پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

ولىِّ امر از نظر روايات‏

ولىِّ امر از نظر روایات‏

 

احادیث زیادى‏‌ در کتاب‏هاى‏‌ شیعه و سنى‏‌ موجود است که آیه مذکور را به اهل‏بیت تفسیر نموده و عصمت را در مصداق اولى‏‌ الامر لازم دانسته‏اند.

از باب نمونه:

حضرت على‏‌ علیه السلام به معاویه نوشت: آیه‏ «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى‏‌ الأمْرِ مِنْکُمْ» درباره اهل بیت نازل شده نه درباره شما.[1]

یزید بن معاویه مى‏‌گوید: تفسیر آیه‏ «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى‏‌ الأمْرِ مِنْکُمْ» را از امام باقر علیه السلام پرسیدم فرمود: مراد از آیه فقط ما هستیم.[2]

تفسیر آیه اطیعوا اللَّه را از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند فرمود: اولى‏‌ الامر یعنى‏‌ صاحبان فقه و دانش، پرسیدند: آیه خاص است یا عام؟ فرمود: مخصوص ماست.[3]

جابر تفسیر آیه‏ «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى‏‌ الأمْرِ مِنْکُمْ» را از حضرت رسول صلى‏‌ الله علیه و آله سؤال نمود و عرض کرد: اولى‏‌ الامرى‏‌ که مأموریم از آنان اطاعت کنیم چه کسانى‏‌ هستند؟ فرمود: خلفا و متصدیان امر بعد از من. اول آنان برادرم على‏‌ است، بعد از او حسن و حسین علیهما السلام فرزندانش، سپس على‏‌ بن الحسین، آن گاه محمد باقر و تو او را درک مى‏‌کنى‏‌ اى‏‌ جابر، وقتى‏‌ ملاقاتش نمودى‏‌ سلام مرا به او برسان. بعد از او جعفر صادق، بعد از او موسى‏‌ کاظم، بعد از او على‏‌ رضا، بعد از او محمد جواد، بعد از او على‏‌هادى‏‌، بعد از او حسن عسکرى‏‌، بعد از او قائم منتظر مهدى‏‌ علیهم السلام بعد از من امام و پیشوا خواهند بود.[4]

عمر بن سعید مى‏‌گوید: تفسیر آیه‏ «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى‏‌ الأمْرِ مِنْکُمْ» را از حضرت ابوالحسن علیه السلام پرسیدم، فرمود: اولى‏‌ الامر عبارتند از على‏‌ بن ابى‏‌طالب علیه السلام و جانشینان او.[5]

ابو بصیر روایت کرده که حضرت باقر علیه السلام در تفسیر آیه‏ «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى‏‌ الأمْرِ مِنْکُمْ» فرمود: اولى‏‌ الامر یعنى‏‌: امامانى‏‌ که از نسل على‏‌ و فاطمه علیهما السلام تا قیامت به وجود مى‏‌آیند.[6]

جابر جعفى‏‌ مى‏‌گوید: تفسیر آیه‏ «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى‏‌ الأمْرِ مِنْکُمْ» را از حضرت باقر پرسیدم فرمود: یعنى‏‌ اوصیاء.[7]

حسین بن ابى‏‌ العلاء مى‏‌گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: اطاعت اوصیا واجب است؟ فرمود: آرى‏‌؛ آنان کسانى‏‌ هستند که خدا درباره ایشان فرموده: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى‏‌ الأمْرِ مِنْکُمْ».[8]

سلیم بن قیس مى‏‌گوید از امیرالمؤمنین علیه السلام شنیدم فرمود: فقط اطاعت خدا و رسول خدا و صاحبان امر واجب است. صاحبان امر بدان جهت واجب الاطاعه شدند که معصوم و پاکند و به معصیت خدا دستور نمى‏‌دهند.[9]

حکیم روایت کرده که به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، اولى‏‌الامرى‏‌ که خدا طاعتشان را واجب نموده چه کسانى‏‌ هستند؟ فرمود: عبارتند از على‏‌بن ابى‏‌طالب و حسن و حسین و على‏‌ بن الحسین و محمد بن على‏‌ وجعفر، من؛ پس خدا را شکر کنید که امام هایتان را به شما معرفى‏‌ نمود در حالى‏‌ که مردم آنان را انکار کردند.[10]

عبداللَّه بن عجلان از حضرت ابو جعفر علیه السلام روایت کرده که در تفسیر آیه‏ «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى‏‌ الأمْرِ مِنْکُمْ» فرمود: این آیه درباره على‏‌ علیه السلام و امامان نازل شده است. خدا آنان را در جاى‏‌ انبیا قرار داده جز این که چیزى‏‌ را حلال یا حرام نمى‏‌کنند.[11]

ابو بصیر از حضرت ابو جعفر علیه السلام روایت کرده که فرمود: رسول خدا به حضرت على‏‌ و حسن و حسین علیهم السلام در حالى‏‌ که کوچک بودند وصیت نمود. سپس فرمود:

خداوند تعالى‏‌ فرموده: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى‏‌ الأمْرِ مِنْکُمْ» و بدین وسیله امامان از اولاد على‏‌ و فاطمه علیهما السلام را تا قیام قیامت اراده کرده است.[12]

ابان روایت نموده که بر حضرت رضا علیه السلام وارد شدم و از قول خدا: «یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى‏‌ الأمْرِ مِنْکُمْ» سؤال کردم، فرمود:

على‏‌ بن ابى‏‌طالب علیه السلام و سکوت کرد. وقتى‏‌ سکوتش به طول انجامید عرض کردم: بعد از او کى‏‌؟ فرمود: حسن علیه السلام و سکوت کرد. هنگامى‏‌ که سکوتش طول کشید گفتم: بعد از او کى‏‌؟ فرمود: حسین علیه السلام. عرض کردم: بعد از او کى‏‌؟ فرمود: على‏‌ بن الحسین علیه السلام، باز سکوت کرد. پس بدین طریق بعد از ذکر هر یک از امامان سکوت مى‏‌کرد و من سؤال مى‏‌نمودم تا آخرین فرد آنان را نام برد.[13]

 

عیسى‏‌ بن سرى‏‌ روایت نموده که به حضرت امام جعفر صادق علیه السلام عرض کردم:

ارکان اسلام را که وقتى‏‌ بدان‏ها عمل کردم اعمالم پاک و قبول مى‏‌شود و ندانستن مجهولات ضرر نمى‏‌رساند به من معرفى‏‌ کن. فرمود: شهادت به توحید، شهادت به رسالت محمد صلى‏‌ الله علیه و آله، اقرار به آن چه از جانب خدا آورده، اقرار به حقوقى‏‌ که در اموال ثابت شده مانند زکات، اقرار به ولایتى‏‌ که خدا بدان امر فرموده یعنى‏‌ ولایت آل محمد.

رسول خدا فرمود: هر کس بمیرد در حالى‏‌ که امامش را نشناخته، به مرگ جاهلیت مرده است. خدا فرموده: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى‏‌ الأمْرِ مِنْکُمْ» اول على‏‌ علیه السلام؛ بعد از او حسن، آن گاه حسین، بعد از او على‏‌ بن حسین، بعد از او محمد بن على‏‌؛ امر به همین منوال خواهد بود.

زمین بدون وجود امام اصلاح نمى‏‌شود. هر کس بمیرد در حالى‏‌ که امامش را نشناخته به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. وقتى‏‌ نفس انسان به سینه مى‏‌رسد از همه حال بیشتر احتیاج به معرفت امام دارد. در آن هنگام است که مى‏‌گوید: بر امر خوبى‏‌ است.[14]

از سخنان گذشته و احادیث اهل بیت علیهم السلام استفاده شد که مراد از اولى‏‌ الامر که اطاعت آنان واجب شده است فقط پیشوایان معصوم هستند، بدان جهت که از هر گونه خطا و لغزش و گناهى‏‌ معصومند و بر خلاف قوانین الهى‏‌ دستور نمى‏‌دهند از جانب خدا واجب الاطاعه معرفى‏‌ شده‏اند.

 

تذکر لازم‏

 

لازمه سخنان گذشته این نیست که در زمان غیبت که به پیشواى‏‌ معصوم دست‏رسى‏‌ نیست مسلمانان به زمام دار و حکومت احتیاج ندارند و مى‏‌توانند راجع به تعیین زمام دار و تأسیس حکومت، دخالتى‏‌ نکنند.

هرگز چنین مطلبى‏‌ را نمى‏‌گوییم؛ بلکه مسلمانان نیز مانند سایر ملل در هر عصر و زمانى‏‌ احتیاج دارند به یک زمام دار عادل و پرهیزکار و دانشمندى‏‌ که جهان اسلام را به خوبى‏‌ اداره کند، از هرج و مرج داخلى‏‌ و ظلم و تعدى‏‌ افراد جلوگیرى‏‌ کند، در عمران و آبادانى‏‌ کشور و بالا بردن سطح معلومات ملت کوشش نماید، از حوزه اسلام و مسلمانان دفاع کند، جلو بیگانگان و اجانب را بگیرد. مسلمانان نمى‏‌توانند در تعیین زمام دار که حیاتشان بدان بستگى‏‌ دارد لاابالى‏‌ و بى‏‌ دخالت باشند. لزوم حکومت مطلب تازه‏اى‏‌ نیست که اسلام آورده باشد بلکه یک مطلب ریشه دار و مسلمى‏‌ است که در بین تمام اقوام و ملل از ضروریات شمرده مى‏‌شود. بشر از وقتى‏‌ که به تمدن و زندگى‏‌ اجتماعى‏‌ گرویده لازم بودن آن را احساس مى‏‌کرده است. مسلمانان نیز از این قانون کلى‏‌ و عمومى‏‌ مستثنا نیستند. درست است که طبق مدارک و مذاق شیعه، ائمه اطهار که از هر گونه گناه و لغزش و اشتباهى‏‌ معصومند و صد در صد بیمه شده‏اند از جانب خدا براى‏‌ خلافت و امامت و زمام دارى‏‌ تعیین و معرفى‏‌ شده‏اند، و آیه اولواالامر و آیات و روایات دیگر آنان را واجب الاطاعه قرار داده و به مسلمانان سفارش شده که آن افراد برگزیده و ممتاز الهى‏‌ را براى‏‌ پیشوایى‏‌ و زمام‏دارى‏‌ خودشان‏ انتخاب کنند و در راه تأسیس حکومت آنان و تأیید منصبى‏‌ که از جانب خدا برایشان تهیه شده کوشش و جدیت نمایند، لیکن لازمه سخن این نیست که اسلام بر حکومت و زمام دارى‏‌ غیر معصوم به طور کلى‏‌ خط بطلان کشیده و به مسلمانان بگوید: شما زیر بار هیچ حکومتى‏‌ به غیر از حکومت معصوم نروید و در هیچ عصر و زمانى‏‌ حق ندارید در تأسیس حکومت و تعیین سرنوشت خودتان دخالت کنید. حتى‏‌ اگر به زمام دار معصوم دست رسى‏‌ نداشتید و تأسیس حکومت الهى‏‌ برایتان امکان نداشت بدون حکومت زندگى‏‌ کنید تا به معصوم دست رسى‏‌ پیدا کنید. بلکه مسلمانان نیز مانند سایر اقوام و ملل جهان بدون حکومت و زمام دار اجتماعشان اداره نمى‏‌شود، در هر عصر و زمانى‏‌ ناچارند حاکم و زمام دار داشته باشند.

به همین جهت على‏‌ بن ابى‏‌ طالب علیه السلام در جواب خوارج که مى‏‌گفتند: لا حکم الّا للّه، فرمود: سخن حقى‏‌ است که باطل از آن اراده شده، درست است که حکم فقط مال خداست، لیکن اینان مى‏‌گویند: امارت و حکومت مخصوص خداست. در صورتى‏‌ که مردم باید امیر و زمام دار داشته باشند، خوب باشد یا بد، تا مؤمنان در ایام زمام دارى‏‌ او بتوانند به کسب و کار و اعمال نیک اشتغال ورزند و کافران از زندگى‏‌ بهره‏مند شوند، و خدا کارهایش را به اتمام رساند، توسط آن امیر مالیات جمع آورى‏‌ شود و با دشمنان جنگ بشود، و به واسطه او راه‏ها بى‏‌خطر شود، حق ضعیف از قوى‏‌ گرفته شود تا این که نیکان در آسایش باشند و ملت از شر و تعدى‏‌ بدها در امان باشند.[15]

 

خلاصه سخن، مبادا از مباحث امامت نتیجه بگیرید که در زمان غیبت ولى‏‌ عصر چون دست رسى‏‌ به معصوم نداریم نباید در تأسیس حکومت دخالت نماییم. بلکه ناچاریم مانند سایر ملل و اقوام در راه تأسیس حکومت عدل و داد کوشش و جدیت نماییم. در عین حال مسلمانان زمان غیبت وظیفه بزرگ‏ترى‏‌ نیز دارند، باید خودشان‏ و جهانیان را براى‏‌ تأسیس حکومت جهانى‏‌ اسلام و عدل و داد همگانى‏‌ آماده و مهیا سازند.[16]

البته طرز حکومت اسلامى‏‌ و شرایط زمام دارى‏‌ احتیاج دارد به یک سلسله بحث‏هاى‏‌ عمیق و طولانى‏‌ که فعلًا از موضوع کلام ما خارج است.[17]

 

[1]. اثبات الهداة، ج 3، ص 96
[2]. بحار الانوار، ج 23، ص 290
[3]. جامع احادیث الشیعه، ج 1، ص 177
[4]. اثبات الهداة، ج 3، ص 123
[5]. تفسیر عیاشى‏‌، ج 1، ص 253: عمر بن سعید قال سألت اباالحسن علیه السلام عن قوله اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرسول و اولى‏‌ الامر منکم. قال: على‏‌ بن ابى‏‌ طالب و الاوصیاء من بعده
[6]. اثبات الهداة، ج 3، ص 131
[7]. بحار الانوار، ج 23، ص 300
[8]. همان
[9]. بحار الانوار، ج 25، ص 200: سلیم بن قیس قال سمعت امیرالمؤمنین علیه السلام یقول: انّما الطاعة للّه و لرسوله و لولاة الامر، و انّما امر بطاعة اولى‏‌ الامر لانّهم معصومون مطهّرون لایأمرون بمعصیته
[10]. تفسیر عیاشى‏‌، ج 1، ص 252: حکیم قال قلت لابى‏‌ عبداللَّه علیه السلام: جعلت فداک اخبرنى‏‌ من اولى‏‌ الامر الذین امراللَّه بطاعتهم؟ فقال لى‏‌: اولئک على‏‌ بن ابى‏‌ طالب و الحسن و الحسین و على‏‌ ابن الحسین و محمد بن على‏‌ و جعفر انا. فاحمدوا اللَّه الذى‏‌ عرفکم ائمتکم و قادتکم حین جحدهم الناس
[11]. همان
[12]. دلائل الامامة، ص 231: ابو بصیر عن ابى‏‌ جعفر علیه السلام قال اوصى‏‌ رسول اللَّه الى‏‌ على‏‌ والحسن و الحسین علیهم السلام و هما صبیان ثم قال قال اللَّه تعالى‏‌: اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرسول و اولى‏‌ الامر منکم. واراد الائمة من ولد على‏‌ و فاطمة علیهما السلام الى‏‌ ان تقوم الساعة
[13]. تفسیر عیاشى‏‌، ج 1، ص 251
[14]. ینابیع الموده، ج 1، ص 351، از این قبیل احادیث زیاد است، ر. ک: غایة المرام، ص 265- 268 و تفسیر برهان و تفسیر نورالثقلین و تفسیر عیاشى‏‌ و سایر کتاب‏هاى‏‌ حدیث
[15]. نهج البلاغه، ص 82، خ 40
[16]. براى‏‌ توضیح بیشتر ر. ک: همین قلم، دادگستر جهان
[17] امینى‏‌، ابراهیم، بررسى‏‌ مسائل کلى‏‌ امامت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى‏‌ حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: پنجم، 1390.