سخنچینی
یکی از عادتهای بسیار زشتی که متأسفانه در بعضیها دیده میشود، سخنچینی است.
سخنچین، سخنان بدی را که کسی درباره دیگری گفته، برایش نقل میکند و میگوید: فلان کس دربارهات چنین و چنان گفت. سخنچینی، یکی از صفات زشت و از علائم پستی و شیطنت میباشد. کینه و دشمنی به وجود میآورد و دوستان را از هم جدا میکند. چه قتلها، جنایتها، نزاعها و کشمکشهای سختی که در اثر سخنچینی به وقوع پیوسته است. این خوی زشت چه خانوادهایی را متلاشی ساخته و بین زن و شوهر و والدین و اولاد جدایی افکنده است. سخنچین، اسرار مردم را فاش میکند، درصورتی که خدا بدین امر راضی نیست. سخنچین نزد مردم آبرو و حیثیت ندارد و به عنوان شیطان و جاسوس و بدذات شناخته میشود. مردم غالباً از مجالست و دوستی او گریزانند و بر خود و پدر و مادرش لعنت میفرستند. بدترین نوع سخنچینی، سعایت و جاسوسی برای ستمکاران میباشد اگر کسی برای ظالمی جاسوسی کند و مسلمانی را به دام بیندازد و باعث زندان و شکنجه یا قتل او شود، در ظلم آن ظالم شریک خواهد بود و در قیامت به کیفر خواهد رسید، گرچه خودش بهطور مستقیم، قتل و شکنجه نکرده باشد.
پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
بدترین مردم کسی است که برای برادر مسلمانش پیش سلطان سعایت و جاسوسی کند.
در این جاسوسی، هم باعث هلاکت خودش میشود، هم برادرش و هم سلطان.[61]
دین مقدس اسلام، جاسوسی و سخنچینی را حرام نموده و در مذمت آن احادیثی وارد شده است.
امام محمّد باقر علیه السلام فرمود:
بهشت بر سخنچین حرام شده و داخل آن نخواهد شد.[62]
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
اشرار و بدان شما کسانی هستند که بهوسیله سخنچینی، بین دوستان جدایی میافکنند و برای افراد پاکدامن عیبجویی مینمایند.[63]
سخنچینی انگیزههای مختلفی میتواند داشته باشد. گاهی دشمنی باعث سخنچینی میشود. آدم سخنچین با یکی از دو نفر یا هر دو دشمنی دارد، بدین جهت سخن یکی را برای دیگری نقل میکند تا آنها را به جان هم بیندازد. گاهی هم به قصد خودنمایی و تظاهر به دوستی و خیرخواهی سخنچینی میکند. گاهی هم هدفی جز مجلسآرایی ندارد. به هر حال هدف هر چه باشد، کار بسیار زشتی است که مسلمان باید از آن اجتناب نماید. دین مقدس اسلام برای مبارزه با این صفت، حتی گوش دادن سخنچینی را حرام نموده است.
پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
سخنچینی نکنید و به گفتار سخنچین نیز گوش ندهید.[64]
علی علیه السلام فرمود:
سخن سعایتکننده و سخنچین را تکذیب کنید، باطل باشد یا حق.[65]
معلوم است که اگر به سخنان نمّام گوش ندهند، ناچار دست از این عادت بر میدارد.
کسی که گفتار دیگری را برای شما نقل میکند، مطمئن باشید که دوست و خیرخواه واقعی شما نیست. اگر دوست شما بود، در حضور گوینده از شما دفاع میکرد، ولی سخنان او برای شما نقل نمیکرد تا اعصاب شما را ناراحت کند و گاهی شما را به کارهای خلاف وادار نماید. به هر حال، مسلمان باید رازدار باشد، زبانش را کنترل کند و از جاسوسی و سخنچینی اجتناب نماید.
بسیاری از مردم این خوی پلید را از دوران کودکی و در خانه پدر و مادر کسب میکنند. بدین جهت، پدر و مادر نیز در اینباره مسئولیت دارند.
پدر و مادر برای اینکه فرزندانشان به این خوی زشت عادت نکنند، ابتدا باید خودشان سخنچینی نکنند. مادر حرفهای عمه، باجی، خاله و همسایه را برای شوهرش نقل نکند و پدر نیز سخنان دیگران را برای مادر حکایت نکند، زیرا اگر پدر و مادر به سخنچینی عادت داشته باشند، کودکانشان نیز از آنها تقلید خواهند کرد و این عادت زشت را یاد میگیرند.
گاهی یکی از بچهها، حرف مادر، خواهر و یا برادرش را برای پدر نقل میکند و به اصطلاح سخنچینی مینماید. در این جا پدر وظیفه دارد که فوراً سخن کودک را قطع کند و بگوید: سخنچینی کار زشتی است. چرا حرف مادر را برای من نقل میکنی؟
من دوست ندارم تو حرف دیگران را برای من حکایت کنی. دیگر این قبیل کارها را از تو نبینم. علاوه بر این، بر سخنچینیهایش اصلًا ترتیب اثر ندهد و آنها را نادیده بگیرد تا کودک به این خوی زشت عادت نکند. به همین جهت است که پیغمبر اسلام فرمود:
به سخنچینیهای نمّام گوش ندهید. اما بعضی از پدران و مادران نادان، به سخنچینیهای کودکانشان خوب توجه میکنند و با تبسمی آنها را در این عمل تشویق مینمایند و بدین وسیله، کودکان پاکنهاد را بدین صفت زشت عادت میدهند.[66]
[49] . مستدرک الوسائل، ج 12، ص 12، بابُ وجوبِ تسکینِ الغضب ...، ح 19: وقال علیه السلام:« إیّاک والغضب؛ فأوّلُهُ جنونٌ وآخِرُهُ نَدَمٌ»
[50] . الکافى، ج 2، ص 303، باب الغضب، ح 3: عن داوود بن فَرْقَدٍ، قال: قال أبوعبداللَّه علیه السلام:« الغضبُ مفتاحُ کلِّ شرٍّ»
[51] . همان، ح 1: قال رسولاللَّه صلى الله علیه و آله و سلم:« الغضبُ یُفْسِدُ الإیمانَ کما یُفْسِدُ الخلُّ العَسَلَ»
[52] . مستدرک الوسائل، ج 12، ص 13، باب وجوب تسکین الغضب، ح 19: قال علیه السلام:« بئس القَرینُ الغَضَبُ یُبْدی المَعائبَ ویُدْنی الشرَّ ویُباعِدُ الخیرَ»
[53] . همان: قال علیه السلام:« سَبَبُ العَطَبِ طاعةُ الغَضَبِ»
[54] . غرر الحکم، ص 751: لا تَسْرَعَنَّ إلى الغَضَبِ فیتسَلَّط علیک بالعادةِ ...»
[55] . الکافى، ج 2، ص 333، باب البَذاء، ح 3: قال رسولاللَّه صلى الله علیه و آله و سلم:« إنَّ اللَّه حرّم الجنَّةَ على کلِّ فَحّاشٍ بَذىءٍ قلیلِ الحیاء لا یُبالی ما قال ولا ما قیلَ ...»
[56] . همان، ص 325، باب البذاء، ح 10: عن الحسنِ الصیقلِ، قال: قال أبوعبداللَّه علیه السلام:« إنَّ الفُحْشَ والبذاءَ والسلاطةَ من النفاقِ»
[57] . همزه( 104) آیه 1:« وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»
[58] . الکافى، ج 2، ص 325، باب البَذاء، ح 8: قال رسولاللَّه صلى الله علیه و آله و سلم:« إنَّ من شرِّ عبادِ اللَّه مَنْ تُکْرَهُ مُجالَسَتُهُ لِفُحْشِه»
[59] . همان، ص 327، باب مَنْ یُتَّقى شرّه، ح 3: عن عبداللَّه بن سنان، قال: قال أبوعبداللَّه علیه السلام:« مَنْ خاف الناسُ لِسانَهُ فهو فی النار»
[60] . المحجَّة البیضاء، ج 5، ص 215: وقال صلى الله علیه و آله و سلم:« لیس المؤمنُ بالطعّانِ ولاالفاحش ولا البَذیّ»
[61] . بحارالأنوار، ج 72، ص 266، باب النمیمة ...، ح 16: قال رسولاللَّه صلى الله علیه و آله و سلم:« شرُّ الناس المثلث.» قیل:« یا رسولاللَّه! وما المثلث؟». قال:« الذی یسعى بأخیک إلى السلطان فیهلک نفسه ویهلک أخاه ویهلک السلطان»
[62] . الکافى، ج 2، ص 369، باب النمیمة، ح 2: عن محمّد بن قیس، عن أبیجعفر علیه السلام:« محرَّمةٌ الجنةُ على القتّاتین المشّائین بالنمیمة»
[63] . همان، ح 3: قال أمیرالمؤمنین علیه السلام:« شرارُکم المشّاؤونَ بالنمیمةِ المفرّقونَ بین الأحبّة المبتغونَ للبراء المَعایِبِ»
[64] . مجمع الزوائد، ج 8، ص 91، باب ما جاء فی الغیبة ...: عن ابن عمر، قال:« نهى رسولاللَّه، صلّى اللَّه علیه[ وآله] وسلّم، عن الغیبة وعن الاستماع إلى الغیبة»
[65] . غرر الحکم، ص 146:« اکْذِبِ السِعایةَ والنَمیمةَ باطلةً کانت أوْ صحیحةً»
[66] امینى، ابراهیم، تربیت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: هفتم، 1390.