پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

امامت در قرآن‏

امامت در قرآن‏

لفظ امام در موارد متعددى‏‌ از قرآن استعمال شده و در همه جا به معناى‏‌ اصلى‏‌ است که گروهى‏‌ از انسان‏ها را به سوى‏‌ خود جذب مى‏‌کند و همانند خود مى‏‌سازد و پرورش مى‏‌دهد. پیشوایى‏‌ است که گروهى‏‌ به او اقتدا مى‏‌کنند و از گفتار و رفتارش پیروى‏‌ مى‏‌نمایند.

این پیشوا مى‏‌تواند انسان خوب باشد و پیشواى‏‌ خوبان چنان که قرآن مى‏‌فرماید:

ما آن پیامبران را پیشوایانى‏‌ ساختیم که به امر ما هدایت مى‏‌کردند و انجام کارهاى‏‌ نیک و بر پا داشتن نماز و دادن زکات را به آنان وحى‏‌ کردیم، وهمه عبادت کنندگان ما بودند.[1]

و مى‏‌فرماید:

آنان که مى‏‌گویند پروردگارا از همسران و فرزندان ما دل هایمان را شاد گردان و ما را امام پرهیزکاران قرار بده.[2]

و مى‏‌تواند انسان بد باشد و پیشواى‏‌ بدکاران. چنان که قرآن درباره فرعون و پیروانش مى‏‌فرماید: آنان را پیشوایانى‏‌ ساختیم که مردم را به سوى‏‌ آتش دعوت مى‏‌کنند و در قیامت نصرت نمى‏‌یابند.[3]

و مى‏‌فرماید: پس با امامان کفر بجنگید، زیرا آنان به عهد خود وفا نمى‏‌کنند، شاید از کارشان باز ایستند.[4]

امام مى‏‌تواند کتاب خوب باشد. چنان که در قرآن مى‏‌گوید: و پیش از آن [قرآن‏] کتاب موسى‏‌ امام و رحمت بود.[5]

و مى‏‌فرماید: و هر چیزى‏‌ را در امام مبین [کتاب‏] شماره کردیم.[6]

از قرآن استفاده مى‏‌شود که هر گروهى‏‌ از مردم، چه بر حق و چه بر باطل، چه نیکوکار و چه بدکار، داراى‏‌ امامى‏‌ هستند از سنخ خود، و در قیامت با هم محشور مى‏‌شوند. امام صالحان به بهشت مى‏‌رود و پیروانش را به همراه مى‏‌برد، و امام بدکاران به دوزخ مى‏‌رود و پیروانش را نیز به همراه مى‏‌برد.

در قرآن مى‏‌فرماید: روزى‏‌ که هر گروهى‏‌ از مردم را با امامشان مى‏‌خوانیم، پس هر که نامه عملش به دست راستش داده شد، چون بخواند ببیند که به اندازه نخک خرمایى‏‌ به او ستم نشده است و هر که در این دنیا نابینا باشد در آخرت نیز نابینا و گمراه‏تر است.[7]

پیامبران در طول تاریخ امامان صالحان بوده‏اند و سران کفر و استکبار پیشوایان کافران و مستکبران بوده‏اند. و این وضع هم چنان تا قیامت ادامه دارد.

ولى‏‌ از قرآن استفاده مى‏‌شود که امامت صالحان و پرهیزکارن هیچ گاه نصیب ستم‏کاران نمى‏‌شود.

در قرآن مى‏‌فرماید:

«وَ إِذِ ابْتَلى‏‌ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّى‏‌ جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِى‏‌ قالَ لا یَنالُ عَهْدِى‏‌ الظّالِمِینَ».[8]

هنگامى‏‌ که خدا ابراهیم را با حقایقى‏‌ امتحان کرد و آنها را به اتمام رسانید، به او گفت تو را به مقام امامت و پیشوایى‏‌ ملت ارتقا خواهم داد. ابراهیم گفت: از فرزندانم کسى‏‌ بدین مقام نایل خواهد گشت؟ خدا فرمود: عهد امامت و پیشوایى‏‌ به ستم کاران نخواهد رسید.

از آیه مذکور چند مطلب استفاده مى‏‌شود:

الف- در احراز مقام امامت استعداد ذاتى‏‌ و صفا و نورانیت باطنى‏‌ لازم است، و هر کسى‏‌ نمى‏‌تواند بدان مقام شامخ مفتخر گردد. و به همین جهت حضرت ابراهیم وقتى‏‌ با چشم باطن ملکوت آسمان و زمین را مشاهده نمود و به مرتبه یقین رسید[9] سپس به واسطه ابتلاى‏‌ به آتش نمرود و داستان ذبح اسماعیل و چیزهاى‏‌ دیگر مورد آزمایش و امتحان قرار گرفت و قابلیت او به اثبات رسید از جانب خدا وحى‏‌ شد که تو را به مقام امامت ارتقا خواهیم داد.

ب- از آیه استفاده مى‏‌شود که امامت حضرت ابراهیم غیر از مقام نبوت آن‏جناب و عالى‏‌تر از آن بوده است، زیرا این خطاب در اواخر عمر حضرت ابراهیم صادر شد و در آن هنگام بدون شک مقام نبوت را داشته است. با این که پیغمبر بود مورد امتحان‏هاى‏‌ سخت قرار گرفت، آن گاه که لیاقت ذاتى‏‌ او به اثبات رسید به وى‏‌ وعده‏ داده شد که تو را به مقام امامت انتخاب مى‏‌نمایم. پس معلوم مى‏‌شود که امامت آن حضرت، عالى‏‌تر از مقام نبوتش بوده است.

گفتنى‏‌ است که از آیه بیش از این مقدار استفاده نمى‏‌شود که امامت خاصه حضرت ابراهیم علیه السلام عالى‏‌تر از نبوت آن‏جناب بوده است، ولى‏‌ دلالت ندارد که هر امامتى‏‌ از هر نبوتى‏‌ بالاتر است، زیرا نبوت و امامت مراتب و درجاتى‏‌ دارد، ممکن است نبوت، مخصوص بعضى‏‌ از پیامبران از امامت بعضى‏‌ افراد دیگر بالاتر باشد؛ مثلًا ممکن است نبوت خاتم پیامبران از مقام امامت خاصه حضرت ابراهیم عالى‏‌تر و برتر باشد.

ج- از آیه استفاده مى‏‌شود که گاهى‏‌ نبوت و امامت در یک نفر جمع مى‏‌شوند؛ چنان که در ابراهیم علیه السلام جمع شد. چنین شخصى‏‌ از یک طرف به وسیله وحى‏‌ با پروردگار جهان ارتباط دارد و حقایقى‏‌ را دریافت مى‏‌کند، از طرف دیگر، از حیث عمل، به مقام پیشوایى‏‌ و امامت ملت نیز انتخاب مى‏‌شود.

د- از آیه استفاده مى‏‌شود که یکى‏‌ از شرایط امامت این است که از گناه و معصیت معصوم و در امان باشد، زیرا آیه دلالت مى‏‌کند که هر کس دامنش به ستم آلوده باشد لیاقت ندارد به مقام امامت نایل گردد. و در این مطلب تردید نیست که هر کس مرتکب معصیت و گناه شود به نفس خویش ستم نموده و ستم‏کار شمرده مى‏‌شود.

ه- حضرت ابراهیم علیه السلام پیش از این خطاب، پیغمبر بود و هدایت و تبلیغ احکام را بر عهده داشت، با وجود آن، خدا به او وعده داد که به مقام امامت و پیشوایى‏‌ و هدایت مردم انتخابش کند، و از این جا مى‏‌توان فهمید که پیشوایى‏‌ و هدایت امام هدایت مخصوصى‏‌ است و با هدایت پیامبران فرق دارد.

و- امامت، عهد و پیمان خدایى‏‌ است که با جعل و انتخاب او اثبات مى‏‌شود. در اختیار مردم نیست و آراء و عقاید آنان دخالت ندارد.

و در قرآن مى‏‌فرماید:

«وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَکانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ»؛

ما از آنان امامانى‏‌ قرار دادیم که به امر ما مردم را هدایت کنند، چون صبر کردند و به آیات ما یقین داشتند.

از این آیه استفاده مى‏‌شود که رسیدن به مقام امامت، صلاحیت و قابلیت ذاتى‏‌ لازم دارد، کسى‏‌ که مى‏‌خواهد به مقام امامت نایل گردد باید داراى‏‌ کمالات نفسانى‏‌ و شرایط مخصوصى‏‌ باشد. در آیه مذکور به دو مطلب اشاره شده است:

اول: در صورتى‏‌ شخص قابلیت احراز مقام امامت را دارد که در مقابل حوادث و پیش آمدهاى‏‌ دشوار صبر و بردبارى‏‌ کند و از عهده امتحانات الهى‏‌ برآید، بر نفس خویشتن کاملًا مسلط باشد، مرتکب گناه نگردد، در مورد انجام وظیفه و عمل به دستورهاى‏‌ الهى‏‌ با استقامت و پایدار باشد، و به طور خلاصه، در مورد معاصى‏‌ صبر داشته باشد و خوددارى‏‌ کند و در مورد انجام واجبات بردبار باشد و آنها را به جاى‏‌ آورد.

دوم: تا شخصى‏‌ به مرتبه یقین نرسد و با حقایق و عوالم غیب مرتبط نگردد، و تا با چشم دل، ملکوت و باطن عالم هستى‏‌ را مشاهده نکند به مقام امامت و ولایت نایل نمى‏‌گردد، و از جانب خدا، به پیشوایى‏‌ مردم برگزیده نمى‏‌شود.[10]

 

[1]. انبیاء( 21) آیه 72:« وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَأَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ وَکانُوا لَنا عابِدِینَ»
[2]. فرقان( 24) آیه 74:« وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَذُرِّیّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً»
[3]. قصص( 28) آیه 41:« وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى‏‌ النّارِ وَیَوْمَ القِیامِةِ لا یُنْصَرُونَ»
[4]. توبه( 9) آیه 12:« فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الکُفْرِ إِنّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ»
[5]. احقاف( 46) آیه 12:« وَمِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى‏‌ إِماماً وَرَحْمَةً»
[6]. یس( 36) آیه 12:« وَکُلَّ شَى‏‌ءٍ أَحْصَیْناهُ فِى‏‌ إِمامٍ مُبِینٍ»
[7]. اسراء( 17) آیه 72- 71:« یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِىَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَءُونَ کِتابَهُمْ وَلایُظْلَمُونَ فَتِیلًا* وَمَنْ کانَ فِى‏‌ هذِهِ أَعْمى‏‌ فَهُوَ فِى‏‌ الآخِرَةِ أَعْمى‏‌ وَأَضَلُّ سَبِیلًا»
[8]. بقره( 2) آیه 124
[9]. انعام( 7) آیه 75:« وَکَذ لِکَ نُرِى‏‌ إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمواتِ وَالأَرضِ وَلِیَکُونَ مِنَ المُوقِنِینَ»
[10] امینى‏‌، ابراهیم، بررسى‏‌ مسائل کلى‏‌ امامت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى‏‌ حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: پنجم، 1390.