی است، پی برد، به ویژه برای دختر و پسری که معاشرت کامل ندارند چگونه می‌تواند امکان‌پذیر باشد؛ ولی اگر اخلاق را امری بسیار مهم و ضروری تلقی کنیم باید برای کشف آن عنایت کامل مبذول داریم و از هر طریق ممکن استفاده نماییم. در این جا به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم:

الف. تحقیق از دوستان

دوستان و معاشران بیشتر از اخلاق دوستان خود اطلاع دارند، بنابراین برای کشف اخلاق افراد باید از دوستان و معاشران و همکلاس‌ها و همکارها و همسایگان و خویشان آنها نظرخواهی کرد، البته مشروط بر این که راست‌گو و مورد اعتماد و امین باشند، و اظهار حق را حتی بر دوستی مقدم بدارند.

ب. بررسی اخلاق خانواده

از وضع اخلاقی پدر و مادر و سایر اعضای خانواده هم تا حدی می‌توان با اخلاقیات فرزندانشان آشنا شد، زیرا پسر و دختر بیشتر با اخلاق و رفتار پدر و مادر پرورش می‌یابند و از آنها سرمشق می‌گیرند. دختر از مادرش درس شوهرداری و پسر از پدرش درس زن‌داری می‌آموزد. خانواده‌ای که سازگار و مهربان باشند فرزندانشان نیز غالباً سازگار و مهربان و خوش اخلاق خواهند بود، برعکس خانواده‌های متلاشی و ناسازگار، فرزندانی تندخو و بداخلاق و بی‌ادب پرورش خواهند داد. البته این موضوع نیز کلیت ندارد، زیرا در خانواده‌های خوب و سازگار هم گاهی فرزندان ناسازگار و بداخلاق دیده می‌شود که معلول بعضی عوامل خارجی است. چنان که در خانواده‌های از هم پاشیده و ناسازگار هم گاهی افراد خوب و خوش اخلاق مشاهده می‌شود.

 

ج. گفت‌وگو و معاشرت

دختر و پسر اگر چند جلسه با هم بنشینند و در برنامه زندگی و هدف ازدواج و وظایف زن و شوهر و امیدها و توقعات آنها و مشکلات احتمالی زندگی و راه حل‌ها صحبت کنند تا مقدار زیادی می‌توانند به اخلاقیات یک دیگر آشنا شوند. حتی می‌توانند از هم سؤال کنند که آیا نقطه ضعف اخلاقی در خودت سراغ داری یا نه؟ اگر سراغ داری چیست؟ من به دختران و پسران که درصدد گزینش همسر هستند توصیه می‌کنم که با کمال صداقت و راستی واقعیت را در اختیار طرف قرار دهند، این موضوع یقیناًاز کتمان واقع بهتر است، زیرا با کتمان واقع ممکن است ازدواج انجام بگیرد ولی احتمالًا ده‌ها مشکل و ناراحتی در آینده به همراه خواهد داشت. چه بهتر که قبلًا خواستگار خودتان را در جریان واقع بگذارید، واکنش او هم از دو حال خارج نیست: یا با همین وضع ازدواج با شما را می‌پذیرد و در آینده تحملش را خواهد کرد یا نمی‌پذیرد و ازدواج انجام نمی‌گیرد. این بهتر است از این که ازدواج واقع شود و در نهایت به طلاق و جدایی منتهی گردد یا ناچار شوید عمری را در عذاب و ناراحتی زندگی کنید.

پیشنهاد دیگرم این است که اگر در این موضع به یک نقطه ضعف اخلاقی در خودتان توجه پیدا کردید، تصمیم بگیرید خود را اصلاح کنید. به خواستگارتان بالصراحه بگویید من این نقطه ضعف را دارم اما از هم اکنون تصمیم می‌گیرم که آن را اصلاح کنم، واقعاً هم خودتان را اصلاح کنید.

خواستگار شما این گونه صداقت را دلیل بر خوبی و کمال شما خواهد گرفت و ازدواج واقع خواهد شد.

یک هشدار مهم

گرچه ارتباطها و گفت‌وگوهای سالم دختر و پسر برای شناخت یک‌دیگر و آماده شدن برای ازدواج کار خوبی است و گاهی هم بی‌خطر نیست.

برای پیش‌گیری از آفت‌های احتمالی باید چند چیز را رعایت کنند:

اول: این ارتباطات با اطلاع قبلی والدین و توافق اجمالی آنان بر ازدواج در صورت قبول دختر و پسر انجام بگیرد، نه به صورت ابتدایی و بدون احراز رضایت آنان. چون امکان دارد دختر و پسر تمایل پیدا کنند و حتی شیفته هم شوند ولی با مخالفت شدید والدین مواجه گردند. در چنین فرضی دختر و پسر با مشکل شدیدی مواجه می‌شوند. اگر تصمیم بگیرند بدون رضایت پدر و مادر ازدواج کنند از حمایت آنان محروم خواهند شد و اگر از ازدواج صرف نظر کنند چه بسا در اثر احساس شکست و دل بستگی شدید ناچار شوند تا پایان عمر با غم و اندوه زندگی کنند.

دوم: مقدار مجاز و بی‌زیان این ارتباطات و گفت‌وگوها در حدِّ لزوم و کسب اطلاعات لازم است. اگر از این حد تجاوز کرد و با وسوسه‌های شیطانی به صورت لذت‌جویی‌های دیداری و گفتاری درآمد، علاوه بر حرمت شرعی امکان دارد پی آمدهای اخلاقی و روانی نیز به همراه داشته باشد.

سوم: توصیه می‌شود از خلوت کردن و گفت‌وگوهای تحریک کننده و عشق‌آمیز جداً اجتناب نمایند، زیرا علاوه بر حرمت شرعی امکان انحراف جنسی چندان بعید نیست، چون کنترل غریزه شهوت کاری بس دشوار است. چه بهتر که سعی کنند در چنین موقعیت خطرناکی قرار نگیرند.

چهارم: جوانان- به ویژه دختران- باید بدین نکته مهم توجه نمایند که همه پسران صلاحیت اخلاقی و صداقت کامل ندارند که بتوان کاملًا بدان‌ها اعتماد کرد. چه بسا جوانان شیاد و فریب کاری که به بهانه ازدواج دختر پاک‌دامن و ساده‌لوحی را به دام می‌اندازند و با انواع حیله‌ها غریزه جنسی او را تحریک نموده و به وادی‌های فساد می‌کشند. و پس از چندی کام‌جویی‌های غیر مشروع او را رها کرده و با دختر دیگری طرح دوستی می‌ریزند: متأسفانه این قبیل خیانت‌کاران بی‌وجدان کم نیستند. دختران باید هوشیار باشند و فریب این شیادان هوسباز را نخورند.

بنابراین، همسریابی‌های خیابانی یا در پارک‌ها و سینماها، یا به وسیله نامه نگاری یا تماس‌های تلفنی یا اینترنتی را به صلاح و مصلحت جوانان و به ویژه دختران نمی‌دانم. متأسفانه چندی است فرهنگ غلط غرب به جامعه ما نیز سرایت کرده و سلامت اخلاقی و خانوادگی را جداً مورد تهدید قرار داده است. بدین امید که مسئولان این خطر را جدی بگیرند و برای آن چاره‌اندیشی کنند.

 

4. عفت و نجابت

زندگی زناشویی بر پایه انحصار، و اعتماد برپا می‌شود. زن و شوهر قصد دارند تمام وجود یک دیگر را تصاحب نمایند و دیگری در این کانون

انحصاری راه نداشته باشد. مرد از همسرش انتظار دارد که چشم طمع از مردان بیگانه قطع کند و تمام وجودش را در انحصار او قرار دهد. به مردان بیگانه نگاه نکند، محبت دیگری در دلش نباشد، زیبایی‌هایش را در معرض دید دیگران قرار ندهد، با آنها گرم نگیرد و شوخی و مزاح نکند، عفیف و پاک‌دامن باشد.

مرد به هنگام گزینش همسر درصدد یافتن زن عفیف و با حیا و پاک‌دامنی است که صددرصد مورد اعتماد باشد. و این خواسته بسیار باارزش و مشروعی است، زیرا زندگی با زن خیانت‌کار برای مرد غیور غیر قابل تحمل است. زن نیز به هنگام ازدواج درصدد یافتن شوهر عفیف و پاک‌دامنی است که صددرصد مورد اعتماد باشد، چشم چرانی نکند، دلش را از محبت زنان بیگانه خالی گرداند و تمام وجودش را در انحصار همسر مشروعش قرار دهد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خداوند متعال مى‏فرماید: وقتى اراده کنم که خیر دنیا و آخرت را براى یک مسلمان جمع کنم قلبى خاشع و زبانى ذاکر و تنى صابر بر بلا به او عطا مى‏ کنم، و همسرى به او مى‏دهم که از نگاه کردن به وى شادمان شود، و در غیاب او از نفس خودش و مال شوهر نگه‏دارى کند.»[16]

حضرت صادق علیه السلام فرمود: «کفو بودن در این است که عفیف باشد و از امکانات اقتصادى نیز برخوردار باشد.»[17]

 

5. جمال و زیبایی

جمال و زیبایی در همسر یک مزیت واقعی است و نمی‌توان آن را نادیده گرفت. مرد طبعاً دوست دارد با زنی زیبا و دلربا ازدواج کند و هم چنین زن نیز دوست دارد با مردی خوش تیپ و خوش قیافه ازدواج نماید. اسلام نیز با چنین خواسته‌ای مخالف نیست، به همین جهت به مرد و زن اجازه می‌دهد که قبل از ازدواج یک‌دیگر را ببینند و بپسندند، حتی در این باره تأکید و سفارش هم می‌کند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خوبى‏ها را نزد زیبارویان بجویید، زیرا در صورتى که روى زیبا داشته باشند کارهایشان نیز سزاوارتر است که نیکو باشد.[18]»

حضرت ابوالحسن علیه السلام فرمود: «سه چیز است که به چشم نور و روشنى مى‏دهد: نگاه کردن به سبزه، نگریستن به آب جارى، نگاه به صورت زیبا.[19]»

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هنگامی که خواستید از زنی خواستگاری کنید

چنان که از زیبایی صورتش سؤال می‌کنید از مویش نیز سؤال کنید، زیرا مو نیز یکی از دو جمال محسوب می‌شود.[20]»

امام رضا علیه السلام فرمود: «از سعادت مرد این است که همسرى سفید داشته باشد.[21]»

باری جمال و زیبایی امری است مطلوب و طبعاً جاذب که هنگام انتخاب همسر می‌تواند مورد توجه قرار گیرد. به همین جهت اسلام به مرد اجازه می‌دهد که قبل از ازدواج، زنی را که قصد دارد با او ازدواج کند خوب ببیند اگر مورد پسند واقع شد از او خواستگاری کند.

مردی به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد: آیا مرد می‌تواند به زنی که قصد دارد با او ازدواج نماید نگاه کند و مو و زیبایی‌هایش را ببیند؟ فرمود:

«در صورتى که در نگاه کردن قصد لذت‏جویى نداشته باشد، مانع ندارد.[22]»

مردی می‌گوید به امام باقر علیه السلام عرض کردم: «مردى قصد دارد با زنى ازدواج کند آیا جایز است به او نگاه کند؟ فرمود: آرى، زیرا او را با سنگین‏ترین قیمت‏ها به دست مى‏آورد.[23]»

حضرت صادق علیه السلام فرمود: «مرد در صورتى که قصد دارد با زنى ازدواج کند مى‏تواند به صورت و موضع دست‏بندش نگاه کند.[24]»

شخصی به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد: «مردى قصد دارد با زنى ازدواج کند آیا جایز است به او نگاه کند؟ فرمود: آرى، زن نیز مى‏تواند لباس نازک بپوشد تا مرد درست او را ببیند، زیرا مرد، زن را به قیمت سنگینى به دست مى‏آورد.[25]»

باری مرد و زن که قصد ازدواج دارند حق دارند یک دیگر را ببینند اگر مورد پسند واقع شدند رسماً به خواستگاری بروند.

در این جا به پسران و دختران توصیه می‌شود که از دیدن مانع نشوند، هریک اجازه بدهد دیگری او را ببیند. این موضوع بهتر است، از این که ندیده ازدواج کنند، بعداً ناراضی باشند. در نتیجه یا کارشان به طلاق برسد یا ناچار باشند عمری را در ناراحتی و اختلاف بگذرانند.

راه دیگری هم برای تشخیص جمال و زیبایی وجود دارد و آن راه این است که یک زن یا چند زن مورد اعتماد را، مانند مادر یا خواهر یا یکی از خویشان نزدیک یا یک زن مورد اعتماد دیگر را برای دیدن انتخاب کند و بفرستد تا زن مورد نظر را خوب ببینند و خصوصیاتش را برای او توضیح دهند، در صورتی که مورد اعتماد باشند می‌توان به قول آنها اکتفا کرد. ولی به

هر حال من ترجیح می‌دهم که زن و مرد خودشان یک دیگر را ببینند، زیرا در تشخیص زیبایی، سلیقه افراد یک‌سان نیست. مرد است که باید یک عمر با همسرش زندگی کند، و هم اوست که باید او را زیبا و جاذب بداند و انتخاب کند. گاه اتّفاق می‌افتد که خواهر و مادر یا عمه و خاله دختری را می‌پسندند و زیبا می‌دانند ولی برای پسر جاذب واقع نمی‌شود. و اصولًا درک و احساسی را که مرد دارد زن آن را ندارد.

در این جا لازم است به خواستگاران توصیه کنم که شما مورد اعتماد جوانتان قرار گرفته‌اید و سرنوشت آینده آنها در دست شما قرار دارد، وقتی به خواستگاری می‌روید نهایت دقت و تحقیق را به عمل آورید آن‌گاه واقعیت را بدون کم و زیاد برای جوانتان تشریح کنید تا خود در این باره تصمیم بگیرد. اگر بر خلاف آن چه می‌دانید و دیده‌اید بگویید هم به جوانتان خیانت کرده‌اید و زندگی آینده‌اش را در معرض تباهی قرار داده‌اید، هم گناه بزرگی مرتکب شده‌اید، در مشورت خیانت کرده‌اید و در قیامت مؤاخذه می‌شوید.

در این جا تذکر دو مطلب ضرورت دارد: اول این که جمال و زیبایی و جذبه را در ازدواج نمی‌توان نادیده گرفت اما نباید به عنوان بزرگ‌ترین هدف ازدواج محسوب شود به طوریکه ایمان و عقل و اخلاق و عفت و نجابت را تحت الشعاع قرار دهد، بلکه هنگام انتخاب همسر باید ابتدا دنبال ایمان و دین‌داری و اخلاق و عقل رفت، بعد از احراز اینها زیبایی و جمال نیز کمال محسوب می‌شود و چه بهتر که واجد این کمال باشد. ولی اگر امر دایر شد بین انتخاب همسری که زیبا باشد ولی فاقد دین‌داری یا اخلاق نیک یا عقل، و بین همسری که واجد اینها ولی فاقد زیبایی باشد، ترجیح با آن‌هاست و نباید زیباییِ صرف را میزان انتخاب قرار داد.

مطلب دوم این‌که گرچه زیبایی امری است مطلوب و در گزینش همسر باید مورد توجه قرار گیرد ولی نباید از حد معمول تجاوز کند و به صورت مشکل پسندی درآید و انسان را از ازدواج بازدارد. افراد را به طور کلی به سه دسته می‌توان تقسیم کرد: اول در کمال زیبایی، دوم بدقیافه و زشت، سوم متوسط. قسم اول و دوم چندان زیاد نیستند، اکثر افراد در حد متوسطاند. اکثر افراد از زیبایی نسبی برخوردارند و قابل زندگی می‌باشند گرچه در حد اعلای زیبایی نباشند. در انتخاب همسر اگر زشت و بدقیافه و مورد تنفر نبود بهتر است به همان زیبایی نسبی اکتفا کنید و در وادی وسواس و مشکل پسندی نیفتید که غالباً عاقبت خوبی ندارد.

اگر دین و اخلاق و عقلش خوب است و از جمال نسبی نیز برخوردار می‌باشد با او ازدواج کنید. به تدریج با او مأنوس می‌شوید و برایتان جاذبیت بیشتری پیدا خواهد کرد. عقل و ایمان و اخلاق نیک بسیاری از کمبودها را جبران می‌کند و حتی ممکن است زشت را زیبا جلوه دهد.

 

6. شرافت خانوادگی

بعضی خانواده‌ها ذاتاً شریف و بزرگوار و آبرومندند؛ گرچه فقیر باشند و بعضی خانواده‌ها پست و فرومایه و بی‌آبرو هستند، گرچه ثروت‌مند و دارای مقام باشند. در انتخاب همسر اصالت و شرافت خانوادگی، مزیت محسوب می‌شود، زیرا اولًا: همسری که در چنین خانواده‌ای تربیت شده باشد غالباً

شریف و بزرگوار خواهد بود. ثانیاً: رفتار خانواده‌های شریف، نسبت به عروس و دامادشان، غالباً بهتر و مؤدب‌تر از خانواده‌های پست و فرومایه است، و تقیّد بیشتری به آداب و رسوم و ضوابط اخلاقی دارند، برای حفظ آبرو و شرافت خانوادگی هم که شده از اخلاق و رفتار زشت خودداری خواهند کرد. ثالثاً: انسان ناچار است با خانواده همسرش رفت و آمد داشته باشد، اگر آبرومند و شریف باشند از حیثیت و آبروی آنها استفاده خواهد کرد و اگر بی‌آبرو و فرومایه باشند از معاشرت با آنها در رنج و عذاب خواهد بود.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «براى نطفه‏هاى خودتان جاى‏گاه خوبى را انتخاب کنید، زیرا دایى یکى از دو همخوابه است.[26]»

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خطبه‌ای فرمود: «اى مردم از گیاهانى که بر مزبله‏ها مى‏رویند اجتناب نمایید. گفته شد: یا رسول‏اللَّه مقصود شما از گیاه و سبزه‏اى که بر مزبله مى‏روید چیست؟ فرمود: زن زیبایى که در خانواده پست و فرومایه پرورش یابد.[27]»

امام صادق علیه السلام فرمود: «در خانواده شایسته و پاک‏دامن ازدواج کنید، زیرا ریشه و عصب در آن پنهان است.[28]»

بنابراین، دختر و پسری که در شرایط همسرگزینی هستند، باید سعی کنند حتی المقدور با خانواده‌های شریف و اصیل وصلت نمایند، و از ازدواج با

خانواده‌های پست و فرومایه مانند معتادها، قاچاق‌چیان، سارقان و اشرار جداً اجتناب نمایند که غالباً با مشکلاتی مواجه خواهند شد.

اما گفتنی است چنین نیست که همه فرزندانِ چنین خانواده‌هایی فرومایه و شرور باشند، بلکه در بین آنها فرزندان دین‌دار و خوش اخلاق و شریف هم وجود دارد که متأسفانه قربانی سوء سابقه چنین پدران و مادرانی می‌شوند.

این افراد معصوم و مظلوم چون در چنین خانواده‌هایی پرورش یافته‌اند کمتر انسان شریف و آبرومندی حاضر می‌شود با آنها ازدواج کند، در نتیجه یا ناچار می‌شوند با افراد هم سنخ خانواده‌شان ازدواج نمایند و به فساد کشیده شوند یا تا آخر عمر مجرد باقی بمانند. بنابراین اگر افراد خیراندیش و فداکار حاضر شوند به وسیله ازدواج، این افراد مظلوم را از این خانواده‌های پست و فاسد نجات دهند کار بسیار ارزش‌مندی انجام داده و بدون شک نزد خدا مأجور خواهند بود.

به نامه این دختر مظلوم توجه کنید:

دوشیزه ... در نامه‌اش می‌نویسد:

دختری هستم بیست ساله که شاید امثال من زیاد باشد دخترانی که به واسطه نادرستی متعلقین آنها خواستگاری برای‌شان پیدا نمی‌شود. دخترانی که چوب نادرستی وابستگان‌شان را می‌خورند. آری من دختری هستم که چون پدرم فرد درست‌کاری نبوده یا برادرانم قاچاق‌چی از آب درآمدند خواستگاری ندارم. چون هرکس فکر می‌کند چرا از این خانواده دختر بگیرم، آخر برادرانش قاچاق‌چی هستند. پدرش هم که آه ندارد با ناله سودا کند. من از شما می‌پرسم آیا درست است که من چوب نادرستی خانواده‌ام را بخورم.

چرا باید در آرزوی همسر یا مادر شدن بسوزم. چرا امثال من هرشب به خاطر آینده تاریکمان باید گریه کنیم؟ آیا این درست است که در یک خانواده همه افراد آن نادرست از آب دربیایند؟ یا ممکن است در بین آنها افراد درستی هم پیدا شود؟

امضا

دختر بی‌چاره‌ای که راه به جایی ندارد

 

7. تحصیلات

علم و دانش و سواد برای انسان، کمال واقعی است و برای همسر یک مزیت محسوب می‌شود. با فرد باسواد و چیز فهم بهتر می‌توان تفاهم و زندگی کرد. بهتر می‌تواند مصالح خانواده را درک کند و در تعلیم و تربیت فرزندان کوشا باشد. وظایف خویش را بهتر درک می‌کند. اصولًا معاشرت با یک فرد عاقل و چیزفهم لذت‌بخش‌تر می‌باشد.

ولی در این جا تذکر یک مطلب ضرورت دارد که هر فرد باسوادی، چیز فهم و عاقل و باتدبیر نخواهد بود. متأسفانه بیشتر تحصیلات مدارس ما درس زندگی نمی‌دهند و افراد را برای زندگی آماده نمی‌سازند. بلکه برعکس غالباً افرادی را تربیت می‌کنند که پرتوقع هستند و از کار کردن امتناع دارند.

چون تحصیل کرده‌اند خودشان را از دیگران برتر و عاقل‌تر می‌دانند و حتی حاضر نیستند به تذکرات خیرخواهان گوش فرادهند. بنابراین، تحصیلات علمی را نمی‌توان معیار فهم و عقل محسوب داشت. عقل و فهم و درک زندگی چیز دیگری است. چه بسیارند افراد بی‌سواد یا کم‌سوادی که از عقل و درایت کافی برخوردارند و برای زندگی کردن از افراد باسواد مناسب‌تر می‌باشند. برعکس چه بسیارند افراد باسواد و تحصیل کرده‌ای که از عقل و تدبیر کافی برخوردار نیستند و از این جهت مزیتی بر افراد بی‌سواد ندارند.

بنابراین هنگام انتخاب همسر، فقط نباید سواد و تحصیلات را مزیت محسوب داشت بلکه عقل و فهم و درک را باید مورد توجه قرار داد. البته اگر واجد سایر شرایط یعنی ایمان و دین‌داری و عقل و اخلاق و عفت و شرافت خانوادگی بود، تحصیلات علمی نیز بدون شک کمال محسوب می‌شود و فرد تحصیل کرده بر بی‌سواد ترجیح دارد. ولی به هرحال در شرایط کنونی مقداری از سواد تا حد سوم راهنمایی یا دیپلم برای هر فردی ضرورت دارد اما بیش از این مقدار گرچه فی حد نفسه کمال محسوب می‌شود ولی برای زندگی خانوادگی ضرورتی ندارد و نباید هنگام انتخاب همسر زیاد بر آن پافشاری کرد.

 

8. مال و ثروت

مال و ثروت بد نیست ولی در انتخاب همسر نباید به عنوان هدف و انگیزه محسوب گردد، زیرا ثروت مندی کمال ذاتی انسان محسوب نمی‌شود و برای سازگاری زن و شوهر و انس و محبت و صفای خانوادگی و نیل به هدف عالی ازدواج، ثروت و مقام ضرورت ندارد. برای رسیدن به این هدف، کمالات ذاتی از قبیل ایمان، تقوا، دین‌داری، اخلاق نیک، عقل و هوش، علم و دانش، عفت و نجابت، شرافت خانوادگی کاملًا ضرورت دارند. در انتخاب همسر باید این معیارها حتماً مورد توجه قرار گیرند و بر مال و ثروت برتری دارند و

در صورت دَوَران امر بین اینها و مال و ثروت، اینها ترجیح دارند ولی بعد از احراز شرایط ضروری، ثروت مندی و درآمد خوب نیز یک مزیّت محسوب می‌شود.

گفتنی است که بهتر است خانواده زن و شوهر از جهت امور اقتصادی تقریباً در یک سطح باشند، تا سازگاری بیشتری در بین آنها باشد، زیرا در صورتی که در سطح متفاوتی باشند غالباً با مشکلات اخلاقی و ناسازگاری و توقعات غیر قابل تحمل مواجه خواهند شد که زندگی را دشوار می‌گرداند، ولی این موضوع عمومیت ندارد، هستند افرادی که با وجود تفاوت در ثروت، سازگاری هم دارند. البته این موضوع بستگی دارد به مقدار ایمان و عقل و فهم وشرافت خانوادگی افراد.

متأسفانه والدین پسر و دختر بیش از خود آنها به مال و مقام علاقه دارند حتی ثروت و مقام را بر سایر امور ترجیح می‌دهند، و اگر داماد یا عروس ثروت مندی پیدا کردند فرزندشان را مجبور به قبول ازدواج می‌نمایند گرچه از این امر کراهت داشته باشند.

 

به نامه زیر توجه فرمایید:

دوشیزه ... از شهرستان ... در نامه‌اش می‌نویسد: درباره رفتار پدر و مادر در خصوص زندگی آینده دخترشان صحبت کنید. آخر چرا به خاطر ثروت و مقام دخترشان را در آتش می‌سوزانند و به خیال خودشان می‌خواهند او را خوشبخت نمایند. آیا پول می‌تواندخوشبختی بیاورد؟ شهر ما آن قدر عقب مانده و بی‌فرهنگ است که دخترانشان را برای پول و مقام شوهر می‌دهند.

گاهی به حدی می‌رسد که اگر دختر قبول نکرد آن قدر کتکش می‌زنند تا

بالأخره قبول کند. در صورتی که هفتاد درصد این ازدواج‌ها به طلاق می‌انجامد ....

 

9. تناسب در سن

در تفاوت بین سن زن و شوهر حد و مرزی وجود ندارد. مرد در هر سنی که باشد می‌تواند با یک زن بالغ در هر سنی که باشد ازدواج کند، برعکس، زن در هر سنی که باشد می‌تواند با یک مرد در هر سنی که باشد ازدواج کند. اما بهتر است حتی المقدور تناسب در سن، در بین زن و شوهر رعایت شود. چون زن و شوهری که از جهت سن تناسب داشته باشند بهتر می‌توانند با هم زندگی کنند و مشکلاتشان کمتر خواهد بود، زیرا تمایلات جنسی در سنین مختلف یک‌سان نیست. اگر زن و مرد تناسب سنی داشته باشند از تمایلات جنسی مساوی برخوردارند و بهتر می‌توانند به خواسته‌های طبیعی یک دیگر پاسخ مثبت دهند. ولی اگر تفاوت زیادی در بین آنها باشد پاسخ‌گوی نیازهای هم نخواهند بود، در نتیجه به یک دیگر دل‌سرد خواهند بود و زندگی خوش و سعادت مندی نخواهند داشت. به علاوه زن و شوهر اگر از لحاظ سن به هم نزدیک باشند، از جهت تجربه در زندگی و فهم اجتماعی نیز تناسب خواهند داشت، در نتیجه بهتر می‌توانند یک دیگر را درک کنند و در اداره زندگی و حل مشکلات تفاهم نمایند.

در تناسب لازم نیست زن و شوهر در یک سن باشند بلکه بهتر است زن چند سالی از مرد کوچک تر باشد- بین یک سال تا حداکثر پنج سال- و این تفاوت بدین جهت است که زن‌ها در اثر بارداری و زایمان و شیردادن، غالباً از مردها زودتر پیر و شکسته می‌شوند و طراوت خود را از دست می‌دهند. زن اگر چند سالی از شوهر کوچک‌تر باشد مدت بیشتری می‌تواند نظر شوهر را جلب کند و تمایلات جنسی او را ارضا نماید، در نتیجه محبت و صفای بیشتری خواهند داشت و به فکر تجدید فراش نخواهد افتاد. بنابراین به صلاح زن و شوهر است که زن چند سالی از مرد کوچک‌تر باشد. اما این تفاوت نباید زیاد باشد، چون در اثر تفاوت زیاد، غالباً با مشکلات فراوانی مواجه خواهند شد و آرامش و صفای زندگی را از دست خواهند داد. اما به هر حال تناسب در سن را نباید شرط ضروری محسوب داشت.

 

10. سلامت جسم

سلامت جسم بی‌تردید یکی از نعمت‌های بزرگ الهی و در همسر کمال محسوب می‌شود. همسر سالم هم زیباتر است هم بهتر می‌تواند امور زندگی را اداره کند. ولی افراد بیمار و معلول و ناقص‌العضو نیز انسانند و نیاز به ازدواج دارند. آنها نیز می‌توانند خود را با شرایط زندگی تطبیق دهند و وظایف محوله را انجام دهند. مهم‌ترین معیار در ازدواج، دین‌داری و عقل و اخلاق و نجابت و فضل و دانش است و افراد بیمار و معلول نیز می‌توانند دارای این فضائل و کمالات باشند.

چه خوب است که انسان‌های خیراندیش و ایثارگر با معلولان و بیماران ازدواج کنند و آنها را از تنهایی نجات دهند، و با این عملِ ارزش‌مند و انسانی رضایت خداوند سبحان را جلب کنند. کار بسیار ارزنده‌ای است ولی خالی از اشکال هم نیست، یک نفر معلول غالباً نمی‌تواند مانند فرد سالم زندگی کند و در اداره امور خانواده جدیت نماید، به همین جهت همسرش ناچار است کار او را جبران کند و مشکلات و دشواری‌ها را تحمل نماید. به علاوه عیب‌جویی‌ها و سرزنش‌های افراد جاهل و بی‌ادب را نیز نباید از نظر دور داشت. بنابراین چنین ازدواج‌هایی باید بر اساس تعقل و عاقبت اندیشی استوار باشد نه بر اساس عواطف و احساسات زودگذر، باید قبلًا فکر کرد و مشکلات و دشواری‌ها را خوب سنجید و آگاهانه وارد عمل شد.

مبادا در اثر تحریک عواطف ناسنجیده با معلول یا بیماری ازدواج کنید و بعداً پشیمان شوید و با ایراد و بهانه و نق‌نق، قلب لطیف آن انسان‌های محبوب خدا را برنجانید و دردی بر دردهای آنها بیفزایید.

ولی از ازدواج با افرادی که به بیماری‌های مسری مانند «سیفلیس، سوزاک، سل و جذام» مبتلا هستند باید اجتناب نمود مگر این که معالجه و سالم شده باشند، برای حصول اطمینان می‌توان گواهی پزشکی مطالبه کرد.

 

11. سلامت از آلودگی و اعتیاد

اسلام، تقوا و پاکی را یکی از شرایط مهم ازدواج محسوب می‌دارد. مردی خدمت حضرت امام حسن علیه السلام رسید تا درباره تزویج دخترش مشورت کند، حضرت فرمود: «به مرد با تقوا او را شوهر بده، زیرا اگر او را دوست بدارد احسان و اکرامش مى‏کند و اگر دوستش نداشته باشد به او ظلم نخواهد کرد.[29]»

اسلام ازدواج با شخص فاسق و مشروب‌خوار را نهی می‌کند و پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «هرکس دخترش را به فاسق شوهر بدهد خویشاوندى خود را قطع کرده است.[30]»

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «دخترتان را به مشروب‏خوار ندهید.[31]»

حضرت صادق علیه السلام فرمود: «هرکس دخترش را با مشروب‏خوار تزویج کند خویشاوندى خود را با او قطع کرده است.[32]»

به صلاح انسان نیست که با شخص فاسق، مشروب‌خوار، قمارباز، بی‌نماز، روزه‌خوار، معتاد، سارق و یا خیانت‌کار ازدواج کند، گرچه ثروت‌مند و دارای جاه و مقام باشد، زیرا ازدواج با چنین افرادی هم به حیثیت و آبروی انسان لطمه وارد می‌سازد، هم موجب ناراحتی و اختلاف و ناسازگاری می‌گردد، و به طور خلاصه ازدواج با چنین افرادی هم به دین و آخرت انسان لطمه می‌زند هم سعادت و آرامش خانوادگی را سلب می‌کند. بنابراین هم دختر و پسر باید مواظب باشند در دام چنین همسرانی نیفتند هم والدین آنها کوشش کنند فرزندانشان را در چنین دام‌های خطرناکی گرفتار نسازند.

 

12. دوشیزه بودن

یکی از مزایای زن این است که قبلًا شوهر نکرده و باکره باشد. دختر باکره برای مرد لطافت و جاذبیت ویژه‌ای دارد. مرد دوست دارد با زنی ازدواج کند که قبلًا به مرد دیگری دل نبسته و ارتباط برقرار نساخته باشد. به علاوه دختر باکره چون قبلًا تحت تربیت شوهری قرار نگرفته بهتر قابل تعلیم و تربیت می‌باشد.

در احادیث نیز باکره بودن، مزیت به شمار رفته است، اما نه مزیت درجه یک و ضروری. دین‌داری و اخلاق و نجابت و عقل و علم و دانش از فضائل درجه یک محسوب می‌شوند، اما دیگر مزایا در درجه دوم قرار دارند.

بنابراین اگر زنی واجد مزایای درجه یک بود، بیوه بودن نباید عیب او محسوب گردد. بیوه با باکره تفاوت چندان مهمی ندارد. آن چه در سعادت و آرامش خانوادگی مهم است دین‌داری و اخلاق و عقل و نجابت همسر می‌باشد، و دختر باکره در این مزایا با زن بیوه تفاوتی ندارد. البته تفاوت در سن نیز باید رعایت شود.

 

13. شغلِ مرد

هر مردی باید به کاری اشتغال داشته باشد، هم به مردم خدمت کند، هم مخارج خود و خانواده‌اش را تأمین نماید، اسلام نیز مردم را به جدیت و تلاش در کار ترغیب نموده و آدم تنبل و بی‌کار را مبغوض می‌دارد. برای این که اجتماع انسانی اداره شود باید هرکسی شغلی بپذیرد و در انجام آن تلاش و جدیت کند. جامعه به کشاورز، دام‌دار، پزشک، مهندس، دبیر، آموزگار، استاد، روحانی، تاجر، کاسب، کارمند، کارگر، کارفرما، راننده، باربر، پلیس، نظامی، وزیر و وکیل و دیگر مشاغل اجتماعی نیاز دارد. همه مشاغل مشروع،

با وجود تفاوت‌هایی که در بینشان هست، محترم هستند. به هر حال دختر و خانواده‌اش نمی‌توانند شغل داماد را نادیده بگیرند. داماد یا باید فعلًا شاغل باشد یا این که در حال تحصیل مقدمات باشد، مانند دانش‌جو و طلبه که در آینده شغلی را انتخاب خواهند کرد. ازدواج با فرد ولگرد و بی‌کار صلاح نیست.

ولی دختر باید به این موضوع توجه داشته باشد که هر شغلی آثار و لوازم مخصوص و خوبی‌ها و بدی‌هایی دارد. بعضی شغل‌ها پردرآمدند و برخی کم‌درآمد. لازمه بعضی شغل‌ها مسافرت‌های طولانی و دوری از خانواده است، مانند: رانندگی، خلبانی، اشتغال در نیروی انتظامی و نظامی و در بعضی مشاغل اداری.

لازمه بعضی شغل‌ها عدم امکان رعایت نظافت کامل است مانند:

نفت‌فروشی، ذغال فروشی، آشپزی، مکانیکی، کارگری بعضی کارخانه‌ها، کشاورزی؛ لازمه بعضی شغل‌ها شب کاری است، مانند پرستاری، کارگری کارخانه‌ها، پاسبانی. اما همه این مشاغل محترم هستند و برای اداره اجتماع ضرورت دارند. کار عیب نیست بلکه بی‌کاری و ولگردی عیب است.

صاحبان این مشاغل برای خدمت به خلق خدا و برای تأمین هزینه زندگی ناچارند با لوازم آنها بسازند و خود را با وضع موجود تطبیق دهند. راننده کامیون یا اتوبوس ناچار است هر هفته چند شبانه روز را در حال سفر باشد، هم‌چنین ناخدا و خدمه کشتی‌ها ناچارند هفته‌ها و ماه‌ها در دریاها و دور از وطن زندگی کنند؛ نیز کسانی که در نیروهای نظامی و انتظامی انجام وظیفه می‌نمایند ناچارند برای انجام مأموریت مدتی دور از خانواده باشند. این

خدمت‌گزاران نیز دوست دارند مانند سایرین در خانه و در وطن استراحت نمایند ولی برای حفظ حیثیت و آبرو و برای تأمین هزینه‌های زندگی ناچار شده‌اند همه این دشواری‌ها تحمل کنند.

اما مشکل اساسی این خدمت‌گزاران صدیق هنگام ازدواج و در خانواده شروع می‌شود، زیرا اغلب خانم‌ها دوست دارند شوهرشان هر شب، آن هم زود به منزل بیاید، تا در کنار او استراحت کامل داشته باشند. هنگامی که به هدف خویش نرسیدند بهانه‌جویی را شروع می‌کنند و زندگی را تلخ و ناگوار می‌سازند. در صورتی که اگر بخواهند و تصمیم بگیرند می‌توانند خود را با وضع موجود تطبیق دهند و زندگی را شیرین و گوارا سازند.

بنابراین، دختران به هنگام ازدواج باید در شغل خواستگار و لوازم شغل او خوب بیندیشند و تحقیق کنند اگر دیدند می‌توانند با لوازم و آثار شغل او بسازند ازدواج را بپذیرند و تصمیم بگیرند که خود را با وضع موجود تطبیق دهند و کانون خانواده را قرین شادمانی گردانند، و اگر چنین قدرت و همتی را در خویش ندیدند چه بهتر که از اول، ازدواج را نپذیرند، این بهتر است از این‌که ازدواج را بپذیرند و بعداً اسباب دردسر و ناراحتی همسر و فرزندانشان را فراهم سازند.

باز هم تکرار می‌کنم انسان با هر وضعی می‌تواند زندگی کند و خودش را با شرایط موجود تطبیق دهد. بنابراین اصل شاغل بودن مرد ضروری است ولی نوع آن چندان مهم نیست و به هر حال قابل تحمل خواهد بود.

به نامه زیر توجه فرمایید:

آقای ... در نامه‌اش می‌نویسد: من راننده هستم و هرکجا که به

خواستگاری می‌روم ابتدا از شغلم سؤال می‌کنند بعداً جواب رد می‌دهند.

می‌گویند به راننده دختر نمی‌دهیم. آیا رانندگی شغل نیست؟ به خانواده‌ها تذکر بدهید که اگر خواستگار دختر شما با ایمان و خوش اخلاق بود زیاد سخت‌گیری نکنید.

 

14. شغل زن

ممکن است بعضی خانم‌ها در هنگام ازدواج، شاغل باشند: ممکن است دانش جو باشند و تصمیم داشته باشند بعداً شغلی را انتخاب نمایند. شغل خانم‌های شاغل غالباً اینهاست: دبیری، آموزگاری، استادی، پرستاری، مامایی، پزشکی، کارمند اداری، دفترداری، ماشین نویسی و دیگر مشاغلی که مناسب بانوان می‌باشد. خانم شاغل این مزیت را دارد که هم به اجتماع خدمت می‌کند، هم درآمدی دارد که می‌تواند کمک خرج زندگی خانواده باشد. ولی این عیب را هم دارد که نمی‌تواند مانند سایر خانم‌ها به امور خانه‌داری و پرورش فرزندان کاملًا رسیدگی کند. و این مشکل لازمه شغل آنهاست. به همین جهت اکثر شوهران این گونه خانم‌ها اظهار عدم رضایت می‌کنند، زیرا مردها غالباً دوست دارند که منزل مرتب و غذای منظمی داشته باشند، و این موضوع با شاغل بودن خانم‌ها سازگار نیست، به همین جهت اگر مرد نیازی به حقوق همسرش نداشته باشد با اصرار از او می‌خواهد که شغلش را ترک کند و به امور خانه‌داری و بچه‌داری برسد. ولی خانم‌ها هم غالباً حاضر نیستند دست از شغلشان بردارند و خانه نشین شوند. گاهی همین موضوع موجب کشمکش و نزاع و حتی طلاق می‌شود.

بنابراین، مرد نمی‌تواند به شغل همسرش بی‌تفاوت باشد، باید در هنگام خواستگاری درباره شغل او و همه آثار و لوازم خوب یا بد آن بیندیشد بعد از آن تصمیم بگیرد. اگر دید می‌تواند خودش را با آثار و لوازم شغل او تطبیق دهد ازدواج نماید.

در صورتی که با چنین خانمی ازدواج نمود باید به این نکته مهم توجه داشته باشد که همسرش نیز مانند خودش در خارج منزل به کار اشتغال دارد و نیاز دارد که در منزل استراحت نماید. مرد نباید از چنین همسرانی انتظار داشته باشد که وقتی از کارهای خارج منزل فراغت یافت و به خانه آمد فوراً به امور خانه‌داری و بچه‌داری بپردازد و مرد در گوشه‌ای بنشیند و دست به هیچ کاری نزند. به این بهانه که امور خانه‌داری و بچه‌داری وظیفه بانوان است. این رسم انصاف و مردانگی نیست. بلکه زن و مرد باید با کمال انصاف کارهای خانه‌داری و بچه‌داری را بین خود تقسیم نمایند. هرکسی وظیفه‌اش را انجام دهد، بعداً با هم بنشینند و از نعمت انس و محبت و آسایش و خوشی بهره‌مند گردند. بنابراین، شاغل بودن زن نمی‌تواند عیب محسوب شود بلکه چنان که قبلًا گفته شد مزایایی نیز دارد، زن و شوهر شاغل می‌توانند خود را با شرایط موجود تطبیق دهند و زندگی خوش و آرامی داشته باشند.

ولی اگر مرد احساس کرد که نمی‌تواند خود را با لوازم شغل همسرش تطبیق دهد بهتر است هنگام خواستگاری موضوع را رسماً با او در میان بگذارد و پیشنهاد کند که دست از شغلش بردارد و فقط به امور خانه‌داری بپردازد. اگر قبول کرد، با او ازدواج کند و اگر حاضر نشد شغلش را ترک کند

چه بهتر که با چنین خانمی ازدواج نکند و اسباب دردسر و ناراحتی خود و او را فراهم نسازد.

 

15. همتا بودن

یکی از عوامل سازگاری زن و شوهر همتا و متناسب بودن آنان می‌باشد، که در اصطلاح «کفو» نامیده می‌شود. زن و شوهر اگر درباره شرافت خانوادگی، ثروت، سطح دانش و تحصیلات، علاقه‌ها و اهداف، تفکرات سیاسی، دین‌داری و تقید به ضوابط اسلامی، نوع زندگی خانوادگی، تناسب و هم آهنگی داشته باشند مشکلاتشان کمتر است و بهتر تفاهم می‌نمایند. کانون خانوادگی‌شان گرم‌تر و در پیشبرد اهداف کمک یک دیگر خواهند بود. اسلام نیز به کفو بودن زوجین توصیه نموده است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «زن و مردِ همتا و کفو را به ازدواج یک دیگر در آورید، و با کفوها ازدواج کنید، و براى نطفه‏هاى خود جایگاهى مناسب انتخاب کنید.[33]»

اما اگر در این جهات نامتناسب و متفاوت باشند، غالباً در زندگی با مشکلات و ناسازگاری‌ها و ایرادها و عدم همکاری‌ها و ناراحتی‌هایی مواجه خواهند شد؛ مثلًا اگر یکی از آنها از خانواده‌ای دین‌دار و مقیّد به ضوابط دینی و دیگری از خانواده‌ای لاابالی یا کم‌تقید باشد در آینده زندگی غالباً با مشکلاتی جدی رو به رو خواهند شد. هم‌چنین اگر یکی اهل مطالعه و تحقیق

و دیگری اهل تفریح و تجمل و شب نشینی، یا یکی دارای تحصیلات عالی و دیگری کم‌سواد باشد، یا یکی از آنها از خانواده‌ای ثروت‌مند و شیفته مال و منال و دیگری از خانواده‌ای تهی دست باشد، یا یکی از آنها دارای تفکر سیاسی خاص و دیگری تفکری برخلاف آن داشته باشد، یا یکی دارای فرهنگ و آدابی ویژه و دیگری با فرهنگ و طرز تفکری دیگر باشد، غالباً با مشکلاتی کم یا زیاد مواجه می‌شوند و همکاری و همفکری و تعاون لازم را ندارند.

بنابراین همتایی یکی از مزایای خانواده محسوب می‌شود که در گزینش همسر باید حتی المقدور مورد عنایت و توجه دختر و پسر و خانواده آنان قرار گیرد.

 

16. کدبانو بودن

خانم کدبانو و شایسته علاوه بر عقل و دین‌داری و اخلاق نیک و عفت و نجابت و شرافت و زیبایی، خوب شوهرداری، خانه‌داری و بچه‌داری می‌کند.

شوهرداری کلمه کوچکی است ولی معنای بسیار وسیعی دارد. شوهرداری آن قدر مهم است که در ردیف جهاد در راه خدا نهاده شده است.

حضرت علی علیه السلام فرمود: «جهادزن خوب شوهردارى کردن اوست.[34]»

زن اگر عاقل و باتدبیر باشد شوهرش را به هر طرف که بخواهد می‌برد و

در دنیا و آخرتش دخالت می‌کند. آرامش دنیوی و سعادت اخروی مرد در اختیار زن است. زنی را می‌توان گفت خوب شوهرداری می‌کند که رفتارش چنین باشد: در حفظ دین و تقوا و انجام وظایف الهی، شوهرش را یاری کند.

باادب، خوش‌زبان، امانت‌دار، راز نگه‌دار، راست‌گو، مهربان، خوش نفس و خوش اخلاق باشد. شوهرش را گرامی و محترم بدارد. وقتی وارد منزل شد به استقبالش برود و سلام و احوال پرسی کند. خانه را محل استراحت او قرار دهد. هنگام بروز مشکلات و ناراحتی‌ها دل‌داریش دهد. اگر بیمار شد مانند مادر مهربان از او پرستاری کند. در برابر شوهر، متواضع و فرمان بردار است و در صورت امکان از دستوراتش تخلف نمی‌کند. از زحمات شوهر و چیزهایی که در منزل می‌آورد قدردانی و تشکر می‌نماید. هیچ گاه از شوهر چیزی را مطالبه نمی‌کند که قدرت تهیه آن را ندارد. در منزل و برای شوهر آرایش می‌کند. بهترین لباس‌ها را می‌پوشد و برایش دلبری می‌نماید. در حضور شوهر از مردهای دیگر تعریف و تمجید نمی‌کند، اسباب رنجش و عصبانیت مرد را فراهم نمی‌سازد و اگر عصبانی شد سکوت می‌کند و برای جلب رضایت او جدیت می‌نماید. در برابر خواسته‌های مشروع همسرش لج‌بازی و ستیزه‌گری نمی‌کند و از ایراد و بهانه‌جویی جداً اجتناب می‌کند. اگر مرتکب اشتباهی شد فوراً از شوهر عذرخواهی می‌نماید و اگر شوهر از او عذرخواهی کرد عذرش را می‌پذیرد. وقتی از منزل بیرون می‌رود سنگین و باوقار و بدون آرایش خارج می‌شود و با مردان بیگانه گرم نمی‌گیرد و شوخی نمی‌کند. در حل مشکلات زندگی به شوهرش یاری می‌رساند. مراقب بهداشت و غذا و لباس شوهر نیز خواهد بود.

خانم خانه‌دار، زنی است که با عقل و تدبیر و حسن سلیقه، خانه را به بهترین وجه اداره می‌کند. خانه را تمیز و لطیف و پاکیزه و زیبا و مرتب نگه می‌دارد، هر چیز را در جای مخصوص خود می‌گذارد. در غذا پختن خوش سلیقه و کاردان است. در نهایت صرفه‌جویی، غذاهای خوب و خوش‌مزه تهیه می‌کند. در تهیه غذا رعایت بهداشت و نیازهای غذایی افراد خانواده را می‌کند. در زندگی، اقتصاد و میانه‌روی را رعایت می‌کند و از اسراف و تبذیر و ولخرجی اجتناب می‌نماید. در جایی که باید خرج کرد خرج می‌کند و در جای امساک، دست نگه می‌دارد. در اموال شوهر بدون اجازه‌اش تصرف نمی‌کند. امانت‌دار و مورد اعتماد است، مهمان‌نواز و آبرودار می‌باشد. زرنگ و پرکار و هنرمند است و تا می‌تواند کارهای منزل را خودش انجام می‌دهد و از خدمت گزار استفاده نمی‌کند. به مقدار احتیاج گل دوزی و خیاطی را یاد گرفته این قبیل کارها راخودش انجام می‌دهد. یک زن کدبانو خوب بچه‌داری می‌کند. بچه‌ها را نظیف و تمیز و پاکیزه و زیبا نگه می‌دارد. در تغذیه، بهداشت و سلامت بچه‌ها و نیازهای غذایی آنها را رعایت می‌کند، به دستورهای بهداشتی عمل می‌کند تا بچه‌ها بیمار نشوند و اگر بیمار شدند در معالجه و درمان و پرستاری‌شان جدیت می‌نماید. با قوانین و برنامه‌های تربیت کودک آشناست و در تربیت فرزندان از آنها استفاده می‌کند. در درس به فرزندانش کمک می‌کند و مواظب اخلاق و رفتارشان هست. چنین بانویی را می‌توان کدبانوی خانه و خانم ممتاز و شایسته دانست. به احادیث زیر توجه فرمایید:

حضرت علی علیه السلام فرمود: «جهاد زنِ خوب شوهردارى کردنِ اوست.[35]»

حضرت صادق علیه السلام فرمود: «بهترین زنان شما زنى است که خوش بو باشد و خوب غذا طبخ کند. وقتى خرج مى‏کند به جا خرج کند و اگر امساک مى‏کند به جا امساک نماید. چنین زنى یکى از عمّال خدا مى‏باشد و عامل خدا خسران و ندامت ندارد.[36]»

مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: «زنى دارم که وقتى وارد منزل مى‏شوم به اسقبالم مى‏آید، هنگام خروج از منزل بدرقه‏ام مى‏کند، وقتى مرا غمناک دید مى‏گوید: چرا محزون هستى؟ اندوه تو اگر براى رزق و روزى است خدا آن را تکفل کرده است و اگر براى امور آخرت اندوهناک هستى خدا اهتمام تو را زیاده گرداند. رسول خدا فرمود: خدا در زمین عمّالى دارد و زن تو از عمّال خداست و نصف اجر شهید دارد.[37]»

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «بهترین زنان شما پنج دسته‌اند، عرض شد کدامند؟ فرمود: فرمانبردار، نرم خو، موافق، اگر همسرش را خشمناک دید چشمش را برای خواب به هم نمی‌گذارد مگر این که شوهر را راضی و خشنود گرداند. در هنگام غایب بودن شوهر، خودش را

حفظ می‌کند. چنین زنی یکی از عمّال خدا می‌باشد و عامل خدا خسران و ضرر ندارد.[38]»

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «هر زنى که با شوهر خود مدارا نکند و چیزهایى را که قدرت انجام آنها را ندارد بر او تحمیل کند خداوند متعال هیچ عمل خیرى را از او قبول نمى‏کند، خدا را ملاقات مى‏نماید در حالى که بر او خشمناک خواهد بود.[39]»

باز ایشان فرمود: «هر زنى که شوهرش را در حج و جهاد یا طلب علم یارى کند خدا ثوابى به او مى‏دهد که مطابق اجر زن ایوب باشد.[40]»

هم‌چنین آن بزرگوار فرمود: «آیا شما را به بهترین زنان خبر ندهم؟ گفتند:

چرا یا رسول اللّه. فرمود: بهترین زنان شما زنی است که بچه بیاورد، شوهر دوست و مهربان و با حجاب و عفیف باشد. در بین خانواده‌اش شریف و سرسخت و برای شوهرش تسلیم و فرمانبردار باشد. زینت و آرایش خود را به شوهرش اختصاص بدهد و از دیگران محفوظ بدارد. حرف شوهر را بشنود و از فرمان‌هایش پیروی کند. هنگامی که با شوهر خلوت نمود خودش

را در اختیار او قرار دهد، با لباس‌های کهنه و بدون زینت برای شوهر ظاهر نشود، همانند مرد که به زینت کردن مقید نیست.[41]»

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «بدترین زنان شما زنى است که بى‏ثمر (نازا) و کثیف و لج‏باز و نافرمان باشد. براى خویشانش تسلیم و در برابر شوهرش سرسخت باشد. خودش را از شوهر نگه دارد و به مردان بیگانه علاقه‏مند باشد.[42]»

گفتنی است که صفات مذکور صفات یک زن ممتاز و شایسته است که هر مردی طبعاً میل دارد همسرش واجد همه آنها باشد و هنگام انتخاب همسر هم کم یا بیش درصدد یافتن چنین زنی است، ولی متأسفانه کمتر اتفاق می‌افتد که یک زن واجد تمام خوبی‌ها و خالی از تمام بدی‌ها باشد. جز افراد معصوم کسی را نمی‌توانید پیدا کنید که از همه بدی‌ها منزه و در مرتبه اعلای کمال انسانی باشد و اصولًا انسان چنین است. مگر خود شما یک مرد کامل و بی‌عیبی هستید که دنبال یافتن چنین همسری می‌باشید. انسان باید سعی کند همسری انتخاب کند که حتی الامکان واجد خوبی‌ها و از نواقص خالی باشد.

ولی نه به حد وسواس و مشکل پسندی که از اصل ازدواج محروم بماند. بعد از دقت و تحقیقات لازم باید توکل بر خدا کرد و از او خواست تا همسری

خوب و مؤمن و موافق نصیبش کند. بعد از ازدواج اگر همسرش را مطابق دل خواه یافت خدای را بر این نعمت بزرگ سپاس گوید و قدرش را بداند. اگر هم عیب یا عیوبی در او دید باز هم خود را شکست خورده نداند، اندوهگین و پژمرده نشود و ایراد و بهانه‌جویی و ناسازگاری را شروع نکند، بلکه تسلیم مقدرات الهی شود و بدی‌های همسرش را نادیده بگیرد و خودش را با وضع موجود تطبیق دهد و با خوبی و خوشی زندگی را ادامه دهد. انسان چنین قدرتی را دارد.

 

17. شوهر خوب و ایده‌آل

شوهر خوب و ایده‌آل مردی است که خوب زن‌داری و بچه‌داری کند.

خوش اخلاق، خوش زبان، مؤدب، مهربان، عاقل، باتدبیر، دین‌دار، زرنگ و فعال، باسواد، شریف، مهمان‌نواز و سازگار باشد. برای تأمین رفاه و آسایش خانواده‌اش کوشش و تلاش می‌کند. نظیف و پاکیزه و خوش لباس است. در زندگی میانه رو و مقتصد است و پول‌هایش را بیهوده خرج نمی‌کند. به همسرش احترام می‌گذارد و از زحمات او قدردانی می‌کند. همسرش را واقعاً دوست دارد و اظهار دوستی و محبت می‌کند. لغزش‌های همسرش را می‌بخشد و عذرش را می‌پذیرد. به زنان بیگانه نگاه و از آنها تعریف و تمجید نمی‌کند. در کارهای منزل به همسرش کمک می‌کند. اگر همسرش بیمار شد در معالجه او کوشش می‌نماید و همانند مادری مهربان از او پرستاری می‌کند، عصبانی نمی‌شود و اگر شد خشم خود را فرو می‌برد و داد و قال راه نمی‌اندازد. به وظایف دینی خود عمل می‌کند و زن و فرزندانش را نیز به

طریق دین‌داری ارشاد می‌نماید. به درس و مشق و تعلیم و تربیت فرزندانش نیز رسیدگی می‌کند. آبرودار و راز نگه‌دار است. به همسرش آزار نمی‌رساند و ناسزا نمی‌گوید. لج‌بازی و ستیزه‌گری نمی‌کند.

اینها صفات یک مرد خوب و یک شوهر ایده‌آل است که هر زنی طبعاً دوست دارد شوهرش واجد همه آنها باشد ولی متأسفانه کمتر مردی پیدا می‌شود که واجد همه خوبی‌ها و فاقد همه بدی‌ها باشد. نباید چنین توقعی را از انسان‌های عادی داشته باشیم. مگر شما یک زن کامل و بی‌نقص و یک همسر ایده آل هستید که از شوهرتان چنین انتظاری دارید؟ اگر بعد از ازدواج، شوهرتان مطابق دل خواه بود خدای را بر این نعمت بزرگ سپاس بگویید و قدرش را بدانید، و اگر عیب و نقصی داشت آن را نادیده بگیرید و خود را با وضع موجود تطبیق دهید و زندگی را با خوبی و خوشی ادامه دهید، و شما چنین توانی را دارید.

 

* امینى، ابراهیم، جوان و همسر گزینى، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: پنجم، 1390

 

[5]. همان، ص 30:« اذا تزوّج الرجل المرأة لجمالها او لمالها و کل الى ذلک و اذا تزوّجها لدینها رزقه اللَّه المال و الجمال»
[6]. همان، ص 31:« من تزوج امرأة لا یزوّجها الّا لجمالها لم یرفیها ما یحبّ ومن تزوّجها لما لها لا یزوّجها الّا له و کله اللّه الیه فعلیکم بذات الدین»
[7]. همان:« من تزوّج امرأة لمالها و کله اللَّه الیه و من تزوّجها لجمالها رأى فیها ما یکره و من تزوّجها لدینها جمع اللَّه له ذلک»
[8]. همان، ص 30: اتى رجل النبى صلّى اللَّه علیه و آله یستأمره فى النکاح فقال رسول اللَّه:« انکح و علیک بذات الدین تربت یداک»
[9]. کافى، ج 1، ص 104:« لا تغترّوا بصلاتهم و لا بصیامهم، فانّ الرجل ربّما لهج بالصلاة و الصوم حتى لو ترکه استوحش، ولکن اختبروهم عند صدق الحدیث و اداء الامانة»
[10]. وسائل الشیعه، ج 14، ص 56:« ایّاکم و تزویج الحمقاء فانّ صحبتها بلاء و ولدها ضیاع»
[11]. کافى، ج 1، ص 25:« یا على لافقر اشدّ من الجهل و لا مال اعود من العقل»
[12]. همان:« العقل دلیل المؤمن»
[13]. همان، ص 11:« من کان عاقلًا کان له دین و من کان له دین دخل الجنة»
[14]. وسائل الشیعه، ج 14، ص 54: حسین بن بشار قال:« کتبت الى ابى الحسن الرضا علیه السلام: انّ لى قرابة قد خطب الىّ و فى خلقه سوء قال: لا تزوّجه ان کان سیّى الخلق»
[15]. همان، ص 51:« اذا جائکم من ترضون خلقه و دینه فزّوجوه الّا تفعلوه تکن فتنة فى الارض و فساد کبیر.»
[16]. همان، ص 23: قال اللَّه تبارک و تعالى:« اذا اردت ان اجمع للمسلم خیر الدنیا و الآخرة جعلت له قلباً خاشعاً و لساناً ذاکراً و جسداً على البلاء صابراً و زوجة مؤمنة تسرّه اذا نظر الیها و تحفظه اذا غاب عنها فى نفسها و ماله»
[17]. همان، ص 51:« الکفو ان یکون عفیفاً و عنده یسار»
[18]. همان، ص 37:« اطلبوا الخیر عند حسان الوجوه فانّ فعالهم احرى ان یکون حسناً»
[19]. همان، ص 38:« ثلاث یجلین البصر: النظر الى الخضرة و النظر الى الماء الجارى و النظر الى الوجه الحسن»
[20]. بحار الانوار، ج 103، ص 237:« اذا اراد احدکم ان یزوّج المرأة فلیسأل عن شعرها کما یسأل عن وجهها فانّ الشعر احد الجمالین»
[21]. وسائل الشیعه، ج 14، ص 36:« من سعادة الرجل ان یکشف الثوب عن امرة بیضاء»
[22]. همان، ص 59:« أینظر الرجل الى المرأة یرید تزویجها فینظر الى شعرها و محاسنها قال: لا بأس اذا لم یکن متلذّذا»
[23]. همان،« سألت ابا جعفر علیه السلام عن الرجل یریدان یتزوّج المرأة أینظر الیها قال نعم انما یشتریها باغلى الثمن»
[24]. همان، ص 59:« لا بأس بان ینظر الى وجهها و معاصمها اذا اراد این یتزوّجها»
[25]. همان، ص 61:« الرجل یرید ان یتزوّج المرأة یجوز له ان ینظر الیها؟ قال: نعم، و ترقق له الثیاب، لانّه یرید ان یشتریها باغلى الصمن»
[26]. همان، ص 29:« اختاروا لنطفکم فانّ الخال احد الضجیعین»
[27]. همان،« ایّها الناس ایّاکم و خضراء الدّمن قیل: یا رسول اللَّه و ما خضراء الدّمن؟ قال: المرأة الحسناء فى منبت السوء»
[28]. مکارم الاخلاق، ص 226:« تزوّجوا فى الحجز الصالح فان العرق دساس»
[29]. مکارم الاخلاق، ص 223: جاء رجل الى الحسن علیه السلام یستشیره فى تزویج ابنته؟ فقال« زوّجها من رجل تقىّ، فانّه ان احبّها اکرمها و ان ابغضها لم یظلمها»
[30]. همان، ص 234:« من زوّج کریمته من فاسق فقد قطع رحمه»
[31]. وسائل الشیعه، ج 14، ص 53:« شارب الخمر لایزوّج اذا خطب»
[32]. همان،« من زوّج کریمته من شارب خمر فقد قطع رحمها»
[33]. بحار الانوار، ج 103، ص 375:« انکحوا الاکفاء و انکحوا منهم و اختاروا لنطفکم»
[34]. همان، ج 103، ص 252
[35]. همان، ج 103، ص 252:« جهاد المرأة حسن التبعّل»
[36]. وسائل الشیعه، ج 14، ص 15:« خیر نسائکم الطیّبة الریح، الطیّبة الطبیخ التى اذا انفقت انفقت بمعروف و ان امسکت امسکت بمعروف فتلک عامل من عمّال اللّه و عامل اللّه لایخیب و لا یندم»
[37]. همان، ص 17:« انّ لى زوجة اذا دخلت تلّقتنى و اذا خرجت شیعتنى و اذا رأتنى مهموماً قالت لى ما یهمّک؟ ان کنت تهتمّ لرزقک فقد تکفّل لک به غیرک. و ان کنت تهتمّ لامر آخرتک فزادک اللّه همّاً. فقال رسول اللّه: ان اللّه عمّالًا و هذه من عماله، لها نصف اجر الشهید»
[38]. همان، ص 15:« خیر نسائکم الخمس قیل: و ما الخمس؟ قال: الهینّة، اللیّنة المؤاتیة، التى اذا غضب زوجها لم تکتحل بغمض حتى یرضى، و اذا غاب عنها زوجها حفظته فى غیبته. فتلک عامل من عمّال اللّه و عامل اللّه لایخیب»
[39]. مکارم الاخلاق، ص 246:« ایّما امرأة لم ترفق بزوجها و حملته على ما لایقدر علیه و ما لایطیق لم تقبل منها حسنة و تلقى اللّه و هو علیها غضبان»
[40]. همان، ص 230:« ایّما امرأة اعانت زوجها على الحج و الجهاد او طلب العلم اعطاها اللّه من الثواب ما یعطى امرأة ایّوب علیه السلام»
[41]. همان، ص 229:« ألا اخبرکم بخیر نسائکم؟ قالوا: بلى. قال: ان خیر نسائکم الولود الودود الستیرة العفیفة، العزیزة فى اهلها، الذلیلة مع بعلها، المتبرّجة مع زوجها، الحصان عن غیره، التى تسمع قوله و تطیع امره و اذا خلابها بذلت له ما اراد منها و لم تتبذّل له تبذّل الرجل»
[42]. همان، ص 19:« شرار نسائکم المقفرة الدنسة اللجوجة العاصیة، الذلیلة فى قومها، العزیزة فى نفسها، الحصان على زوجها، الهلوک على غیره»