بذر هویت دینی و معنوی انسان در بستر کودکی کاشته میشود و با گذشت زمان و رشد سنی کودک، شاخ و برگ و میوه و ثمر میدهد و ریشههایش نیز استوارتر میگردد. ازاینرو، برای ترویج نماز باید سنین کودکی و نوجوانی فرزندانمان را دریابیم و به آنها نماز را آموزش دهیم.
فلسفه نماز را باید به کودکان یاد داد تا بدانند چرا باید در مقابل پروردگار با ادب باشند و کم کم ادب او را برایش زیبا جلوه داد؛ بهگونهای که ادب کردن برای او خوشایند شود. با این روش، آرام آرام به آنکه ادب میگذارد علاقهمند خواهد شد. منطق نماز، منطق ادب است و هر کس از این ادب، لذت ببرد به مرور زمان، عاشق پروردگار میشود. ادب را باید به صورت مطلق به کودک آموزش داد؛ یعنی به او آموخت تنها برای اینکه فردی را دوست دارد، نباید به او احترام بگذارد، بلکه باید با همه مؤدب باشد؛ چه به او علاقه داشته باشد، چه نداشته باشد. این به خاطر آن است که خدادوستی او فقط برای نعمتهای الهی نباشد، بلکه در ناملایمات زندگی هم ادب او نسبت به خدا از دست نرود. لذا آنچه کودک را باید سر سجاده نگه دارد، ادب است و ثمره ادب، محبت است. باید دانست کسی که شیرینی ادب را در زندگی درک نکرده، عبادت برای او دشوار است، ولی کسی که ادب را درک کرده و از هفت سالگی به ادب در برابر مقام بالاتر عادت کرده باشد عبادت برای او، نه تنها سخت نیست، بلکه به آن علاقهمند خواهد شد. پس از هفت سالگی، شکوه ادب کردن را باید به کودک آموخت و به او آموخت که نماز خواندن ادب کردن در برابر خداوند است؛ چون بچهها ذاتاً به نظم و ادب کردن در برابر دیگران علاقه دارند. ازاینرو، باید محبت خداوند را در دل آنان انداخت تا از ادب کردن در برابر او لذت ببرند. در این بین، نقش مادران و توانایی آنان در این امر به سبب سروکار بیشتری که با بچهها دارند از اهمیت خاصی برخوردار است. معنای این سخن آن نیست که پدر در این مورد، نقشی ندارد، بلکه پدر میتواند با ایجاد و فراهم آوردن امکانات و تقویت نقش مادر در خانواده بهعنوان یک حامی و تقویت کننده نقش مادری، عمل کند. همچنین نقش پدر در تقویت روحیه عزت نفس در بچهها و بالابردن سطح عقلانیت در خانواده بهمعنای ایجاد توازن عقل و عاطفه در خانواده، حایز اهمیت است.
باید توجه داشت که مسئولیت خانواده در قبال نمازخوان شدن فرزندان، برنامهریزی و اجرایی کردن آن بهعنوان یک امر ضروری دینی است. از آنجا که تربیت فرزندان فرآیندی پایدار است که قبل از تولد شروع میشود و تا 21 سالگی ادامه پیدا میکند، باید دقت شود که در هر دورهای از رشد، نحوه برخورد و اجرای مسائل دینی، مثل نماز و روزه چگونه باشد. با توجه به روایات و برخی آیات قرآن کریم که مسئولیت والدین را در خصوص آموزش و تربیت دینی فرزندان از اهمیت ویژه برخوردار میداند، ضروری است پدر و مادرها دقت کنند که تعلیم و آموزش مسائل دینی و تکالیف شرعی به کودکان و فرزندان در بین سن هفت تا چهارده سالگی است تا هنگامی که دختران در نه سالگی و پسران در پانزده سالگی به سن تکلیف رسیدند هم با تکالیف دینیشان آشنا باشند و هم انجام این تکالیف برایشان دشوار نباشد. قرآن کریم در آیه 132 سوره طه میفرماید:
« وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْها »؛
زن و فرزندان خود را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش.
همانگونه که اشاره شد تربیت خانواده و فرزندان و آموزش مسائل دینی به آنان و تحمل سختیهای آن مورد توصیه قرآن کریم است؛ اما متأسفانه امروزه خیلی از خانوادهها به بهانههای گوناگون، نسبت به این مسئله بیتوجهی میکنند و حتی در مواردی به بهانه سخت بودن انجام تکالیف دینی برای فرزندان از آن شانه خالی میکنند. بسیار مشاهده میشود که برخی خانوادهها به این بهانه که یادگیری الفاظ نماز و یا گرفتن روزه برای فرزندان و کودکان دشوار است از آن غفلت میکنند و وقتی فرزندانشان به سن بلوغ و تکلیف میرسند دیگر قادر به کنترل و تحت آموزش قرار دادن آنها نیستند. این در حالی است که حد واجب نماز به قدری سهل و آسان است که به راحتی میتوان آن را اقامه کرد. برخی از همین خانوادهها که چنین بهانههایی را مطرح میکنند حاضرند ساعتها وقت بگذارند و مقادیر زیادی پول هزینه کنند تا فرزندانشان در کلاسهای مختلف آموزشی؛ مثل زبانهای خارجی، کامپیوتر، ورزشهای مختلف و... شرکت کنند تا بعضاً در محافل مختلف با تعریف و تمجید دیگران مواجه شوند! البته یادگیری اینگونه علوم و مهارتها در جای خود بسیار نیکو و پسندیده است، ولی آیا برای یک خانواده مسلمان شیعه زیبنده است که فرزندانش به امور و تکالیف دینی بیگانه باشند و در عین حال انواع مختلف علوم و فنون را با صرف وقت و هزینههای زیاد آموخته باشند؟! در حالی که اگر پدر و مادرها به این مسئله اهتمام داشته باشند، حتی اگر خود از عهده تعلیم آداب و مسائل دینی نتوانند برآیند به راحتی میتوانند با مراجعه به روحانی و امام جماعت مسجد و محله، فرزندان خود را تحت تعلیم تکالیف شرعی قرار دهند، بدون اینکه بخواهند هزینهای صرف کنند.
بنابراین، از مجموع روایاتی که درباره آموزش نماز به فرزندان به ما رسیده به روشنی برمیآید که والدین وظیفه دارند قبل از بلوغ فرزند، با شیوههای مختلف تربیتی او را به خواندن نماز وا دارند و اگر احیاناً فرزندی در خواندن نماز، سستی و بیاعتنایی کرد میتوانند ـ در حد معقول ـ او را تنبیه کنند. امام صادق علیهالسلام یا امام باقر علیهالسلام فرمودند:
هنگامی که کودک به سه سالگی رسید، به او بگویید: هفت مرتبه «لااله الا اللّه» بگوید، سپس او را آزاد بگذارید تا هفت ماه و بیست روز بگذرد، آنگاه هفت مرتبه «صلى اللّه على محمد و آل محمد» و در پنج سالگی دست راست و چپش را به او یاد ده. پس از آن او را با قبله آشنا کن و به او بگو: به سمت قبله، سجده کند، سپس تا شش سالگی او را رها کن، بعد از آن نمازخواندن و رکوع و سجود را به او یاد بده. هنگامی که هفت ساله شد، شستن دست و صورت و تمرین نماز و پس از آن، آموزش نماز کامل و وضوی کامل و مراقبت بر ادای آن را به وی بیاموزید. وقتی پدر و مادر، وضو و نماز را به فرزندانشان آموختند، خداوند آنان را میآمرزد.[1]
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز فرموده است:
فرزندان خود را از هفت سالگی به نماز سفارش کنید.[2]
همچنین امیرمؤمنان علی علیهالسلام میفرماید:
نماز را به بچهها آموزش دهید، ولی از وقتی که به تکلیف رسیدند بسیار جدی بگیرید.[3]
[1]. حر عاملى، وسائ لالشیعه، ج 15، ص 193، ح 3: «عن أحدهما علیهماالسلام قال: إذا بلغ الغلام ثلاث سنینیقال له سبع مرّات قل: لا إله إلاّ اللّه، ثمّ یترک حتى یتمّ له ثلاث سنین و سبعة أشهر و عشرون یوماً، فیقال له: قل: محمّد رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله سبع مرّات...».
[2]. متقى هندى، کنز العمال، ج16، ص440، ح 45327: «علمّوا الصبیّ الصلاة ابن سبع سنین».
[3]. میرزا حسین نورى، مستدرک الوسائل، ج15، ص170، ح17892: «علّموا صبیانکم الصلاة و خذوهم بها اذا بلغوا الحلم».